علیت

اقسام علیت

با سلام خدمت کارشناس محترم
درمورد اقسام علیت سوال داشتم
آیا علت معده و علت موثره در فلسفه اسلامی به یک معنی هستند؟ و آیا اساسا علیت غیر موثره در عالم ماده داریم؟( یعنی هستی بخشی به چیزی اصلا در عالم ماده اتفاق می افته؟طبق علم بشر ماده نمیتواند هستی بخشی کند؟) نکته دیگه اینکه علیت موجده چه ارتباطی با خلق دارد آیا علیت و خلقت به یک معنی هستند؟
سپاس
@};-@};-@};-

نقد اصل سنخیت علت و معلول

با سلام و احترام خدمت کارشناس محترم
با توجه به اصل سنخیت علت و معلول چطور از علت غیر مادی معلول مادی وجود می آید؟( طبق این اصل هر چه از معلول از صفات کمالی یافت می شود به طریق اولی باید در علت یافت شود.)
چند جور دیگر هم میتواند این مسئله رو عنوان کرد مثلا: خدا علت ماست ولی تغییری ندارد ولی در ما حرکت هست آیا این خودش ردی بر اصل سنخیت علت و معلول نیست؟
در کل بر چه مبنایی این اصل اثبات میشود؟
سپاس
@};-@};-@};-

سلسله علل موجده از انسان تا خدا

انجمن: 

با سلام و احترام خدمت کارشناس محترم
بنده چند سوال پیرامون مسئله علیت داشتم که ان شاء الله به ترتیب در موضوعات مختلف مطرح کنم.
در واقع هدفم این هست درک بهتری از مسئله علیت طبق نظر فلاسفه اسلامی پیدا کنم

اما سوالی که در این تاپیک میخواهم مطرح کنم:

سلسله علل موجده از انسان تا خدا به چه شکل هست؟ ببینید من خودم رو در نظر میگیرم ونیازمند علت میبینم اما علت من طبق نظر فلاسفه اسلامی( تا آنجا که بنده متوجه شدم) پدر و مادر من نیستن بلکه آن ها علت معده هستند الان سوالی که برای بنده پیش اومده این هست پس علت موجده ای که به من هستی داده چی هست؟ تا آن جایی که خودم متوجه شدم این علت نمیتواند مادی باشه درسته؟

با سپاس فراوان @};-@};-@};-

شکاکیت هیوم و ختم فلسفه و الهیات

سلام خدمت محققان و اساتید گرامی

در جمعی گفته شد که هیوم با شکاکیتی که پروراند، ختم فلسفه و الهیات را اعلام کرد؛ همان ختمی که نیچه برایش مرثیه سرایی کرد و نتایجش را به رخ دیگران کشید.

شکاکیت هیوم را میشناسم. اما با این حال، بهتر است ابتدا تقریری از آن ارائه کنید و سپس نقدش کنید. میخواهم عیار نقد شما را بشناسم.

به هر حال، ماندن در فلسفه هیوم یا نقد و عبور از آن، عواقب سهمگینی دارد.

ممنونم

بسط علیت به عالم خارج چگونه ممکن است؟

با سلام و احترام
بنده سوالی در مورد علیت دارم. طبق نظر علامه طباطبایی انسان ابتدا علیت را از رابطه نفس با افعال نفس درک میکند. البته غیر از ایشان عده ای در غرب هم همین نظر رو دارن مثل وایتهد،ریچارد پاپکین و آوروم استرول ( منبع: اصل علیت در فلسفه و کلام – صفحه 69) تا اینجا رو بنده قبول دارم یعنی قائلم به اینکه علیت رو انسان با مشاهده درون خودش کاملا درک میکنه و اصلا این طور نیست که انسان با مشاهده دو پدیده متوالی و استقرا علیت رو در ذهنش انتزاع کنه
اما سوالی که دارم این هست که چرا این رابطه رو بخارج از ذهن خودمون بسط میدیم یعنی خوب اراده من کاملا معلول نفس من هست شکی نیست علیت درون من حاکمه ولی چرا باید خارج از ذهن من هم همینطوری باشه یعنی این اصل در اونجا هم بر قرار باشه؟
البته خوب مشخصه عدم پذیرش علیت ممکن نیست چون در عمل بهش نیاز داریم و البته مبنای تمام علوم هست. در این بنده بحثی ندارم و منکر علیت نیستم بلکه حرفم اینه چطور این اصل رو به بیرون ذهن بسط میدیم
سپاس فراوان

