آثار دعا

نیت دعا فقط برای ظهور

سلام علیکم. مدتی ست تصمیم گرفتم در نماز ها،و یا هروقتی که دعا میکنم،فقط و فقط برای فرج و شادی و ظهور آقا و مولا،اربابمون مهدی(عج) دعا کنم،و چیزی غیر از فرج ایشون نخواهم. میدونم نیت سنگینیه،ولی فعلا میخواهم ادا دربیاورم و شبیه کسانی بشوم که تنها نیازشان فرج است و از خودشان می زنند و برای آقا زندگی میکنند(برای استثناهایی مثل سلامتی و بخشش گناهان خود و دیگران دعا میکنم) میخواستم بدونم کارم درست است یا خیر، آخر خدا دعا را دوست دارد

دعای مشلول و آثار و خواص آن

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسين عليه السلام مى فرمايد: من با پدرم در شب تاريكى خانه خدا را طواف مى كرديم. كنارخانه خدا خلوت شده بود و زوار به خواب رفته بودند كه ناگهان ناله جانسوزى به گوشمان رسيد. شخصى رو به درگاه خدا آورده و با سوز و گداز خاصى ناله و گريه مى كرد.
پدرم به من فرمود: اى حسين! آيا مى شنوى ناله گنهكارى كه به درگاه خداوندپناه آورده و با دل شكسته اشك پشيمانى فرو مى ريزد. برو او را پيدا كن و نزد من بياور.

امام حسين عليه السلام مى فرمايد: در آن شب تاريك دور خانه خدا گشتم. او را در ميان ركن و مقام در حال نماز يافتم.

سلام كردم و گفتم: اى بنده پشيمان گشته! پدرم اميرالمؤمنين تو را مى خواهد. با شتاب نمازش را تمام كرد. او را محضرپدرم آوردم حضرت ديد جوانى است زيبا و لباس هاى تميز به تن دارد. فرمود:

- توكيستى؟

عرض كرد: من يك عربم.

پرسيد: حالت چطور است ؟ چرا با آهى دردمند وناله اى جانگداز گريه مى كردى؟

عرض كرد: يا اميرالمؤ منين! گرفتار كيفر نافرمانى پدرم گشته ام و نفرين او اركان زندگيم را ويران ساخته و سلامتى و تندرستی را از من گرفته است. پدرم فرمود: قضيه تو چيست؟

گفت : من جوانى بى بند و باربودم. پيوسته آلوده معصيت و گناه بودم و از خدا ترس و واهمه نداشتم. پدر پیری داشتم كه نسبت به من خيلى مهربان بود. هر چه مرا نصيحت مى كرد به حرف هايش گوش نمى دادم.

هر وقت مرا نصيحت و موعظه مى كرد، آزرده خاطرش نموده و دشنام مى دادم وگاهى كتك مى زدم. يك روز مقدارى پول در محلى بود، به سويش رفتم تا آن پول رابردارم و خرج كنم. پدرم مانع شد و نگذاشت. من هم از دستش گرفته او را محكم به زمين زدم. دست هايش را روى زانو گذاشت. خواست برخيزد، اما از شدت درد و كوفتگی نتوانست از زمين بلند شود. پول ها را برداشتم و به دنبال كارهاى خود رفتم و در آن لحظه شنيدم كه همه آمال و آرزوهايش نسبت به من بر باد رفته و در آخر به خدا سوگندخورد كه به خانه خدا رفته و درباره من نفرين مى كند. به خدا قسم! هنوز نفرينش به پايان نرسيده بود كه اين بدبختى به سراغم آمد و تندرستى از من گرفته شد.

