بینش توحیدی

توحید

سلام خسته نباشید آیا امکان داره مثلا این جهان و چند جهان دیگه وجود داشته باشند بعد این ها یک خدای مرکزی دارند که چند خدای کوچک تر از خودش رو بوجود آورده و الان خدای ما یکی از همون ها است؟ چرا ؟ اثباتش چیه؟ ممنون

نمادسازی خداوند از راه بت پرستی

انجمن: 
سلام علیکم ، مستحضرید در مراتب ایمان بت پرستی بعد از یگانه پرستی قرار میگیرد به این معنی که شخص بت پرست به این یقین رسیده که بیرون از خود قدرت مطلقی وجود دارد که باید پرستش نماید اما در تعیین مصداق دچار اشتباه شده است از دید یگانه پرستان مهم ترین و بزرگترین ضعف بت پرستی اتکا و توسل به معبودی است که توسط بشر ساخته شده و در ذات خود هیچ قدرتی برای انجام فعل در له یا علیه متوسل ندارد . سوال من ایتجاست با توجه به اینکه بت پرستان خودشان هم به ناتوانی بت ها اعتراف دارند و بت ها را تنها نمادی برای یادآوری خدای یگانه میدانند (همانطور که در صدر اسلام بت پرستان به الله یگانه ایمان داشتند و بتها را وسیله ای برای یادآوری و فراموش نکردن الله میدانستند ) چه اشکالی بر بت پرستی وارد است ؟ همچنین گفته میشود بتهایی که قدرت دفاع از خود را ندارند چگونه میتوانند به انسان کمک نمایند همانطور که گفته شد هیچ انسان عاقلی از یک تکه سنگ توقع یاری ندارد بلکه در واقع حاجت هایش را به بت میگوید تا خدا بشنود علاوه بر این انسانها در ذهن خود تصویر واحدی از خداوند ندارند و هر یک ممکن است خدا را به شکلی که دوست دارد تصور نماید چه اشکالی دارد اگر آن تصور ذهنی بصورت بت در خارج ظهور پیدا کند حداقل اینست که همیشه وجود خداوند را یادآوری میکند ممنون از زحمات و راهنمایی های شما استادان بزرگوار .

جنگی بی پایان با شیطان و هوای نفس؛ راهکار پیروزی چیست؟

سلام.
نمیدونم مطرح کنم یا نه؟؟
این داستان خیالی ولی از جنس واقعیته....

داستان....
جوان به ساعت نگاه کرد دم غروب بود هوا کمی به سردی میزد و نسیم سرد سیلی زنان میگذشت.دودل بود پایش میرفت و قلبش نمی رفت. دلش میخواست و وجدانش نمیخواست.با خودش گفت میرم یه بار برای همیشه این بار میبینم دیگه پیش نمیگیرم.
تازه فیلتر شکن از دوستش گرفته بود نمیخواست بگیره اما انگار دست خودش نبود وقتی جلوی کافی نت رسید میخواست بره داخل ناگهان صدا اذان بلند شد آهی کشید همونجا خوشکش زد با صدای تو قلبش همراه شد ذکر صلوات رو زمزم کرد به زور خودش از کناره کافینت دور کرد و به مسجد رسوند وضو گرفت و نماز جماعتش خوند بعدش قرآن گرفت و شروع کرد به خوندن سوره واقعه"افرادی که نامه عملشون تو دست راست و گروهی دست چپ و گروهی از مقربانند" اشک پهنای صورتش پرکرده بود... هق هق گریش توجه دیگران و به خودش جلب میکرد و او بی توجه گریه میکرد در حالی که به یاد وسوسه های این چند روزش می افتاد و استغفار میکرد

این حال جوانان ماست در این دنیای پر از هوس که اگه همین حالا یک کلمه غیر اخلاقی رو سرچ کنید ببین چند هزار سایت باز میشه حالا خدا نکرده فیلتر شکنم داشته باشیم.

فرمولش چی؟
چجوری خدا به حضرت یوسف کمک کرد به گناه نیوفته؟
راه فرار از نفس و گریز از بازار گناه و وسوسه و هوس چی؟
لطفا راهنمایی کنید...