من کدامم هستم؟
پیری ام؟
یا
جوانی ام؟
وقتی مرا میبوسی
به چه می اندیشی؟
به این که پیرزنی را بوسیده ای
که زمانی
زن زیبای جوانی بوده؟
یا زن جوانی را
که پیر شده؟!
بهار یه شبهنه سه ماه
شبی که میادش مثل ماه نگار اونیکه با نگاه
می کشه یه مدار برا ماه
خمار منمو تویی که
می شینی تا سحر سر راه
مست مولاست هر کی زهراییه
عشق زهراست هر کی مولاییه دل زهرایی دل دریاییه جای عاشقای فاطمه تو بهشت عجب جاییه
شبیه باران شده ام
وقتی که می آیم
همه از من فرار می کنند
جز چند شعر که بی چتر
زیر بارش من
قدم می زنند.
شبیه باران شده ام
بارانی که هرچند ببارد
تنها یک نفر خیس می شود...
مادرم
دلم گرفته اومدم اسک دین بلکه مثل گذشته آرومم کرد که طبق معمول این تاپیک رو دیدم.
نمی دونم چی بگم
فقط میگم امیدوارم حال ما دل گرفته های ساعت 12 شب امشب خوب بشه
با چی خالی کنم هر شب
یه بغضی قد یه کوهو؟
شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روح و...
تو رفتی خاطرات تو...
رفیق اشک چشمامن!
در و دیوار این خونه غریبی می کنن با من!
من پا به پای موكب خورشيد
يک روز تا غروب سفر كردم
دنيا چه كوچک است!
وين راه شرق و غرب چه كوتاه!
تنها دو روز راه ميان زمين و ماه.
اما من و تو دور
آنگونه دورِ دور،
كه اعجاز عشق نیز
ما را به يكدیگر نرساند ز هيچ راه
آه...
زیادی خوب بودن خوب نیست..!
زیادی که خوب باشی دیده نمی شوی ،
می شوی مثل شیشه ای تمیز ..!
کسی شیشه ی تمیز را نمی بیند ،
همه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را می بینند..
ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد ،
وقتی کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد ،
همه آنرا می بینند..
همه سعی می کنند تمیزش کنند...!!
.
زیادی خوب بودن خوب نیست..!
زیادی که خوب باشی ، شکننده تر می شوی..
با هر قدر ناشناسی دلت ترک بر می دارد... می شکند..
تکه های شکسته را در دستانت می گیری ،
نگاه می کنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت...!!
. .
زیادی خوب بودن خوب نیست..!
زیادی که خوب باشی ، به زیادی خوب بودنت عادت می کنند ،
آنوقت کافیست کمی بد شوی ،
همه گمان می کنند زیادی بدی..!!
+چقد همه چي مث هم شده ..
_ مثلا چي ؟
+ مثلا امروز تموم شهر پُر از آدمايي بود كه دنبال يكي كنارشونن ولي وقتي اون يه نفر هس
دنبالِ فرار ازَشَن ..
نميدونن ديگه چي ميخوان !
از خودشون
از آدما
از احساساتشون ..
با ١٠٠٠ نفر در ارتباطن ولي حتي يكيشونم واقعا نميخوان
يه سريام تنهان و يه نفر و ١٠٠٠ بااار ميخوان
پر از كليشه ..
پر از درداي مشترك !
طوری بخند که حتی زندگی شکست بخورد چنان محبت بورز …
که حتی نفرت از تو کاملا دور شود …
و به طوری نیکو زندگی بنما …
که حتی موت از تماشای زندگی تو سیر نشود …!
میــری بیرون
می بینی کلی دُخــ ـترو
که هر کدومشون یک رنگن و از همه هم بی رَنــــگ تــــرن
وقتی توی چشــــماشونـــــــ زُل می زنی
حس کوچیکـــی و افســـردِگی میاد سراغـــــت
اونوقته کـه با خودَم میگــــم
خدایا ،زَن اینقــــــــــدر بی ارزشه؟
خسته شــــــــدم
خسته شدم از بس هر روزمـــــــون تکراریه
وَقتی میخوام یک عَکــس بگیرم
عَکآسکــﮧ مــے گـُویـَد :بگو سـیـب ؛
مَن یآدِ حِمآقَتــــ حَـ ـوآ مــے اُفتَم،
وَ پـُوزخَندی مــے زَنَمـ ...!
اگر دلـــ ــت هَـوس آن درخت سیــــ ـب را نمــــی کرد
من الـان در آغـوش خدایم بودم
حیف...
چقدر تاوان פֿــوردن یک سیب را بدهیم؟
دلم را به ظِرآفـتِـــــــ ام خوش می کنم
کفش برآقی می خرم و پاپیونشو لمــس مـی کنمـ
ناخون های دستم را می نگرم
براق و زیبا...آری، ظریـفـــــ است؛
صورت و موهآ و بدنم هم کوچک و ظریف استــ
یاد خِلقَتِ خُدا جونم می افتمــــ و از کوچکـی خودم در مقابلـش خِجالت می کشم
من نه به آرایـش نیاز دارم نه به یک دمـــاغ عمل کرده
من نه عآشق شده ام و نه به دنـبال نیمه ی گمشــده ام
مـن چندیسـت خدارا گم کـرده ام
کسی خبری ازش دارد؟
اگر تو باشی
بهار هم هست
اما جز این
اگر باشد
امروز ،فقط
اول فروردین است...
تنهایی را ورق میزنم
بغض را میشکنم
مینویسم...
شاید
روزی
کسی مرا به یاد آورد
دوست داشتن
گاهی وقت ها تحمل است
اینکه بتوانی با زخم های زندگی
هنوز سرپا ایستاده باشی.
دوست داشتن
گاهی وقت ها، زندگی ست
همانند سینه ای بدون نفس،
از مرگِ
قلب بدون عشق
آگاه باشی.
دوست داشتن
گاهی وقت ها
سنگین است
به سان
سنگینیِ لیاقت دوست داشته شدن
و بعضی وقت ها
دوست داشتن
حیاتی دیگر است
زنده نگه داشتن
کسی درون ات
حتی
با وجود این فاصله های دور.
من کدامم هستم؟
پیری ام؟
یا
جوانی ام؟
وقتی مرا میبوسی
به چه می اندیشی؟
به این که پیرزنی را بوسیده ای
که زمانی
زن زیبای جوانی بوده؟
یا زن جوانی را
که پیر شده؟!
بهار یه شبه نه سه ماه
شبی که میادش مثل ماه
نگار اونیکه با نگاه
می کشه یه مدار برا ماه
خمار منمو تویی که
می شینی تا سحر سر راه
مست مولاست هر کی زهراییه
عشق زهراست هر کی مولاییه
دل زهرایی دل دریاییه
جای عاشقای فاطمه تو بهشت عجب جاییه
اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا:Gol:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا:Gol:
اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا:Gol:
شبیه باران شده ام
وقتی که می آیم
همه از من فرار می کنند
جز چند شعر که بی چتر
زیر بارش من
قدم می زنند.
شبیه باران شده ام
بارانی که هرچند ببارد
تنها یک نفر خیس می شود...
مادرم
بی تو
تمام روز ها
"13" دهند
کِی می آیی... ؟؟
کدام را به دَر کنیم... ؟؟
عید بی آقای همتون مبارک!!
سلام
دلم گرفته اومدم اسک دین بلکه مثل گذشته آرومم کرد که طبق معمول این تاپیک رو دیدم.
نمی دونم چی بگم
فقط میگم امیدوارم حال ما دل گرفته های ساعت 12 شب امشب خوب بشه
یاحق
به شب سلام !
که بی تو
رفیق راه من است
سیاه چادرش
امشب
پناهگاه من است ..
#حسین_منزوی
مهربان خدای من
دلم گرفته است،دلم عجیب گرفته است ....حتی گریه هم در برابر تنگی دلم دارد کم می آورد....کاش هرچه زودتر مولایمان می آمدند...
یازهراسلام الله علیها
سفر تو کردی
و
من
در جهان
غریب
شدم
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ
ﮐﻪﺑﺎ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ؛
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ..
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ
ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﺑﺖ ﮐﻨﺪ ...
ﺁﺭﺍﻡ ...ﺁﺭﺍﻡ ....
ﺑﻌﺪ ﭼﮑﻪ ﭼﮑﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ
ﻟﯿﺰ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪﻭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ،
ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﺴﺮﺍﻧﺪ ﻻﯼ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ..
ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭمی تواند ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺁن همه ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ﺑﺎﺯﯾﮕﻮﺵ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺗﻮﯼ ﺩﻫﺎﻧﺖ ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ ...
گفت: "تا کی صبر باید کرد؟"
گفتم: "چاره چیست؟"
دیدم این پاسخ
از آن پرسش سوالی تر شده است..
زندگی را خواب می دانستم
اما بعد از آن
تازه می بینم
حقیقت ها خیالی تر شده است
چیزهای خاصی در زندگی هستند که
باید به سادگی تجربه شوند و هرگز توضیح نداد.
عشق چنین چیزی است.
تو با پاییز رفته ای
من با زمستان
مانده ام
در این چهار دیوار متروک
که بیشتر شبیه یخچالی خالی ست
و گل های توی گلدان
تنها آرزویشان دور انداخته شدن است...
آنچه از سیمای من پیداست
غیر از درد نیست
گرچه گاهی پشتِ یک لبخند
پنهان می شود
در غروب غم انگیز تو...
هر شب ...
خاطراتت ...
بیرحمانه،
طلوع می کنند...
⠀
"پرونده بسته شد"
و قایق عشق
بر صخره روزمره زندگی در هم شکست
با زندگی بی حساب شدم
بی جهت
دردها را
فاجعه ها را
دوره نکنید
و یا آزار ها را.
شاد باشید.
- ولادیمیر مایاکوفسکی
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﭘﯿﺶ،
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ
ﮐﻪ ﻗﻮﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﭘﺎﻟﺘﻮﯼ ﻣﺸﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪﺵ
ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﺎﻥ
ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﻭ ﺳﺮﻭ ﺳﯿﺎﻩ ﮔﺬﺷﺖ
ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺁﻣﺪ،
ﺁﻭﺍﺯ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ...
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ؟
ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭼﺮﺍ
ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﻢ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ ﻣﺪﺍﻡ؟
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻣﯽﭼﺮﺧﻢ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ
ﺩﺭ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮﻫﻨﺖ
ﻋﺸﻖ ﻣﻦ !
ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﻭﺍﺩﯼ ﭼﻨﺪﻡ ﺑﻮﺩ؟
با چی خالی کنم هر شب
یه بغضی قد یه کوهو؟
شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روح و...
تو رفتی خاطرات تو...
رفیق اشک چشمامن!
در و دیوار این خونه غریبی می کنن با من!
من پا به پای موكب خورشيد
يک روز تا غروب سفر كردم
دنيا چه كوچک است!
وين راه شرق و غرب چه كوتاه!
تنها دو روز راه ميان زمين و ماه.
اما من و تو دور
آنگونه دورِ دور،
كه اعجاز عشق نیز
ما را به يكدیگر نرساند ز هيچ راه
آه...
تنهایی ؛
قصه گوی خوبی نیست
تمام شب را
در گوشم می خواند و
خوابم نمی کند ...
من میگویم باید دوست داشتن را
کشید .
باید آن را
در هوا نقاشی کرد.
وقتی میگویی ،
"دوستت دارم " ،
انگار پرنده ای را از دستهایت
پر داده ای ...
بعد باید بنشینی و
پروازش را با حسرت نظاره کنی .
گاهی باید ،
واژه ها را
آنقدر حبس نکرد .
حسرت پرواز ،
دلتنگی میاورد.
اما
آدمیزاد همین است دیگر ،
گاهی دلش به هوایی خوش می شود .
کاش میشد که روزی دلم را
مثلِ بذری بکارم
که فردا
باروَر گردد و نسلِ عشّاق
از محیطِ زمین برنیفتد
استاد شفیعی کدکنی
تـو را بـرای
وفـای تو دوست می دارم!
وگرنـه دلبــر ِ پیمان شکن
فراوان است...
#معینی_کرمانشاهی
بیش ازاین نتوان حریف داغ حرمان زیستن
یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا
گاهی جلوی آیینه می ایستم ... خودم را در آن می بینم...
دست روی شانه هایش می گذارم...
و می گویم:چـــــــه تحملی دارد دلت..
کاش امام زمان ظهور میکرد دیگه از این همه بی حجابی شرمندش شدیم.
ای عشـــــق ...
ای قدیم ترین زخم روزگار !
در گوشـه ی دلم
سر پیری
چه میکنی ...؟
دلگیرم
صدایـــــــم میـــــزد گلــــــم
گلـی بـــــودم در باغچه دلــــش
امــــــا او باغبـــــان عاشقـی نبـــود
گاهـــی سر میــــزد و دل میـــبرد
سالـــــها بعد دانستــــــم که مـن تنــــها نبـــودم
او باغبــــــــان گـــل های زیــــادی بـــود...
زیادی خوب بودن خوب نیست..!
زیادی که خوب باشی دیده نمی شوی ،
می شوی مثل شیشه ای تمیز ..!
کسی شیشه ی تمیز را نمی بیند ،
همه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را می بینند..
ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد ،
وقتی کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد ،
همه آنرا می بینند..
همه سعی می کنند تمیزش کنند...!!
.
زیادی خوب بودن خوب نیست..!
زیادی که خوب باشی ، شکننده تر می شوی..
با هر قدر ناشناسی دلت ترک بر می دارد... می شکند..
تکه های شکسته را در دستانت می گیری ،
نگاه می کنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت...!!
. .
زیادی خوب بودن خوب نیست..!
زیادی که خوب باشی ، به زیادی خوب بودنت عادت می کنند ،
آنوقت کافیست کمی بد شوی ،
همه گمان می کنند زیادی بدی..!!
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
دوست دارم بارون ببارد
صدای قطره های بارون ....
بارون
نالیـــــــــــــــدن بلبل
ز نوآمـــــــــوزی عشـــــــقَست
هرگــز نشنیدیم
ز پــــــــروانـــــــــــــه صدایی ...
(( حزین لاهیجی )) ]
+چقد همه چي مث هم شده ..
_ مثلا چي ؟
+ مثلا امروز تموم شهر پُر از آدمايي بود كه دنبال يكي كنارشونن ولي وقتي اون يه نفر هس
دنبالِ فرار ازَشَن ..
نميدونن ديگه چي ميخوان !
از خودشون
از آدما
از احساساتشون ..
با ١٠٠٠ نفر در ارتباطن ولي حتي يكيشونم واقعا نميخوان
يه سريام تنهان و يه نفر و ١٠٠٠ بااار ميخوان
پر از كليشه ..
پر از درداي مشترك !
همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
#قیصر_امین_پور
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
خوشا آنانکه الله یارشان بی
خط کشی های دلم، غصه ی ممتد شده است
تــازگی آب ِ غمت از ســـر مــن رد شده است
عشق ِ تــو، مایـــه ی آرامش ِ شب هــایم بود
بعد ِ تو قافیه هم با شب ِ مـــن بد شده است
#علیرضا_فراهانی
⚜
هی رد شو از این کوچه و هی دل ببر از ما
تو فلسفه ی بودن این
پنجره هایی ...
همه چيز هر جورى هست، مى گذرد
عجيب، ولى مى گذرد
دلِ شاد را كه با غم فرسوده نمى كنند
اين روزها ديگر تعمير دل پذيرفته نمى شود
با قلم میگويم :
ای همزاد
ای همراه
ای همسرنوشت
هردومان حيران از
بازی ِ دورانهـــــــــای ِ زشت....
شعرهايم را
نوشتی دستخوش ؛
اشكهايم را كجا خواهی نوشت؟
گاهی اگر یک "دوستت دارم" را
ثانیه ایی به تاخیر اندازی
سالها دیر می شود...!
وقتی خودت در خود گرفتاری
هر گونه ی زنجیر یعنی هیچ
دلخوش نکن این متن چیزی نیست
این شعر بی تصویر یعنی هیچ...
#علیرضا_آذر
طوری بخند که حتی زندگی شکست بخورد چنان محبت بورز …
که حتی نفرت از تو کاملا دور شود …
و به طوری نیکو زندگی بنما …
که حتی موت از تماشای زندگی تو سیر نشود …!