بانک ضرب المثلهای ایرانی( از هر قومیتی هستید بفرمایید)
ارسال شده توسط کاوه در جمعه, ۱۳۸۹/۰۷/۰۹ - ۱۷:۵۵
از آنجا دوستان اسک دینی هر کدام از قومیتی هستند، شاید به جا باشد که بانکی از ضرب ا لمثلهای ملی، قومی و محلی درست کنیم تا بدین طریق کمکی به حفظ نمادهای زبان مادریمان نموده باشیم. دوستان بزرگوار از هر قومیتی که هستید ضرب المثلی که در ذهن مبارکتان هست را اینجا قرار دهید تا به صورتی بانکی از ضرب المثل ها بتوانیم هم فرهنگهای اقوام مختلف را بازکاوی کنیم و همچنین ضرب المثلهایی را که امکان از بین رفتنشان زیاد است از یاد ها نرفته و لا اقل در این گوشه ثبت شود. بسیاری از لهجه ها و گویشها و زبانهای محلی و قومی متاسفانه در حال انقراض هستند در حالی که بهترین مشخصه و شناسه برای مطالعه فرهنگ و آداب اقوام پر سابقه ایرانی همین زبانها و این ضرب المثل ها به عنوان نمونه ای از نمادهای کاربردی زبانی هستند. لطفا دوستان مورد مصرف آن و همچنین علت برگزیده شدن آن ضرب المثل را هم بنویسند تا مشخص شود در چه جریانی این ضرب المثل برای اولین بار پدید آمده است.
در آغاز خودم چند ضرب المثل را ذکر می کنم.
به زبان فارسی: فلانی شاخ و شانه می کشید. این ضرب المثل یعنی که فلانی تهدید می کرد و در قبال آن می خواست با تهدید به هدفش برسد. اصل داستان این ضرب المثل این است که قبلا گداها برای اینکه از مردم پول بگیرند - گویا در سامرا - شاخ گوسفندی را به استخوان شانه گوسفند می سابیدند و با این کار صدای خیلی بدی تولید می شد که شنونده از ناچاری برای در امان ماندند از این صدای دلخراش به شخص گدا پولی می داد تا دست از سرش بردارد و برود.
به ترکی: محبت گوزدن اولار ( محبت در چشم ها قرار دارد ): یعنی که محبت در چشم هاست یعنی که با دیدار هاست که محبت برقرار می شود و اگر دیداری نباشد دیگر دوستی ها هم از بین می رود.
به کردی: دیزی گلو دو درگه ی خوی پیا کی ( دیزی غلط می خورد و در خود را می یابد ): کنایه از اینکه این دو نفر چقدر به هم می آیند. یعنی گویا این دو دوست از اول برای هم ساخته شده بودند. یا کنایه از اینکه هر کسی آنکه مانند خودش باشد و شبیه اش باشد را برای دوستی می یابد.