آیا وحی ضروری است و منحصر در ارسال رسل است؟
ارسال شده توسط MHGM در پنجشنبه, ۱۳۹۹/۰۵/۰۲ - ۲۱:۵۲انجمن:
سلام
خسته نباشید
درباره ضرورت وحی و انحصارش در ارسال رسل، چند اشکال وجود دارد.
۱. اثبات ضرورت وحی هیچ ربطی به اثبات نبوت ندارد؛ یعنی ما نمیتوانیم وقتی ضرورت ارسال وحی را اثبات کردیم، نتیجه بگیریم که خدا قطعا پیامبرانی فرستاده و دینی را عرضه کرده و همچنین، نمیشود وقتی نبوت اثبات شد بگیم پس ارسال وحی نیز لزوما ضروری بوده است. چرا؟ چون ما انسان ها به نیاز خودمان توجه میکنیم و از مصلحت افعال خبر نداریم؛ درحالیکه ارسال وحی، اگر اثبات هم شود به صورت نیاز فعل است نه نیاز قابل؛ یعنی مصلحتی در خود همان کار که ارسال وحی باشد، وجود دارد نه اینکه ارسال وحی چون برای ما مصلحت دارد پس حکم کنیم که این کار هم عین مصلحت است و بر خدا ضروری است که آن را انجام دهد. ما اشتباها فکر میکنیم که هر چه که ما، آن را، مصلحت میدانیم، خدا هم آن را مصلحت میداند و تصور میکنیم اگر ارسال وحی، برای ما مصلحت دارد پس مصلحت برای فعل خدا هم همین است درحالیکه این تفکرات کاملا غلط است؛ به عبارت دیگر اگر ادلّه ضرورت دین هم نتوانند لزوم ارسال وحی را به نحوي عقلي و پيشيني اثبات كنند؛ نمیتوان نتیجه گرفت كه خداوند در طول تاريخ هرگز پيامبري به سوی بشر نفرستاده است و همه مدعيان نبوت دروغ گو، شياد و يا توهّم زده بوده اند؛ چون ميتوان فرض كرد كه خداوند نه به دليل ضرورت و نه به اين دليل كه بر او واجب بوده، بلكه به هر دليل ديگري (كه ممكن است به عقل بشر نرسد) یا اصلا بر اثر لطف زیادی و لطفی که بر او لازم نبوده، پيامبراني را مبعوث كرده است. بنابراين هرچند ادله ضرورت ارسال وحی، با مشكلاتی مواجه باشند، باز هم احتمال وجود پيامبران الهي، منتفی نمیشود یعنی به هرحال اگر ما نتوانیم ضرورت دین را هم ثابت کنیم ولی نبوت پیامبری به ما ثابت شود باز موظفیم به آن پیامبر ایمان بیاوریم چون خدا او را فرستاده و اطاعتش را واجب کرده است؛ اگرچه فرستادنش ضروری نبوده باشد.
همین قضیه برعکس هم میتواند اتفاق بیفتد؛ یعنی اگر ضرورت وحی و دین را ثابت کردیم نمیتوانیم نتیجه بگیریم خدا لزوما پیامبری فرستاده زیرا شاید به دلیل و حکمتی که ما نمیدانیم یا مصلحت آسان گیری بر بندگان و یا حتی اکتفای خدا به ادراک عقل بشر هرچند ناقص، خدا پیامبری نفرستاده باشد؛ بنابراین اگر ضرورت دین ثابت شد ولی نبوت پیامبری ثابت نشد، ما هیچ تکلیفی نداریم؛ بلکه متوجه میشویم که ما اشتباه میکردیم و شاید خدا مصلحت را در عدم ارسال رسل میدیده است؛ همان طور که گفتم این نتیجه گیری های غلط به این دلیل است که ما نیاز خود را نیاز فعل الهی تصور میکنیم و مصلحت خود را عین مصلحت فعل الهی میبینیم درحالیکه ما از مصالح و مفاسد به صورت کامل خبر نداریم و تعیین تکلیف و مصلحت تراشی برای خدا کاملا بیجاست و چیزی که مورد توجّه خداست، مصلحت فعل و مصالح واقعی هستند؛ نه مصلحت هایی که ما برای خود در نظر داریم و فکر میکنیم که خدا باید آن ها را لزوما انجام دهد.
۲. اینکه ادراک های عقلی و حسی بشر محدود است، واضح است ولی اینکه بخواهیم لزوما ضرورت ارسال رسل را نتیجه بگیریم؛ اشتباه است چون ما نمیتوانیم برای خدا تعیین تکلیف کنیم. شاید خدا به همین عقل بشر اکتفا کند و بیش تر از این، از انسان نخواهد. همان طور که وقتی به عدّه ای از مردم به دلیل موانع، وحی نمیرسد، آن ها با همان عقل و وجدان خود زندگی میکنند و اصلا اگر خدا هیچ پیامبری نمیفرستاد، باز هم میگفتیم حتما حکمتی داشته که پیامبر نفرستاده. پس نقص ادراک عقل نمیتواند ضرورت ارسال وحی را اثبات کند.
۳. اگر خدا دینی بفرستد که همه چیز را بیان کند و کامل باشد؛ خیلی خوب است؛ امّا مشکل اینجاست که چنین دینی وجود ندارد؛ به طور نمونه، دین اسلام، درباره خیلی از چیز ها سکوت کرده و حکم درست و حسابی ندارد؛ مثلا درباره موسیقی هایی که غنا نیستند، حکمی نداریم؛ درحالیکه برخی سبک ها مثل رپ، در طولانی مدّت، اثرات مخرّب بر اعصاب دارند یا مثلا خوردن نوشابه که چیزی جز ضرر ندارد، در اسلام منعی ندارد یا مثلا استعمال دخانیات که سال ها پیش خود علما و مراجع هم استعمال میکردند که جدیدا حرام شده یا درباره طب که در اسلام چیز جز چندین روایت ضعیف نداریم یا ... ؛ پس همان جور که الان دین کاملی وجود ندارد و دین فقط دستورات محدودی دارد و در بعضی مسائل وارد نشده، اگر خدا، دین هم نفرستد باز هم انسان به طور کلی، خوب و بد را میفهمد و طبق آن عمل میکند.
۴. این گزاره که (نمیشود خدا بدون واسطه و پیامبر، با انسان ارتباط بگیرد و مستقیما به او وحی کند، به دلیل اینکه انسان ظرفیتش را ندارد)، قابل اثبات نیست. وقتی خدا به عیسی، زمانی که نوزاد است وحی میکند؛ یا او ظرفیت زیادی از قبل داشته که خدا به او داده بوده پس خدا این ظرفیت زیاد را از قبل میتواند به ما بدهد و با ما ارتباط برقرار کند اما اگر ظرفیت زیادی نداشته و ظرفیتش به اندازه یک نوزاد ساده بوده پس وقتی خدا به یک نوزاد میتواند وحی کند بنابراین به ما که ظرفیتمان از نوزاد بیش تر است به طریق اولی میتواند وحی کند و دیگر نیازی به پیامبر نیست.