ادامه تحصيل در دانشگاه يا ورود به حوزه؟
ارسال شده توسط یاقوت سرخ در پنجشنبه, ۱۳۹۹/۰۷/۲۴ - ۰۰:۰۸سلام
بنده دانشجو ی دانشگاه آزاد علوم پزشکی تهران رشته میکروبیولوژی، انشاالله ترم اخر م، رشتم رو دوست ندارم و فقط چون چیزی قبول نشدم رفتم، بعدا در دوران تحصیل علاقم به علوم معارف، حوزه علمیه، سیاست، تاریخ اسلام انقلاب اسلامی و از این دست مطالب زیاد شد تا جایی که تصمیم گرفتم که ترم دو انصراف بزنم برم حوزه اما این کاررا نکردم چون از حرف مردم ترسیدم مادرم گفت بذار لیسانس رو بگیر بعد برو حوزه، در حال حاضر چندین مسئله ذهنمو درگیر کرده اول این که من مدتی تصمیم گفتم ارشد تاریخ اسلام بخونم که با خودم گفتم شاید چون من لیسانس غیر مرتبط دارم مشکلی ایجاد شود در مقاطع بالاتر، و این که من علاقه دارم قسمتی از مثلا تاریخ اسلام را بدانم قسمتی از شیعه شناسی یا فلسفه نه این که در ان مبحث متحصص شوم، پس در تصمیم دچار شک شدم و ماندم بین حوزه و دانشگاه که البته علاقه زیادی به مبلغ شدن دارم اما راستش به حوزه های خواهران بدبینم نمیدونم چرا فکر میکنم خواهران طلبه جایگاه اصلی خود را در جامعه پیدا نکرده اند و 90 درصد مفید واقع نشدند، این ها تفکرات منه قصد توهین به بانوان فداکار طلبه ندارم اما فکر میکنم پربار نیستند و در هیچ جریانی در این سالهای پر از حادثه تاثیرگذار نبودند خود من تا سوم دبیرستان اصلا نمیدانستم حوزه خواهران یعنی چه، و میترسم که وارد حایی شوم که ققط مثل دبیرستان وقتم رو با کتابهای کلفت و سخت پر کنیم اخر هیچ به هیچ، در ضمن جایگاه یک خانم طلبه کجاست، کجا علمش را با مردم با زنان جامعه مبادله کنه، همه اینها در ذهن من این ذهنیت رو ایجاد میکنه که فقط درس خواندن و ان هم درسهایی که بعضا متناسب با خانمها و دغدغه هایشان نباشد به چه درد میخوره حتی جایی نباشه که خانم علمش رو نشون بده!
موضوع بعدی این که من هیچ مهارتی ندارم یکی از دوستانم در اموزشگاه زبان تدریس میکنه و ان یکی مشاوره اموزشگاه هست و یکی دیگه انشالله در شرف ازدواج، ولی من هیچ مهارتی ندارم که شاغل باشم وضع مالی پدرم درحدی نیست که من پول شهریه کلاس از ایشان بگیرم، با خودم فکر میکنم که من اون مقدار پولی رو که سر دانشگاه ازاد رشته ای که دوست نداشتم از پدرم گرفتم و دیگه نمیشه و نمیتونم و خجالت میکشم از ایشان پول بگیرم همین الان وضع اقتصادی بد به شدت بر پدرم فشار وارد کرده دلم برایش میسوزد که 4 سال درس خوندم و برای این درس خوندن از ایشان پول هم گرفتم حالا حتی خرجی خودم هم نمیتونم دربیارم، پدرم از بچگی کار کرده و الان از من انتظار این که برم بیرون کار کنم رو نداره اما من خودم خجالت میکشم وقتی میبینم دوستانم حد اقل درامدی دارند حالا پدر من با این وضع اقتصادی کار ایشان به مشکل خورده از بچگی تا به الان کار کرده تازه شاید کارشان را عوض کنند من هنوز از ایشان پول تو جیبی میگیرم
از طرفی علاقه به حتی تدریس زیست ندارم چون تدریس زیست بیشتر برای کنکور بچه ها نیاز دارند که اصلا کنکوری درس دادن کار من نیس، مادرم هم خیلی زن فهیمی است میگوید اصلا ما نمیخوایم تو کار کنی اما من جدای از همه اینها فکر میکنم دختر امروزی نیستم چون مهارت هایی که دختر امروزی باید بدونه ندارم زبان انگلیسی پایینه اطلاعات کامپیوتر هم همین طور خیلی کلاس زبان رفتم اما تنبلی کردم هیچ مهارتی ندارم که به خاطرش بتونم منبع درامدی هرچند کم داشته باشم حتی رایگان که به دیگران بگم کسانی هستند که علم من رو بخوان البته سال قبل کلاس تجوید رفتم و استاد بسیار از من راضی بودند تنها کلاسی بود که با عشق خواندم و واقعا پَیشرفت کردم اما به خاطر هم زمانی با دانشگاه دیگر تحوید دو را شرکت نکردم
واین که ما الحمدالله واقعا خانواده خوبی داریم مشکل از من و تنبلی های منه