کرامت
نفسی که نباید با آن مبارزه کرد
ارسال شده توسط خرافه ستیز در سهشنبه, ۱۳۹۳/۰۸/۲۰ - ۱۲:۲۸سلام و عرض ادب
در مورد عزت نفس جستجو می کردم در سایتها به دو اصطلاح برخوردم
یکی خود حقیقی یا نفس واقعی و دیگری ناخود یا نفسی که باید با آن مبارزه کرد
گفته شده نفس واقعی حرمت داره و نباید باهاش مبارزه بشه و صوفیه کار اشتباهی می کردند که باهاش مبارزه می کردند
ولی آن نفس دومی باید ریاضت ببینه و شکسته بشه
لطفا یه توضیحی بدهید که این دو چه هستند و فرق بین این دو چیست
معرفی کتاب در مورد عزت نفس
ارسال شده توسط خرافه ستیز در یکشنبه, ۱۳۹۳/۰۸/۰۴ - ۱۵:۱۰چند کتاب در مورد عزت نفس به من معرفی کنید
کتاب روانشناسی فراوان سراغ دارم
کتاب دینی معرفی کنید که از احادیث و ... استفاده کرده باشد (اینترنتی و غیر اینترنتی فرقی ندارد)
متشکر:Gol:
چرا عدهای قدرتهای عجیبی دارند؟!
ارسال شده توسط 753 در جمعه, ۱۳۹۳/۰۳/۳۰ - ۱۹:۰۲
شاید برای خیلی از کاربرای گرامی این سوال پیش امده باشد که چرا بعضی قدرت های عجیبی دارند در صورت که در مسیر واقعی نیستند؟//؟؟
من سعی می کنم با کمک شما کاربرای گرامی و کارشناسان پاسخگوی شما ذوستان عزیز باشیم
و من الله توفیق
طلبه فوق خوش شانس!!! ( بسيار زيباست - بخونيد )
ارسال شده توسط گل ليلا در دوشنبه, ۱۳۹۱/۱۱/۱۶ - ۱۱:۰۸
فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :
يكى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
به آسمان رود و كار آفتاب كند
پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) شعرى بگويم ، يك مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .
راجه سجده شكر كرد و خواند :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند *** به آسمان رود و كار آفتاب كند
ೋ نرم افزار چهل داستان و چهل حديث امام علي النقي الهادی (علیه السلام) ೋ
ارسال شده توسط گل ليلا در جمعه, ۱۳۹۱/۰۱/۲۵ - ۰۲:۲۳◊╠ نرم افزار چهل داستان و چهل حديث امام هادی (علیه السلام)╣◊ آگاهى از درون اشخاص مرحوم شيخ طوسى ، راوندى و ديگر بزرگان به نقل از اسحاق بن عبداللّه علوى حكايت كند: کار جديدي از اسک دين - بدون نياز به نصب - ويژه رايانه از اينجا دريافت کنيد
روزى از روزها پدرم با عمويم با يكديگر اختلاف كردند، درباره آن چهار روزى كه در طول سال براى روزه گرفتن ، نسبت به بقيّه روزها فضيلت و اهمّيتى بيشتر دارد.
لذا براى حلّ اختلاف و گرفتن جواب صحيح تصميم گرفتند تا به ملاقات و زيارت حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام بروند.
و در آن روزها، حضرت در محلّى - به نام صريا - نزديك مدينه ساكن بود؛ و هنوز به شهر سامراء منتقل نشده بود.
به همين جهت ، به قصد زيارت و ملاقات آن حضرت حركت نمودند، هنگامى كه وارد منزل امام هادى عليه السلام شدند و در محضر شريفش نشستند، حضرت قبل از هر سخنى اظهار فرمود: نزد من آمده ايد تا از روزهائى كه در طول سال بهتر است ، در آن ها روزه گرفته شود، سؤ ال نمائيد؟
عرضه داشتند: بلى ، ياابن رسول اللّه ! ما از محلّ خود فقط براى همين موضوع ، آمده ايم .
حضرت فرمود: پس بدانيد كه آن ها چهار روز است :
روز هفدهم ربيع الاوّل سالروز ميلاد مسعود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، روز بيست و هفتم رجب سالروز بعثت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله ، روز بيست و پنجم ذى القعده سالروز دَحْو الاْ رض ؛ و آن روزى است كه زمين از زير كعبه الهى پهن و گسترده شد - .
و روز هيجدهم ذى الحجّه سالروز غدير خُمّ - كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله از طرف خداوند متعال ، حضرت علىّ بن ابى طالب عليه السلام را به عنوان ((اميرالمؤ منين )) و خليفه بلافصل خويش ، منصوب و معرّفى نمود -.
از اينجا دريافت کنيد
از اينجا دريافت کنيد
کرامات امام حسن عسکري عليه السلام
ارسال شده توسط سید معصوم در چهارشنبه, ۱۳۹۰/۱۱/۱۲ - ۱۶:۲۱هر چه درباره فضايل و کرامات امام حسن عليه السلام مي دانيد اينجا بنويسيد
ஜ قضاوتهاي شگفت انگيز حضرت علي(ع) ஜپر بازديدترين کتاب نرم افزاری اسک دين ஜ
ارسال شده توسط گل ليلا در چهارشنبه, ۱۳۹۰/۰۳/۲۵ - ۱۲:۱۶
قضاوتهاي شگفت انگيز حضرت علي(ع) - کتاب مالتي مدياي توليد اسک دين نسخه اندروید این برنامه را از اینجا می توانید دانلود کنید التماس دعا :Gol:
هنگامى كه هيثم از بعض غزوات به خانه خود بازگشت ، پس از شش ماه تمام زنش فرزندى به دنيا آورد. هيثم فرزند را از خود ندانسته وى را نزد عمر برد و قصه را برايش بيان داشت . عمر دستور داد زن را سنگسار كنند. اتفاقا پيش از آن كه او را سنگسار كنند، اميرالمومنين عليه السلام او را ديد و از قضيه باخبر گرديد، پس به عمر فرمود: بايد بگويى زن راست مى گويد؛ زيرا خداوند در قرآن مى فرمايد:و حمله و فصاله ثلاثون شهرا؛ مدت حمل و از شير گرفتن فرزند، سى ماه است
و در آيه ديگر مى فرمايد: والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين ؛ مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مى دهند.
و وقتى كه بيست و چهار ماه دوران شير دادن از سى ماه كم شود شش ماه مى ماند كه كمترين دوران حاملگى است .
عمر گفت :اگر على نبود عمر به هلاكت مى رسيد و زن را آزاد نمود.
همينک دانلـــــود کنيد
همينک دانلـــــود کنيد
همينک دانلـــــود کنيد
همينک دانلـــــود کنيد
http://www.askdin.com/thread35271.html