ابوترابی

به یاد شهید ابوترابی

انجمن: 


[/HR]
حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی‌اکبر ابوترابی، بیش از ده سال رنج اسارت را به جان خرید و در سیاه‌ترین ایام تاریخ معاصر، هدایت نسلی را به عهده گرفت که با استقامت خونین خود، صفحات زرّینی در سینه تاریخ به ثبت رساندند.


[/HR]
او هدایت و رهبری را به اردوگاه دشمن کشانید و شمه‌هایی به‌یادماندنی از صفحات پسندیده الهی را در برابر آن‌ها به معرض نمایش گذاشت، این باعث شد که دشمن بارها به عظمت او اعتراف کند. سرانجام آن مجاهد خستگی‌ناپذیر، در دوازدهم خرداد سال 1379، درحالی‌که به همراه پدر بزرگوارشان آیت‌الله سید عباس ابوترابی عازم مشهد مقدس بودند، به دیدار دوست شتافتند.
شهید چمران، درزمانی که تصور شهادت مرحوم ابوترابی می‌رفت، درباره ایشان چنین گفتند: «شهید ابوترابی، عارف شیدایی بود که راز و نیازهای عاشقانه‌اش باخدای بزرگ در نیمه‌های شب، دل عشاق عالم را آب می‌کرد. آن‌قدر آرام و مطمئن بود که گویی از عمق اقیانوس برآمده است. آن‌چنان ساکت، همچون آسمان که در شب‌های پاک پرستاره، در دل شب‌زنده‌داران غوغا به پا می‌کند، اما درعین‌حال رزمنده‌ای بود که درصحنه نبرد توفان به پا می‌کرد. فریاد خشمش زهره را آب می‌نمود. از شیر جسورتر بود و اراده‌اش پولاد را خجل می‌کرد. از هیچ مأموریتی روی برنمی‌گرداند و در مقابل هیچ دشمنی عاجز نمی‌شد». حرم تا حرم منشأ تاریخی دارد
آزاده اسماعیل یکتایی لنگرودی نیز از احوالات حاج‌آقا بی‌نصیب نمانده است و طی یادداشت در آستانه رحلت حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علی‌اکبر ابوترابی این‌گونه از روزی که حرم تا حرم را در رکاب وی بوده توصیف می‌کند:
وی نه‌تنها در بین آزادگان شناخته‌شده بود، بلکه در بین مردم هم جایگاه داشت و هر بار که ایشان در جریان مراسم‌های پیاده‌روی آزادگان، از شهری به شهر دیگر می‌رفتند، خیل انبوه جمعیت به استقبال ایشان می‌آمدند. مردم نگاه ویژه‌ای به شخصیت حاج‌آقا داشتند و چون رفتار ایشان تأسی گرفته از اخلاق دینی حضرت رسول اکرم صلی‌الله بود، او را یک مدیر و مسئولی مردمی می‌دیدند.
من در سال ۱۳۷۵ و دریکی از پیاده‌روی‌های حرم تا حرم، افتخار داشتم همراه حاج‌آقا ابوترابی باشم. از دیدگاه سید آزادگان؛ پیاده‌روی حرم تا حرم از دو حرکت تاریخی نشأت می‌گرفت. یکی به تأسی از حرکت جناب اویس قرنی برای دیدار پیامبر صلی‌الله علیه بود؛ زمانی که اویس نتوانست به دیدار پیامبر صلی‌الله علیه نائل بیاید و به شهرش بازگشت و پیامبر هم پس از مراجعت به مدینه فرمودند: «من بوی اویس را می‌شنوم.» و دیگری حرکت حضرت امام رضا علیه‌السلام از مدینه به‌سوی توس بود. که بنا به نقل تاریخی؛ حدود ۴۰۰۰ نفر در نیشابور، در انتظار رسیدن امام بودند و آن حدیث معروف «لااله‌الاالله حصنی فمَن دخل حصنی أمن من عذاب» که به یادگار گذاشتند و حاج‌آقا ابوترابی بنای حرکت خود را بر این دو حرکت نهاده بود.
این مراسم پیاده‌روی صرفاً یک مراسم نمادین نبود. او در طول مسیر، با ذکر خاطرات مربوط به اسارت به نشر ارزش‌های آن دوران می‌پرداخت

شهدا باید شاهد باشند
پیاده‌روی از حرم حضرت امام شروع و در حرم حضرت معصومه علیه‌السلام پایان می‌یافت. خودشان کاروان‌ها را حرکت می‌دادند و قبل از حرکت، کاروان‌ها را به مزار شهدای بهشت‌زهرا سلام‌الله علیها می‌بردند و می‌فرمودند: «در راستای تجدید میثاق با امام و شهدا، شهدا باید شاهد ما باشند.»
پیاده‌روی هفده روز طول می‌کشید. حاجی همان ابتدا به آزاده‌ها می‌گفتند که: «راه طولانی است و اگر کسی توان حرکت را ندارد، نیاید» و این‌گونه رفع تکلیف از آن‌هایی که نمی‌توانستند بیایند می‌کرد.
این مراسم پیاده‌روی صرفاً یک مراسم نمادین نبود. او در طول مسیر، با ذکر خاطرات مربوط به اسارت به نشر ارزش‌های آن دوران می‌پرداخت. البته این رویه وی نه‌فقط در پیاده‌روی‌ها؛ بلکه در تمام سال‌های اسارت و پس از اسارت برقرار بود. در تمام سخنرانی‌ها، دقایقی را به ذکر خاطره‌ای از آن دوران اختصاص می‌داد.

قطره‌ای از اقیانوس بی‌کران
در طول مسیر پیاده‌روی، بارها ما را به «صبر کردن» دعوت می‌کردند، همچنان که در دوران اسارت با صبر و استواری بر مشکلات پیروز شدیم، اکنون و در زندگی روزمره هم می‌توانیم با صبر بر مشکلاتمان غلبه کنیم. از نکات دیگری که بارها به ما گوشزد کرد، «پرهیز از غیبت» بود. خاطرم نمی‌آید که حاجی از کسی بدگویی و غیبت کرده باشند. این خصوصیت‌های اخلاقی اسلامی او بود که همه را جذب می‌کرد. شنیده بودم که یکی از افسران بعثی گفته بود که «اگر (حاج‌آقا) ابوترابی این‌گونه است، پس رهبرتان (امام) خمینی چگونه است؟! و اگر او هم این‌گونه است، پس من او را هم دوست خواهم داشت!» و حاج‌آقا هم گفته بودند: «من قطره‌ای از اقیانوس بی‌کران امام هستم.»
یکی دیگر از مواردی که همواره به آن تأکید داشت، «ولایت‌پذیری و اطاعت از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای» بود.
همواره پیشاپیش کاروان حرکت می‌کرد. در مسیر حرکت، اگر می‌شنید که خانواده‌ای از شهدا و ایثارگران مشکلات مالی دارند، فوراً برای رفع مشکل اقدام می‌کردند.
در طول مسیر به همه افراد کاروان توجه داشت و کسی از توجه ایشان بی‌نصیب نمی‌ماند.
آن‌قدر ارتحال حاج‌آقا برای من سنگین بود که من غزلی با عنوان «آیینه استقامت» و همچنین قطعه شعری با عنوان «آواز رهایی» در وصف شخصیت ایشان سرودم و به ایشان تقدیم کردم:
آینه استقامت
دیروز با زخمی از دون، از عشق زیبا سرودی
آری تو عاشق‌ترینی، مجنون و شیدا سرودی

امروز عصری غریب است، تصویری از درد مبهم
سردار آزادگانی، روزی که تنها سرودی

دیدم چه زیبا گسستی، دربند- بندِ اسارت
با یک تبسم صبوری، عشقی مصفا سرودی

در نیمهٔ خون خرداد، تا بارگاه کبوتر
در کوچه‌های غریبی، سرالرضا را سرودی

گفتم غزل داغدار، دل‌های درهم‌شکسته است
یاد و غمی مانده در من، چون سرو رعنا سرودی

خوش رفته‌ای ابوترابی، عاشق‌ترین زخمی سال
در ساحل سبز یادم، افتادگی را سرودی

در محفل انس یاران، از شبنم و گل شنیدی
با سفره‌ای از صداقت، روح مسیحا سرودی

ای شانه‌های صبورت، آیینه استقامت
عاشق‌ترین لحظه‌ها را، بر موج دریا سرودی

جام سبو سر کشیدی، دیروز با قامتی سبز
یک سجده از سادگی را، در فصل فردا سرودی

آواز رهایی
آزاده صبور من
صخره‌های شانه تو را
کدام موج بی‌امان شکست؟
روشنایی شبان پرستاره تو را
کدام ابر غم به تیرگی نشاند؟
ای استوارتر زکوه!
ای غریب همیشه آشنا!
قصه مقاومت تو را
نسیم به گوش هر درخت می‌خواند
و کوه در شگفت ماند!
فریاد مظلومیت تو را
پرنده تا دیار نور برد
ای آبدیده‌تر از پولاد
از تو قفل هر سکوت شکست
و پرنده رهایی از شفق سرخگون
آواز رهایی سر داد


[/HR] منابع: سایت: ساجد/پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه