سلام علیکم.
با عرض ادب و احترام خدمت استاد محترم میخواستم بدونم دعاهای مانند دعای کمیل یا یستشیر یا سمات یا دعای جامعه ی کبیره یا دعای عهد و خیلی دعاهای دیگر از جمله دعاهای صحیفه سجادیه و بعضی زیارات مستقیما از سوی خدا و حضرت رسول اکرم به امام رسیده و این بزرگواران آنرا بدون کم و کاست نقل کرده اند یا امامان بزرگوار به دلیل علمی که دارند با این فصاحت و بلاغت خودشان این دعاها را فرموده اند.
با توجه به این موضوع که در بعضی ادعیه گفته میشه مثلا جبرئیل از خداوند نقل کرد مثل جوشن کبیر یا زیارت عاشورا که قدسی قلمداد میشوند.
ومن الله توفیق.
میخوام ایندفعه که برای مغازم کارت ویزیت چاپ میکنم پشتش هم یک روایت چاپ کنم که به نوعی علاوه بر تبلیغ مغازه امر به معروف یا نهی از منکر هم کرده باشم. دنبال یک روایت کوتاه اما تاثیرگذار میگردم! هرچی تو گوگله سرچ کردم چیز خاصی پیدا نکردم! گفتم شاید تو مغزهای شما عزیزان چیزی باشه که به کار من بیاد!
مثلا خودم از این روایت خوشم اومده اگر چیزی پیدا نکنم همینو چاپ میکنم:
امام علی ع : در عجبم از کسی که از مرگ میترسد و از گناه باز نمی ایستد!
دوستان و کارشناسان اگر چیزی سراغ دارید لطفا کمک کنید!
حالا حتما هم نباید روایت باشه! اگر جمله ای از بزرگان هم بود اما جالب و تاثیر گذار بود بگید!
ممنون!
با سلام
به ما خیلی توصیه شده که به مظلوم کمک کنید و از حقش دفاع کنید.
اینم که میدونیم که حتی اگه یهودی هم باشه هم همین وظیفه رو داریم.
اما حالا :
1.اگه مظلوم مشرک باشه چی؟
2.اگه مظلوم بی دین باشه چی؟
3.اگه بدونیم که اگه الان کمکش کنیم بعدا بهمون آسیب می رسونه چی؟
4.اگه شرایط بالا (3) باشه ولی احتمال بدیم چی؟
5.اگه احتمال بدیم به ضررمون میشه چی؟
6.در قرآن چه آیاتی درمورد مظلوم و کمک به او هست؟
7.آیا لازم است حتما کمک کنیم؟(تکلیف شرعی)
و از این نوع سوالا
بی زحمت جواب بدین، اگه سوال داشتین هم بپرسین.
ممنون.التماس دعا
بسمه تعالی
سلام
نمیدونم شاید به نظر بعضی ها سوالم خنده دار باشه ولی واقعا جوابش رو نمیدونم و خوشحال میشم اگه دوستان اطلاعاتی راجع به این موضوع دارن بگن
سوالم اینه که در سیره ی انبیا و ائمه واقعا ناراحت شدن یعنی چی؟ اصلا ائمه کی ناراحت میشدن؟ کی خوشحال میشدن؟ ما چی باید واقعا ظرفیت خودمون رو تا چه حد بالا ببریم کی ها باید ناراحت و غمگین شد و کی ها باید خوشحال شد؟
ممنون میشم اگه نظرات شما رو هم راجع این موضوع بدونم
با تشکر
در این موضوع مطالبی در خصوص ماهیت واقعی روح القدس و الروح و روح الامین که در قرآن آمده و ارتباط آن با انبیاء و اولیاء الهی ارائه خواهیم کرد
موارد اطلاق و استعمال كلمه "روح" در آيات قرآن مجيد
از كلام خداى سبحان چنين بر مىآيد كه اين روح گاهى با ملائكه است هم چنان كه آيات زير بدان دلالت دارد كه مىفرمايد:
" مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ" «1» و" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ" «2» و" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ" «3» و" فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا" «4».
و گاهى آن حقيقتى است كه در عموم آدميان نفخ و دميده مىشود و در اين باره فرموده است:
" ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ" «5» و نيز فرموده:" فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" «6».
و گاهى ديگر آن حقيقتى كه با مؤمنين است ناميده شده است و در اين باره فرموده:
" أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ"
و گاهى ديگر آن حقيقتى ناميده شده است كه انبياء با وى در تماسند و در اين باره فرموده:
از سوى ديگر مىبينيم يك جا آورنده قرآن را به نام جبرئيل معرفى نموده و مىفرمايد:
" قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ" «2» و در جاى ديگر همين جبرئيل را روح الامين خوانده و آورنده قرآنش ناميده و فرموده:" نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ" «3» و نيز فرموده:" قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ" «4» و روح را كه به وجهى غير ملائكه است به جاى جبرئيل كه خود از ملائكه است آورنده قرآن دانسته است،
پس معلوم مىشود جبرئيل آورنده روح است و روح، حامل اين قرآن خواندنى است. امر خدا عبارت از كلمه ايجاد او است و كلمه ايجاد او همان فعل مخصوص به او است بدون اينكه اسباب وجودى و مادى در آن دخالت داشته و با تاثيرات تدريجى خود در آن اثر بگذارند اين همان وجود ما فوق نشاه مادى و ظرف زمان است و روح به حسب وجودش از همين باب است يعنى از سنخ امر و ملكوت است.
