عظمت و امتیاز شعر حافظ

وجوه امتیاز و عظمت شعر حافظ


نویسنده: مهدی رضوانی­ پور
مقدمه
شاعر شیرین­ سخن زبان پارسی، حافظ شیرازی، شخصیتی است که به اذعان حافظ ­شناسان علاوه بر تبحر در نظم و نثر ادب فارسی و عربی، از علوم و فنون مختلف، همچون: حکمت و فلسفه، عرفان، علوم بلاغی و علوم قرآنی برخوردار است و در زمینه علومی مانند: طب و هیأت و فقه و تاریخ نیز اطلاعاتی عمومی دارد و حافظه شگرف او گنجینه ­ای از معارف گوناگون است.

او برای طرائف لفظی، صنایع زبانی، آرایه­ های ادبی و به طور کلی، زیبایی­های سخن و سخنوری، اصالت ارزشی قائل است؛ اما به محتوای سخن، اهتمام بیشتر و توجهی ویژه دارد. در این نوشتار، در صدد بررسی وجوه امتیاز شعر حافظ نسبت به دیگر شاعران بزرگ زبان فارسی و راز عظمت آن هستیم.(1)
شعر حافظ از دیدگاه خود او

در مورد شعر حافظ و عظمت نبوغ­ آسای این شاعر، ادب­ شناسان زیادی به تحلیل نشسته و در مقالات و کتب خود دادِ سخن داده ­اند؛ اما هیچ ­یک شعر حافظ را همچون خود او تعریف نکرده ­اند؛ آنجا که می­ فرماید:
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفَس دلکش و لطف سخنش
به عقیده نگارنده، حافظ در این بیت، علت عظمت و امتیاز شعر خود را که برخاسته از دم دلپذیر و لطافت گفتار او است، در دو موضوع ذیل معرفی می ­نماید:
1. تک ­بیتی بودن ابیات غزل او
در اصطلاح، تک­ بیتی را که غزل­سرا در بین ابیات یک غزل می­ گنجاند تا پیام اصلی شعرش را بیان کند، «بیت ­الغزل» می ­نامند. و چنان­که گفته ­اند، بیت­ الغزل، بهترین بیت غزل و شاه بیت آن است که بنای سرودن غزل بر آن نهاده شده است.(2) اگر چه معروف است حافظ، غزل عاشقانه سعدی را با غزل عارفانه مولانا پیوند زده و غزل­های عارفانه- عاشقانه سروده است، اما تحول عظیمی که او در غزل ایجاد کرده، مربوط به استقلال بخشی به ابیات غزل تحت تأثیر سبک بیانی قرآن کریم بوده است. او اولین کسی است که در هر غزل به یک بیت­ الغزل اکتفا نکرده و به نحو فراوان تک­ بیت­های خوش­ مضمون به کار برده است. و به همین علت، غزل­های او به جز چند مورد استثناء، انسجام منطقی و توالی معنایی ندارد و به تعبیر خود حافظ «نظم پریشان» است:
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان می ­کرد
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
بعدها تحت تأثیر این ابداع حافظ، سبک هندی در زبان پارسی پدید می ­آید.(3) و این­ چنین، شعر حافظ آیینه سخنان تجربه­ آمیز و حکمت­ آموز زندگی مادی و معنوی می ­شود و اغلب ابیات غزلش به عنوان کلمه قصار و ضرب المثل در بین مردم رواج می­ یابد؛ ابیاتی همانند:
- فیض روح ­القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می­ کرد
- آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
- از صدای سخن عشق ندیدم خوش­تر
یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
2. معناگرایی در عین مضمون­ گرایی
وجه دیگر امتیاز شعر حافظ به اشاره خود او، معرفت ­گرایی و بیان معارف الهی است. حافظ که هم در عرفان نظری و علمی و هم در عرفان عملی و سیر و سلوک معنوی، مقام شامخی دارد،(4) علاوه بر مضمون ­سازی و پرداختن به معانی جزئیِ متکی به مناسبات لفظی و تصویر موجودات مجازی و روابط تخیّل ­آمیز شعری آنها، معنا گرایی و اندیشه ­ورزی در انتقال حکمت و معرفت را اساس کار خویش می ­سازد.
آنچه ذوق و حس زیباشناختی ادب­ دوستان را ارضاء می­ کند، ظرافت­های ادبی و مضمون­ پردازی­های دلنشین حافظ است، ولی این بُعد شعر حافظ و حلاوت ناشی از آن، زودگذر و ناپایدار است و عاملی که باعث ماندگاری و جاودانگی ابیات حافظ در اذهان و افواه جامعه می ­باشد، ظرافت اندیشه و تصویر معارف، حکمت­ها و عبرت­ها در قالب زیبنده شعر است. به عنوان مثال، آنجا که می­ گوید:
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمّار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
در بیت پایانی، تنها مضمون ­آفرینی باریک ­اندیشانه و هنرمندانه دارد؛ در حالی که در ابیات قبل از آن، معنی آفرینی می­ کند و حکمت و عرفان و اخلاق را ترسیم می­ نماید.
بنابر این، راز عظمت و ماندگاری شعر حافظ، در تحولی است که او در دو بُعد ساختار و محتوای غزل ایجاد کرده و ابیات غزل را به نحو چشمگیری استقلال بخشیده و معارف حکمت ­آمیز را در لفافه زیبایی­های هنری شعر گنجانیده است و به همین سبب، شعر سخن ­سرایان بزرگی چون: منوچهری، فرخی، انوری، خاقانی، ظهیر، کمال الدین اصفهانی و حتی سنایی و عطار هرگز نتوانسته همانند شعر حافظ در نزد خاص و عام شهرت یافته و مورد توجه قرار گیرد.
پی­نوشت­ها:
1. در این خصوص، ر. ک: حافظ نامه، بهاء الدین خرمشاهی، ج 1، ص 29-36.
2. ر. ک: واژه­ نامه هنر شاعری، میمنت میر صادقی، ص 188.
3. حافظ نامه، ج 1، ص 34.
4. نفحات الانس، جامی، ص 614.


(چاپ شده در ماهنامه تجلی، ش 66، مهرماه 1390، ص 4)