ابراهیم

تحقیق در مورد آیین حضرت ابراهیم (ع)

سلام؛ میخوام در مورد دین حضرت ابراهیم (ع) بدونم. توی اینترنت خیلی گشتم ولی به جز مطالب کلی چیزی پیدا نکردم :Ghamgin:
آیا کتاب آن حضرت در حال حاضر موجود هست؟
ضمناً اگه میشه جاهایی از قرآن که در مورد حضرت ابراهیم هست رو آدرس بدید.
با سپاس...

شبهاتی درباره حضرت ابراهیم در تورات

درود و دو صد بدرود

من امروز در حال مطالعه تورات بودم که به داستان حضرت ابراهیم و ملاقاتش با فرعون رسیدم، راستش در تورات توضیح داده شده که حضرت ابراهیم قوادی کرده.

سفر پیدایش (Genesis)، فصل دوازدهم:

و خداوند به ابرام گفت: " از ولایت خود، و از مولد خویش و از خانه پدر خود بسوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو، و از تو امتی عظیم پیدا کنم و تو را برکت دهم، و نام تو را بزرگ سازم ، و تو برکت خواهی بود. و برکت دهم به آنانی که تو را مبارک خوانند، و لعنت کنم به آنکه تو را ملعون خواند. و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت." پس ابرام ، چنانکه خداوند بدو فرموده بود، روانه شد. و لوط همراه وی رفت . و ابرام هفتاد و پنج ساله بود، هنگامی که از حران بیرون آمد. و ابرام زن خود سارای، و برادرزاده خود لوط ، و همه اموال اندوخته خود را با اشخاصی که در حران پیدا کرده بودند، برداشته، به عزیمت زمین کنعان بیرون
شدند، و به زمین کنعان داخل شدند. و ابرام در زمین می گشت تا مکان شکیم تا بلوطستان موره. و در آنوقت کنعانیان در آن زمین بودند. و خداوند بر ابرا م ظاهر شده، گفت: "به ذریت تو این زمین را می بخشم." و در آنجا مذبحی برای خداوند که بر وی ظاهر شد، بنا نمود. پس ، از آنجا به کوه ی که به شرقی بیت ئیل است ، کوچ کرده ، خیمه خود را برپا نمود. و بیت ئیل بطرف غربی و عای بطرف شرقی آن بود. و در آنجا مذبحی برای خداوند بنا نمود و نام یهوه را خواند. و ابرام طی مراحل و منازل کرده، به سمت جنوب کوچید.

و قحطی در آن زمین شد، و ابرام به مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا که قحط در زمین شدت می کرد. و واقع شد که چون نزدیک به ورود مصر شد، به زن خود سارای گفت: اینک می دانم که تو زن نیکومنظر هستی. همانا چون اهل مصر تو را بینند، گویند: "این زوجه اوست ." پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند. پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم بسبب تو زنده ماند." و به مجرد ورود ابرام به مصر، اهل مصر آن زن را دیدند که بسیار خوش منظر است. و امرای فرعون او را دیدند، و او را در حضور فرعون ستودند. پس وی را به خانه فرعون در آوردند. و بخاطر وی با ابرام احسان نمود، و او صاحب میشها و گاوان و حماران و غلامان و کنیزان و ماده الاغان و شتران شد. و خداوند فرعون و اهل خانه او را بسبب سارای ، زوجه ابرام به بلایای سخت مبتلا ساخت . و فرعون ابرام را خوانده، گفت: "این چیست که به من کردی ؟ چرا مرا خبر ندادی که او زوجه توست ؟ چرا گفتی: او خواهر منست، که او را به زنی گرفتم ؟ و الآن ، اینک زوجه تو. او را برداشته، روانه شو!" آنگاه فرعون در خصوص وی، کسان خود را امر فرمود تا او را با زوج هاش و تمام مایملکش روانه نمودند.

من چند سوال دارم:

1. حضرت ابراهیم اینجا به خاطر زنده ماندن خودش، همسرش رو در اختیار مردان دیگر قرار میده که به این کار قوادی گفته میشه و گناه است! چرا خداوند کاری نکرد که حضرت ابراهیم ناچار به این کار نشه؟
2. حضرت ابراهیم اینجا در حال دروغ گفتن است.
3. حضرت ابراهیم چرا در قبال اینکه فرعون همسرش رو به زنی گرفت، پول و میش و الاق و ... دریافت کرد؟
4. چرا فرعون به عذاب سخت مبتلا شد؟ فرعون که فکر می کرد این زن خواهر ابراهیم هست، نظرش رو جلب کرد و پول و میش و الاق و ... هم پرداخت کرد؟ فرعون از کجا باید می دونست که حضرت ابراهیم دروغ گفته؟ آیا اینجا نباید حضرت ابراهیم به بلای سخت دچار می شد؟
5. در پایان هم که وقتی فرعون فهمید کاری با حضرت ابراهیم نداشت و نشون میده مرد شرافتمندی بود و اونها رو روانه کرد و حتی اموالی که حضرت ابراهیم از راه قوادی به دست آورده بود رو پس نگرفت!!!!

میشه این قضیه رو برای ما روشن کنید؟

با تشکر

اسماعیل توکیست؟ چیست؟

و اکنون، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده‌ای. اسماعیل توکیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ خانواده‌ات؟ علمت؟ درجه‌ات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیبایی‌ات؟ و .... من چه می‌دانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. من فقط می‌توانم نشانی‌هایش را به تو بدهم، آنچه تو را در راه ایمان ضعیف می‌کند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه دلبستگی‌اش نمی‌گذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویل‌های مصلحت‌جویانه و ... به فرار می‌کشاند و عشق به او کور و کرت می‌کند و بالاخره آنچه برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی، او اسماعیل تو است! اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد یا یک شیئی، یا حالت، یا یک وضع، و یا حتی یک نقطه ضعف! تو خود آن را هر که هست و هر چه هست باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی. چه: ذبح گوسفند به جای اسماعیل قربانی است، و ذبح گوسفند به جای گوسفند قصابی!!!
...ای حاج، اکنون به کجا میروی؟ به خانه؟ به زندگی؟ دنیا؟ رفتن از حج، آنچنان که آمده بودی؟ هرگز. ای که نقش ابراهیم را در این صحنه ایفا کردی! هنرمند خوب در شخصیتی که نقش او را بازی می‌کند حل می‌شود و اگر خوب بازی کرده باشد، کار صحنه پایان می‌گیرد و کار او پایان نمی‌گیرد. هنرمندانی بوده‌اند که از نقشی که ایفا کرده‌اند دیگر بیرون نیامده‌اند و بر آن مرده‌اند. و تو ای که نقش ابراهیم را بر عهده داشتی، نه به بازی که به عبادت، به عشق، از نقش ابراهیم به نقش خویش رجعت مکن، خانه مردم را ترک مکن و دوباره پا در گلیم خویش مکش. ای که در مقام ابراهیم ایستاده‌ای و بر پای ابراهیم به پا خاسته‌ای و به دست خدای ابراهیم دست بیعت داده‌ای، و به سرزمین ایمان و بر فرش خدا به مهمانی پا نهاده‌ای و در گرداب عشق فرو رفتی و خود را در خلق طائف نفی کردی و در کوهستان‌های حیرت و آتش به جستجوی آب تلاش کردی و آنگاه از مکه، یکسره در عرفات هبوط کردی و از آنجا، منزل به منزل به سوی خدا رجعت کردی و با «آگاهی» (در پرتو روشنی آ‏فتاب عرفات)، و «خودآگاهی» (به روشنی پاک شعور حرام)، به جمع سلاح پرداختی، و هماهنگ زمان و همگام با جمع از مرز منی گذشتی و سرزمین عشق و ایمان را از حکومت ابلیس‌ها رها کردی، و در پایان کار گوسفندی را ذبح کردی! ابراهیم‌وار زندگی کن و در عصر خویش معمار کعبه ایمان باش، قوم خویش را به حرکت‌آر، جهت بخش، به حج‌خوان، به طواف آر . و تو ! ای هم پیمان با خدا، ای همگام با ابراهیم ای که از طواف می‌آیی و کار حج را با طواف نساء به پایان آورده‌ای و در جای معمار کعبه ،بانی مدینه حرم و مسجدالحرام ایستاده‌ای و روی در روی هم‌پیمان خویش (خدا) داری، سرزمین خویش را منطقه حرم کن، که در مسجدالحرامی، عصر خویش را زمان حرام کن، که در زمان حرامی، و زمین را مسجد‌الحرام کن، که در مسجدالحرامی، که: زمین مسجد خداوند است و می‌بینی‌که : نیست!

