فطرت خداپرستی
ارسال شده توسط طاها در پنجشنبه, ۱۳۸۸/۰۸/۲۱ - ۱۷:۲۴انجمن:
شناخت خدا و ايمان به او در هر انساني ريشه فطري دارد و از اوّل خلقت در وجود او نهفته شده است و اين نظير ساير تمايلات عالي در نهاد هر انساني خواهي نخواهي ايجاد شده است.
ايمان و عقيده به خدا چيزي نيست كه به كلّي از انسان جدا باشد، آنگاه بعضي آنرا نپذيرند و بعض ديگر بپذيرند.
به عبارت ديگر شناخت خالق و حسّ خداخواهي كسبي نيست تا عدهاي آنرا كسب كنند و به دست آورند و عدهاي ديگر اهمال كرده و به طور كلّي اين حس را فاقد باشند.
با مختصر مطالعهاي در كتابهاي جامعهشناسي اين مطلب خوب روشن ميشود كه تمام قبايل و جمعيتهايي كه در سراسر جهان زندگي ميكنند، حتّي همان مردم دور افتاده مربّي نديده و تبليغ نشده يك حسّ خداشناسي در خود مييابند
و اين را درك ميكنند كه هيچ يك از اجزاء عالم طبيعت من جمله انسان به خوديخود پديد نيامده است و بايد در برابر كسي كه آنها را آفريده و اين همه نعمت در اختيارشان قرار داده كرنش كرد و اظهار خصضوع نمود.
با مختصر مطالعهاي در كتابهاي جامعهشناسي اين مطلب خوب روشن ميشود كه تمام قبايل و جمعيتهايي كه در سراسر جهان زندگي ميكنند، حتّي همان مردم دور افتاده مربّي نديده و تبليغ نشده يك حسّ خداشناسي در خود مييابند
و اين را درك ميكنند كه هيچ يك از اجزاء عالم طبيعت من جمله انسان به خوديخود پديد نيامده است و بايد در برابر كسي كه آنها را آفريده و اين همه نعمت در اختيارشان قرار داده كرنش كرد و اظهار خصضوع نمود.
اين حس همان فطرت اوّليهاي است كه در نهاد آنها قرار داده شده و اين مطلب خيلي احتياج به دليل و برهان هم ندارد
چون مطلبي است كه هر كسي اگر در مقام انكار نباشد، آنرا درك ميكند.
البته عوامل ديگر، مثل انديشه و تعقل كه در قرآن توصيه شده به تقويّت و شفافيّت اين ايمان فطري ميپردازد.
چون مطلبي است كه هر كسي اگر در مقام انكار نباشد، آنرا درك ميكند.
البته عوامل ديگر، مثل انديشه و تعقل كه در قرآن توصيه شده به تقويّت و شفافيّت اين ايمان فطري ميپردازد.
اينجا يك سؤال پيش ميآيد و آن اينكه:
وقتي شناسايي خدا فطري است پس اين همه معبودها و خداها و بتپرستيها در بين اجتماعات بشري چه معني دارد؟
وقتي شناسايي خدا فطري است پس اين همه معبودها و خداها و بتپرستيها در بين اجتماعات بشري چه معني دارد؟
جواب اين است كه:
بشر در باطن خود عشق به معبودي را حس ميكند و ميخواهد در برابر او اظهار بندگي كند. آنگه در خارج ذهنش به دنبال آن خدا ميگردد و هر چيزي كه در نظرش مقدّس آمد همان را به عنوان خدا برميگزيند و يا به عنوان اينكه او را به خدا نزديك كند در برابرش اظهار تذلل ميكند و براي همين كه بشر اشتباه در مصداق نكند و غير خدا را به جاي خدا نگيرد انبياء آمدند تا بشر رابه سوي خداي يگانه دعوت كنند و او را از گمراهي و انحرافات نجات بخشند
بشر در باطن خود عشق به معبودي را حس ميكند و ميخواهد در برابر او اظهار بندگي كند. آنگه در خارج ذهنش به دنبال آن خدا ميگردد و هر چيزي كه در نظرش مقدّس آمد همان را به عنوان خدا برميگزيند و يا به عنوان اينكه او را به خدا نزديك كند در برابرش اظهار تذلل ميكند و براي همين كه بشر اشتباه در مصداق نكند و غير خدا را به جاي خدا نگيرد انبياء آمدند تا بشر رابه سوي خداي يگانه دعوت كنند و او را از گمراهي و انحرافات نجات بخشند
پس اصل دین داری وخداپرستی در فطرت انسان نهاده شده است مورد بحث این است که این خدا کی است و کجاست واین برنامه ودینی که فرستاده است کجاست واز که باید آن راگرفت وبرای جلوگیری از اشتباه در مصداق خداوند انبیا را فرستاده است.