شبيه سازي انسان، پيآمدها و عكس العملها
ارسال شده توسط محمد در شنبه, ۱۳۹۰/۱۱/۰۱ - ۲۰:۱۴روز جمعه 27 دسامبر سال 2002 م. ، 6 دي ماه 1381 ش. خبر تولد اولين نوزاد شبيه سازي شده به سراسر جهان مخابره شد. شبكه تلويزيوني «بي بي سي» در ساعات پاياني آن روز گزارش داد: نوزاد همسان سازي شده، يك دختر است كه 3 كيلو و 200 گرم وزن دارد، به گفته خانم «بريژيت بويسلير»، شيمي دان و مدير شركت كلونايد، «ايو» Eve (يا حوا) روز پنج شنبه از طريق مهندسي ژنتيك و فرآيند مشابه سازي در آزمايشگاه متولد شد. وي گفت: شركت تحت مديريت او با بهره گيري از روش «كلونينگ» توانسته است از سلول پوست بدن يك زن 31 ساله آمريكايي جنيني را توليد كند كه در نهايت و بعد از رشد از هر جهت شبيه همان زن 31 ساله خواهد بود. 1
امروزه مسئله «كلونينگ» يا شبيه سازي انسان به يك بحث جهاني و همگاني تبديل شده است. اگر چه هنوز جزئيات اين مسئله براي جهانيان و آينده آن روشن نيست، در عين حال، افراد و گروههاي بسياري در سراسر دنيا با مطالعات پيگير تبيين اين پديده نوين را از ابعاد گوناگون دنبال ميكنند و در داخل كشور نيز از نظر فقهي با عكس العملهاي متفاوت فقيهان رو به رو شده است. آنچه پيش رو داريد، نگاهي است به تعريف شبيه سازي، پيآمدهاي مثبت و منفي آن، و عكس العملهايي كه در جهان مسيحيت و غرب، و جهان اسلام نسبت به آن نشان داده شده است.
شبيه سازي كه به آن «كلونينگ» گفته ميشود، از ريشه «كلون» است كه يك واژه يوناني است و معناي لغوي آن «جوانه زدن و تكثير كردن» است. «كلونينگ» در علم زيست شناسي عبارت است از «تكثير موجود زنده بدون آميزش جنسي» و فعلا به عمل كاشت جنيني در رحم اطلاق ميشود
الف. تعريف شبيه سازي «كلونينگ»
شبيه سازي كه به آن «كلونينگ» گفته ميشود، از ريشه «كلون» است كه يك واژه يوناني است و معناي لغوي آن «جوانه زدن و تكثير كردن» است. «كلونينگ» در علم زيست شناسي عبارت است از «تكثير موجود زنده بدون آميزش جنسي» و فعلا به عمل كاشت جنيني در رحم اطلاق ميشود كه ابتدا در آزمايشگاه توليد شده باشد. و فرايند آن به اين ترتيب است كه محققان ابتدا هستههاي يك تخمك را با DNA سلولهاي ديگر جايگزين نموده، سپس تخمك بازسازي شده را در آزمايشگاه مورد مراقبت قرار ميدهند تا تقسيم شده، به جنين تبديل شود. چنانچه جنين مزبور در رحم كاشته شود و از آن انساني به وجود آيد، شبيه سازي مولد انسان صورت گرفته است. 2
به زبان ساده شبيه سازي چيزي شبيه قلمه زني در عالم گياهان است. از قديم الايام براي تكثير انواع درختان گاه بذر آن را در زمين ميپاشيدند و گاه از قلمه استفاده ميكردند. يعني قطعه بسيار كوچكي از بدن يك انسان را برميدارند (غالبا قطعهاي از پوست بدن) و آن را تقويت كرده، در درون تخمك يك زن قرار ميدهند. سپس آن را در رحم يك زن ميكارند. اين قلمه انساني در آن محيط مساعد پرورش مييابد و بعد از طي دوران جنيني متولد ميشود؛ در حالي كه نه پدري داشته و نه مادري و بلكه شبيه كسي است كه آن قلمه از بدن او جدا شده است؛ 3 درست مانند كتابي كه از آن هزار نسخه چاپ ميشود كه همه شبيه هم هستند.
آنچه گفته شد گونه معمول شبيه سازي است، وگر نه شبيه سازي گونههاي ديگري هم دارد كه به برخي از آنها به صورت اختصار اشاره ميشود:
1. شبيه سازي الكترو مغناطيسي: در اين روش، سيمهايي ظريف و حساس از يك دستگاه اختراع شده، به نقاط خاصي از مغز شخصي كه بايد از او كپي برداري شود و كسي كه خصوصيات به او منتقل ميشود، وصل ميشود. سپس اين دستگاه تمام شناختها و علوم ذخيره شده در نزد شخص اول را كپي گرفته و تمام ذخيرههاي علمي موجود در مغز شخص دوم را پاك ميكند تا اين كپي جايگزين معلومات قبلي شود.
2. راه كشت: مغز يك انسان مرده در سر انسان زندهاي كار گذاشته ميشود تا اين شخص زنده در تفكراتش نسخهاي مطابق با شخص مرده باشد.
3. جراحي ژنتيك: در اين شيوه سلولهايي كه سالم مانده اند از عضو آسيب ديده فرد بيمار توسط جراحي ژنتيك جدا ميشوند و در لولههاي آزمايشگاهي بارور ميشوند و بعد از آنكه به يك عضو كامل (چشم، قلب، يا..) . تبديل شد، آن را در بدن بيمار كار ميگذارند. 4
ب) پيآمدهاي شبيه سازي
پيآمدهاي شبيه سازي در دو بخش قابل بيان است:
1. پيآمدهاي مثبت: شبيه سازي، در اصل ايده بدي نيست؛ اينكه دانشمندان بتوانند حيوانات يا گياهان را با كيفيت مطلوب به توليد انبوه برسانند جذاب است. با كمك محققان و مهندسان ژنتيك ميتوان حيواناتي را به وجود آورد كه از اعضاي بدن آنها براي پيوند انسانها استفاده شود و يا از طريق جراحي ژنتيك سلولهاي سالم مانده از عضو آسيب ديده را به يك عضو كامل تبديل كرد و يا از موادي كه حيوانات در بدنشان توليد ميكنند، در داروسازي استفاده كرد و يا به كمك شبيه سازي حيوانات، نسل گونههايي از موجودات زنده را كه در حال انقراض هستند، حفظ كرد.
دكتر «بهاروند» در اين زمينه ميگويد: «بخش درماني همانندسازي هم به اين صورت است كه هر سلول بالقوه توان تبديل به همه سلولهاي اعضاء را دارد. پس ميتوان در آزمايشگاه رشد را متوقف كرد و فقط به يك سلول خاص، مثلا قلب، يا عصب، اجازه رشد داد. سلولهاي بنيادي كه بالقوه ميتوانند همه چيز شوند، در آزمايشگاه براي توليد يك عضو خاص هدايت ميشوند.»
وي ادامه ميدهد: «من مشروح اين مباحث [شبيه سازي] را خدمت مقام معظم رهبري فرستادم، خصوصا بخش درماني آن را كه مخالفي هم ندارد، ايشان مرقوم فرمودند: به اين دوستان بگوييد: نتايج عالي اين تحقيقات را با همت والاي خويش دنبال كنند و اين ثروت عظيم انساني را براي كشور و ملت خويش توليد نمايند. ان شاء الله موفق باشند. البته، مراقب باشيد كه ساخت قطعات يدكي انسان به ساخت انسان منجر نشود.» 5
دكتر «نزا» معاون شركت «اي سي تي Act» گفت: «مردم بايد به فوائد پزشكي ناشي از كپي كردن سلولها توجه كنند. هدف ما توليد انسانهاي شبيه سازي شده نيست، بلكه ايجاد درمانهاي حيات بخش براي طيف گستردهاي از بيماريهاي انساني، شامل ديابت، سكته، سرطان، ايدز و اختلالات فرساينده عصبي، مانند: پاركينسون و آلزايمر است.» 6
2. پيآمدهاي منفي: شبيه سازي انساني پيآمدهاي منفي متعددي دارد كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. پيآمد اخلاقي: از نظر اخلاقي راهي را براي عدم تشكيل خانواده، عدم تحمل مشكلات آن و روي آوردن به طرق نامشروع اشباع غريزه جنسي و قناعت كردن به شبيه سازي براي كسب فرزند باز ميكند، و هر زن و مرد به دل خواه خود بچهاي را از بانك نطفه (يا از نطفههاي منعقده كلون شده) اختيار ميكنند.
«ريموند فلين» رئيس اتحاد ملي كاتوليكهاي آمريكا و سفير سابق آمريكا در واتيكان گفت: «بعضي شبيه سازي را يك پيشرفت پزشكي ميخوانند، به عقيده من اين يك پسرفت اخلاقي است. توليد مثل اكنون به دست بشر افتاده است، در حالي كه اين حقي است كه به پروردگار تعلق دارد.» 7
البته، بعدا اشاره ميكنيم كه با ذيل سخنان ايشان موافق نيستيم، ولي تا اين مقدار ميپذيريم كه نوعي پسرفت اخلاقي به حساب ميآيد.
2. پيآمدهاي هويتي: انسانهايي كه از اين طريق متولد ميشوند، فاقد هويت خانوادگي بوده، نه پدر و نه مادر و نه برادر و نه هيچ كس ديگري راجز شبيه خود ندارند. اين كار تدريجا سبب مرگ عواطف در ميان انسانها ميشود، و از نظر حقوقي نيز همين مشكل فقدان هويت وجود دارد.
«فرانسيس فوكوياما» ميگويد: «... شبيه سازي، فرم غيرطبيعي توليد مثل است كه به همان اندازه روابط غيرطبيعي ميان والدين و كودكان ايجاد ميكند. فرزند «كلون شده» روابط غيرقرينه با والدين خود برقرار ميكند؛ چون از سويي فرزند است و از سويي از لحاظ ژن با يكي از والدين خود دوقلو محسوب ميشود. در عين حال، با ديگري هيچ تشابه ژني ندارد. از والدين، آني كه ژنش هيچ تشابهي با ژن فرزندش ندارد، در واقع بايد فرزندي را پرورش دهد كه از لحاظ خصوصيات ژنتيكي هيچ تفاوتي با همسرش ندارد. سؤال اينجاست: زماني كه اين فرزند به بلوغ برسد، اين والدين چگونه با وي برخورد خواهند داشت؟...» 8
3. پيآمدهاي جسماني: بسياري از پزشكان معتقدند انسانهايي كه از اين طريق به وجود ميآيند ا ز نظر جسمي مشكلات و كمبودهاي فراواني دارند، به خصوص اينكه تجربه نشان داده است كه هرگونه انحراف از مجاري طبيعي با مشكلات متعددي همراه خواهد بود؛ مثلا استفاده از غير شير مادر يا توسل به سزارين در مواردي كه ضرورت ندارد، هميشه انبوهي از مشكلات را به همراه دارد.
«... در حقيقت خطراتي كه در شبيه سازي، پستانداران را تهديد ميكند، بسيار زياد هستند؛ همان گونه كه «ديلموت» ، اولين شبيه ساز، تجربه دانشمندان را در شبيه سازي انسان يك عمل جنايتكارانه مينامد. حتي بعد از 4 سال كار و تمرين با شبيه سازي حيوانات، در صد شكست هنوز بسيار بالا است و 98 درصد از جنينها هرگز كشت نميشوند و يا در زمان بارداري و بعد از تولد ميميرند. حيواناتي كه زنده ميمانند، تقريبا جثهاي دو برابر بزرگتر از حيواناتي كه طبيعي به دنيا ميآيند، دارند و اغلب از فقر سيستمهاي ايمني، مشكلات قلبي و اندامهاي بزرگ برخوردارند 9 و همچنين شبيه سازي، پيري زودرس را به دنبال خواهد داشت. 10
4. عوارض عاطفي و رواني: فرزند شبيه سازي شده چون پدر مشخصي ندارد، به كمبودهاي عاطفي و ناراحتيهاي رواني دچار شده، سرافكندگي و اندوه جانكاهي را تحمل ميكند. بچههاي يتيم، بي پدر هستند، ولي بي كس نيستند، اما اين قبيل بچهها هم بي پدرند و هم بي كس.
عوارض رواني ديگري كه به همراه دارد اين است كه فرزند شبيه سازي شده ميداند نسخه اصل وي كه قبل از او به دنيا آمده، در اثر بيماري ارثي فوت نموده است. او مسلما از نظر رواني رفتار به هنجاري نخواهد داشت، زيرا دقيقا زمان مرگ خود را ميداند.
5. انقراض نسلها و تنوع آفرينش: شبيه سازي انسان در نهايت به توليد و سيادت نسلي خاص (نژاد برتر) و انقراض گونههاي ديگر بشر ميانجامد. اين در حالي است كه نظام هستي بر تمايز و تفاوت گونهها پايه ريزي شده، حذف تنوع در حقيقت، به معناي به خطر افتادن بقاي نسل بشر ميباشد. 11
شيخ قرضاوي - مفتي مصري مقيم قطر - ميگويد: «شبيه سازي با اصل تنوع مخلوقات كه خداوند متعال نظام هستي را بر پايه آن آفريده است و در آيات قرآن مكررا به آن اشاره كرده است، مخالف است و تنوع حكيمانه مخلوقات را از بين ميبرد و نظام زندگي اجتماعي و قواعد اخلاقي و حقوقي را در هم ميريزد.»
از سوي ديگر اگر انسانهاي هم شكل با خصوصيات فيزيولوژيك كاملا مشابه (با اثر انگشت، گروه خون و «دي اناي» واحد) متولد شوند، نظامات قانوني و حقوقي به هم ميريزد و شناسايي هويت انسانها ناممكن ميشود. 12
6. پيآمد ابزاري و سياسي: شروع پرونده شبيه سازي، شايد در دست دانشمندان و محققان باشد، اما آينده آن را معادلات سياسي و منافع فردي و گروهي رقم ميزند. بسياري از اكتشافات بشري درحال حاضر در مسير نابودي انسان به كار برده ميشود. بمبهاي هستهاي انبار شده در دنيا به تنهايي كافي است كه ده بار زمين را نابود كند. ديوانگاني كه امروزه بر جهان حكم ميرانند و آرزوي جاودانگي و حاكميت هميشگي را در سر ميپرورانند، بسيارند. اگر اين فن آوري به همين صورت ادامه يابد و روزي به دست يكي از ديكتاتورهاي جهان بيفتد، چه اتفاقي خواهد افتاد؟! 13