مردِ مغرور من
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در پنجشنبه, ۱۳۹۳/۰۴/۰۵ - ۱۷:۲۷انجمن:
با نام و یاد دوست
عرض سلام و ادب
این سوال ، سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا به درخواست ایشان و با توجه به اهمیت موضوع ، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:
مرد مغرور من با واژه های ببخشید و معذرت میخواهم بیگانه اس
مرد مغرور من وسایل اش را گم میکند و باعث و بانی گم شدنشان را من میداند ،نیش میزند و زندگی و خانوم بودنم رو با کلماتش زیر علامت سوال میکشاند
با حرف هاش غرورم را خرد میکند
در اخر وقتی درست و حسابی خودش را از حس های بد خالی کرد وسایل اش رو در جایی بین وسایل خودش پیدا میکند ، در جایی که کلیدش در دست خودش هست و من بهش دسترسی ندارم
انتظار دلجویی یا شنیدن کلمه ی معذرت میخوام رو در چشمانم می بیند اما بی تفاوت بدون اینکه به روی مبارک بیارود از کنارم عبور می کند
شب که به خونه بر میگردد می داند سکوتم از دلخوری و ناراحتی است ،می داند چشمان سرخم به خاطر گریه ای است که باعث و بانی اش خودش است و بس ، می داند چهره ی غمگینم دست پنجه ی کیست ،می بیند اما باز هم با واژه معذرت میخوام و ببخشید بیگانه است
در عوض از راه غیر مستقیم وارد عمل می شود
طبق روال هر روزه طلب چای نمی کند ، استین هایش را بالا می دهد و با دست های مردانه اش برای خودش چای و برای من شکلات میکس مورد علاقه ام را درست می کند
در سکوت سفره ی شام رو می چیند و در اخر شام در جمع کردن سفره کمکم می کند
کاری که در روز هایی عادی هرگز انجام نمی داد
صبح که از خواب بیدار می شوم با مقداری پول و نامه ای نه چندان محبت امیز مواجه می شم
سلام صبح به خیر ،گل هایی که دوست داری را برای باغچه بخر ،بعد از ظهر زودتر از سر کار برمی گردم و باغچه رو مرتب می کنم
کاری که 6 ماه بود که هر روز می گفت باشد برای بعد و مدام پشت گوش می انداخت
مرد مغرور من بدون مشورت من پس اندازی که برایش کلی خون دل خورده بودیم رو بدون مشورت با من به خانواده اش قرض میدهد
سکوت میکنم اما دلخوری در صورتم هویداس
معذرت نمی خواه،د بابت مشورت نکردنش ،بابت نادیده گرفتن ام ،حتی بابت کارش توضیحی نمی دهد
برای جبران مشورت نکردنش و نادیده گرفتن ام به برادرم کمک مالی می کند .
می خواهد با این کارش به عزیزان ام نزدیک شود تا دلخوری ام از بین برود
مرد مغرور من در جواب ادرس بپرس من فریاد می کشد و میگوید "بشین سر جات خودم بلدم چیکار کنم "
با قد بازی هایش باعث می شود خیلی دیر به مهمانی برسیم
باعث می شود لحظات خوشی که انتظارم رو می کشید و از دست بدم
نگاه دلخورم رو میبیند ، اما باز هم با واژه های معذرت میخوام و ببخشید بیگانه اس
در عوض در راه برگشت به خونه کنار بستنی فروشی معروف دایی یوسف توقف میکنه و با بستنی قیفی برمی گردد
ازمن می خواهد بقیه راه را رانندگی کنم تا فرصت جملات طنز را بهش بدم
تا لبخند رو به لبم برگردونه و دلخوری ها رو از بین ببره
مرد مغرور من ...برای کار نکرده فریاد می کشه و بدون گفتن حرفی از خونه بیرون میزنه
وقتی بر می گردد در چشمانم دلخوری و در چشمانش پشیمانی هوایداس
اما باز هم با واژه ی معذرت میخوام و ببخشید بیگانه اس
هر کاری می کند تا دلخوری ها از بین برود
اما از این کلمات استفاده نمیکنه
نمیدانم چرا؟
شاید فکر میکند غرور مردانه اش لکه دار می شود
شاید فکر میکند کلمات برای رفع دلخوری ها تاثیر چندانی ندارد
شاید فکر میکند با گفتن معذرت میخوام یا ببخشید باعث حق به جانب شدن من میشود
یا شاید ؟
نمیدانم
این روز ها عجیب فکر میکنم که مرد مغرور من اهل حرف زدن نیست و اهل عمل است
خنده ام میگیرد ،از قد بودنش از غرورش از معذرت خواهی های خیلی خیلی غیر مستقیم اش ، از تلاشش برای رفع دلخوری ها و ناراحتی ها
مرد مغرور من ،مغرور ترین مرد دنیاس ، با همه ی و جود دوستش دارم
اما دلم می خواهد بگویم همسرم ..مرد مغرور من
فایده ندارد مستقیم توهین کردی ،مستقیم و چشم در چشم گفتی و خانومی و زندگی ام را زیر سوال بردی
رو در رویم ایستادی و فریاد کشیدی و غرورم را لگد مال کردی
دیگر غیر مستقیم هایت به کار نمی اید
مستقیم و رو در رو و چشم در چشم بگو
معذرت میخوام
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: