رحلت پيامبر

اهل ذمه در صدر اسلام

با سلام
پس از رحلت پيامبر اسلام, صدور اسلام به دارالكفر وجهه همت و اساس كار خلفا قرار گرفت.
در اين راستا فاتحان مسلمان در سرزمين هاى شام, مصر, عراق و ايران, اين سياست دارالخلافه را به پيش مى بردند.
در اين ميان برخورد ساكنان دارالحرب با رزمندگان مسلمان يكسان نبود.

مقاله حاضر مى كوشد تا به نحوه واكنش مغلوبان ـ به ويژه اهل ذمه ـ در برابر فاتحان مسلمان بپردازد و روشن كند كه چگونه اهل كتاب مى توانستند با بستن پيمان ذمه به تابعيت نظام اسلامى درآيند و ضمن پذيرش تعهداتى, از حقوق و امتيازات ويژه اى برخوردار شوند و با امنيت كامل در سايه حكومت اسلامى در هر نقطه از دارالاسلام ـ به جز حرم و حجاز سكنا گزينند.



واژه هاى كليدى: دارالحرب, مفتوح العنوه, مفتوح بالصلح, پيمان ذمه, اهل ذمه, اهل كتاب, جزيه.

در عصر فتوح اسلامى, برخى از شهرها و مناطق دارالحرب, بدون كم ترين مقاومت در برابر سپاه اسلام, تسليم شده و ساكنين آن ها با مسلمين پيمان صلح منعقد نمودند و برخى ديگر نيز در اثر پايدارى در برابر آن ها, به قهر و خشونت گشوده شدند, در فقه اصطلاحا به مناطقى كه به اين دو شكل فتح گرديده اند, ((مفتوحه العنوه)) و ((مفتوح بالصلح)) مى گويند كه هر يك داراى احكام جداگانه اى مى باشند.

مردم مناطق فتح شده برخورد يكسانى با فاتحان نداشتند; عده اى با پذيرش اسلام, مسلمان شدند و عده اى ديگر با پرداخت جزيه بر كيش اجدادى خويش باقى ماندند و هم چنان به زندگى خود در ميان مسلمانان ادامه دادند,
و بعضى ديگر نيز كه حاضر به رها كردن دين نياكان خويش نبوده و در عين حال, حضور فاتحان عرب را در سرزمين خويش بر نمى تابيدند, طريق مهاجرت را پيش گرفتند.(1)

در اين ميان, آن دسته از زردشتيانى كه حاضر شدند با پرداخت جزيه و بستن پيمان ((ذمه)) بر كيش خود باقى بمانند, موجب پديد آمدن مباحثى در ميان مسلمانان شدند.

اين مباحث ناظر به اين نكته بود كه آيا زردشتيان نيز مانند مسيحيان و يهوديان, اهل كتاب هستند؟
و اگر چنين نيست,
آيا مى توان از غير اهل كتاب, جزيه گرفت؟
و مگر نه قرآن, جزيه گرفتن را تنها از اهل كتاب جايز شمرده است؟
قوت اين شبهات به حدى بود كه خليفه دوم ـ عمربن خطاب ـ را در برخورد با زردشتيان مردد نمود,
به طورى كه اقرار نمود كه نمى داند با آن ها چگونه رفتار نمايد. اما در اين ميان, عبدالرحمن عوف ترديد او را ذايل نمود و از قول پيامبر(ص) نقل كرد كه بايد با آن ها همچون اهل كتاب رفتار نمود.(2)

گرچه اين روايت, اساس كار خليفه دوم و ساير خلفا قرار گرفت, اما بحث بر سر اهل كتاب بودن آن ها در ميان فقها ادامه يافت و موجب پيدايش اقوال مخالف گرديد(3) با اين حال, مسلمانان با آن ها همانند اهل كتاب رفتار كردند و كسانى از آن ها را كه با شرايطى مايل به باقى ماندن بر كيش اجدادى خود بودند, به عنوان اهل ذمه قلمداد نمودند.

در جامعه اسلامى, غير مسلمانان مى توانستند با شرايطى خاص, به تابعيت آن در آيند. اين نوع تابيعت كه با قرار داد دوجانبه انجام مى گرفت در اصطلاح فقه اسلامى ((ذمه)) ناميده مى شد:Sham:
و به كسانى كه اين قرارداد را با مسلمين منعقد مى نمودند ((ذمى)) مى گفتند.:Sham:

در اين معاهده, يهوديان, مسيحيان و مجوسان مى توانستند شركت نمايند و به عنوان متحدان هم پيمان ذمى, در سراسر قلمرو حكومت اسلامى از آزادى, امنيت و حقوقى كه بر طبق قرار داد ذمه اختيار و امضا نموده بودند برخوردار گردند.(4)

مقصود اصلى از تشريح اين پيمان, ايجاد محيطى امن و برقرارى همزيستى مسالمتآميز ميان فرقه هاى مختلف مذهبى در داخل قلمرو حكومت اسلامى بود.

بر اين اساس, اقامت افراد غير مسلمان در جامعه اسلامى منوط به شركت در عقد قرارداد ذمه بود كه پس از امضا قرارداد مزبور جزئى از جامعه بزرگ اسلامى به حساب مىآمدند.

ادامه دارد ...!!!