الواح سومری

حضرت ایوب (ع) و یافته های باستان شناسی ( ایوب سومری)

در « کتاب جامعه» که بخشی از عهد عتیق است می خوانیم: (( زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست. آیا چیزی هست که درباره اش گفته شود : ببین این تازه است؟ در زوزگارانی که قبل از ما بود آن چیز قدیم بود!)) و راستی که با اکتشافات انجام شده در مراکز تمدنهای باستانی به ویژه در مشرق زمین و خصوصا بین النهرین درستی این سخن معلوم می شود و آشکارا می توان گفت یکی از مصادیق این سخن (( منظومه ایوب سومری)) است که با اندکی دقت در متن الواح مربوطه متوجه شباهتهای غیر قابل انکار آن با مندرجات (( کتاب ایوب)) در عهد عتیق خواهیم شد. هرچند چون متن کامل آن در دست ما نیست نمی توانیم داوری همه جانبه ای درباره ی آن بکنیم اما در همین مختصر نیز آنقدر مشترکات به چشم می خورد که یکسانی و دست کم هماهنگی فضای کلی دو متن را گوشزد می نماید. توضیحا باید بگوییم که متن مقابله ی سومری از به هم پیوستن شش پاره لوح گلی تهیه شده است. این الواح را هیات باستان شناسی دانشگاه پنسیلوانیا در (( نیپور)) صد مایلی جنوب بغداد کشف کرده بود. چهار پاره لوح از آن هم اکنون در موزه دانشگاه فیلادلفیا وجود دارد و دو پاره لوح دیگر آن در موزه ی شرق شناسی استانبول

است و مترجم متن انگلیسی آن با سختکوشی خاص خود توانسته آنها را بیابد و کنار هم قرار دهد. در مورد این متن شاید بتوان گفت این نخستین اثری است که از رنج و تسلیم انسان سخن گفته همان موضوعی که به وسیله ی (( سفر ایوب)) در تورات به جهان ادبیات و معتقدات مذهبی راه یافته است. البته منظومه سومری را از نظر عمق معنی و شیوایی بیان و دامنه ی وسیع موضوع نمی توان با داستان ایوب در تورات مقایسه کرد اهمیت (( ایوب سومری)) در تقدم آن است چرا که این الواح دست کم هزار سال پیش از تدوین سفر ایوب تحریر شده است. این منظومه را از لحاظ ترکیب می توان به چهار بخش تقسیم کرد: بخش اول مقدمه موجزی است که انسان را به ستایش و نیایش پروردگار ترغیب می کند و به او اندرز می دهد که خشنودی و رضای خدا را با تضرع و زاری بجوید. در قسمت دوم شاعر حال مرد ناشناخته ای را توصیف می کند که در عین سیه روزی و رنجوری اشکریزان و مویه کنان روی به درگاه خدا می نهد. در قسمت سوم التماس و زاری مرد مصیبت رسیده تشریح می شود و بخش عمده ی قصیده را نیز در بر می گیرد. این قسمت با توصیف کجرفتاری مردم زمانه چه دوست و چه دشمن آغاز می شود سپس آن مرد بر بخت بد و طالع نگون خود افسوس می خورد و با بیانی شیوا و دلنشین از رامشگران و کسان خود می خواهد که با او هم آواز شوند و در پایان به گناهان خویش اعتراف می کند و نجات و رهایی می طلبد. قسمت چهارم خاتمه ی خوش داستان است زیرا خداوند دعاهای آن مرد را اجابت می کند و او را رهایی می بخشد و اینک بخشهایی از منظومه ی سومری:


... من مردی روشندلم اما هرکس مرا گرامی دارد کامیاب نخواهد شد/ سخنان راست من به دروغ بدل شده است/ مرد نیرنگ باز (( بادهای جنوبی)) را بر من چیره کرده و من ناگزیرم که او را خدمت کنم/ آن کس که مرا بزرگ ندارد نزد تو خوارم کرده.



مرا در رنج و دردی افکندی که هردم تازه تر می شود/ به خانه پا می نهم اندوهگینم/ به کوچه می روم قلبم محزون است/ شبان دلاور و درستکارم بر من خشم گرفته/ و خصمانه بر من می نگرد.


چوپان من قوای اهریمنی را بر من مسلط کرد/من که دشمن او نیستم/ یارانم با من به راستی سخن نمی گویند/ و گفته ی راست مرا دروغ می پندارند/ مرد دغلکار علیه من دسیسه می چیند/ و تو ای خدای من کوشش او را خنثی نمی کنی...!



من که فرزانه و عاقلم چرا در بند جوانان کم مایه باشم؟/ مرا که خردمند و روشندلم در زمره ی نابخردان می پندارند/ غذا همه جا فراوان است اما بهره ی من گرسنگی است/آن روز که قسمت و نصیب همه را دادند سهم من رنج و ناکامی گشت!



خداوندا به تو پناه می آورم تا با تو سخن گویم... سخن من آه و ناله است/ پروردگارا رازم را به تو می گویم و از تلخکامی خود نزد تو می نالم/ می نالم و پریشانم...



مگذار مادرم که هستی من از اوست از بیان درد و رنجم نزد تو کوتاهی کند/ مگذار خواهرم آهنگ خوشبختی بنوازد/ بگذار خواهرم با چشمانی اشکبار از درد و رنج من سخن بگوید/ و همسرم به زاری از درد من به درگاه تو سخن گوید/بگذار نغمه سرای خوش الحان سرگذشت تلخ مرا بخواند.



خداوندا روشنایی روز همه جا را دربرگرفت اما روز من تیره و تار است/ اشک و غم و افسردگی و ملال در دل من خانه کرده است/ رنج و درد چنان بر من مستولی است که گویی جز اشک نصیبی ندارم/ بخت شوم مرا در چنگال خود می فشارد و از نفس کشیدن باز می دارد/ بیماری جانکاهی بر من چیره گشته است...



خداوندا تو که پدر من هستی و هستی من از تو است یاری ام کن تا بر پای خیزم/ چون گاو بی گناهی می نالم از دریغ/ تا چند مرا ندیده می گیری و بی پناه می گذاری؟ چون گاوی نر.../ تا کی مرا سر گشته و گمراه رها می کنی؟



حکیمان باریک اندیش سخن درست گفته اند:/(( هیچ مادری کودک بی گناه نزاد/ و از دیرباز کودک بی گناه دیده در جهان نگشود))



( و اما خاتمه ی خوش داستان:)



خداوند اشک و گریه آن مرد را دید/ شکوه و ناله اش را شنید و خرسند شد/ سخن درست و پاک او را پذیرفت/ اعترافاتی که هنگام دعا بر زبان رانده بود/ ( او را) شاد کرد... و دست و بلا را از وی کوتاه نمود/ اهریمن ناتوانی که بر او سایه افکنده بود دور راند/ دردی که او را کوفته بود زایل شد/ سرنوشت شومی را که برایش مقدر شده بود تغییر داد/ رنج و دردش را به شادی مبدل ساخت/ فرشته ی مهربنی را برای حمایت و نگهداری او گماشت/ فرشته ای خوش سیما بدو سپرد.



منبع:


الواح سومری – ساموئل کریمر- ترجمه داوود رسایی ص 139- 144

مقایسه نوح سومری ( زیوسدرا) با حضرت نوح در تورات

توضیحات ابتدایی:

زیو سدرا ( نوح سومری) در اسطوره پادشاه پرهیزگار و خداترسی است که عمر جاویدان یافته است. سومریان از او به نام زیو سدرا اکدیان به نام آتزسیس و بابلیان به نام اوتنا پیش تیم یاد می کردند.

منظور از متن کهن اسطوره بر اساس الواح قدیمی سومری و اکدی و بابلی است.

1-مکان وقوع حادثه در هر دو متن بین النهرین است.



2-در متن کهن ( منظور از متن کهن روایت سومری و اکدی و بابلی است) از (( خدایان)) یاد شده است در تورات از خدازادگان. در جاهایی از تورات نیز نشانه هایی از خدایان وجود دارد چنانکه موسی و بنی اسرائیل در سرودی می گویند : (( کیست مانند تو ای خداوند در میان خدایان؟))



3-گیلگمش جثه ای عظیم از همه قامتی بلند و عضلاتی از آهن دارد در تورات نیز از ((مردان تنومند در زمین جباران و مردان ناموار در زمان سلف)) یاد شده است.

