[=B Mitra]در يکي از مهد کودک هاي تهران براي آرام سازي بچه هاي پرخاشگر، از تکنيک آينه استفاده مي کنيم. من در اتاق هر مربي يک آينه گذاشته ام و به مربيان گفتم که زماني که بچه اي عصباني شده و مثلاً دارد داد مي زند اگر شما يک کلمه با کودک حرف بزنيد از اين جا اخراج مي شويد! پس چه کار کنيم؟ گفته ام آن آينه را برمي داري و مي بري فقط جلوي بچه نگه مي داري تا او خودش را ببيند. من از اين بچه ها فيلم دارم. وقتي قيافه خودشان را توي آينه مي بينند، اولش يک خورده ادا و اطوار درمي آورند و مي خندند. دفعه بعد که عصباني مي شوند وقتي مربي به سمت آينه مي رود خودش بلافاصله آرام مي شود. سه يا چهاربار که مربي اين کار را مي کند بچه هايي که ياد گرفته بودند با داد زدن حرفشان را به کرسي بنشانند ياد مي گيرند چه جوري بايد مسئله شان را حل کنند. ما به اين مي گوييم «مواجه سازي».
[=B Mitra]مواجه سازي[=B Mitra]
يکي از تکنيک هايي که گاهي براي کساني که بدخلقند، مي تواند مؤثر باشد اين است که ما آن ها را با خودشان و اخلاقشان مواجه کنيم. من اول به شما گفتم که پروژه تغيير محکوم به شکست است اما حالا دارم به شما روش مي دهم. اگر اين روش را بدون هماهنگي و بدون آمادگي ايجاد کنيد، مشکل بدتر مي شود من اين را از الآن بگويم بعداً نگوييد آقا! شما اين را گفتيد ما رفتيم عمل کرديم، بدتر شد، خيلي دقت مي خواهد.
در يکي از مشاوره ها آقايي بود که خانواده اش مي گفتند هم عصباني است و هم وقتي به خانه مي آيد عرقش بو مي دهد و هرچه قدر هم به او مي گوييم برو استحمام کن يا اسپري به خودت بزن، آقا ناراحت مي شود که چرا شما يک چنين برخوردي با من داريد. ما اين آقا را دعوت کرديم.
خانم ها توجه داشته باشند که برخي وقت ها آقايون آمادگي هيچ گونه گفت و گوي تنش زا را ندارند. اگر روحيات مردها و يک سري اصول کلي روان شناسي آن ها را بشناسيد، در بحث همسرداري موفق خواهيد بود. مردها به طور کلي با برخورد مستقيم واکنش منفي نشان مي دهند اين خاصيت همه مردهاست.
اين آقا آمد دفتر من و آماده اش کردم و گفتم که بچه ها دلشان مي خواهد نشان بدهند که شما در خانه چه جوري هستي، آمادگي داري که خودت را ببيني؟ گفتش «نه خير آمادگي ندارم.» گفتم: در خانه اگر شرايطي مهيا بشود، حاضري ببيني که چه جوري هستي؟ گفت «آره توي خانه اشکال نداره ولي اين جا جلوي شما نمي شود.» همسر من هم مشاور هستند، من به ايشان گفتم که خانم ايشان را راهنمايي کنيد. خلاصه يک وقتي که ايشان اظهار آمادگي کرده، (شرط ما هم اين بود که ايشان فقط نگاه کند و هيچي نگويد، يعني اعتراضي نکند) خانمش مي رود کت و شلوار ايشان را مي پوشد و با همان ريخت و قيافه اي که ايشان بوده، مي آيد و همان ادا و اطوارهايي را که ايشان داشته، اين خانم نمايش مي دهد. هفته بعد که آمد دفتر به من گفت: من اصلاً فکر نمي کردم که چنين ريختي داشته باشم.
[=B Mitra]آقايي هم بود که من هميشه معتقدم يک باباي فوق العاده اي بود، اما بچه هايش مي گفتند اين آقا از در که مي آيد اصلاً با هيچ کس حرف نمي زند، بهش مي گوييم چه خبر؟ مي گويد «خوب بود سر کار بودم.» بيش ترين جمله اي که مي تواند بگويد اين است. بعدش هم مي آيد مي نشيند پاي اخبار تلويزيون، بعد هم بايد روزنامه بخواند، روزنامه اش را هم که خواند، همان جا روي صندلي، خوابش مي برد. ما حالا بايد کلي زور بزنيم که آقا را برداريم ببريم سر جايش بخوابد. آقا مي گفت: خير اين طوري نيست من اتفاقاً بهترين باباي دنيام! مي گفت بگوييد چي کم داريد؟
به اين آقا گفتم که بگذار ما يک کاري بکنيم. گفت که چي؟ گفتم که تو خودت ببيني که توي خانه چه جوري هستي شايد بد نباشد. گفت باشه. اسم پسرش علي بود به او گفتم: علي جان! حاضري بيايي توي جلسه ما نشون بدي بابات چه جوريه؟ گفتش که خب بابا عصباني ميشه. گفتم نه من ازش قول گرفتم. خودش هم آمد پيش پدرش و گفت: اگر من اداي شما را درآورم ناراحت نمي شي؟ گفت: نه بابا آقاي دکتر گفته که بايد اين کار رو انجام بدي ببينيم چه جوريه؟ علي رفت و اداي بابا را درآورد که اين مثلاً از در که مي آيد، اخبار مي زنه بعد روزنامه را مي گيرد جلويش حتي اگر تلويزيون سريال خنده دار داشته باشد، نهايت کاري که او مي کند...
بچه را که فرستادم بيرون، باور کنيد بابا مي گفت من اصلاً نمي دونستم! من فکر مي کردم شادترين مردي که تو دنيا وجود دارد منم، اين همه خرج مي کنم اين همه دارم جون مي کنم براي اين خانواده چرا آن ها را درک نمي کنند در حالي که يک چيزهاي ديگه اي مي خواهند که متوجه اين مطلب نبودم.
خلاصه حرف من
به کسي که يک خُرده بد خُلق است، راهش اين نيست که بگويي تو بد خُلقي! اين نيست که نصيحتش بکني. اين نيست که چرا و اما بياوري. نبايد بگويي چرا اين جوري هستي؛ چون هيچ اثري ندارد. خلاصه بحث من اين نکته بود که برخورد مستقيم نکنيم، بهترين راه اين است که او را مواجه کنيد با خودش. يعني اگر بتوانيد شرايط را مواجه کنيد با خودش. يعني اگر بتوانيد شرايط را مهيا کنيد و در وقت هايي که خانواده فضايي ملاطفت آميز دارد و شرايط فراهم شده که مثلاً بگوييد هرکسي که عصباني مي شه، چه جور قيافه اي داره يا مثلاً چه کار مي کنه؟ با چنين روش هايي مي توانيد نتيجه بگيريد. گاهي اوقات به شکل بازي در خانواده ها مي توانيد طرف مقابل را متوجه مشکلش بکنيد که بفهمد اطرافيانش چه عذابي مي کشند از اين که او اين طور بدخلقي مي کند، اما هر برخورد مستقيمي متأسفانه نتيجه معکوس مي دهد.
[=B Mitra]• سؤالات غيرمستقيم: تا حالا تو اداره اي كارت گير كرده چه كار مي كني؟ (مستقيم نپرس اهل پارتي هستي)
•
• سؤالات معكوس: برخي درباره تفريح مي گويند هيچ جا خونه آدم نيست نظر شما
•
• سؤالات مستقيم: بدترين نوع پرسشها. پاسخها معمولا واقعي نيست. اگر من زنت بشم پاره تنت بشم. اگر دعوامون بشه منو با چي مي زني(موش و خاله سوسكه)
•
• سؤالات بسته: پاسخ اين گونه سؤالات بله يا نخير است. اين سؤالات، كاربردي زياد نداريد.
•
• سؤالات باز:سؤالاتي است كه براي پاسخ به آنها بايد توضيح داده شود و به بله نخير اكتفا نمي شود.
[=B Mitra]اگر بخواهيم بهترين هديه را به فرزندم بدهم چيست؟
[=B Mitra]
پاسخ:
هر چه از دوست رسد نيكوست. ولي از بين آنها هدايا و ميراثي كه آنها را «فرزند خصال خويش» كند نيك و ماندگار است.
جايي که بزرگ بايدت بود فرزندي من ندارت سود
چون شير به خود سپهشکن باش فرزند خصال خويشتن باش
فرزند خصال احساس خوشبختي و لذتش دروني است مانند چشمه زلالي كه از دل موهسار در هوايي پاك ميجوشد و نشاطبخش و زندگيگستر است.
راه لذت از درون دان ني از برون ابلهي دان جستن از قصر حصون
اين يكي در كج زندان مست و شاد وآن درگر در باغ ترش بي مراد
خود و فرزندان را طوري پرورش دهيم كه كمالطلببار آيند نه تمامطلب. تمامطلب اندازه نگه نميدارد مانند اين است كه براي پختن آش رشته نمك، آب، نخود، لوبيا، فلفل و.. را به طور مساوي با يك پيمانه انتخاب كند. والدين لازم است متناسب با رشد و تحول كودك با مطالعه منابع معتبر و مشاوره، تخصصي، دانش پزشكي، روان شناختي، جامعه شناختي و ديني و معنوي خود را رشد دهند تا به جاي تربيت كودك را ضايع نكنند. امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: «همه كمال در شناخت عميق دين [عقايد، اخلاق و احكام] و شكيبايى در پيشامدهاى ناگوار و اندازه نگاه داشتن در زندگى است.»
روانشناسان دين غربي و روانشناسان ديني فوايد زيادي براي دينداري درونسو و عميق (نه رياكارانه) بر ميشمارند. خودشناسي(جسمي، جنسي، جنسيتي، اخلاقي و عرفاني، ذهني، حقوقي و فقهي، فسلسفي و وجودي) و خودمهارگري و تدبير زندگي و خرج و برج آن لازمه زندگي فردي و زناشويي و اجتماعي شادمانه و از هنرهاي زيبا و جلوه هاي ويژه فيلم زندگي ما در سناريوي هستي است. بنابراين والدين بايد براي رسيدن به اين كمالات و خصال والدين غالبا براي يارانه زندگي بهترين هداياي سخت افزاري مادي مانند كادو و جهيزيه به فرزند خود ميدهند ولي از نرم افزارهاي زندگي معمولا غفلت ميكنند. وسائل زندگي آسايش به همراه دارد ولي الزاما دل خوش و آرامش به ما نميدهد. طبيعي است والديني اين هدايا را ميدهند كه خودشان هشيار و آگاه باشند و زندگي روشمندي داشته باشند و يا لااقل تلاش كنند به جهت دادن و عبرت آموزي فرزندانشان بيراهههاي آنها را نروند.
اگر چه اعياد هديه ويژه دارند ولي بايد هدايا رنگ بوي معنوي هم بگيرند و رنگ پولكي به خود نگيرند. كاري كنيم كه كودكان در قلك خود سكههاي هدفيابي، نه هدف دهي، بريزند و هر روز به سمت كمال، شادكام و تفرجكنان حركت كنند. هر روز، در يك زندگي هدفمند عيدانه مستمر به فرزندان است ببينيم چه ميكنيم. يادمان باشد فرق بگذاريم بين جلوه هاي شادي لحظهاي و آني و شادكامي و رضايتمندي از زندگي.
امام باقر (عليه السلام) : الكَمالُ كُلُّ الكَمالِ التَّفقُّهُ فِي الدِّينِ و الصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ و تَقديرُ المَعيشَةِ (تحف العقول، ص213 .)
[=B Mitra]
ماهنامه فرهنگي و تربيتي و اجتماعي خانواده شاد، سال اول، مهرماه 1396، پيش شماره پنجم، ص52
[=B Mitra]حديث درباره عُمر و زندگي [=B Mitra]
1ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
عُمرُ المَرءِ لاقيمةَ لَه.
عمر انسان (آنقدر گرانبها است که) به هيچ قيمتي قابل ارزيابي نيست. (اسرارالبلاغه، ص 89)
2ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
اِضاعَةُ الفُرصَةِ غُصَّةٌ.
از دست دادن فرصتهاي خير، براي انسان ماية غم و اندوه است. (نهجالبلاغه، کلمة 114)
3ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
مَنْ فُتِحَ لَهُ بَابُ خَيْرٍ فَلْيَنْتَهِزْهُ فَاِِنَّهُ لايَدْرِي مَتَي يُغْلَقُ عَنْهُ؟
کسي که يک دري از خير به رويش باز شد آن را غنيمت بشمارد زيرا نميداند چه وقت به روي او بسته خواهد شد؟ (بحار، ج 77، ص 165)
4ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
اِنتَهِزوا فُرَصَ الخَير فإنّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابٍ.
از فرصتهاي خوب استفاده کنيد. آنها مانند ابر زودگذرند. (فهرست غرر، ص 304)
5ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مِنَ الخُرقِ تَرکُ الفُرصةِ عِندَ الإمکان.
فرصت که به دست آمد، از دست دادن آن نشانة حماقت و ابلهي است. (شرح غرر، ج 6، ص 45)
6ـ امام حسن مجتبي(ع):
الفرصةُ سريعةُ الفَوتِ بَطئيةُ العَودِ!
فرصتها زود از دست ميروند و دير باز ميگردند! (بحار، ج 78، ص 113)
7ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
رُبَّ فائتٍ لايُدرَكُ اِلحاقُه!
چهبسا از دست رفتهاي که ديگر قابل جبران نيست! (شرح غرر، ج 4، ص 355)
8ـ «امام حسين(عليهالسلام)»:
نافِسوا فيالمكارِمِ، و سارِعوا في الـمَغانمِ.
در بهرهبرداري از فرصتهاي خوب شتاب کنيد و براي رسيدن به اهداف عاليه بر يکديگر سبقت بگيريد. (بحار، ج 78، ص 355)
9ـ «امام محمدباقر (عليهالسلام)»:
ايّاكَ والتَّفريطَ عِندَ اِمكانِ الفُرصةِ فَاِنَّهُ ميدانٌ يَجري لِأَهلِهِ بِالخُسران.
به هوش باش، فرصت که به دست آمد مبادا کوتاهي کني که مسلّماً سراسر به زيان تو تمام خواهد شد. (بحار، ج 78، ص 165)
10ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
كُن عَلي عُمرِكَ أَشحَّ مِنكَ عَلي دِرهَمِكَ وَ دينارِك.
بر عُمر خودت بيش از پول و نقدينهات بخيل و تنگنظر باش. (آن را بيهوده از دست مده). (سفينه، ج 2، ص 258)
احاديث ديگر با همين موضوع را در 28 شهريور تقويم مطالعه نماييد
[=B Mitra]زناني که عزتنفس شکنندهاي دارند از درون احساس بيارزشي ميکنند. اينکه فردي خودش را دوست نداشته باشد، وضعيت ناراحتکننده و اضطرابزايي است. از يک سو، فرد خودش را دوست ندارد و از طرف ديگر دوست دارد نسبت به خودش احساس مثبتي داشته باشد. بنابراين سعي ميکند با گرفتن تأييد ديگران به هر قيمتي، به خودش ثابت کند که دوستداشتني است.
در دنياي اين زن تا وقتي ديگران دوستش دارند، همه چيز خوب است. اما خدا نکند که حس کند کسي به هر دليلي دوستش ندارد. اينجاست که خودش را به آب و آتش ميزند تا محبت طرف مقابل را به هر قميتي جلب کند، حتي به قيمت زير پا گذاشتن نيازها و خواستههاي به حق خودش.
شايد بتوان ساختار شخصيت اين زنان را به يک برج توخالي تشبيه کرد، که با کوچکترين ضربه به لرزه در ميآيد. صاحب برج به جاي اينکه به فکر مستحکم کردن پايههاي آن باشد، به ندرت کساني را که به سمت برج سنگ پرتاب ميکنند تنبيه ميکند. در بيشتر مواقع او که سخت نگران ويران شدن برجش است، سعي ميکند با باج دادن افراد را از ضربهزدن به برج منصرف کند. اين دقيقاً همان کاري است که زناني که عزتنفس شکنندهاي دارند، انجام ميدهند.
[=B Mitra]نوه حضرت امام نقل مي کند:«گاهي اوقات که من نزد امام ميرفتم و پسرم را نميبردم، ميگفتند حسين را نياوردي؟ مي گفتم چون پسر من خيلي شيطوني و بدي ميکند. ميگفتند حسين بدي ميکند؟ خوب بچه بايد بدي کند، تازه اينها بدي نيست، بچه بايد اين کار را بکند، شما اشتباه ميکنيد، مگر بچه بدي ميکند؟ ميگفتم آخر فکر مي کنم شما اذيت ميشويد. مي گفتند من از اينکه شما بياييد و بچه هايتان را نياوريد، اذيت ميشوم». [=B Mitra]
مجله سروش، شماره 476، ص20
[=B Mitra]امروزه اغلب جوامع بشري تمايل به شاد زيستن دارند، نکته اي که در چند دهه اخير در جامعه ما بيشتر و بيشتر مورد غفلت قرار گرفته است و بيم آن ميرود که شادي کردن و زندگي شاد به يک تابو تبديل شود. کتاب فرهنگ شادي با نگرشي علمي و مستند، اهميت شاد زيستن در طول عمر و کاستن از بيماريها را مورد کنکاش قرار داده، و به نقش عوامل زمينهساز در شاد زيستن ميپردازد.
در کتاب نشان داده شده که در جوامعي که آزادي بيان وجود دارد، با اقليتها مدارا ميشود، تکثرگرائي بجاي تکصدائي حاکم است، اقتصاد شکوفا وجود دارد، مردم شادتر زندگي ميکنند و رضايت از زندگي وجود دارد.
همچنين اين کتاب مفهوم واقعي رضايت از زندگي را ميکاود و نشان ميدهد که رضايت از زندگي با خوشباشي و لذتهاي آني گذرا بسيار متفاوت است.
ملت ما در گذشته با جشنها و مراسم گوناگون به استقبال شادي ميرفته است و بالاخره به عوامل و اجزاء مؤثر در ايجاد شادي در جوامع امروزي، نقش ورزش و مسابقات جهاني، هنر (موسيقي، سينما) رسانههاي مکتوب و مجازي پرداخته شده است.
[=B Mitra]
معرفي كتاب: فرهنگ شادي
نويسنده: دکتر يونس نابدل
موضوع: خودياري و آموزش همگاني - آموزش همگاني روانشناسي و خودياري
نشر ارجمند
تاريخ چاپ: 1393
[=B Mitra]شناسايي معتادان
اگر كودكتان را از تماشاي تلويزيون بازداشتيد و با واكنشهاي منفي و رفتارهاي پرخاشگرانه، اضطراب، افسردگي و ناتواني در کنار آمدن با اوقات بيکارياش روبهرو شديد؛ اگر فرزندتان زمان زيادي را براي تماشاي تلويزيون صرف ميکند؛ اگر برنامه جذابي براي تماشا وجود ندارد، ولي او همچنان پاي تلويزيون لم داده؛ اگر با تماشاي تلويزيون احساس آرامش موقتي ميکند و با خاموش شدنش اين احساس از ميان ميرود، ما با اطمينان خاطر و بدون هيچ ملاحظهاي به شما ميگوييم: آقا يا خانم محترم كودك شما معتاد است!
امان از دوست بد و ذغال خوب!
اين جعبه كوچك برقي چه چيزي توي آن كلاه سحرانگيزش پنهان كرده كه كودك ما اينطور مفتونش شده و فريبهايش را باور ميكند؟ چرا كودكان ما به تلويزيون معتاد ميشوند؟
اصلاً عيب كار ما در كجاست؟
جذابيت: رنگهاي دلربا، تصاوير زيباي پر کشش، هيجان بالا، داستانپردازي، روياسازي و دهها تكنيك ديگر دور هم نشستهاند تا چيزي به اسم جاذبه بسازنند.
عدم برنامهريزي براي فعاليتهاي کودک: وقتي براي اوقات فراغت فرزند خود برنامهاي نداريم يا او را بهسمت فعاليتهاي مفيد مثل ورزش کردن، تفريح يا مطالعه راهنمايي نميكنيم، چه چيزي جايگزين ميشود؟
تنهايي کودک: وقتي كودك مدتها با تنهايي، تنها باشد، از دوستان خوب و والديني هم كه او را از توجه و محبت سرشار كنند، خبري نباشد، چه اتفاقي ميافتد؟
الگوي خانوادگي: در خانهاي که تلويزيون به يكي از اعضاي پركار ولي بيهدف آن تبديل شده، هميشه روشن است و اصلاً مهم نيست که چه برنامهاي دارد، ناخواسته زمينه ابتلاي کودک فراهم شده است.
محيط: اگر فضاي خانه و دوستان، محيط دفع و طرد كودك باشد، او به تلويزيون پناه ميبرد. تماشاي زياد اين وسيله، گاهي نشاندهنده ناآرامي خانوادگي است. اگر کودک در محيط خانواده و خارج از آن، روابط مناسب، صحيح و لذتبخشي با پدر و مادر و همسالان خود نداشته باشد، ناگزير بهسوي دنياي شيرين تلويزيون عقبنشيني ميکند.
رسول گرامي اسلام (ص) ميفرمود «كودكان را دوست بداريد و نسبت به آنان رئوف و مهربان باشيد.» همچنين روش حضرت در خانواده اين بود كه همه روزه صبح دست محبت بر سر فرزندان خود ميكشيد.
[=B Mitra]
[=B Mitra]هادي عبدلي، مجله خانه خوبان ، شماره 57، کانال خانه خوبان
[=B Mitra]شير آن است که...
يکي را در پيش رسول (ص) مي گفتند که وي بسيار نيرومند است.
گفت: چرا؟
گفتند: با هر که کشتي گيرد، وي را بيفکند و بر همه کس غالب آيد. رسول (ص) گفت: قوي و مردانه آن کس است که بر خشم خود غالب آيد، نه آن که کسي را بر زمين بيفکند.
سهل دان شيري که صفها بشکند
شير آن است که خود را بشکند
عبدالله بن مسعود مي گويد: روزي پيامبر (ص) مالي را قسمت مي کرد. يکي گفت: اي محمد! به انصاف، قسمت نکردي. رسول (ص) خشمگين شد و رويش سرخ گشت؛ اما بيش از اين نگفت که خداي رحمت کند برادرم موسي را که وي را بيش از اين رنجاندند و او بر همه، صبر کرد.
[=B Mitra]حضرت ابراهيم و مراعات حال همسر اول [=B Mitra]حضرت ابراهيم (عليه السلام) پسر تارخ، پدر جماعت بسيار و محبوب و دوست خدا (خليل الله) از پيامبران اولوالعزم بوده و رسالتي جهاني داشته است. طوري كه هر سه دين توحيدي جهان امروز (اسلام، مسيحيت و يهوديت) را اديان ابراهيمي مي نامند. از آن حضرت به بزرگي و عظمت ياد مي كنند و پيامبران و امامان معصوم از نسل وي مي باشند.
حضرت ابراهيم (عليه السلام) دو همسر داشت به نام هاي «ساره» كه همسر اول آن حضرت بود و هاجر كه كنيز بود و به عنوان همسر دوم محسوب مي شد. از آنجا كه ابراهيم و ساره بچه دار نمي شدند آن حضرت به سفارش ساره با هاجر كه كنيز خودشان بود ازدواج كرد تا بچه دار شوند و در نتيجه خداوند از اين ازدواج فرزندي به آنها داد كه نام او را اسماعيل نهادند كه از آيات قرآن كريم مي توان دريافت كه اين پسر قبل از هجرت در مكه متولد شده است: آنجا كه خداوند از زبان ابراهيم مي فرمايند: «پروردگارا! من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بي آب و علفي، در كنار خانه اي كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند. تو دل هاي گروهي از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزي ده شايد آنان شكر تو را به جاي آورند».(1)
ابراهيم از ساره صاحب فرزند نبود به درخواست او با هاجر ازدواج كرد هنگامي كه هاجر بچه دار شد و هنوز ساره صاحب فرزند نشده بود، ناراحت و غمگين شد. در نتيجه از حضرت ابراهيم تقاضا كرد هاجر را از نزد او ببرد. خداوند به ابراهيم دستور داد كه هاجر را با فرزند شيرخوارش به سرزمين مكه ببرد. حضرت ابراهيم نيز طبق فرمان خداوند عمل نموده و خانواده خود، هاجر و اسماعيل، را به سرزمين مكه برده و در پناه خداوند رهايشان كرد و خود دنبال مأموريت خويش و تبليغ دين الهي رفت.(2)
پس از اين كه سال ها از اين قضيه سپري شد و ابراهيم به سنين پيري رسيد و اسماعيل رشد يافته به سنين جواني رسيد و با قبيله جرهمي وصلت كرد، ابراهيم دوباره به دستور خداوند براي بناي كعبه و انجام دادن يكسري از امتحانات ديگر عازم سرزمين مكه شد و با كمك و مساعدت اسماعيل كعبه را تجديد بنا نمود و مأمور شد كه فرزند بعد از اين واقعه حضرت ابراهيم به طرف سرزمين شام و فلسطين مراجعت نمود و در آن ديار مقيم شد و به امورات دعوت و رسالت و كارهاي روز مره خود مشغول شد و در آخرين سال هاي عمر ابراهيم، آن حضرت به خواست همسر اولش «ساره» دعا كرد و از خداوند فرزندي طلب نمود كه خداوند دعاي حضرتش را مستجاب نمود و حضرت اسحاق را به آن حضرت اعطا نمود. مي توان گفت كه اسحاق به عنوان جايزه اي از طرف خداوند براي ابراهيم ـ عليه السلام ـ در مقابل زحمات طاقت فرساي آن حضرت بود.«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ... ؛ و اسحاق را به وي بخشيديم.» (3)
[=B Mitra]
................
1. ابراهيم : 37.
2. سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج1، ص288.
3. انبياء : 72.
كانال زندگي آرام
[=B Mitra]در يکي از سفرهاي روستايي وقتي با دانش آموزان مي خواستم گفتگو و کندوکاو داشته باشم، اشاره به يکي از دانش آموزان کردم و گفتم: شما بگو.
معلم گفت: ايشون ذهنش خوب نيست از ديگري بخواه جواب بده.
چندبار نسبت به دانش آموزان ديگر همين رفتار را تکرار کرد.
وقتي اين نگاه و رفتار معلم با دانش آموزان را ديدم. براي بچه ها قصه "نقطه" را خواندم.
قصه دانش آموزي که توانايي و علاقه اي به نقاشي نداشت اما به واسطه اميد دادن و تشويق معلم، يکي از بهترين نقاش ها شد.
محترمانه و غيرمستقيم به معلم رساندم که چگونه با دانش آموز مي توان تعامل برقرار کرد و باعث رشد شد.
همان دانش آموزاني را که معلم مي گفت: درسشون خوب نيست و توانايي ندارند، بيشتر از ديگران مورد خطاب و گفتگو قرار دادم و در نمايشي که بعد از قصه اجرا کردند، يک نقش به آنها دادم.
[=B Mitra]- غالبا بدون اطلاع والدين در مراحل آشنايي
- غالباً بدون مشورت نخستين با والدين
- معمولا بدون توجه به اذن پدر (اصرار دختر)
- معمولا با مخالفت شديد والدين (ناهماهنگي با والدين)
- تصميم و بررسي عجولانه شرايط خود و والدين قبل از رابطه
- معمولا خواستگاري از سمت پسر يا خود دختر
- احتمال زياد بدبيني بعد از ازدواج
- معمولا تقدم هيجان عشق بر شناخت و تحقيق
- كولاك كردن قوه خيال، اوهام و ضميرناهشيار
- فريب خوردن پسران و معمولا دختران (فريب جنسي و مالي)
- كم رنگ بودن نقش واسطههاي امين و باتجربه
- اعتماد به سايتهاي همسريابي و احتمال در دام افتادن
- وابستگيهاي رواني و عشق بيترمز (يك سويه يا دوسويه)
- عدم توجه به زبان بدن و روابط غيركلامي
- معمولا بدون مشاوره ازدواج و مطالعه
- تجربههاي متعدد ارتباط سايبري و دوستي دختر و پسر
- معمولا دورههاي ارتباط، آشنايي و يا نامزدي خيلي طولاني
- آمار بالاي طلاق فيزيكي و طلاق عاطفي و مشاجره
- بيوفايي و خيانت زياد پسر يا دختر با رسيدن نو به بازار
- عدم توجه به تناسبها در ابعاد مختلف (محور بودن سليقهها و احساسات رمانتيك مثل از كدام فصل يا غذا خوشت مياد و)
- شناخت سطحي با تمركز بر روابط كلامي و گفتوگوهاي احساسي اينترنتي
[=B Mitra]
محمدحسين قديري، سايبر سواري با كلاه ايمني، ص53.
[=B Mitra]- اِشراف والدين
- مشورت با والدين
- اذن پدر؛ مُهر استاندارد بودن خواستگار
- احتمال كم مخالفت بعدي والدين (هماهنگ با والدين از ابتدا)
- تصميم جدي و بررسي شرايط خود و والدين قبل خواستگاري
- خواستگاري خانواده پسر و يا واسطهها
- احتمال کم بدبيني بعد از ازدواج
- تقدم تحقيق و شناخت بر هيجان علاقه و عشق
- ضعيف بودن قوه خيال و قوي بودن قوه تحليل و تفكر
- فريب نخوردن پسران و به خصوص دختران
- پر رنگ بودن نقش واسطههاي خيّر، امين و باتجربه
- فقط اعتماد به سايتها و مراكز خيلي معتبر با همراهي والدين
- عشق همراه با خويشتنداري
- توجه به ظاهر و پوشش، زبان بدن و روابط غيركلامي و كلامي
- با مشاوره ازدواج، آزمون باليني و شخصيت و مطالعه
- خواستگاري سايبري با رعايت حدود شرعي با اِشراف والدين
- دوره نامزدي متعارف (6- 9 ماه معمولا)
- اختلافات متعارف ولي معمولا قابل حل با مذاكره و مشاوره
- تداوم نسبي دوستي و عشق براساس وجدان، اخلاق و دينداري
- توجه به تناسبها (عقيدتي، اخلاقي، شخصيتي، هوشي، خانوادگي، فرهنگي، جسمي، اقتصادي، سياسي و...)
- كانالهاي مختلف براي شناخت عميق (گفتگوهاي دو نفره و خانوادگي، تحقيق از دوستان، اقوام، همكلاسيان، همكاران و مُعرّفان)
[=B Mitra]
محمدحسين قديري، سايبر سواري با كلاه ايمني، ص53.
[=B Mitra]"راه کارهاي پيشگيري از آسيب هاي اينترنتي(3)
[=B Mitra]ج) تدابير پيشگيرنده توسط دوستان و هم سالان :
يکي ديگر از عواملي که مي تواند در نحوي استفاده از فضاي مجازي اينترنت توسط نوجوانان نقش به سزايي داشته باشد ، دوستان ، برادر يا خواهر بزرگ تر يا اطرافيان بزرگ تر آن هاست . اين افراد ، علاوه بر اين که به نوجوانان نحوي صحيح استفاده از اينترنت را مي آموزند ، مراقب اشتباه کاري آن ها نيز خواهند بود و چنان چه آموزش ديده باشند ، مي توانند با تذکرات صحيح و به هنگام خود ، از بهره برداري سوء توسط آنان جلوگيري کند ؛ مشروط بر آن که اين افراد قبلا آزموده شده ، صلاحيت هاي اخلاقي و اعتقادي شان براي والدين احراز شده باشد .
نكات:
1) اقدامات فوق الذکر ، در موارد نقض عمدي ، بايد با واکنشي متناسب رو به رو شوند ، مانند عدم اجازه استفاده از اينترنت در خانه و محروم سازي دانش آموز در مدرسه . در صورت تماس فرزند با سايت هاي غير مجاز از نظر والدين ، مي توان از شيوه هاي محو رفتارهاي نامطلوب استفاده کرد . والدين بايد مجددا تذکرات لازم را بدهند و تا حصول اطمينان از استفاده درست و مناسب ، اين وسيله را در اختيار فرزند خود قرار ندهند
2) نکته مهم ديگر ، نحوي واکنش نشان دادن به فرزندان در مواردي است که به صورت ناخواسته موضوعات ناشايست را در اينترنت مشاهده مي کنند . والدين نبايد عکس العمل هاي تند و شديد نشان دهند ، زيرا ممکن است آثار معکوس و عواقب نا بهنجار داشته باشد . والدين بايد مرز استفاده آگاهانه از اين تصاوير و غير ارادي بودن ظهور آن ها را مشخص کنند .
3) رابطه ميان والدين و فرزندان بايد به گونه اي باشد که فرزندان پس از مشاهده تصاوير و موضوعات ناشايست بتوانند آن ها را با والدين خود در ميان بگذارند و از آن ها طلب کمک کنند . والدين در اين گونه مواقع مي توانند درباره اهميت فرهنگ ايراني – اسلامي ، ضرورت پوشيدگي و عفاف در فرهنگ خودي و مذمت فرهنگ هايي که بر برهنگي تاکيد مي کنند ، مطالب و تذکراتي بيان کنند .
ادامه دارد... [=B Mitra]محسن ايماني، ماهنامه پيوند شماره 20
[=B Mitra]آسيب هاي ناشي از اينترنت و راه کارهاي پيشگيري از آن(4) [=B Mitra]نتيجه گيري
1- خانواده هاي بايد به نوجواناني که ممکن است در فضاي مجازي با غريبه ها آشنا شوند، بياموزند که چگونه با مرتکبين مسائل جنسي و عضو گيران گروه هاي نژاد پرست برخورد کنند. هم چنين با افرادي که مي خواهند با اداي جملات عاطفي و فريبنده روابطي مخرب ، با هدف مورد نظر خود، بر قرار کنند ، برخورد هاي قاطعانه داشته باشند يا بتوانند فورا ارتباط خود را با آن ها قطع کنند .
2- بايدبه فرزندان فهماند که در هر صورت اين امکان وجود دارد که با موضوعات ناشايست ، به ويژه مسائل جنسي مربوط به بزرگسالان ، مواجه شوند .
3- فرزندان بايد بدانند که مي توانند به طور مثال ، براي ثبت نام در يک کلاس ، اطلاعات شخصي خود ، نظير نام و نشاني را در يک وب سايت ثبت کنند ، وليکن حق ندارند اين اطلاعات را در محيط گپ در اختيار يک غريبه قرار دهند . بايد به فرزندان گفته شود که قبل از ثبت مشخصات در يک سايت از والدين خود اجازه بگيرند .
در خاتمه بايد متذکر شويم که صرف وجود مهار هاي بيروني و کنترل خارجي فرزندان کافي نيست ، بلکه بايد با ارائه آموزش هاي اخلاقي و معنوي ، فرزندان پيوسته خود را در محضر خداي تعالي ببينند و بدين ترتيب بياموزند که در محضر خدا حق گناه نکنند و بدانند که خداوند همواره در کمين گاه انسان است .
امام خميني ( ره ) نيز فرموده اند : « عالم محضر خداست ، در محضر خدا گناه نکنيد . » در اين صورت است که نوجوانان و جوانان به مهار دروني دست مي يابند و حتي وقتي که از کنترل و مهار بيروني هم خبري نباشد ، به سمت خطا و گناه نمي روند . ما وقتي مي توانيم به اين امر اطمينان حاصل کنيم که ايمان عميق نسبت به خداوند و انجام دستور هاي الهي در وجود فرزندمان نهادينه شده باشد . در عين حال ، بايد بدانيم که فرزندان خوب و با ايمان هم ممکن است مورد وسوسه هاي شياطين قرار بگيرند . لذا نظارت بر آنان را فراموش نکنيم . در ضمن به خاطر داشته باشيم که از سوءظن داشتن نسبت به فرزندان پاک و خوب خود بپرهيزيم.
[=B Mitra]21ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
ثلاثٌ مِن المُرُوَّةِ في السَّفرِ: بَذلُ الزّادِ وَ حُسنُ الخُلقِ وَ المِزاحُ في غَيرِ المَعاصي.
سه خصلت در سفر نشانة مروّت و جوانمردي است: توشه و ساز و برگ خود را در اختيار همسفران قرار دادن، اخلاق و رفتار خوش داشتن و مزاح و شوخيهاي خالي از گناه. (خصال، ج 1، ص 157)
22ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
مَن أَعانَ مُؤمناً مسافراً فرَّجَ اللهُ عَنهُ ثَلاثاً و سَبعينَ كُربَةًَ و اجارَهُ فيالدُّنيا و الإخِرَةٍ مَنَ الغَمِّ وَ الهَـمِّ.
کسي که يک مسافر مؤمني را ياري کند خداوند هفتادوسه گرفتاري او را رفع ميکند و در دنيا و آخرت وي را از همّ و غمّ محفوظ خواهد داشت. (وسائل، ج 8، ص 314)
23ـ «امام محمدباقر(عليهالسلام)»:
مِن فِقهِ المُسافِرِ حِفظُ نَفقَتِه.
از لوازم تعقل و درايت يک مسافر، حواسجمعي و محافظت از مال و مخارج او است. (سفينه، ج 1، ص 627)
24ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اِذا نَزلْتَ مَنزِلاً فَقُل «اللّهُمَّ اَنزِلني مُنْزَلاً مُباركاً وَ اَنتَ خَيرُ المُنزِلين» تُرزَقْ خَيرَهُ و يُدفعْ عَنكَ شَرُّهُ.
هرگاه در مسافرت در جايي و محلّي پياده شدي اين دعا را بخوان تا خير آن مکان به تو برسد و شرّش دفع گردد. «اللّهُمَّ اَنزِلني مُنَزلاً مُباركاً وَ اَنتَ خَيرُ المُنزِلين» (الفقيه، ج 1، ص 106)
25ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
السّفرُ قِطعةٌ مِن العذابِ، فإذا قَضي اَحدُكُم سَفَرهُ فليُسْرِعِ العَودَ اِلي اَهلِه.
سفر (در واقع) مقطعي است از رنج و محنت. هر زمان که مسافرت يکي از شما به پايان رسيد هر چه زودتر به نزد خانوادهاش مراجعت نمايد. (وسائل، ج 8، ص 330)
26ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مَن سافَرَ أَو تَزَوَّجَ وَ القَمَرُ فيالعَقربِ لَم يَرَ الحُسني.
زماني که قمر در عقرب باشد، اگر کسي مسافرت کند يا ازدواج نمايد برايش ميمنت نخواهد داشت. (مستدرک، ج 8، ص 121)
27ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
اذا اُعسِرَ اَحدُكُم فَليَخرُجْ ولايَغُمُّ نَفسَهُ و اَهلَهُ.
زماني که يکي از شما دچار عُسرت و تنگدستي شد به سفر برود و خود و خانوادهاش را افسرده و غمگين ننمايد. (مستدرک، ج 8، ص 115)
28ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
مِن السُّنَّةِ اِذا خَرَجَ القومُ في سَفَرٍ أنَ يُخرِجوا نَفَقَتَهُم فَاِنّ ذلِكَ أَطيَبُ لِأَنفُسِهِم و أحْسَنُ لِأَخلاقِهمِ.
يکي از سنَّتهاي اسلامي، عدهاي که به سفر ميروند توشه و ساز و برگ خود را از همسفرانشان دريغ نکنند، اين عمل مسلماً براي همگان گواراتر و در خُلقيّات آنان اثر نيکوتري خواهد داشت. (مکارمالاخلاق، ص 251)
29ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
اذا اَردْتَ سَفراً فلا تضَعْ رِجلَكَ فيالرِّكابِ حَتّي تُقدِّمَ بَينَ يَدَيكَ صَدَقةً قلَّ اَم كَثُرَ و كُلَّما اَكثَرتَ صَدَقَتكَ كان اَقضي لِحاجَتِكَ.
هر زمان که ارادة سفر کردي قبلاً و پيش از آن که سوار بر مَرکب (وسيلة نقليه) شوي صدقه بده خواه کم باشد يا زياد. (البته) صدقه هر چه بيشتر باشد خواستههايت را بهتر تأمين ميکند. (بحار، ج 76، ص 242)
30ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
سيّدُ القَومِ خادِمُهُم في السَّفَر.
آقا و سَرور قوم آن کسي است که در سفر، خدمتگذار و قائم به خدمات ايشان باشد. (المحجّةالبَيضاء، ج 4، ص 61)
[=B Mitra]31ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
كانَ عليُّ بن الحُسنِ عليهالسلام لايُسافِرُ اِلاّ مَعَ رِفقَةٍ لايَعرِفونَهُ وَ يَشتَرِطُ عَلَيهم أَن يَكونَ مِن خُداّمِ الرِّفقَةِ فيما يحتاجونَ اِليه.
امام زينالعابدين(عليهالسلام) هر گاه مسافرت ميکرد به طور ناشناس با گروهي همسفر ميشد و با آنان شرط ميکرد هر چه بدان نيازمند بودند خدمتگزار آنها باشد. (وسائل، ج 8، ص 315)
32ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مَن قَرَأَ آيةَ الكُرسي (فيالسفر) في كُلِّ لَيلَهٍ سَلِمَ وَ سَلِمَ ما مَعَهُ.
کسي که در سفر هر شب آيتالکرسي بخواند خود و آنچه به همراه او است سالم و محفوظ خواهند ماند. (سفينه، ج 1 ص 627 )
33ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
اذا رَكِبَ الرّجُلُ الدّابَّةَ فَسمَّي رَدِفَهُ مَلَكٌ يَحفَظُهُ حَتّي يَنزِلَ، فإن رَكِبَ وَ لَم يُسَمٍّ رَدِفَهُ شَيطانٌ!
در وقت سوار شدن بر مرکب (وسيلة نقليه) اگر شخص «بسمالله الرحمن الرحيم» بگويد فرشتهاي در کنار او مينشيند و تا وقت پياده شدن از وي حفاظت ميکند و اگر نگويد، در آنجا شيطان همدم و همنشين او خواهد بود! (مکارمالاخلاق، ص 248)
34ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
كان رَسولُ الله صليالله عليه و آله في سَفرهِ اِذا هَبَطَ سَبَّحَ وَ اِذا صَعِدَ كَبَّر.
رسولاکرم صليالله عليه و آله و سلم در سفر در سراشيبيها تسبيح خدا ميکرد (سبحانالله ميگفت) و در سربالاييها تکبير (اللهاکبر) ميگفت. (مکارمالاخلاق، ص 261)
35ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
(فيالسفر) عَلَيكَ بِقِراءَةِ كتابِ اللهِ عزَّوَجَلَّ ما دُمتَ راكباً و عَليكَ بِالتَّسبيحِ ما دُمتَ عاملاً وَ عليكَ بِالدُِعاءِ ما دُمتَ خالياً.
در مسافرتها بر تو باد که در حال سواري قرآن بخواني و هنگام تکاپو و مشغوليّت ذاکر و تسبيحگو باشي و در فواصل فراغت به دعا و نيايش بپردازي. (الفقيه، ج 1، ص 105)
36ـ «امام زينالعابدين(عليهالسلام)»:
حِجّوا وَاعتَمِروا تَصِحَّ اَبدانُكُمَ و تَتَّسِعْ اَرزاقُكُم وَ تُكفُوا مَؤوناتِكُم و مَوؤُناتِ عِيالِكم.
حج و عمره به جا بياوريد تا بدن شما سالم و روزي شما فراخ گردد و نيازمنديهاي خود و خانوادهتان برآورده شود. (مکارمالاخلاق، ص 242)
37ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مِن سَعادَةِ المَرءِدابَّةٌ يَركَبُها في حوائِجِه وَ يَقضيِ عَلَيها حَوائِجَ اِخوانِه.
يکي از سعادتهاي شخص، داشتن يک مرکب (وسيلة نقليه) است که با آن حوائج خود را تأمين کند و نيز نيازمنديهاي برادران ديني خود را برآورده نمايد. (مکارمالاخلاق، ص 262)
38ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
اذا قَدِمَ الرّجُلُ مِن السَّفَرِ و دَخَل مَنزِلَهُ يَنبَغي أَن لايَشتَغِلَ بِشَيءٍ حَتّي يَصُبَّ علي نَفسِهِ الماءَ وَ يُصَلِّيَ رَكعَتَين وَ يَسجُدَ وَ يَشكُرَاللهَ مِأةَ مَرَّةٍ.
سزاوار است مسافر وقتي از سفر مراجعت کرد و وارد منزل شد قبل از هر چيز روي سر و بدن خود آب بريزد (حمام بگيرد) و (به شکرانه سلامتي) دو رکعت نماز بخواند بعد به سجده برود و صد مرتبه شکر خدا را به جا آورد. (مکارمالاخلاق، ص 261)
39ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اذا خَرَجَ اَحدُكُم الي سَفَرٍ ثُمَّ قَدِمَ عَلي اَهلِهِ فَلْيُهدِهِمَ وَ لْيُطرِفْهُم.
هر گاه يکي از شما به سفر رفت، در مراجعت هديه و سوغاتي براي خانوادهاش به همراه بياورد. (بحار، 76، ص 283)
40ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مَن عانَقَ حاجّاً بِغُبارِهِ كانَ کَمَنِ استَلَمَ الحَجَرَ الأَسودَ.
كسي كه با حاجي تازهوارد و از مکه رسيده معانقه کند گويا (سنگ) حجرالأسود را با دست خود استلام نموده است. (مكارمالاخلاق، ص 261)
[=B Mitra]تئوري پنجره شکسته و کاربرد روانشناختي آن
[=B Mitra]تئوري پنجره شکسته يک تئوري معروف در حوزه جرم شناسي است. اين تئوري مي گويد: فرض کنيد تعداد اندکي از پنجره هاي يک ساختمان شکسته باشد ، اگر اين پنجره ها براي مدت طولاني درست نشوند، خرابکاران ميل بيشتري براي شکستن ساير پنجره ها پيدا مي کنند و تعداد بيشتري از آنها را مي شکنند. اگر اين وضع ادامه پيدا کند، پس از مدتي ساختمان کاملا متروکه خواهد شد و به تصرف خرابکاران درخواهد آمد.
- يا تصور کنيد اگر مقداري زباله روي پياده رو ريخته باشد ، مدتي بعد کيسه هاي زباله بزرگتر در آنجا قرار خواهد گرفت و در نهايت پياده رو به محل انباشت زباله تبديل خواهد شد.
- راه حل تئوري پنجره شکسته چه بود ؟ راه حل بيان مي کند هرگاه خراب کاران پنجره اي را شکستند به سرعت شيشه شکسته را تعوض کنيد و اجازه ندهيد شيشه شکسته باقي بماند. البته زماني که تمام شيشه ها سالم است بايد تلاش کنيد مانع از شکستن شيشه ها توسط خراب کاران شويد و سريعا آنها را شناسايي و مجازات کنيد اما تحت هيچ شرايطي نبايد اجازه دهيد پنجره اي شکسته باقي بماند.
- تئوري پنجره شکسته نه فقط در مديريت شهري بلکه در مديريت تمام سازمان هاي خصوصي و دولتي ، انتفاعي و غيرانتفاعي و حتي زندگي شخصي بسيار کارآمد است. اگر يک تکه کاغذ ناکارآمد روي ميزتان نگه داري کنيد ، کمتر از 3 ماه ديگر ميز شما به زباله داني از کاغذ هاي ناکارآمد تبديل مي شود. اگر يک قسمت از خودروي شما دچار نقص مي شود و آن را درست نمي کنيد، کمتر از 3 سال ديگر خودروي شما به يک اتومبيل اوراقي مبدل خواهد شد.
- در مديريت يک سازمان هم شما هميشه بايد از تئوري پنجره شکسته استفاده نماييد. اگر امروز در انبارتان دو کالا در جاي خود قرار نگرفته اند، روزي خواهد رسيد که اين بي نظمي انبار شما را فلج نمايد. اگر امروز بي دليل 10 هزارتومان از دخل مغازه يا شرکت خود برداشته ايد روزي خواهد رسيد که با کسري چند ميليوني مواجه شويد. اگر اين روز ها 10 دقيقه تاخير داريد روزهايي در پيش است که سيستم شما کاملا بي نظم و از هم گسيخته خواهد شد. اگر حساب هاي مالي خود را به درستي ثبت و يادداشت نمي کنيد ، روزهايي خواهد رسيد که هيچ گونه مديريت مالي بر کسب و کار خود نخواهيد داشت.
- طبق اين تئوري هر آشفتگي و مورد نامطلوبي که ايجاد مي شود بايد در سريع ترين زمان ممکن به حالت اول بازگردد تا هم انرژي کمتري صرف تغييردادن آن شود و هم اينکه انگيزه ها براي تکرار و ايجاد مجدد آن مورد نامطلوب به حداقل برسد.[=B Mitra]
[=B Mitra]تله شادماني [=B Mitra]شادماني فقط داشتن احساس خوب نيست؛ اگر چنين بود، افرادي که دچار اعتياد به مواد مخدر شده اند، خوشحالترين انسان هاي روي کره زمين بودند. در واقع احساس خوب، از ادراک ناخوشايندي هاي زندگي پديد مي آيد. افراد مبتلا به اعتياد تلاش مي کنند هميشه در حالت نئشگي و مطلوب خود باقي بمانند تا احساس خوب را تجربه کنند، اما بايد بدانيم شادماني فقط وقتي به دست مي آيد که ناخشنودي و ناملايمات زندگي را به آرامي در آغوش بگيريم. اين مسئله فقط به افراد مبتلا به اعتياد مربوط نيست.
بيشتر ما به اسم ساختن نتايج هيجاني احساسي مطلوب که به آن شادماني مي گوييم، خود را درگير رفتارهايي ميکنيم که نه تنها شادماني را به وجود نمي آورد، بلکه نتيجه معکوسي در بر دارد. اگر به دنبال شادماني هستيم، بايد عاقلانه در جستجوي آن باشيم.[1]
نقد درس هيجدهم كتاب
در درس هيجدهم با عنوان مسؤوليت پذيري، نويسنده مي گويد حضرت آدم اشتباهش را گردن حضرت حوا انداخت و او هم گردن مار انداخت اگر مار هم زبان داشت آن را گردن ديگري مي انداخت. اين سخن نويسنده، ريشه قرآني ندارد؛ بلكه از تحريفات تورات و انجيل است. مثلا كاتوليكها نگاه توبيخ آميز به زن دارند؛ مي گويند درد زايمان كفاره گناه ذاتي زنان است و نبايد بي هوش شوند.[2]
[=B Mitra]
1. تله شادماني، راس هريس، علي صاحبي؛ مهدي اسکندري، نشر سايه سخن، ص 16و15
2. كانال زندگي آرام
[=B Mitra]همزباني خويشي و پيوندي است
مرد با نامحرمان چون بندي است
يکي از عوامل بسيار مهم در پيوند روحي و عاطفي، و دوستي بين انسانها، همزباني و نگاه مشترک آنان به زندگي و موضوعات گوناگون پيرامون آن است. مطمئناً مقصود از همزباني در اين بيت، گويش و لهجه و نوع سخن گفتن نيست. اگر چه اين ويژگي ها نيز به نوع خود در همزباني مؤثر است، ليکن منظور اين قانون، همدلي و هماهنگي در تفکر و انديشه، باورهاي مشترک و همچنين نوع نگرش به پديده هاي هستي است که مي تواند ارتباط عميق و پيوند ماندگار ميان آدميان بيافريند و دوستي ها را قوام بخشد.
چنانچه اين پيوند دروني بين انسانها بر قرار نشود، چه بسا افرادي که خود را در ميان جمع، غريب و تنها مي بينند و احساس تنگنا مي کنند و خود را در بند و زندان مي يابند و هر لحظه ميل به گريز از آن گروهِ نامحرم در آنان فزوني مي يابد. محرميت و آشنايي و پيوند دلها، همبستگي و قرابت مي آفريند و چنان جاذبه اي ايجاد مي کند که دو انسان غير همزبان نيز يکديگر را جذب مي نمايند و ارتباط عميق روحي برقرار مي سازند.
پس زبانِ محرمي خود ديگر است همدلي از همزباني بهتر است
[=B Mitra]
هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)، محمود قنبري و همكاران، قانون 92
[=B Mitra][=B Mitra]پرسش:
براي مديريت دعواهاي خانوادگي چکار کنيم؟ [=B Mitra]
پاسخ:
هنگام مشاجره و درگيري مجموعه اي از علائم جسمي مانند ضربان سريع قلب، عرق کردن کف دست ها، سرگيجه ها، خشم، دلشوره و گرفتگي عضلات بروز مي کند. حل تعارض از مهارت هاي بين فردي است که مي توان به شيوه اي نظام مند، از آن براي حل و فصل اختلافات استفاده کرد.
تکنيک هايي که در اين مطلب مي خوانيد به شما کمک مي کنند تا ناسازگاري ها را مديريت کنيد.
1. تکنيک بازگشت
وقتي آرام شديد، دوباره بازگرديد و آرام درباره مشکل بحث کنيد. اگر احساس آرامش نمي کنيد، بحث درباره مشکل را به بعد موکول کنيد.
2. تکنيک توقف
پذيرش اين تکنيک ساده به زمان و مقداري شوخ طبعي نياز دارد. وقتي مشاجره و درگيري اوج مي گيرد، دست خود را بالا مي گيريد و فرياد مي زنيد «توقف» يا «ايست».اين علائمي است که مي گويد دو طرف بايد فرياد زدن را متوقف کنند و به اتاق هاي مجزايي بروند.
3. تکنيک تايم اوت
توقف کردن درگيري به معناي حل و فصل مشکل نيست بلکه مهلتي است تا طرفين آرام شوند و به حالت عادي بازگردند. زوج ها، هنگام مشاجره هيجان زده مي شوند. وقتي اين اتفاق مي افتد ميزان ضربان قلب، تنفس، نبض و هورمون آدرنالين خون افزايش مي يابد. يکي از اهداف اين مرحله، آرام کردن افراد است. هر فرد به اتاقي مي رود و 15-10 دقيقه بي سر و صدا مي نشيند.
4. تکنيک تنفس آهسته
گاهي وقت ها براي آرام شدن بايد نفس عميق کشيد. در اين مهلت 15-10 دقيقه اي استراحت، دستتان را روي شکم خود بگذاريد و نفس بکشيد. کم کم سرعت نفس کشيدنتان را کم کنيد و عميق تر نفس بکشيد. پس از چند لحظه آرام خواهيد شد.
5. تکنيک گفت و گوي محترمانه
پس از گوش دادن به همه حرف هاي همسر، از نيازها، نگراني ها و مسائلي که باعث ناراحتي شما شده است، با آرامش و احترام سخن بگوييد:
- نيازها و نگراني هاي خود را شرح دهيد.
- همسر خود را سرزنش نکنيد.
- در جستجوي راه حلي باشيد.
- از او بخواهيد خلاصه حرف هاي شما را بازگو کند.
- او نيز بايد به نيازها و نگراني هاي شما توجه کرده باشد و آنها را به ياد بسپرد. گاهي اوقات، در شرايطي که رسيدن به توافق دشوار است، درخواست کمک از فرد سوم سودمند است.
6. تکنيک ارتباط چشمي
گوش دادن و يادگيري آن کار آساني نيست. با استفاده از روش گوش دادن فعال، مي توانيد به همسر خود نشان دهيد که به حرف هاي او گوش مي دهيد.
وقتي همسر شما حرف مي زند، به چشم هايش نگاه کنيد. با اين کار نشان مي دهيد که به حرف هاي او توجه داريد. هر دو سه دقيقه يک بار، حرف هاي همسر خود را جمع بندي کرده و بازگو کنيد.
اين روش به همسر شما که ممکن است آشفته و عصبي باشد کمک مي کند تا به آساني و با اطمينان، احساسات خود را به زبان آورد. استفاده از زبان بدن با حرکت هايي مانند تکان سر- او را به حرف زدن تشويق مي کند.
[=B Mitra]7. تکنيک حفظ آرامش
وقتي اختلاف و درگيري اوج مي گيرد، حفظ آرامش دشوار است. وقتي مشاجره و رد و بدل شدن عبارت ها و کلمات نامناسب افزايش مي يابد و خشم بر دو طرف مستولي مي شود، نتيجه اي جز بروز احساس هاي بد و آسيب ديدن ندارد. بهترين راه براي مهار مشاجره و نزاع، پيشگيري است. اين توصيه براي پيشگيري از اختلاف و درگيري به شما کمک مي کند.
8. تکنيک درک متقابل
شايد مهم ترين عامل در هر رابطه، تحمل است. تحمل، توانايي است که به سادگي مي توان به دست آورد و به ديگران نيز منتقل کرد. هم چنين، تحمل، به معناي احترام به نيازهاي يکديگر است. براي اجراي موفقيت آميز اين روش بايد خودخواهي و غرور را کنار گذاشت و از همدلي و درک متقابل استفاده کرد.
9.تکنيک اهداي هديه
خشم زماني نمايان مي شود که افراد، احساس قدرشناسي و رضايت نکنند. در اين زمان، افراد عصبي، فرسوده و افسرده مي شوند. براي پيشگيري از برزو چنين علائم و نشانه هايي، زوج ها بايد روش هاي نشان دادن محبت و برقراري ارتباط دوستانه را بياموزند. با هديه دسته گل، کارت تبريک و به زبان آوردن جمله کوتاه «دوستت دارم» مي توان محبت را بروز داد و زمينه برقراري ارتباط دوستانه را فراهم کرد.
10. تکنيک وقت شناسي
درخواست ها بايد در زمان مناسب بيان شوند. اگر يکي از زوج ها، از همسر خود که مشغول کار است درخواستي کند، پاسخ او به احتمال زياد از روي حوصله و خوشايند نخواهد بود. زوج ها بايد زمان مناسبي براي بيان درخواست هاي خود انتخاب کنند.
11. تکنيک گفت و گوي صميمانه
رابطه زن و شوهر مي تواند در طول زمان سرد شود. علت آن مي تواند کمبود و يا عدم ارتباط زن و شوهر باشد. يکي از عناصر مهم تقويت ارتباط زوج ها، گفت و گو درباره نيازها، تجربه ها و اتفاق هاي روزانه است. براي اينکه اين گفت و گو بتواند تاثير خود را در صميميت زوج ها ايجاد کند، هنگامي که همسر شما درباره مسائل روزانه خود صحبت مي کند، دقت و علاقه خود را نشان دهيد.
12. تکنيک تامين سوخت عاطفي
مخزن سوخت عاطفي افراد بايد با اعتماد به نفس و احساس هاي مثبت پر شود تا انرژي لازم براي زندگي فراهم شود. زوج ها، بايد براي پر نگه داشتن اين مخزن به يکديگر هديه بدهند، همديگر را تشويق و کلمه هاي محبت آميز نثار هم کنند.
13.تکنيک القاي حس امنيت
به همان ميزان که همسر خود را مي شناسيم، ممکن است از افکار او هم بي اطلاع باشيم. هرگز نبايد تصور کنيم از کليه نيازهاي همسر خود آگاهيم و آنها را برآورده مي کنيم. اين امر به ما کمک مي کند تا از درباره نيازهايش بپرسيم. نتيجه اين کار، القاي احساس امنيت و احترام به همسر است.
14. تکنيک حفظ حريم خانواده
گاهي اوقات اتفاق هايي مي افتد که فرزندان و خويشاوندان کلمات تند و زننده اي را که ناشي از اختلاف سليقه زوج هاست از آنها مي شنوند. براي جلوگيري از بروز اين اتفاق ها، زن و شوهر پيش از ابراز تصميم ها و نظريه هاي خود درباره مسائل مختلف نزد ديگران بايد از نظرات يکديگر آگاه باشند. حفظ احترام همسر و حريم خانواده و ابراز احساس هاي مثبت به همسر در حضور ديگران مهم است. اين کار مي تواند باعث رفع کدورت و استحکام رابطه زوج ها شود.
[=B Mitra]توانايي برقراري ارتباط با ديگران از راه گفتوگوهاي کوتاه، هنري است كه شرايط رسيدن به موقعيتهاي بهترِ براي با ديگران بودن و تعامل با آنها را فراهم ميكند. راهکارهاي زير را براي برقراري يک مکالمه کوتاه، مختصر و مفيد به شما پيشنهاد ميكنيم:
1.اولين فردي باشيد که ميگويد: «سلام» لبخند ملايم و دست دادن در هنگام سلام كردن فراموشتان نشود.
2.يك اظهار محبت كوتاه مانند «صبح به خير»، «شب به خير»، «حال شما خوبه!»، ... براي شروع گرم مناسب است.
3.در طول گفتوگو، ارتباط چشمي را برقرار نگه داريد و هنگامي که فرد در حال صحبت کردن با شماست سر خود را به اين طرف و آن طرف نچرخانيد و جاي ديگر را نگاه نکنيد.
4.به حرفهاي طرف مقابل با دقت توجه كنيد. واکنشهاي مثبت مانند تكان دادن سر يا تاييد كلامي را در زمان مناسب فراموش نكنيد.
5.خداوند دو گوش داده و يك زبان؛ بنابراين دو برابر آنچه حرف ميزنيد، گوش کنيد.
6.چيز جالبي براي ارائه دادن در دست داشته باشيد. سعي کنيد دانش خود را همواره به روز نگه داريد و از وقايع و اخبار جديد با اطلاع باشيد. آگاهي از اخبار و وقايع فرهنگي ميتواند به شما کمک کند تا راحتتر با طرف مقابل ارتباط برقرار کنيد. ميتوانيد سر صحبت را با جملههايي به اين شرح باز کنيد: "نظر شما در مورد ........ چيست؟" و يا "شنيدهايد که .............؟" از موضوعات منفي و بحث برانگيز پرهيز کنيد، و وارد جزئيات مسائل شخصي نشويد.
7.اگر قصد ديدن شخص خاصي را داريد، بهترين راه اين است که از يکي از آشنايان آن فرد تقاضا کنيد تا شما را به او معرفي کند. از يک دوست دو جانبه بخواهيد تا اين افتخار را نصيب شما کند.
[=B Mitra]8.در زمان معارفه، دقت کافي داشته باشيد و سعي کنيد نامها را به خاطر بسپريد تا در طول مکالمه، پيوسته از آنها استفاده كنيد.
9.اگر کسي کارت ويزيت خود را به شما تعارف کرد، آنرا به عنوان يک هديه قبول کنيد. با هر دو دست آنرا بگيريد و مدتي به آن نگاه کنيد و چيزهايي که روي آن نوشته شده است را به دقت بخوانيد. وقتي خواندن تمام شد، آنرا در جيب کت و يا کيف دستيتان قرار دهيد تا با اين کار نشان دهيد که برايتان ارزشمند است.
10.مراقب ژست و پرستيژ خود باشيد. افراديکه بيش از اندازه احساس راحتي ميکنند، اسباب ناراحتي ديگران را فراهم ميآورند. از سوي ديگر اگر راحت نبوديد باز هم اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و خود را آرام و موقر نشان دهيد.
11.اگر مطمئن نيستيد که طرف مقابل، شما را به درستي به جا ميآورد يا نه، خودتان را معرفي کرده و اسمتان را بگوييد. به عنوان مثال بگوييد: "آقاي علي کاظمي؟ من محسن بختياري هستم، از ديدن شما خوشبختم"، لبخند يادتان نرود.
12.پيش از آنکه در گفتوگويي که تازه به آن پيوستهايد، شرکت کنيد، ابتدا براي مدتي گوش دهيد و جوانب مختلف آن را در نظر بگيريد. مطئمناً دوست نداريد که با صحبت هاي نابجا فرصتهاي استثنايي را پايمال کنيد.
13.راههاي فرار از مكالمه نامناسب را هم براي خود و هم براي طرف مقابل بگذاريد. براي مثال: «من وقت نکردم نهار بخورم به همين خاطر بايد يک سر به بوفه بزنم.» و يا «اجازه دهيد نوشيدنيهايتان را عوض کنند.»
14.اما در چه زماني بايد از يک مکالمه بيرون آمد؟ بايد کاري کنيد که ابتدا تاثير مناسبي بر روي فرد مقابل بگذاريد و همچنين کاري کنيد که به دنبال شما بيايند به همين دليل ميبايست: "باهوش و مختصر عمل کرده و آنها را در انتظار بگذاريد."
[=B Mitra]-جملاتى كه بايد از آن پرهيز كرد! [=B Mitra]برخى جملات ميتوانند براى شما مشكلاتى ايجاد كنند؛ به خصوص زمانى كه آنها را بدون فكر كردن در مورد معناى واقعى شان به كار ميبريد... براى مثال، كلمه نتوانستن را در نظر بگير. تا به حال شده كه به خودت بگويى: " نميتوانم..." مثل اين جمله: "من نميتوانم اون كار را انجام بدهم." اون چيه كه تو نميتوانى انجامش بدهى؟ همين الان به چيزى كه نميتوانى انجامش بدهى فكر كن. مردم اغلب چنين جملاتى را عنوان ميكنند: نميتوانم وزنم را كم كنم، نميتوانم سيگار را ترك كنم، نميتوانم ببخشم، يا نميتوانم پيانو ياد بگيرم."
هيچكدام از اين جملات درست نيست!...
دقت كن! نتوانستن به معناى انجام پذير نبودن است؛ پس اگر نشود كارى را انجام داد يعنى با امرى غيرممكن روبرو هستى؛ مثل اين است كه تو نميتوانى مانند پرنده پرواز كنى، از ميان ديوار رد شوى، يا يك كيلومتر را در دو دقيقه بدوى؛ اين جملات همگى صحيح هستند.
در اغلب موارد زمانى كه ميگوييم " نميتوانيم كارى را انجام دهيم" در حال به كارگيرى كلمه نادرستى هستيم.
كاربرد نميتوانم درست نيست، كلمه درست، نميخواهم است؛ نه اين كه "نميتوانم"، بلكه "نميخواهم" كه انجام دهم. "نميخواهم" به معناى اراده نكردن است، به معناى "من انتخابش نميكنم" است.
وقتى كلماتمان را تغيير ميدهيم، جملاتى كه به خود ميگوييم، گفتار درونى مان نيز معناى متفاوتى پيدا ميكند. "من نميخواهم وزن كم كنم، سيگار نكشم، ببخشم، در واقع تمام اين موارد گزينه هايى است كه از نظر عملى امكان پذير و شدنى اند، ولى ما انتخاب ميكنيم كه انجامشان ندهيم.
اغلب ما به تغيير كلمات مايل نيستيم، چون اين كار ما را با مسئوليت كارهايى كه انجام نداده ايم روبرو ميكند.
[=B Mitra]
[=B Mitra]برشي از كتاب :
ماييم که اصل شادي و کان غميم، علي صاحبي، انتشارات: سايه سخن
[=B Mitra]نويسنده: حسن بني اسدي،
نشر نسل نوانديش
در کتاب «همساني در ازدواج»، بالغ بر هفتاد همساني براي نامزدهاي ازدواج بررسي ميشود و حوزههايي مهم مانند صفات شخصيتي، بستر خانوادگي، ارزشها و نگرشها، تعامل زوجي و منطقي يا عاطفي بودن را در برميگيرد.
مشاوره قبل از ازدواج سه مرحله اساسي دارد. اين مراحل عبارتاند از:
- بررسي آمادگي نامزدها براي ازدواج،
- ارزيابي همکفو بودن و همساني و
- درنهايت نيز ارزيابي مهارتهاي زندگي مشترک.
هرچند هرکدام از اين مراحل اهميت خاص خود را دارند، ولي مرحله دوم در «کيفيت ازدواج» و مرحله سوم در «پايداري رابطه زوجي» نقشي بسزا ايفا ميكنند. تقريباً همه نظامهاي همسرگزيني به ازدواج همسان تمايل دارند.
اگر هدف مشاوره قبل از ازدواج پيشبيني رضايت، سازگاري و خشنودي رابطه ميان يك زوج است، بين کيفيت ازدواج و همساني و بهويژه همساني در صفات شخصيت، رابطهاي نيرومند و معنادار وجود دارد. ارزيابي همساني و همکفو بودن ميتواند شاخصي بسيار مهم در پيشبيني سازگاري زندگي زناشويي باشد.
[=B Mitra]پس از واقعه عاشورا، سکينه و ديگر بانوان به اسارت دشمن در آمده و همراه با کاروان اسرا به کوفه و شام برده شدند.
در توصيف چگونگي ورود اسراي اهل بيت(ع) به شام از يکي از اصحاب پيامبر اکرم(ص) به نام سهل بن سعد ساعدي روايت شده که روز ورود اسرا به شام مردي را ديدم که سري بر نيزه داشت که سيمايش بسيار شبيه سيماي رسول خدا(ص) بود و از پي آن دختري را ديدم که بر شتري برهنه و بيمحمل سوار بود.
خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کيستي؟»
گفت: «سکينه دختر حسين(ع)»
گفتم: «آيا از من کاري ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را ديده و سخن او را شنيدهام»
گفت: اي سهل اگر براي تو ممکن است بگو تا اين سرها را از اطراف ما دور کنند تا مردم به تماشاي اين سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا(ص) نگاه کنند.
سهل ساعدي چهل دينار زر سرخ (چهار صد دينار) به نيزهدار داد تا سر امام را از زنان اهل حرم دور کند.»
[=B Mitra]
خوارزمي، مقتل الحسين(ع)، صص60- 61 و مجلسي، بحارالانوار، ج45، صص127-128.
[=B Mitra]تا ظهر روز يازدهم عمر سعد ملعون ماند كه كشتهها را جمع كند و براي آنها نماز بخواند؛ ولي عصر عاشورا گفت «مَنْ يَنْتَدِبُ لِلْحُسَيْنِ»[1] كيست كه پاسخ اين نداي ما را دهد و بر بدن مطهر حسين اسب بتازد؟ كه آنها گفتند «نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْر»[2] عدهاي همين كار را كردند. اينكه وجود مبارك سيدالشهداء به زبان حالش در آن حالت مناميهاي كه براي سكينه يا سُكينه(سلام الله عليها) پيش آمد پيام داد همين است، خيليها رفتند كنار اين بدن بيسر خداحافظي كنند فقط سكينه(سلام الله عليها) اين پيام را شنيد. قرآن خواندن سيدالشهداء را هم همه نميشنيدند خواص ميشنيدند اينطور نبود كه صداي عادي باشد كه همه بشنوند در هنگام توديع وجود مبارك سكينه(سلام الله عليها) اين پيام را از حلقوم مطهر حسينبنعلي شنيده است عده زيادي هم بودند آنها نشنيدند
خواستگاري و كفويت
و اين دختر هم از دخترهاي بنام و اوحدي از فرزندان حسينبنعلي بود كه گفتند وقتي برادرزاده أبيعبدالله خواستگاري كرد و خِطبه كرد فرمود: سكينه براي زندگي تو مناسب نيست «کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاستغراق في الله»[3] به برادرزادهاش فرمود تو بالأخره ميخواهي ازدواج كني زندگي داشته باشي زني كه به زندگيات برسد اين دخترم به نام سكينه اين براي تو يك بانوي خانهداري نخواهد بود او غالباً غرق جلال و جمال خداست «کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاستغراق في الله» اما خواهر سكينه آن دختر ديگرم براي ازدواج با تو آماده است. اين يك خصوصيت ديگري دارد؛ لذا عده زيادي كنار آن نعش بيسر هستند فقط سكينه ميشنود كه چه چيزي گفت، سكينه است كه ميگويد پدرم به من فرمود پيامم را به شيعيان من برسان بگوييد هر وقت آب گوارا مينوشيد به ياد لبان من بنوشيد اين براي آن است كه بچهها را به حسين آشنا كند وگرنه اين آب را خيليها هم ميخورند، بگوييد يا حسين
«شيعتي مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذكروني اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني»[4]
فرمود سكينه دخترم به شيعيان من بگو اگر شهيدي داريد من را بهانه نكنيد، براي شهيدتان گريه كنيد شهيدتان را بهانه كنيد براي من گريه كنيد، براي اينكه گريه بر حسين اصل است هم شما زنده ميشويد هم آن شهيد بهره ميبرد مبادا من را بهانه كنيد براي شهيدتان گريه كنيد «او سمعتم بغريب او شهيد فاندبوني» به ياد مظلوميت من باشيد و گريه كنيد، البته اين گريهها آموزنده است در بخشهاي ديگر فرمود گريه نكنيد فرمود:
«لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني»
اي كاش شما شيعهها بوديد اين منظره را ميديديد كه
«كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني»
اي كاش ميديديد من چگونه براي اين بچهام آب ميخواستم اينها نگذاشتند آب آن كاري كه حرمله كرد فرمود نگذاشتند
اي كاش بوديد! اينها را ميديديد «وَ بِجَرد الخَيْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُوني»
اي كاش بوديد نميخواستم من را ياري كنيد؛ ولي ميديديد كه اين سينهام را نرم كردند. «مسحوق» مثل «مسحوط» اين پودر شدهها را ميگويند «مسحوقات» در اين داروخانههاي سابق آنچه كه پودر بود ميگفتند «مسحوقات» فرمود: «وَ بِجَرد الخَيْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُوني».
«السلام عليكم يا اهل بيت النبوة و يا معدن الرسالة و يا مختلف الملائكة و يا مهبط الوحي و رحمة الله و بركاته»
[=B Mitra]در باره شهادت امام حسين (ع) فراوان گفته شده است، و هرچند، هراندازه گفته شود، باز هم حق آن حماسه ادا نخواهد شد، اما اگر محاسبه اي از عمر امام حسين (ع) داشته باشيم، يعني 57 سال، عاشورا در عين عظمت محتوا، به لحاظ زماني بخش کوچکي از عمر آن حضرت است. اين در حالي است که امام حسين (ع) بخش قابل ملاحظه اي از عمر خويش را همانند ديگران سپري کرده و چنين نبوده است که در سراسر عمر درگير در نبرد و منازعه و کار سياسي باشد.
پس بايد به ابعاد ديگر حسين هم توجه داشت، به ويژه اگر بدانيم رابطه امام با پدربزرگش يعني رسول خدا (ص) بر اساس مفهوم «حب» و دوستي بوده است. حسين با عشق پدر بزرگش تا هفت سالگي قدم گذاشت و يقينا اين حب و دوستي در خانواده او و نسبت به او تأثير عميق روحي برجاي گذاشته است. در اين باره روايات فراوان است.
دشمنان اهل بيت در تاريخ بيش سعي کرده اند چنين وانمود کنند که حسين روحيه جنگي داشته است و حسن روحيه صلح آميز! اما چنين نکته اي خلاف واقعيات بوده و همان طور که در جاي خود معلوم گشته، اين مسأله در سمت و سوي تحريف تاريخ توسط امويان و دشمنان امام حسين است. حتي به شخصي نسبت دادند که گفته بود: حسن شبيه به پيامبر و حسين شبيه به علي بوده است!
شک نداريم که امام حسين در کنار پدر و برادر، تابع سياست آنان بود. در ماجراي صلح هم، همان موضع برادر را پذيرفت. بعد از آن نيز ده سال بر اساس همان موضع زندگي آرام کرد. البته با معاويه جدال سياسي داشت و رويه امويان را نمي پسنديد و از آن انتقاد مي کرد. اما شرايط را براي قيام آماده نمي ديد.
بنابرين ما بايد تلاش کنيم تا از لابلاي زندگي امام حسين (ع)، از آنچه جسته گريخته نقل شده، مفاهيم زندگي را استخراج کنيم، گرچه به باور ما، داستان کربلا هم داستان زندگي است، البته زندگي شرافتمندانه نه ذليلانه.
در اينجا ميتوان به عنوان نمونه به مناسبات امام حسين (ع) با همسرش رباب اشاره کرد.
داستان اسلام آوردن امرء القيس در زمان عمر در منابع نقل شده است. وي که از قضاعيان بود در مدينه اسلام آورد و توسط عمر حتي قبل از اين که يک نماز خوانده باشد، به عنوان فرمانده مسلمانان طايفه قضاعه انتخاب شد. وقت رفتن با علي بن ابي طالب و حسنين (ع) روبرو شد. امام اظهار تمايل کرد تا دختري از دخترانش را به عقد يکي از فرزندان پيامبر درآورد. او سه دخترش را يکي به علي بن ابي طالب و و دو ديگر را حسنين (ع) داد. رُباب، سَلمي و مَحياه اين سه دختر بودند. محياه زن امام علي و صاحب فرزند شد. سلمي همسر امام حسن گرديد و رباب همسر امام حسين. (عليهم صلوات الله).
امام حسين (ع) رباب را بسيار دوست مي داشت و در اظهار اين دوستي هيچ تقيه اي نداشت. اين ويژگي خاص او و از روحيات شخصي اش بود. آنچه در منابع از شعر امام حسين عليه السلام در اين باره نقل شده، بسيار مشهور است:
لعمرک إنّني لأحبّ دارا تکون بها سکينة و الرّباب
اُحبّهما و أبذل جلّ مالي و ليس للائمي فيهم عتاب
و لست لهم و إن عتبوا مطيعا حياتي أو يغيبنى التراب
به جان تو سوگند، من خانه اي را دوست دارم که سکينه و رباب در آن باشند.
آن دو را دوست دارم و تمامي اموالم را در اين راه مي بخشم و براي ملامتگرم حاضر به پذيرش عتاب نيستم.
من مطيع کساني که من را عتاب کنند نيستم، در تمام زندگي ام و تا وقتي که روي در نقاب خاک کشم.
در مقابل رباب نيز فداکارانه امام حسين را دوست داشت و گفته اند که وقتي امام حسين به شهادت رسيد، يک سال سر قبر او بماند. من اين را تعبيري شاعرانه مي دانم نه واقعي، اما به هر حال، تعبيري از روي عشق و دلدادگي رباب به امام حسين است.
همين محبت و دوستي است که سکينه را نيز اهل شعر و ادب و دوستي بار آورده است. نقل کردهاند که امام حسن (ع) از اين که بي پرده از محبت خود نسبت به همسر و دخترش ميگويد، گلايه کردند، اما امام حسين باز هم بر اين محبت تأکيد کردند. گويند که رباب پس از امام حسين، خواستگاران زيادي از قريش داشت که رضايت به ازدواج نداد، گرچه برخي گفته اند که تنها چند روزي پس از عاشورا زنده بود (البداية و النهايه: 8/210).
سکينه هم زن برزگي در تاريخ اسلام شد و روحيات شاعرانه او در همه منابع مورد ستايش قرار گرفته، گرچه شايد اندکي اغراق هم شده است.. جالب است که نام اصلي سکينه اميمه بوده و بسا سکينه نامي بوده که امام حسين (ع) به خاطر آرامشي که در کنار دخترش داشته، به او داده و بر نام اصلي او غلبه کرده است. (بنگريد: مقاتل الطالبيين، ص 94) در باره سکينه نوشته اند: و کانت سکينة من الجمال و الأدب و الفصاحة بمنزلة عظيمة، کان منزلها مألف الأدباء و الشعراء (منتظم: 7/175).
در باره روش محبت آميز امام حسين عليه السلام توجه به اين روايت نيز جالب است:
کنيزى دسته ريحانى را تقديم امام حسين کرد. حضرت در برابر او را آزاد کردند. به حضرت گفته شد که شما تنها براى يک دسته گل کنيز را آزاد کردى؟ حضرت فرمود: خداوند در قرآن ما را چنين ادب آموخته است که «و اذا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنِ مِنْها أو ردّوها». شما پاسخ سلام و تحيت را به بهتر از آنچه خطاب شما گفته شده بدهيد. بهتر از دسته گل، آزاد کردن اوبود. (نثر الدر، ج 1، ص 335)
[=B Mitra]
وبلاگ، رسول جعفريان، گزارشي است از علاقه امام حسين عليه السلام به همسرش رباب و دخترش سکينه.
[=B Mitra]11ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
إنَّ ماضي يَومِكَ مُنتَقِلٌ و باقيهِ مُتّهمٌ فَاغتَنِمْ وَقتَكَ بِالعَمَلِ!
ديروز که گذشت و به فردا هم اطمينان نيست، امروزت را با اعمال صالحه غنيمت شمار! (شرح غرر، ج 2، ص 507)
12ـ «امام جعفرصادق (عليهالسلام)»:
اِنْ اُجِّلتَ في عُمرِکَ يَومَين فَاجعَل اَحَدَهُما لِأَدَبِکَ لِتَستَعينُ بِهِ علي يَومِ مَوتِک.
اگر از عمرت فقط دو روز مانده باشد يک روزش را به ادب و تربيت خود [ وفرا گرفتن معارف الهي] اختصاص بده تا تو را به روز مرگت ياري دهد. (روضه(فروع) کافي، ج 8، ص 150)
13) «امام محمدباقر(عليهالسلام)»:
اَليَومُ غَنيمةٌ وَغداً لاتَدري لِمَن هُوَ؟
امروز را غنيمت شمار، تو چه ميداني فردا از آنِ که خواهد بود؟ (بحار، ج 78، ص 179)
14) «امام موسيكاظم(عليهالسلام)»:
لَيسَ مِنّا مَن لَمْ يُحاسِبْ نَفسَه كُلَّ يَومٍ.
کسي که همه روزه به حساب خود رسيدگي نکند (و خوب و بد خود را بررسي ننمايد) پيرو ما نيست. (تحفالعقول، ص 417)
15) «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
حاسِبوُا أَنفُسَكُم قَبلَ أَن تُحاسَبوا!
(امروز) به حساب خود برسيد پيش از آنکه (فردا) به حساب شما برسند! (وسائل، ج 11، ص 380)
16) «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
اِنّ اَنفاسَكَ أَجزاءُ عُمرِكَ فَلاتُفنها اِلاّ في طاعَةٍ تُزلِفُك.
اين نَفَسهاي تو، يکايک أجزاي عمر تو است، برحذر باش که آنها را جز در راه اطاعتي که تو را به خدا نزديک کند به هَدَر ندهي. (شرح غرر، ج 2، ص 276)
17) «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
إنَّ عُمرَكَ وقتُكَ الّذي أنتَ فيهِ.
عمر تو، همين وقت و زماني است که هماكنون در آن به سر ميبري (آن را غنيمت بشمار). (شرح غرر، ج 2، ص 500)
18) امام موسيبنجعفر(ع):
اِِيّاكَ وَ الْكَسَلَ وَالضَّجَرَ فَاِنّهُما يَمنعاكَ حَظكَ مِنَ الدُّنيا وَ الآخرة.
برحذر باش! و از تنپروري و بيحوصلگي بپرهيز. اين دو خصلت به طور حتم تو را از بهرههاي دنيا و آخرت هر دو محروم خواهد ساخت. (مواعظ صدوق، ص 108)
19) «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
قَلَّ ما أدبَرَ شيءٌ فَأقبلَ!
کمتر چيزي بوده وقتي از دست رفت دوباره بازگردد! (امالي طوسي، ج 1، ص 251)
20) «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
تَدارَكْ في آخِرِ عُمرِكَ ما فاتَكَ في اَوَّلهِ.
در باقيماندة عمر خود (با اعمال صالحه) عمر از دست رفته را جبران کن. (مواعظ عدديّه، ص 21)
احاديث ديگر با همين موضوع را در 28 مهر تقويم مطالعه نماييد
[=B Mitra]آرامش آگاهانه [=B Mitra][=B Mitra]پرسش:
شيطان ناپيدا است و تصور خطرناك بودنش براي زندگي، آرامش ذهني را ميگيرد براي دفع شيطان و لشكرش از زندگي زناشويي و حفظ آرامش چه بايد كرد؟ [=B Mitra]
پاسخ:
نگراني آگاهانه هزار شرف دارد به نگراني غافلانه جاهلانه آميخته شده به اوهام و خيالات و اشباح. شناخت و آگاهي به ما قدرت مديريت ميدهد توانا كسي است كه داناست.
اقتضاي جان چو اي دل آگهيست
هر که آگه تر بود جانش قويست
در گذشته مردم اژدهها را هرسناك از دور مي ديدند و زبان سرخش را آتش ميانگاشتند. جاهلانه در نقاشيها آتشي ميكشيدند كه از دهان اژدها خارج ميشد ولي با رشد علم و دوربينهاي دقيق زندگي اژدهها و مارهاي بزرگ از نزديك و ملموس مورد بررسي قرار گرفت. حتي مطالعه شد كه چند دندان دارند و قدرت فك و آرواره آنها چه قدر است.
ميكروب، اشعه ايكس، امواج موبايل و مودم ديده نميشوند و ضررهايي دارند. جن يعني موجود ناپيدا، جنت باغي است كه از درخت پوشيده شده است و جنين در شكم مادر مخفي است و جُنّه سپري است كه با پوشش، ما را از صدمات حفظ ميكند.
اگر استاد برقكار حاذق بگويد با زدن اين كليد جريان برق قطع ميشود ما به گفته او اعتماد مي كنيم. خداوند عالم فرموده من جنيان را خلق كردم تا من نخواهم كسي نمي تواند به شما ضرر بزند و من از مؤمن دفاع ميكنم. براي دفع شر شيطان و لشكرش از قرآن، صدقه، اذكار مخصوص و عام، انگشتر و پناه آوردن به من و اعتماد به من كمك بگيريد. در ضمن همه جنيان پليد و شرور نيستند و فرشتگان زيادي را براي حمايت و ياري از شما آفريده ام.
ابليس مانند امواج مضر حوزه وجودي خود را دارند وقتي به ما آسيب مي رسد كه راه مقابله نداشته باشيم و بدون محافظ در معرضش قرار گيريم. شيطان مانند شيري است كه در قفس خودش است اگر ما برويد با چوب سر به سرش بگذاريم و يا قفلش را باز كنيم و وحشي اش كنيم طبيعتا ممكن است به ما حمله كند. همان گونه كه لاك پشت با كوچك ترين حركتي به لاك خود مي رود شيطان با ذكر از ما دور مي شود و به لاك خود مي رود و اين است معناي خناس.
در روايت داريم همان گونه كه فلز و يخ در حرارت ذوب مي شود با اسامي خانوادگي مقدسي چون «محمد» شيطان محو ميشود. بنابراين بايد سوره ناس را در عقيده و رفتار بخوانيم و تحليل و تأمل كنيم. به جاي خودگويي منفي و تلقين و نفوس بد زدن بايد خودگويي مثبت داشته باشيد ذهن را منصرف به حمايتگري خداوند از مؤمن كنيم. در حديث يك تكنيك بسيار كارآمد دقت كنيد.
كوچك شدن شيطان
قدرت شيطان را زياد نكنيم. به جملاتي كه به كار مي بريد دقت كنيد تا بار هيجاني كلمات سبب غرور شيطان و ضعف خودتان نشود به روايت زير دقت كنيد
فردي ميگويد: من پشت سرِ پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر الاغى نشسته بودم كه ناگاه، الاغ، سِكَندرى خورد. من گفتم: مرگ بر شيطان!
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: « مگو: مرگ بر شيطان؛ زيرا هر گاه بگويى: مرگ بر شيطان، شيطان در خودش احساس غرور مى كند و مى گويد : من با قدرت خود، آن [الاغ] را زمين زدم. امّا اگر بگويى: به نام خدا، شيطان، چنان احساس كوچكى مى كند كه گويى از مگس هم كوچك تر است».[1]
[=B Mitra]
1.دانشنامه قرآن و حديث نويسنده : محمد محمدي ري شهري، ج 13، ص 285)
منبع: ماهنامه فرهنگي و تربيتي و اجتماعي خانواده شاد، سال اول، مهرماه 1396، پيش شماره پنجم، ص52
[=B Mitra]رسولُ اللّه (صلى الله عليه و آله و سلّم) : عَرامَهُ الصَّبيِّ في صِغَرِهِ زِيادَةٌ في عَقلِهِ في كِبَرِهِ .
بـازيگوشى (و شـيطنت) بـچّه در دوران كودكى، نشانگر فزونى عقل او در بزرگسالى است .
[=B Mitra]نياز به دوست و فضاي صميمانه دوستي در انسانها انکارناپذير است.
احساس تنهايي يکي از شکنندهترين حالات رواني است.
دوستي و دوستان تحمّل پذيري آدمي را در برخورد با سختيهاي زندگي بالا ميبرند .
طبق تحقيقات پژوهشگران بيماراني که دچار يک نوع بيماري لاعلاج هستند، اگر دوستان اندکي داشته باشند، در مقايسه با بيماران پرارتباط و بيماراني که خانوادههاي شاد و حمايتگر دارند، زودتر ميميرند.
روابط دوستانه باعث مي شود تا احساس کنيم که به گروهي تعلّق داريم و احساس عضويت در گروه نماييم. چنين عضويتي امتيازات خاصي دارد، از جمله اتحاد قابل اطمينان؛ يعني وجود پيوندي که در صورت لزوم و در هنگام بروز مشکل ميتوان بدان تکيه کرد.[1]
[=B Mitra]
1. مهارت ها و آداب دوستي
نويسنده: سيد محمود مرويان حسيني
انتشارات: دانشگاه علوم اسلامي رضوي
تهيه کننده ها: دانشگاه علوم اسلامي رضوي
قيمت: 5000 ريال
خريد :http://l1l.ir/3a59
[=B Mitra]محبت خود را ارزان به بچه نفروشيد؛ اگر هرچه محبت داشتيد، رايگان به بچه داديد، بچه از محبت شما وازده ميشود؛ مثل غذا که اگر زيادي در اختيارش بگذاريد، تف ميکند؛ هرچند هم که خوشمزه باشد. اگر نان را زياد به او بدهيد، مقداري را گاز ميزند و باقي را توي دستوپا ميريزد. کم توي ظرفش بريزيد تا ته ظرفش چيزي نماند تا اگر خواست، دوباره بهاندازه برايش بريزيد که يکدانه برنج هم اضافه نيايد.
بچه را تشنه محبت خود نگهداريد. بعضي وقتها آدم با افراط در محبت، در واقع ميخواهد خودش را تسکين بدهد. اين، ساختن بچه نيست، ويران کردن اوست. بايد محبتش توي مشتش باشد و اگر کار خوب از بچه ديد، متناسب با آن، محبت را روانه کند و بهظهور برساند.
[=B Mitra]از چيزهايي که براي همه ما دردآور است و ما را رنج ميدهد، اين است که ما در متن بهترين پايگاه اخلاق يعني عبادات خود در فکر خارج آن هستيم! در متن عملي که براي ما سازنده است متوجّه امور ديگريم؛ مثلاً، انسان در نماز که مناجات عبد با مولا و بهترين وسيله براي ندا و نجواي بنده با خداست، متوجه نيست که چه ميگويد. او نه تنها از معارف نماز، آگاه نيست و نه تنها مفاهيم آن را در ذهن نميگذراند بلکه به خارج از آن ميپردازد.
گاهي انسان بر طبق شريعت نماز ميخواند، يعني واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعايت ميکند، ولي حضور قلب ندارد اين نماز گرچه از نظر فقهي باطل نيست، ليکن از نظر اخلاقي و کلامي نمازي بياثر است. تأمين حضور قلب در نماز، بسيار مشکل است. با اين که هر نماز چند دقيقه، بيشتر طول نميکشد، اين هنر در نمازگزار نيست که موقع نماز خود را ضبط کند. اگر انسان همان چند دقيقه، خود را ضبط کند و بداند با چه کسي سخن ميگويد، بقيه امور او تأمين است؛ امّا چون در همان چند دقيقه، قدرت حضور و ضبط ندارد، ساير امور او هم ناکام است.
عبادت، آنگاه در تهذيب روح و تزکيه جان مؤثر است که عبادت کننده به مضامينش عارف و معتقد باشد و آنها را در ذهن خود حاضر کند؛ امّا اگر در متن عبادت، غفلت داشته باشد، ديگر راه براي تزکيه او نيست. غفلت به تعبير ائمّه (عليهمالسلام)، چرک روح است. وقتي آينه شفّاف دل را چرک بپوشاند، چيزي را نشان نخواهد داد و اگر ما در متن عبادت، گرفتار غفلت و چرک شويم، راهي براي تهذيب روح نداريم.
راه حلّ مشکل
آنچه گفتيم تحليل درد بود؛ اما راه درمان را نيز بايد بشناسيم. چون تهذيب روح، بدون شناخت درد و آشنايي با راه درمان آن ممکن نيست. راه حلّي که قرآن ارائه ميدهد يکي «مراقبت از خود»، و ديگري «ياد خدا» است؛ انسان بايد اوّلاً مواظب جلسات، خواندني ها، شنيدني ها، خوردني ها و پوشيدني هاي خود باشد؛ مواظب باشد چه سخني را ميشنود و چه مي گويد، دقّت کند که در کنار سفره غذاي حلال مينشيند يا حرام؟ لباسي را که بر تن ميکند بايد گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهي شخص لباسي ميپوشد تا مشهور شود و هنگامي که از کوي و برزن ميگذرد لباسش جلب توجّه کند. اين نشان ميدهد که او گرفتار خود بيني است.
اگر انسان، مواظب جلسات علمي خود باشد و سخني جز براي رضاي خدا و به سود جامعه اسلامي نگويد، به تدريج زمينه فراهم ميشود تا به ياد خدا دل ببندد. وقتي به ياد خدا دل بست، به آساني خاطرههاي خوب در ذهنش ترسيم ميشود. از اين رو قرآن کريم، ذکر خدا را براي غفلتزدايي و قرب به حق به ما ميآموزد.
[=B Mitra]
آيت الله جوادي آملي، مراحل اخلاق در قرآن
[=B Mitra]هر که ماند از کاهلي بي شکر و صبر او همين داند : که گيرد پاي جبر
هر که جبر آورد، خود رنجور کرد تا همان رنجوريش در گور کرد
گفت پيغمبر که: رنجوري به لاغ رنج آرد تا بميرد چون چراغ
جبر چه بود؟ بستن اشکسته را يا بپيوستن رگي بگسسته را
ون در اين ره ، پاي خود نشکسته اي بر که مي خندي چه پا را بسته اي؟
و آن که پايش در ره کوشش شکست در رسيد او را براق و بر نشست[1]
مولانا معتقد است بايد در مقابل نعمت هاي خداوند شاکر و در برابر سختي ها و مشکلات صبور باشيم. اما کسي که اين گونه نيست از روي تنبلي و کاهلي خود را جبري مي کند، به اين وسيله از قبول مسئوليت و تلاش شانه خالي مي کند. در حالي که سرانجام چنين تفکر جبرگرايانه اي رنجوري و افسردگي و در نهايت هلاکت است.
او براي تاکيد کلام خود به حديثي از پيامبر (ص) متوسل مي شود که ايشان فرموده اند:" هرکسي تظاهر به رنجوري کند به واقع در اثر همين تمارض مريض مي شود و در نهايت خواهد مرد.
اصل حديث اين است: لا تَمارضوا فتَمرضُوا و لا تَحفِروا قبورَکم فتَموتوا؛ خود را به بيماري نزنيد که در نتيجه بيمار خواهيد شد و گور خود را نکنيد که خواهيد مرد.
جبر در لغت به معني شکسته بندي يا بستن رگ پاره است. در نتيجه تو که پايت را در راه خدا به کار نبرده اي و نشکسته اي تا نياز به شکسته بند داشته باشي چرا بيهوده دم از جبر مي زني و پاي خود را بسته اي و کاري نمي کني؟
[=B Mitra]يکي از معضلات قرن حاضر پديده طلاق است . همانطور که آمارها نشان ميدهد ميزان طلاق در تمام جوامع رو به افزايش است و اين معضل گريبان بسياري از جوانان را گرفته يا خواهد گرفت. اما براي پيش گيري از آن آنگونه که بايسته است اقدام لازم توسط زوجين يا خانواده ها انجام نميگيرد و غالبا بعد از بروز مشکل خانواده ها به فکر چاره بر مي آيند که گاه نوش داروي پس از مرگ سهراب است.
به همين علت در چند دهه اخير، مردم سنت نيک مشاوره را جديتر گرفتهاند و خلاف قديم که منشا اين مشاورهها مراجعه به آدمهاي غيرمتخصص بود که تجربههايشان را از راه آزمون و خطا به دست آورده بودند، حالا مشاورهها تخصصي شده و همان طور که مردم براي امور حقوقي و مالي و تحصيليشان به افراد کاردان متخصص مراجعه ميکنند، مشاوره ازدواج هم به همت عدهاي از متخصصان مسائل خانواده و روانشناس مرسوم شده و البته هنوز چندان که بايد در جامعه ايراني جا نيفتاده است.
اکثر زوج ها متوجه نيستند که کلاس هاي آموزشي قبل از ازدواج مي توانند تا حد بسيار زيادي از احتمال طلاق بکاهند. تحقيقات گوياي اين مطلب هستند که شرکت در اين دوره هاي آموزشي مي توانند تا 30% احتمال بروز نفاق و جدايي را کاهش داده و زوجين را به سمت زندگي شادتري هدايت نمايند. شرکت در اين قبيل کلاس هاي مشاوره همچنين مي تواند از استرس هاي شايع زمان قبل از ازدواج نيز بکاهد. تنها کمي تلاش مي تواند احتمال موفقيت شما را در دراز مدت افزايش بخشد. شما بايد هر کاري که از دستتان بر مي آيد را انجام دهيد تا بتوانيد روياهايتان درباره يک ازدواج موفق را به حقيقت مبدل کنيد، زندگي فوق العاده اي براي خود ايجاد نماييد و براي بقاي آن از هيچ تلاشي مضايقه نکنيد.
آمادگي هاي قبل از ازدواج وابسته به حقيقت است و براي تداوم بخشيدن به ارتباط ضروري مي باشد. اين کار شما را به طور ضمني براي رويارويي با چالش هاي آتي که هر زوجي بطور اجتناب ناپذير با آن مواجه خواهد شد، آماده مي کند. بهتر است اينکار را در همين ابتداي رابطه که هر دو نفر سرشار از انرژي و تازگي هستند، انجام دهيد. در اين يک مورد بخصوص نبايد سرتان را در برف ها فرو کنيد و خودتان را به بيراهه بزنيد. پژوهش هاي اخير حاکي از آنند که در حدود يک سال پيش از ازدواج و يا حتي 6 ماه قبل از آن فرصت بسيار مناسبي است که به مراکز مربوطه مراجعه کنيد و در کلاس ها و دوره هاي آموزشي آمادگي براي ازدواج شرکت کنيد. در اين زمان ميزان استرس و عادات منفي در پايين ترين حد خود قرار دارد و مي توان از همان لحظه الگوهاي ارتباطي را برقرار و محقق ساخت. اين دوران درست زماني است که مشکلات خيلي راحت تر به نظر مي آيند و قابل حل مي باشند.
براي مطالعه بيشتر گوش کنيد: https://t.me/besooiekamal/247
[=B Mitra]
راهنمايي و مشاوره قبل از ازدواج (گفتگوي عاقلانه؛ زندگي عاشقانه همسريابي مسابقه عقل آزمايي است نه بخت آزمايي)،ابوالفضل كرمي ؛ ابراهيم نعيمي نظام آباد، نشر روان سنجي
[=B Mitra]در تعريف گروه بايد آن را عبارت از دو يا چند فرد دانست که با يکديگر در تعامل بوده و به هم وابستهاند، از يکديگر آگاهي دارند و با تعامل اجتماعي بر يکديگر تأثير ميگذارند. افراد گروههاي کاري غالباً براي نيل به يک هدف مشترک تلاش ميکنند.
دو پليس در يک ماشين گشت، يک گروه محسوب ميشوند، اما تعدادي از مسافرين در يک هواپيما يک گروه محسوب نميشوند؛ چون شرايط آنها با تعريف ارايه شده همخواني ندارد. گروهها عناصر تشکيل دهنده سازمان هستند.
بايد اشاره داشت كه تفاوت زيادي ميان اصطلاحات گروه، تيم، کميته و مفاهيم مشابه وجود دارد؛ به عنوان نمونه همه تيمها گروه هستند، اما همه گروهها الزاماً تيم نيستند.
در تيمها مهارتهاي اعضاء مکمل يکديگر است. همچنين رهبر تيم، نقشهاي رهبري را تقسيم ميکند در حاليكه نقش رهبري در گروه کاملاً برجسته است و ما تقسيم رهبري به گونهاي كه در تيمها ميبينيم را در اينجا مشاهده نميكنيم. کميته نيز، گروهي از کارکنان بخشهاي متفاوت يا مشابه سازمان هستند که تنها به منظور ارايه راهکارها گرد هم آمدهاند تا مسألهاي خاص را بررسي کنند و راهکارهاي لازم را به مديريت ارايه دهند.
اين کميتهها دائمي هستند. «کميته ويژه» نيز به منظور بررسي و حلّ و فصل مسايل ناگهاني تشکيل ميشود و موقتي هستند. اما آنچه كه در اين کتاب به آن توجه ميشود نحوه تعامل افراد در قالب گروه است نه توجه به تفاوت اصطلاحات يادشده!
با وجود تمام مزايايي که کار در گروه دارد، اما به خوبي ميدانيد که کار در گروه با مشکلاتي روبرو خواهد بود: وجود اعضا با تفاوت هاي فردي و نامتجانس، انگيزههاي متفاوت، سطوح دانش و تخصصهاي گوناگون و... از جمله مواردي هستند که ميتوانند گروه را با مشکلات و کار در آن را با کندي روبهرو کنند.
در نتيجه، حضور در گروه و کار با آن مستلزم برخورداري از مهارتهايي است که بتوان بر اساس آنها از تعارضهاي درون گروه دور ماند و کارها را مديريت کرد. در اين ميان، مديريت گروه به دليل نقش حساسي که دارد، بايد با برخي مهارتها به منظور اداره گروه آشنا باشد.
اگرچه برخورداري تام و تمام از اين قبيل مهارتها مستلزم شرکت در کارگاههايي است که بدين منظور تشکيل ميشوند، اما با اين همه ما در اين کتاب تلاش کردهايم تا به صورت مختصر برخي از مهمترين موارد براي اداره مطلوب يك گروه را براي فعالان فرهنگي ارائه دهيم. اميد است اين گامهاي هر چند کوچک، نقش مؤثري در پيشبرد اهداف گروههايي که در يک سازمان تشکيل ميشوند ايجاد نمايد.
[=B Mitra]امروز براي جمعي از مربيان و مبلغين در موضوع "شيوه ارتباط با کودکان ناسازگار و خاص" سخنراني داشتم. کلاس پنجم است کوتاه قد و به شدت لاغر اما اين قدر قدرت دارد که وقتي خادم مسجد با او مشاجره کرد، دستور داد کسي مُکَبِر نماز نشود، همه بچه ها محبور شدند اطاعت کردند. معضلي است براي نمازگزارهاست. قابل کنترل نيست. در اين مدت سعي کردم:
- به خانه اش رفتم
- هديه دادم.
- به خوبي احترام و محبتش کنم.
- به او مسؤوليت امور ورزش مسجد را دادم. (از او خواستم با مهرباني با بچه ها رفتار کند تا جذب کلاس ها شوند. غيرمستقيم سعي کردم رفتار تند و خشنش را مديريت کند)
- وقتي مسؤول سالن فوتبال درخواست مشخص شدن وقت بازي را داد، در حضور جمع گفتم با ماني صحبت کنيد ايشون مسؤول هستند.
- بناست يک روز به مدرسه و سر کلاسش بروم.
- احترام، محبت، واگذاري مسؤوليت سه رکن اساسي ارتباط با اين نوع کودکان مي باشد. هيچگاه سعي نکردم ماني را بخاطر رفتارهاش از مسجد حذف کنم.
[=B Mitra]شادكامي و انتظارات [=B Mitra][=B Mitra]پرسش:
مهمترين عامل شادكامي در چيست؟ [=B Mitra]
پاسخ:
عوامل مختلفي در شادكامي و رضايتمندي ما از زندگي دخيل است. شادي جلوه هاي هيجاني است ممكن است فردي شادكام نباشد و لحظاتي شاد باشد ولي ما بايد براي شادكامي برنامه ريزي كنيم دل كه خندان شد غصهها را هم مي خنداند. اسب سواري و ماشين سواري نياز به مهارت دارد. زندگي فردي و زناشويي شادمانه نيز نيازمند مهارتهاي خاص خودش است. يكي از قوانين زندگي براي رضايتمندي و شادكامي تنظيم هيجانات و انتظارات خود را با واقعيت و امكاناتمان ميباشد. اين تنظيم بسيار مهم است. اگر تنظيمات مربوط به سوخت، موتور ماشين يا هواپيما به هم بخورد و بنزين زيادي وارد موتور شود موتور و قطعات ديگر گرفتار مشكل ميشود و روي سرعت اثر ميگذارد و دود زيادي از آنها خارج ميشود و لذت رانندگي و خلباني كاشته ميشود و محيط سمي ميشود.
انگيزه هاي دروني منبع خودباوري ارزشمندي، پويايي و لذت است. بدترين خيانت در تربيت و آموزش غفلت از انگيزه هاي دروني و سرمايه گذاري بر انگيزه هاي بيروني است. تقويتهاي مستمر و فزاينده بيروني سبب شده در انتظارات و توقعات ما دميده شود. كودكي ديروز با يك بستني تلاش و بازي مي كرد در سنين كودكي براي شاد شدن نياز به وسائل گرانقيمت دارد.
تنظيمات مديريت هيجاني و واقع بيني ما اگر به هم بخورد لذت زندگي از بين مي رود. بايد هشيار باشيم اين طور نيست كه يك دفعه مشكل قلمبهاي ايجاد شود مانند مرداب تدريجي فرو مي رويم. وقتي به خود مي آييم كه كار از كار گذشته است.
بزرگي گفته است: «من آن قدر قسي القلب نيستم كه مهربان باشم.» مهرباني نابجا دوستي خاله خرسه است. بايد به كودكان به تدريج و نرم در باشگاه تربيت با روشهاي منظم مختلف مهارت و هنر خودمهارگري و خويشتنداري (تقويت اراده) ياد دارد. ناكامي بهينه مهار شده يك روش ظريف و دقيق است. نبايد بالفور همه خواستههاي كودك را برآورده كنيم. مثلا بگوييم اجازه بده چايي ام را بخورم. يا وقتي اين برنامه كودك تمام شد..به تدريج بايد مفهوم زمان و انتظار را يادبگيريد و در دامنه تأخير را گسترده تر كنيم. او بايد بياموزد كه حتي تا ابد نيز ممكن است ما به خواسته خود نرسيم ولي نبايد شيون و زاري كنيم بايد قدرت سازگاري و ظرفيت خود را بالا ببريم و آسيب ها را كم كنيم. و با تابآوري Resiliency توانايي و ظرفيت خود را ريكاوري و آبديت كنيم. تابآوري يعني ظرفيت بازگشتن از دشواري پايدار و توانايي در ترميم خويشتن.
تذكر:
بنابراين والدين بايد به خود بيايند كه براي فرزند پروري مسؤوليت خطيري دارند و فردا بايد در محكمه وجدان و الهي در قبال آن پاسخگو باشند. گاهي ما براي پژمرده نشدن يك گل گران قيمت يا ماشين خود بيشتر از تربيت فرزند دقت و مطالعه و مراقبت و مشاوره مي كنيم.
[=B Mitra]
ماهنامه فرهنگي و تربيتي و اجتماعي خانواده شاد، سال اول، مهرماه 1396، پيش شماره پنجم، ص52؛ کانال زندگي آرام
[=B Mitra]فضاي مجازي يا سايبري [=B Mitra]مقصود از فضاي سايبري چيست؟ [=B Mitra]
پاسخ: «سايبر» پيشوندي براي توصيف شخص، شي، ايده و يا فضايي است كه مربوط به دنياي کار با رايانه و فضاي متصل به اينترنت مي باشد. اين پسوند از کلمه Cybernetics گرفته شده که به معناي مطالعه مکانيزم هاي مورد استفاده در کنترل و منظم سازي سيستم هاي پيچيده انساني و ماشيني است.هم زمان با توسعه اينترنت واژه هاي تركيبي بسياري از كلمه سايبر به وجود آمده است.
در اين جا به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
پـول سـايـبـر(Cybercash)،
فضاي سايبر (Cyberspace)،
كانال سايبر (Cyberchannel)،
فرهنگ سايبر (Cyberculture)،
شهرونـد سايبر (Cybercitizen)،
تجارت سايبر (Cyberbussiness)،
راهنمايي فضاي سايبر (CyberCoach).
نخستين بار ويليام گيبسون نويسنده داستان علمي تخيلي در كتاب نورومنسر در سال 1984 واژة فضاي سايبر را به كار برده است. فضاي سايبر به مجموعه هايي از ارتباطات دروني انسان¬ ها از راه كامپيوتر و وسائل مخابراتي بدون در نظر گرفتن جغرافياي فيزيكي گفته مي شود.
يك سيستم آنلاين نمونه اي از فضاي سايبر است. كاربران آن ميتوانند از طريق ايميل با يكديگر ارتباط بر قراركنند. بر خلاف فضاي واقعي، در فضاي سايبر نياز به جابه جاييهاي فيزيكي نيست و كليه اعمال فقط از طريق فشردن كليدها ياحركات ماوس صورت ميگيرد. اين عدم جابه جايي فيزيكي، محققان را واداشت كه به مطالعه برخي شباهتهاي فضاي سايبر با حالت هاي نا هشياري، به خصوص حالتهاي ذهنياي كه در رويا ها ظاهر ميشوند، بپردازند.
[=B Mitra]
صد هزاران دام و دانه، ج1، ص 6-12؛ کانال زندگي آرام
[=B Mitra]1ـ «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
لَيسَ لِلاجسامِ نجاةٌ مِنَ الاَسقامِ.
بدن انسان هيچوقت از درد و بيماري خلاصي ندارد. (فهرست غرُر، ص 364)
2ـ امام جعفرصاق(ع):
العِلَلُ زكاةُ الاَبدانِ.
درد و بيماري زكات بدن انسان است. (تحفالعقول، ص 403)
3ـ «امام موسيكاظم(عليهالسلام)»:
لَيسَ مِن دواءٍ اِلّا و يُهَيِّجُ داءً و لَيسَ شَيءٌ أٌنفَعُ في البَدَنِ مِن اِمساكِ اليَدِ اِلّا عمّا يحتاجُ اِلَيهِ.
دارويي نيست كه خالي از عارضه و اثرات جانبي نباشد. براي بدن خود جز در موارد مايحتاج و نيازمندي، چيزي بهتر از پرهيز كردن نيست. (وسائل، ج 2، ص 629)
4ـ «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
إمشِ بِدائِكَ ما مَشي بِكَ.
تا آنجا كه تاب و تحمل داري با درد خود مماشات كن (حتيالامكان از خوردن دارو خودداري كن.) سفينه، ج 2، ص 78)
5ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
تَجَنّبِ الدَّواءَ ما احْتملَ بدنُكَ الدّاءَ فَاِذالَم يَحتَمِلَ الدّاءَ فَالدَّواءُ.
تا زماني كه بدنت تحمل درد را دارد از استعمال دارو خودداري كن. تحمّل و توان كه از حد گذشت، ديگر نوبت دارو است. (بحار، ج 62، ص 66)
6ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مَن لَم يَصبِرْ علي مَضَض الحِميَةِ طالَ سُقْمُهُ.
كسي كه بر ناملايمتهاي پرهيز كردن صبر و حوصله ندارد (هرچند دوا و درمان كند) بيماري او به درازا خواهد كشيد. (فهرست غرر، ص 364)
7ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
المَعِدَةُ بَيتُ الدّاءِ وَالحَميَةُ رَأسُ كُلِّ دَواءٍ.
معدة انسان مجتمع بيماريها است و پرهيز كردن اساس هر گونه دوا و درمانها است. (مواعظ عدديّه، ص 55)
8ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مَن كَتَمَ مَكنونَ دائِهِ عَجَز طَبيبُهُ عَن شِفائِهِ.
كسي كه درد نهاني خود را از طبيب خود كتمان كند طبيب او (نيز) از مُداواي وي ناتوان خواهد بود. (فهرست غرر، ص 364)
9ـ «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
لا رَزيَّةَ أعظمُ مِن دوامِ سُقْمِ الجَسَدِ!
براي انسان مصيبتي بالاتر از اين نيست كه بدني هميشه معلول و بيمار داشته باشد! (فهرست غرر، ص 364)
10ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
إنَّ المَرضَ لايَزالُ بِالمؤمنِ حتّي لايكونَ علَيهِ ذَنبٌ.
گاهي ميشود كه دورة بيماري طولاني و با مؤمن ملازمت دارد در آنجا بيمار ديگر هيچ گناهي بر او باقي نخواهد ماند. (درد و بيماري گناهان را پاك ميكند) (ثوابالاعمال، ص 429)
احاديث ديگر با همين موضوع را در 22 آبان تقويم مطالعه نماييد.
[=B Mitra]خيانت ديداري: نگاه كردن و داشتن پوشش نامناسب براي غير همسر؛
خيانت گفتاري ـ شنيداري: گفت و گوي تحريك كننده از طريق آهنگ كلام يا موضوع سخن با نامحرم و شنيدن آن؛
خيانت لمسي: دست دادن، بوسيدن و تماس بدني غير سكس؛
خيانت قدمي: حركت و اقدام براي تحقّق انواع ديگر خيانت؛
خيانت بويايي: استفاده از بوي خوش براي نامحرم؛
خيانت قلبي: عاشق شدن و دل بستن به غير همسر؛
خيانت جنسي.
ابراهيم شفيعي سروستاني
سلامت جنسي در جامعه اسلامي، جلد اول
[=B Mitra]حجاب و عفت [=B Mitra]مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سيستاني (ره) پدر آيت الله سيد علي سيستاني تصميم مي گيرد براي تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند.
در يکي از جمعه هاي آخر، نوري را از خانه اي نزديک به مسجد مشاهده مي کند.
به سوي خانه مي رود مي بيند حضرت ولي عصر امام زمان (ع) در يکي از اتاق هاي آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه اي قرار دارد که پارچه اي سفيد روي آن کشيده شده است.
ايشان مي گويد هنگامي که وارد شدن اشک مي ريختم سلام کردم،
حضرت به من فرمود: «چرا اينگونه به دنبال من مي گردي و اين رنج ها را متحمّل مي شوي؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بيايم!»
بعد فرمودند: «اين بانويي است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوي- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.» (1)
[=B Mitra]
اختلالات روان شناختي حيوانات و پرندگان
[=B Mitra]فرض كنيد موجودي غير از انسان ما را با خودش ببرد. از ديار و دوستان و خانواده دور كند و به مكاني زيبا و گرم و نرم از ديد خودش ببرد. چه اتفاقي مي افتد؟
اگر واقعا به او آنجا خوش هم بگذرد و بهترين غذاها و خانه ها را داشته باشد چونكه از همنوع و جنس مخالفش جدا شده به اضطراب و افسرده مبتلا مي شود.
كارمندان و دانشجويان و سربازاني كه ناچار هستند از يار و ديار خود دور شوند زمينه ابتلا به غم غربت (home sickness) در آنها خيلي زياد است. اساتيد روان شناسي كه سفرهاي خراجي دارند از غم غربت بسياري از ايرانيان مقيم خارج سخن ميگويند.
تا حالا به خودخواهي انسان دقت كرديد؟
انسان براي اين كه خوش باشد حاضر است با موجودات زنده ديگر هر طور خواست رفتار كند او را از لانه و خانه خود دور كند. عقيمش كند.
ژن هايش را تغيير دهد.
از جفتش و خانواده اش دور كند.
به همين دليل خودخواهي ما است كه متوجه احساس تنهايي و اضطراب و افسردگي حيوانات تزئيني خانگي و دست آموز( (pet نمي شويم.
آيا مي دانيد به همين دليل اضطراب اعمال وسواسي در حيوانات زياد است؟
رفتاري وسواسي در حيوانات پت زياد ديده مي شود.
[=B Mitra]والدين توضيح ميدهند و کودکان فراموش ميکنند. اين مساله، غيرقابل اجتناب است.
بهتر است بهجاي اينکه وقتتان را با صحبتهاي بيپايان در زمينه اهميت رعايت آداب معاشرت با فرزندتان تلف کنيد، کمي به بازي بپردازيد.
بازي، بهترين روش براي آموختن روابط اجتماعي است که باعث ميشود کودک موقعيت را از نزديک لمس کند.
در اين بازيها، گاهي شما ميهمان شويد و گاهي او.
در مورد هر آنچه او بايد رعايت کند، برايش نقشي را که بهعنوان ميهمان و ميزبان داريد بازي کنيد و قبل از رفتن به ميهماني، اين بازيها را برايش مرور کنيد تا آنچه را آموخته، به خاطر بياورد.
[=B Mitra]پنبه وسـواس بيـرون کن ز گـوش
تا به گوشت آيد از گردون خروش
يکي از گرفتاري هاي آدميان، مبتلا شدن به پديده شوم وسواس است. اين بيماري، جان و ذهن انسان را در زندان خود به بند مي کشد و چنان او را با اوهام بي اساس و خيالات واهي درگير مي کند که درک و فهم و چشم و گوش جان او تعطيل مي شود. و لذا از شنيدن حقايق محروم مي ماند.
وسوسه، بر حواس و عقل و ادراک آدمي حجاب مي افکند و چون پنبه اي در گوش، تار مويي در چشم، و زکام و گرفتگي در مغز و بينيِ انسان مي نشيند و او را از شنيدن خروش و سروش جهان غيب، ديدن باغ و بوستان عالم معنا، و استشمام عطر خوش نسيم الهي باز مي دارد. جلال الدين مي گويد: اي انسان، چشم و گوش و مغز و بيني خود را از سموم و آفات هواهاي نفساني پاکيزه نگه دار، تا به سروستان معطّر حضرت حق راه يابي.
پاک کن دو چشم را از موي عيب تا ببـيـنـي باغ و سروستـان غيـب
دفع کن از مغز و از بيني زکام تا که ريح الله در آيد در مشام
[=B Mitra]
هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)،
محمود قنبري و همكاران، قانون قانون 453
[=B Mitra]تکنيک آينه2
[=B Mitra]در يکي از مهد کودک هاي تهران براي آرام سازي بچه هاي پرخاشگر، از تکنيک آينه استفاده مي کنيم. من در اتاق هر مربي يک آينه گذاشته ام و به مربيان گفتم که زماني که بچه اي عصباني شده و مثلاً دارد داد مي زند اگر شما يک کلمه با کودک حرف بزنيد از اين جا اخراج مي شويد! پس چه کار کنيم؟ گفته ام آن آينه را برمي داري و مي بري فقط جلوي بچه نگه مي داري تا او خودش را ببيند. من از اين بچه ها فيلم دارم. وقتي قيافه خودشان را توي آينه مي بينند، اولش يک خورده ادا و اطوار درمي آورند و مي خندند. دفعه بعد که عصباني مي شوند وقتي مربي به سمت آينه مي رود خودش بلافاصله آرام مي شود. سه يا چهاربار که مربي اين کار را مي کند بچه هايي که ياد گرفته بودند با داد زدن حرفشان را به کرسي بنشانند ياد مي گيرند چه جوري بايد مسئله شان را حل کنند. ما به اين مي گوييم «مواجه سازي».
[=B Mitra]مواجه سازي[=B Mitra]
يکي از تکنيک هايي که گاهي براي کساني که بدخلقند، مي تواند مؤثر باشد اين است که ما آن ها را با خودشان و اخلاقشان مواجه کنيم. من اول به شما گفتم که پروژه تغيير محکوم به شکست است اما حالا دارم به شما روش مي دهم. اگر اين روش را بدون هماهنگي و بدون آمادگي ايجاد کنيد، مشکل بدتر مي شود من اين را از الآن بگويم بعداً نگوييد آقا! شما اين را گفتيد ما رفتيم عمل کرديم، بدتر شد، خيلي دقت مي خواهد.
در يکي از مشاوره ها آقايي بود که خانواده اش مي گفتند هم عصباني است و هم وقتي به خانه مي آيد عرقش بو مي دهد و هرچه قدر هم به او مي گوييم برو استحمام کن يا اسپري به خودت بزن، آقا ناراحت مي شود که چرا شما يک چنين برخوردي با من داريد. ما اين آقا را دعوت کرديم.
خانم ها توجه داشته باشند که برخي وقت ها آقايون آمادگي هيچ گونه گفت و گوي تنش زا را ندارند. اگر روحيات مردها و يک سري اصول کلي روان شناسي آن ها را بشناسيد، در بحث همسرداري موفق خواهيد بود. مردها به طور کلي با برخورد مستقيم واکنش منفي نشان مي دهند اين خاصيت همه مردهاست.
اين آقا آمد دفتر من و آماده اش کردم و گفتم که بچه ها دلشان مي خواهد نشان بدهند که شما در خانه چه جوري هستي، آمادگي داري که خودت را ببيني؟ گفتش «نه خير آمادگي ندارم.» گفتم: در خانه اگر شرايطي مهيا بشود، حاضري ببيني که چه جوري هستي؟ گفت «آره توي خانه اشکال نداره ولي اين جا جلوي شما نمي شود.» همسر من هم مشاور هستند، من به ايشان گفتم که خانم ايشان را راهنمايي کنيد. خلاصه يک وقتي که ايشان اظهار آمادگي کرده، (شرط ما هم اين بود که ايشان فقط نگاه کند و هيچي نگويد، يعني اعتراضي نکند) خانمش مي رود کت و شلوار ايشان را مي پوشد و با همان ريخت و قيافه اي که ايشان بوده، مي آيد و همان ادا و اطوارهايي را که ايشان داشته، اين خانم نمايش مي دهد. هفته بعد که آمد دفتر به من گفت: من اصلاً فکر نمي کردم که چنين ريختي داشته باشم.
ادامه دارد...
[=B Mitra]
منبع: كانال ماهنامه خانه خوبان، دکتر مسعود جان بزرگي
https://t.me/m_khooban
[=B Mitra]"تکنيک آينه
باباي فوق العاده
[=B Mitra]آقايي هم بود که من هميشه معتقدم يک باباي فوق العاده اي بود، اما بچه هايش مي گفتند اين آقا از در که مي آيد اصلاً با هيچ کس حرف نمي زند، بهش مي گوييم چه خبر؟ مي گويد «خوب بود سر کار بودم.» بيش ترين جمله اي که مي تواند بگويد اين است. بعدش هم مي آيد مي نشيند پاي اخبار تلويزيون، بعد هم بايد روزنامه بخواند، روزنامه اش را هم که خواند، همان جا روي صندلي، خوابش مي برد. ما حالا بايد کلي زور بزنيم که آقا را برداريم ببريم سر جايش بخوابد. آقا مي گفت: خير اين طوري نيست من اتفاقاً بهترين باباي دنيام! مي گفت بگوييد چي کم داريد؟
به اين آقا گفتم که بگذار ما يک کاري بکنيم. گفت که چي؟ گفتم که تو خودت ببيني که توي خانه چه جوري هستي شايد بد نباشد. گفت باشه. اسم پسرش علي بود به او گفتم: علي جان! حاضري بيايي توي جلسه ما نشون بدي بابات چه جوريه؟ گفتش که خب بابا عصباني ميشه. گفتم نه من ازش قول گرفتم. خودش هم آمد پيش پدرش و گفت: اگر من اداي شما را درآورم ناراحت نمي شي؟ گفت: نه بابا آقاي دکتر گفته که بايد اين کار رو انجام بدي ببينيم چه جوريه؟ علي رفت و اداي بابا را درآورد که اين مثلاً از در که مي آيد، اخبار مي زنه بعد روزنامه را مي گيرد جلويش حتي اگر تلويزيون سريال خنده دار داشته باشد، نهايت کاري که او مي کند...
بچه را که فرستادم بيرون، باور کنيد بابا مي گفت من اصلاً نمي دونستم! من فکر مي کردم شادترين مردي که تو دنيا وجود دارد منم، اين همه خرج مي کنم اين همه دارم جون مي کنم براي اين خانواده چرا آن ها را درک نمي کنند در حالي که يک چيزهاي ديگه اي مي خواهند که متوجه اين مطلب نبودم.
خلاصه حرف من
به کسي که يک خُرده بد خُلق است، راهش اين نيست که بگويي تو بد خُلقي! اين نيست که نصيحتش بکني. اين نيست که چرا و اما بياوري. نبايد بگويي چرا اين جوري هستي؛ چون هيچ اثري ندارد. خلاصه بحث من اين نکته بود که برخورد مستقيم نکنيم، بهترين راه اين است که او را مواجه کنيد با خودش. يعني اگر بتوانيد شرايط را مواجه کنيد با خودش. يعني اگر بتوانيد شرايط را مهيا کنيد و در وقت هايي که خانواده فضايي ملاطفت آميز دارد و شرايط فراهم شده که مثلاً بگوييد هرکسي که عصباني مي شه، چه جور قيافه اي داره يا مثلاً چه کار مي کنه؟ با چنين روش هايي مي توانيد نتيجه بگيريد. گاهي اوقات به شکل بازي در خانواده ها مي توانيد طرف مقابل را متوجه مشکلش بکنيد که بفهمد اطرافيانش چه عذابي مي کشند از اين که او اين طور بدخلقي مي کند، اما هر برخورد مستقيمي متأسفانه نتيجه معکوس مي دهد.
[=B Mitra]
منبع: كانال ماهنامه خانه خوبان، دکتر مسعود جان بزرگي
https://t.me/m_khooban
[=B Mitra]انواع سؤالات در خواستگاري و تحقيق
[=B Mitra]• سؤالات غيرمستقيم: تا حالا تو اداره اي كارت گير كرده چه كار مي كني؟ (مستقيم نپرس اهل پارتي هستي)
•
• سؤالات معكوس: برخي درباره تفريح مي گويند هيچ جا خونه آدم نيست نظر شما
•
• سؤالات مستقيم: بدترين نوع پرسشها. پاسخها معمولا واقعي نيست. اگر من زنت بشم پاره تنت بشم. اگر دعوامون بشه منو با چي مي زني(موش و خاله سوسكه)
•
• سؤالات بسته: پاسخ اين گونه سؤالات بله يا نخير است. اين سؤالات، كاربردي زياد نداريد.
•
• سؤالات باز:سؤالاتي است كه براي پاسخ به آنها بايد توضيح داده شود و به بله نخير اكتفا نمي شود.
براي بينش افزايي
فايل هاي تصويري ازدواج موفق
دكتر شاهين فرهنگ
[=B Mitra]
منبع
http://l1l.ir/3uao
[=B Mitra]هديه و فرزند خصال
[=B Mitra]
[=B Mitra]اگر بخواهيم بهترين هديه را به فرزندم بدهم چيست؟
[=B Mitra]
پاسخ:
هر چه از دوست رسد نيكوست. ولي از بين آنها هدايا و ميراثي كه آنها را «فرزند خصال خويش» كند نيك و ماندگار است.
جايي که بزرگ بايدت بود فرزندي من ندارت سود
چون شير به خود سپهشکن باش فرزند خصال خويشتن باش
فرزند خصال احساس خوشبختي و لذتش دروني است مانند چشمه زلالي كه از دل موهسار در هوايي پاك ميجوشد و نشاطبخش و زندگيگستر است.
راه لذت از درون دان ني از برون ابلهي دان جستن از قصر حصون
اين يكي در كج زندان مست و شاد وآن درگر در باغ ترش بي مراد
خود و فرزندان را طوري پرورش دهيم كه كمالطلببار آيند نه تمامطلب. تمامطلب اندازه نگه نميدارد مانند اين است كه براي پختن آش رشته نمك، آب، نخود، لوبيا، فلفل و.. را به طور مساوي با يك پيمانه انتخاب كند. والدين لازم است متناسب با رشد و تحول كودك با مطالعه منابع معتبر و مشاوره، تخصصي، دانش پزشكي، روان شناختي، جامعه شناختي و ديني و معنوي خود را رشد دهند تا به جاي تربيت كودك را ضايع نكنند. امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: «همه كمال در شناخت عميق دين [عقايد، اخلاق و احكام] و شكيبايى در پيشامدهاى ناگوار و اندازه نگاه داشتن در زندگى است.»
روانشناسان دين غربي و روانشناسان ديني فوايد زيادي براي دينداري درونسو و عميق (نه رياكارانه) بر ميشمارند. خودشناسي(جسمي، جنسي، جنسيتي، اخلاقي و عرفاني، ذهني، حقوقي و فقهي، فسلسفي و وجودي) و خودمهارگري و تدبير زندگي و خرج و برج آن لازمه زندگي فردي و زناشويي و اجتماعي شادمانه و از هنرهاي زيبا و جلوه هاي ويژه فيلم زندگي ما در سناريوي هستي است. بنابراين والدين بايد براي رسيدن به اين كمالات و خصال والدين غالبا براي يارانه زندگي بهترين هداياي سخت افزاري مادي مانند كادو و جهيزيه به فرزند خود ميدهند ولي از نرم افزارهاي زندگي معمولا غفلت ميكنند. وسائل زندگي آسايش به همراه دارد ولي الزاما دل خوش و آرامش به ما نميدهد. طبيعي است والديني اين هدايا را ميدهند كه خودشان هشيار و آگاه باشند و زندگي روشمندي داشته باشند و يا لااقل تلاش كنند به جهت دادن و عبرت آموزي فرزندانشان بيراهههاي آنها را نروند.
اگر چه اعياد هديه ويژه دارند ولي بايد هدايا رنگ بوي معنوي هم بگيرند و رنگ پولكي به خود نگيرند. كاري كنيم كه كودكان در قلك خود سكههاي هدفيابي، نه هدف دهي، بريزند و هر روز به سمت كمال، شادكام و تفرجكنان حركت كنند. هر روز، در يك زندگي هدفمند عيدانه مستمر به فرزندان است ببينيم چه ميكنيم. يادمان باشد فرق بگذاريم بين جلوه هاي شادي لحظهاي و آني و شادكامي و رضايتمندي از زندگي.
امام باقر (عليه السلام) : الكَمالُ كُلُّ الكَمالِ التَّفقُّهُ فِي الدِّينِ و الصَّبرُ عَلَى النّائِبَةِ و تَقديرُ المَعيشَةِ (تحف العقول، ص213 .)
[=B Mitra]
ماهنامه فرهنگي و تربيتي و اجتماعي خانواده شاد، سال اول، مهرماه 1396، پيش شماره پنجم، ص52
[=B Mitra]حديث درباره عُمر و زندگي
[=B Mitra]
1ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
عُمرُ المَرءِ لاقيمةَ لَه.
عمر انسان (آنقدر گرانبها است که) به هيچ قيمتي قابل ارزيابي نيست. (اسرارالبلاغه، ص 89)
2ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
اِضاعَةُ الفُرصَةِ غُصَّةٌ.
از دست دادن فرصتهاي خير، براي انسان ماية غم و اندوه است. (نهجالبلاغه، کلمة 114)
3ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
مَنْ فُتِحَ لَهُ بَابُ خَيْرٍ فَلْيَنْتَهِزْهُ فَاِِنَّهُ لايَدْرِي مَتَي يُغْلَقُ عَنْهُ؟
کسي که يک دري از خير به رويش باز شد آن را غنيمت بشمارد زيرا نميداند چه وقت به روي او بسته خواهد شد؟ (بحار، ج 77، ص 165)
4ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
اِنتَهِزوا فُرَصَ الخَير فإنّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحابٍ.
از فرصتهاي خوب استفاده کنيد. آنها مانند ابر زودگذرند. (فهرست غرر، ص 304)
5ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مِنَ الخُرقِ تَرکُ الفُرصةِ عِندَ الإمکان.
فرصت که به دست آمد، از دست دادن آن نشانة حماقت و ابلهي است. (شرح غرر، ج 6، ص 45)
6ـ امام حسن مجتبي(ع):
الفرصةُ سريعةُ الفَوتِ بَطئيةُ العَودِ!
فرصتها زود از دست ميروند و دير باز ميگردند! (بحار، ج 78، ص 113)
7ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
رُبَّ فائتٍ لايُدرَكُ اِلحاقُه!
چهبسا از دست رفتهاي که ديگر قابل جبران نيست! (شرح غرر، ج 4، ص 355)
8ـ «امام حسين(عليهالسلام)»:
نافِسوا فيالمكارِمِ، و سارِعوا في الـمَغانمِ.
در بهرهبرداري از فرصتهاي خوب شتاب کنيد و براي رسيدن به اهداف عاليه بر يکديگر سبقت بگيريد. (بحار، ج 78، ص 355)
9ـ «امام محمدباقر (عليهالسلام)»:
ايّاكَ والتَّفريطَ عِندَ اِمكانِ الفُرصةِ فَاِنَّهُ ميدانٌ يَجري لِأَهلِهِ بِالخُسران.
به هوش باش، فرصت که به دست آمد مبادا کوتاهي کني که مسلّماً سراسر به زيان تو تمام خواهد شد. (بحار، ج 78، ص 165)
10ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
كُن عَلي عُمرِكَ أَشحَّ مِنكَ عَلي دِرهَمِكَ وَ دينارِك.
بر عُمر خودت بيش از پول و نقدينهات بخيل و تنگنظر باش. (آن را بيهوده از دست مده). (سفينه، ج 2، ص 258)
احاديث ديگر با همين موضوع را در 28 شهريور تقويم مطالعه نماييد
[=B Mitra]
شکوفه هاي حکمت
[=B Mitra]چيني خردشده عزت نفس
[=B Mitra]زناني که عزتنفس شکنندهاي دارند از درون احساس بيارزشي ميکنند. اينکه فردي خودش را دوست نداشته باشد، وضعيت ناراحتکننده و اضطرابزايي است. از يک سو، فرد خودش را دوست ندارد و از طرف ديگر دوست دارد نسبت به خودش احساس مثبتي داشته باشد. بنابراين سعي ميکند با گرفتن تأييد ديگران به هر قيمتي، به خودش ثابت کند که دوستداشتني است.
در دنياي اين زن تا وقتي ديگران دوستش دارند، همه چيز خوب است. اما خدا نکند که حس کند کسي به هر دليلي دوستش ندارد. اينجاست که خودش را به آب و آتش ميزند تا محبت طرف مقابل را به هر قميتي جلب کند، حتي به قيمت زير پا گذاشتن نيازها و خواستههاي به حق خودش.
شايد بتوان ساختار شخصيت اين زنان را به يک برج توخالي تشبيه کرد، که با کوچکترين ضربه به لرزه در ميآيد. صاحب برج به جاي اينکه به فکر مستحکم کردن پايههاي آن باشد، به ندرت کساني را که به سمت برج سنگ پرتاب ميکنند تنبيه ميکند. در بيشتر مواقع او که سخت نگران ويران شدن برجش است، سعي ميکند با باج دادن افراد را از ضربهزدن به برج منصرف کند. اين دقيقاً همان کاري است که زناني که عزتنفس شکنندهاي دارند، انجام ميدهند.
[=B Mitra]
دکترزهره قرباني، چيني خردشده عزت نفس، ماهنامه سپيده دانايي، شماره97و98
https://t.me/sepidehdanaei/3782
[=B Mitra]مگر بچه بدي ميکند؟!
[=B Mitra]نوه حضرت امام نقل مي کند:«گاهي اوقات که من نزد امام ميرفتم و پسرم را نميبردم، ميگفتند حسين را نياوردي؟ مي گفتم چون پسر من خيلي شيطوني و بدي ميکند. ميگفتند حسين بدي ميکند؟ خوب بچه بايد بدي کند، تازه اينها بدي نيست، بچه بايد اين کار را بکند، شما اشتباه ميکنيد، مگر بچه بدي ميکند؟ ميگفتم آخر فکر مي کنم شما اذيت ميشويد. مي گفتند من از اينکه شما بياييد و بچه هايتان را نياوريد، اذيت ميشوم».
[=B Mitra]
مجله سروش، شماره 476، ص20
[=B Mitra]فرهنگ شادي
[=B Mitra]امروزه اغلب جوامع بشري تمايل به شاد زيستن دارند، نکته اي که در چند دهه اخير در جامعه ما بيشتر و بيشتر مورد غفلت قرار گرفته است و بيم آن ميرود که شادي کردن و زندگي شاد به يک تابو تبديل شود. کتاب فرهنگ شادي با نگرشي علمي و مستند، اهميت شاد زيستن در طول عمر و کاستن از بيماريها را مورد کنکاش قرار داده، و به نقش عوامل زمينهساز در شاد زيستن ميپردازد.
در کتاب نشان داده شده که در جوامعي که آزادي بيان وجود دارد، با اقليتها مدارا ميشود، تکثرگرائي بجاي تکصدائي حاکم است، اقتصاد شکوفا وجود دارد، مردم شادتر زندگي ميکنند و رضايت از زندگي وجود دارد.
همچنين اين کتاب مفهوم واقعي رضايت از زندگي را ميکاود و نشان ميدهد که رضايت از زندگي با خوشباشي و لذتهاي آني گذرا بسيار متفاوت است.
ملت ما در گذشته با جشنها و مراسم گوناگون به استقبال شادي ميرفته است و بالاخره به عوامل و اجزاء مؤثر در ايجاد شادي در جوامع امروزي، نقش ورزش و مسابقات جهاني، هنر (موسيقي، سينما) رسانههاي مکتوب و مجازي پرداخته شده است.
[=B Mitra]
معرفي كتاب: فرهنگ شادي
نويسنده: دکتر يونس نابدل
موضوع: خودياري و آموزش همگاني - آموزش همگاني روانشناسي و خودياري
نشر ارجمند
تاريخ چاپ: 1393
[=B Mitra]شناسايي معتادان
اگر كودكتان را از تماشاي تلويزيون بازداشتيد و با واكنشهاي منفي و رفتارهاي پرخاشگرانه، اضطراب، افسردگي و ناتواني در کنار آمدن با اوقات بيکارياش روبهرو شديد؛ اگر فرزندتان زمان زيادي را براي تماشاي تلويزيون صرف ميکند؛ اگر برنامه جذابي براي تماشا وجود ندارد، ولي او همچنان پاي تلويزيون لم داده؛ اگر با تماشاي تلويزيون احساس آرامش موقتي ميکند و با خاموش شدنش اين احساس از ميان ميرود، ما با اطمينان خاطر و بدون هيچ ملاحظهاي به شما ميگوييم: آقا يا خانم محترم كودك شما معتاد است!
امان از دوست بد و ذغال خوب!
اين جعبه كوچك برقي چه چيزي توي آن كلاه سحرانگيزش پنهان كرده كه كودك ما اينطور مفتونش شده و فريبهايش را باور ميكند؟ چرا كودكان ما به تلويزيون معتاد ميشوند؟
اصلاً عيب كار ما در كجاست؟
جذابيت: رنگهاي دلربا، تصاوير زيباي پر کشش، هيجان بالا، داستانپردازي، روياسازي و دهها تكنيك ديگر دور هم نشستهاند تا چيزي به اسم جاذبه بسازنند.
عدم برنامهريزي براي فعاليتهاي کودک: وقتي براي اوقات فراغت فرزند خود برنامهاي نداريم يا او را بهسمت فعاليتهاي مفيد مثل ورزش کردن، تفريح يا مطالعه راهنمايي نميكنيم، چه چيزي جايگزين ميشود؟
تنهايي کودک: وقتي كودك مدتها با تنهايي، تنها باشد، از دوستان خوب و والديني هم كه او را از توجه و محبت سرشار كنند، خبري نباشد، چه اتفاقي ميافتد؟
الگوي خانوادگي: در خانهاي که تلويزيون به يكي از اعضاي پركار ولي بيهدف آن تبديل شده، هميشه روشن است و اصلاً مهم نيست که چه برنامهاي دارد، ناخواسته زمينه ابتلاي کودک فراهم شده است.
محيط: اگر فضاي خانه و دوستان، محيط دفع و طرد كودك باشد، او به تلويزيون پناه ميبرد. تماشاي زياد اين وسيله، گاهي نشاندهنده ناآرامي خانوادگي است. اگر کودک در محيط خانواده و خارج از آن، روابط مناسب، صحيح و لذتبخشي با پدر و مادر و همسالان خود نداشته باشد، ناگزير بهسوي دنياي شيرين تلويزيون عقبنشيني ميکند.
رسول گرامي اسلام (ص) ميفرمود «كودكان را دوست بداريد و نسبت به آنان رئوف و مهربان باشيد.» همچنين روش حضرت در خانواده اين بود كه همه روزه صبح دست محبت بر سر فرزندان خود ميكشيد.
[=B Mitra]
[=B Mitra]هادي عبدلي، مجله خانه خوبان ، شماره 57، کانال خانه خوبان
:sun:
[=B Mitra]خود را بشکن
[=B Mitra]شير آن است که...
يکي را در پيش رسول (ص) مي گفتند که وي بسيار نيرومند است.
گفت: چرا؟
گفتند: با هر که کشتي گيرد، وي را بيفکند و بر همه کس غالب آيد. رسول (ص) گفت: قوي و مردانه آن کس است که بر خشم خود غالب آيد، نه آن که کسي را بر زمين بيفکند.
سهل دان شيري که صفها بشکند
شير آن است که خود را بشکند
عبدالله بن مسعود مي گويد: روزي پيامبر (ص) مالي را قسمت مي کرد. يکي گفت: اي محمد! به انصاف، قسمت نکردي. رسول (ص) خشمگين شد و رويش سرخ گشت؛ اما بيش از اين نگفت که خداي رحمت کند برادرم موسي را که وي را بيش از اين رنجاندند و او بر همه، صبر کرد.
[=B Mitra]
حکايت پارسايان،رضا بابايي، ص68
http://www.ghadeer.org/Book/1500/238648
[=B Mitra]ايرج ميرزا هم ايرج ميرزاي قديم
[=B Mitra]گويند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ي من
بيدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شيوه ي راه رفتن آموخت
يک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ي گل شکفتن آموخت
پس هستي من ز هستي اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
[=B Mitra]ايرج ميرزاي دنياي سايبري (طنز):>[=B Mitra]
گويند مرا چو زاد مادر
روي کاناپه لميدن آموخت
شبها بر ماهواره تا صبح
بنشست و کليپ ديدن آموخت
بر چهره سبوس و ماست ماليد
تا شيوه ي خوشگليدن آموخت
بنمود تتو دو ابروي خويش
تا رسم کمان کشيدن آموخت
هر ماه برفت نزد جراح
آيين چروک چيدن آموخت
دستم بگرفت و برد بازار
همواره طلا خريدن آموخت
با قوم خودش هميشه پيوند
از قوم شوهر بريدن آموخت
آسوده نشست و با اس ام اس
جکهاي خفن چتيدن آموخت
چون سوخت غذاي ما شب و روز
از پيک مدد رسيدن آموخت
پاي تلفن دو ساعت و نيم
گل گفتن و گل شنيدن آموخت
بابام چو آمد از سر کار
بيماري و قد خميدن آموخت!!
[=B Mitra]حضرت ابراهيم و مراعات حال همسر اول
[=B Mitra]حضرت ابراهيم (عليه السلام) پسر تارخ، پدر جماعت بسيار و محبوب و دوست خدا (خليل الله) از پيامبران اولوالعزم بوده و رسالتي جهاني داشته است. طوري كه هر سه دين توحيدي جهان امروز (اسلام، مسيحيت و يهوديت) را اديان ابراهيمي مي نامند. از آن حضرت به بزرگي و عظمت ياد مي كنند و پيامبران و امامان معصوم از نسل وي مي باشند.
حضرت ابراهيم (عليه السلام) دو همسر داشت به نام هاي «ساره» كه همسر اول آن حضرت بود و هاجر كه كنيز بود و به عنوان همسر دوم محسوب مي شد. از آنجا كه ابراهيم و ساره بچه دار نمي شدند آن حضرت به سفارش ساره با هاجر كه كنيز خودشان بود ازدواج كرد تا بچه دار شوند و در نتيجه خداوند از اين ازدواج فرزندي به آنها داد كه نام او را اسماعيل نهادند كه از آيات قرآن كريم مي توان دريافت كه اين پسر قبل از هجرت در مكه متولد شده است: آنجا كه خداوند از زبان ابراهيم مي فرمايند: «پروردگارا! من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بي آب و علفي، در كنار خانه اي كه حرم توست، ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند. تو دل هاي گروهي از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزي ده شايد آنان شكر تو را به جاي آورند».(1)
ابراهيم از ساره صاحب فرزند نبود به درخواست او با هاجر ازدواج كرد هنگامي كه هاجر بچه دار شد و هنوز ساره صاحب فرزند نشده بود، ناراحت و غمگين شد. در نتيجه از حضرت ابراهيم تقاضا كرد هاجر را از نزد او ببرد. خداوند به ابراهيم دستور داد كه هاجر را با فرزند شيرخوارش به سرزمين مكه ببرد. حضرت ابراهيم نيز طبق فرمان خداوند عمل نموده و خانواده خود، هاجر و اسماعيل، را به سرزمين مكه برده و در پناه خداوند رهايشان كرد و خود دنبال مأموريت خويش و تبليغ دين الهي رفت.(2)
پس از اين كه سال ها از اين قضيه سپري شد و ابراهيم به سنين پيري رسيد و اسماعيل رشد يافته به سنين جواني رسيد و با قبيله جرهمي وصلت كرد، ابراهيم دوباره به دستور خداوند براي بناي كعبه و انجام دادن يكسري از امتحانات ديگر عازم سرزمين مكه شد و با كمك و مساعدت اسماعيل كعبه را تجديد بنا نمود و مأمور شد كه فرزند بعد از اين واقعه حضرت ابراهيم به طرف سرزمين شام و فلسطين مراجعت نمود و در آن ديار مقيم شد و به امورات دعوت و رسالت و كارهاي روز مره خود مشغول شد و در آخرين سال هاي عمر ابراهيم، آن حضرت به خواست همسر اولش «ساره» دعا كرد و از خداوند فرزندي طلب نمود كه خداوند دعاي حضرتش را مستجاب نمود و حضرت اسحاق را به آن حضرت اعطا نمود. مي توان گفت كه اسحاق به عنوان جايزه اي از طرف خداوند براي ابراهيم ـ عليه السلام ـ در مقابل زحمات طاقت فرساي آن حضرت بود.«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ... ؛ و اسحاق را به وي بخشيديم.» (3)
[=B Mitra]
................
1. ابراهيم : 37.
2. سيد محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج1، ص288.
3. انبياء : 72.
كانال زندگي آرام
[=B Mitra]دانش آموز ديرآموز
[=B Mitra]در يکي از سفرهاي روستايي وقتي با دانش آموزان مي خواستم گفتگو و کندوکاو داشته باشم، اشاره به يکي از دانش آموزان کردم و گفتم: شما بگو.
معلم گفت: ايشون ذهنش خوب نيست از ديگري بخواه جواب بده.
چندبار نسبت به دانش آموزان ديگر همين رفتار را تکرار کرد.
وقتي اين نگاه و رفتار معلم با دانش آموزان را ديدم. براي بچه ها قصه "نقطه" را خواندم.
قصه دانش آموزي که توانايي و علاقه اي به نقاشي نداشت اما به واسطه اميد دادن و تشويق معلم، يکي از بهترين نقاش ها شد.
محترمانه و غيرمستقيم به معلم رساندم که چگونه با دانش آموز مي توان تعامل برقرار کرد و باعث رشد شد.
همان دانش آموزاني را که معلم مي گفت: درسشون خوب نيست و توانايي ندارند، بيشتر از ديگران مورد خطاب و گفتگو قرار دادم و در نمايشي که بعد از قصه اجرا کردند، يک نقش به آنها دادم.
[=B Mitra]
كانال قصه.رنگ.توپ، حجت الاسلام و المسلمين اسماعيل آذري نژاد
https://t.me/qesekodak
https://instagram.com/smaeel_azari96
:sun:
[=B Mitra]همسريابي و همسرگزيني سايبري ناسالم
[=B Mitra]- غالبا بدون اطلاع والدين در مراحل آشنايي
- غالباً بدون مشورت نخستين با والدين
- معمولا بدون توجه به اذن پدر (اصرار دختر)
- معمولا با مخالفت شديد والدين (ناهماهنگي با والدين)
- تصميم و بررسي عجولانه شرايط خود و والدين قبل از رابطه
- معمولا خواستگاري از سمت پسر يا خود دختر
- احتمال زياد بدبيني بعد از ازدواج
- معمولا تقدم هيجان عشق بر شناخت و تحقيق
- كولاك كردن قوه خيال، اوهام و ضميرناهشيار
- فريب خوردن پسران و معمولا دختران (فريب جنسي و مالي)
- كم رنگ بودن نقش واسطههاي امين و باتجربه
- اعتماد به سايتهاي همسريابي و احتمال در دام افتادن
- وابستگيهاي رواني و عشق بيترمز (يك سويه يا دوسويه)
- عدم توجه به زبان بدن و روابط غيركلامي
- معمولا بدون مشاوره ازدواج و مطالعه
- تجربههاي متعدد ارتباط سايبري و دوستي دختر و پسر
- معمولا دورههاي ارتباط، آشنايي و يا نامزدي خيلي طولاني
- آمار بالاي طلاق فيزيكي و طلاق عاطفي و مشاجره
- بيوفايي و خيانت زياد پسر يا دختر با رسيدن نو به بازار
- عدم توجه به تناسبها در ابعاد مختلف (محور بودن سليقهها و احساسات رمانتيك مثل از كدام فصل يا غذا خوشت مياد و)
- شناخت سطحي با تمركز بر روابط كلامي و گفتوگوهاي احساسي اينترنتي
[=B Mitra]
محمدحسين قديري، سايبر سواري با كلاه ايمني، ص53.
[=B Mitra]همسريابي و همسرگزيني موفق و سالم
[=B Mitra]- اِشراف والدين
- مشورت با والدين
- اذن پدر؛ مُهر استاندارد بودن خواستگار
- احتمال كم مخالفت بعدي والدين (هماهنگ با والدين از ابتدا)
- تصميم جدي و بررسي شرايط خود و والدين قبل خواستگاري
- خواستگاري خانواده پسر و يا واسطهها
- احتمال کم بدبيني بعد از ازدواج
- تقدم تحقيق و شناخت بر هيجان علاقه و عشق
- ضعيف بودن قوه خيال و قوي بودن قوه تحليل و تفكر
- فريب نخوردن پسران و به خصوص دختران
- پر رنگ بودن نقش واسطههاي خيّر، امين و باتجربه
- فقط اعتماد به سايتها و مراكز خيلي معتبر با همراهي والدين
- عشق همراه با خويشتنداري
- توجه به ظاهر و پوشش، زبان بدن و روابط غيركلامي و كلامي
- با مشاوره ازدواج، آزمون باليني و شخصيت و مطالعه
- خواستگاري سايبري با رعايت حدود شرعي با اِشراف والدين
- دوره نامزدي متعارف (6- 9 ماه معمولا)
- اختلافات متعارف ولي معمولا قابل حل با مذاكره و مشاوره
- تداوم نسبي دوستي و عشق براساس وجدان، اخلاق و دينداري
- توجه به تناسبها (عقيدتي، اخلاقي، شخصيتي، هوشي، خانوادگي، فرهنگي، جسمي، اقتصادي، سياسي و...)
- كانالهاي مختلف براي شناخت عميق (گفتگوهاي دو نفره و خانوادگي، تحقيق از دوستان، اقوام، همكلاسيان، همكاران و مُعرّفان)
[=B Mitra]
محمدحسين قديري، سايبر سواري با كلاه ايمني، ص53.
[=B Mitra]"راه کارهاي پيشگيري از آسيب هاي اينترنتي(3)
[=B Mitra]ج) تدابير پيشگيرنده توسط دوستان و هم سالان :
يکي ديگر از عواملي که مي تواند در نحوي استفاده از فضاي مجازي اينترنت توسط نوجوانان نقش به سزايي داشته باشد ، دوستان ، برادر يا خواهر بزرگ تر يا اطرافيان بزرگ تر آن هاست . اين افراد ، علاوه بر اين که به نوجوانان نحوي صحيح استفاده از اينترنت را مي آموزند ، مراقب اشتباه کاري آن ها نيز خواهند بود و چنان چه آموزش ديده باشند ، مي توانند با تذکرات صحيح و به هنگام خود ، از بهره برداري سوء توسط آنان جلوگيري کند ؛ مشروط بر آن که اين افراد قبلا آزموده شده ، صلاحيت هاي اخلاقي و اعتقادي شان براي والدين احراز شده باشد .
نكات:
1) اقدامات فوق الذکر ، در موارد نقض عمدي ، بايد با واکنشي متناسب رو به رو شوند ، مانند عدم اجازه استفاده از اينترنت در خانه و محروم سازي دانش آموز در مدرسه . در صورت تماس فرزند با سايت هاي غير مجاز از نظر والدين ، مي توان از شيوه هاي محو رفتارهاي نامطلوب استفاده کرد . والدين بايد مجددا تذکرات لازم را بدهند و تا حصول اطمينان از استفاده درست و مناسب ، اين وسيله را در اختيار فرزند خود قرار ندهند
2) نکته مهم ديگر ، نحوي واکنش نشان دادن به فرزندان در مواردي است که به صورت ناخواسته موضوعات ناشايست را در اينترنت مشاهده مي کنند . والدين نبايد عکس العمل هاي تند و شديد نشان دهند ، زيرا ممکن است آثار معکوس و عواقب نا بهنجار داشته باشد . والدين بايد مرز استفاده آگاهانه از اين تصاوير و غير ارادي بودن ظهور آن ها را مشخص کنند .
3) رابطه ميان والدين و فرزندان بايد به گونه اي باشد که فرزندان پس از مشاهده تصاوير و موضوعات ناشايست بتوانند آن ها را با والدين خود در ميان بگذارند و از آن ها طلب کمک کنند . والدين در اين گونه مواقع مي توانند درباره اهميت فرهنگ ايراني – اسلامي ، ضرورت پوشيدگي و عفاف در فرهنگ خودي و مذمت فرهنگ هايي که بر برهنگي تاکيد مي کنند ، مطالب و تذکراتي بيان کنند .
ادامه دارد...
[=B Mitra]محسن ايماني، ماهنامه پيوند شماره 20
[=B Mitra]آسيب هاي ناشي از اينترنت و راه کارهاي پيشگيري از آن(4)
[=B Mitra]نتيجه گيري
1- خانواده هاي بايد به نوجواناني که ممکن است در فضاي مجازي با غريبه ها آشنا شوند، بياموزند که چگونه با مرتکبين مسائل جنسي و عضو گيران گروه هاي نژاد پرست برخورد کنند. هم چنين با افرادي که مي خواهند با اداي جملات عاطفي و فريبنده روابطي مخرب ، با هدف مورد نظر خود، بر قرار کنند ، برخورد هاي قاطعانه داشته باشند يا بتوانند فورا ارتباط خود را با آن ها قطع کنند .
2- بايدبه فرزندان فهماند که در هر صورت اين امکان وجود دارد که با موضوعات ناشايست ، به ويژه مسائل جنسي مربوط به بزرگسالان ، مواجه شوند .
3- فرزندان بايد بدانند که مي توانند به طور مثال ، براي ثبت نام در يک کلاس ، اطلاعات شخصي خود ، نظير نام و نشاني را در يک وب سايت ثبت کنند ، وليکن حق ندارند اين اطلاعات را در محيط گپ در اختيار يک غريبه قرار دهند . بايد به فرزندان گفته شود که قبل از ثبت مشخصات در يک سايت از والدين خود اجازه بگيرند .
در خاتمه بايد متذکر شويم که صرف وجود مهار هاي بيروني و کنترل خارجي فرزندان کافي نيست ، بلکه بايد با ارائه آموزش هاي اخلاقي و معنوي ، فرزندان پيوسته خود را در محضر خداي تعالي ببينند و بدين ترتيب بياموزند که در محضر خدا حق گناه نکنند و بدانند که خداوند همواره در کمين گاه انسان است .
امام خميني ( ره ) نيز فرموده اند : « عالم محضر خداست ، در محضر خدا گناه نکنيد . » در اين صورت است که نوجوانان و جوانان به مهار دروني دست مي يابند و حتي وقتي که از کنترل و مهار بيروني هم خبري نباشد ، به سمت خطا و گناه نمي روند . ما وقتي مي توانيم به اين امر اطمينان حاصل کنيم که ايمان عميق نسبت به خداوند و انجام دستور هاي الهي در وجود فرزندمان نهادينه شده باشد . در عين حال ، بايد بدانيم که فرزندان خوب و با ايمان هم ممکن است مورد وسوسه هاي شياطين قرار بگيرند . لذا نظارت بر آنان را فراموش نکنيم . در ضمن به خاطر داشته باشيم که از سوءظن داشتن نسبت به فرزندان پاک و خوب خود بپرهيزيم.
[=B Mitra]
محسن ايماني، ماهنامه پيوند شماره 20
"راه کارهاي پيش گيري از آسيب هاي اينترنتي(1)
"راه کارهاي پيشگيري از آسيب هاي اينترنتي(2)
[=B Mitra]سير و سفر در احاديث
[=B Mitra]21ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
ثلاثٌ مِن المُرُوَّةِ في السَّفرِ: بَذلُ الزّادِ وَ حُسنُ الخُلقِ وَ المِزاحُ في غَيرِ المَعاصي.
سه خصلت در سفر نشانة مروّت و جوانمردي است: توشه و ساز و برگ خود را در اختيار همسفران قرار دادن، اخلاق و رفتار خوش داشتن و مزاح و شوخيهاي خالي از گناه. (خصال، ج 1، ص 157)
22ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
مَن أَعانَ مُؤمناً مسافراً فرَّجَ اللهُ عَنهُ ثَلاثاً و سَبعينَ كُربَةًَ و اجارَهُ فيالدُّنيا و الإخِرَةٍ مَنَ الغَمِّ وَ الهَـمِّ.
کسي که يک مسافر مؤمني را ياري کند خداوند هفتادوسه گرفتاري او را رفع ميکند و در دنيا و آخرت وي را از همّ و غمّ محفوظ خواهد داشت. (وسائل، ج 8، ص 314)
23ـ «امام محمدباقر(عليهالسلام)»:
مِن فِقهِ المُسافِرِ حِفظُ نَفقَتِه.
از لوازم تعقل و درايت يک مسافر، حواسجمعي و محافظت از مال و مخارج او است. (سفينه، ج 1، ص 627)
24ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اِذا نَزلْتَ مَنزِلاً فَقُل «اللّهُمَّ اَنزِلني مُنْزَلاً مُباركاً وَ اَنتَ خَيرُ المُنزِلين» تُرزَقْ خَيرَهُ و يُدفعْ عَنكَ شَرُّهُ.
هرگاه در مسافرت در جايي و محلّي پياده شدي اين دعا را بخوان تا خير آن مکان به تو برسد و شرّش دفع گردد. «اللّهُمَّ اَنزِلني مُنَزلاً مُباركاً وَ اَنتَ خَيرُ المُنزِلين» (الفقيه، ج 1، ص 106)
25ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
السّفرُ قِطعةٌ مِن العذابِ، فإذا قَضي اَحدُكُم سَفَرهُ فليُسْرِعِ العَودَ اِلي اَهلِه.
سفر (در واقع) مقطعي است از رنج و محنت. هر زمان که مسافرت يکي از شما به پايان رسيد هر چه زودتر به نزد خانوادهاش مراجعت نمايد. (وسائل، ج 8، ص 330)
26ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مَن سافَرَ أَو تَزَوَّجَ وَ القَمَرُ فيالعَقربِ لَم يَرَ الحُسني.
زماني که قمر در عقرب باشد، اگر کسي مسافرت کند يا ازدواج نمايد برايش ميمنت نخواهد داشت. (مستدرک، ج 8، ص 121)
27ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
اذا اُعسِرَ اَحدُكُم فَليَخرُجْ ولايَغُمُّ نَفسَهُ و اَهلَهُ.
زماني که يکي از شما دچار عُسرت و تنگدستي شد به سفر برود و خود و خانوادهاش را افسرده و غمگين ننمايد. (مستدرک، ج 8، ص 115)
28ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
مِن السُّنَّةِ اِذا خَرَجَ القومُ في سَفَرٍ أنَ يُخرِجوا نَفَقَتَهُم فَاِنّ ذلِكَ أَطيَبُ لِأَنفُسِهِم و أحْسَنُ لِأَخلاقِهمِ.
يکي از سنَّتهاي اسلامي، عدهاي که به سفر ميروند توشه و ساز و برگ خود را از همسفرانشان دريغ نکنند، اين عمل مسلماً براي همگان گواراتر و در خُلقيّات آنان اثر نيکوتري خواهد داشت. (مکارمالاخلاق، ص 251)
29ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
اذا اَردْتَ سَفراً فلا تضَعْ رِجلَكَ فيالرِّكابِ حَتّي تُقدِّمَ بَينَ يَدَيكَ صَدَقةً قلَّ اَم كَثُرَ و كُلَّما اَكثَرتَ صَدَقَتكَ كان اَقضي لِحاجَتِكَ.
هر زمان که ارادة سفر کردي قبلاً و پيش از آن که سوار بر مَرکب (وسيلة نقليه) شوي صدقه بده خواه کم باشد يا زياد. (البته) صدقه هر چه بيشتر باشد خواستههايت را بهتر تأمين ميکند. (بحار، ج 76، ص 242)
30ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
سيّدُ القَومِ خادِمُهُم في السَّفَر.
آقا و سَرور قوم آن کسي است که در سفر، خدمتگذار و قائم به خدمات ايشان باشد. (المحجّةالبَيضاء، ج 4، ص 61)
ادامه دارد...
[=B Mitra]
شکوفه هاي حکمت
[=B Mitra]سير و سفر در احاديث
[=B Mitra]31ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
كانَ عليُّ بن الحُسنِ عليهالسلام لايُسافِرُ اِلاّ مَعَ رِفقَةٍ لايَعرِفونَهُ وَ يَشتَرِطُ عَلَيهم أَن يَكونَ مِن خُداّمِ الرِّفقَةِ فيما يحتاجونَ اِليه.
امام زينالعابدين(عليهالسلام) هر گاه مسافرت ميکرد به طور ناشناس با گروهي همسفر ميشد و با آنان شرط ميکرد هر چه بدان نيازمند بودند خدمتگزار آنها باشد. (وسائل، ج 8، ص 315)
32ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مَن قَرَأَ آيةَ الكُرسي (فيالسفر) في كُلِّ لَيلَهٍ سَلِمَ وَ سَلِمَ ما مَعَهُ.
کسي که در سفر هر شب آيتالکرسي بخواند خود و آنچه به همراه او است سالم و محفوظ خواهند ماند. (سفينه، ج 1 ص 627 )
33ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
اذا رَكِبَ الرّجُلُ الدّابَّةَ فَسمَّي رَدِفَهُ مَلَكٌ يَحفَظُهُ حَتّي يَنزِلَ، فإن رَكِبَ وَ لَم يُسَمٍّ رَدِفَهُ شَيطانٌ!
در وقت سوار شدن بر مرکب (وسيلة نقليه) اگر شخص «بسمالله الرحمن الرحيم» بگويد فرشتهاي در کنار او مينشيند و تا وقت پياده شدن از وي حفاظت ميکند و اگر نگويد، در آنجا شيطان همدم و همنشين او خواهد بود! (مکارمالاخلاق، ص 248)
34ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
كان رَسولُ الله صليالله عليه و آله في سَفرهِ اِذا هَبَطَ سَبَّحَ وَ اِذا صَعِدَ كَبَّر.
رسولاکرم صليالله عليه و آله و سلم در سفر در سراشيبيها تسبيح خدا ميکرد (سبحانالله ميگفت) و در سربالاييها تکبير (اللهاکبر) ميگفت. (مکارمالاخلاق، ص 261)
35ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
(فيالسفر) عَلَيكَ بِقِراءَةِ كتابِ اللهِ عزَّوَجَلَّ ما دُمتَ راكباً و عَليكَ بِالتَّسبيحِ ما دُمتَ عاملاً وَ عليكَ بِالدُِعاءِ ما دُمتَ خالياً.
در مسافرتها بر تو باد که در حال سواري قرآن بخواني و هنگام تکاپو و مشغوليّت ذاکر و تسبيحگو باشي و در فواصل فراغت به دعا و نيايش بپردازي. (الفقيه، ج 1، ص 105)
36ـ «امام زينالعابدين(عليهالسلام)»:
حِجّوا وَاعتَمِروا تَصِحَّ اَبدانُكُمَ و تَتَّسِعْ اَرزاقُكُم وَ تُكفُوا مَؤوناتِكُم و مَوؤُناتِ عِيالِكم.
حج و عمره به جا بياوريد تا بدن شما سالم و روزي شما فراخ گردد و نيازمنديهاي خود و خانوادهتان برآورده شود. (مکارمالاخلاق، ص 242)
37ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مِن سَعادَةِ المَرءِدابَّةٌ يَركَبُها في حوائِجِه وَ يَقضيِ عَلَيها حَوائِجَ اِخوانِه.
يکي از سعادتهاي شخص، داشتن يک مرکب (وسيلة نقليه) است که با آن حوائج خود را تأمين کند و نيز نيازمنديهاي برادران ديني خود را برآورده نمايد. (مکارمالاخلاق، ص 262)
38ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
اذا قَدِمَ الرّجُلُ مِن السَّفَرِ و دَخَل مَنزِلَهُ يَنبَغي أَن لايَشتَغِلَ بِشَيءٍ حَتّي يَصُبَّ علي نَفسِهِ الماءَ وَ يُصَلِّيَ رَكعَتَين وَ يَسجُدَ وَ يَشكُرَاللهَ مِأةَ مَرَّةٍ.
سزاوار است مسافر وقتي از سفر مراجعت کرد و وارد منزل شد قبل از هر چيز روي سر و بدن خود آب بريزد (حمام بگيرد) و (به شکرانه سلامتي) دو رکعت نماز بخواند بعد به سجده برود و صد مرتبه شکر خدا را به جا آورد. (مکارمالاخلاق، ص 261)
39ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
اذا خَرَجَ اَحدُكُم الي سَفَرٍ ثُمَّ قَدِمَ عَلي اَهلِهِ فَلْيُهدِهِمَ وَ لْيُطرِفْهُم.
هر گاه يکي از شما به سفر رفت، در مراجعت هديه و سوغاتي براي خانوادهاش به همراه بياورد. (بحار، 76، ص 283)
40ـ «امام جعفرصادق(عليهالسلام)»:
مَن عانَقَ حاجّاً بِغُبارِهِ كانَ کَمَنِ استَلَمَ الحَجَرَ الأَسودَ.
كسي كه با حاجي تازهوارد و از مکه رسيده معانقه کند گويا (سنگ) حجرالأسود را با دست خود استلام نموده است. (مكارمالاخلاق، ص 261)
[=B Mitra]
شکوفه هاي حکمت
[=B Mitra]تئوري پنجره شکسته و کاربرد روانشناختي آن
[=B Mitra]تئوري پنجره شکسته يک تئوري معروف در حوزه جرم شناسي است. اين تئوري مي گويد: فرض کنيد تعداد اندکي از پنجره هاي يک ساختمان شکسته باشد ، اگر اين پنجره ها براي مدت طولاني درست نشوند، خرابکاران ميل بيشتري براي شکستن ساير پنجره ها پيدا مي کنند و تعداد بيشتري از آنها را مي شکنند. اگر اين وضع ادامه پيدا کند، پس از مدتي ساختمان کاملا متروکه خواهد شد و به تصرف خرابکاران درخواهد آمد.
- يا تصور کنيد اگر مقداري زباله روي پياده رو ريخته باشد ، مدتي بعد کيسه هاي زباله بزرگتر در آنجا قرار خواهد گرفت و در نهايت پياده رو به محل انباشت زباله تبديل خواهد شد.
- راه حل تئوري پنجره شکسته چه بود ؟ راه حل بيان مي کند هرگاه خراب کاران پنجره اي را شکستند به سرعت شيشه شکسته را تعوض کنيد و اجازه ندهيد شيشه شکسته باقي بماند. البته زماني که تمام شيشه ها سالم است بايد تلاش کنيد مانع از شکستن شيشه ها توسط خراب کاران شويد و سريعا آنها را شناسايي و مجازات کنيد اما تحت هيچ شرايطي نبايد اجازه دهيد پنجره اي شکسته باقي بماند.
- تئوري پنجره شکسته نه فقط در مديريت شهري بلکه در مديريت تمام سازمان هاي خصوصي و دولتي ، انتفاعي و غيرانتفاعي و حتي زندگي شخصي بسيار کارآمد است. اگر يک تکه کاغذ ناکارآمد روي ميزتان نگه داري کنيد ، کمتر از 3 ماه ديگر ميز شما به زباله داني از کاغذ هاي ناکارآمد تبديل مي شود. اگر يک قسمت از خودروي شما دچار نقص مي شود و آن را درست نمي کنيد، کمتر از 3 سال ديگر خودروي شما به يک اتومبيل اوراقي مبدل خواهد شد.
- در مديريت يک سازمان هم شما هميشه بايد از تئوري پنجره شکسته استفاده نماييد. اگر امروز در انبارتان دو کالا در جاي خود قرار نگرفته اند، روزي خواهد رسيد که اين بي نظمي انبار شما را فلج نمايد. اگر امروز بي دليل 10 هزارتومان از دخل مغازه يا شرکت خود برداشته ايد روزي خواهد رسيد که با کسري چند ميليوني مواجه شويد. اگر اين روز ها 10 دقيقه تاخير داريد روزهايي در پيش است که سيستم شما کاملا بي نظم و از هم گسيخته خواهد شد. اگر حساب هاي مالي خود را به درستي ثبت و يادداشت نمي کنيد ، روزهايي خواهد رسيد که هيچ گونه مديريت مالي بر کسب و کار خود نخواهيد داشت.
- طبق اين تئوري هر آشفتگي و مورد نامطلوبي که ايجاد مي شود بايد در سريع ترين زمان ممکن به حالت اول بازگردد تا هم انرژي کمتري صرف تغييردادن آن شود و هم اينکه انگيزه ها براي تکرار و ايجاد مجدد آن مورد نامطلوب به حداقل برسد.[=B Mitra]
- مواظب پنجره هاي شکسته ذهنتان باشيد.
[=B Mitra]
كانال ذهن زيبا، کيانوش زهراکار
[=B Mitra]تله شادماني
[=B Mitra]شادماني فقط داشتن احساس خوب نيست؛ اگر چنين بود، افرادي که دچار اعتياد به مواد مخدر شده اند، خوشحالترين انسان هاي روي کره زمين بودند. در واقع احساس خوب، از ادراک ناخوشايندي هاي زندگي پديد مي آيد. افراد مبتلا به اعتياد تلاش مي کنند هميشه در حالت نئشگي و مطلوب خود باقي بمانند تا احساس خوب را تجربه کنند، اما بايد بدانيم شادماني فقط وقتي به دست مي آيد که ناخشنودي و ناملايمات زندگي را به آرامي در آغوش بگيريم. اين مسئله فقط به افراد مبتلا به اعتياد مربوط نيست.
بيشتر ما به اسم ساختن نتايج هيجاني احساسي مطلوب که به آن شادماني مي گوييم، خود را درگير رفتارهايي ميکنيم که نه تنها شادماني را به وجود نمي آورد، بلکه نتيجه معکوسي در بر دارد. اگر به دنبال شادماني هستيم، بايد عاقلانه در جستجوي آن باشيم.[1]
نقد درس هيجدهم كتاب
در درس هيجدهم با عنوان مسؤوليت پذيري، نويسنده مي گويد حضرت آدم اشتباهش را گردن حضرت حوا انداخت و او هم گردن مار انداخت اگر مار هم زبان داشت آن را گردن ديگري مي انداخت. اين سخن نويسنده، ريشه قرآني ندارد؛ بلكه از تحريفات تورات و انجيل است. مثلا كاتوليكها نگاه توبيخ آميز به زن دارند؛ مي گويند درد زايمان كفاره گناه ذاتي زنان است و نبايد بي هوش شوند.[2]
[=B Mitra]
1. تله شادماني، راس هريس، علي صاحبي؛ مهدي اسکندري، نشر سايه سخن، ص 16و15
2. كانال زندگي آرام
[=B Mitra]هم زباني
[=B Mitra]همزباني خويشي و پيوندي است
مرد با نامحرمان چون بندي است
يکي از عوامل بسيار مهم در پيوند روحي و عاطفي، و دوستي بين انسانها، همزباني و نگاه مشترک آنان به زندگي و موضوعات گوناگون پيرامون آن است. مطمئناً مقصود از همزباني در اين بيت، گويش و لهجه و نوع سخن گفتن نيست. اگر چه اين ويژگي ها نيز به نوع خود در همزباني مؤثر است، ليکن منظور اين قانون، همدلي و هماهنگي در تفکر و انديشه، باورهاي مشترک و همچنين نوع نگرش به پديده هاي هستي است که مي تواند ارتباط عميق و پيوند ماندگار ميان آدميان بيافريند و دوستي ها را قوام بخشد.
چنانچه اين پيوند دروني بين انسانها بر قرار نشود، چه بسا افرادي که خود را در ميان جمع، غريب و تنها مي بينند و احساس تنگنا مي کنند و خود را در بند و زندان مي يابند و هر لحظه ميل به گريز از آن گروهِ نامحرم در آنان فزوني مي يابد. محرميت و آشنايي و پيوند دلها، همبستگي و قرابت مي آفريند و چنان جاذبه اي ايجاد مي کند که دو انسان غير همزبان نيز يکديگر را جذب مي نمايند و ارتباط عميق روحي برقرار مي سازند.
پس زبانِ محرمي خود ديگر است همدلي از همزباني بهتر است
[=B Mitra]
هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)، محمود قنبري و همكاران، قانون 92
[=B Mitra]مديريت دعواهاي خانوادگي
[=B Mitra][=B Mitra]پرسش:
براي مديريت دعواهاي خانوادگي چکار کنيم؟
[=B Mitra]
پاسخ:
هنگام مشاجره و درگيري مجموعه اي از علائم جسمي مانند ضربان سريع قلب، عرق کردن کف دست ها، سرگيجه ها، خشم، دلشوره و گرفتگي عضلات بروز مي کند. حل تعارض از مهارت هاي بين فردي است که مي توان به شيوه اي نظام مند، از آن براي حل و فصل اختلافات استفاده کرد.
تکنيک هايي که در اين مطلب مي خوانيد به شما کمک مي کنند تا ناسازگاري ها را مديريت کنيد.
1. تکنيک بازگشت
وقتي آرام شديد، دوباره بازگرديد و آرام درباره مشکل بحث کنيد. اگر احساس آرامش نمي کنيد، بحث درباره مشکل را به بعد موکول کنيد.
2. تکنيک توقف
پذيرش اين تکنيک ساده به زمان و مقداري شوخ طبعي نياز دارد. وقتي مشاجره و درگيري اوج مي گيرد، دست خود را بالا مي گيريد و فرياد مي زنيد «توقف» يا «ايست».اين علائمي است که مي گويد دو طرف بايد فرياد زدن را متوقف کنند و به اتاق هاي مجزايي بروند.
3. تکنيک تايم اوت
توقف کردن درگيري به معناي حل و فصل مشکل نيست بلکه مهلتي است تا طرفين آرام شوند و به حالت عادي بازگردند. زوج ها، هنگام مشاجره هيجان زده مي شوند. وقتي اين اتفاق مي افتد ميزان ضربان قلب، تنفس، نبض و هورمون آدرنالين خون افزايش مي يابد. يکي از اهداف اين مرحله، آرام کردن افراد است. هر فرد به اتاقي مي رود و 15-10 دقيقه بي سر و صدا مي نشيند.
4. تکنيک تنفس آهسته
گاهي وقت ها براي آرام شدن بايد نفس عميق کشيد. در اين مهلت 15-10 دقيقه اي استراحت، دستتان را روي شکم خود بگذاريد و نفس بکشيد. کم کم سرعت نفس کشيدنتان را کم کنيد و عميق تر نفس بکشيد. پس از چند لحظه آرام خواهيد شد.
5. تکنيک گفت و گوي محترمانه
پس از گوش دادن به همه حرف هاي همسر، از نيازها، نگراني ها و مسائلي که باعث ناراحتي شما شده است، با آرامش و احترام سخن بگوييد:
- نيازها و نگراني هاي خود را شرح دهيد.
- همسر خود را سرزنش نکنيد.
- در جستجوي راه حلي باشيد.
- از او بخواهيد خلاصه حرف هاي شما را بازگو کند.
- او نيز بايد به نيازها و نگراني هاي شما توجه کرده باشد و آنها را به ياد بسپرد. گاهي اوقات، در شرايطي که رسيدن به توافق دشوار است، درخواست کمک از فرد سوم سودمند است.
6. تکنيک ارتباط چشمي
گوش دادن و يادگيري آن کار آساني نيست. با استفاده از روش گوش دادن فعال، مي توانيد به همسر خود نشان دهيد که به حرف هاي او گوش مي دهيد.
وقتي همسر شما حرف مي زند، به چشم هايش نگاه کنيد. با اين کار نشان مي دهيد که به حرف هاي او توجه داريد. هر دو سه دقيقه يک بار، حرف هاي همسر خود را جمع بندي کرده و بازگو کنيد.
اين روش به همسر شما که ممکن است آشفته و عصبي باشد کمک مي کند تا به آساني و با اطمينان، احساسات خود را به زبان آورد. استفاده از زبان بدن با حرکت هايي مانند تکان سر- او را به حرف زدن تشويق مي کند.
ادامه دارد...
[=B Mitra]
هفته نامه سلامت
[=B Mitra]مديريت دعواهاي خانوادگي
[=B Mitra]7. تکنيک حفظ آرامش
وقتي اختلاف و درگيري اوج مي گيرد، حفظ آرامش دشوار است. وقتي مشاجره و رد و بدل شدن عبارت ها و کلمات نامناسب افزايش مي يابد و خشم بر دو طرف مستولي مي شود، نتيجه اي جز بروز احساس هاي بد و آسيب ديدن ندارد. بهترين راه براي مهار مشاجره و نزاع، پيشگيري است. اين توصيه براي پيشگيري از اختلاف و درگيري به شما کمک مي کند.
8. تکنيک درک متقابل
شايد مهم ترين عامل در هر رابطه، تحمل است. تحمل، توانايي است که به سادگي مي توان به دست آورد و به ديگران نيز منتقل کرد. هم چنين، تحمل، به معناي احترام به نيازهاي يکديگر است. براي اجراي موفقيت آميز اين روش بايد خودخواهي و غرور را کنار گذاشت و از همدلي و درک متقابل استفاده کرد.
9.تکنيک اهداي هديه
خشم زماني نمايان مي شود که افراد، احساس قدرشناسي و رضايت نکنند. در اين زمان، افراد عصبي، فرسوده و افسرده مي شوند. براي پيشگيري از برزو چنين علائم و نشانه هايي، زوج ها بايد روش هاي نشان دادن محبت و برقراري ارتباط دوستانه را بياموزند. با هديه دسته گل، کارت تبريک و به زبان آوردن جمله کوتاه «دوستت دارم» مي توان محبت را بروز داد و زمينه برقراري ارتباط دوستانه را فراهم کرد.
10. تکنيک وقت شناسي
درخواست ها بايد در زمان مناسب بيان شوند. اگر يکي از زوج ها، از همسر خود که مشغول کار است درخواستي کند، پاسخ او به احتمال زياد از روي حوصله و خوشايند نخواهد بود. زوج ها بايد زمان مناسبي براي بيان درخواست هاي خود انتخاب کنند.
11. تکنيک گفت و گوي صميمانه
رابطه زن و شوهر مي تواند در طول زمان سرد شود. علت آن مي تواند کمبود و يا عدم ارتباط زن و شوهر باشد. يکي از عناصر مهم تقويت ارتباط زوج ها، گفت و گو درباره نيازها، تجربه ها و اتفاق هاي روزانه است. براي اينکه اين گفت و گو بتواند تاثير خود را در صميميت زوج ها ايجاد کند، هنگامي که همسر شما درباره مسائل روزانه خود صحبت مي کند، دقت و علاقه خود را نشان دهيد.
12. تکنيک تامين سوخت عاطفي
مخزن سوخت عاطفي افراد بايد با اعتماد به نفس و احساس هاي مثبت پر شود تا انرژي لازم براي زندگي فراهم شود. زوج ها، بايد براي پر نگه داشتن اين مخزن به يکديگر هديه بدهند، همديگر را تشويق و کلمه هاي محبت آميز نثار هم کنند.
13.تکنيک القاي حس امنيت
به همان ميزان که همسر خود را مي شناسيم، ممکن است از افکار او هم بي اطلاع باشيم. هرگز نبايد تصور کنيم از کليه نيازهاي همسر خود آگاهيم و آنها را برآورده مي کنيم. اين امر به ما کمک مي کند تا از درباره نيازهايش بپرسيم. نتيجه اين کار، القاي احساس امنيت و احترام به همسر است.
14. تکنيک حفظ حريم خانواده
گاهي اوقات اتفاق هايي مي افتد که فرزندان و خويشاوندان کلمات تند و زننده اي را که ناشي از اختلاف سليقه زوج هاست از آنها مي شنوند. براي جلوگيري از بروز اين اتفاق ها، زن و شوهر پيش از ابراز تصميم ها و نظريه هاي خود درباره مسائل مختلف نزد ديگران بايد از نظرات يکديگر آگاه باشند. حفظ احترام همسر و حريم خانواده و ابراز احساس هاي مثبت به همسر در حضور ديگران مهم است. اين کار مي تواند باعث رفع کدورت و استحکام رابطه زوج ها شود.
[=B Mitra]
هفته نامه سلامت
[=B Mitra]هنر گفتوگوي کوتاه
[=B Mitra]توانايي برقراري ارتباط با ديگران از راه گفتوگوهاي کوتاه، هنري است كه شرايط رسيدن به موقعيتهاي بهترِ براي با ديگران بودن و تعامل با آنها را فراهم ميكند. راهکارهاي زير را براي برقراري يک مکالمه کوتاه، مختصر و مفيد به شما پيشنهاد ميكنيم:
1.اولين فردي باشيد که ميگويد: «سلام» لبخند ملايم و دست دادن در هنگام سلام كردن فراموشتان نشود.
2.يك اظهار محبت كوتاه مانند «صبح به خير»، «شب به خير»، «حال شما خوبه!»، ... براي شروع گرم مناسب است.
3.در طول گفتوگو، ارتباط چشمي را برقرار نگه داريد و هنگامي که فرد در حال صحبت کردن با شماست سر خود را به اين طرف و آن طرف نچرخانيد و جاي ديگر را نگاه نکنيد.
4.به حرفهاي طرف مقابل با دقت توجه كنيد. واکنشهاي مثبت مانند تكان دادن سر يا تاييد كلامي را در زمان مناسب فراموش نكنيد.
5.خداوند دو گوش داده و يك زبان؛ بنابراين دو برابر آنچه حرف ميزنيد، گوش کنيد.
6.چيز جالبي براي ارائه دادن در دست داشته باشيد. سعي کنيد دانش خود را همواره به روز نگه داريد و از وقايع و اخبار جديد با اطلاع باشيد. آگاهي از اخبار و وقايع فرهنگي ميتواند به شما کمک کند تا راحتتر با طرف مقابل ارتباط برقرار کنيد. ميتوانيد سر صحبت را با جملههايي به اين شرح باز کنيد: "نظر شما در مورد ........ چيست؟" و يا "شنيدهايد که .............؟" از موضوعات منفي و بحث برانگيز پرهيز کنيد، و وارد جزئيات مسائل شخصي نشويد.
7.اگر قصد ديدن شخص خاصي را داريد، بهترين راه اين است که از يکي از آشنايان آن فرد تقاضا کنيد تا شما را به او معرفي کند. از يک دوست دو جانبه بخواهيد تا اين افتخار را نصيب شما کند.
ادامه دارد...
[=B Mitra]
مرکز مشاوره و روان درمانگري ماوا
[=B Mitra]هنر گفتوگوي کوتاه
[=B Mitra]8.در زمان معارفه، دقت کافي داشته باشيد و سعي کنيد نامها را به خاطر بسپريد تا در طول مکالمه، پيوسته از آنها استفاده كنيد.
9.اگر کسي کارت ويزيت خود را به شما تعارف کرد، آنرا به عنوان يک هديه قبول کنيد. با هر دو دست آنرا بگيريد و مدتي به آن نگاه کنيد و چيزهايي که روي آن نوشته شده است را به دقت بخوانيد. وقتي خواندن تمام شد، آنرا در جيب کت و يا کيف دستيتان قرار دهيد تا با اين کار نشان دهيد که برايتان ارزشمند است.
10.مراقب ژست و پرستيژ خود باشيد. افراديکه بيش از اندازه احساس راحتي ميکنند، اسباب ناراحتي ديگران را فراهم ميآورند. از سوي ديگر اگر راحت نبوديد باز هم اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و خود را آرام و موقر نشان دهيد.
11.اگر مطمئن نيستيد که طرف مقابل، شما را به درستي به جا ميآورد يا نه، خودتان را معرفي کرده و اسمتان را بگوييد. به عنوان مثال بگوييد: "آقاي علي کاظمي؟ من محسن بختياري هستم، از ديدن شما خوشبختم"، لبخند يادتان نرود.
12.پيش از آنکه در گفتوگويي که تازه به آن پيوستهايد، شرکت کنيد، ابتدا براي مدتي گوش دهيد و جوانب مختلف آن را در نظر بگيريد. مطئمناً دوست نداريد که با صحبت هاي نابجا فرصتهاي استثنايي را پايمال کنيد.
13.راههاي فرار از مكالمه نامناسب را هم براي خود و هم براي طرف مقابل بگذاريد. براي مثال: «من وقت نکردم نهار بخورم به همين خاطر بايد يک سر به بوفه بزنم.» و يا «اجازه دهيد نوشيدنيهايتان را عوض کنند.»
14.اما در چه زماني بايد از يک مکالمه بيرون آمد؟ بايد کاري کنيد که ابتدا تاثير مناسبي بر روي فرد مقابل بگذاريد و همچنين کاري کنيد که به دنبال شما بيايند به همين دليل ميبايست: "باهوش و مختصر عمل کرده و آنها را در انتظار بگذاريد."
[=B Mitra]
مرکز مشاوره و روان درمانگري ماوا
[=B Mitra]هنر گفتوگوي کوتاه
[=B Mitra]برخى جملات ميتوانند براى شما مشكلاتى ايجاد كنند؛ به خصوص زمانى كه آنها را بدون فكر كردن در مورد معناى واقعى شان به كار ميبريد... براى مثال، كلمه نتوانستن را در نظر بگير. تا به حال شده كه به خودت بگويى: " نميتوانم..." مثل اين جمله: "من نميتوانم اون كار را انجام بدهم." اون چيه كه تو نميتوانى انجامش بدهى؟ همين الان به چيزى كه نميتوانى انجامش بدهى فكر كن. مردم اغلب چنين جملاتى را عنوان ميكنند: نميتوانم وزنم را كم كنم، نميتوانم سيگار را ترك كنم، نميتوانم ببخشم، يا نميتوانم پيانو ياد بگيرم."
هيچكدام از اين جملات درست نيست!...
دقت كن! نتوانستن به معناى انجام پذير نبودن است؛ پس اگر نشود كارى را انجام داد يعنى با امرى غيرممكن روبرو هستى؛ مثل اين است كه تو نميتوانى مانند پرنده پرواز كنى، از ميان ديوار رد شوى، يا يك كيلومتر را در دو دقيقه بدوى؛ اين جملات همگى صحيح هستند.
در اغلب موارد زمانى كه ميگوييم " نميتوانيم كارى را انجام دهيم" در حال به كارگيرى كلمه نادرستى هستيم.
كاربرد نميتوانم درست نيست، كلمه درست، نميخواهم است؛ نه اين كه "نميتوانم"، بلكه "نميخواهم" كه انجام دهم. "نميخواهم" به معناى اراده نكردن است، به معناى "من انتخابش نميكنم" است.
وقتى كلماتمان را تغيير ميدهيم، جملاتى كه به خود ميگوييم، گفتار درونى مان نيز معناى متفاوتى پيدا ميكند. "من نميخواهم وزن كم كنم، سيگار نكشم، ببخشم، در واقع تمام اين موارد گزينه هايى است كه از نظر عملى امكان پذير و شدنى اند، ولى ما انتخاب ميكنيم كه انجامشان ندهيم.
اغلب ما به تغيير كلمات مايل نيستيم، چون اين كار ما را با مسئوليت كارهايى كه انجام نداده ايم روبرو ميكند.
[=B Mitra]
[=B Mitra]برشي از كتاب :
ماييم که اصل شادي و کان غميم، علي صاحبي، انتشارات: سايه سخن
:sun:
[=B Mitra]همساني در ازدواج
[=B Mitra]نويسنده: حسن بني اسدي،
نشر نسل نوانديش
در کتاب «همساني در ازدواج»، بالغ بر هفتاد همساني براي نامزدهاي ازدواج بررسي ميشود و حوزههايي مهم مانند صفات شخصيتي، بستر خانوادگي، ارزشها و نگرشها، تعامل زوجي و منطقي يا عاطفي بودن را در برميگيرد.
مشاوره قبل از ازدواج سه مرحله اساسي دارد. اين مراحل عبارتاند از:
- بررسي آمادگي نامزدها براي ازدواج،
- ارزيابي همکفو بودن و همساني و
- درنهايت نيز ارزيابي مهارتهاي زندگي مشترک.
هرچند هرکدام از اين مراحل اهميت خاص خود را دارند، ولي مرحله دوم در «کيفيت ازدواج» و مرحله سوم در «پايداري رابطه زوجي» نقشي بسزا ايفا ميكنند. تقريباً همه نظامهاي همسرگزيني به ازدواج همسان تمايل دارند.
اگر هدف مشاوره قبل از ازدواج پيشبيني رضايت، سازگاري و خشنودي رابطه ميان يك زوج است، بين کيفيت ازدواج و همساني و بهويژه همساني در صفات شخصيت، رابطهاي نيرومند و معنادار وجود دارد. ارزيابي همساني و همکفو بودن ميتواند شاخصي بسيار مهم در پيشبيني سازگاري زندگي زناشويي باشد.
[=B Mitra]نگراني سكينه
[=B Mitra]پس از واقعه عاشورا، سکينه و ديگر بانوان به اسارت دشمن در آمده و همراه با کاروان اسرا به کوفه و شام برده شدند.
در توصيف چگونگي ورود اسراي اهل بيت(ع) به شام از يکي از اصحاب پيامبر اکرم(ص) به نام سهل بن سعد ساعدي روايت شده که روز ورود اسرا به شام مردي را ديدم که سري بر نيزه داشت که سيمايش بسيار شبيه سيماي رسول خدا(ص) بود و از پي آن دختري را ديدم که بر شتري برهنه و بيمحمل سوار بود.
خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کيستي؟»
گفت: «سکينه دختر حسين(ع)»
گفتم: «آيا از من کاري ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را ديده و سخن او را شنيدهام»
گفت: اي سهل اگر براي تو ممکن است بگو تا اين سرها را از اطراف ما دور کنند تا مردم به تماشاي اين سرها مشغول شده کمتر به حرم رسول خدا(ص) نگاه کنند.
سهل ساعدي چهل دينار زر سرخ (چهار صد دينار) به نيزهدار داد تا سر امام را از زنان اهل حرم دور کند.»
[=B Mitra]
خوارزمي، مقتل الحسين(ع)، صص60- 61 و مجلسي، بحارالانوار، ج45، صص127-128.
[=B Mitra]شناخت حضرت سکينه
[=B Mitra]تا ظهر روز يازدهم عمر سعد ملعون ماند كه كشتهها را جمع كند و براي آنها نماز بخواند؛ ولي عصر عاشورا گفت «مَنْ يَنْتَدِبُ لِلْحُسَيْنِ»[1] كيست كه پاسخ اين نداي ما را دهد و بر بدن مطهر حسين اسب بتازد؟ كه آنها گفتند «نَحْنُ رَضَضْنَا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْر»[2] عدهاي همين كار را كردند. اينكه وجود مبارك سيدالشهداء به زبان حالش در آن حالت مناميهاي كه براي سكينه يا سُكينه(سلام الله عليها) پيش آمد پيام داد همين است، خيليها رفتند كنار اين بدن بيسر خداحافظي كنند فقط سكينه(سلام الله عليها) اين پيام را شنيد. قرآن خواندن سيدالشهداء را هم همه نميشنيدند خواص ميشنيدند اينطور نبود كه صداي عادي باشد كه همه بشنوند در هنگام توديع وجود مبارك سكينه(سلام الله عليها) اين پيام را از حلقوم مطهر حسينبنعلي شنيده است عده زيادي هم بودند آنها نشنيدند
خواستگاري و كفويت
و اين دختر هم از دخترهاي بنام و اوحدي از فرزندان حسينبنعلي بود كه گفتند وقتي برادرزاده أبيعبدالله خواستگاري كرد و خِطبه كرد فرمود: سكينه براي زندگي تو مناسب نيست «کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاستغراق في الله»[3] به برادرزادهاش فرمود تو بالأخره ميخواهي ازدواج كني زندگي داشته باشي زني كه به زندگيات برسد اين دخترم به نام سكينه اين براي تو يك بانوي خانهداري نخواهد بود او غالباً غرق جلال و جمال خداست «کَانَ الغَالِبُ عَلَيهَا الاستغراق في الله» اما خواهر سكينه آن دختر ديگرم براي ازدواج با تو آماده است. اين يك خصوصيت ديگري دارد؛ لذا عده زيادي كنار آن نعش بيسر هستند فقط سكينه ميشنود كه چه چيزي گفت، سكينه است كه ميگويد پدرم به من فرمود پيامم را به شيعيان من برسان بگوييد هر وقت آب گوارا مينوشيد به ياد لبان من بنوشيد اين براي آن است كه بچهها را به حسين آشنا كند وگرنه اين آب را خيليها هم ميخورند، بگوييد يا حسين
«شيعتي مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذكروني اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني»[4]
فرمود سكينه دخترم به شيعيان من بگو اگر شهيدي داريد من را بهانه نكنيد، براي شهيدتان گريه كنيد شهيدتان را بهانه كنيد براي من گريه كنيد، براي اينكه گريه بر حسين اصل است هم شما زنده ميشويد هم آن شهيد بهره ميبرد مبادا من را بهانه كنيد براي شهيدتان گريه كنيد «او سمعتم بغريب او شهيد فاندبوني» به ياد مظلوميت من باشيد و گريه كنيد، البته اين گريهها آموزنده است در بخشهاي ديگر فرمود گريه نكنيد فرمود:
«لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني»
اي كاش شما شيعهها بوديد اين منظره را ميديديد كه
«كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني»
اي كاش ميديديد من چگونه براي اين بچهام آب ميخواستم اينها نگذاشتند آب آن كاري كه حرمله كرد فرمود نگذاشتند
اي كاش بوديد! اينها را ميديديد «وَ بِجَرد الخَيْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُوني»
اي كاش بوديد نميخواستم من را ياري كنيد؛ ولي ميديديد كه اين سينهام را نرم كردند. «مسحوق» مثل «مسحوط» اين پودر شدهها را ميگويند «مسحوقات» در اين داروخانههاي سابق آنچه كه پودر بود ميگفتند «مسحوقات» فرمود: «وَ بِجَرد الخَيْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُوني».
«السلام عليكم يا اهل بيت النبوة و يا معدن الرسالة و يا مختلف الملائكة و يا مهبط الوحي و رحمة الله و بركاته»
[=B Mitra]
[1]. وقعة الطف، ص258.
[2]. اللهوف(فهري)، ص135.
[3]. مقتل الحسين(ع)، مقرّم، ص 307.
[4]. عوالم العلوم, ج11, ص958.
آيت الله جوادي آملي، سايت انجمن گفتگوي ديني
[=B Mitra]امام حسين (ع) و عشق به خانواده
[=B Mitra]در باره شهادت امام حسين (ع) فراوان گفته شده است، و هرچند، هراندازه گفته شود، باز هم حق آن حماسه ادا نخواهد شد، اما اگر محاسبه اي از عمر امام حسين (ع) داشته باشيم، يعني 57 سال، عاشورا در عين عظمت محتوا، به لحاظ زماني بخش کوچکي از عمر آن حضرت است. اين در حالي است که امام حسين (ع) بخش قابل ملاحظه اي از عمر خويش را همانند ديگران سپري کرده و چنين نبوده است که در سراسر عمر درگير در نبرد و منازعه و کار سياسي باشد.
پس بايد به ابعاد ديگر حسين هم توجه داشت، به ويژه اگر بدانيم رابطه امام با پدربزرگش يعني رسول خدا (ص) بر اساس مفهوم «حب» و دوستي بوده است. حسين با عشق پدر بزرگش تا هفت سالگي قدم گذاشت و يقينا اين حب و دوستي در خانواده او و نسبت به او تأثير عميق روحي برجاي گذاشته است. در اين باره روايات فراوان است.
دشمنان اهل بيت در تاريخ بيش سعي کرده اند چنين وانمود کنند که حسين روحيه جنگي داشته است و حسن روحيه صلح آميز! اما چنين نکته اي خلاف واقعيات بوده و همان طور که در جاي خود معلوم گشته، اين مسأله در سمت و سوي تحريف تاريخ توسط امويان و دشمنان امام حسين است. حتي به شخصي نسبت دادند که گفته بود: حسن شبيه به پيامبر و حسين شبيه به علي بوده است!
شک نداريم که امام حسين در کنار پدر و برادر، تابع سياست آنان بود. در ماجراي صلح هم، همان موضع برادر را پذيرفت. بعد از آن نيز ده سال بر اساس همان موضع زندگي آرام کرد. البته با معاويه جدال سياسي داشت و رويه امويان را نمي پسنديد و از آن انتقاد مي کرد. اما شرايط را براي قيام آماده نمي ديد.
بنابرين ما بايد تلاش کنيم تا از لابلاي زندگي امام حسين (ع)، از آنچه جسته گريخته نقل شده، مفاهيم زندگي را استخراج کنيم، گرچه به باور ما، داستان کربلا هم داستان زندگي است، البته زندگي شرافتمندانه نه ذليلانه.
در اينجا ميتوان به عنوان نمونه به مناسبات امام حسين (ع) با همسرش رباب اشاره کرد.
داستان اسلام آوردن امرء القيس در زمان عمر در منابع نقل شده است. وي که از قضاعيان بود در مدينه اسلام آورد و توسط عمر حتي قبل از اين که يک نماز خوانده باشد، به عنوان فرمانده مسلمانان طايفه قضاعه انتخاب شد. وقت رفتن با علي بن ابي طالب و حسنين (ع) روبرو شد. امام اظهار تمايل کرد تا دختري از دخترانش را به عقد يکي از فرزندان پيامبر درآورد. او سه دخترش را يکي به علي بن ابي طالب و و دو ديگر را حسنين (ع) داد. رُباب، سَلمي و مَحياه اين سه دختر بودند. محياه زن امام علي و صاحب فرزند شد. سلمي همسر امام حسن گرديد و رباب همسر امام حسين. (عليهم صلوات الله).
امام حسين (ع) رباب را بسيار دوست مي داشت و در اظهار اين دوستي هيچ تقيه اي نداشت. اين ويژگي خاص او و از روحيات شخصي اش بود. آنچه در منابع از شعر امام حسين عليه السلام در اين باره نقل شده، بسيار مشهور است:
لعمرک إنّني لأحبّ دارا تکون بها سکينة و الرّباب
اُحبّهما و أبذل جلّ مالي و ليس للائمي فيهم عتاب
و لست لهم و إن عتبوا مطيعا حياتي أو يغيبنى التراب
به جان تو سوگند، من خانه اي را دوست دارم که سکينه و رباب در آن باشند.
آن دو را دوست دارم و تمامي اموالم را در اين راه مي بخشم و براي ملامتگرم حاضر به پذيرش عتاب نيستم.
من مطيع کساني که من را عتاب کنند نيستم، در تمام زندگي ام و تا وقتي که روي در نقاب خاک کشم.
در مقابل رباب نيز فداکارانه امام حسين را دوست داشت و گفته اند که وقتي امام حسين به شهادت رسيد، يک سال سر قبر او بماند. من اين را تعبيري شاعرانه مي دانم نه واقعي، اما به هر حال، تعبيري از روي عشق و دلدادگي رباب به امام حسين است.
همين محبت و دوستي است که سکينه را نيز اهل شعر و ادب و دوستي بار آورده است. نقل کردهاند که امام حسن (ع) از اين که بي پرده از محبت خود نسبت به همسر و دخترش ميگويد، گلايه کردند، اما امام حسين باز هم بر اين محبت تأکيد کردند. گويند که رباب پس از امام حسين، خواستگاران زيادي از قريش داشت که رضايت به ازدواج نداد، گرچه برخي گفته اند که تنها چند روزي پس از عاشورا زنده بود (البداية و النهايه: 8/210).
سکينه هم زن برزگي در تاريخ اسلام شد و روحيات شاعرانه او در همه منابع مورد ستايش قرار گرفته، گرچه شايد اندکي اغراق هم شده است.. جالب است که نام اصلي سکينه اميمه بوده و بسا سکينه نامي بوده که امام حسين (ع) به خاطر آرامشي که در کنار دخترش داشته، به او داده و بر نام اصلي او غلبه کرده است. (بنگريد: مقاتل الطالبيين، ص 94) در باره سکينه نوشته اند: و کانت سکينة من الجمال و الأدب و الفصاحة بمنزلة عظيمة، کان منزلها مألف الأدباء و الشعراء (منتظم: 7/175).
در باره روش محبت آميز امام حسين عليه السلام توجه به اين روايت نيز جالب است:
کنيزى دسته ريحانى را تقديم امام حسين کرد. حضرت در برابر او را آزاد کردند. به حضرت گفته شد که شما تنها براى يک دسته گل کنيز را آزاد کردى؟ حضرت فرمود: خداوند در قرآن ما را چنين ادب آموخته است که «و اذا حُيِّيْتُم بِتَحِيَّة فَحَيُّوا بِأَحْسَنِ مِنْها أو ردّوها». شما پاسخ سلام و تحيت را به بهتر از آنچه خطاب شما گفته شده بدهيد. بهتر از دسته گل، آزاد کردن اوبود. (نثر الدر، ج 1، ص 335)
[=B Mitra]
وبلاگ، رسول جعفريان، گزارشي است از علاقه امام حسين عليه السلام به همسرش رباب و دخترش سکينه.
[=B Mitra]حديث درباره عُمر و زندگي
[=B Mitra]11ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
إنَّ ماضي يَومِكَ مُنتَقِلٌ و باقيهِ مُتّهمٌ فَاغتَنِمْ وَقتَكَ بِالعَمَلِ!
ديروز که گذشت و به فردا هم اطمينان نيست، امروزت را با اعمال صالحه غنيمت شمار! (شرح غرر، ج 2، ص 507)
12ـ «امام جعفرصادق (عليهالسلام)»:
اِنْ اُجِّلتَ في عُمرِکَ يَومَين فَاجعَل اَحَدَهُما لِأَدَبِکَ لِتَستَعينُ بِهِ علي يَومِ مَوتِک.
اگر از عمرت فقط دو روز مانده باشد يک روزش را به ادب و تربيت خود [ وفرا گرفتن معارف الهي] اختصاص بده تا تو را به روز مرگت ياري دهد. (روضه(فروع) کافي، ج 8، ص 150)
13) «امام محمدباقر(عليهالسلام)»:
اَليَومُ غَنيمةٌ وَغداً لاتَدري لِمَن هُوَ؟
امروز را غنيمت شمار، تو چه ميداني فردا از آنِ که خواهد بود؟ (بحار، ج 78، ص 179)
14) «امام موسيكاظم(عليهالسلام)»:
لَيسَ مِنّا مَن لَمْ يُحاسِبْ نَفسَه كُلَّ يَومٍ.
کسي که همه روزه به حساب خود رسيدگي نکند (و خوب و بد خود را بررسي ننمايد) پيرو ما نيست. (تحفالعقول، ص 417)
15) «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
حاسِبوُا أَنفُسَكُم قَبلَ أَن تُحاسَبوا!
(امروز) به حساب خود برسيد پيش از آنکه (فردا) به حساب شما برسند! (وسائل، ج 11، ص 380)
16) «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
اِنّ اَنفاسَكَ أَجزاءُ عُمرِكَ فَلاتُفنها اِلاّ في طاعَةٍ تُزلِفُك.
اين نَفَسهاي تو، يکايک أجزاي عمر تو است، برحذر باش که آنها را جز در راه اطاعتي که تو را به خدا نزديک کند به هَدَر ندهي. (شرح غرر، ج 2، ص 276)
17) «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
إنَّ عُمرَكَ وقتُكَ الّذي أنتَ فيهِ.
عمر تو، همين وقت و زماني است که هماكنون در آن به سر ميبري (آن را غنيمت بشمار). (شرح غرر، ج 2، ص 500)
18) امام موسيبنجعفر(ع):
اِِيّاكَ وَ الْكَسَلَ وَالضَّجَرَ فَاِنّهُما يَمنعاكَ حَظكَ مِنَ الدُّنيا وَ الآخرة.
برحذر باش! و از تنپروري و بيحوصلگي بپرهيز. اين دو خصلت به طور حتم تو را از بهرههاي دنيا و آخرت هر دو محروم خواهد ساخت. (مواعظ صدوق، ص 108)
19) «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
قَلَّ ما أدبَرَ شيءٌ فَأقبلَ!
کمتر چيزي بوده وقتي از دست رفت دوباره بازگردد! (امالي طوسي، ج 1، ص 251)
20) «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
تَدارَكْ في آخِرِ عُمرِكَ ما فاتَكَ في اَوَّلهِ.
در باقيماندة عمر خود (با اعمال صالحه) عمر از دست رفته را جبران کن. (مواعظ عدديّه، ص 21)
احاديث ديگر با همين موضوع را در 28 مهر تقويم مطالعه نماييد
[=B Mitra]
شکوفه هاي حکمت
[=B Mitra]آرامش آگاهانه
[=B Mitra][=B Mitra]پرسش:
شيطان ناپيدا است و تصور خطرناك بودنش براي زندگي، آرامش ذهني را ميگيرد براي دفع شيطان و لشكرش از زندگي زناشويي و حفظ آرامش چه بايد كرد؟
[=B Mitra]
پاسخ:
نگراني آگاهانه هزار شرف دارد به نگراني غافلانه جاهلانه آميخته شده به اوهام و خيالات و اشباح. شناخت و آگاهي به ما قدرت مديريت ميدهد توانا كسي است كه داناست.
اقتضاي جان چو اي دل آگهيست
هر که آگه تر بود جانش قويست
در گذشته مردم اژدهها را هرسناك از دور مي ديدند و زبان سرخش را آتش ميانگاشتند. جاهلانه در نقاشيها آتشي ميكشيدند كه از دهان اژدها خارج ميشد ولي با رشد علم و دوربينهاي دقيق زندگي اژدهها و مارهاي بزرگ از نزديك و ملموس مورد بررسي قرار گرفت. حتي مطالعه شد كه چند دندان دارند و قدرت فك و آرواره آنها چه قدر است.
ميكروب، اشعه ايكس، امواج موبايل و مودم ديده نميشوند و ضررهايي دارند. جن يعني موجود ناپيدا، جنت باغي است كه از درخت پوشيده شده است و جنين در شكم مادر مخفي است و جُنّه سپري است كه با پوشش، ما را از صدمات حفظ ميكند.
اگر استاد برقكار حاذق بگويد با زدن اين كليد جريان برق قطع ميشود ما به گفته او اعتماد مي كنيم. خداوند عالم فرموده من جنيان را خلق كردم تا من نخواهم كسي نمي تواند به شما ضرر بزند و من از مؤمن دفاع ميكنم. براي دفع شر شيطان و لشكرش از قرآن، صدقه، اذكار مخصوص و عام، انگشتر و پناه آوردن به من و اعتماد به من كمك بگيريد. در ضمن همه جنيان پليد و شرور نيستند و فرشتگان زيادي را براي حمايت و ياري از شما آفريده ام.
ابليس مانند امواج مضر حوزه وجودي خود را دارند وقتي به ما آسيب مي رسد كه راه مقابله نداشته باشيم و بدون محافظ در معرضش قرار گيريم. شيطان مانند شيري است كه در قفس خودش است اگر ما برويد با چوب سر به سرش بگذاريم و يا قفلش را باز كنيم و وحشي اش كنيم طبيعتا ممكن است به ما حمله كند. همان گونه كه لاك پشت با كوچك ترين حركتي به لاك خود مي رود شيطان با ذكر از ما دور مي شود و به لاك خود مي رود و اين است معناي خناس.
در روايت داريم همان گونه كه فلز و يخ در حرارت ذوب مي شود با اسامي خانوادگي مقدسي چون «محمد» شيطان محو ميشود. بنابراين بايد سوره ناس را در عقيده و رفتار بخوانيم و تحليل و تأمل كنيم. به جاي خودگويي منفي و تلقين و نفوس بد زدن بايد خودگويي مثبت داشته باشيد ذهن را منصرف به حمايتگري خداوند از مؤمن كنيم. در حديث يك تكنيك بسيار كارآمد دقت كنيد.
كوچك شدن شيطان
قدرت شيطان را زياد نكنيم. به جملاتي كه به كار مي بريد دقت كنيد تا بار هيجاني كلمات سبب غرور شيطان و ضعف خودتان نشود به روايت زير دقت كنيد
فردي ميگويد: من پشت سرِ پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر الاغى نشسته بودم كه ناگاه، الاغ، سِكَندرى خورد. من گفتم: مرگ بر شيطان!
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: « مگو: مرگ بر شيطان؛ زيرا هر گاه بگويى: مرگ بر شيطان، شيطان در خودش احساس غرور مى كند و مى گويد : من با قدرت خود، آن [الاغ] را زمين زدم. امّا اگر بگويى: به نام خدا، شيطان، چنان احساس كوچكى مى كند كه گويى از مگس هم كوچك تر است».[1]
[=B Mitra]
1.دانشنامه قرآن و حديث نويسنده : محمد محمدي ري شهري، ج 13، ص 285)
منبع: ماهنامه فرهنگي و تربيتي و اجتماعي خانواده شاد، سال اول، مهرماه 1396، پيش شماره پنجم، ص52
[=B Mitra]بازيگوشي كودك نشانگر چيست؟
[=B Mitra]رسولُ اللّه (صلى الله عليه و آله و سلّم) : عَرامَهُ الصَّبيِّ في صِغَرِهِ زِيادَةٌ في عَقلِهِ في كِبَرِهِ .
بـازيگوشى (و شـيطنت) بـچّه در دوران كودكى، نشانگر فزونى عقل او در بزرگسالى است .
[=B Mitra]
كنز العمّال : 30747
[=B Mitra]مهارت ها و آداب دوستي
[=B Mitra]نياز به دوست و فضاي صميمانه دوستي در انسانها انکارناپذير است.
احساس تنهايي يکي از شکنندهترين حالات رواني است.
دوستي و دوستان تحمّل پذيري آدمي را در برخورد با سختيهاي زندگي بالا ميبرند .
طبق تحقيقات پژوهشگران بيماراني که دچار يک نوع بيماري لاعلاج هستند، اگر دوستان اندکي داشته باشند، در مقايسه با بيماران پرارتباط و بيماراني که خانوادههاي شاد و حمايتگر دارند، زودتر ميميرند.
روابط دوستانه باعث مي شود تا احساس کنيم که به گروهي تعلّق داريم و احساس عضويت در گروه نماييم. چنين عضويتي امتيازات خاصي دارد، از جمله اتحاد قابل اطمينان؛ يعني وجود پيوندي که در صورت لزوم و در هنگام بروز مشکل ميتوان بدان تکيه کرد.[1]
[=B Mitra]
1. مهارت ها و آداب دوستي
نويسنده: سيد محمود مرويان حسيني
انتشارات: دانشگاه علوم اسلامي رضوي
تهيه کننده ها: دانشگاه علوم اسلامي رضوي
قيمت: 5000 ريال
خريد :http://l1l.ir/3a59
به نام خدا
این تاپیک از تقویم دسکتاپی شمیم یار بخش مشاوره و تربیت گرفته شده و بارگذاری می شود.
روزانه از مسائل گوناگون زندگی سخن به میان خواهد آمد، این مطالب هرچند کوتاه می تواند مانند تابلوهای راهنما در جاده زندگی عمل کند.
لینک های زیر نیز از تقویم شمیم یار گرفته شده است که در صورت تمایل می توانید مطالعه نمایید.
سال 93 :Lflasher: 365 سخن تربیتی(هر روز یک سخن)
سال 94 :Lflasher:
تحفه های تربیتی روزانهسال 95 :Lflasher:
جورچین زندگیسال 96
:Lflasher:امروز بهتر از دیروز:sun:
[=B Mitra]ارزان فروشي محبت
[=B Mitra]محبت خود را ارزان به بچه نفروشيد؛ اگر هرچه محبت داشتيد، رايگان به بچه داديد، بچه از محبت شما وازده ميشود؛ مثل غذا که اگر زيادي در اختيارش بگذاريد، تف ميکند؛ هرچند هم که خوشمزه باشد. اگر نان را زياد به او بدهيد، مقداري را گاز ميزند و باقي را توي دستوپا ميريزد. کم توي ظرفش بريزيد تا ته ظرفش چيزي نماند تا اگر خواست، دوباره بهاندازه برايش بريزيد که يکدانه برنج هم اضافه نيايد.
بچه را تشنه محبت خود نگهداريد. بعضي وقتها آدم با افراط در محبت، در واقع ميخواهد خودش را تسکين بدهد. اين، ساختن بچه نيست، ويران کردن اوست. بايد محبتش توي مشتش باشد و اگر کار خوب از بچه ديد، متناسب با آن، محبت را روانه کند و بهظهور برساند.
[=B Mitra]
آيت الله حائري شيرازي
[=B Mitra]حضور ذهن و قلب
[=B Mitra]از چيزهايي که براي همه ما دردآور است و ما را رنج ميدهد، اين است که ما در متن بهترين پايگاه اخلاق يعني عبادات خود در فکر خارج آن هستيم! در متن عملي که براي ما سازنده است متوجّه امور ديگريم؛ مثلاً، انسان در نماز که مناجات عبد با مولا و بهترين وسيله براي ندا و نجواي بنده با خداست، متوجه نيست که چه ميگويد. او نه تنها از معارف نماز، آگاه نيست و نه تنها مفاهيم آن را در ذهن نميگذراند بلکه به خارج از آن ميپردازد.
گاهي انسان بر طبق شريعت نماز ميخواند، يعني واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعايت ميکند، ولي حضور قلب ندارد اين نماز گرچه از نظر فقهي باطل نيست، ليکن از نظر اخلاقي و کلامي نمازي بياثر است. تأمين حضور قلب در نماز، بسيار مشکل است. با اين که هر نماز چند دقيقه، بيشتر طول نميکشد، اين هنر در نمازگزار نيست که موقع نماز خود را ضبط کند. اگر انسان همان چند دقيقه، خود را ضبط کند و بداند با چه کسي سخن ميگويد، بقيه امور او تأمين است؛ امّا چون در همان چند دقيقه، قدرت حضور و ضبط ندارد، ساير امور او هم ناکام است.
عبادت، آنگاه در تهذيب روح و تزکيه جان مؤثر است که عبادت کننده به مضامينش عارف و معتقد باشد و آنها را در ذهن خود حاضر کند؛ امّا اگر در متن عبادت، غفلت داشته باشد، ديگر راه براي تزکيه او نيست. غفلت به تعبير ائمّه (عليهمالسلام)، چرک روح است. وقتي آينه شفّاف دل را چرک بپوشاند، چيزي را نشان نخواهد داد و اگر ما در متن عبادت، گرفتار غفلت و چرک شويم، راهي براي تهذيب روح نداريم.
راه حلّ مشکل
آنچه گفتيم تحليل درد بود؛ اما راه درمان را نيز بايد بشناسيم. چون تهذيب روح، بدون شناخت درد و آشنايي با راه درمان آن ممکن نيست. راه حلّي که قرآن ارائه ميدهد يکي «مراقبت از خود»، و ديگري «ياد خدا» است؛ انسان بايد اوّلاً مواظب جلسات، خواندني ها، شنيدني ها، خوردني ها و پوشيدني هاي خود باشد؛ مواظب باشد چه سخني را ميشنود و چه مي گويد، دقّت کند که در کنار سفره غذاي حلال مينشيند يا حرام؟ لباسي را که بر تن ميکند بايد گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهي شخص لباسي ميپوشد تا مشهور شود و هنگامي که از کوي و برزن ميگذرد لباسش جلب توجّه کند. اين نشان ميدهد که او گرفتار خود بيني است.
اگر انسان، مواظب جلسات علمي خود باشد و سخني جز براي رضاي خدا و به سود جامعه اسلامي نگويد، به تدريج زمينه فراهم ميشود تا به ياد خدا دل ببندد. وقتي به ياد خدا دل بست، به آساني خاطرههاي خوب در ذهنش ترسيم ميشود. از اين رو قرآن کريم، ذکر خدا را براي غفلتزدايي و قرب به حق به ما ميآموزد.
[=B Mitra]
آيت الله جوادي آملي، مراحل اخلاق در قرآن
[=B Mitra]جبرگرايي و افسردگي
[=B Mitra]هر که ماند از کاهلي بي شکر و صبر او همين داند : که گيرد پاي جبر
هر که جبر آورد، خود رنجور کرد تا همان رنجوريش در گور کرد
گفت پيغمبر که: رنجوري به لاغ رنج آرد تا بميرد چون چراغ
جبر چه بود؟ بستن اشکسته را يا بپيوستن رگي بگسسته را
ون در اين ره ، پاي خود نشکسته اي بر که مي خندي چه پا را بسته اي؟
و آن که پايش در ره کوشش شکست در رسيد او را براق و بر نشست[1]
مولانا معتقد است بايد در مقابل نعمت هاي خداوند شاکر و در برابر سختي ها و مشکلات صبور باشيم. اما کسي که اين گونه نيست از روي تنبلي و کاهلي خود را جبري مي کند، به اين وسيله از قبول مسئوليت و تلاش شانه خالي مي کند. در حالي که سرانجام چنين تفکر جبرگرايانه اي رنجوري و افسردگي و در نهايت هلاکت است.
او براي تاکيد کلام خود به حديثي از پيامبر (ص) متوسل مي شود که ايشان فرموده اند:" هرکسي تظاهر به رنجوري کند به واقع در اثر همين تمارض مريض مي شود و در نهايت خواهد مرد.
اصل حديث اين است: لا تَمارضوا فتَمرضُوا و لا تَحفِروا قبورَکم فتَموتوا؛ خود را به بيماري نزنيد که در نتيجه بيمار خواهيد شد و گور خود را نکنيد که خواهيد مرد.
جبر در لغت به معني شکسته بندي يا بستن رگ پاره است. در نتيجه تو که پايت را در راه خدا به کار نبرده اي و نشکسته اي تا نياز به شکسته بند داشته باشي چرا بيهوده دم از جبر مي زني و پاي خود را بسته اي و کاري نمي کني؟
[=B Mitra]
1- مثنوي معنوي
[=B Mitra]ضرورت مشاوره قبل از ازدواج
[=B Mitra]يکي از معضلات قرن حاضر پديده طلاق است . همانطور که آمارها نشان ميدهد ميزان طلاق در تمام جوامع رو به افزايش است و اين معضل گريبان بسياري از جوانان را گرفته يا خواهد گرفت. اما براي پيش گيري از آن آنگونه که بايسته است اقدام لازم توسط زوجين يا خانواده ها انجام نميگيرد و غالبا بعد از بروز مشکل خانواده ها به فکر چاره بر مي آيند که گاه نوش داروي پس از مرگ سهراب است.
به همين علت در چند دهه اخير، مردم سنت نيک مشاوره را جديتر گرفتهاند و خلاف قديم که منشا اين مشاورهها مراجعه به آدمهاي غيرمتخصص بود که تجربههايشان را از راه آزمون و خطا به دست آورده بودند، حالا مشاورهها تخصصي شده و همان طور که مردم براي امور حقوقي و مالي و تحصيليشان به افراد کاردان متخصص مراجعه ميکنند، مشاوره ازدواج هم به همت عدهاي از متخصصان مسائل خانواده و روانشناس مرسوم شده و البته هنوز چندان که بايد در جامعه ايراني جا نيفتاده است.
اکثر زوج ها متوجه نيستند که کلاس هاي آموزشي قبل از ازدواج مي توانند تا حد بسيار زيادي از احتمال طلاق بکاهند. تحقيقات گوياي اين مطلب هستند که شرکت در اين دوره هاي آموزشي مي توانند تا 30% احتمال بروز نفاق و جدايي را کاهش داده و زوجين را به سمت زندگي شادتري هدايت نمايند. شرکت در اين قبيل کلاس هاي مشاوره همچنين مي تواند از استرس هاي شايع زمان قبل از ازدواج نيز بکاهد. تنها کمي تلاش مي تواند احتمال موفقيت شما را در دراز مدت افزايش بخشد. شما بايد هر کاري که از دستتان بر مي آيد را انجام دهيد تا بتوانيد روياهايتان درباره يک ازدواج موفق را به حقيقت مبدل کنيد، زندگي فوق العاده اي براي خود ايجاد نماييد و براي بقاي آن از هيچ تلاشي مضايقه نکنيد.
آمادگي هاي قبل از ازدواج وابسته به حقيقت است و براي تداوم بخشيدن به ارتباط ضروري مي باشد. اين کار شما را به طور ضمني براي رويارويي با چالش هاي آتي که هر زوجي بطور اجتناب ناپذير با آن مواجه خواهد شد، آماده مي کند. بهتر است اينکار را در همين ابتداي رابطه که هر دو نفر سرشار از انرژي و تازگي هستند، انجام دهيد. در اين يک مورد بخصوص نبايد سرتان را در برف ها فرو کنيد و خودتان را به بيراهه بزنيد. پژوهش هاي اخير حاکي از آنند که در حدود يک سال پيش از ازدواج و يا حتي 6 ماه قبل از آن فرصت بسيار مناسبي است که به مراکز مربوطه مراجعه کنيد و در کلاس ها و دوره هاي آموزشي آمادگي براي ازدواج شرکت کنيد. در اين زمان ميزان استرس و عادات منفي در پايين ترين حد خود قرار دارد و مي توان از همان لحظه الگوهاي ارتباطي را برقرار و محقق ساخت. اين دوران درست زماني است که مشکلات خيلي راحت تر به نظر مي آيند و قابل حل مي باشند.
براي مطالعه بيشتر گوش کنيد:
https://t.me/besooiekamal/247
[=B Mitra]
راهنمايي و مشاوره قبل از ازدواج (گفتگوي عاقلانه؛ زندگي عاشقانه همسريابي مسابقه عقل آزمايي است نه بخت آزمايي)،ابوالفضل كرمي ؛ ابراهيم نعيمي نظام آباد، نشر روان سنجي
[=B Mitra]چگونه يک گروه را اداره کنيم؟
[=B Mitra]در تعريف گروه بايد آن را عبارت از دو يا چند فرد دانست که با يکديگر در تعامل بوده و به هم وابستهاند، از يکديگر آگاهي دارند و با تعامل اجتماعي بر يکديگر تأثير ميگذارند. افراد گروههاي کاري غالباً براي نيل به يک هدف مشترک تلاش ميکنند.
دو پليس در يک ماشين گشت، يک گروه محسوب ميشوند، اما تعدادي از مسافرين در يک هواپيما يک گروه محسوب نميشوند؛ چون شرايط آنها با تعريف ارايه شده همخواني ندارد. گروهها عناصر تشکيل دهنده سازمان هستند.
بايد اشاره داشت كه تفاوت زيادي ميان اصطلاحات گروه، تيم، کميته و مفاهيم مشابه وجود دارد؛ به عنوان نمونه همه تيمها گروه هستند، اما همه گروهها الزاماً تيم نيستند.
در تيمها مهارتهاي اعضاء مکمل يکديگر است. همچنين رهبر تيم، نقشهاي رهبري را تقسيم ميکند در حاليكه نقش رهبري در گروه کاملاً برجسته است و ما تقسيم رهبري به گونهاي كه در تيمها ميبينيم را در اينجا مشاهده نميكنيم. کميته نيز، گروهي از کارکنان بخشهاي متفاوت يا مشابه سازمان هستند که تنها به منظور ارايه راهکارها گرد هم آمدهاند تا مسألهاي خاص را بررسي کنند و راهکارهاي لازم را به مديريت ارايه دهند.
اين کميتهها دائمي هستند. «کميته ويژه» نيز به منظور بررسي و حلّ و فصل مسايل ناگهاني تشکيل ميشود و موقتي هستند. اما آنچه كه در اين کتاب به آن توجه ميشود نحوه تعامل افراد در قالب گروه است نه توجه به تفاوت اصطلاحات يادشده!
با وجود تمام مزايايي که کار در گروه دارد، اما به خوبي ميدانيد که کار در گروه با مشکلاتي روبرو خواهد بود: وجود اعضا با تفاوت هاي فردي و نامتجانس، انگيزههاي متفاوت، سطوح دانش و تخصصهاي گوناگون و... از جمله مواردي هستند که ميتوانند گروه را با مشکلات و کار در آن را با کندي روبهرو کنند.
در نتيجه، حضور در گروه و کار با آن مستلزم برخورداري از مهارتهايي است که بتوان بر اساس آنها از تعارضهاي درون گروه دور ماند و کارها را مديريت کرد. در اين ميان، مديريت گروه به دليل نقش حساسي که دارد، بايد با برخي مهارتها به منظور اداره گروه آشنا باشد.
اگرچه برخورداري تام و تمام از اين قبيل مهارتها مستلزم شرکت در کارگاههايي است که بدين منظور تشکيل ميشوند، اما با اين همه ما در اين کتاب تلاش کردهايم تا به صورت مختصر برخي از مهمترين موارد براي اداره مطلوب يك گروه را براي فعالان فرهنگي ارائه دهيم. اميد است اين گامهاي هر چند کوچک، نقش مؤثري در پيشبرد اهداف گروههايي که در يک سازمان تشکيل ميشوند ايجاد نمايد.
[=B Mitra]
چگونه يک گروه را اداره کنيم؟ (جلد دوازدهم از مجموعه 15جلدي«فعالان فرهنگي») رامين تبرايي، نشر انديشه و فرهنگ اسلامي
http://uupload.ir/files/qa8x_istgahe_otoboos.jpg
[=B Mitra]ارتباط با کودکان ناسازگار
[=B Mitra]امروز براي جمعي از مربيان و مبلغين در موضوع "شيوه ارتباط با کودکان ناسازگار و خاص" سخنراني داشتم. کلاس پنجم است کوتاه قد و به شدت لاغر اما اين قدر قدرت دارد که وقتي خادم مسجد با او مشاجره کرد، دستور داد کسي مُکَبِر نماز نشود، همه بچه ها محبور شدند اطاعت کردند. معضلي است براي نمازگزارهاست. قابل کنترل نيست. در اين مدت سعي کردم:
- به خانه اش رفتم
- هديه دادم.
- به خوبي احترام و محبتش کنم.
- به او مسؤوليت امور ورزش مسجد را دادم. (از او خواستم با مهرباني با بچه ها رفتار کند تا جذب کلاس ها شوند. غيرمستقيم سعي کردم رفتار تند و خشنش را مديريت کند)
- وقتي مسؤول سالن فوتبال درخواست مشخص شدن وقت بازي را داد، در حضور جمع گفتم با ماني صحبت کنيد ايشون مسؤول هستند.
- بناست يک روز به مدرسه و سر کلاسش بروم.
- احترام، محبت، واگذاري مسؤوليت سه رکن اساسي ارتباط با اين نوع کودکان مي باشد. هيچگاه سعي نکردم ماني را بخاطر رفتارهاش از مسجد حذف کنم.
[=B Mitra]
كانال قصه.رنگ.توپ، حجت الاسلام و المسلمين اسماعيل آذري نژاد
https://t.me/qesekodak
https://instagram.com/smaeel_azari96
[=B Mitra]شادكامي و انتظارات
[=B Mitra][=B Mitra]پرسش:
مهمترين عامل شادكامي در چيست؟
[=B Mitra]
پاسخ:
عوامل مختلفي در شادكامي و رضايتمندي ما از زندگي دخيل است. شادي جلوه هاي هيجاني است ممكن است فردي شادكام نباشد و لحظاتي شاد باشد ولي ما بايد براي شادكامي برنامه ريزي كنيم دل كه خندان شد غصهها را هم مي خنداند. اسب سواري و ماشين سواري نياز به مهارت دارد. زندگي فردي و زناشويي شادمانه نيز نيازمند مهارتهاي خاص خودش است. يكي از قوانين زندگي براي رضايتمندي و شادكامي تنظيم هيجانات و انتظارات خود را با واقعيت و امكاناتمان ميباشد. اين تنظيم بسيار مهم است. اگر تنظيمات مربوط به سوخت، موتور ماشين يا هواپيما به هم بخورد و بنزين زيادي وارد موتور شود موتور و قطعات ديگر گرفتار مشكل ميشود و روي سرعت اثر ميگذارد و دود زيادي از آنها خارج ميشود و لذت رانندگي و خلباني كاشته ميشود و محيط سمي ميشود.
انگيزه هاي دروني منبع خودباوري ارزشمندي، پويايي و لذت است. بدترين خيانت در تربيت و آموزش غفلت از انگيزه هاي دروني و سرمايه گذاري بر انگيزه هاي بيروني است. تقويتهاي مستمر و فزاينده بيروني سبب شده در انتظارات و توقعات ما دميده شود. كودكي ديروز با يك بستني تلاش و بازي مي كرد در سنين كودكي براي شاد شدن نياز به وسائل گرانقيمت دارد.
تنظيمات مديريت هيجاني و واقع بيني ما اگر به هم بخورد لذت زندگي از بين مي رود. بايد هشيار باشيم اين طور نيست كه يك دفعه مشكل قلمبهاي ايجاد شود مانند مرداب تدريجي فرو مي رويم. وقتي به خود مي آييم كه كار از كار گذشته است.
بزرگي گفته است: «من آن قدر قسي القلب نيستم كه مهربان باشم.» مهرباني نابجا دوستي خاله خرسه است. بايد به كودكان به تدريج و نرم در باشگاه تربيت با روشهاي منظم مختلف مهارت و هنر خودمهارگري و خويشتنداري (تقويت اراده) ياد دارد. ناكامي بهينه مهار شده يك روش ظريف و دقيق است. نبايد بالفور همه خواستههاي كودك را برآورده كنيم. مثلا بگوييم اجازه بده چايي ام را بخورم. يا وقتي اين برنامه كودك تمام شد..به تدريج بايد مفهوم زمان و انتظار را يادبگيريد و در دامنه تأخير را گسترده تر كنيم. او بايد بياموزد كه حتي تا ابد نيز ممكن است ما به خواسته خود نرسيم ولي نبايد شيون و زاري كنيم بايد قدرت سازگاري و ظرفيت خود را بالا ببريم و آسيب ها را كم كنيم. و با تابآوري Resiliency توانايي و ظرفيت خود را ريكاوري و آبديت كنيم. تابآوري يعني ظرفيت بازگشتن از دشواري پايدار و توانايي در ترميم خويشتن.
تذكر:
بنابراين والدين بايد به خود بيايند كه براي فرزند پروري مسؤوليت خطيري دارند و فردا بايد در محكمه وجدان و الهي در قبال آن پاسخگو باشند. گاهي ما براي پژمرده نشدن يك گل گران قيمت يا ماشين خود بيشتر از تربيت فرزند دقت و مطالعه و مراقبت و مشاوره مي كنيم.
[=B Mitra]
ماهنامه فرهنگي و تربيتي و اجتماعي خانواده شاد، سال اول، مهرماه 1396، پيش شماره پنجم، ص52؛ کانال زندگي آرام
[=B Mitra]فضاي مجازي يا سايبري
[=B Mitra]مقصود از فضاي سايبري چيست؟
[=B Mitra]
پاسخ: «سايبر» پيشوندي براي توصيف شخص، شي، ايده و يا فضايي است كه مربوط به دنياي کار با رايانه و فضاي متصل به اينترنت مي باشد. اين پسوند از کلمه Cybernetics گرفته شده که به معناي مطالعه مکانيزم هاي مورد استفاده در کنترل و منظم سازي سيستم هاي پيچيده انساني و ماشيني است.هم زمان با توسعه اينترنت واژه هاي تركيبي بسياري از كلمه سايبر به وجود آمده است.
در اين جا به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
پـول سـايـبـر(Cybercash)،
فضاي سايبر (Cyberspace)،
كانال سايبر (Cyberchannel)،
فرهنگ سايبر (Cyberculture)،
شهرونـد سايبر (Cybercitizen)،
تجارت سايبر (Cyberbussiness)،
راهنمايي فضاي سايبر (CyberCoach).
نخستين بار ويليام گيبسون نويسنده داستان علمي تخيلي در كتاب نورومنسر در سال 1984 واژة فضاي سايبر را به كار برده است. فضاي سايبر به مجموعه هايي از ارتباطات دروني انسان¬ ها از راه كامپيوتر و وسائل مخابراتي بدون در نظر گرفتن جغرافياي فيزيكي گفته مي شود.
يك سيستم آنلاين نمونه اي از فضاي سايبر است. كاربران آن ميتوانند از طريق ايميل با يكديگر ارتباط بر قراركنند. بر خلاف فضاي واقعي، در فضاي سايبر نياز به جابه جاييهاي فيزيكي نيست و كليه اعمال فقط از طريق فشردن كليدها ياحركات ماوس صورت ميگيرد. اين عدم جابه جايي فيزيكي، محققان را واداشت كه به مطالعه برخي شباهتهاي فضاي سايبر با حالت هاي نا هشياري، به خصوص حالتهاي ذهنياي كه در رويا ها ظاهر ميشوند، بپردازند.
[=B Mitra]
صد هزاران دام و دانه، ج1، ص 6-12؛ کانال زندگي آرام
:arm:
[=B Mitra]حديث درباره بيماران
[=B Mitra]1ـ «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
لَيسَ لِلاجسامِ نجاةٌ مِنَ الاَسقامِ.
بدن انسان هيچوقت از درد و بيماري خلاصي ندارد. (فهرست غرُر، ص 364)
2ـ امام جعفرصاق(ع):
العِلَلُ زكاةُ الاَبدانِ.
درد و بيماري زكات بدن انسان است. (تحفالعقول، ص 403)
3ـ «امام موسيكاظم(عليهالسلام)»:
لَيسَ مِن دواءٍ اِلّا و يُهَيِّجُ داءً و لَيسَ شَيءٌ أٌنفَعُ في البَدَنِ مِن اِمساكِ اليَدِ اِلّا عمّا يحتاجُ اِلَيهِ.
دارويي نيست كه خالي از عارضه و اثرات جانبي نباشد. براي بدن خود جز در موارد مايحتاج و نيازمندي، چيزي بهتر از پرهيز كردن نيست. (وسائل، ج 2، ص 629)
4ـ «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
إمشِ بِدائِكَ ما مَشي بِكَ.
تا آنجا كه تاب و تحمل داري با درد خود مماشات كن (حتيالامكان از خوردن دارو خودداري كن.) سفينه، ج 2، ص 78)
5ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
تَجَنّبِ الدَّواءَ ما احْتملَ بدنُكَ الدّاءَ فَاِذالَم يَحتَمِلَ الدّاءَ فَالدَّواءُ.
تا زماني كه بدنت تحمل درد را دارد از استعمال دارو خودداري كن. تحمّل و توان كه از حد گذشت، ديگر نوبت دارو است. (بحار، ج 62، ص 66)
6ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مَن لَم يَصبِرْ علي مَضَض الحِميَةِ طالَ سُقْمُهُ.
كسي كه بر ناملايمتهاي پرهيز كردن صبر و حوصله ندارد (هرچند دوا و درمان كند) بيماري او به درازا خواهد كشيد. (فهرست غرر، ص 364)
7ـ «پيامبر گرامي اسلام صليالله عليه و آله و سلم»:
المَعِدَةُ بَيتُ الدّاءِ وَالحَميَةُ رَأسُ كُلِّ دَواءٍ.
معدة انسان مجتمع بيماريها است و پرهيز كردن اساس هر گونه دوا و درمانها است. (مواعظ عدديّه، ص 55)
8ـ «مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام»:
مَن كَتَمَ مَكنونَ دائِهِ عَجَز طَبيبُهُ عَن شِفائِهِ.
كسي كه درد نهاني خود را از طبيب خود كتمان كند طبيب او (نيز) از مُداواي وي ناتوان خواهد بود. (فهرست غرر، ص 364)
9ـ «مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
لا رَزيَّةَ أعظمُ مِن دوامِ سُقْمِ الجَسَدِ!
براي انسان مصيبتي بالاتر از اين نيست كه بدني هميشه معلول و بيمار داشته باشد! (فهرست غرر، ص 364)
10ـ «امام رضا(عليهالسلام)»:
إنَّ المَرضَ لايَزالُ بِالمؤمنِ حتّي لايكونَ علَيهِ ذَنبٌ.
گاهي ميشود كه دورة بيماري طولاني و با مؤمن ملازمت دارد در آنجا بيمار ديگر هيچ گناهي بر او باقي نخواهد ماند. (درد و بيماري گناهان را پاك ميكند) (ثوابالاعمال، ص 429)
احاديث ديگر با همين موضوع را در 22 آبان تقويم مطالعه نماييد.
[=B Mitra]
شکوفه هاي حکمت
[=B Mitra]گونه هاي مختلف خيانت زناشويي
[=B Mitra]خيانت ديداري: نگاه كردن و داشتن پوشش نامناسب براي غير همسر؛
خيانت گفتاري ـ شنيداري: گفت و گوي تحريك كننده از طريق آهنگ كلام يا موضوع سخن با نامحرم و شنيدن آن؛
خيانت لمسي: دست دادن، بوسيدن و تماس بدني غير سكس؛
خيانت قدمي: حركت و اقدام براي تحقّق انواع ديگر خيانت؛
خيانت بويايي: استفاده از بوي خوش براي نامحرم؛
خيانت قلبي: عاشق شدن و دل بستن به غير همسر؛
خيانت جنسي.
ابراهيم شفيعي سروستاني
سلامت جنسي در جامعه اسلامي، جلد اول
[=B Mitra]حجاب و عفت
[=B Mitra]مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سيستاني (ره) پدر آيت الله سيد علي سيستاني تصميم مي گيرد براي تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند.
در يکي از جمعه هاي آخر، نوري را از خانه اي نزديک به مسجد مشاهده مي کند.
به سوي خانه مي رود مي بيند حضرت ولي عصر امام زمان (ع) در يکي از اتاق هاي آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه اي قرار دارد که پارچه اي سفيد روي آن کشيده شده است.
ايشان مي گويد هنگامي که وارد شدن اشک مي ريختم سلام کردم،
حضرت به من فرمود: «چرا اينگونه به دنبال من مي گردي و اين رنج ها را متحمّل مي شوي؟! مثل اين باشيد- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بيايم!»
بعد فرمودند: «اين بانويي است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوي- هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.» (1)
[=B Mitra]
شيفتگان حضرت مهدي (عج) ، ج 3 ، ص 158.
[=B Mitra]
اختلالات روان شناختي حيوانات و پرندگان
[=B Mitra]فرض كنيد موجودي غير از انسان ما را با خودش ببرد. از ديار و دوستان و خانواده دور كند و به مكاني زيبا و گرم و نرم از ديد خودش ببرد. چه اتفاقي مي افتد؟
اگر واقعا به او آنجا خوش هم بگذرد و بهترين غذاها و خانه ها را داشته باشد چونكه از همنوع و جنس مخالفش جدا شده به اضطراب و افسرده مبتلا مي شود.
كارمندان و دانشجويان و سربازاني كه ناچار هستند از يار و ديار خود دور شوند زمينه ابتلا به غم غربت (home sickness) در آنها خيلي زياد است. اساتيد روان شناسي كه سفرهاي خراجي دارند از غم غربت بسياري از ايرانيان مقيم خارج سخن ميگويند.
تا حالا به خودخواهي انسان دقت كرديد؟
انسان براي اين كه خوش باشد حاضر است با موجودات زنده ديگر هر طور خواست رفتار كند او را از لانه و خانه خود دور كند. عقيمش كند.
ژن هايش را تغيير دهد.
از جفتش و خانواده اش دور كند.
به همين دليل خودخواهي ما است كه متوجه احساس تنهايي و اضطراب و افسردگي حيوانات تزئيني خانگي و دست آموز( (pet نمي شويم.
آيا مي دانيد به همين دليل اضطراب اعمال وسواسي در حيوانات زياد است؟
رفتاري وسواسي در حيوانات پت زياد ديده مي شود.
[=B Mitra]
كانال زندگي آرام:
https://t.me/zendegiearam110
[=B Mitra]يک گوش در و يک گوش دروازه؟
[=B Mitra]والدين توضيح ميدهند و کودکان فراموش ميکنند. اين مساله، غيرقابل اجتناب است.
بهتر است بهجاي اينکه وقتتان را با صحبتهاي بيپايان در زمينه اهميت رعايت آداب معاشرت با فرزندتان تلف کنيد، کمي به بازي بپردازيد.
بازي، بهترين روش براي آموختن روابط اجتماعي است که باعث ميشود کودک موقعيت را از نزديک لمس کند.
در اين بازيها، گاهي شما ميهمان شويد و گاهي او.
در مورد هر آنچه او بايد رعايت کند، برايش نقشي را که بهعنوان ميهمان و ميزبان داريد بازي کنيد و قبل از رفتن به ميهماني، اين بازيها را برايش مرور کنيد تا آنچه را آموخته، به خاطر بياورد.
[=B Mitra]
كانال روانشناسى نوين خانواده
[=B Mitra]وسواس
[=B Mitra]پنبه وسـواس بيـرون کن ز گـوش
تا به گوشت آيد از گردون خروش
يکي از گرفتاري هاي آدميان، مبتلا شدن به پديده شوم وسواس است. اين بيماري، جان و ذهن انسان را در زندان خود به بند مي کشد و چنان او را با اوهام بي اساس و خيالات واهي درگير مي کند که درک و فهم و چشم و گوش جان او تعطيل مي شود. و لذا از شنيدن حقايق محروم مي ماند.
وسوسه، بر حواس و عقل و ادراک آدمي حجاب مي افکند و چون پنبه اي در گوش، تار مويي در چشم، و زکام و گرفتگي در مغز و بينيِ انسان مي نشيند و او را از شنيدن خروش و سروش جهان غيب، ديدن باغ و بوستان عالم معنا، و استشمام عطر خوش نسيم الهي باز مي دارد. جلال الدين مي گويد: اي انسان، چشم و گوش و مغز و بيني خود را از سموم و آفات هواهاي نفساني پاکيزه نگه دار، تا به سروستان معطّر حضرت حق راه يابي.
پاک کن دو چشم را از موي عيب تا ببـيـنـي باغ و سروستـان غيـب
دفع کن از مغز و از بيني زکام تا که ريح الله در آيد در مشام
[=B Mitra]
هزار قانون زندگي (برگرفته از مثنوي معنوي)،
محمود قنبري و همكاران، قانون قانون 453