علم و قرآن ، اعجاز علمی قرآن

قرآن از دیدگاه آیت الله بهجت

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
مرحوم آيت‌الله بهجت، عارف فقيهان معاصر، بزر‌گ‌ترين اصولي عارف معاصر و تنها بازمانده از شاگردان آيت‌الله محمدحسين اصفهاني (معروف به محقق اصفهاني) و ميرزاي نائيني، دو سال است كه اين دنياي فاني را وداع گفت و هزاران نفر را تنها گذاشت.
آيت‌الله بهجت با اينكه در ميان توده مردم به فردي عارف مسلك شناخته مي‌شد ولي عميق‌ترين مباحث فقهي و اصولي را آموخته و تدريس مي‌كرد، ايشان علاوه بر فقه و اصول در فلسفه و تفسير قرآن هم تأمل‌هاي ژرفي داشت.
وظيفه مسلمان نسبت به قرآن
آيت‌الله بهجت از جمله وظايف مسلمانان و مومنين را نسبت به قرآن كريم را احيا قرآن، طواف عاشقانه، توسل و تمسك آگاهانه و حفظ و عمل به قرآن كريم دانسته‌اند، نگرش‌هاي حكيمانه ايشان چنين است:
وظيفه همه‌ ما احياي قرآن و بهره‌برداري از آن است؛ كار ما به اين جا رسيده كه با دانستن قرآن زير بار كفار مي‌رويم. خدا لعنت كند كساني را كه كفار را بر بلاد اسلامي و مسلمانان مسلط مي‌كنند. ما مسلمانان با اين قرآن كريم كه داريم در خانه‌ها و بلاد خود نشسته‌ايم و از سوي ديگر دشمنان خود را هم كالعدم حساب كرده‌ايم.
بايد مسلمانان را تنبه دهيم كه استعمارگران و كفار خيال دارند از هر راهي و به هر وسيله‌اي كه شده قرآن را از دست آنان بگيرند. معروف است كه يكي از نمايندگان مجلس عوام انگليس در حالي كه نطق مي‌كرد و قرآن را به دست گرفته گفت: تا اين كتاب در دست مسلمانان است نمي‌توانيم بر آنان حكومت كنيم و يكي از سردمداران فرق انحرافي گفته بود كه بايد مصحف، ناقص شود و به غير عربي ترجمه گردد و قرار حكومت‌هاي دست نشانده در جوامع اسلامي اين است يا قرآن در دست مسلمانان نباشد تا بر آنها حكومت كنند يا نظير تورات و انجيل ترجمه دلخواه گردند و يا آيات برائت از مشتركين و سب و لعن كفار از قرآن اسقاط گردد و فقط آيات مربوط به خداپرستي باقي بماند.
گاه هم شنيده مي‌شود كه مي‌خواهند آيات منتخبه به جاي قرآن چاپ شود تا اينكه كل قرآن در دست‌ها نباشد. (لا يبقي من القرآن الا درسه رسمه) از قرآن به جز درس آن و يا عكس آن باقي نمي‌ماند البته در اين صورت درس قرآن هم نمي‌ماند، بلكه درس بعض قرآن مي‌ماند، نه تمام قرآن.
استعمارگران و كفار، خيال دارند هيئت اجتماعيه‌ قرآن را بگيرند و به صورت اجزا و جزوات به دست مسلمانان بدهند و كم كم آن اجزا را هم از دستشان مي‌گيرند يا آيات منتخبه و در نتيجه قرآن ناقص را به دست مردم مي‌دهند، بعد همان را هم به اساني از دست آنها مي‌گيرند. ما هم با همه‌ يبداري و توطئه‌هاي دشمنان در خوابيم پس كي بيدار مي‌شويم تا ببينيم دشمن عليه ما چه مي‌كند؟
خدا كند در ما عشقي پيدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اولا بتوانيم يگانگي قرآن و عترت و معجون مركب از آن دو را بيابيم و ثانيا در مقام پيروي و عمل با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماييم و بدانيم كه آنها از هر معشوقي بيشتر شايسته‌ عشق‌ورزي هستند. ما اگر جمال روحاني و زيباي قرآن و اهل بيت را ببينيم برگرد آنها طواف مي‌كنيم.
امام كاظم (ع) فرموده‌اند:( في القرآن شفاء من كل داء) در قرآن بهبودي از هر گونه درد و بيماري وجود دارد (يستشفي به لكل داء) با قرآن مي‌توان براي بهبودي هر بيماري توسل جست، با توسل به قرآن مي‌توان بلاها و فتنه‌ها را از خود و جامعه اسلامي برطرف نمود. توسل به ائمه اطهار(ع) و قرآن در تحصيل علم، كسب اخلاص تهذيب نفس و ترك گناهان به انسان ياري مي‌دهد.
دستور قرآن كريم به طور موكد اين است كه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) اي كساني كه ايمان آورده‌ايد تقواي الهي پيشه سازيد و براي رسيدن به مقام قرب او وسيله بجوئيد و در راه او كوشش نمائيد باشد كه رستگار گرديد.

سزاوار است با گرسنگي و صبر با خرده نان هم شده قرآن كريم را تحصيل و تدريس نماييم

با داشتن قرآن و عترت فقري و كمبودي نداريم. سزاوار است با گرسنگي و صبر با خرده نان هم شده قرآن كريم را تحصيل و تدريس نمائيم و به معارف آن آگاهي پيدا كنيم كه (لا تفني عجائبه) شگفتي‌هاي موجود در آن پايان ناپذير است. تمسك به قرآن و اهل بيت(ع) حيات است، تمسك به امور ديگر حيات انسان را مي‌گيرد و تمسك به قرآن و اهل بيت (ع) حيات است.
به قرآن و عترت ملتزم باشيم. اگر كسي يكي را ضايع كند ديگري را هم ضايع كرده است زيرا اين دو با هم اتحاد دارند و تفكيك ناپذير مي‌باشند، چنان كه پيامبر اكرم(ص) فرمود:اني تارك فيكم الثقلين كتاب‌الله و عترتي اهل بيتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض؛ من دو چيز سنگين و گرانبها در ميان شما به يادگار مي‌گذارم. يكي كتاب خدا و ديگري عترت طاهرين. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

قرآن جامع كمالات همه‌ انبياء اولوالعزم(ع) است

اگر به قرآن عمل مي‌كرديم ديگران را به اسلام و قرآن جذب مي‌نموديم، زيرا قرآن جامع كمالات همه‌ انبياء اولوالعزم(ع) است. چند صحيفه براي حضرت آدم(ع) و چند صحيفه براي حضرت شيث(ع) نازل شده و صحف ابراهيم و موسي و ساير انبياء و همه‌ آنها در قرآن جمعند ولي ما از آن غافليم.
خدا مي‌داند حفظ قرآن چقدر در استفاده از اين معدن و منبع رحمت الهي مدخليت دارد، آيا از اين بالاتر مي‌شود تعبير كرد كه: «من ختم القرآن، كانما ادرجت النبوه بين جنبيه و لاكنه لا يوحي اليه»؛ هر كس قرآن را ختم كند گوئي كه نوبت در وجود او گنجانده شده است با اين تفاوت كه به او وحي نمي‌شود؛ يعني قرآن غايت كمال غير انبياء(ع) را به او مي‌رساند. ما آن گونه كه بايد و شايد از قرآن استفاده نمي‌كنيم. شخصي از قرآن مأنوسان مي‌گفت: در عرض دو يا سه ماه، دو ختم يا سه بار به صورت عادي قرآن را ختم نمودم و ديدم كه حافظ كل قرآن هستم. حتي به قصد حفظ هم نخوانده بودم چنان حافظ قرآن شده‌ام كه ايات قرآن را از ميان لابلاي خطوط كتب تفاسير مي‌توانم تشخيص بدهم.
قاعدتا حفظ قرآن خيلي آسان است و تكرار هم لازم ندارد. «قال رسو‌الله(ص): سهل الله حفظه لامته»؛ خداوند قرآن را بر امت رسول خدا(ص) آسان نموده است، ولي بر ابقاء و نگهداري از آن تكرار لازم است، زيرا كه فرمود (تعاهدوا هذا القرآن...) قرآن را تكرار كنيد كه زود از خاطر مي‌رود. البته اگر حافظ قران در هر شبانه روز كمتر از يك جزء بخواند، فراموش مي‌كند و خواندن بيش از يك جزء در شبانه روز هم خستگي آور است.

بركات و آثار قرآن كريم از ديدگاه آيت‌الله بهجت

عارف رباني حضرت آيت‌الله بهجت(ره) ضمن طرح كرامات و معجزات قرآن كريم آن را مأمن مومنان، برنامه‌ انسان سازي و كمال آفريني بر شمرده‌اند كه به طرح اين فرازها مي‌پردازيم:
اگر چشم بصيرت داشتيم سخن خداي متعال را كه مي‌فرمايد: «وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى» قدر مي‌دانستيم، ولي ما همچنان نشسته‌ايم و هواي نفس بر ما غالب گشته كه اين كرامات و معجزات قرآن را مانند دور و تسلسل محال مي‌دانيم.
آقائي را بنده ديده بودم كه به بركات چند آيه قرآن هر ميوه‌اي را كه مي‌خواست هر چند در غير آن فصل حاضر مي‌ساخت. بالاترين انعام الهي و هديه آسماني و غيبي، همين قرآن است اما چگونه بايد با آن رفتار كنيم تا بتوانيم از آن بهره‌مند شويم. در احوالات پدر مرحوم شيخ جعفر شوشتري(ره) اورده‌اند كه پسر نابينائي را نزد ايشان آوردند، ايشان هم دست روي چشم بچه گذاشتند و مشغول خواندن سوره حمد شده بودند مقداري كه خوانده بودند بچه گفته بود بابا از ميان انگشتان آقا مي‌بينم و وقتي كه حمد تمام شده بود، همه جا و همه چيز را كاملا ديده بود. عده‌اي از افراد سطحي‌نگر در محضر علامه ملا خليل قزويني(ره) بودند، سوال كردند كه قضيه‌ حضرت داوود(ع) كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ) آهن را براي او نرم نموديم اين بوده كه خداوند نحوه‌ ساختن كوره‌ آهنگري و ذوب آهن را به حضرت داوود(ع) الهام نمود تا او آهن را در كوره‌ آتش بگزارد تا ملايم و انعطاف‌پذير باشد. مرحوم قزويني فرمود: او كه پيغمبر خدا بود و شما بعيد مي‌دانيد كه آهن در دست او نرم و به اختيار او باشد. اين كه چيزي نيست از بنده هم كه پيغمبر نيستم اين كار ساخته استف سپس يك مجمعه يا سيني از مس را كه در برابرش بود با دو انگشت مثل قيچي از وسط دو نيم كرد و فرمود: اين گونه خداوند متعال آهن را در دست حضرت داوود(ع) نرم و ملايم نموده بود.

گر جلوي خود را در ارتكاب معاصي نگيريم حالمان به انكار و تكذيب و استهزاء آيات الهي قرآن مي‌رسد

اگر جلوي خود را در ارتكاب معاصي نگيريم حالمان به انكار و تكذيب و استهزاء آيات الهي قرآن مي‌رسد. هادي، مصلح و مأمن و پناهگاه ما قرآن و عديل آن عترت هستند ولي ما در فكر مامن نيستيم و با اين كه در حال نزول هستيم، قاصد صعوديم و از خود راضي و گرفتار معاصي و كوچك شمردن آنها و عدم استغفار از آنها هستيم.