در اين هنگام پيراهنش را بالا زد و يك طرف بدنش را فلج ديديم. جوان سخنانش را ادامه داد و گفت: پس از اين قضيه از رفتار خود سخت پشيمان شدم. پيش پدرم رفته، معذرت خواستم، ولى او نپذيرفت و به سوى خانه خود حركت كرد. سه سال با اين وضع زندگى كردم تا اينكه سال سوم موسم حج درخواست كردم به خانه خدا مشرف شده، در آن مكان كه مرا نفرين كرده، براى من دعاى خير نمايد. پدرم محبت كرد و پذيرفت. به سوى مكه حركت كرديم تا به بيابان سياه كه رسيديم. شب تاريك بود. ناگهان پرنده اى از كنار جاده پرواز كرد. براثر سر و صداى بال و پر او شتر پدرم رميد و او را به زمين انداخت.
پدرم روى سنگ­ها افتاد و جان به جان آفرين تسليم كرد. بدن او را در همان مكان دفن كردم و آمدم. میدانم اين بدبختى و بيچارگى من به خاطر نفرين و نارضايتى پدرم است. اميرالمؤمنين پس از شنيدن قصه دردناك جوان فرمود: اكنون فريادرس تو فرا رسيد. دعايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من آموخت به تو مى آموزم و هر كس آن دعا كه (اسم اعظم) الهى در آن است بخواند خداوند دعاهايش را مستجاب مى كند و بيچارگى، غم، درد، مرض، فقر و تنگدستی از زندگى او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزيده مى شود....

سپس فرمود: در شب دهم ذى حجة دعا را بخوان. سحرگاه نزد من آى تا تو را ببينم.

امام حسين عليه السلام مى فرمايد: جوان نسخه را گرفت و رفت. صبح دهم ماه، با خوشحالى پيش ما آمد. ديديم سلامتى اش را بازيافته است.

جوان گفت: به خدا اسم اعظم الهى در اين دعا است. سوگند به پروردگار! دعايم مستجاب شد و حاجتم برآورده گرديد.
چند روز روزه گرفت و نمازها خواند. سپس وسايل مسافرت را تهيه كرد و به سوى خانه خدا حركت نمود و خود را به اينجا رسانيد. من شاهد رفتارش بودم. پس از طواف دست بر پرده كعبه انداخت و بادلى شكسته و آهى سوزان نفرينم كرد.

حضرت امير عليه السلام او خواست كه چگونگى شفا يافتنش را توضيح دهد.

جوان گفت: در شب دهم كه همه در خواب رفتند و پرده سياه شب همه جا را فرا گرفت، دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا ناليدم و اشك ريختم. همين كه براى بار دوم چشمانم را خواب گرفت، آوازى به گوشم رسيد كه اى جوان! كافى است. خدا را به اسم اعظم قسم دادى و دعايت مستجاب شد. لحظه اى بعد به خواب رفتم. در خواب رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه دست مباركش را بر اندامم گذاشت و فرمود: به خاطر اسم اعظم الهى سلامت باش و زندگى خوشى راداشته باشد. من از خواب بيدار شدم و خود را سالم يافتم.

منبع: داستان های بحار الانوار جلد 2 و مفاتیح الجنان

آثار دعای فرج

بسم رب المهدی


1.فرمایش حضرت ولی عصر (عج):بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است.
2این دعا سبب زیاد شدن نعمت ها است.
3.اظهار محبت قلبی است.
4.نشانه ی انتظار است.
5.زنده کردن امر ائمه ی اطهار (ع) است.
6.مایه ی ناراحتی شیطان لعین است.
7.نجات یافتن از فتنه های آخر الزمان است.
8.ادائ قسمتی از حقوق آن حضرت است،که اداء حق هر صاحب حقی،واجب ترین امور است.
9.تعظیم خداوند و دین خداوند است.
10.حضرت صاحب الزمان (عج) در حق او دعا می کند.


ادامه دارد...

اثار دعا

با عرض سلام و خسته نباشید:Gol:

وقتی که ما به خداوند توکل میکنیم که هر چیزی که مصلحت هست رو برامون جور کنه در این موارد دعا کردن چه فایده ای داره خوب چه دعا کنیم چه نکنیم اونی که خدا میخواد میشه دیگه؟!؟!

کارشناس بحث : استاد