باز میشه تا اگر دلت خواست یه زیارت دلی بکنی
باز میشه تا اگر دلت خواست عرض سلامی داشته باشی
باز میشه تا اگر دلت پر کشید برای زیارت خورشید هشتم
باز میشه تا اگر حرفی با آقا داشته باشی
اینجا با هم باشیم
در کنار همدیگه زیارت کنیم
مي خواهمت چنان كه شب خسته خواب را
مي جويمت چنان كه لب تشنه آب را
محو توأم چنان كه ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيده دمان آفتاب را
بي تابم آنچنان كه درختان براي خواب
يا كودكان خفته به گهواره ، خواب را
...
مولای مهربان غزل های من ، سلام
سمت زلال اشک من، آقای من سلام!
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز
آبی ترین بهانه دنیای من سلام!قلبی شکسته دارم و شعری شکسته تر
اما نشسته در تب غوغای من سلام!ما بی حضور چشم تو این جا غریبه ایم
دستی،سری تکان بده،مولای من؛سلام!
امشب ،شب شهادت خورشید خراسان و عشق کلّ ایران است ... مشهد غوغایی برپاست ... :Graphic (61)::Sham:
[FONT=arial narrow]
لب خشک و داغی که در سینه دارد
[FONT=arial narrow]سبب شد که گودال یادش بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است فردا جوادش بیاید
:Graphic (61):
قرار است فردا شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارش
اگر چه غریبی شبیه حسین ع است
ولی خواهری نیست انجا کنارش
:Graphic (61):
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواند از برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکش
روان است از بیت کرب و بلایش
:Graphic (61):
از آن زهر بیرحم پیچیدهاست او
به خود مثل زهرایِ پشتِ در،از درد
شفا بخش هر دردست از بس که خواندست
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
:Graphic (61):
شدی آسمان، تا کشد پر کبوتر
شدی دشت، تا آهو آزاد باشد
شدی آب، تا غصهها را بشویی
میان حرم زائرت شاد باشد
:Graphic (61):
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
[FONT=arial narrow]خراسان و یاران چشم انتظارش
:Graphic (61):
:Sham:[FONT=arial narrow]السلام علیک ایها الامام الرئوف الغریب :Sham:
این روزها دستان ما هم
دستان غمگین و عزادارند
چشمان ما
با گریه بیدارند
این روزها،
حال حرم ابری و بارانی است
لبخند و شادیهای رنگارنگ
در این حوالی نیست
این روزها،
این روزها
سرد است.
دلهایمان لبریز از درد است
ابریم و بارانهای یکریزیم
آن سال را همه به یاد داریم. تنها سالی بود که جای خالی مادر، مثل حفرهای از دلتنگی و غم توی دلمان خالی شده بود. ایستاده بود جلوی در. قرآن را با کاسهی سفالی آب توی سینی گذاشته بود و نگاهمان میکرد که با ساکی سر دوش، از پلهها پایین میآییم. توی نگاهش دلتنگی بود و حرفی شاید. گفتیم: «ایشالا نوبت بعدی شما هم بیای». یکییکی از زیر قرآن گذشتیم و بعد مادر آب را پشت سرمان خالی کرد. من پشت فرمان نشستم و باقی در سکوت به جاده چشم دوختند.
نزدیک مشهد، یکیمان گفت: «جای مادر خالی». و انگار همه منتظر شنیدن همین جمله بودند. مادر مانده بود تا خاله مریم نذریاش را بپزد و پخش کند توی محله. هر سال همراهمان بود در پیکان قدیمی. تسبیح دانه درشتی توی دست میگرفت و تا مشهد صلوات میفرستاد. ما هم با خنده و شوخی ماشین اوراقشدهی برادرمان را مسخره میکردیم، او اخم میکرد و میگفت: «این ماشین جرات نداره تو جادهی مشهد کم بیاره».
آن سال گذشت، دعاهای مادر اما همچنان پشت سرمان بود. صبحها برایمان آیهالکرسی میخواند و غروبها که هوای زیارت به سرش میزد دعای مخصوص امام رضا(ع) را زمزمه میکرد. میدانستیم طاقت ندارد. پیش از اینکه دلتنگیاش یکساله شود دوباره ساکها را بستیم و از او پرسیدیم: «بریم مشهد؟» بغضش ترکید. دوباره دعایمان کرد. تسبیح دانه درشتاش را برداشت و اینبار بیبغض و بیسکوت به جاده زدیم.
چه داستانی است سرگذشت دلدادهای که روزها و شبهای بیتابی را در دو ماه سیاهپوشی، به رنگ تیرهی ماتم سپری کرده است و اینک، داغدار غمی دیگر است؛ داغی از جنس حسرتی عظیم بر غروب یک خورشید، آنجا که هشتمین خورشید را در آغوش خراسان سپردهاند و امانتی گرانبها را در دل این سرزمین به ودیعه نهادهاند تا قیام قیامت. آری! محرم، صفر و... پایان میپذیرد اما آنچه برجای خواهد ماند، معرفتی است برخاسته از اشک و آه و سوز دعای این ایام، که دست برنداریم از این خاندان و دل برنگیریم از این مسیر، که این طریق همچنان پابرجاست و رهرو طلب میکند به پای دل.
امام رضا (ع) می فرمایند:
عـقل شخص مسلمان تـمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:
1) از او امـــیــــد خـــیــر بـــاشـــد.
2) از بــــدى او در امــــان بــاشــــنــد.
3) خـیـر انـدک دیگرى را بـسـیـار شـمـارد.
4) خــیــر بـــســیـار خــود را انــدک شـــمـارد.
5) هر چـه حـاجت از او خواهـنـد دلــتـــنـگ نشود.
6) در عــمر خـود از دانـش طـــلــبــى خـســته نـشــود.
7) فــقـر در راه خـدایــش از تــوانگرى محـبـوبـتـر باشــد.
8) خوارى در راه خدایش از عـزّت با دشـمـنش محـبـوبـتر باشد.
9) گـــمـــنــــامــى را از شـــــهــــرت خــــواهـــان تـــر بـــــاشـــد.
10) احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
تحف العقول ص 443
سلام
سلام قبله ی دلها
سلام آیه ی مهر
جسارت است ولی من برات میخواهم
اگر چه غرق گناهم نجات میخواهم...
ســلام بر امام رضا ع
گاهی باید با بی لیاقتی ات کنار بیایی . . .
گاهے باید چشمهایت را ببندی ...
سیبِ سرخی بگیری جلوی صورتت ...
نفس بکشے ...
و خیال کنی روبروی حرمی ...
گاهی باید با بی لیاقتی ات کنار بیایی ...
ـــــــــــــــــــ
...
حرم امام رضا (ع) را نور افشانی کن!
لینک را کلیک کنید...
باز میشه
باز میشه تا اگر دلت خواست یه زیارت دلی بکنی

باز میشه تا اگر دلت خواست عرض سلامی داشته باشی
باز میشه تا اگر دلت پر کشید برای زیارت خورشید هشتم
باز میشه تا اگر حرفی با آقا داشته باشی
اینجا با هم باشیم
در کنار همدیگه زیارت کنیم
با نام خدا
غم های زمانه ام که بی حد باشد
با آب و هوای دل من بد باشد
در تق تق این قطار حل خواهد شد
وقتی حرکت به سمت مشهد باشد
.♥•۰·˙
┘◄ السلام علیک یا امام-رضا (ع)
السلام علیک یا امام رئوف ...........................................
التماس دعا
آب سقا خانه ات مست حضورم میکند
انقلاب صحن تو پاک و طهورم می کند
برکه قلبم نور می خواهد ز تو
نور زرد گنبدت دریای نورم میکند:Ghamgin:
با نام خدا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
چه میشد دمی من بودم و حرم بود و سکوت ...
.. .
سیدمحمدجواد شرافت
حسی زلال داری و حالی زلال تر
چشمان تو شده ست از این حس و حال تر
آری به خاکبوسی کوثر نشسته ای
اشکی بریز از دل زمزم زلال تر
آیینه ی نگاه تو تصدیق می کند
در روشنی ندیده از او بی مثال تر
لطفش به مرز معجزه نزدیک تر شده ست
هر قدر آرزوی تو بوده محال تر
دستان گرم او شده پاسخ ترین جواب
وقتی که دست توست ز پرسش سوال تر
***
پر میزند دلم به هوای زیارتش
هر روز خسته حال ترم خسته حال تر
خود را کبوتر حرمش فرض میکنم
هرگز ندیده ام ز خودم خوش خیال تر
من نیز میروم که ببینم به چشم خود
حسی زلال دارم و حالی زلال تر
به نام خدا
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا
به دستهايت ايمان دارم
دست هايم كه گره ميخورد به آنها
غصه هاي من
" آب " ميشوند ...
دلتنگی پیچیده نیستــــ !
یک دل...
یک آسمان...
یک بغض و آرزوهای ترک خورده...!
السلام علیک یا انیس النفوس و یا شمس الشموس
این جاده چقدر با دلم بد شده است
دلتنگی و عشق ضربدر صد شده است
امروز که از قافله ها جا ماندم
دیدم که دلم راهی مشهد شده است...
[b]content[/b]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
به کوی تو هر جا که پا می گذارم
همان جا دل خویش جا می گذارم
مبادا برانی که با صد امید
قدم در حریم شما می گذارم....
:hamdel:السلام علیک یا علی بن موسی الرضا:hamdel:
:Sham:دوستان التماس دعا:Sham:
السّلام علیک یا علیّ بن موسی الرّضا
یا اَبَاالحسن
یاعلیّ بنِ موسی
ایّهاالرّضا
یابن رسول الله
یاحجّة الله علی خَلقِه
یا سیّدنا و مولانا
إنّا توجّهنا وَاستَشفَعنا
و توسّلنا بِکَ إلَی الله
و قَدَّمناکَ بین یَدَی حاجاتِنا
یا وجیهاً عندالله
إشفع لنا عندالله
اللّهم صلّ علی محمد وآل محمد وعجّل فرجهم
به نام خدا
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا
زمستان نيست ...
دلتنگي حرم توست كه ميلرزاند
چهار ستون دلم را ... !
با نام خدا
السلام علیکـ یا امام رضا (ع)
دلــم را دخیل می بندم به حرمت ...
قطع امید کرده ام از خود ، نه از شما
حالا که باز مانده ام از راه کربلا ...
تنها خوشم به این که کسی ضامنم شود ...
باشد قرار و وعده ی ما مشهد الرضا(ع) ...
التماس دعا ...
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا
مي خواهمت چنان كه شب خسته خواب را
مي جويمت چنان كه لب تشنه آب را
محو توأم چنان كه ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيده دمان آفتاب را
بي تابم آنچنان كه درختان براي خواب
يا كودكان خفته به گهواره ، خواب را
...
[b]content[/b]
هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
دستی به روی سینه و دستی به سوی تو
روی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور
السلام علیک یا سلطان عشقــــ♥ علی بن موسی الرضا (ع)
با نام خدا
.
=>
عجـــــب صحنه ای .... . . ..
من ؛ سکوت ؛ حرم => تک و تنها
درد دل با اقا => تک و تنها
عجب خیالی. . .
مولای مهربان غزل های من ، سلام
سمت زلال اشک من، آقای من سلام!
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز
آبی ترین بهانه دنیای من سلام!قلبی شکسته دارم و شعری شکسته تر
اما نشسته در تب غوغای من سلام!ما بی حضور چشم تو این جا غریبه ایم
دستی،سری تکان بده،مولای من؛سلام!
خدایا شکرت...اینجا داره بارون رحمت میاد
سلام
انشالله تعالی نائب الزیاره هستم و برای خودم وهمه آرزومندان دعا میکنم زیارت بامعرفت نصیبمان بشود.آمین.
نائب الزیاره همه اسک دینی ها
زائر مشهد ................................
به نام خدا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
ای کاش حدیث کوچ باور می شد
دیوارۀ هر قفس پر از در می شد
من مانده ام و خیال پروازی سبز
ای کاش دلم شبی کبوتر می شد
[FONT=arial narrow]بنام خدا [FONT=arial narrow]
امشب ،شب شهادت خورشید خراسان و عشق کلّ ایران است ... مشهد غوغایی برپاست ... :Graphic (61)::Sham:
[FONT=arial narrow]
لب خشک و داغی که در سینه دارد
[FONT=arial narrow]سبب شد که گودال یادش بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است فردا جوادش بیاید
:Graphic (61):
قرار است فردا شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارش
اگر چه غریبی شبیه حسین ع است
ولی خواهری نیست انجا کنارش
:Graphic (61):
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواند از برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکش
روان است از بیت کرب و بلایش
:Graphic (61):
از آن زهر بیرحم پیچیدهاست او
به خود مثل زهرایِ پشتِ در،از درد
شفا بخش هر دردست از بس که خواندست
در آن لحظهها روضهی مادر از درد
:Graphic (61):
شدی آسمان، تا کشد پر کبوتر
شدی دشت، تا آهو آزاد باشد
شدی آب، تا غصهها را بشویی
میان حرم زائرت شاد باشد
:Graphic (61):
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
[FONT=arial narrow]خراسان و یاران چشم انتظارش
:Graphic (61):
:Sham:[FONT=arial narrow]السلام علیک ایها الامام الرئوف الغریب :Sham:
[INDENT]
[/INDENT]
السلام علیک یا غریب الغربا ، یا علی بن موسی الرضا (ع)

سالهاست که کفه ی ترازویم تعادل ندارد
یک طرف دست خالی ...
یک طرف دلتنگی ...
مانده ام چه کنم؟
سلام آقا جان!
دلم هوای شما کرده
فقط بگو
چه چاره کنم؟
[b]content[/b]
به نام خدا
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا المرتضي
دوباره رو به گنبدت نشستهام، تو آسمان آبی و من یک کبوترم
شوق پر كشيدن است در سرم ، قبول كن
دل شكسته ام اگر نمي پرم ، قبول كن
اين كه دور باشم از تو و نبينمت
جا نمي شود به حجم باورم ، قبول كن
گاه پر زدن در آسمان شعرهات را
از من از مني كه يك كبوترم قبول كن
به نام خدا
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا
این روزها دستان ما هم
دستان غمگین و عزادارند
چشمان ما
با گریه بیدارند
این روزها،
حال حرم ابری و بارانی است
لبخند و شادیهای رنگارنگ
در این حوالی نیست
این روزها،
این روزها
سرد است.
دلهایمان لبریز از درد است
ابریم و بارانهای یکریزیم
این روزها ما همچنان پاییز پاییزیم.
عباسعلي سپاهي يونسي
به نام خدا
السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا
آن سال را همه به یاد داریم. تنها سالی بود که جای خالی مادر، مثل حفرهای از دلتنگی و غم توی دلمان خالی شده بود. ایستاده بود جلوی در. قرآن را با کاسهی سفالی آب توی سینی گذاشته بود و نگاهمان میکرد که با ساکی سر دوش، از پلهها پایین میآییم. توی نگاهش دلتنگی بود و حرفی شاید. گفتیم: «ایشالا نوبت بعدی شما هم بیای». یکییکی از زیر قرآن گذشتیم و بعد مادر آب را پشت سرمان خالی کرد. من پشت فرمان نشستم و باقی در سکوت به جاده چشم دوختند.
نزدیک مشهد، یکیمان گفت: «جای مادر خالی». و انگار همه منتظر شنیدن همین جمله بودند. مادر مانده بود تا خاله مریم نذریاش را بپزد و پخش کند توی محله. هر سال همراهمان بود در پیکان قدیمی. تسبیح دانه درشتی توی دست میگرفت و تا مشهد صلوات میفرستاد. ما هم با خنده و شوخی ماشین اوراقشدهی برادرمان را مسخره میکردیم، او اخم میکرد و میگفت: «این ماشین جرات نداره تو جادهی مشهد کم بیاره».
آن سال گذشت، دعاهای مادر اما همچنان پشت سرمان بود. صبحها برایمان آیهالکرسی میخواند و غروبها که هوای زیارت به سرش میزد دعای مخصوص امام رضا(ع) را زمزمه میکرد. میدانستیم طاقت ندارد. پیش از اینکه دلتنگیاش یکساله شود دوباره ساکها را بستیم و از او پرسیدیم: «بریم مشهد؟» بغضش ترکید. دوباره دعایمان کرد. تسبیح دانه درشتاش را برداشت و اینبار بیبغض و بیسکوت به جاده زدیم.
متن : نعیمه بخشی
بــــسم الله الرحمن الرحیم
.
[FONT=arial]السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْض
.
تلویزیون اینترنتی امام رضا علیهالسلام
پرتال جامع آستان قدس رضوی
چه داستانی است سرگذشت دلدادهای که روزها و شبهای بیتابی را در دو ماه سیاهپوشی، به رنگ تیرهی ماتم سپری کرده است و اینک، داغدار غمی دیگر است؛ داغی از جنس حسرتی عظیم بر غروب یک خورشید، آنجا که هشتمین خورشید را در آغوش خراسان سپردهاند و امانتی گرانبها را در دل این سرزمین به ودیعه نهادهاند تا قیام قیامت.
آری! محرم، صفر و... پایان میپذیرد اما آنچه برجای خواهد ماند، معرفتی است برخاسته از اشک و آه و سوز دعای این ایام، که دست برنداریم از این خاندان و دل برنگیریم از این مسیر، که این طریق همچنان پابرجاست و رهرو طلب میکند به پای دل.
میشه شاهی کنی؟
منو راهی کنی؟