4-در متن کهن (( خدایان از شهر ... مهر گرفتند)) در تورات (( خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت)).



5-به روایت متن کهن زیو سدرا ( نوح سومری) که شاه پرهیز گار و صالح و خدا ترسی است در هنگام خواب و در ساعت خواندن ادعیه و اوراد منتظر وحی و الهام آسمانی است ( الواح سومری ص 179) مورد ترحم قرار می گیرد. در تورات نوح که (( مردی عادل بود و در عصر خود کامل و با خدا راه می رفت در نظر خداوند التفات یافت.))



6-در هر دو متن قرار بر نابودی همه ی موجودات می شود.



7-در متن کهن علت خشم خدایان بسیار شدن آدمیان وهیاهوی آنان است و در تورات خداوند از شرارت و فساد آدمیان خشمناک می شود.



8-در متن کهن یکی از خدایان به زیو سدرا هشدار می دهد ( او را خواب نما می کند) و در تورات خداوند به نوح هشدار می دهد.



9-در هر دو متن قهرمان اصلی مامور ساختن کشتی بسیار بزرگی می شود هر چند ابعاد آن در دو روایت متفاوت است.



10-در هر دو روایت قهرمان اصلی با پناه دادن نمونه ای از موجودات مامور حفظ و نگهداری از آنان می شود.



11-شیوه ی نابودی و عذاب در هر دو متن فرستادن باد و باران و طوفان سهمگین چند شبانه روزی است.



12-در متن کهن سیل شش یا هفت شبانه روز طول می کشد و در تورات پس از یک پیش آگهی هفت روزه چهل شبانه روز باران می بارد و صد و پنجاه روز طول می کشد تا آب عقب بنشیند.



13-کشتی در متن کهن بر کوه (( نیسیر)) و در تورات بر کوه (( آرارات)) به گل می نشیند.



14-در متن کهن (( زیو سدرا پنجره ی کشتی را گشود )) و در تورات (( نوح دریچه ی کشتی را باز کرد))



15-در متن کهن قهرمان نخستین ( زیو سدرا) کبوتر بعد پرستو و سپس کلاغی را روانه می کند. ولی در تورات نوح اول کلاغ بعد کبوتر و سپس کبوتر دیگری را روانه می کند.



16-در متن سومری زیوسدرا در کشتی برای الهه ی خورشید قربانی می کند و در متن بابلی اوتنا پیش تیم بر فراز کوه قربانی می دهد و در تورات نوح قربانگاهی بنا می کند و قربانی های سوختنی بر آن می گذارند.



17-در متن کهن (( اوتنا پیش تیم نیشکر و چوب سدر مورد را برافروخت و بوی خوش در مشام خدایان نشست و آنان را خوش آمد)) و در تورات از قربانی های سوختنی یاد می شود سپس می گوید(( خداوندی بوی خوش بویید )) و بعد تصمیم خوبی در مورد آدمیان می گیرد.



18-در متن کهن یکی از خدایان به انلیل (نام یک ایزد بانو) برنامه ای برای مجازات بشر می دهد و کیفر او را قانونمند می کند و در تورات نیز قوانین برای فرزندان نوح مقرر می شود و خداوند تصمیم می گیرد بار دیگر نسل بشر را اینگونه نابود نکند.



19-در متن کهن ایشتار ( ایزدبانوی عشق و جنگ و باروری) به یادبود این طوفان و برای فراموش نکردن آن و جلوگیری از تکرار مجدد آن گردنبندش را به خدایان نشان می دهد و در تورات خداوند کمانش را در ابر می گذارد ( رنگین کمان) تا هر گاه آن را دید عهدش را به یاد بیاورد و از فرستادن سیل و طوفانی این چنین پرهیز کند.



20-در متن کهن قهرمان جاودانه می شود و به دیلمون ( بهشت) می رود و در تورات نوح عمری بس دراز می یابد ( و از آنجا که مردی نیکوکار است مشخص است که به بهشت می رود)

با استفاده از کتاب داستان پیامبران نوشته ی محمد حمید یزدان پرست لاریجانی