قرآن كريم كتابي است كه پيغمبر ساز است

قرآن كريم كتابي است كه پيغمبر ساز است زيرا پيغمبران دو گونه‌اند. قسم اول: پيامبراني هستند كه از جانب خداوند به پيامبري تعيين شده‌اند، قسم دوم پيغمبراني كمالي، كه در اثر ايمان و عمل به دستورات قرآن، به كمالات پيامبري نائل مي‌گردند.
بنابر اين، قرآن پيغمبراني كمالي تربيت مي‌كند و پيغمبر ساز است. البته اگر انسان اهليت داشته باشد، در و ديوار هم به اذن خدا معلم او خواهند بود، و گرنه هيچ سخني در او اثر نخواهد كرد. چنان كه سخنان پيغمبر اكرم(ص) در ابو جهل اثر نكرد و شاگردان قرآن و پيغمبر(ص) بعد از رحلت آن حضرت چه فتنه‌ها كه به پا نكردند.
خدا مي‌داند قرآن براي اهل ايمان، مخصوصا اگر اهل علم باشند، چه معجزه‌ها و كراماتي دارد و چه چيزهائي از آن خواهند ديد برنامه‌ي قران آخرين برنامه‌ي انسان‌سازي است كه در اختيار ما گذاشته شده است، ولي ما از آن قدرداني نمي‌كنيم. اهل تسنن و ما (قرآن عترت) را آن گونه كه بايد نشناختيم و قدر ندانستيم.

بهترین شیوه حفظ قرآن

شكي نيست كه افراد مختلف داراي شرايط و ويژگيهاي متفاوتي مي باشند و هر كس با شناختي كه از ظرفيت و استعداد خود دارد مي تواند بهترين شيوه ها را برگزيند. اما شايسته است تا به نكاتي كه در خلال تجربه به دست آمده است و بيشترين سهم را در حفظ دارند به طور خلاصه اشاره شود.

1- روش حفظ:

به سه شيوه مي توان آيات را حفظ كرد

الف ـ از طريق تكرار و تمرين.

ب ـ با استفاده از نوارهاي ترتيل.

ج ـ با نوشتن آيات.

ولي از ميان اين سه شيوه اول توصيه مي شود. اما نكته اي كه ذكرش لازم است و به حفظ كردن كمك فراوان مي كند اين است كه هدف فرد نبايد تنها اكتفا به حفظ قرآن باشد بلكه با خود اينگونه فكر كند كه علاوه بر قرآن مثلاً نهج البلاغه را هم حفظ خواهم كرد. اگر چنين هدفي را تعقيب كند و پشتكار و استمرارش را با مدد از توفيقات الهي همراه سازد مي تواند قرآن كريم را زودتر حفظ كند و در عين حال از ادامه كار خسته نشود. چنانكه اين امر در طي كردن مدارج مختلف تحصيلي نيز صادق است. دانش آموزي كه به مراحل عالي تر فكر كند موفق تر از ديگر دانش آموزي است كه اين انديشه را در سر ندارد.

2- شرايط حفظ:

شرايط حفظ را به دو دسته فردي و عمومي مي توان تقسيم كرد:

اول شرايط فردي:

1-هر كس در اوايل حفظ بايد به طبيعت خودش مراجعه كند و سپس با سه حالت صوتي قوي، متوسط و ضعيف تمرين كند و همينطور از نظر آهنگ خواندن به صورت تند و كند و متوسط تمرين كند و بعد هر كدام از نظر كيفي و كمي براي او بهتر بود و با طبيعتش سازگاري بيشتري داشت همان را انتخاب كند و ادامه دهد. مثلاً فرض كنيد مي خواهيد سوره هاي نبأ و نازعات و عبس را حفظ كنيد. سوره نبأ را با صورت قوي و از نظر آهنگ به صورت تند تكرار كنيد. سوره نازعات را با صوت متوسط و آهنگ متوسط تمرين كنيد و سوره عبس را با صوت ضعيف و آهنگ كند قرائت كنيد و بعد هر كدام از اين سه طريق با طبيعت شما سازگارتر بود و زودتر و آسانتر توانستيد حفظ كنيد همان را ادامه دهيد. ولي تجربه نشان داده است كه اگر صوت و آهنگ خواندن هر دو متوسط باشد بسيار نيكو بوده و شخص زودتر به نتيجه مي رسد.

اينكه گفته مي شود صوت و آهنگ متوسط بهتر است به اين خاطر است كه حفظ كردن، تكرار و تمرين زياد لازم دارد و ممكن است انسان بعد از مدتي دچار ناراحتي حنجره و يا ناراحتيهاي ديگر شود و يا ممكن است زود خسته شود و يا نيازمند صرف وقت زياد باشد و در نتيجه كم حفظ كند. و آهنگ نيز اگر تند باشد موجب مي شود كه هنگام تحويل دادن تند تحويل داده شود و اين با اصول حفظ منافات دارد و اساساً قرآن را بايد با تأمل و تدبر خواند.

3- حفظ قرآن بايد در مواقعي كه مغز انسان آرامش كامل دارد صورت گيرد تا در ذهن بماند. بنابراين دانش آموزي كه از كلاس درس بازگشته و يا كارگري كه از كار دست كشيده و يا طلبه و دانشجويي كه مدتي را مطالعه نموده است نبايد تمريناتش را شروع كند. نكاتي كه در آرامش فكري موثرند عبارتند از:

الف ـ مكان: جايي كه براي حفظ در نظر گرفته مي شود بسيار با اهميت است. بايد سعي شود مكاني انتخاب شود كه اشياء مختلف با نقش و نگار در ديد انسان نباشد چرا كه هر كدام ممكن است اشتغالاتي را در ذهن ايجاد كند. بنابراين توصيه مي شود كه حتي الامكان تمرينات خود را در مكان ثابتي انجام دهيد چون تغيير مكان از تمركز حواس مي كاهد. ونيز توصيه مي شود اگر پرده و يا ديواري سفيد رنگ در مقابل قرار گيرد بهتر است زيرا در آرامش فكر موثر است.

ب ـ زمان: اوقاتي كه انسان از آرامش ذهني برخوردار است عبارت است از اول صبح و قبل از طلوع آفتاب. زيرا انسان با استراحت در شب آرامش فكري و روحي خود را بازيافته است و خداوند نيز مي فرمايد:

وجعلنا نَوْمَكُمْ سُباتاً .

و خواب شما را وسيله آسايش قرار داديم.

و يا در جاي ديگر مي فرمايد:

اللهُ الّذي جعَل لكُم اللّيلَ لِتسكُنوا فيه و النّهارَ مُبصراً .

خداوند براي شما شب را قرار داده است تا در شب سكني و آرامش بگيرد و قرار داده است بر شما روز را تا بيدار باشيد و به تلاش و فعاليت بپردازيد.

براي تحقق اين منظور بهتر است شبها زودتر به خواب رويم تا بتوانيم صبحها زودتر برخيزيم.

ج ـ پرهيز از اشتغالات غير ضروري: از آنجايي كه حافظ قرآن بيش از هر چيز نياز به آرامش روحي و رواني دارد، بايد سعي كند خود را كمتر در معرض اشتغالات متفرق قرار دهد. البته اگر اتفاق پيش بيني نشده اي روي دهد بايد تا غلبه كردن و به فراموشي سپردن آن و تسلط بر اعصاب و روان كار حفظ را به تأخير انداخت و سپس با آرامش خاطر كار را دوباره شروع كرد.

د ـ داشتن نظم در كارها: عدم رعايت نظم در مسايل و كارهاي روزمره گاهي اشتغالات، نگراني ها و اضطرابهاي فراواني را به بار مي آورد. مثلاً دانش آموزي كه جاي كتابها و دفتر هايش مشخص نيست يا مشخص است ولي آنها را جاي خود قرار نمي دهد. ممكن است گم شدن يك جزوه درسي روزها و هفته ها آرامش فكري او را سلب كند. و نيز رعايت نظم در حفظ قرآن ضروري است و اين خود داراي ابعاد متفاوتي است.

اول: وقت را مشخص كنيم و ديگر آن را تغيير ندهيم و هر روز بر طبق همان وقت مشخص به چفظ قرآن بپردازيم و مانند نمازي كه در وقت معين خوانده مي شود به رعايت آن پاي بند باشيم.

دوم: بهتر است در موقع راه رفتن به حفظ قرآن نپردازيم چون عوارض مطلوبي ندارد.

سوم: تا آخر عمر تكرار محفوظات را ادامه دهيم.

چهارم: كم ولي با كيفيت خوب حفظ كنيم. گاهي بعضي به يكباره روي ذهن خود فشار مي آورند و تا مدتي موفقيتهايي را دارند اما بعد خسته مي شوند و حفظ را كنار مي گذارند. بايد بر طبق استعداد و وقت برنامه ريزي، و به آن دقيقاً عمل شود.

3- يكي ديگر از شرايط فردي غذاي مناسب و متوسط خوردن است كه در حفظ نقش موثري دارد. اين سخن به معني تشويق به پرخوري نيست بلكه منظور غذاي مطبوع و به موقع خوردن است. كوتاهي در اين مورد گاهي باعث ايجاد عوارضي مي شود.

آموزش قرآن در سیره پیامبر(ص)

انجمن: 

آموزش قرآن در مکتب پیامبر اکرم(ص) چه تعریفی داشته و به چه جلسه‌ای می‌توان «جلسه تعلیم قرآن نام نهاد.
آموزش قرآن در مکتب پیامبر اکرم(ص) عبارت است از: خواندن آیات توسط معلّم و شنیدن و تکرار آنها توسط قرآن آموز تا جایی‌که این امر منجر به انتقال آیات قرآن از قلب معلم به قلب متعلّم گردد و متعلّم قرآن نیز چونان معلّم خود، حامل آیات الهی گردد.۱
با نزول آیات الهی بر قلب پیامبر(ص) ایشان مأموریت یافتند تا آیات الهی را بر مردم آرام و شمرده شمرده بخوانند. آن حضرت در آموزش قرآن الگویی را برگزیدند که «شبیه‌ترین» حالت را به وحی الهی و نزول قرآن داشت. الگویی که قرآن آموزان را در جایگاه نبوت قرار می‌داد و آموزش قرآن را به مثابه نزول وحی تعریف می‌کرد و هدایت می‌نمود. الگویی که قرآن آموخته، گویی به «مقام نبوت» رسیده است، جز این‌که وحی بر او نازل نمی‌شود.
پیامبر اکرم(ص) در تعریف یک قرآن آموخته کامل می‌فرماید: «مَن جَمع القرآن فکانّما اُدرجت النُّبوه بین جَنبیه الاّ اَنّه لا یوحی الیه؛۲ هر کس همه قرآن را در قلب خود جمع کند، گویی نبوت در درون سینه او جای گرفته است، مگر این‌که به او وحی نمی‌شود».
در این تعریف، «قرآن آموخته» کسی است که در اثر استفاده از آن الگوی الهی در آموزش قرآن (که به وسیله شنیدن و تکرار انجام می‌گیرد) آیات قرآن را در قلب خود جای داده و آیات را در دل خود گنجانیده است و هر وقت بخواهد، می‌تواند آنها را بخواند و زمزمه کند.
پیامبر اکرم(ص) به ابوذر غفاری می‌گویند:
«ای ابوذر! این که هر روز صبح برای آموختن یک آیه قرآن از خانه بیرون روی برای تو از صد رکعت نماز بهتر است».۳
آموختنن یک آیه در نزد پیامبر اکرم(ص)؛ یعنی شنیدن و تکرار یک آیه، تا جایی که آن یک آیه در قلب انسان سکونت یابد و مستقر گردد و این کار در مکتب نبوی از خواندن صد رکعت نماز برتر است؛ زیرا چنین کاری باعث حضور قرآن در قلب و انس با این میهمان جدید و کریم می‌شود و این انس و حضور، تاثّر و تذکّر و تزکیه را به همراه دارد و موجب می‌شود نماز این فرد «معراج مؤمن» و مناجات با صاحب کلام گردد. به این علت است که پیامبر اکرم(ص) تشویق می‌کنند که همه به دنبال این نوع آموختن قرآن باشند، اگر چه آموختن یک آیه باشد. ایشان می‌فرمایند:« هر آیه که می‌آموزید درجه‌ای در بهشت و چراغی در خانه شماست».۴ حمل یک آیه که در مکتب رسول اکرم(ص) تنها به وسیله آموزش سمعی به دست می‌آید، می‌تواند فرد را به طرف دوستی با قرآن هدایت کند و فرد را هرچه بیشتر به صاحب کلام نزدیک کرده و باعث می‌شود درجه‌ای در بهشت که جایگاه رضوان الهی است، برای فرد حاصل شده و بر نورانیت او و حتی خانه‌ای که وی در آن زندگی می‌کند افزوده گردد.
پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه؛۵ بهترین شما کسانی هستند که به دنبال این باشند که قرآن را بیاموزند و به دیگران آموزش دهند».
و همچنین می‌فرمایند: «خیرکم من قَرأَ القرآن و أقرأهُ؛۶ بهترین شما کسی است که قرآن را بخواند و آن را به دیگران «اقراء» کند».
شیوه آموزش قرآن در مکتب پیامبر اکرم(ص) خواندن قرآن بر متعلّم است تا وی تکرار کند و در نهایت آیات مورد نظر را بیاموزد.
بنابراین، بهترینِ امت پیامبر(ص) از نظر ایشان کسانی هستند که با شنیدن و تکرار آیات از دیگری، آیات الهی را بیاموزند و حامل آن آیات گردند و همان آیاتی را که آموخته‌اند به دیگران یاد بدهند.
برای این‌که مطلب واضح و روشن شود، چند روایت را ذکر می‌کنیم:
پیامبر اکرم(ص): «هر کس یک آیه از کتاب خدا را بیاموزد، آن یک آیه روز قیامت در حالی که به او لبخند می‌زند، به استقبالش می‌آید».۷
و همچنین می‌فرمایند: «هر کس آیه‌ای از کتاب خدا را به دیگران بیاموزد، هر وقت آن آیه تلاوت شود، برای آن معلّم اجری است».۸
باز از رسول خدا(ص) نقل است که: «قرآن سفره گسترده الهی است، پس هر‌چه می‌توانید از این سفره خدا بیاموزید».
مطابق این تعریف روایاتی که به آنها اشاره می‌کنیم معنا پیدا می‌کند؛ روایاتی که در آنها کسانی که قرآن بیشتری را آموخته‌اند در برخی امور در اولویت هستند.
پیامبر اکرم(ص) بارها فرموده است: هرگاه اذان گفتند، یکی از شما اذان بگوید و آن که قرآن او از بقیه بیشتر است، امام جماعت گردد». مراد از «بیشتر بودن قرآن» چیست؟ آیا جز این است که آیات بیشتری را در قلب خود گنجانده و سوره‌های بیشتری را آموخته است؟
بنابراین، شایسته است اموری چون: روخوانی، تجوید، صوت و لحن و … را به نامهای دیگری غیر از «آموزش قرآن» بنامیم و آموزش قرآن را منحصر در این معنا بدانیم که آموزش قرآن یعنی خواندن معلّم بر متعلّم و شنیدن و تکرار او تا جایی که این شنیدن و تکرار موجب گنجاندن آیات در قلب متعلّم گردد و او نیز بتواند همراه معلّم یا به تنهایی آیات را از قلب خود بخواند و زمزمه کند.

________________________________________
۱ . گزارش نهایی طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن. بخش دوم، فصل سوم
۲. اصول کافی، ج ۲، کتاب القرآن.
۳. سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۷۹.
۴. کنزالعمال، خ ۲۳۱۱
۵. همان، خ ۲۳۵۱.
۶. همان، خ ۲۳۵۴
۷. مجمع الزواید و منبع الفواید، ج ۷، ص ۲۳۵.
۸. مستدرک الوسایل، ج۴، ص ۲۳۵.

ویژگی‌های متقین در قرآن کریم

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند در قرآن کریم انسان‌ها را به گروه‌های مختلف تقسیم نموده است که در آیات به معرفی و توصیف آنان پرداخته شده است. یک دسته از انسان‌ها؛ متقین می‌باشند که قرآن کریم آنان را اینگونه توصیف می‌فرماید:
"ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُوْلَـئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ."(بقره/ 1 الی 5)
"متقین کسانی هستند که:
که به غیب ایمان می‌آورند،
و نماز می‌گزارند،
و از آنچه روزیشان، داده‌ایم انفاق می‌کنند.
و آنان که به آنچه بر تو و بر پیامبران پیش از تو نازل شده است ایمان می‌آورند،
و به آخرت یقین دارند.
ایشان از سوی پروردگارشان قرین هدایتند، و خود رستگارانند ."
متقین عبارتند از مؤمنین؛ چون تقوا از اوصاف خاصه طبقه معینی از مؤمنین نیست، و اینطور نیست كه تقوا صفت مرتبه‌ای از مراتب ایمان باشد، بلکه با تمامی مراتب ایمان جمع می‌شود، مگر آن كه ایمان، ایمان واقعی نباشد. دلیل این مدعا این است: خدای تعالی در این آیات، از اوصاف متقین، تنها پنج صفت را ذكر می‌كند، و آن عبارتست از ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق از آنچه خدای سبحان روزی كرده، ایمان به آنچه بر انبیاء خود نازل فرموده، و یقین به آخرت. و فرموده کسانی که دارای این پنج صفت باشند بر طریق هدایت الهی گام می‌گذارند.
مؤمنین در اعتقادشان به غیب، و به خدای حاضر و ناظر، و بروز جزای او، در یك طبقه نیستند، بلكه طبقات مختلفی دارند.
كلمه غیب بر خلاف شهادت، عبارتست از چیزی كه در تحت حس و درك آدمی قرار ندارد، و آن عبارتست از خدای سبحان، و آیات او، كه همه از حواس ما غایبند.
یكی از آنها وحی است، كه در جمله "والذین آمنوا بما انزل الیك و ما انزل من قبلك"، به آن اشاره فرموده است. پس مراد از ایمان به غیب در مقابل ایمان به وحی، و ایمان به آخرت، عبارتست از ایمان به خدای تعالی، و در نتیجه در این چند آیه به ایمان به همه اصول سه‌گانه دین اشاره شده است. "و بالاخرة هم یوقنون"، قبلا اعتقاد راسخ به توحید و نبوت را به كلمه ایمان تعبیر کرد، و در این جمله اعتقاد راسخ به آخرت را به ایقان تعبیر كرده، و این بدان جهت است كه به لازمه یقین، كه عبارتست از فراموش نكردن آخرت، نیز اشاره كرده باشد، چون بسیار می‌شود انسان نسبت به چیزی ایمان دارد و هیچ شكی در آن ندارد، اما آن را فراموش می‌كند، و در نتیجه عملی منافی با ایمانش انجام می‌دهد، به خلاف یقین كه با فراموشی نمی‌سازد، و ممكن نیست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد، و همواره آن روز را در خاطر داشته و به یاد آن باشد، به یاد روزی باشد كه در آن روز به حساب كوچك و بزرگ اعمالش می‌رسند، و در عین حال پاره‌ای گناهان را مرتكب شود، چنین كسی نه تنها مرتكب گناه نمی‌شود، بلكه از ترس، به قرق‌گاه‌های خدا نزدیك هم نمی‌گردد. همچنان كه خدای تعالی درباره آنان فرموده: خواهش نفس را پیروی مكن، كه تو را از راه خدا گمراه می‌كند، كسانی كه از راه خدا گمراه می‌شوند، عذابی شدید دارند، به خاطر این كه روز حساب را فراموش كردند، و فهمانید كه ضلالت از راه خدا تنها به خاطر فراموشی روز حساب است، و بدین جهت در آیات مورد بحث فرمود: و بالاخرة هم یوقنون، چون به یاد آخرت بودن، و بدان یقین داشتن، تقوا را نتیجه می‌دهد.
ممكن نیست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد، و همواره آن روز را در خاطر داشته و به یاد آن باشد، به یاد روزی باشد كه در آن روز به حساب كوچك و بزرگ اعمالش می‌رسند، و در عین حال پاره‌ای گناهان را مرتكب شود، چنین كسی نه تنها مرتكب گناه نمی‌شود، بلكه از ترس، به قرق‌گاه‌های خدا نزدیك هم نمی‌گردد.
خدای سبحان در آیه دیگری می‌فرماید:
"... ولکن الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاكِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّآئِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولَـئِكَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ." (بقره/ 177)
"... نیکوکار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد،
و مال خود را، با آن که دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و در بند ماندگان ببخشد،
و نماز بگزارد و زکات بدهد،
و نیز کسانی هستند که چون عهدی می‌بندند بدان وفا می‌کنند،
و آنان که در بینوایی و بیماری و به هنگام جنگ صبر می‌کنند؛
اینان راستگویان و پرهیزگارانند .
"لیس البرّ ان تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب، كلمه "بر" مجازی است از خیر و احسان، و معنایش شخص خیر و نیكوكار است. و كلمه "ذوی القربی" به معنای خویشاوندان و كلمه "یتامی" جمع یتیم است كه به معنای كودك پدر مرده است و كلمه "مساكین"، جمع مسكین است، كه فرقش با كلمه فقیر این است كه مسكین بدحال‌تر از فقیر است، و كلمه "ابن السبیل" به معنای كسی است كه دستش از وطن و از خانواده‌اش بریده، و كلمه "رقاب" جمع رقبه است، كه به معنای گردن است، ولی منظور از آن برده است كه قید بردگی به گردن دارد، و كلمه "ضراء" مانند كلمه "ضر" هر دو به این معنا است كه آدمی با مرض یا زخم یا فوت مال یا مرگ فرزند، متضرر شود، و كلمه باس به معنای شدت و سختی جنگ است.
جمله: "ولكن البر من آمن بالله و الیوم الاخر" تعریف ابرار و بیان حقیقت حال ایشان است كه هم در مرتبه اعتقاد تعریفشان می‌كند و هم در مرتبه اعمال و هم اخلاق،
درباره اعتقادشان می‌فرماید: "من آمن بالله"، و درباره اعمالشان می‌فرماید: "اولئك الذین صدقوا " ، و درباره اخلاقشان می‌فرماید: "و اولئك هم المتقون." و در تعریف اولی كه از ایشان كرده، فرموده: "كسانی هستند كه ایمان به خدا و روز جزا و ملائكه و كتاب و انبیاء دارند"، و این تعریف شامل تمامی معارف حقه‌ای است كه خدای سبحان ایمان به آنها را از بندگان خود خواسته و مراد به این ایمان، ایمان كامل است كه اثرش هرگز از آن جدا نمی‌شود و تخلف نمی‌كند، نه در قلب، و نه در جوارح، و نه در قلب تخلف نمی‌كند چون صاحب آن دچار شك و اضطراب و یا اعتراض و یا در پیشامدی ناگوار دچار خشم نمی‌گردد و در اخلاق و اعمال هم تخلف نمی‌كند.
خداوند بعد از این تعریف به بیان پاره‌ای از اعمال متقین پرداخته، می‌فرماید: "و اتی المال علی حبه ذوی القربی، و الیتامی، و المساكین، و ابن السبیل، و السائلین، و فی الرقاب، و اقام الصلوه، و اتی الزكوه، كه متقین این اعمال را انجام می‌دهند .
برگرفته ار تفسیر المیزان

نکات تجوید قرآن

بس الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
همون طور که می دونید یکی از ارکان یک تلاوت مناسب و خوب، تجوید قابل قبول و عالی است. یعنی یک تلاوت زمانی به معنای حقیقی کلمه، تلاوت است که ارکان آن استوار و تزیینات آن به جا باشد و یکی از ارکان که فرق گذارنده بین قاری عرب و غیر عرب است تجوید است.
بحث ما در این جا بررسی برخی نکات تجویدی است که شاید در تلاوت بزرگان هم یک عیب محسوب می شود و با معیار های قرائت مجوّد ناسازگار است. ان شاءالله در این پست و پست های آینده به بررسی این نکات و بعضا اشکالات ممکن می پردازیم و اگر علمش پیش من حقیر باشه راه های فرارش رو هم میگم.

1- تلفظ «واو» به صورت مفخم قبل از حروف مفخم
این نکته، مورد ابتلای قراء بزرگ نیز در برخی موارد است. اگر در برخی تلاوت ها دقت کرده باشید، متوجه می شوید که برای تلفظ کلمه ای مانند «و الله» علاوه بر تفخیم الف لفظ جلاله، حرکت «واو» را نیز به صورت الف فارسی یک حرکتی می خوانند که مسلما این اشتباه محض است. یا مثلا کلماتی مثل: « و الصابرین»، « و الراسخون» و.....
حال پیشنهاد حقیر برای مبتلا نشدن به این عیب تجویدی, افزایش فاصله ی بین «واو» و کلمه بعد و پس از آن نزدیک کردن آن آن دو تا حدی که دیگر فاصله ای بین آن ها نباشد و به حالت اصلی دست پیدا کرده باشیم.
این روش در اکثر نکات تجویدی کاربرد دارد و ما از آن به بخش بخش کردن نام می بریم. مثلا برای کلمه ی « و الراسخون» اول سعی بر اجرای «واو» با فتحه ی عربی کنیم و سپس «الراسخون» را تلفظ کنیم. حال باید مرحله به مرحله سعی کنیم این دو قسمت را به هم نزدیک کنیم بدون این که لطمه ای به تلفظشان وارد شود. (هردو را به همان صورتی که هستند به هم نزدیک کنیم.) این دو پارت را آن چنان بدون فاصله اداء کنیم که به تلفظ صحیح دست یابیم.

2- تلفظ حروف مستعلیه و «راء» در حالت مفتوح
همه ی دوستان می دانند که هشت حرف «ص،ض،ط،ظ،غ،ق،خ،ر» در هنگامی که پایه «الف مدی» باشند باعث تفخیم الف مدی می شوند و به قولا آن الف را - به جز تنها مورد اماله در روایت حفص- مثل «آ» فارسی اداء می کنیم. اما آیا این حالت در حالت مفتوح این حروف نیز اتفاق می افتد؟
از آن جا که فتحه از «الف مدی» گرفته شده است (بر خلاف برخی که می پندارند الف از فتحه گرفته شده است) پس می توان در یک حکم کلی بیان کرد که: تبعیت فتحه از استعلاء یا تفخیم حرف مفتوح همچون تبعیت الف مدی از پایه خود است.
لذا اساتید برای راحتی کار، راه کاری را پیشنهاد می دهند که بدین شرح است:
برای اداء این حروف در حالت مفتوح مثلا کلمه « رَبّ » پس از اداء حرف راء از مخرجش، یک الف مفخم (صدایی شبیه آ در فارسی) را به اندازه ی یک حرکت (به طول یک نت سیاه) تلفظ می کنیم تا تلفظ صحیح را اجرا کرده باشیم.

3- میزان کشش مد لین
در منابعی همچون کتاب حلیه القرآن میزان کشش مد لین در روایت «حفص از عاصم» به «طول»، «توسط» و «قصر» ذکر شده است. اما مقصود از «قصر» در این جا چیست؟ آیا همان دوحرکت معروف یعنی به اندازه ی یک الف است؟
پاسخ پرسش اخیر منفی است. چرا که ما در واج شناسی فارسی واج ها را به دو دسته ی «صامت» و «مصوت» تقسیم می کنیم. همین تقسیم بندی در لسان عرب نیز جاری است (گرچه بحثی از این موارد در کتب صرف و نحو آن چنان نشده است). حال می خواهیم بررسی کنیم که ساختمان یک مد لین به چه صورت است.
همه ی دوستان مطلع هستند که حرف مدی زمانی تشکیل می شود که یک حرف از حروف «واو، یاء، الف» باشد و قبل از آن حرکت متناسب با همان حرف مدی بیاید. یعنی حروف مد بدین گونه اند: «الف ما قبل مفتوح»، «یاء ماقبل مکسور» و «واو ما قبل مضموم». لذا تنها مدی که حرف مد آن با مدود دیگر تفاوت دارد مد لین است چرا که نه «واو ماقبل مفتوح» و نه «یاء ماقبل مفتوح» هیچ کدام متشکل از حرف مد و حرکت متناسب با خودش نیست. پس می توانیم به این حروف (حروف مد لین) لقب «صامت» را اطلاق کنیم نه مصوت.
حال آیا کشش یک صامت به اندازه های بیش از یک حرکت ممکن است؟
این نکته در مورد مد لین استثناء است یعنی قاری استثنائا (در کل لغت عرب تنها مورد کشش صامت همین مورد است) می تواند یک صامت را بیش از اندازه ی طبیعی کشش دهد. اما عدد میزان کشش در این مد نیز با بقیه ی مد ها تفاوت دارد و آن هم بدین گونه است که مقصود از «قصر» در این جا اداء حرف لین به اندازه ی یک حرکت (میزان فاصله ی زمانی اداء یک صامت) است نه میزانی که در مد های دیگر به «قصر» مشهور است و میزان آن دو حرکت است.

4- تلفظ حرف مرقَّق در بین دو حرف مفخّم
چهارمین نکته ای که زیاد در تلاوت ها موجب اشتباه می شود قرار گرفتن چند حرف مفخم و مرقق پشت سر هم و به اصطلاح کم بودن سرعت تجویدی قاری است. این کمبود سرعت بحث جداگانه ای را می طلبد که ان شاءالله در آینده در مورد آن مطالبی را خواهم نوشت. اما مورد بحث ما تلفظ کلماتی مانند « و ارزقنا» است که قبل از «ز» حرف مفخم «راء» و بعد از «ق» است. حال تلفظ حرف «زاء» در این حالت کمی پیچیده تر از حالتی است که دو طرف راء حرف غیر مفخم باشد.
چرا که دستگاه تکلم قبل از حرف بدون تفخیم، بسته و در حال اجرای یک حرف مفخم است و پس از آن نیز باید به همان حالت دربیاید اما در این وسط باید دستگاه دهان یک تغییر حالت اساسی پیدا کند و به همان حالت قبلی دوباره برگردد.

پیشنهادی که به بسیاری از افراد شده و خوشبختانه جواب مثبت بوده است تفکیک است. بدین صورت که تمامی حروف و مصوت هایشان را به صورت جداجدا بخوانیم و سعی کنیم همان گونه که در حال منفک از یک دیگر تلفظشان می کنیم به هم نزدیکشان کنیم و به صورت کلمه درشان آوریم.

5- عدم قلقله حروف غیر مقلقل در محل وقف
همان گونه که دوستان مطلعند حروف مقلقل پنج حرفند که عبارتند از: «ق،ب،ط،د،ج». در برخی منابع تجویدی صفت قلقله را به دو قسمت کبری (برای واقع شدن این حروف در محل وقف که مسلما قلقله آن واضح تر است) و صغری (در حالت میان کلامی) تقسیم می کنند که این مطلب نشان دهنده اهمیت اداء حرف آخر (هنگام وقف) است. حال اگر این حرف دارای قلقله باشد که تکلیفش مشخص است و باید با قلقله (که طبق تعریف برخی دادن یک سوم حرکت فتحه یا کسره به حرف مقلقل است) اداء شود اما اگر قلقله نداشته باشند چگونه اداء می شوند؟ اگر حرفی غیر مقلقل بر موضع وقف ما منطبق شود ما باید حرف را بدون اعطای حتی کوچکترین حرکت اداء کنیم یعنی اگر حرف «ن» در محل وقف ما باشد باید صفات «جهر و غنه» آن به خوبی اداء شود. برای تسهیل این امر می توانید حرف آخر را جدای از حروف دیگر و با مکثی کوتاه اجرا کنید و به مرور خودتان را به اتصال این حروف عادت دهید. این امر کمی زمان بر و وقت بر است اما مطمئنا بر فصاحت عربی ما اثر مستقیم دارد.
6- مخرج حرف «ض»
پر بحث ترین حرف از حروف عربی از لحاظ موضع و مخرج همین حرف ضاد است که تقریبا با بررسی کتاب های مفصل تجویدی هم نمی توان نتیجه ی خوبی را در مورد نحوه ی تلفظ این حرف گرفت چرا که اقوال بسیار بعید از هم و غیر متشابه در این باب بسیارند. مثلا برخی معتقد به ادای این حرف با صفت شدت هستند ( ! ) و برخی معتقد به داشتن صفت رخوت توسط این حرف هستند. حتی برخی معتقد به این نکته اند که «ض» فقط باید به گونه ای تلفظ شود که با «ظ» تفاوت داشته باشد (یعنی اساسی ترین نکته در بابا تلفظ ضاد را همین تمایز آن با «ظ» می دانند)!
حال این که هر کس طبق کدام نقل عمل می کند برای ما قابل احترام است اما آن گونه که از روایات و اقوال متعدد و مشهور بر می آید حرف ضاد از محبوس شدن کناره زبان بین دو ردیف دندان بالا و پایین آسیایی تا قبل از ثنایا و خروج صدا از حنجره تولید می شود. اما اقوال ناصحیح دیگری نیز در کتب مختلف وجود دارد مثلا « تلفظ ضاد به صورت دال مفخم» یا « تلفظ ضاد به صورت ضربه ای» و......
اما همانگونه که خدمت دوستان عرض کردم به نظر حقیر این تلفظ (نحوه ی بالا) متقن تر و معقول تر به نظر می رسد.
موفق باشید!:Gol: