خواست خدا

جبر و اراده انسان در سقوط از ارتفاع

سلام و عرض ادب سؤالم در مورد اراده و جبر هست. میدانیم که همه ی امور ذرات عالم با اراده خداوند رقم میخورند و همه ی اتفاق‌ها با اراده خداوند صورت می پذیرد. سؤالم در مورد این پارانتز هست: (وقتی فردی از چند طبقه به زمین میوفته اما زنده میمونه میگن که خدا نگهش داشت یا خدا حفظش کرد.) اما ظاهراً این حرف با نظریه اولی تناقص داره برای اینکه یک (عامل) داریم و یک (مانع) یک مثال میزنم. فوتبالیست به توپ شوت میزنه و دروازه بان اون رو میگیره. حالا در اینجا چند تا اراده باعث به حرکت درآمدن و ایستادن توپ گردید؟ 2تا. بازیکن اول اراده کرد که به توپ ضربه بزنه و دروازه بان اراده کرد که اون رو بگیره. چرا؟ چون در زمین فوتبال چند نفر بازی میکنند و هر کدوم اراده خودشون رو دارن. پس میتونیم بگشیم توپ رو دروازه بان نگه داشت حالا فرض کنیم همین بازیکن به توپ ضربه ی کمی وارد میکند اما قصد ندارد که توپ وارد دروازه بشود یعنی طوری به توپ ضربه میزند که توپ در چند متری دروازه بایستد. خب حالا چرا توپ وارد دروازه نشد؟ آیا دروازه بان مانع شد؟ نخیر بلکه اراده بازیکن براین نبوده که توپ وارد دروازه بشه و در اینجا 1 اراده بوده پس نمیتونیم بگیم کسی توپ را نگه داشته. حالا برمیگردیم به نظر اولی که میگه همه ی امور عالم به خواست و اراده خدا اتفاق میوفته. در این صورت میتونیم بگیم فردی که از بالای ساختمان پرت شده بود پایین اما نمرده بود رو خدا حفظ نکرده چون همه ی حرکت‌ها نیاز به اراده خدا دارد پس (خدا اراده نکرده تا اون فرد بمیرد) نه اینکه آنرا نگه داشته باشد. در صورتی میتوانیم بگیم که خدا او را حفظ کرده است که 2 خدا وجود داشته باشد خدای اولی عامل بوده باشد و دومی مانع. مگر اینکه فرض را بر این بگیریم که فردی که از بالا به پایین پرت شده سهل انگاری کرده و اشتباه از خودش بوده و خدا نگه داشته است. این نظریه هم با نظریه اول متناقص است زیرا گفته شد همه ی حرکات عالم با اراده خداوند صورت می پزیرد و اشتباه به معنی اراده است یعنی اگه بخواهیم بگیم اون فرد اشتباه کرده در حقیقت به اون فرد اراده قائل شدیم پس عامل همه ی اموز جهان فقط خدا نیست . اما مسأله اینجاست که اراده انسان را خداوند به او داده و لحظه به لحظه اراده میکند که انسان اراده داشته باشد. یعنی اراده ما از خود ما نیست بلکه خدا آن را به ما داده و ما اراده داریم پس اگر فرض را در این بگیریم با نظریه اولی تناقص نخواهد داشت. مثل اینکه پدری به فرزندش پول بدهد و فرزند نان بخرد. حالا نان را پدر خریده یا فرزند؟ مسلماً هر دو. چون اگر فرزند پول نداشت نمیتوانست نان را بخرد . یا اینکه با چاقو پوست پرتقال را جدا کنیم حالا دست ما پوست کنی میکند یا چاقو؟ هر دو درسته. خداوند در هر لحظه به ما اراده میدهد و آن هم به سیم برق و لامپ تشبیه شده که خداوند در هر لحظه برق آن سیم است و ما لامپ هستیم یعنی اگر خداوند بخواهد میتواند اراده را از ما بگیرد و ما هیچ و نابود هستیم. اما مشکلی که هست این است که الان مشخص نشد که آن فرد را خدا نگه داشته یا خیر. اگر اراده انسان هم از اراده خدا است آیا میتوانیم بگیم خدا نگه داشت؟ خود این دو احتمال دارد: 1. فرد از بالا افتاده و شخصی آنرا نجات داده. در این صورت نمیتوانیم بگوییم خدا آن فرد را نگه داشت چون خدا بر هر دو اراده داده بود و اولی اراده کار اشتباه کرده و دومی اراده نجات دادن او را و از آنجایی که اراده همه به اراده خدا بازمیگردد سخن همان است اما در این صورت هم اراده نیست! چون اراده یعنی اراده مطلق و انسان اراده مطلق داره و این اراده را خدا به او داده و اگر بخواهد میتواند بگیرد پس باید احتمال بعدی برسی شود 2. فرد از بالا مستقیم افتاده کف زمین اما نمرده چرا نمرده؟ چون در حدی نبوده که بمیرد یعنی اشتباهش در این حد بوده میتوانست از طبقات بالاتری سقوط کند پس از آنجایی که هر عاملی نیاز به علت دارد میتوانیم بگوییم این فرد چون بیش از این اراده اشتباه نکرده و علتی هم وجود نداشته تا آن فرد بمیرد فرد زنده است  و این عدم علت است که فرد زنده است چون هر موجودی با اراده خداوند زنده است! پس نه خدا خواسته آن فرد بمیرد و نه خود فرد حالا حفظ کردن کجاست؟! چرا میگن خدا حفظ کند؟ لطفاً توضیح بفرمایید. سؤال کلی:(آیا آن فرد را خدا نگه داشته)؟ با تشکر