اصطلاح دور از دید معترضان به برهان علّیت

سلام علیکم اصطلاح دوردر نظر برخی معترضان برهان علّی چه مفهومی دارد؟

آیا معلول خود علت می شود؟

می خواستم بدونم، وقتی پدیده ای، معلول یک علت است، لاجرم و قطع به یقین خودش علت معلول و پدیده ای می وشود؟یا ممکن است که معلولی پدید بیاید و آن معلول دیگر علت معلولی نشود؟ این را می شود بررسی کنید.ممنون.
[SPOILER]برای من همانقدر که سخت است یک معلول نمی تواند بی علت باشد، تقریبا همانقدر هم سخت است که، یک معلول علت یگ معلول دیگر نباشد. و دایره علت و معلول در جایی به پایان برسد[/SPOILER]

برهان امکانی بدون نیاز به تسلسل

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

با عرض سلام

اکثر دوستانی که مطالعاتی در زمینه فلسفه داشته اند با نام برهان امکان و وجوب آشنا هستند. این برهان یکی از معروف‌ترین براهین اثبات وجود خداست که هم در فلسفه اسلامی به آن پرداخته شده و هم در فلسفه غرب. مقدمات این برهان تقریباً همگی یقینی هستند بجز یک مورد که آن هم باطل بودن تسلسل است. در خصوص باطل بودن تسلسل برهان های زیادی ارائه شده ولی حقیقت امر این است که بسیاری از این براهین دچار اشکالاتی هستند مانند برهان وسط و طرف که با وجود این که مورد قبول بسیاری از فلاسفه است، اما حقیقت امر این است که بر استقراء استوار است. قصد بنده از این تاپیک این نیست که براهین امتناع تسلسل را بررسی کنم. هدف این است که برهان امکان و وجوب را بدون نیاز به امتناع تسلسل مطرح کنیم.
برای حل این مسئله بنده در اینجا قصد دارم از برهان خواجه نصیرالدین طوسی برای امتناع تسلسل استفاده کنم. در واقع مسئله امتناع تسلسل در متن برهان رفع می شود. از دوستان گرامی تقاضا دارم اگر نقدی نسبت به مسئله دارند ارائه نمایند. تقریر مد نظر حقیر به شرح زیر است:

مقدمه 1:در بین تمامی موجودات، موجودی هست که معلول نیست.
برهان:
1-هر مفهومی که در نظر بگیریم، یا موجود است یا موجود نیست (حصر عقلی؛حالت دیگری نداریم).
2-یک چیز موجود نمی‌شود مگر این که وجودش ضرورت یابد (قضیه ای بدیهی).
3-یک چیز موجود نمی‌شود مگر این که امکان عدم نداشته باشد (معادل 2، ضرورت وجود هم ارز است با امتناع امکان عدم).
4-مجموعه موجودات جهان را در نظر می‌گیریم. یا عضو نامعلول در این مجموعه وجود دارد یا وجود ندارد (حصر عقلی).
5-عضو نامعلولی در این مجموعه وجود ندارد (فرض خلف).
6-تمامی موجودات جهان معلول هستند (معادل 5).
7-موجودی مانند x را در نظر می گیریم.
8- x معلول است (نتیجه از 6).
9-علت x را y می‌نامیم.
10-x موجود است اگر و تنها اگر y موجود باشد (بر اساس علیت تامه).
11-x معدوم است اگر و تنها اگر y معدوم باشد (هم ارز 10).
12-اگر و تنها اگر y نباشد x امکان عدم دارد (نتیجه از 11).
13-x امکان عدم ندارد اگر و تنها اگر y امکان عدم نداشته باشد (معادل 12).
14-y امکان عدم ندارد اگر و تنها اگر z (علتش) امکان عدم نداشته باشد (استنتاجی مشابه بالا).
15-هر معلول دلخواه از مجموعه امکان عدم دارد به نبودن علتش (نتیجه از استدلال بالا).
16-هر عضو دلخواه از مجموعه امکان عدم دارد به نبودن علتش (نتیجه از 6 و 15).
17- هیچ عضوی از این مجموعه موجود نخواهد شد (نتیجه از 3 و 16 ؛ این نتیجه خلاف فرض موجود بودن اعضای سلسله است).
18- گزاره 5 (فرض خلف) باطل است.
نتیجه: عضو نامعلولی در بین موجودات وجود دارد.

