نجاست و طهارت اهل کتاب
ارسال شده توسط ghaderiko در جمعه, ۱۳۹۹/۰۳/۰۹ - ۱۴:۴۶انجمن:
در رساله عملیه میزرا عبدالرسول احقاقی در مورد کفار و طهارت و نجاست آنها مطالب جالبی دیدم خواستم بدانم این قبل از ایشان هم قائل داشته یا مخصوص ایشان است؟
خلاصه ی آن این میشود که ایشان کفار را به 10 فرقه تقسیم نموده اند
و گفتند این ده فرقه کافر و نجس است
و اگر اهل کتاب هم شامل یکی از این فرق دهگانه قرار گیرد نجس هستند
اما گروهی از اهل کتاب وجود دارند که قائل به یگانگی خدا هستند و در این گروه های دهگانه جا نمی گیرند
که دلیل نجاست آنها بسیار ضعیف است
اما در نجاست عارضی آنها اشکالی نیست
و از طرفی دیگر ایشان لباس ظرف و غذای کافر را پاک دانسته مگر انسان یقین کند با رطوبت او تماس داشته است
یعنی ایشان بر خلاف بعضی مراجع حکم به طهارت یا نجاست همه ی اهل کتاب نداده و انها را به مشرک و موحد تقسیم نموده اند
و از طرفی ظرف و لباس و غذای کفار را تا زمان یقین کردن انسان پاک دانسته اند
از طرفی چون ایشان اهل کتاب را به دو گروه نجس و پاک تقسیم کردند
واضح است طبق قاعده ی فقهی اگر انسان شک داشته باشد که این افراد از اهل کتاب از گروه ذاتا نجس یا از گروه پاک هستند میتواند حکم به طهارت هم بدهد مگر اینکه احتیاط را مبنا قرار دهد
به عنوان یک علاقه مند به مسائل فقهی اگر میخواستم چیزی از نظر ایشان را تغییر دهم
میگفتم غذای اهل کتاب محکوم به طهارت است مگر اینکه انسان بداند که از نوع نجس اهل کتاب هستند و دوم بداند با رطوبت آنها تماس داشته است .و اگر از نوع پاک هستند و بدانیم که با چیز نجسی تماس داشته اند و بدون تطهیر رطوبت آنها با غذا تماس داشته در این صورت هم مانند مورد اول نجس است
اما اختلاف نظر من با مرحوم احقاقی آن است که لباس و غذای کفار غیر اهل کتاب محکوم به طهارت نیست و باید از آن اجتناب کرد اما اهل کتاب اینگونه نیستند و میتوان با همان مبنای مرحوم احقاقی در مورد غذای ایشان عمل کرد
و شاید دلیل آن این آیه باشد که غیر اهل کتاب را شامل نمیشود
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ۗ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
و شاید درباره ازدواج با زنان اهل کتاب هم همین قاعده جاری باشد و منظور جواز ازدواج با اآن زنانی از اهل کتاب باشند
که در گروه های دهگانه قرار نمی گیرد
و الا حکم حرمت ازدواج با مشرک واضح است
اما به طور کل تقسیم بندی ایشان از اقسام کفر و اینکه اهل کتاب را هم در صورتی پاک دانسته اند که مشمول این گروه های دهگانه نباشند را کاملا قابل قبول و علمی می دانم
که جای آن در رساله های عملیه خالی است چون بسیاری از علمای ما هنوز نتوانسته اند معنای درستی از کفر و انواع آن ارائه کنند
حالا عینا آن چه در رساله ی ایشان آمده نقل می کنم
هشتم : کافر
کافر دارای انواع و اقسام مختلف و فرقه های زیادی است که به طور اجمال به آنها اشاره می کنیم:
فرقه ی اول: طبیعی هائی که منکر خدا ،مبدأ،و معاد هستند به طوری که خدای تعالی در کتاب عزیزش فرموده است : «وقالوا ماهی الاحیاتنا الدنیا نموت و نحیی ومایهلکنا الالدهر»عقیده دارند که زندگی فقط در این دنیا است،می میریم و زنده می شویم ،و آنچه ما را می میراند روزگار چیز دیگری نیست. و به همین سبب آنها را دهری می نامند . مدرک آنان دشمنی و دلیل ایشان هوی است «افرأیت من اتخذ الهه و هواه واضله الله علی علم و ختم علی سمعه وقلبه و جعل علی بصره غشاوه» این گروه در واقع به لحاظ دلیل و برهان و منطق و عقل ضعیف و ناتوان و سست وسبک، و از حق وحقیقت دور و به باطل نزدیک تر از همه ی کفارند «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» آنان مانند چهار پایان بلکه از آنها نیز گمراه ترند، و هم آنان غافل و بی توجه اند.
فرقه ی دوم: مشرکین هستند که توحید را انکار می کنند و گمان دارند که باخدای تعالی خدایان دیگری وجود دارند مانند بوداییها که به خدایان زیاد و بی حسابی اعتقاد دارند و اغلب در چین و ژاپن زندگی می کنند، و برهماییها که به تثلیث معتقدند و بزرگترین خدای ایشان برهماست واکثراً در هندوستان هستند و مثل بعضی از مسحیان که اعتقاد دارند مسیح خدای سوم است و بعضی از زرتشتیان که به دو خدا معتقدند وطائفه ای از بت پرستان که می گویند«مانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی » ما آنها را نمی پرستیم مگر به این جهت که ما را به خدای تعالی نزدیک کنند. و کسانی که در حق ائمه معصومین علیهم السلام دارای این عقیده باشند که آن بزرگواران در آفریدن ، روزی دادن،زنده کردن ، میراندن با خدای تعالی شریک هستند.
فرقه ی سوم: کسانی اند که نبوت را منکرند و یا تنها نبوت حضرت محمد ابن عبدالله خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم ویا رسالت یا خاتمیت آن حضرت را انکار می کنند. مانندبعضی از فرقه های جدید که به نبوت پیامبران دروغین بعد از آن حضرت معتقدند و به نسخ شریعت مقدس اسلام.
فرقه ی چهارم: کسانی هستند که یکی از ضروریات اسلام را انکار می کنند خواه از اصول باشد مثل اصل معاد و خواه از فروغ باشد مثل انکار نمازهای پنج گانه ، یا انکار روزه ی ماه مبارک رمضان یا خمس و زکات یا حج و امثال آنها که در بین همه ی فرقه های اسلامی مورد قبول هستند.
فرقه ی پنجم: (و یهودیان گفتند عزیز پسر خدا و مسیحیان گفتند مسیح پسر خداست) بر این اساس هرکس قائل باشد که خدا را همسریست و فرزندی دارد چنان که خدا از قول یهودیان ونصاری حکایت می کند،یا مثل بعضی از مشرکین ایام جاهلیت عرب قائل باشد به این که فرشتگان دختران خدا هستند کافر و مشرک می رود. خدای تعالی می فرماید ( بی آنکه بدانند از روی جهالت و نادانی برایش پسران و دخترانی از پیش خود ساختند و خدا منزه و برتر است از آنچه توصیف می کنند،آفریننده ی آسمانها و زمین است چگونه برایش فرزندی باشد وحال آنکه همسری ندارد،او هر چیز را آفریده و به هر چیزی دانا است،و شأن و مرتبه و اقتدار خدای بسیار بالا است و از آلایش زن و فرزند منزه است و همسری و فرزندی برای خود اختیار نکرده است. و بگو حمد و سپاس مخصوص خدایی است که فرزندی نگرفته و در ملک وجود برای وی شریکی نیست.
790- گروهی از اهل کتاب از یهود و نصاری و مجوس به یگانگی خدای تعالی معتقدند و هیچ کس را بر وی شریک قرار نمی دهند. اینها پاک هستند،زیرا ادله ی نجس بودن آنها بطور مطلق ضعیف است،ولی در نجاست عارضی آنها اشکالی نیست. آنها گوشت خوک می خورند وشراب می نوشند بی آنکه دست و دهان خودشان را تطهیر کنند،ناپاک و پلید به حساب نمی آورند چیزهایی را که اسلام آنها را ناپاک وآلوده می داند امثال بول و خون و حیوان مرده وغیره.
فرقه ششم: کسانی هستند که از دین اسلام خارج ومرتد می شوند،خواه مرتد ملی باشند خواه فطری در هر صورت نجس اند. کسی که در حین انعقاد نطفه والدین او مسلمان نباشند اگر او مسلمان شود و سپس از دین اسلام خارج و مرتد شود مرتد ملی است. و کسی که این حین انعقاد نطفه یکی از والدین یا هردو مسلمان باشند اگر از مسلمانی مرتد شد مرتد فطری است.
فرقه ی هفتم: خوارج و آنها کسانی هستند که بر خلیفه ی رسول خدا امام امیر مؤمنان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام خروج کرده اند و هرکس بر امام زمان خود خروج کند خارجی و نجس می باشد.
فر قه ی هشتم: آنها که به جسم بودن خدا قائل هستند. بر اساس قولی این طائفه اعتقاد دارند که خدای تبارک و تعالی جسم است سوار الاغ می شود وخود را بر مردم نشان می دهد،به خصوص در روز قیامت همه اهل محشر او را می ببنند جز کفار و گناهکاران که از دیدن خدایشان محروم خواهند شد. و آراء علما در نجاست و عدم نجاست ایشان مختلف است.
فرقه ی نهم: ناصبیها،و آنان کسانی هستند که با یکی از ائمه معصومین علیهم السلام یا با دوستان آن بزرگواران به خاطر ولایت و محبتی که به ائمه نشان می دهند. بالاخص فاطمه الزهرا سلام الله علیها وعلی ابیها وبعلها و بنیها،و به خاطر اقرار به همه ی فضائل و مناقب ایشان و اعتراف به کلیه ی مقامات و مراتبی که خدا ایشان را در آن مقامات و مراتب قرار داده است عداوت می ورزند.
فرقه ی دهم: غلاه اند که در اوایل این رساله در مبحث تقلید یاد وتفسیر ایشان گذشت،به آنجا رجوع کنید.
791- غیر از این اصناف ده گانه،آنان که اظهار مسلمانی کرده اند و به شهادتین لا اله الا الله،محمد رسول الله اعتراف نمودند وچیزی ازضروریات دین مقدس اسلام را منکر نشدند،و با هیچ کدام ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین ویا به خاطر آن بزرگواران با شیعیان ایشان عناد نورزیدند،سؤر ایشان پاک و ذبیحه ایشان حلال است،جان ومال و ناموس ایشان در امان مسلمانان است.
792- لباس کافر،خانه اش،مکانش و ظروفش محکوم به طهارت است مگر این که به علم یقین بدانیم که با رطوبت با آنها برخورد داشته اند.
793- قرآن از کسی که حج را ترک می کند به کافر تعبیر کرده است،وبعضی ازعلما درباره ی تارک الصلاه نیز این فتوا را داده اند و اگر چه واجب بودن آن دو را انکار نکنند،و این موضوع می رساند: این دوفریضه درجهان اسلام اهمیت فراوانی دارند. بر همین اساس اگر ترک حج و نماز به سبب انکار نباشد ظاهر آنان پاک می باشد.
794- آنکه به اسلام تظاهر می کند پاک است و شک کردن درباره ی او موجب نمی شود به نجاست او حکم داد.
برچسب: