کنترل خشم در زندگی

من و اخلاقیات خاص همسرم!

با سلام. من ۴ ساله ازدواج کردم و همسر خوبی دارم الحمدلله. ولی ایشون اخیرا چند رفتار بد پیدا کردن که تحملش و نحوه ی برخورد با اونها رو نمیدونم.  یکی اینکه ما به دلیل اینکه شهر دیگه ای زندگی میکنیم همیشه وقتی میابم پیش خانواده ها مجبوریم بمونیم چند روز و این موجب از بین رفتن حریم خصوصیمون توی اونچند روز میشه. چون خونه شون کوچیکه و ما جایی رو نداریم که بریم و دوتایی باهم درمورد هر مسئله که اون روزا پیش میاد دونفری حرف بزنیم و درنتیجه مثلا درمورد خرید بلیط برگشت یا درمورد خریدن فلان وسیله یا رفتن به فلان مکان جلوی جمع با من بحث میکنه و من معذبم و ضمنا ایشون جلوی جنع منو کوچیک میکنه و راه رو برای دخالت اطرافیان باز میکنه. چندبار پیش اومده من جلوی جمع گریه م گرفته و رفتم توی یه اتاق دیگه که درش همیشه بازه و ایشون حالا یا اومده برای دلجویی یا نه ولی خانواده ش دیگه منو با این اخلاق قهر و زودرنجی و اشکم دم مشکمه میشناسن و خوب آبروم رفته اونجا... دومین اخلاق بد عدم توانایی کامل ایشون روی کنترل خشمشونه که به نظرم درحد یه بیماری روانی و اختلاله ولی ایشون نه قبول داره این مشکلو و نه حاضره پیش مشاوره ای بره. با کوووووچیکترین چیزی به قدری عصبانی میشه که انوااااع و اقسام ناسزا و فحش و بد و بیراه نثارم میکنه تازه اگه جلوی خودشو بگیره و منو نزنه!  میون همه شون انقدر "دیگه از دلم کنده شدی" و "دیگه دوست ندارم" و "خسته م کردی" و "حالم ازت به هم میخوره" ها رو انقدر گفته که دیگه واقعا اینجوری شده و مثل یخهای قطب جنوب باهام سرد و بی احساسه. یعنی قبلا هم خشمگین میشد ولی بعدش عذرخواهی میکرد و باز مهربون میشد ولی الان فاصله ی بین یه خشم تا خشم بعدی هم نه عذرخواهی میکنه نه دیگه محبت می ورزه و سرد و بی روحه.  نمیدونم چش شده همسرم مرد مومنی بود ولی این رفتارها واقعا از یه مومن بعیده و من موندم که چجوری رفتار کنم که درست بشه.  اگه جایی رو خوب توضیح نداده بودم بگید تا بازم توضیح بدم. پیشاپیش ممنون به خاطر راهنماییهاتون  

الگو: کنترل خشم توسط امام سجاد (ع)

انجمن: 

کنترل کردن خشم و عصبانیت

روزی مردی در برابر امام سجّاد علیه السلام ایستاد و حرف تندی به او گفت؛ اما حضرت جوابش را نداد تا آن مرد رفت. امام علیه السلام به افرادی که آنجا نشسته بودند فرمود: «دوست دارم که همراه من بیابید و جواب من را بشنوید.» امام و همراهانش به راه افتادند و امام این آیه را می خواند: «کسانی که خشم خودشان را فرو ببرند واز مردم گذشت کنند، خدا آنان را دوست دارد.» وقتی به خانه او رسیدند، امام فرمود به او بگویید که علی بن الحسین علیه السلام آمده. آن مرد منتظر دعوا بود. فکر می کرد امام برای تلافی آمده؛ ولی وقتی در برابر امام قرار گرفت، امام فرمود: «ای مرد! آنچه که چندی پیش به من گفتی اگر در من هست، خدا مرا بیامرزد؛ ولی اگر چیزی که گفتی در من نیست، خدا تو را بیامرزد.» وقتی آن مرد این حرکت امام را دید از حرف هایی که به آن امام عزیز گفته بود شرمنده شد و گفت: «چیزی که در تو نبود به تو گفتم و من به آن حرف ها سزاوارترم.»