مقدمه2: عضو نامعلول امکان عدم ندارد.
اگر عضو نامعلول امکان عدم داشته باشد، در این صورت وجود نخواهد داشت. گفتیم مجموعه موجودات یا عضو نامعلول دارند یا ندارند. ثابت کردیم باید عضو نامعلولی در کار باشد. حال اگر این عضو نامعلول امکان عدم داشته باشد، نتیجتاً موجود نخواهد بود. پس نه مجموعه ای از موجودات جهان که عضو نامعلول داشته باشند موجود است نه مجموعه ای که عضو نامعلول نداشته باشند. این یعنی عملاً هیچ موجودی در خارج نداریم که چنین چیزی محال است و خلاف اولین اصل فلسفی (اصل وجود واقعیت) می‌باشد.

نتیجه: با توجه به دو مقدمه بالا نتیجه می‌گیریم که عضوی نامعلول وجود دارد که امکان عدم ندارد. حال این عضو یا واجب بالغیر است یا واجب بالذات. اما اگر فرض کنیم واجب بالغیر است، چون هر واجب بالغیر معلول است، پس این عضو هم معلول خواهد شد، اما ما گفتیم این عضو نامعلول است، پس این خلاف فرض است. پس این عضو باید واجب بالذات باشد.

تقریر کلی:هر مفهومی در جهان خارج یا موجود است یا موجود نیست. اگر موجود نباشد، امکان عدم دارد. اگر موجود باشد یا معلول است یا معلول نیست. اگر معلول باشد امکان عدم دارد به واسطه نبودن علتش. علتش هم یا معلول است یا نیست، که آن هم اگر معلول باشد امکان عدم دارد. پس مجموعه موجودات اگر همگی معلول باشند، همگی امکان عدم دارند و لذا هیچ یک موجود نخواهند شد که خلاف واقع است. اما اگر موجودی در این بین باشد که امکان عدم ندارد، در این صورت این موجود محال است معلول باشد چون در این صورت امکان عدم خواهد داشت که خلاف این فرض است که امکان عدم ندارد. از طرفی چون هر ممکن بالذات و واجب بالغیر معلول است، پس این موجود باید واجب بالذات باشد. در غیر اینصورت وجوب بالغیر این موجود با نامعلول بودن آن در تناقض خواهد بود. پس موجودی وجود دارد که واجب بالذات است و امکان عدم ندارد و با وجود این موجود، معلول ها دیگر امکان عدم نخواهند داشت چون به چیزی ختم می شوند که امکان عدم ندارد.

این استدلال به دلیل تأکید بر امکان عدم، برهان را به سمت برهان امکان فقری متمایل می‌کند. از طرفی بحث امکان و وجوب هم در آن مطرح است. علاوه بر این امتناع تسلسل عملاً در برهان اثبات می‌شود. چنین استدلالی برای نشان دادن امتناع تسلسل ظاهراً اولین بار توسط خواجه نصیرالدین طوسی صورت گرفته و شهید مطهری (ره) در پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم این برهان را بهترین برهان برای امتناع تسلسل می‌خوانند و شهید صدر (ره) نیز در کتاب فلسفتنا به شیوه مشابه در خصوص باطل بودن تسلسل استدلال می‌کنند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
و من الله التوفیق

علیت از نگاه عرفا

سلام. علامه حسن زادۀ آملی در بحث فصوص الحکم فرموده اند:

«این آقایان بحث علیت و معلولیت ندارند. در کتب عرفانی، بحث علیت و معلولیت ندارند. نه، می توانم یک جایی یا دو جای این کتاب(فصوص الحکم) در پیش داریم که تفوه به علیت و معلولیت می شود به تشبه به مباحث فلاسفه، به طور استدرار، پیش می آید.»(علامه حسن زادۀ آملی، درس شرح فصوص الحکم، جلسۀ 51)

یا این سخن به معنای نفی اصل علیت از سوی عرفاست؟ اگر خیر، چرا اشاره به آن در کتب عرفانی اینقدر ناچیز است؟

با تشکر

آیا باید به یاد بیاوریم؟

سلام
این جستار پیرامون سوالاتی حول محور کلمه ذکر و یادآوری در قرآن است.
ذکر و یاد آوری در آیات قرآن به چه معناست؟
ارتباط این یادآوری با فطرت و روز الست چیست؟

(171)وَ اِذ نَـتَقـنَا الـجَـبَـلَ فَوقَـهُم كَـاَنَّـه‌‚‌ ظُـلَّـةٌ وَ ظَـنّوا اَنَّـه‌‚‌ واقِـعٌ بِـهِم خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ وَ اذكُـروا ما فيـهِ لَـعَـلَّـكُم تَـتَّـقونَ

محتوا را به یاد و خاطر بیاورید ؟
یا محتوایش را بخوانید به صورت مکرر ؟
یا ...

(172)وَ اِذ اَخَـذَ رَبُّـكَ مِن بَـنى آدَمَ مِن ظُـهورِهِم ذُرِّيَّـتَـهُم وَ اَشـهَـدَهُم عَـلىٰ اَنـفُـسِـهِم اَلَسـتُ بِـرَبِّـكُم قالوا بَـلىٰ شَـهِدنا اَن تَـقولوا يَومَ الـقِـيامَـةِ اِنّا كُـنّا عَن هٰـذا غافِـليـنَ

چرا نفرمود اشهدهم علی نفسه ؟
اشهدهم علی انفسهم به چه معناست؟
شهادت در این آیه به چه معناست؟
چرا نفرمود بلی عرفنا ؟
غافل بودن در این آیه به چه معناست؟ به معنای بی خبری و جهل است یا به معنای عدم توجه و عدم یادآوری یک چیز ؟
یعنی وجود روز الست، بهانه ی جهل را نفی میکند یا غفلت را ؟

(173)اَو تَـقولوا اِنَّـما اَشـرَكَ آباؤُنا مِن قَبـلُ وَ كُـنّا ذُرِّيَّـةً مِن بَعـدِهِم اَ فَـتُهـلِـكُـنا بِـما فَـعَـلَ الـمُبـطِـلونَ
سوره اعراف
یعنی انها از روز الست و حقیقتش آگاه بودند و انکار کردند؟
یا آگاهی بالفعل نداشتند و باید به یاد می اوردند و چون به یاد نیاوردند مقصر و مستحق عذاب هستند؟

(63)وَ اِذ اَخَذنا ميـثاقَـكُم وَ رَفَعـنا فَوقَـكُـمُ الطّورَ خُـذوا ما آتَيـناكُم بِـقُـوَّةٍ وَ اذكُـروا ما فيـهِ لَـعَـلَّـكُم تَـتَّـقونَ

بقره

محتوایش را بخوانید یا به یاد آورید؟
واذکروا به چه معناست؟

(41)وَ لَـقَد صَـرَّفـنا فى هٰـذَا الـقُرآنِ لِـيَـذَّكَّـروا وَ ما يَـزيـدُهُم اِلّا نُـفورًا
اسرا

(48)وَ هُـوَ الَّـذى اَرسَـلَ الرِّياحَ بُشـرًا بَيـنَ يَـدَى رَحـمَـتِـه‌ے وَ اَنـزَلـنا مِـنَ السَّـماءِ ماءً طَـهورًا
(49)لِـنُحـيِـىَ بِـه‌ے بَلـدَةً مَيـتًا وَ نُسـقِـيَـه‌‚‌ مِـمّا خَـلَقـنا اَنـعامًا وَ اَناسِـىَّ كَـثيـرًا
(50)وَ لَـقَد صَـرَّفـناهُ بَيـنَـهُم لِـيَـذَّكَّـروا فَـاَبىٰ اَكـثَـرُ النّاسِ اِلّا كُـفورًا
(51)وَ لَو شِئـنا لَـبَـعَثـنا فى كُـلِّ قَريَـةٍ نَـذيـرًا
فرقان