آيا رها كردن هاجر در بيابان و ذبح اسماعيل نوعي ظلم در حق آنها نبوده؟

انجمن: 

آيا رها كردن هاجر در بيابان و ذبح اسماعيل نوعي ظلم در حق آنها نبوده چون براي امتحان پدر قرباني شدند؟در هر دو مورد دستور و فرمان الهى را حضرت ابراهيم عملى ساخت و به فرموده قرآن خداوند به هيچ كس ظلم نمى‏كند ولا يظلم ربك احدا و پروردگارت به هيچ كس ستم نمى‏كند.
اولاً، جريان اسكان حضرت هاجر و اسماعيل در بيابان و نيز قربانى كردن اسماعيل همچنان كه براى حضرت ابراهيم امتحان است براى خود هاجر و اسماعيل نيز امتحان و آزمونى بزرگ بوده است در ماجراى زندگى هر كسى به نحوى مورد آزمايش قرار مى‏گيرد. در اين دو واقعه، علاوه بر ابراهيم همسر و فرزندش نيز مورد آزمون قرار گرفتند.
ثانيا، جريان اسكان هاجر و اسماعيل در آن وادى مقدس، صرف امتحان نبود، بلكه اراده خداوند بر معرفى و احياى آن وادى مقدس (مسجدالحرام و خانه كعبه) بود كه علاوه بر اين كه تكريم و احترام و نشان دادن آيات خود از جمله جوشانيدن چشمه آب، هاجر و اسماعيل بود، در قبال اين مشقت و سختى اجرى عظيم و بزرگ براى آنان نزد خداوند محفوظ است

زندگی حضرت لوط (ع)

با سلام

در قرآن 27 بار سخن از حضرت لوط ـ علیه السلام ـ به میان آمده، و او را به عنوان یكی از پیامبران مرسل و صالح خوانده كه در برابر قوم سركش و شهوت پرستی قرار داشت و آنها را به آیین حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ فرا می‎خواند، ولی آنها از اطاعت دستورهای او سرپیچی می‎كردند.

واژه «لوط» در اصل از لاطَ یلُوط گرفته شده و به معنی ارتباط قلبی است، بنابراین این پیامبر خدا كه پیوند محكم قلبی با خدا داشت، با نام لوط خوانده می‎شد، و به عكس او، قومش به لواط و ارتباطهای نامشروع آلوده بودند.

حضرت لوط ـ علیه السلام ـ از خویشان حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود، مطابق پاره‎ای از روایات، برادرزاده یا پسر خاله ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود، و طبق بعضی از روایات، برادر حضرت ساره همسر ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود.

هنگامی كه حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ در سرزمین بابِل (عراق كنونی) مردم را به یكتا پرستی دعوت نمود، لوط نخستین مردی بود كه در آن شرایط سخت به ابراهیم ـ علیه السلام ـ ایمان آورد، و همواره در كنار ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود، ‌و یگانه یار و یاور ابراهیم ـ علیه السلام ـ در دوران مبارزات او با نمرود به شمار می‎آمد، چنان كه ساره نخستین زنی بود كه به ابراهیم ـ علیه السلام ـ ایمان آورد.[1]

لوط ـ چنان كه ظاهر امر نشان می‎دهد ـ در همان بابل به دنیا آمد، و پس از اعتقاد به حقّانیت آیین ابراهیم ـ علیه السلام ـ از مبلّغین و مدافعین این آیین بود، و در این مسیر به مقام ارجمندی از نبوّت و رسالت رسید كه خداوند (در آیه 133 صافّات) می‎فرماید:
«وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ؛ همانا لوط از رسولان بود.»

از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل شده فرمود: حضرت لوط در میان قوم خود سی سال سكونت كرد و آنها را به سوی خدا دعوت نمود و از عذاب الهی برحذر داشت.
لوط پسر خاله ابراهیم ـ علیه السلام ـ و برادر ساره همسر ابراهیم بود. ابراهیم و لوط ـ علیه السلام ـ هر دو پیامبر مرسل و هشدار دهنده بودند.

لوط مردی سخی، بزرگوار و مهمان دوست بود، و مقدم مهمان را گرامی می‎داشت.[2]

زندگی لوط ـ علیه السلام ـ با قومش ـ چنان كه خاطرنشان می‎شود ـ از دردناكترین و تلخترین زندگی‎ها بود، كه آن مرد خدا با كمال مقاومت تحمل كرد و به مسؤولیت ارشادی خود ادامه داد.
ادامه دارد...!!