منبع: المیزان
یوم یقوم الروح و الملائکة صفا» نبأ/38 آن روزی که روح و ملائکه در یک صف بایستند. ظاهر تعبیر این است که روح از نوع ملائکه هم نیست، چون آن را در عرض ملائکه قرار می دهد
«ینزل الملائکة بالروح من امره» (نحل/2) ملائکه را به روح به امر خود فرود می آورد. اینکه باء " بالروح " آیا باء استعانت و استمداد است و در واقع این طور است که ملائکه با استمداد روح فرود می آیند، یا باء ملابست و مصاحبت است یعنی ملائکه با روح فرود می آیند، در مدعای ما که قرآن ملائکه و روح را در کنار یکدیگر ذکر می کند تغییری نمی دهد و در این جهت دلالت آیه کافی است و در همین جاست که حدیثی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده و ایشان گفته اند روح غیر از ملائکه است و به همین آیه استدلال کرده اند که قرآن روح را با ملائکه یک چیز نمی گیرد.
همچنین شاید بعضی گفته باشند که در آن آیه: «یوم یقوم الروح و الملائکة»؛ روزی که آن روح و فرشتگان به صف ایستند (نبأ/ 38)؛ مقصود خصوص جبرئیل است که به طور جداگانه ذکر شده که این حرف بعید است
ولی علامه طباطبائی (ره) این حرف را قبول ندارند که حتی مقصود از روح الامین و روح القدس جبرئیل باشد، بلکه می گویند از آیات قرآن اینچنین فهمیده می شود:
ملائکه که وحی را نازل می کنند، همراه آن، حقیقتی هست که قرآن نام آن را روح گذاشته است و حامل وحی در واقع آن روح (همان روح الامین و روح القدس) است، نه اینکه جبرئیل حامل وحی باشد، جبرئیل حامل وحی نیست. این عقیده ای است که ایشان در اینجا اظهار می دارند. مسلما آیات قرآن وقتی بر قلب پیغمبر نازل می شود، به صورت یک حقیقت نازل می شود و بعد صورت لفظی پیدا می کند و به هر حال: " ما روحی از امر خودمان به تو وحی کردیم ". پس به قول این آقایان یکی از موارد اطلاق کلمه روح، خود آیات قرآن است ولی علامه طباطبائی مدعی هستند که در اینجا هم مقصود از کلمه روح، خود آیات قرآن نیست، همان حقیقتی است که در جاهای دیگر روح الامین و روح القدس گفته است. به اعتبار اینکه خود او هم کلمه الله است و قرآن این چیزها را کلمات الهی می نامد، وقتی که می فرماید: «اوحینا الیک روحا من امرنا» معنایش این است که روح الامین را که از امر ما و از جنس امر ماست، بر تو فرو فرستادیم. اصلا معنای «اوحینا الیک روحا من امرنا» تقریبا " نزلنا روح القدس من امرنا " می شود، ما روح القدس را از امر خودمان بر تو نازل کردیم. مقصود از روح در اینجا به عقیده ایشان خود آیات قرآن نیست، بلکه همان حقیقت حامل وحی است، و مقصود از " اوحینا " هم در اینجا یعنی " فرود آوردیم " که روی این جهت مقداری بحث می کنند، می گویند همان طوری که به عیسای مسیح روح گفته شده است که یکی از تعبیرات قرآن است به آن حقیقت هم که روح گفته شده است، مقصود این است إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِّنْهُ هر آينه عيسی پسر مريم پيامبر خدا و کلمه او بود که به مريم القا شد و روحی از او بود
منبع: معاد شهید مطهری، صفحه 132-129
در تفسير برهان از سعد بن عبد اللَّه روايت كرده كه به سند خود از ابى بصير روايت كرده كه گفت: با امام صادق (ع) بودم كه سخن از پاره اى خصائص امام در هنگام ولادت به ميان آمد، فرمود: وقتى شب قدر میشود امام مستوجب روح بيشترى مى گردد
عرضه داشتم فدايت شوم مگر روح همان جبرئيل نيست؟ فرمود: روح از جبرئيل بزرگتر است، و جبرئيل از سنخ ملائكه است، و روح از آن سنخ نيست، مگر نمى بينى خداى تعالى فرموده:
" تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ" پس معلوم مىشود روح غير از ملائكه است
جبرئيل من الملائكة ، و الروح اعظممن الملائكة ، ا ليس ان الله عز و جل يقول : تنزل الملائكة و الروح ؟
منبع: تفسير برهان، ج 4، ص 481، ح 1