تصریف در قرآن برای یاد آوری است یا آگاهی انچه نمیدانیم؟
لیذکروا به چه معناست؟

(67)اَلـمُـنافِـقونَ وَ الـمُـنافِـقاتُ بَعـضُـهُم مِن بَعـضٍ يَأمُـرونَ بِالـمُنـكَـرِ وَ يَنـهَونَ عَـنِ الـمَعـروفِ وَ يَقـبِـضونَ اَيـدِيَـهُم نَـسُوا ا‌للهَ فَـنَـسِـيَـهُم اِنَّ الـمُـنافِـقيـنَ هُـمُ الـفاسِـقونَ
توبه
نسیان منافقان به چه معناست؟
چه چیزی فراموش شد؟

(205)وَ اذكُـر رَبَّـكَ فى نَفـسِـكَ تَـضَـرُّعًا وَ خيـفَـةً وَ دونَ الـجَهـرِ مِـنَ الـقَولِ بِالـغُـدُوِّ وَ الآصالِ وَ لا تَـكُن مِـنَ الـغافِـليـنَ
اعراف
به یاد بیاور و از غافلین مباش !؟
(115)وَ لَـقَد عَـهِدنا اِلىٰ آدَمَ مِن قَبـلُ فَـنَـسِـىَ وَ لَم نَـجِد لَـه‌‚‌ عَزمًا
(126)قالَ كَـذٰلِـكَ اَتَتـكَ آياتُـنا فَـنَـسيـتَـها وَ كَـذٰلِـكَ الـيَومَ تُنـسىٰ
طه
(14)فَـذوقوا بِـما نَـسيـتُم لِـقاءَ يَومِـكُم هٰـذا اِنّا نَـسيـناكُم وَ ذوقوا عَـذابَ الـخُلـدِ بِـما كُنـتُم تَعـمَـلونَ
سجده

انسان لقا و دیدار ان روز را نباید فراموش میکرد و به واسطه ی فراموشی به این عاقبت دچار گشت؟
انسان نباید ایات خدا را فراموش میکرد.
ادم نباید عهد خدا را فراموش میکرد.

(34)وَ قيـلَ الـيَومَ نَنـساكُم كَـما نَـسيـتُم لِـقاءَ يَومِـكُم هٰـذا وَ مَأواكُـمُ النّارُ وَ ما لَـكُم مِن ناصِـريـنَ
جاثیه

چرا فراموش میکنید لقا الله را ؟

(6)سَـنُقـرِئُـكَ فَـلا تَنـسىٰ
اعلی

تو آگاهی اما میخوانیم تا ان را فراموش نکنی.

(16)وَ اذكُـر فِى الـكِـتابِ مَريَـمَ اِذِ انـتَـبَـذَت مِن اَهـلِـها مَـكانًا شَرقِـيًّا

ایات دیگری هم هست
به یاد بیاور در کتاب مریم را
به یاد بیاور در کتاب ابراهیم و موسی و اسماعیل و ادریس

و یا ذکری از کتاب نیست و فقط میفرماید به یاد بیاور

(45)وَ اذكُـر عِـبادَنا اِبـراهيـمَ وَ اِسـحاقَ وَ يَعـقوبَ اُولِى الاَيـدى وَ الاَبـصارِ
یا به یاد آور
ایوب و داوود و اسماعیل و ذوالکفل و ...

این یادآوری به چه معناست؟
( من اینطور معنا کردم تا مقصود روشن تر گردد)

گویند در عالم ذر آتشی برافروخته شد و برخی از انسان ها از آن عالم خبر داده اند.

وقتی نظرات برخی دوستان در رابطه با معنای فطرت را خواندم و نیز وقتی این پست ها را پیک کردم
لینکش را بعدا پیک میکنم!

تصمیم به ایجاد این جستار گرفتم تا سوالاتی پیرامون یادآوری در قرآن مطرح کنم.