به آتش افكندن ابراهیم (ع)

به فرمان نمرود، ابراهیم را زندانی نمودند،
از هر سو اعلام شد كه مردم هیزم جمع كنند، و یك گودال و فضای وسیعی را در نظر گرفتند، بت پرستان گروه گروه هیزم می‎آوردند و در آن جا می‎ریختند.

گر چه یك بار هیزم برای سوزاندن ابراهیم كافی بود، ولی دشمنان می‎خواستند هر چه كینه دارند نسبت به ابراهیم آشكار سازند، وانگهی این حادثه موجب عبرت برای همه شود، و عظمت و قلدری نمرود در قلبها سایه بیافكند تا در آینده هیچ كس چنین جرئتی نداشته باشد.

روز موعود فرا رسید، نمرود با سپاه بی‎كران خود، در جایگاه مخصوص قرار گرفتند، در كنار آن بیابان، ساختمان بلندی برای نمرود ساخته بودند، نمرود بر فراز آن ساختمان رفت تا از همان بالا صحنه سوختن ابراهیم را بنگرد و لذت ببرد.

هیزم‎ها را آتش زدند، شعله‎های آن به سوی آسمان سركشید، آن شعله‎ها به قدری اوج گرفته بود كه هیچ پرنده‎ای نمی‎توانست از بالای آن عبور كند، اگر عبور می‎كرد می‎سوخت و در درون آتش می‎افتاد.

در این فكر بودند كه چگونه ابراهیم را در درون آتش بیفكنند، شیطان یا شیطان صفتی به پیش آمد و منجنیقی ساخت و ابراهیم را در درون آن نهادند تا به وسیله آن او را به درون آتش پرتاب نمایند.

در این هنگام ابراهیم تنها بود، حتی یك نفر از انسانها نبود كه از او حمایت كند، تا آن جا كه پدر خوانده‎اش «آزر» نزد ابراهیم آمد و سیلی محكمی به صورت او زد و با تندی گفت: «از عقیده‎ات برگرد!»

ولی همه موجودات ملكوتی نگران ابراهیم بودند، فرشتگان آسمانها گروه گروه به آسمان اول آمدند و از درگاه خدا درخواست نجات ابراهیم ـ علیه السلام ـ را نمودند، همه موجودات نالیدند، جبرئیل به خدا عرض كرد:
«خدایا! خلیل تو، ابراهیم بنده تو است و در سراسر زمین كسی جز او تو را نمی‎پرستد، دشمن بر او چیره شده و می‎خواهد او را با آتش بسوزاند».

خداوند به جبرئیل خطاب كرد: «ساكت باش! آن بنده‎ای نگران است كه مانند تو ترس از دست رفتن فرصت را داشته باشد، ابراهیم بنده من است، اگر خواسته باشم او را حفظ می‎كنم، اگر دعا كند دعایش را مستجاب می‎نمایم».

استجابت دعای ابراهیم ـ علیه السلام ـ و تبدیل آتش به گلستان

ابراهیم در میان منجنیق، لحظه‎ای قبل از پرتاب، خدا را چنین خواند:

«یا اَللهُ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ نَجِّنِی مِنَ النّارِ بِرَحْمَتِكَ؛ ای خدای یكتا و بی‎همتا، ای خدای بی‎نیاز، ای خدایی كه هرگز نزاده و زاده نشد، و هرگز شبیه و نظیر ندارد، مرا به لطف و رحمتت، از این آتش نجات بده».[1]

جبرئیل در فضا نزد ابراهیم آمد و گفت: «آیا به من نیاز داری؟» ابراهیم گفت: «به تو نیازی ندارم ولی به پروردگار جهان نیاز دارم.»[2]

جبرئیل انگشتری را در انگشت دست ابراهیم نمود، كه در آن چنین نوشته شده بود: «معبودی جز خدای یكتا نیست، محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسول خدا است، به خدا پناهنده شدم، و به او اعتماد كردم، و كارم را به او سپردم».

در همین لحظه فرمان الهی خطاب به آتش صادر شد:

«یا نارُ كُونی بَرْداً؛ ای آتش برای ابراهیم سرد باش».

آتش آن چنان خنك شد، كه دندانهای ابراهیم از سرما به لرزه در آمد، سپس خطاب بعدی خداوند آمد:
«و سَلاماً عَلی اِبْراهیمَ؛ بر ابراهیم، سالم و گوارا باش».

لطفا لیست پیامبران از آدم تا ابراهیم را بنویسید

از حضرت آدم تا حضرت ابراهیم چه کسانی پیامبر بودند ؟