چاپلوسی

آسيب هاي تملق و چاپلوسي!

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: کَثْرَةُ الثّناءِ مَلَقٌ یَحْدُثُ الزَّهْدَ و یُدْنی مِنَ الْعِزَّةِ.
بسیار ستایش کردن از افراد، چاپلوسی است که تکبر را سبب می شود و شخص را از عزت دور می سازد.
بنابراین، از یک سو، ستایش شونده را به فخرفروشی و کبرورزی وا می دارد و از سویی دیگر، عزت نفس را از گوینده می گیرد. این مسئله از عقده حقارت و پایین بودن اعتماد به نفس ناشی می شود. از آن جا که فرد متملق، در خود احساس بی ارزش می کند، برای جلب توجه، به چاپلوسی دیگران پناه می آورد. چنین شخصی به برخی افراد این فرصت را می دهد که از تملق و ستایش دیگران لذت ببرند شوند و در مقابل، آنان را از به رنج از عقده حقارت نیز می اندازد. بدین ترتیب، با دامن زدن. به این تملق ها، خود نیز احساس رضایت می کند و در عین حال در خود کم بینی زیان باری به سر می برد.
چاپلوسی و تملق، غرور می آورد و مغرور به پند ناصحان گوش نمی دهد و اگر این حرکت او با قدرت همراه شود، هر دم را به سختی و بدبختی می افکنند. بر این اساس، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اِذا مَدَحْتَ اَخاکَ فی وَجْهِهِ اَمْرَرْتَ عَلی حَلْقِهِ مُوسی؛ هرگاه برادرت را پیش رویش بستایی، چنان است که تیغ بر گلویش نهاده ای». فرد چاپلوس، افزون بر اینکه مرتکب دروغ، نفاق و میدان دادن به ستمگران می شود، به نسبت موقعیت ستمگران و آثار ناگواری از تملق و چاپلوسی او پدید آمده، خود، یکی از عوامل فساد و شریک جرم زیان ها و خسارت های وارد شده از این ناحیه به شمار می رود. هر کس به مقدار دخالت، همکاری، تأیید و تشویق خود از دیگران، در پیدایش فساد و ارتکاب جرم ها و ظلم، سهیم و شریک است.
پیام متن:

چاپلوسی، عزت نفس فرد چاپلوس را از او می گیرد و شخص ستایش شونده را نیز به غرور و تکبر واهی گرفتار می سازد، نیز بر ادامه جرم و گناه دامن می زند.
مناسب ترین روش برای مبارزه با رفتارهای تملق آمیز
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در نکوهش چاپلوسی و مدح بی جا می فرماید: «اَحْثُّوا التُّرابَ عَلی وُجُوهِ الْمَدّاحینَ؛ به صورت چاپلوسان و مدحان خاک بپاشید».

یکی از بهترین و مناسب ترین روش های برطرف سازی رفتارهای تملق آمیز، اعتنا نکردن و پاسخ مثبت ندادن به رفتار چاپلوسان است که در حیطه روان شناسی، «خاموشی» نامیده می شود.

بدین ترتیب، این گونه افراد، روش به ظاهر کارآمد خود را غیر مؤثر و تحقیرآمیز می یابند و به اجبار، با تجدیدنظر در شخصیت خود، سعی خواهند کرد رفتارهای مناسبی را جای گزین رفتار پیشین خود کنند. در مقابل، توجه و نیز پاسخ دهی مثبت به رفتارهای مناسب و اصلاح شده این گونه افراد، روش مکمل برای تکنیک خاموشی است و این تکنیک، در اصطلاح روان شناسان «تقویت مثبت» نام دارد. بدون تردید، رشد و ترویج فرهنگ چاپلوسی و چاپلوس پروری در هر سازمان، سبب آلودگی فرهنگی و اخلاقی محیط کاری می شود و به مرور، افراد غیر کارآمد سرپرستی امور را به دست می گیرند که کاهش ارتباط افراد سالم و کاردان و نیز پایین آمدم بهره وری در نتیجه فرو پاشی سازمان را منجر خواهد شد.
هیچ فرد چاپلوسی جرئت تملق گویی و دگر فریبی به خود راه نخواهد داد، مگر آنکه اطرافین ضعیف النفس و چاپلوس پرور، برای ارضای حقارت های ذاتی خود، از او حمایت کنند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند: لَوْ مَشی رَجُلٌ اِلی رَجُلٍ بِسِکّینٍ مُرْهَفٍ، کانَ خَیراً لَهُ مِنْ اَنْ یُشّی عَلَیْهِ فِی وَجْهِهِ.
بگر مردمی با کارد برنده و تیزی به سراغ مردی بروند، برای او بهتر است از اینکه در پیش رو، مدحش را بگوید.
پیام متن:

1. بی اعتنایی به رفتار چاپلوسان، از عوامل مهم ریشه کنی تملق در جامعه است.
2. شیوع فرهنگ چاپلوسی، تصدی افراد غیر کارآمد و نالایق بر منصب های اجرایی را در پی دارد

خودشيريني؛ خوب يا بد؟

سلام بچه ها!حالتون چطوره؟ نمي دونم تا به حال با آدماي به اصلاح خودشيرين برخورد كردين يانه؟ اصلا خودشيريني خوبه يا بد. يا خودشيريني همون چاپلوسيه يا نه؟با يه آدم خودشيرين كه خودش اين اخلاق رو بد نمي دونه چه جوري برخورد كنم.رفتارش آزار دهنده ست.

کارشناس بحث : مصباح

حسن خلق چیست؟ حدود و اقسام و برکات آن چیست؟(مباحث حسن خلق)

حسن خلق

حسن خلق دو معنا دارد: معنای عام ومعنای خاص.(1)

حسن خلق به معنای عام عبارت است از مجموعه خصلت های پسندیده ای كه لازم است انسان روح خود را به آنها بیاراید.

حسن خلق به معنای خاص عبارت است از خوشرویی، خوشرفتاری، حسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق (ع) در بیان حسن خلق به معنای خاص فرمود:
«تُلَیِّنُ جانِبَكَ وَ تُطَیِّبُ كَلامَكَ وَ تَلْقی اَخاكَ بِبِِشرٍ حَسَنٍِ»(2)

حسن خلق آن است كه برخوردت را نرم كنی و سخنت را پاكیزه سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار نمایی.

در كتاب های اخلاق و روایات اسلامی هر جا سخن از حسن خلق است، اغلب مراد، همین معنای دوم است.

پی نوشت:
1- جامع السعادات، ج 1، ص 342 ـ 343.
2- بحارالانوار، ج 71، ص 389.