قصص الانبياء

واژه ترک اولی ( حقیقت یا غیر از حقیقت )


سوال:

آیا واژه ترک اولی که به پیغمبران نسبت میدهند درست است!؟

یا صرفا زمانی که علمای گذشته نمی توانستند به بعضی از شبهات پاسخ دهند از این واژه استفاده کردند!؟

پاسخ من:

هیچ یک از پیغمبران کاری انجام ندادند که به عنوان ترک اولی حساب شود.
بلکه عملشان درست ترین عمل بود.و اگر آن عمل را که دیگران به عنوان ترک اولی می نامند انجام نمیشد آنوقت مرتکب گناه میشدند.

زیرا عمل پیغمبران از دو حالت خارج نیست:

یا حلال است یا حرام



حضرت اليسع(ع)......

با سلام
حضرت اليسع نيز از پيامبران بنى‏اسرائيل است كه پس از الياس ظهور كرده و نامش در قرآن دو بار همراه با مدح و ستايش آمده و به خير و فضيلت توصيف شده‏است؛
وَاذكُرْ إِسْمعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الأَخْيارِ؛(1)
و اسماعيل و اليسع و ذوالكفل رابه ياد آور، كه همگى از نيكان بودند.
وَإِسْماعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلّاً فَضَّلْنا عَلَى العالَمِينَ؛(2)
و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط (را به‏ياد آر) و جملگى را بر جهانيان فضيلت بخشيديم.
مطابق روايات، اليسع جانشين الياس بوده كه پس از تلاش‏ها و فعاليت‏هاى تبليغى و زمينه‏سازيهاى مفيد و مؤثر، راه را براى ايمان بنى‏اسرائيل هموار كرده است، به‏گونه‏اى كه پس از او، عموم بنى‏اسرائيل به اليسع ايمان آورده و به فرمانش گردن نهاده‏اند.


طبرسى به نقل از ابن عباس مى‏گويد:
پس از آن كه خداوند الياس را براى نجات از توطئه پادشاه و همسرش به آسمان برد و دشمنانى نيرومند را بر پادشاه و قومش مسلط كرد كه وى و همسرش را به قتل رساندند، خداى‏تعالى اليسع را به رسالت ميان مردم برانگيخت. بنى‏اسرائيل بدو گرويدند و او را بزرگ داشتند و فرمانش گردن نهادند.(3)

اليسع اسوه همكارى و استمرار دعوت

قرآن مجيد به شيوه‏هاى تبليغى حضرت اليسع هيچ اشاره ننموده و تنها او را مدح نموده است، اما آنچه از روايات موجود بر مى‏آيد اين است كه اليسع در شرايط خفقان و فشار و بدون آن كه رابطه خويشى ميان او و الياس بوده باشد همراهى و مساعدت نيكويى با الياس انجام داده و پس از او به‏خوبى از عهده جانشينى او برآمده است.
ثعلبى در قصص الانبياء مى‏نويسد:
الياس (در هنگام گريختن از چنگ جبار زمان) به خانه زنى از بنى‏اسرائيل وارد شد كه‏پسرى بيمار به نام اليسع بن اخطوب داشت.
آن زن الياس را پناه داد و خبرش را پنهان‏داشت.
الياس براى فرزند او دعا كرد و شفا يافت.
از آن پس اليسع تابع مرام الياس‏گشت و به او ايمان آورد و تصديقش نمود و همراهى كرد و به هر كجا مى‏رفت ملازم او بود.(4)
با اين همه، مأموريت اصلى اليسع هنگامى آغاز مى‏شود كه از سوى الياس به جانشينى منصوب مى‏شود و خدا نيز او را به رسالت مبعوث مى‏فرمايد:
و قيل انه استخلف اليسع على بنى‏اسرائيل ... و بعث الله اليسع رسولاً فامنت به بنواسرائيل و عظموه و انتهوا الى امره.(5)
گفته شده كه اليسع به جانشينى براى رهبرى بنى‏اسرائيل منصوب شد و خداوند او را رسول اين قوم قرار داد، پس بنى‏اسرائيل بدو ايمان آورده و بزرگش داشتند و فرمانش پذيرفتند.
با توجه به عدم ذكر شيوه‏هاى دعوت اليسع در قرآن و روايات، در بيان سيره تبليغى او به همين مقدار اكتفا مى‏كنيم.

1 - ص (38) آيه 48.
2 - انعام (6) آيه 86.
3 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 13، ص 397.
4 - ثعلبى، قصص القرآن، ص 229.
5 - محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج 13، ص 397.