عنایت امام هادی(علیه السلام) به مردم اصفهان
ارسال شده توسط عين الحيات در دوشنبه, ۱۳۹۱/۰۳/۰۱ - ۱۱:۵۹انجمن:
به نام خدا وبا سلام
حجت الاسلام و المسلمین سید جمال الدین موسوی یک داستانی را نقل کردند و این مطلب در کتاب بحارالانوار هم هست.
در زمان امام هادی (ع) مردم اصفهان هنوز سنی بودند و خلیفه غاصب آن زمان متوکل عباسی بود.یکی از اهالی اصفهان به نام عبدالرحمان می گوید: من مرد فقیری بودم .روزی چند نفر از دوستانم به من گفتند که ما میخواهیم برای مسافرت به سامرا برویم تو هم اگر میروی بیا با ما برویم مخارج سفر را ما به عهده میگیرم.من هم با آنها به سوی سامرا حرکت کردم .وقتی به سامرا رسیدیم دیدیم مردم تجمع کرده اند در قسمتی از شهر پرسیدیم چه اتفاقی افتاده است ؟ گفتند متوکل عباسی می خواهد امام شیعیان را به قتل برساند. ما هم گفتیم بایستیم لا اقل امام شیعیان را یک مرتبه ببینیم.عبدالرحمان می گوید همان طور که منتظر ایستاده بودیم که امام هادی را بیاورند دیدم یک مردی با نهایت جمال و کمال و با آرامشی خاص سوار بر اسب است و افسار اسب را ماموران حکومتی گرفته اند و دارند می آورند، همین که چشمم به او افتاد در دل خودم گفتم خدایا شر متوکل را از این مرد بگردان .حیف نیست مرد به این زیبایی با این همه جمال وکمال را متوکل به قتل برساند.عبدالرحمان میگوید :وقتی اسب امام هادی میخواست از جلوی من بگذرد ناگهان ایستاد وامام هادی در چشمان من نگاه کرد و فرمود: یا عبدالرحمان استجاب الله دعائک و...
(ای عبدارحمان خدا دعایت را مستجاب کرد و خدا مال و فرزندان تو را زیاد بکند و...)
و این در حالی بود که نه من و نه امام هادی (ع) پیش از این یکدیگر را ندیده بودیم ،من در حیرت فرو رفتم و به مقام بلند امام هادی (ع) پی بردم و همان جا شیعه شدم و وقتی به اصفهان آمدم مردم اصفهان را جمع کردم و این ماجرا را برای آن ها تعریف کردم و مردم اصفهان بعد از این ماجرا شیعه شدند.
بله این نور ولایت اهل بیت بود که در قلب عبدالرحمان بود وباعث شد که او شیعه شود و بعد از این ماجرا خداوند به او ده فرزند داد و او یکی از ثروتمند ترین مردم اصفهان شد.
ما باید قدر این نعمت شیعه بودن و قدر نعمت محبت اهل بیت را بدانیم
سخنرانی های حجت الاسلام سید جمال الدین موسوی
http://s3.picofile.com/file/7386969672/120403_001.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386975157/120404_002.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386978060/120405_003.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386982361/120406_004.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386986662/120407_005.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386988923/120408_006.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386991498/120409_007.mp3.html
حجت الاسلام و المسلمین سید جمال الدین موسوی یک داستانی را نقل کردند و این مطلب در کتاب بحارالانوار هم هست.
در زمان امام هادی (ع) مردم اصفهان هنوز سنی بودند و خلیفه غاصب آن زمان متوکل عباسی بود.یکی از اهالی اصفهان به نام عبدالرحمان می گوید: من مرد فقیری بودم .روزی چند نفر از دوستانم به من گفتند که ما میخواهیم برای مسافرت به سامرا برویم تو هم اگر میروی بیا با ما برویم مخارج سفر را ما به عهده میگیرم.من هم با آنها به سوی سامرا حرکت کردم .وقتی به سامرا رسیدیم دیدیم مردم تجمع کرده اند در قسمتی از شهر پرسیدیم چه اتفاقی افتاده است ؟ گفتند متوکل عباسی می خواهد امام شیعیان را به قتل برساند. ما هم گفتیم بایستیم لا اقل امام شیعیان را یک مرتبه ببینیم.عبدالرحمان می گوید همان طور که منتظر ایستاده بودیم که امام هادی را بیاورند دیدم یک مردی با نهایت جمال و کمال و با آرامشی خاص سوار بر اسب است و افسار اسب را ماموران حکومتی گرفته اند و دارند می آورند، همین که چشمم به او افتاد در دل خودم گفتم خدایا شر متوکل را از این مرد بگردان .حیف نیست مرد به این زیبایی با این همه جمال وکمال را متوکل به قتل برساند.عبدالرحمان میگوید :وقتی اسب امام هادی میخواست از جلوی من بگذرد ناگهان ایستاد وامام هادی در چشمان من نگاه کرد و فرمود: یا عبدالرحمان استجاب الله دعائک و...
(ای عبدارحمان خدا دعایت را مستجاب کرد و خدا مال و فرزندان تو را زیاد بکند و...)
و این در حالی بود که نه من و نه امام هادی (ع) پیش از این یکدیگر را ندیده بودیم ،من در حیرت فرو رفتم و به مقام بلند امام هادی (ع) پی بردم و همان جا شیعه شدم و وقتی به اصفهان آمدم مردم اصفهان را جمع کردم و این ماجرا را برای آن ها تعریف کردم و مردم اصفهان بعد از این ماجرا شیعه شدند.
بله این نور ولایت اهل بیت بود که در قلب عبدالرحمان بود وباعث شد که او شیعه شود و بعد از این ماجرا خداوند به او ده فرزند داد و او یکی از ثروتمند ترین مردم اصفهان شد.
ما باید قدر این نعمت شیعه بودن و قدر نعمت محبت اهل بیت را بدانیم
سخنرانی های حجت الاسلام سید جمال الدین موسوی
http://s3.picofile.com/file/7386969672/120403_001.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386975157/120404_002.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386978060/120405_003.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386982361/120406_004.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386986662/120407_005.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386988923/120408_006.mp3.html
http://s3.picofile.com/file/7386991498/120409_007.mp3.html