چه کسی بود ؟

اولین کسی که تاریخ اسلام را تأسیس کرد چه کسی بود؟

انجمن: 

با سلام
این گفتار تا چه اندازه قابل قبول میباشد


حافظ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر ـ رحمه الله ـ در البدایه و النهایه [۱] می‌نویسد: و هو اوّل من دعی أمیرالمؤمنین، و أول من کتب التاریخ؛ یعنی: او اولین کسی است که به لقب امیرالمؤمنین یاد کرده شد و اولین کسی است که تاریخ را تأسیس کرد.
علامه جلال الدین عبدالرحمن سیوطی ـ رحمه الله ـ در تاریخ الخلفاء [۲] نقل کرده است: و أخرجه البخاری فی تاریخه عن إبن المسیب ـ رحمه الله ـ قال: أول من کتب التاریخ عمر بن الخطاب لسنتین ونصف من خلافته، فکتب لست عشره من الهجره بمشوره علی رضی الله عنهما؛ امام بخاری ـ رحمه الله ـ در تاریخ خود از سعید بن المسیب ـ رحمه الله ـ نقل می‌کند که: اولین کسی که تاریخ را تأسیس کرد، حضرت فاروق اعظم عمر بن الخطاب ـ رضی الله عنه ـ بود که بعد از گذشت دو سال و نیم از خلافت خویش، در شانزدهمین سال هجرت با مشوره ‌ی حضرت علی کرم الله وجهه آن را اجراء ساخت.

[۱] ۲۶۳:۷٫ (طبع دار ابن کثیر).
[۲] ص:۱۲۵٫ (طبع المکتبه العصریه).

ذو الشهادتين لقب چه کسی بود ؟

با سلام

خزيمه پسر ثابت انصارى در جنگ بدر و جنگهاى ديگر شركت داشت، و در صفين پس از عمار ياسر شهيد شد.

و اميرالمؤمنين(ع) پس از شهادت او فرمود: «اين اخوانى الذين ركبوا الطريق و مضوا على الحق اين عمار؟ و اين ابن التيهان؟ و اين ذوالشهادتين؟ و اين نظراؤهم من اخوانهم الذين تعاقدوا على المنيه و ابرد برؤسهم الى الفجرة [قال ثم ضرب بيده على الحيته الشريفه الكريمه فاطال البكاء ثم قال عليه السلام:] اوه على اخوانى الذين تلوا القرآن فاحكموه و تدبروا الفرض فاقاموه احيوا السنه و اماتوا البدعة. دعوا للجهاد فاجابوا، و وثقوا بالقائد فاتبعوه.»

يعنى: «كجايند برادران من كه راه حق را سپردند، و با حق رخت‏به خانه آخرت بردند؟ كجاست عمار؟
كجاست پسر تيهان؟

و كجاست ذوالشهادتين؟

و كجايند همانندان ايشان از برادرانشان كه با يكديگر به مرگ پيمان بستند و سرهاى آنان را به فاجران هديه كردند؟

(پس دست‏به ريش مبارك خود گرفت و زمانى دراز گريست، سپس فرمود:) دريغا! از برادرانم كه قرآن خواندند، و در حفظ آن كوشيدند. واجب را بر پا كردند، پس از آنكه در آن انديشيدند سنت را زنده كردند و بدعت را ميراندند. به جهاد خوانده شدند و پذيرفتند. به پيشواى خود اعتماد كردند و در پى او رفتند.
رسول خدا گواهى او را در حد گواهى دو تن دانست. چنان بود كه رسول خدا از عربى اسبى خريده بود عرب انكار كرد پيامبر فرمود: «خزيمة گواهى مى‏دهى؟» گفت: «نه، ليكن دانستم كه تو اسب را خريده‏اى. تو را بدانچه از خدا آورده‏اى تصديق مى‏كنم، چگونه در اين معامله راستگو ندانيم‏»، پيامبر فرمود: «گواهى تو، گواهى دو مرد است.»

منبع:ترجمه نهج البلاغه دكتر شهيدى -صفحه 495