ریاضیات، محاسبه، ماشین حساب

··▪▪••●●: چرتکه یا ماشین حساب:●●••▪▪··

انجمن: 

اول یه ماجرا بگم بعد بریم سراغ اصل مطلب:

یه روز تو اردیبهشت با خواهرم رفته بودیم کتابخونه، یه تحقیق مونده بود رو دستم باید فوری تمومش میکردم. دو تا کتاب میخواستم که از هر کدوم فقط یه نسخه تو کتابخونه دانشگاه بود و هر دو رو هم به امانت برده بودن. خدا به دادم رسید که تو کتابخونه ی پارک موجود بود.

اما کتابخونه رفتن همان و لبریز بودن سالن مطالعه از جماعت کنکوری همان.

من و خواهرم هم کتابا رو گرفتیم و رفتیم بیرون و نشستیم رو یه نمیکت تند و تند از صفحاتی که میخواستیم عکس گرفتیم.

مشغول عکس برداری بودیم که به حاج آقایی اومد سمتون (ما به آقایون پیر حاج آقا میگیم)

خلاصه اومد و گفت دخترا دارین درس میخونین؟ گفتیم بله. حالا بماند که خواهرم الکی ترسیده بود.

حاج آقا گفت: من فقط خوندن میدونم، ولی مثل یه مهندس براتون ضرب و تقسیم میکنم. دو تا عدد بگین دخترا تا براتون حساب کنم.

خواهرم آروم ماشین حسابشو آماده کرد و یه عدد گفت. منم یه عدد گفتم. حاج آقا جوابش درست بود. چندتا دیگه هم گفتیم حاج آقا همه رو درست گفت. بعد هم کلی دعای خیر برامون کرد و رفت.

من قبل از این هم تو برنامه های تلویزیونی و همایشهای یه روزه، آدمایی رو دیده بودم که محاسبات ذهنی رو خیلی سریع و دقیق جواب میدن. اما حاج آقایی که ما دیدیم مثل اونا نبود. حتما از روشهای ساده تری استفاده میکرد. چون به گفته خودش فقط خوندن میدونست.

و حالا اصل مطلب:

از اون روز ما (من و خواهرم) رفتیم سراغ یاد گرفتن محاسبات آسون. خواهرم به جماعت لبریز کننده سالن مطالعه پیوسته. با تکنیک هایی که یادگرفته میتونه محاسبات اعصاب خردکن استکیومتری شیمی رو راحت انجام بده.

یه بار این مطالبو تو دانشگاه برای بچه های انجمن گفتم. الان هم مشغول تایپ کردنش هستم تا جزوه بشه بدم دستشون.

حالا که متن داره آماده میشه، حیفه به دوستای اسک دینی م نرسه. هر قسمتی رو که آماده میکنم میذارم اینجا. هر دوست خوبی هم که تکنیکی میدونه همینجا بگه تا همه استفاده کنیم.

:Gol: