تیپ ، ظاهر ،ایمان

آیا یک فرد مذهبی حتما باید ظاهر مذهبی داشته باشد؟

انجمن: 


دوستان اسک دینی

راستش 2 روزه میخوام این تاپیکو بزنم ولی هی منصرف میشدم
چون باید در مورد شخصیت خودم یه مقدار توضیح بدم گفتم شاید جالب نباشه ولی از طرفی سوالیه که سالهاست ذهنمو مشغول کرده و هیچ وقت موقعیت پرسیدنش فراهم نبود . ولی اینجا به نظرم فراهمه .
جمعه گذشته هم داغ دلم تازه شد برای همین گفتم حتما بپرسم. حالا میگم چرا تازه شد

اما توضیحات در مورد خودم: (امیدوارم از هیچ جای این توضیحات برداشت بدی نشه) راستش قیافم بد نیست . به هیکلم هم میرسم . از طرفی به تیپم خیلی میرسم. عموما ریش پروفسوری میزارم اگرم ریش کامل بزارم واسه قشنگی میزارم .وقتی پروفسوری میزارم بقیه صورتم رو میتراشم . مرجع تقلید بنده جناب آیت الله مکارم شیرازی هستن که میدونید خیلی هم سخت گیرن.گفتن تراشیدن باقی ریش هیچ ایرادی نداره حتی احتیاط مستحب هم ندادن .
من هم کلا نظر کسی برام مهم نیست فقط میخوام غیر شرعی نباشه.
تقریبا هر ماه تیپم رو عوض میکنم و همه چیز با هم ست هست . کمربند با شلوار و ساعت . پیرهن با شلوار . و شنبه یک شنبه نمیپوشم .
حالا اینارو گفتم برای چی ؟ بگم خوش تیپم ؟ نه به خدا

حالا خصوصیات روحی:
من اینجا فقط یک آیدی هستم و کسی منو نمیشناسه پس فکر نمیکنم ریا باشه .
من فوق العاده مذهبی هستم.خیلی زیاد. نمازم اول اذان . روزه سرجاش .نماز شبم ترک نمیشه . زیارت عاشورام به هیچ وجه ترک نمیشه .هر روز قرآن میخونم. هم برای ختم هم سوره هایی که توصیه شده .خدا بخواد در حال حفظ قرآن هستم .
برای مطالعه فقط کتب مذهبی میخونم و اندازه یک کتاب خونه کتاب مذهبی دارم که یا خوندمشون یا میخونم . و دکور نیستن
سعی زیادی در رفع رذایل اخلاقیم دارم .
دائم به یاد مرگ هستم . واقعا از 14-15 سالگی معتاد فکر مرگ هستم .نمیتونم به یادش نباشم . طوری که موسیقی من گوش دادن به سخنرانی های در مورد مرگ و قیامت و همچنین سیاحت غربه که تا الان 500 بار گوش دادمش . کامل حفظمش

تفریحم اینه تقریبا هر هفته میرم بهشت زهرا . میرم غسال خونه یه مرده رو انتخاب میکنم و دنبالش میرم تا دفنش کنن . (شاید بگید تو دیگه مغزت کپک زده) یا یه قبر پیدا میکنم غریبه . با صاحبش حرف میزنم .

خلاصه اعتقادات عجیبی دارم .
حالا میرسیم سر این مسئله که چرا اینارو گفتم .
خب من از آدمای بی دین خوشم نمیاد و به هیچ وجه باهاشون نمیپرم. از طرف دیگه بخاطر تیپم بین بچه های مذهبی اصلا پذیرفته نمیشم . نکه بهم بگم نیا ها نه . ولی با نگاهشون و با رفتارشون یه جوری بهم حالی میکنن که ما خیلی از تو سر تریم پیش ما نمون.

حالا این جمعه چی شد ؟
رفته بودم دهن روزه تو 40 درجه گرما زیر اون آفتاب راه پیمایی بعدشم نماز جمعه . از خشکی دیگه دهنم باز نمیشد . رفتم داخل دانشگاه تهران از گیت که رد شدم یدونه از این بسیجیا که میگردن و بیکار یه جا وایساده بود یهو پرید جلو که بیا بیا . گفتم چیه. کیسه جانمازمو گرفت شروع کرد به گشتن. مهر رو در آورد گفت این چیه ؟ گفتن مهره معلوم نیست ؟ همه داشتن نگاهم میکردن. گفتم بین این همه آدم باید جانماز منو میگشتی ؟ یه خنده ای کردو گفت برو. اشکم دروومده بود . گفتم ان شاالله خدا هم همینجوری بهت گیر بده.
اصلا حالمو گرفت
همین رفتارهای بچه مذهبی ها باعث شده من الان که 30 سالمه 1 دونه دوست نداشته باشم. خدا شاهده 1 دونه هم ندارم

منظور من از دوست کیه ؟
کسی که حتی سالی 1 بار با یک اس ام اس بهم بده بگه چطوری؟ یا من بگم چطوری؟ بدون اینکه کار دیگه ای داشته باشیم . حتی چنین دوستی هم ندارم.

چون از بی دین ها که فراریم مذهبی ها هم اینجوری رفتار میکنن. دیگه عادت کردم البته به تنها بودن.
خدا وکیلی همه جاهای مذهبی تنها میرم. هیئت تنها. اعتکاف تنها.احیا تنها.سینه زنی تنها.

حالا سوالم اینه .

چرا ؟؟؟؟؟؟
واقعا ظاهر اینقدر مهم تر از عمله ؟
من دوست ندارم فقط بخاطر پذیرفته شدن تو یک جمع خودمو عوض کنم. و در واقع ظاهر سازی کنم
خدایی اشکم درومده دارم اینارو مینویسم. :Ghamgin: :Ghamgin: