اصول اصول اصول دین

آیا مثنوی ، اصول دین رهبر است + پاسخ علمی

انجمن: 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)




السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علیکم یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

================================


با سلام خدمت کارشناس های محترم و کاربران گرامی انجمن گفتگوی دینی


همان طور که در جریان هستید تشیع لندنی و جریان های معاند ولایت فقیه و ضد انقلاب همگی با هم متحد شده و مقابل ولی فقیه زمانه ایستاده اند(1) و در تخریب مرحوم امام خمینی(ره) و امام خامنه ای از هیچ دسیسه ای دریغ نمی کنند.

برخی از این اشخاص در محیط مجازی کلیپی را منتشر کرده اند و کنار آن اشعاری از مثنوی می گذارند و از این طریق شبهه مطرح کرده اند که رهبری فرموده است

مثنوی اصول دین است.

پاسخ ما این است که :

اولا آقا نفرموده است

مثنوی اصول دین است! آقا فرموده است اصول اصول اصول دین است و این سخن خود مولوی است که در مقدمه کتابش آمده است .

ثانیا، فرق

اصول دین با اصول اصول دین واصول اصول اصول دین چه می باشد؟

اکنون این مسئله رو باز می کنیم .



مثنوی اصول

اصول
اصول

دین(2):

-------------------------------

این جمله اشاره به این است که معارف الهی اعم از توحید، نبوت و دیگر معارف سه مرحله دارد:

عام

خاص

اخص

مثلا توحید عام، توحید خاص و توحید اخص وهمچنین نبوت عام، نبوت خاص و نبوت اخص.




به تعبیر دیگر، نوع نگرش‌ها به هستی سه مرحله دارد:

نگاه عمومی (مراحل ابتدایی عامیانه) ======= اصول دین معارف عام و معمولی دین است

نگاه خاص (مراحل متوسط سالکانه) ======= اصول اصول دین معارف متوسط سالکانه دین است

و نگاه اخص (مراحل نهایی واصلانه) ======= اصول اصول اصول دین معارف نهایی و واصلانه دین است

که کتاب شریف مثنوی عمده هدفش بیان این سطح از معارف دین است.




متاسفانه برخی از مخالفان مولوی که موجّه هم هستند، از آن رو که متوجّه نیستند گفته‌‌اند اگر شما 20 سال شراب بنوشید گناهش کمتر از این جمله است که مولوی گفته:این کتاب، اصول اصول اصول دین است.


در کنار این نظر غیر فنی تعصب آلود، ببینید شیخ بهایی خبیر به فن و آگاه از مسائل در آن ابیات مشهوری که درباره مثنوی دارد چگونه به مثنوی نگاه می‌کند و درباره آن اظهار نظر می‌کند.

آن جناب که مثنوی را سراسر شرح لطایف آیات قرآنی می‌داند، می‌‌فرماید:




من نمی‌گویم که آن عالیجناب/ هست پیغمبر ولی دارد کتاب


مثنوی او چو قرآن مدلّ / هادی بعضی و بعضی را مضل


مثنوی معنوی مولوی / هست قرآنی به لفظ پهلوی (یعنی به زبان فارسی)


مثنوی به قدری در اوج است که شیخ بهایی آن را کتاب معمولی نمی‌داند و واقعاً انسان می‌ماند که آن را وحی بخواند یا دست نوشته بشر بداند اما وحی که راه ندارد آن را وحی بخوانیم و اما دست‌نوشته بشر که این هم برای مثنوی کم است لذا انسان متحیر می‌شود که چه بگوید تا حق مطلب ادا شود. این تحیر، شعر مرحوم شهریار را که درباره امام علی علیه‌السلام سروده تداعی می‌کند آنجا که می‌‌گوید:


نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند/ متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را


این کتاب، از آغاز تا امروز عظمت خود را داشته و حفظ کرده و هر روز حقانیت آن بیشتر روشن‌تر می‌شود و همه انسان‌ها را از مسلمان و مسیحی و یهودی و ... شیفته خود کرده و می‌کند.


این کتاب باید یک مقام ثبوت و اصالتی داشته باشد که اینچنین بر قلوب عارفان و دوستداران معارف الهی حکومت می‌کند.


در راستای فرمایش شیخ بهایی خوب است فرموده جناب خوانساری صاحب روضات الجنات را هم مرور کنیم و ببینیم ایشان درباره مثنوی و صاحب آن چه می‌گوید.


ایشان می‌گوید:

«العارف السامی و الحکیم الاسلامی ابن المولی بهاء الدین محمد ابن الحسن البلخی البکری؛ جلال الدین محمد المشتهر بالمولوی المعنوی الرومی؛ صاحب کتاب المثنوی الفارسی المعتبر عند العالم و العامی من الامامی و غیر الامامی، امره فی رفعة المرتبة، و رتبة المعرفة و کثرة المنقیة و زیادة الفهم و جلالة القدر و متانة الرای و ملاحة النطق و رشاقة الفکر و رزانة الطبع ونفاسة الصنع و کیاسة النفس و غیر ذلک من مراتب الفضل و حکمة العلم و العمل اوضح من ان یذکر و اشهر من ان یخفی او ینکر»




یعنی عارف بلند مرتبه و حکیم مسلمان، جلال الدین محمد مشهور به مولوی معنوی رومی، فرزند مولی محمد بن حسن بلخی بکری صاحب کتاب مثنوی که نزد عالم و عامی شیعه و غیر شیعه معتبر است، در بلندی مرتبه و رتبه معرفت و کثرت منقبت و زیادی فهم و جلالت قدر و متانت رای و ملاحت نطق و تیزی فکر و بلندی طبع و نفاست صنع و کیاست نفس و دیگر مراتب فضل و حکمت علم و عمل، روشن‌تر از آن است که ذکر شود و مشهورتر از آن است که پنهان مانده و یا انکار شود.


بسیاری از علما و دانشمندان در تالیفات یا گفتارهای خود از ابیات مثنوی استفاده کرده ومی‌‌کنند و چه بسیار از ابیات مثنوی است که ضرب المثل‌ شده و در فرهنگ ملل مختلف جا گرفته است. امثال الحکم دهخدا را نگاه کنید و ببینید چقدر از ضرب المثل‌‌ها ریشه در مثنوی دارد.


بزرگان ما مثل امام خمینی (ره) در آثار خود از مثنوی استفاده می‌کردند.


توصیه می‌کنم عبارات آقا نجفی قوچانی صاحب کتاب سیاحت شرق را نیز عزیزان بخوانند. کل کتاب سیاحت شرق خواندنی است و در ضمن آن، عبارات ایشان درباره مثنوی و مولوی را هم ببینید.

توضیحات برگرفته شده از:

http://ramazani.org/fa/index.php/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D9%88-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE/183-%D9%85%D8%AB%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DB%8C%D8%B9%D9%86%DB%8C-%DA%86%D9%87%D8%9F


کلیپی با توجه به توضیحات فوق ساخته شده است:


[FLV] http://hn7.asset.aparat.com/aparat-video/35b03db22f2a93b35eb129a4c62da5fb2126869-360p__96730.mp4 [/FLV]

http://www.aparat.com/v/QibLE

___________________________________


1- جالب است که علت اختلاف ما با تشیع لندنی و آمریکایی این است که ما می گوییم با اهل سنت متحد هستیم و برادر می باشیم،آنها می گویند ما با اهل سنت اتحادی نداریم، اما از این ور با سلطنت طلبان و ضد انقلاب ها متحد شده اند....سلطنت طلبانی که اصل اسلام با سلطنت مخالف است.

2- این قسمت از توضیحات تا انتهای پست از

سایت

ramazani.org گرفته شده است و توسط ما برای درک بیشتر ویراش و رنگی شده است.