با سلام و عرض ادب از دیدگاه قران کریم و همچنین ائمه معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) تدبّر در آیات قرآن کریم یک اصل مهم برای راهیابی به باطن قران کریم است، به عقیده حکما و عرفا نیز راهیابی به حقیقت قرآن، بدون تدبّر در قرآن مجید امکان پذیر نخواهد بود. خداوند سبحان مىفرمايد: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (محمد/24) گذشته از حجيت ظاهر قرآن و امكان استنباط معارف از آن و نيز تشويق و ترغيب به تدببر و انديشيدن در قرآن، از اين آيه بر مىآيد كه متدبر در قرآن همان قلب مجرد است، نه قالب يا حس مادّى و نيز قلب را درى است كه گاهى باز مىگردد و گاهى بسته مىشود و نيز قلب داراى قفل ويژهاى است كه با آن بسته مى شود و كفر و نفاق و امثال اين حجابهاى ظلمانى قفل هاى قلب هستند كه انسان را از تدبر در قرآن باز مىدارند. در مقابل ، ايمان و خلوص و امثال آن اوصاف وجودى كمالى، كليدهاى قلباند كه آن را باز كرده، زمينهى تدبر در قرآن را فراهم مى آورند؛ به شرط آن كه پردهى گناه كه قفل قلب است، وجود نداشته باشد.
هو الحبیب الذی ترجی شفاعته لكل هولٍ من الأهوال مقتحم
او (پیامبر اکرم) دوستی است که در همه پیشامدها و حوادث ناگوار امید شفاعت از او می رود.
"این شعر توسط شاعر اهل تسنن قرن هفتم هجری «البوصیری» و در وصف پیامبر اعظم حضرت محمد(ص) سروده شده است ".
شرکت مایکروسافت که با ارایه دو محصول جدید Windows 7 و Windows Server 2008 تلاش فراوانی داشت تا سرانجام به همه شایعاتی که در خصوص امنیت ویندوزهایش مطرح می شود، پایان دهد، هیچگاه تصور نمی کرد که تنها با گذشت چند ماه از ارایه آخرین دستاوردهایش، مثل همیشه با مشکلات امنیتی متعددی دست به گریبان باشد.
رخنه ها و مسایل امنیتی، انگار بخشی جدایی ناپذیر از محصولات این شرکت شده اند و همچون غولی شکست ناپذیر، در برابر عظمت آن قد برافراشته اند. برای اثبات این ادعا، کافی است که مراحل زیر را اجرا کرده و فقط در چند مرحله، با گذشتن از کلمه عبور ویندوز، حتی به بازیابی دوباره آن اقدام نمایید:
ابتدا DVD ویندوز ۷ را در داخل درایو کامپیوتر قرار داده و با restart نمودن سیستم، آن را از روی DVD راه اندازی کنید. پس از بالا آمدن صفحه نصب ویندوز، دکمه Next را زده و در پنجره بعدی، گزینه Repair your computer را انتخاب نمایید.
سپس در پنجره باز شده، پس از انتخاب سیستم عامل، دکمه Next را زده و در صفحه بعدی،
بر روی گزینه Command Prompt کلیک کنید.
پس از اجرا شدن برنامه cmd، باید از فایلی که قرار است برای ورود به ویندوز دستکاری شود، در محل دیگری نسخه پشتیبان بگیرید. برای انجام این کار، دستور زیر را تایپ کنید:
copy c:\windows\system32\sethc.exe c
حالا فقط کافی است که فایل اجرایی cmd را کپی کنید. برای این کار، از دستور زیر استفاده نمایید:
copy c:\windows\system32\cmd.exe c:\windows\system32\sethc.exe
آنگاه، برنامه cmd را بسته، دکمه Restart را از پنجره جاری، انتخاب نموده و اجازه دهید تا به صورت عادی، ویندوز بارگذاری شود. هنگامی که صفحه خوش آمد گویی و در خواست کلمه عبور را مشاهده کردید، دکمه Shift صفحه کلید را ۵ مرتبه بفشارید تا پنجره command prompt در حالت مدیر سیستم، نمایش داده شود.
هم اکنون، زمان تغییر کلمه عبور ویندوز است. بنابراین، دستور زیر را تایپ کنید:
net user administrator NewPassword
توجه داشته باشید که به جای کلمه administrator باید نام کاربری ویندوز و به جای NewPassword، رمز عبور جدیدی که می خواهید جایگزین پسورد فعلی شود را تایپ نمایید.
سپس برنامه cmd را بسته و با کلمه عبور جدیدی که داده اید، وارد ویندوز شوید. به همین راحتی!
در آخر هم باید فایل اصلی sethc.exe را که از آن نسخه پشتیبان گرفته اید، جایگزین فایل فعلی نمایید. برای انجام این کار، دوباره سیستم را از روی DVD ویندوز راه اندازی کرده و زمانی که بعد از قسمت Repair your computer پنجره cmd نمایش داده شد، دستور زیر را برای جایگزینی آن تایپ کنید:
copy c:\sethc.exe c:\windows\system32\sethc.exe
در نهایت، برای اعمال تغییرات، لازم است که سیستم دوباره راه اندازی شود.
سلام به دوستای خوبم امروز میخوام یه داستان واقعی رو براتون تعریف کنم که خودم هم نمیدونم بهش اعتقاد دارم یا نه . شما بخونین و نظرتونو بدین.
عصر کار بودم و منو لیدا مریضهای وسطو کنترل میکردیم . یکی از مریضامون یه جوون ۱۹ - ۲۰ ساله بود و یه جنین ۵ ماهه داشت که بعلت خونریزی و درد داشت دفعش میکرد. خیلی برامون جالب بود . چون شرایط خوبی داشت . و همه چیز آماده بود تا اون زایمان کنه ولی نمیکرد . دردش زیاد شده بود . و خیلی طول گشیده بود . طفلی باهامون هم خیلی همکاری میکرد . و من هم خیلی بهش کمک کردم. ولی نمیشد.
قضیه از اینجا شروع شد که دختره به من گفت :من قفل دارم و مادر شوهرم کلید داره و باید فقلو باز کته که من بتونم بچه رو بندازم وگرنه بچه نمیافته .
من اصلا به این چیزا اعتقاد ندارم و نداشتم . برای همین خندم گرفت و گفتم باشه حالا یه کم استراحت کن . سرم دکستروز بدون سنتو براش گذاشتم که کمی استراحت کنه . بعد از چند دقیقه دیدم پاشو کرده تو یه کفش که من باید برم همراهمو ببینم . هر کاری کردیم نتونستیم راضیش کنیم که تو تختش بمونه . لیدا گفت اشکالی نداره بذار بره شاید یه کم آروم بشه. خلاصه تمام بخشو خونی کردو رسید به مادر شوهرش. من دیگه حواسم رفت پیش بقیه مریضا که یهو از سمت در صدای جیغ شنیدم . چشمتون روز بد نبینه .دیدم خودش افتاده رو زمین و جنینشم کنارش. سریع بچه هارو صدا کردیم و جمع و جورش کردیم. خدماتمون کلی عصبانی شده بود که من چطوری اینجا رو تمیز کنم . جنین هنوز قلب داشت. برای همین هم بردیمش تو اتاق زایمان تا بعد کاراشو انجام بدیم. بعد از اینکه یه خورده اوضاع استیبل (روبراه ) شد تازه یاد حرفاش افتادم و البته یهقفل کوچولوی طلاییهم دست مادر شوهرش دیدم. ماجرا رو برای لیدا تعریف کردم و از تعجبم گفتم و اینکه به این چیزا اعتقاد ندارم. ولی لیدا هم یه ماجرایی رو تعریف کرد که به حیرتم اضافه کرد . اون گفت : چند سال پیش یه مریض داشت که بعد از چند سقط باردار شده بود و تونسته بود تا نه ماه برسونه بچشو . و طی روند زایمان مجبور شدن سزارینش کنن. وقتی که داشتن امادش میکردن لیدا متوجه یه قفل رو دستش شد و گفت که باید اونو در بیاری . زنه گفت : نمیشه . اگه درش بیارم میمیرم.
لیدا خودشو کشت تا راضیش کرد که اونو در بیاره .لیدا میگفت نگاه اون مادر همیشه تو ذهنم هست. خلاصه اون ماذر بچشو به دنیا میاره ولی دیگه به هوش نمیاد. لیدا گفت منم هیچ اعتقادی به این چیزا نداشتم ولی این قضیه خیلی منو ترسوند.
نمیدونم این قضایا به دعا و قفل و اینا ربط داشت یا نه ولی خواهشا با جون خودتونو بچتون بازی نکنین.:Narahat az: