انتقاد من این بود که شما حق ندارید برداشت خود را به همه مسیحیان تحمیل کنید.
این برداشت من نیست، این اعتقاد قاطبه مسیحیان است و چیزی است که قرآن به آنها نسبت می دهد و الان هم این اعتقاد را دارند. البته عده نادری از مسیحیان مانند شاهدان یهوه که تاسیس آن به قرن 19 برمی گردد، تثلیث را نپذیرفتند. این عده اندک در مقابل جامعه کاتولیک، پروتستان و ارتدکس، عددی به حساب نمی آیند. منظور ما هم قاطبه مسیحیان است نه عده ای ناچیز از آنها.
حتی کاربر فرشته بر می گردد نیز با وجود اینکه می فرمایند معتقد به تثلیث نیستند، از ابتدای تاپیک تا حالا به توجیه این دیدگاه پرداخته اند و یک کلمه به اشتباه بودن این دیدگاه اعتراف نکردند. پس می بینید که حتی کسانی که تثلیث را قبول ندارند(در ظاهر) به توجیه آن می پردازند...
در هر حال این دفاع شما از عده ناچیزی از مسیحیت قابل ستایش است@};-
من منتظرم صحبت های جناب عامل تموم بشه که بعد سوالاتم در ارتباط با شریعت رو ازشون بپرسم
اتفاقا ما هم منتظریم تا شما تناقض تثلیث را یا حل کنید و یا قبول!
اگر قبول دارید که تناقض است، بفرمایید تا سراغ بحث های دیگر برویم و اگر قبول ندارید، به سوالاتی که در پست های پیشین شده لطفا پاسخ دهید.
قبلا هم عرض کردم که تا اصول دین حل نشود و مشکل داشته باشد، نوبت به فروع(شریعت) نمی رسد. [/]
[=Book Antiqua]
حتی کاربر فرشته بر می گردد نیز با وجود اینکه می فرمایند معتقد به تثلیث نیستند، از ابتدای تاپیک تا حالا به توجیه این دیدگاه پرداخته اند و یک کلمه به اشتباه بودن این دیدگاه اعتراف نکردند. پس می بینید که حتی کسانی که تثلیث را قبول ندارند(در ظاهر) به توجیه آن می پردازند...
در هر حال این دفاع شما از عده ناچیزی از مسیحیت قابل ستایش است@};-
سلام بله این سوال من هم بود که اگه :
فرشته برمیگردد;1006344 نوشت:
به هر حال من خودم به تثلیث باور ندارم و کلیسایی هم که میرم و سوال میپرسم هم هیچ اعتقادی به تثلیث نداره ...
پس دیگه این توضیحات برای چیه؟ :reading:
فرشته برمیگردد;1006346 نوشت:
کسی پدر خانواده است ...
وقتی بیرون از منزل میره ... با همه دعوا مرافه میکنه ... کاسب هست و رفتار کاسب گرایانه داره ... وقتی که میاد خونه خسته هست و دعوا میکنه .
همین پدر خونواده ...
وقتی میره خونه پدر و مادرش ... نقش فرزند رو بازی میکنه ... به پدر و مادرش احترام میزاره ... کمک حالشون میشه ... تبعیت میکنه و ...
وقتی میره خونه خودش و همسرش رو میبینه ...
نقش یک مرد رو بازی میکنه و ....
هیچ منافاتی هم با هم ندارند ... سه تا شخصیت کاملا متفاوت در وجود یک انسان .
این برداشت من نیست، این اعتقاد قاطبه مسیحیان است و چیزی است که قرآن به آنها نسبت می دهد و الان هم این اعتقاد را دارند. البته عده نادری از مسیحیان مانند شاهدان یهوه که تاسیس آن به قرن 19 برمی گردد، تثلیث را نپذیرفتند. این عده اندک در مقابل جامعه کاتولیک، پروتستان و ارتدکس، عددی به حساب نمی آیند. منظور ما هم قاطبه مسیحیان است نه عده ای ناچیز از آنها.
حتی کاربر
فرشته بر می گردد نیز با وجود اینکه می فرمایند معتقد به تثلیث نیستند، از ابتدای تاپیک تا حالا به توجیه این دیدگاه پرداخته اند و یک کلمه به اشتباه بودن این دیدگاه اعتراف نکردند. پس می بینید که حتی کسانی که تثلیث را قبول ندارند(در ظاهر) به توجیه آن می پردازند...
در هر حال این دفاع شما از عده ناچیزی از مسیحیت قابل ستایش است@};-
با سلام
نمیدانم چرا شما استاد گرانقدر مطلب به این روشنی را توجیه می کنید...
آیا قاطبه ی مسیحیان یعنی همه ی مسیحیان ؟
مسلما این دو متفاوت هستند.
اگر به چند صفحه قبل باز گردید من گفتم که
من اعتقاد تثلیث را قبول ندارم اما عرض کردم عده اندکی با تفسیری شبیه به تفسیر صفات به اسلام نزدیک شدند. اما دچار جهل مرکب هستند. به مانند اشاعره که 8 خدایی هستند اما میگویند یک خدا داریم و دچار جهل مرکب شدند..
و گفتم
آیا کسی که در تفسیر توحید دچار جهل مرکب است، مشرک است؟
اینجا بود که شما بحث را شروع کردید....
شما بدون دلیل دارید همه مسیحیان را مشرک می خوانید چرا ؟
چون قاطبه ی آنها اعتقاد باطلی دارند...
اما آیا من گفتم قاطبه مسیحیان اعتقاد درستی دارند؟! خیر
گفتم اعتقادات باطلی دارند مثل اشاعره که اعتقادات باطلی دارند...
اما عرض کردم مشرک خواندن آنها نیاز به دلیل دارد...
شما بدون دلیل فقط حرفتان را تکرار می کنید که قرآن اینها را مشرک خوانده...
اگر جهل مرکب تاثیری در تکفیر ندارد در پست بعدی خیلی رک و بی پرده و با منبع بفرمایید که کسی که میگوید یک خدا داریم اما جهل مرکب دارد و در واقع سه خدا دارد، مشرک است.
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
برادر بنده منظورم را به روشنی بیان کردم؛ ما در مورد مسیحیت بحث می کنیم نه عده نادری که به چند میلیون نفر هم نمی رسند و در برابر جامعه دو و نیم میلیاردی مسیحیان تقریبا هیچ اند.
حتی این عده نادر هم در حال توجیه تثلیث هستند.
در هر حال منظور ما نقد اعتقاد کل مسیحیان به استثناء شاهدان یهوه و برخی هم اعتقادان ایشان است، امیدوارم مشکل شما با این جمله حل شود...
اما در مورد این ادعای شما:
بیت المعمور;1007251 نوشت:
عرض کردم عده اندکی با تفسیری شبیه به تفسیر صفات به اسلام نزدیک شدند.
اینها با این اعتقاد نه قصد نزدیک شدن به مسلمان ها را دارند و نه نزدیک می شوند.
نقد آنهم در پست های گذشته مانند پست 97 بیان شد، که اجتماع صفات با اجتماع اعیان فرق می کند.
دلیل این توجیهات یا وام گرفتن آنها هم مشکل تناقضی است که برخی از آنها درک کرده اند اما تناقض با این توجیه حل نمی شود.
بیت المعمور;1007251 نوشت:
مانند اشاعره که 8 خدایی هستند اما میگویند یک خدا داریم و دچار جهل مرکب شدند
بین اشاعره و امثال آنها و مسیحیان تفاوت وجود دارد.
در انتساب به شرک، اگر کسی به طور علنی معتقد به خدایانی در کنار خدای متعال باشد، مانند مسیحیان یا مشرکان زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و کسی که لازمه اعتقاد او در برخی مسائل منجر به شرک شود، فرق بزرگی وجود دارد.
به همین دلیل شما در اعتقادات همین اشاعره توحید خالقی را بسیار پر رنگ می بینید، خب چطور ممکن است کسی معتقد به تعدد خدایان باشد و توحید خالقی را هم تا این اندازه قبول داشته باشد تا جایی که انسان را مکتسب فعل بداند؟ بنابراین همانطور که شما هم اشاره کردید، اگر از اینها بپرسیم آیا خدا واحد است؟ مسلما پاسخ مثبت می دهند. اما اگر از مسیحیان این سوال را بپرسیم، قریب به اتفاق آنها جواب منفی می دهند و عده اندکی خدا را واحد می دانند و در عین حال تثلیث را توجیه می کنند!
پس اعتقاد به تعدد خدایان با لازمه اعتقاد انسان در برخی مبانی غلط خیلی تفاوت دارد...
به همین دلیل اطلاق شرک به مسیحیان از جانب خدا و رسول به کرات صورت گرفته و علمای اسلام هم چنین اطلاقی داشته اند.
بیت المعمور;1007251 نوشت:
شما بدون دلیل فقط حرفتان را تکرار می کنید که قرآن اینها را مشرک خوانده...
قرآن به نظر شما دلیل نیست؟!
اگر آیات و روایات و اطلاق شرک آنها به مسیحیان دلیل نیست، پس چه چیزی دلیل است؟
[/]
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
برادر بنده منظورم را به روشنی بیان کردم؛ ما در مورد مسیحیت بحث می کنیم نه عده نادری که به چند میلیون نفر هم نمی رسند و در برابر جامعه دو و نیم میلیاردی مسیحیان تقریبا هیچ اند.
حتی این عده نادر هم در حال توجیه تثلیث هستند.
در هر حال منظور ما نقد اعتقاد کل مسیحیان به استثناء شاهدان یهوه و برخی هم اعتقادان ایشان است، امیدوارم مشکل شما با این جمله حل شود...
اما در مورد این ادعای شما:
اینها با این اعتقاد نه قصد نزدیک شدن به مسلمان ها را دارند و نه نزدیک می شوند.
نقد آنهم در پست های گذشته مانند پست 97 بیان شد، که اجتماع صفات با اجتماع اعیان فرق می کند.
دلیل این توجیهات یا وام گرفتن آنها هم مشکل تناقضی است که برخی از آنها درک کرده اند اما تناقض با این توجیه حل نمی شود.
بین اشاعره و امثال آنها و مسیحیان تفاوت وجود دارد.
در انتساب به شرک، اگر کسی به طور علنی معتقد به خدایانی در کنار خدای متعال باشد، مانند مسیحیان یا مشرکان زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و کسی که لازمه اعتقاد او در برخی مسائل منجر به شرک شود، فرق بزرگی وجود دارد.
به همین دلیل شما در اعتقادات همین اشاعره توحید خالقی را بسیار پر رنگ می بینید، خب چطور ممکن است کسی معتقد به تعدد خدایان باشد و توحید خالقی را هم تا این اندازه قبول داشته باشد تا جایی که انسان را مکتسب فعل بداند؟ بنابراین همانطور که شما هم اشاره کردید، اگر از اینها بپرسیم آیا خدا واحد است؟ مسلما پاسخ مثبت می دهند. اما اگر از مسیحیان این سوال را بپرسیم، قریب به اتفاق آنها جواب منفی می دهند و عده اندکی خدا را واحد می دانند و در عین حال تثلیث را توجیه می کنند!
پس اعتقاد به تعدد خدایان با لازمه اعتقاد انسان در برخی مبانی غلط خیلی تفاوت دارد...
به همین دلیل اطلاق شرک به مسیحیان از جانب خدا و رسول به کرات صورت گرفته و علمای اسلام هم چنین اطلاقی داشته اند.
قرآن به نظر شما دلیل نیست؟!
اگر آیات و روایات و اطلاق شرک آنها به مسیحیان دلیل نیست، پس چه چیزی دلیل است؟
[/]
من درباره همان عده قلیل صحبت کردم نه قاطبه مسیحیان تا شما آیه قرآن بیاورید....
شما بودید که به بنده ایراد گرفتید پس انتظار می رفت دلیل درست بیاورید نه آیه قرآن...
آخر هم نگفتید جهل مرکب در تفسیر توحید، باز هم مانع مشرک خواندن افراد هست یا نیست؟
گواهی گروهی از دانشمندان اسلامی
بسیاری از علما ، متکلمان ، مفسران و فقیهان شیعه و سنی که به مناسبت های مختلفی بحث از یهودیان و مسیحیان معاصر خود را به میان آورده اند ، تصریح یا اشاره دارند که همه یا بسیاری از مسیحیان و یهودیان زمان ما ، این عقاید انحرافی رامنکرند . در صفحات گذشته ، به ویژه در بحث این که چرا قرآن عقاید شرک آمیز را به مسیحیان نسبت داده است ، نمونه تعبیرات بسیاری از علمای اسلامی ذکر شد . درآن میان برخی از آنان گفته اند که حتی یهودیان و مسیحیان معاصر نزول قرآن هم دارای این انحرافات نبودند . برخی نیز گفته اند : مسیحیان معاصر این نسبت ها راقبول ندارند و ... .
از میان این دانشمندان اسلام ، اسامی چهارده نفر از آنان که تعبیرات همه آنها رابه مناسبت های مختلف در صفحات گذشته نقل کردیم و از قرن چهارم تا چهاردهم وضعیت فکری مسیحیان معاصر خویش را در کتاب های خود منعکس کرده اند ، از این قرار است :
1 - شیخ طوسی ، متوفای 408 ق . در کتاب التبیان ؛ 2 - شیخ طبرسی ، متوفای قرن ششم هجری ، مجمع البیان ؛ 3 - بغوی ، متوفای 510 ق . معالم التنزیل ؛ 4 - زمخشری ، متوفای 528 ق . کشاف ؛ 5 - فخر رازی ، متوفای 606 ق . تفسیر کبیر ؛
صفحه 157
6 - قرطبی ، متوفای 671 ق . جامع الاحکام ؛ 7 - بیضاوی ، متوفای 791 ق . تفسیر بیضاوی ؛ 8 - ابی السعود ، متوفای 951 ق . تفسیر ابی السعود ؛ 9 - ملافتح الله کاشانی ، متوفای 988 ق . منهج الصادقین ؛ 10 - بهاءالدین لاهیجی ، متوفای 1120 ق . تفسیر لاهیجی ؛ 11 - میرزامحمد مشهدی ، متوفای 1125 ق . کنزالدقائق ؛ 12 - شیخ اسماعیل حقی ، متوفای 1137 ق . روح البیان ؛ 13 - شوکانی ، متوفای 1250 ق . فتح القدیر ؛ 14 - آلوسی ، متوفای 1270 ق . روح المعانی . https://hawzah.net/fa/Book/View/45246/19659/%D8%AF-)-%DA%AF%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
در گفت وگوی نگارنده با آقای « مقصودی » رئیس کلیسای شرق آشوریان و رئیس انجمن آشوریان ایران و نماینده آشوریان در مجلس شورای اسلامی ، عقیده ودیدگاه های فعلی این تندروترین فرقه مسیحیت بررسی شد . که متن مصاحبه در زیر آورده می شود .
- آیا شما حضرت عیسی (ع) را خدا می دانید ؟
- خیر ، اگر او را هم خدا بدانیم ، چگونه می توانیم موحد باشیم ؟ بله ، بین ما و شما فرقی هست : شما حضرت عیسی (ع) را فقط انسان می دانید ، اما ما می گوییم ایشان دارای جنبه انسانی و جنبه الهی است : جنبه انسانی به خاطر این که از یک زن متولد شده است ، و جنبه الهی به خاطر این که پدر نداشته و قدرت خدا روح او را آفریده است . ایشان یک انسان عادی نیست .
- آیا ایشان را پسر خدا می دانید به این معنا که – نعوذ بالله - خداوند نقش یک پدرو مرد را نسبت به حضرت مریم ایفا کرده است ؟
- بله ، عیسی را پسر خدا می دانیم ، ولی این توضیح شما اصلا قابل قبول نیست ؛ زیرا خدا جسم نیست ، اگر عیسی را پسر خدا می دانیم ، این جمله سمبلیک است ، همان معنای جنبه الهی است که خداوند روح و نطفه او را بدون پدر آفریده است . https://hawzah.net/fa/Book/View/45246/19660/%D9%87-)-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D8%B6%D8%B1
به هر حال من خودم به تثلیث باور ندارم و کلیسایی هم که میرم و سوال میپرسم هم هیچ اعتقادی به تثلیث نداره ...
شما اگر باور ندارید پس چرا اینقدر از این اعتقاد دفاع می کنید؟!!!!!!!!!!!!!
یه کلمه بگید عقل شما تثلیث رو رد می کنه و تمامb-)
حالا جالبتر اینه که شما این اعتقاد رو توجیه می کنید ویه مسلمون میاد میگه مسیحی ها چینین اعتقادی ندارن:
بیت المعمور;1007251 نوشت:
مشرک خواندن آنها نیاز به دلیل دارد
آخه برادر من کسی که علنا میگه سه تا شدن یکی و یکی همون سه تاست این دیگه نتیجه اعتقادشون نیست خود اعتقادشونه اگه به این نگیم شرک پس به چی بگیم شرک؟ خب یکی برگرده بگه مشرکان زمان پیامبر هم جهل مرکب داشتند چون خود خدا میگه اینا میگفتن می میخواییم به خدا نزدیک بشیم و این بت ها رو وسیله قرار دادیم. جای دیگه ای هم خدا میگه اگه ازشون بپرسی خالق عالم کیه؟ میگن الله. خب با این توجیه شما باید مشرکان هم مشرک نباشن دیگه!!!!!
من گفتم برخی مسیحیان ، تثلیث به معنای سه خدایی رو قبول ندارند.
در مورد جهل مرکب :
اگه منبعی در اسلام وجود داره بیارید، اگر بود که جواب سوال من داده شده...
اگه نبود، که بازم پاسخ مشخصه...
به ارسال صفحه پیش مراجعه کنید ظاهرا مطالعه نکردید
اگه منبعی در اسلام وجود داره بیارید، اگر بود که جواب سوال من داده شده...
منبع در باره چی؟
اینکه مسیحی ها مشرک ان؟
خود قران مگه به اینا مشرک نگفته؟ خب این دلیله دیگه مگه اینکه شما یه دلیل بیاری بگی منظور قران مثلا شرک نیست یه چیز دیگه است. اگه دلیلی برای این مطلب دارین بگین خب
نظرتون رو در مورد این قسمت هم بگین:
حیات وحش;1007440 نوشت:
خب یکی برگرده بگه مشرکان زمان پیامبر هم جهل مرکب داشتند چون خود خدا میگه اینا میگفتن می میخواییم به خدا نزدیک بشیم و این بت ها رو وسیله قرار دادیم. جای دیگه ای هم خدا میگه اگه ازشون بپرسی خالق عالم کیه؟ میگن الله. خب با این توجیه شما باید مشرکان هم مشرک نباشن دیگه!!!!!
اگه جهل مرکب باشه اینا مشرک نیستن؟ مشرک گفتن پیامبر و مسلمونا و قران به اینا که دیگه مثل روز روشنه
به نظرم این دلیل استاد عامل که برای فرق مسیحی و بعضی فرقه ها گفتن بهتر از جهل مرکبه
عامل;1007295 نوشت:
بین اشاعره و امثال آنها و مسیحیان تفاوت وجود دارد.
در انتساب به شرک، اگر کسی به طور علنی معتقد به خدایانی در کنار خدای متعال باشد، مانند مسیحیان یا مشرکان زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و کسی که لازمه اعتقاد او در برخی مسائل منجر به شرک شود، فرق بزرگی وجود دارد.
به همین دلیل شما در اعتقادات همین اشاعره توحید خالقی را بسیار پر رنگ می بینید، خب چطور ممکن است کسی معتقد به تعدد خدایان باشد و توحید خالقی را هم تا این اندازه قبول داشته باشد تا جایی که انسان را مکتسب فعل بداند؟ بنابراین همانطور که شما هم اشاره کردید، اگر از اینها بپرسیم آیا خدا واحد است؟ مسلما پاسخ مثبت می دهند. اما اگر از مسیحیان این سوال را بپرسیم، قریب به اتفاق آنها جواب منفی می دهند و عده اندکی خدا را واحد می دانند و در عین حال تثلیث را توجیه می کنند!
پس اعتقاد به تعدد خدایان با لازمه اعتقاد انسان در برخی مبانی غلط خیلی تفاوت دارد...
به همین دلیل اطلاق شرک به مسیحیان از جانب خدا و رسول به کرات صورت گرفته و علمای اسلام هم چنین اطلاقی داشته اند.
برادر عزیز من نه ادعا دارم جهل مرکب برای مشرک خواندن لازم است
و نه ادعا دارم جهل مرکب در شرک بی تاثیر است.
من دارم سوال میکنم
سوال یعنی اینکه من فعلا هیچ موضعی ندارم.
ایشان یا با منبع موثق ثابت میکند جهل مرکب تاثیری ندارد یا نمیتواند ثابت کند....
اگر ثابت کردند ، من به ایشان حق میدهم چنین ادعایی را ( در مورد مسیحیانی که جهل مرکب دارند و میگویند ما یک خدا داریم) ، داشته باشند.
اما اگر منبع موثق نداشته باشند، به ایشان حق نمیدهم اینطور مسئله را طرح کنند و همه مسیحیان را مشرک بخوانند.
اینکه من چه موضعی داشته باشم بستگی به این دارد که ایشان مدرک و منبع موثقی درباره جهل مرکب دارند یا خیر....
ایشان یا با منبع موثق ثابت میکند جهل مرکب تاثیری ندارد یا نمیتواند ثابت کند...
در جهل مرکب دو بحث وجود دارد؛ یکی اینکه آیا برای کسی دارای جهل مرکب است، حجت است یا نه؟ دوم اینکه به نسبت به فرد خارجی که در حال مشاهده این مطلب است، چه حکمی دارد؟
در مورد بخش اول هم باید در نظر داشت که اگر کسی تلاش خود را بکند و از امکانات خود استفاده کرده باشد، در عین حال به مطلبی خلاف واقع رسیده باشد، عدالت نیست او را مواخذه کنند. اما در همین مقدمات رسیدن به قطع(که در این فرض جهل مرکب است) نیز بحث است. گاهی کسی بدون تحقیق درست به این نتیجه می رسد که مسلما در این مورد مواخذه خواهد شد، حتی اگر به قطع رسیده باشد.
اما در مورد بخش دوم یا همان ناظر خارجی، آیا ما با مشاهده جهل مرکب و خطای انسانی دیگر باید به روی واقع چشم بپوشیم؟ آیا اطلاق شرک به کسی که واقعا مشرک است، کار درستی نیست؟ بله در مورد مواردی که حکمی بر او بار شود، جهل او ملاحظه می شود، مانند مشرکانی که زمان رسول خدا دستگیر می شدند و ابتدا حضرت اسلام را به آنها عرضه می کرد و شبهات را می زدود و اگر همچنان عناد داشتند، مجازات می شدند. اما در مورد اطلاق شرک همانطور که قرآن و روایات عمل کردند، ما هم می توانیم به کسانی که حتی با جهل مرکب قائل به سه خدایی شده اند، اطلاق مشرک کنیم، حجیت قول معصوم و قرآن در اینجا صادق است.
بنابراین باید این دو جهت تفکیک شود.
همانطور که کاربر حیات وحش هم اشاره کردند، با جاهل بودن مشرکان زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اطلاق شرک به آنها منتفی نیست:
حیات وحش;1007541 نوشت:
اگه جهل مرکب باشه اینا مشرک نیستن؟ مشرک گفتن پیامبر و مسلمونا و قران به اینا که دیگه مثل روز روشنه
علاوه بر اینکه مقایسه مسیحیان با اشاعره همانطور که عرض شد:
عامل;1007295 نوشت:
بین اشاعره و امثال آنها و مسیحیان تفاوت وجود دارد.
در انتساب به شرک، اگر کسی به طور علنی معتقد به خدایانی در کنار خدای متعال باشد، مانند مسیحیان یا مشرکان زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و کسی که لازمه اعتقاد او در برخی مسائل منجر به شرک شود، فرق بزرگی وجود دارد.
به همین دلیل شما در اعتقادات همین اشاعره توحید خالقی را بسیار پر رنگ می بینید، خب چطور ممکن است کسی معتقد به تعدد خدایان باشد و توحید خالقی را هم تا این اندازه قبول داشته باشد تا جایی که انسان را مکتسب فعل بداند؟ بنابراین همانطور که شما هم اشاره کردید، اگر از اینها بپرسیم آیا خدا واحد است؟ مسلما پاسخ مثبت می دهند. اما اگر از مسیحیان این سوال را بپرسیم، قریب به اتفاق آنها جواب منفی می دهند و عده اندکی خدا را واحد می دانند و در عین حال تثلیث را توجیه می کنند!
پس اعتقاد به تعدد خدایان با لازمه اعتقاد انسان در برخی مبانی غلط خیلی تفاوت دارد...
درست نیست. بنابراین عدم اطلاق شرک به اشاعره دلیل بر این حکم در مورد مسیحیانی که معتقد به سه خدا هستند، صحیح نیست.[/]
جناب فرشته برمیگردد اگر شما بگویید خدا ، روح القدس ، مسیح بنده باشما مشکلی ندارم حال چرا سه بنده اینها را نیز اضافه میکنم موسی ، یحیی ، محمد، علی ، یازده فرزندش و شاید افراد دیگری هم باشند چون همه اینها در کلام یکی هستند یعنی همه همان را میگویند که خدا میخواهد که بگویند اما شما میفرمایید پدر ، پسر ، روح القدس و اینها قابل جمع نیستند یعنی پسر با پدر متفاوت است یعنی لزوماً پسر همان را که پدر میخواهد نمیگوید و مستقل از پدر است این همان تحریفی است که در مسحیت اتفاق افتاده و انرا منحرف کرده است . حال صلیب را که نماد مسیحیت است به ان اضافه کنیم فاجعه اتفاق میافتد .
در انتساب به شرک، اگر کسی به طور علنی معتقد به خدایانی در کنار خدای متعال باشد، مانند مسیحیان
نگاه کنید! شما این حرف را تعمیم می دهید به همه ی مسیحیان
اما در واقع این طور نیست.
من در پست های قبلی برایتان مثال آوردم مثلا :
نقل قول:
در گفت وگوی نگارنده با آقای « مقصودی » رئیس کلیسای شرق آشوریان و رئیس انجمن آشوریان ایران و نماینده آشوریان در مجلس شورای اسلامی ، عقیده ودیدگاه های فعلی این تندروترین فرقه مسیحیت بررسی شد . که متن مصاحبه در زیر آورده می شود .
- آیا شما حضرت عیسی (ع) را خدا می دانید ؟
- خیر ، اگر او را هم خدا بدانیم ، چگونه می توانیم موحد باشیم ؟ بله ، بین ما و شما فرقی هست : شما حضرت عیسی (ع) را فقط انسان می دانید ، اما ما می گوییم ایشان دارای جنبه انسانی و جنبه الهی است : جنبه انسانی به خاطر این که از یک زن متولد شده است ، و جنبه الهی به خاطر این که پدر نداشته و قدرت خدا روح او را آفریده است . ایشان یک انسان عادی نیست .
- آیا ایشان را پسر خدا می دانید به این معنا که – نعوذ بالله - خداوند نقش یک پدرو مرد را نسبت به حضرت مریم ایفا کرده است ؟
- بله ، عیسی را پسر خدا می دانیم ، ولی این توضیح شما اصلا قابل قبول نیست ؛ زیرا خدا جسم نیست ، اگر عیسی را پسر خدا می دانیم ، این جمله سمبلیک است ، همان معنای جنبه الهی است که خداوند روح و نطفه او را بدون پدر آفریده است
اینها می گویند ثلاث
اما هر گردی گردو نیست...
نقل قول:
و عده اندکی خدا را واحد می دانند و در عین حال تثلیث را توجیه می کنند!
به نظرم این هم تاییدی است که شما قبول دارید این دسته ی اندک مانند اشاعره هستند.
گاه کنید! شما این حرف را تعمیم می دهید به همه ی مسیحیان
اما در واقع این طور نیست.
به نظرم بی خیال بشین ...
اگر پیگیر صحبتها باشید به این نتیجه رسیدیم که برای بررسی ادیان نباید ببینیم که مسلمانان و مسیحی ها چی میگن چی کار میکنند ...
مهم این هستش که ببینیم اون دین چه نظری داره ...
بعدش میگن مسیحیت ناقص است چون تثلیث ایراد داره !!!!
نعوذ بالله دین خدا ایراد داره !!! یا اینکه ناقص است !!!
به نظره من جناب عامل هیچ اصولی رو برای بحث کردن قبول نمیکنند ... یک سری جملات گیر آوردن هی دارن از این شاخه به اون شاخه میپرن و جملاتشون رو تکرار میکنند
به نظرم بی خیال بشین ...
اگر پیگیر صحبتها باشید به این نتیجه رسیدیم که برای بررسی ادیان نباید ببینیم که مسلمانان و مسیحی ها چی میگن چی کار میکنند ...
مهم این هستش که ببینیم اون دین چه نظری داره ...
بعدش میگن مسیحیت ناقص است چون تثلیث ایراد داره !!!!
نعوذ بالله دین خدا ایراد داره !!! یا اینکه ناقص است !!!
به نظره من جناب عامل هیچ اصولی رو برای بحث کردن قبول نمیکنند ... یک سری جملات گیر آوردن هی دارن از این شاخه به اون شاخه میپرن و جملاتشون رو تکرار میکنند
من هم مثل دیگران چند صفحه قبل نظری دادم اما کارشناس نقل گرفتند و بحث آغاز شد.
البته من سوال کردم :
((اما آیا می توان آنها را مشرک دانست؟
من در این مورد نمیتوانم انها را صریحا مشرک بدانم.
اگر چه قبول دارم آنها تصور اشتباهی نسبت به خدای واحد در عین تثلیث دارند. ))
این سوال هم در مورد گروهی از آنها بود نه همه مسیحیان.
ایشان برای پاسخ به این سوال ابتدا از آیات قران استفاده کردند و من چنین استدلالی را نادرست و برداشت ایشان را نیز نادرست دانستم.
و از ایشان خواستم دلیلی با منبع موثق بیاورند.
البته ایشان دلیل عقلی آوردند و من از ایشان متشکرم ولی منبع موثقی که در این رابطه صحبتی کرده باشد ظاهرا وجود ندارد.....
به هر حال از صفحه 9 ، سوال من شروع شد و الان صفحه 12 است و نیازی نیست ایشان دلایل بیشتری بیاورند.
نگاه کنید! شما این حرف را تعمیم می دهید به همه ی مسیحیان
اما در واقع این طور نیست.
بنده که قبلا عرض کردم:
عامل;1007136 نوشت:
این اعتقاد قاطبه مسیحیان است و چیزی است که قرآن به آنها نسبت می دهد و الان هم این اعتقاد را دارند. البته عده نادری از مسیحیان مانند شاهدان یهوه که تاسیس آن به قرن 19 برمی گردد، تثلیث را نپذیرفتند. این عده اندک در مقابل جامعه کاتولیک، پروتستان و ارتدکس، عددی به حساب نمی آیند. منظور ما هم قاطبه مسیحیان است نه عده ای ناچیز از آنها.
حتی کاربر فرشته بر می گردد نیز با وجود اینکه می فرمایند معتقد به تثلیث نیستند، از ابتدای تاپیک تا حالا به توجیه این دیدگاه پرداخته اند و یک کلمه به اشتباه بودن این دیدگاه اعتراف نکردند. پس می بینید که حتی کسانی که تثلیث را قبول ندارند(در ظاهر) به توجیه آن می پردازند...
با این وجود شما دائم تکرار می کنید این اعتقاد همه مسیحیان نیست. خب ما هم گفتیم منظور ما عمده مسیحیان است که البته آن عده قلیل هم در حال توجیه این اعتقاد هستند.
لطفا باز تکرار نکنید که چرا تعمیم می دهید! از این واضح تر نمی توان حرف زد...
بیت المعمور;1008312 نوشت:
به نظرم این هم تاییدی است که شما قبول دارید این دسته ی اندک مانند اشاعره هستند.
اینکه عده ای خود را موحد می دانند و در عین حال قائل به تثلیث هستند، این تثلیث ثمره کدام اعتقاد ایشان است؟
اشاعره معتقد به قدیم بودن اوصاف الهی هستند و نتوانستند بین قدیم بودن و قائم به غیر بودن جمع کنند و نتیجه قدماء ثمانیه شد. حالا مسیحیانی که معتقد به توحید و در عین حال تثلیث هستند، آیا تثلیث ثمره برخی اعتقادات ایشان است، یا اعتقاد مستقلی است که حتی با موحد دانستن خود، از تثلیث دست بر نمی دارند؟ گویی برای اینکه مسیحی باشند، حتما باید تثلیث را قبول یا توجیه کنند.
[/]
بعدش میگن مسیحیت ناقص است چون تثلیث ایراد داره !!!!
نعوذ بالله دین خدا ایراد داره !!! یا اینکه ناقص است !!!
دین خدا ایراد ندارد، مشکل از زمانی شروع می شود که برخی به دلایل مختلف از کج فهمی دین گرفته تا مطامع دنیوی، دست به تحریف دین می زنند و کتاب خدا را دست کاری می کنند. و الا تمام ادیان الهی به این دلیل که از جانب خدا هستند، هیچ نقصی ندارند اما مشکل همان است که عرض شد. بحث ما در تحریف شدن دین و عدم تحریف آن است.
دینی که یکی از مهمترین اصول آن مشکل دارد، ما چطور می توانیم به دیگر آموزه های آن اطمینان کنیم؟
اجازه بدید یک مثال بزنم:
شما می خواهید خانه ای را بخرید و زمانی که به دیدن این خانه می روید، مشاهده می کنید که بن و شالوده این خانه معیوب است و با یک زلزله دو سه ریشتری فرو می ریزد. آیا با این تفاسیر، شما به زیورآلات خانه مانند لوستر و پرده اهمیت می دهید؟ این یک دو دوتا چهارتای عقلی است...
حالا شما چطور انتظار دارید ما برای ابدیت خود که این همه اهمیت دارد، روی مسئله ای حساس مانند توحید که در مسیحیت با مشکل جدی روبروست، چشم پوشی کنیم؟ خود شما چطور چشم پوشی می کنید؟
علاوه بر اینکه اگر قبول دارید، این ادیان الهی هستند، چرا دین متاخر را قبول نمی کنید؟ در حالی که مسلما انسان از ابتدای خلقت رو به رشد بوده و بر اساس همان رشد، خدای متعال دین های جدید برای او فرستاده است. بر این اساس، دین اسلام باید کامل تر از دین مسیح علیه السلام باشد. چرا اسلام را قبول نمی کنید؟
اینها سوالاتی است که مانع از قبول دین مسیحیت می شود، چه برسد به برتری آن بر اسلام
فرشته برمیگردد;1008401 نوشت:
به نظره من جناب عامل هیچ اصولی رو برای بحث کردن قبول نمیکنند ...
اگر خاطر شریف شما باشد، بنده بارها عرض کردم که اصل عقلی این است که انسان از اصول یک دین شروع کند و اگر اصول آن مشکل نداشت، سراغ فروع دین هم می رویم. آیا این یعنی عدم قبول هیچ اصلی؟!
اگر این حرفی که بنده می زنم اشکال عقلی یا منطقی دارد، بفرمایید...
با این وجود شما دائم تکرار می کنید این اعتقاد همه مسیحیان نیست. خب ما هم گفتیم منظور ما عمده مسیحیان است که البته آن عده قلیل هم در حال توجیه این اعتقاد هستند.
لطفا باز تکرار نکنید که چرا تعمیم می دهید! از این واضح تر نمی توان حرف زد...
[/]
سلاپ
حرف شما کاملا درست است و من هم منکرش نیستم.
لکن استدلال شما برای آن گروه اندکی که من عرض کردم جوابگو نیست یا کافی نیست.
حرف حساب ما همین بود.
با این وجود شما دائم تکرار می کنید این اعتقاد همه مسیحیان نیست. خب ما هم گفتیم منظور ما عمده مسیحیان است که البته آن عده قلیل هم در حال توجیه این اعتقاد هستند.
لطفا باز تکرار نکنید که چرا تعمیم می دهید! از این واضح تر نمی توان حرف زد...
اینکه عده ای خود را موحد می دانند و در عین حال قائل به تثلیث هستند، این تثلیث ثمره کدام اعتقاد ایشان است؟
اشاعره معتقد به قدیم بودن اوصاف الهی هستند و نتوانستند بین قدیم بودن و قائم به غیر بودن جمع کنند و نتیجه قدماء ثمانیه شد. حالا مسیحیانی که معتقد به توحید و در عین حال تثلیث هستند، آیا تثلیث ثمره برخی اعتقادات ایشان است، یا اعتقاد مستقلی است که حتی با موحد دانستن خود، از تثلیث دست بر نمی دارند؟ گویی برای اینکه مسیحی باشند، حتما باید تثلیث را قبول یا توجیه کنند.
[/]
یک مطلب دیگر اینکه
من پاسخ خاصی در مقابل استدلال های شما ندارم.
اما آن را کافی و قانع کننده نمی دانم.
ضمنا صحبت من درباره شاهدان یهوه و کسانی که تثلیث را قبول ندارند نبود.
صحبت من درباره کسانی بود که تفسیر متفاوتی از تثلیث می دهند...
به همین خاطر عرض کردم اینکه در قران تثلیث را رد کرده بدان معنا نیست که شما هر کسی که گفت معتقد به تثلیث است را رد کنید...
باید دلیل معتبر دیگری بیاورید و با عقل و منطق رد کنید.
شما هم زحمت کشیدید و دلایلی آوردید که متشکر هستم لکن برای من کافی و قانع کننده نبود.
جناب عامل مشکل این هستش که شما میخواین تو اسلام بنشینین و بعد ثابت کنین اسلام درسته و مسیحیت ناقصه
برادر من در چنین مباحثی چیزی که حجت هستش عقل هست تمام شد و رفت
کاری که شما میکنین اسمش مصادره به مطلوب هست
میگین برای بررسی هر دینی باید از اصول اون دین شروع کنیم ; چرا چون اسلام میگه ؛ بعدش اصول دین چی هستش توحید و نبوت و معاد چرا چون اسلام میگه ; بعدش هم عقل ما درک میکنه که توحید و نبوت و معاد رو ثابت کنیم چرا ؛ چون اسلام میگه
شما زور بزنین ببینم میتونین با عقلتون ثابت کنین معاد وجود داره یا نه
یه چیزایی رو از مدرسه پشت سره هم توو گوشمون کردن که فلان چیزها اصول دین است و تحقیق کردنی هستن و فلان و بهمان
بعدش با وجود چنین پیش زمینه هایی میخواین بیاین و اسلام رو ثابت کنین
به این سوال ها باید جواب بدین
1. اصول دین یعنی چی
2. کی اصول دین رو تعیین کرده ; حضرت محمد یا فلان اخوند
3. چرا باید از اصول دین شروع کنیم چون اصول دینی که شما ازش حرف میزنین رهزن هست دلایلی که براش آورده میشه غالبا به راحتی باطل میشن چرا نباید از چیزهایی که میفهمیم آغاز کنیم
4.اگر در مسیحیت تثلیث که مکاشفه ای در کتاب مقدس هست رو شما کفر میدونین چرا ولایت فقیه که مکاشفه تعدادی اخوند هستش رو کفر نمیدونین
مشکل این هستش که شما میخواین تو اسلام بنشینین و بعد ثابت کنین اسلام درسته و مسیحیت ناقصه
به هیچ وجه اینطور نیست؛ ما نه با اسلام فامیل هستیم و نه با مسیحیت دشمنb-)
خدا شاهده که اگر بنده به این نتیجه برسم که مسیحیت حق است و اسلام باطل، در پذیرش مسیحیت لحظه ای درنگ نمی کنم. برای ما مهم این است که خدا از ما چه می خواهد، در این وادی تعصب بلای جان و عاقبت به خیری انسان است.
اصلا انسان باید اصول دین را عقلی درک کند که اگر اینطور نباشد، احتمال گمراهی خیلی بیشتر از هدایت است. حتی از برخی بزرگان دینی نقل شده که فرمودند اول کافر شدیم بعد مسلمان؛ یعنی برای تحقیق اول از صفر شروع کردیم. این اصول حقیقت طلبی است...
فرشته برمیگردد;1008532 نوشت:
برادر من در چنین مباحثی چیزی که حجت هستش عقل هست تمام شد
ما هم همین حرف را می زنیم و به همین دلیل از شما خواستیم تثلیث را عقلی ثابت کنید...
لطفا تعصب به خرج ندهید به همین گفته خود ملتزم باشید تا به هدایت برسید.
فرشته برمیگردد;1008532 نوشت:
میگین برای بررسی هر دینی باید از اصول اون دین شروع کنیم ; چرا چون اسلام میگه ؛ بعدش اصول دین چی هستش توحید و نبوت و معاد چرا چون اسلام میگه ; بعدش هم عقل ما درک میکنه که توحید و نبوت و معاد رو ثابت کنیم چرا ؛ چون اسلام میگه
هر چیزی دارای اصل و فرعی است و این به اسلام ربطی ندارد. بنده مثال ساختمان را برای شما زدم، بن ساختمان و اسکلت آن اصل است و دیگر مسائل مانند زیورآلات و تزئینات فرع اند.
در هر دینی توحید یا غیر توحیدی بودن آن یک اصل است. زمانی که یک دین توحیدی شد، وجود رسول و پیامبر برای آن یک اصل است.
این مطالب اختصاص به اسلام ندارد، در تمام ادیان مطرح است.
فرشته برمیگردد;1008532 نوشت:
شما زور بزنین ببینم میتونین با عقلتون ثابت کنین معاد وجود داره یا نه
خواهر گرامی زور زدن نمی خواهد، این دنیا ظرفیت پاداش یا کیفر انسان را ندارد و اگر قیامتی نبود هر کسی هر کاری می خواست می کرد. افرادی مانند هیتلر که میلیون ها انسان را به کشتن دادند، چطور باید تقاص پس بدهند و عدالت خدا چطور باید اجرا شود؟
این یکی از دلایل اصل وجود معاد است که برای اطلاع بیشتر می توانید به تاپیک های دلایل عقلی معاد مراجعه کنید.
فرشته برمیگردد;1008532 نوشت:
چرا باید از اصول دین شروع کنیم
واقعا این سوال برای شما مبهم است؟
اهمیت اصل بیشتر است یا فرع؟
کدام عاقلی اصل را رها می کند و سراغ فرع می رود؟ در همان مثال خانه، شما خانه ای را که بن ندارد و در حال ریزش است را با توجه به داشتن لوستر های زیبا می خرید؟
فرشته برمیگردد;1008532 نوشت:
چرا ولایت فقیه که مکاشفه تعدادی اخوند هستش رو کفر نمیدونین
ای کاش کمی در مورد اسلام مطالعه می کردید...
دلایل ولایت فقیه روشن است و تا جایی که بنده اطلاع دارم هیچ کس در تبیین ولایت فقیه، استناد به مکاشفه برای اثبات آن نکرده است. اگر شما منبعی در دسترس دارید برای ما هم مطرح کنید.
در ثانی مقایسه ولایت فقیه که یک مطلب مربوط به یک مذهب اسلامی است با مهمترین اصل دینی یعنی توحید، مقایسه ای کاملا مع الفارق است!
اگر واقعا دنبال حقیقت هستید، نه به بنده اعتماد کنید و نه به آن کشیشی که سوالات خود را می پرسید، بلکه به عقل خود اعتماد کنید و این حرفها را با عقل خود سبک سنگین کنید: آیا نباید اصل یک دین مثل توحید، معقول باشد؟
در این راه تمایلات خود را هم کنار بگذارید، ممکن است ادیانی مانند مسیحیت مسائلی مانند نبود حجاب، خوردن مشروبات و ... را جایز بدانند و ادیانی مانند اسلام این کارها را حرام بدانند و برای شما پذیرش این محدودیت ها سخت باشد. اما باید دید حقیقت چیست، حتی اگر سخت باشد...
پاسخ:
برای اثبات کامل تر بودن اسلام از منظر برون دینی، جامعیت احکام و آموزه های اسلامی، می تواند دلیلی بر کامل تر بودن آن باشد؛ به طوری که این دین تمام زوایای زندگی بشر را در نظر گرفته و با توجه به نیازهای فردی و اجتماعی او برنامه های متعددی را ارائه کرده است. علاوه بر اینکه از نظر اعتقادی نیز دید جامع تر و کامل تری از اصول دینی مانند خداوند و معاد را ترسیم کرده است. این امر با کنار هم گذاشتن دیدگاه دیگر ادیان مانند مسیحیت که قائل به تثلیث اند یا یهودیت که خدای انسان وار را معرفی می کنند، بیشتر روشن می شود.
اما در بحث تثلیث، مسیحیان غالبا به عدم درک عقل از چنین آموزه ای صحبت کرده اند، در این زمینه باید توجه داشت که در بحث خداشناسی ما دو مطلب داریم:
اول: شناخت خدا به معنای تصدیق به وجود او و برخی اوصاف مانند وحدت یا بساطت او؛
دوم: شناخت چیستی خداوند.
در بخش اول، عقل انسان قادر است تشخیص دهد خدایی هست و این خدا اگر متعدد باشد، تدبیر جهان دارای مشکل می شود و هر کدام از خدایان اراده به خصوصی دارد و این تعدد اراده مستلزم وجود بی نظمی در عالم است، در حالی که عالم دارای نظمی است که نشانگر تدبیر واحد است. مسلما مسائل ذکر شده، خارج از قدرت بشر نیست. مسائلی مانند توحید خداوند متعال، در برخی از دلایل توحید، مستند به امتناع تناقض یا امتناع اجتماع مثلین است که این مسائل را بشر امور بدیهی می داند، حالا چطور ممکن است بگوییم انسان امری که منتهی به بدیهیات می شود را نمی فهمد؟!
اما در بخش دوم، انسان چون موجودی محدود است، قادر به درک چیستی خالق خود نخواهد بود و عقل ما به دلیل محدودیت، ادراکی نخواهد داشت. پس باید بین درک اصل وجود خداوند متعال و برخی اوصاف او با درک چیستی خدا تفاوت قائل شد.
علاوه بر اینکه قوانینی مانند تناقض در تمام فروض علمی، اصلی مبنایی بوده و مستقل از زمان و مکان است و اگر دانشمندی بخواهد این مبنا را نقض کند، در حقیقت چیزی برای اثبات کردن ندارد و کارش منتهی به سفسطه می شود. و در حقیقت جایی برای بحث و استدلال باقی نمی ماند! همچنین اگر فرض بگیریم ما فهمی از ماوراء طبیعت نداشته باشیم، به طور کلی نباید هیچ درکی از آن عالم و احکام آن داشته باشیم. پس اصلا اثبات اصل وجود خدا و فرشتگان هم غیر ممکن خواهد بود.
دیگر دلیل برون دینی برای اثبات کامل تر بودن اسلام، خاتمیت آن است. این دلیل نیاز به مقدماتی دارد که در ادامه اشاره خواهد شد.
مقدمه1؛ در بین ادیان گوناگون، ادیانی که منتسب به خداوند و خالق هستی هستند، بر دیگر ادیان ساخته بشر تفوق دارند؛ چرا که خالق انسان به او آگاه تر است و برنامه ای هم که برای او می فرستد، کامل تر خواهد بود و تمام جوانب مخلوق را شامل می شود. با توجه به این مقدمه، ادیان غیر الهی از بحث خارج خواهند شد.
مقدمه2؛ با توجه به رشد بشر از گذشته تا کنون، خالق انسان نیز متناسب با نیاز و شرایط او ادیانی را تشریع کرده و پیامبرانی را برای هدایت او فرستاده است. بر این اساس با آمدن دین جدید، دین گذشته منسوخ شده و دین جدید حجیت پیدا می کرده است.
با در نظر گرفتن مقدمات گذشته و اینکه الهی بودن اسلام با معجزاتی همچون قرآن ثابت شده است و از سوی دیگر متاخر از دیگر ادیان است، حجیت و کامل تر بودن آن هم ثابت خواهد شد. زیرا اولا؛ فرستادن دین جدید الهی با وجود کامل تر بودن دین سابق، کاری عبث و بیهوده است که از خدای متعال چنین کاری محال است. ثانیا؛ منسوخ شدن آن توسط دین دیگر ثابت نشده است.
علاوه بر اینکه اسلام بر خلاف دیگر ادیان الهی مانند مسیحیت و یهودیت مصون از تحریف مانده و از صدر اسلام تا کنون یک قرآن بیشتر بین مسلمان ها وجود ندارد، چرا که خداوند متعال اراده کرده این دین مصون از تحریف باشد: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم! (1)
بر این اساس، حتی می توان گفت اسلام تنها دین کامل است و دیگر ادیان ناقص هستند، نه اینکه همه ادیان الهی کامل اند و اسلام کامل ترین آنهاست. زیرا دینی که دستخوش تحریف شده باشد اصلا کامل نیست تا در ردیف اسلام قرار گیرد.
اما اگر گفته شود؛ نسخ شریعت(به این معنا که با ظهور حضرت مسیح(علیه السلام) تمام بایدها و نبایدهای دین یهود نسخ شده و عمل به آنها لازم نیست) دلیلی بر متکامل تر بودن مسیحیت کنونی است، باید گفت؛ هر دینی برای سعادت بشر آمده و این ادیان برای این منظور چاره ای جز نشان دادن راه رسیدن به خدا ندارند. نشان دادن راه، گاهی با اصول اعتقادی است، گاهی با اصول اخلاقی و زمانی نیز با احکام تشریعی. اگر دینی مدعی به سعادت رساندن انسان باشد اما برای این کار راهی را پیشنهاد نکند، در حقیقت انسان را سردرگم کرده است. پس مسلما هرچقدر قانون کلی تر باشد، بسیط تر و ساده تر خواهد بود و هرچقدر دارای تبصره و جزئیات باشد، کامل تر بوده و احتمال خطا را کمتر می کند.
سلام و عرض ادب
شما مطمئن هستید انجیل را خوانده اید ؟؟؟؟؟؟؟
آیا در انجیل شریعتی وجود نداره ؟
بد نیست نگاهی به متن یوحنا داشته باشید!
مکاشفه 2
پیام مسیح به کلیسایی که به گناه واکنش نشان نمی دهد
....................
تو به آن زن ایزابل که ادعا می کند نبیه است ،
اجازه میدهی تا تعالیم غلط بدهد
و باعث شود که خدمتگزاران من منحرف شوند!
.......................
من او را با تمام مریدانش به بستر بیماری خواهم انداخت و به مصیبتی سخت دچار خواهم کرد
مگر اینکه توبه کنند
....................................
من به هر کس مطابق اعمالش جزا خواهم داد !
(یعنی هر کس مخالف شریعت گناه کند و توبه نکند ، آمرزیده نخواهد شد و جزای عملش را خواهد دید!)
هیچکس با بارگناه ، به دلیل به صلیب کشیده شدن مسیح ، وارد بهشت نخواهد شد !
من بخوام به تمام این صحبتها پاسخ بدم از اصل صحبت باز میمونم
توضیحا مکاشفه یوحنا جزو اناجیل نیست و آخرین فصل از کتاب مقدس هست که بر یوحنا در جزیره پطمس و در سن حدودا صد سالگی آشکار میشه
چرا خودتون رو میپیچونین ده فرمان یکیش این هستش که قتل نکن و در مسیحیت هم وارد شده
پس میشه آیا استدلال کرد که مسیحیت هم شریعت هست ؟
این بحثی هستش که نیاز به باز شدن داره
من منتظرم صحبت های جناب عامل تموم بشه که بعد سوالاتم در ارتباط با شریعت رو ازشون بپرسم
اینکه چجوری حضرت محمد شریعت را تمام کردند
[=Book Antiqua]سلام
بیت المعمور;1006614 نوشت:
این برداشت من نیست، این اعتقاد قاطبه مسیحیان است و چیزی است که قرآن به آنها نسبت می دهد و الان هم این اعتقاد را دارند. البته عده نادری از مسیحیان مانند شاهدان یهوه که تاسیس آن به قرن 19 برمی گردد، تثلیث را نپذیرفتند. این عده اندک در مقابل جامعه کاتولیک، پروتستان و ارتدکس، عددی به حساب نمی آیند. منظور ما هم قاطبه مسیحیان است نه عده ای ناچیز از آنها.
حتی کاربر فرشته بر می گردد نیز با وجود اینکه می فرمایند معتقد به تثلیث نیستند، از ابتدای تاپیک تا حالا به توجیه این دیدگاه پرداخته اند و یک کلمه به اشتباه بودن این دیدگاه اعتراف نکردند. پس می بینید که حتی کسانی که تثلیث را قبول ندارند(در ظاهر) به توجیه آن می پردازند...
در هر حال این دفاع شما از عده ناچیزی از مسیحیت قابل ستایش است@};-
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
فرشته برمیگردد;1006952 نوشت:
اتفاقا ما هم منتظریم تا شما تناقض تثلیث را یا حل کنید و یا قبول!
اگر قبول دارید که تناقض است، بفرمایید تا سراغ بحث های دیگر برویم و اگر قبول ندارید، به سوالاتی که در پست های پیشین شده لطفا پاسخ دهید.
قبلا هم عرض کردم که تا اصول دین حل نشود و مشکل داشته باشد، نوبت به فروع(شریعت) نمی رسد.
[/]
سلام بله این سوال من هم بود که اگه :
پس دیگه این توضیحات برای چیه؟ :reading:
با سلام
نمیدانم چرا شما استاد گرانقدر مطلب به این روشنی را توجیه می کنید...
آیا قاطبه ی مسیحیان یعنی همه ی مسیحیان ؟
مسلما این دو متفاوت هستند.
اگر به چند صفحه قبل باز گردید من گفتم که
من اعتقاد تثلیث را قبول ندارم اما عرض کردم عده اندکی با تفسیری شبیه به تفسیر صفات به اسلام نزدیک شدند. اما دچار جهل مرکب هستند. به مانند اشاعره که 8 خدایی هستند اما میگویند یک خدا داریم و دچار جهل مرکب شدند..
و گفتم
آیا کسی که در تفسیر توحید دچار جهل مرکب است، مشرک است؟
اینجا بود که شما بحث را شروع کردید....
شما بدون دلیل دارید همه مسیحیان را مشرک می خوانید چرا ؟
چون قاطبه ی آنها اعتقاد باطلی دارند...
اما آیا من گفتم قاطبه مسیحیان اعتقاد درستی دارند؟! خیر
گفتم اعتقادات باطلی دارند مثل اشاعره که اعتقادات باطلی دارند...
اما عرض کردم مشرک خواندن آنها نیاز به دلیل دارد...
شما بدون دلیل فقط حرفتان را تکرار می کنید که قرآن اینها را مشرک خوانده...
اگر جهل مرکب تاثیری در تکفیر ندارد در پست بعدی خیلی رک و بی پرده و با منبع بفرمایید که کسی که میگوید یک خدا داریم اما جهل مرکب دارد و در واقع سه خدا دارد، مشرک است.
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
بیت المعمور;1007251 نوشت:
برادر بنده منظورم را به روشنی بیان کردم؛ ما در مورد مسیحیت بحث می کنیم نه عده نادری که به چند میلیون نفر هم نمی رسند و در برابر جامعه دو و نیم میلیاردی مسیحیان تقریبا هیچ اند.
حتی این عده نادر هم در حال توجیه تثلیث هستند.
در هر حال منظور ما نقد اعتقاد کل مسیحیان به استثناء شاهدان یهوه و برخی هم اعتقادان ایشان است، امیدوارم مشکل شما با این جمله حل شود...
اما در مورد این ادعای شما:
اینها با این اعتقاد نه قصد نزدیک شدن به مسلمان ها را دارند و نه نزدیک می شوند.
نقد آنهم در پست های گذشته مانند پست 97 بیان شد، که اجتماع صفات با اجتماع اعیان فرق می کند.
دلیل این توجیهات یا وام گرفتن آنها هم مشکل تناقضی است که برخی از آنها درک کرده اند اما تناقض با این توجیه حل نمی شود.
بین اشاعره و امثال آنها و مسیحیان تفاوت وجود دارد.
در انتساب به شرک، اگر کسی به طور علنی معتقد به خدایانی در کنار خدای متعال باشد، مانند مسیحیان یا مشرکان زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و کسی که لازمه اعتقاد او در برخی مسائل منجر به شرک شود، فرق بزرگی وجود دارد.
به همین دلیل شما در اعتقادات همین اشاعره توحید خالقی را بسیار پر رنگ می بینید، خب چطور ممکن است کسی معتقد به تعدد خدایان باشد و توحید خالقی را هم تا این اندازه قبول داشته باشد تا جایی که انسان را مکتسب فعل بداند؟ بنابراین همانطور که شما هم اشاره کردید، اگر از اینها بپرسیم آیا خدا واحد است؟ مسلما پاسخ مثبت می دهند. اما اگر از مسیحیان این سوال را بپرسیم، قریب به اتفاق آنها جواب منفی می دهند و عده اندکی خدا را واحد می دانند و در عین حال تثلیث را توجیه می کنند!
پس اعتقاد به تعدد خدایان با لازمه اعتقاد انسان در برخی مبانی غلط خیلی تفاوت دارد...
به همین دلیل اطلاق شرک به مسیحیان از جانب خدا و رسول به کرات صورت گرفته و علمای اسلام هم چنین اطلاقی داشته اند.
قرآن به نظر شما دلیل نیست؟!
اگر آیات و روایات و اطلاق شرک آنها به مسیحیان دلیل نیست، پس چه چیزی دلیل است؟
[/]
من درباره همان عده قلیل صحبت کردم نه قاطبه مسیحیان تا شما آیه قرآن بیاورید....
شما بودید که به بنده ایراد گرفتید پس انتظار می رفت دلیل درست بیاورید نه آیه قرآن...
آخر هم نگفتید جهل مرکب در تفسیر توحید، باز هم مانع مشرک خواندن افراد هست یا نیست؟
با منبع و الا بگویید دلیل ندارم....
گواهی گروهی از دانشمندان اسلامی
بسیاری از علما ، متکلمان ، مفسران و فقیهان شیعه و سنی که به مناسبت های مختلفی بحث از یهودیان و مسیحیان معاصر خود را به میان آورده اند ، تصریح یا اشاره دارند که همه یا بسیاری از مسیحیان و یهودیان زمان ما ، این عقاید انحرافی رامنکرند . در صفحات گذشته ، به ویژه در بحث این که چرا قرآن عقاید شرک آمیز را به مسیحیان نسبت داده است ، نمونه تعبیرات بسیاری از علمای اسلامی ذکر شد . درآن میان برخی از آنان گفته اند که حتی یهودیان و مسیحیان معاصر نزول قرآن هم دارای این انحرافات نبودند . برخی نیز گفته اند : مسیحیان معاصر این نسبت ها راقبول ندارند و ... .
از میان این دانشمندان اسلام ، اسامی چهارده نفر از آنان که تعبیرات همه آنها رابه مناسبت های مختلف در صفحات گذشته نقل کردیم و از قرن چهارم تا چهاردهم وضعیت فکری مسیحیان معاصر خویش را در کتاب های خود منعکس کرده اند ، از این قرار است :
1 - شیخ طوسی ، متوفای 408 ق . در کتاب التبیان ؛ 2 - شیخ طبرسی ، متوفای قرن ششم هجری ، مجمع البیان ؛ 3 - بغوی ، متوفای 510 ق . معالم التنزیل ؛ 4 - زمخشری ، متوفای 528 ق . کشاف ؛ 5 - فخر رازی ، متوفای 606 ق . تفسیر کبیر ؛
صفحه 157
6 - قرطبی ، متوفای 671 ق . جامع الاحکام ؛ 7 - بیضاوی ، متوفای 791 ق . تفسیر بیضاوی ؛ 8 - ابی السعود ، متوفای 951 ق . تفسیر ابی السعود ؛ 9 - ملافتح الله کاشانی ، متوفای 988 ق . منهج الصادقین ؛ 10 - بهاءالدین لاهیجی ، متوفای 1120 ق . تفسیر لاهیجی ؛ 11 - میرزامحمد مشهدی ، متوفای 1125 ق . کنزالدقائق ؛ 12 - شیخ اسماعیل حقی ، متوفای 1137 ق . روح البیان ؛ 13 - شوکانی ، متوفای 1250 ق . فتح القدیر ؛ 14 - آلوسی ، متوفای 1270 ق . روح المعانی .
https://hawzah.net/fa/Book/View/45246/19659/%D8%AF-)-%DA%AF%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C
در گفت وگوی نگارنده با آقای « مقصودی » رئیس کلیسای شرق آشوریان و رئیس انجمن آشوریان ایران و نماینده آشوریان در مجلس شورای اسلامی ، عقیده ودیدگاه های فعلی این تندروترین فرقه مسیحیت بررسی شد . که متن مصاحبه در زیر آورده می شود .
- آیا شما حضرت عیسی (ع) را خدا می دانید ؟
- خیر ، اگر او را هم خدا بدانیم ، چگونه می توانیم موحد باشیم ؟ بله ، بین ما و شما فرقی هست : شما حضرت عیسی (ع) را فقط انسان می دانید ، اما ما می گوییم ایشان دارای جنبه انسانی و جنبه الهی است : جنبه انسانی به خاطر این که از یک زن متولد شده است ، و جنبه الهی به خاطر این که پدر نداشته و قدرت خدا روح او را آفریده است . ایشان یک انسان عادی نیست .
- آیا ایشان را پسر خدا می دانید به این معنا که – نعوذ بالله - خداوند نقش یک پدرو مرد را نسبت به حضرت مریم ایفا کرده است ؟
- بله ، عیسی را پسر خدا می دانیم ، ولی این توضیح شما اصلا قابل قبول نیست ؛ زیرا خدا جسم نیست ، اگر عیسی را پسر خدا می دانیم ، این جمله سمبلیک است ، همان معنای جنبه الهی است که خداوند روح و نطفه او را بدون پدر آفریده است .
https://hawzah.net/fa/Book/View/45246/19660/%D9%87-)-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D8%B6%D8%B1
شما اگر باور ندارید پس چرا اینقدر از این اعتقاد دفاع می کنید؟!!!!!!!!!!!!!
یه کلمه بگید عقل شما تثلیث رو رد می کنه و تمامb-)
حالا جالبتر اینه که شما این اعتقاد رو توجیه می کنید ویه مسلمون میاد میگه مسیحی ها چینین اعتقادی ندارن:
آخه برادر من کسی که علنا میگه سه تا شدن یکی و یکی همون سه تاست این دیگه نتیجه اعتقادشون نیست خود اعتقادشونه اگه به این نگیم شرک پس به چی بگیم شرک؟ خب یکی برگرده بگه مشرکان زمان پیامبر هم جهل مرکب داشتند چون خود خدا میگه اینا میگفتن می میخواییم به خدا نزدیک بشیم و این بت ها رو وسیله قرار دادیم. جای دیگه ای هم خدا میگه اگه ازشون بپرسی خالق عالم کیه؟ میگن الله. خب با این توجیه شما باید مشرکان هم مشرک نباشن دیگه!!!!!
من گفتم برخی مسیحیان ، تثلیث به معنای سه خدایی رو قبول ندارند.
در مورد جهل مرکب :
اگه منبعی در اسلام وجود داره بیارید، اگر بود که جواب سوال من داده شده...
اگه نبود، که بازم پاسخ مشخصه...
به ارسال صفحه پیش مراجعه کنید ظاهرا مطالعه نکردید
منبع در باره چی؟
اینکه مسیحی ها مشرک ان؟
خود قران مگه به اینا مشرک نگفته؟ خب این دلیله دیگه مگه اینکه شما یه دلیل بیاری بگی منظور قران مثلا شرک نیست یه چیز دیگه است. اگه دلیلی برای این مطلب دارین بگین خب
نظرتون رو در مورد این قسمت هم بگین:
اگه جهل مرکب باشه اینا مشرک نیستن؟ مشرک گفتن پیامبر و مسلمونا و قران به اینا که دیگه مثل روز روشنه
به نظرم این دلیل استاد عامل که برای فرق مسیحی و بعضی فرقه ها گفتن بهتر از جهل مرکبه
نظر شما چیه؟
برادر عزیز من نه ادعا دارم جهل مرکب برای مشرک خواندن لازم است
و نه ادعا دارم جهل مرکب در شرک بی تاثیر است.
من دارم سوال میکنم
سوال یعنی اینکه من فعلا هیچ موضعی ندارم.
ایشان یا با منبع موثق ثابت میکند جهل مرکب تاثیری ندارد یا نمیتواند ثابت کند....
اگر ثابت کردند ، من به ایشان حق میدهم چنین ادعایی را ( در مورد مسیحیانی که جهل مرکب دارند و میگویند ما یک خدا داریم) ، داشته باشند.
اما اگر منبع موثق نداشته باشند، به ایشان حق نمیدهم اینطور مسئله را طرح کنند و همه مسیحیان را مشرک بخوانند.
اینکه من چه موضعی داشته باشم بستگی به این دارد که ایشان مدرک و منبع موثقی درباره جهل مرکب دارند یا خیر....
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
بیت المعمور;1007556 نوشت:
حیات وحش;1007541 نوشت:
در جهل مرکب دو بحث وجود دارد؛ یکی اینکه آیا برای کسی دارای جهل مرکب است، حجت است یا نه؟ دوم اینکه به نسبت به فرد خارجی که در حال مشاهده این مطلب است، چه حکمی دارد؟
در مورد بخش اول هم باید در نظر داشت که اگر کسی تلاش خود را بکند و از امکانات خود استفاده کرده باشد، در عین حال به مطلبی خلاف واقع رسیده باشد، عدالت نیست او را مواخذه کنند. اما در همین مقدمات رسیدن به قطع(که در این فرض جهل مرکب است) نیز بحث است. گاهی کسی بدون تحقیق درست به این نتیجه می رسد که مسلما در این مورد مواخذه خواهد شد، حتی اگر به قطع رسیده باشد.
اما در مورد بخش دوم یا همان ناظر خارجی، آیا ما با مشاهده جهل مرکب و خطای انسانی دیگر باید به روی واقع چشم بپوشیم؟ آیا اطلاق شرک به کسی که واقعا مشرک است، کار درستی نیست؟ بله در مورد مواردی که حکمی بر او بار شود، جهل او ملاحظه می شود، مانند مشرکانی که زمان رسول خدا دستگیر می شدند و ابتدا حضرت اسلام را به آنها عرضه می کرد و شبهات را می زدود و اگر همچنان عناد داشتند، مجازات می شدند. اما در مورد اطلاق شرک همانطور که قرآن و روایات عمل کردند، ما هم می توانیم به کسانی که حتی با جهل مرکب قائل به سه خدایی شده اند، اطلاق مشرک کنیم، حجیت قول معصوم و قرآن در اینجا صادق است.
بنابراین باید این دو جهت تفکیک شود.
همانطور که کاربر حیات وحش هم اشاره کردند، با جاهل بودن مشرکان زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اطلاق شرک به آنها منتفی نیست:
علاوه بر اینکه مقایسه مسیحیان با اشاعره همانطور که عرض شد:
درست نیست. بنابراین عدم اطلاق شرک به اشاعره دلیل بر این حکم در مورد مسیحیانی که معتقد به سه خدا هستند، صحیح نیست.[/]
جناب فرشته برمیگردد اگر شما بگویید خدا ، روح القدس ، مسیح بنده باشما مشکلی ندارم حال چرا سه بنده اینها را نیز اضافه میکنم موسی ، یحیی ، محمد، علی ، یازده فرزندش و شاید افراد دیگری هم باشند چون همه اینها در کلام یکی هستند یعنی همه همان را میگویند که خدا میخواهد که بگویند اما شما میفرمایید پدر ، پسر ، روح القدس و اینها قابل جمع نیستند یعنی پسر با پدر متفاوت است یعنی لزوماً پسر همان را که پدر میخواهد نمیگوید و مستقل از پدر است این همان تحریفی است که در مسحیت اتفاق افتاده و انرا منحرف کرده است . حال صلیب را که نماد مسیحیت است به ان اضافه کنیم فاجعه اتفاق میافتد .
نگاه کنید! شما این حرف را تعمیم می دهید به همه ی مسیحیان
اما در واقع این طور نیست.
من در پست های قبلی برایتان مثال آوردم مثلا :
اینها می گویند ثلاث
اما هر گردی گردو نیست...
به نظرم این هم تاییدی است که شما قبول دارید این دسته ی اندک مانند اشاعره هستند.
به نظرم بی خیال بشین ...
اگر پیگیر صحبتها باشید به این نتیجه رسیدیم که برای بررسی ادیان نباید ببینیم که مسلمانان و مسیحی ها چی میگن چی کار میکنند ...
مهم این هستش که ببینیم اون دین چه نظری داره ...
بعدش میگن مسیحیت ناقص است چون تثلیث ایراد داره !!!!
نعوذ بالله دین خدا ایراد داره !!! یا اینکه ناقص است !!!
به نظره من جناب عامل هیچ اصولی رو برای بحث کردن قبول نمیکنند ... یک سری جملات گیر آوردن هی دارن از این شاخه به اون شاخه میپرن و جملاتشون رو تکرار میکنند
من هم مثل دیگران چند صفحه قبل نظری دادم اما کارشناس نقل گرفتند و بحث آغاز شد.
البته من سوال کردم :
((اما آیا می توان آنها را مشرک دانست؟
من در این مورد نمیتوانم انها را صریحا مشرک بدانم.
اگر چه قبول دارم آنها تصور اشتباهی نسبت به خدای واحد در عین تثلیث دارند. ))
این سوال هم در مورد گروهی از آنها بود نه همه مسیحیان.
ایشان برای پاسخ به این سوال ابتدا از آیات قران استفاده کردند و من چنین استدلالی را نادرست و برداشت ایشان را نیز نادرست دانستم.
و از ایشان خواستم دلیلی با منبع موثق بیاورند.
البته ایشان دلیل عقلی آوردند و من از ایشان متشکرم ولی منبع موثقی که در این رابطه صحبتی کرده باشد ظاهرا وجود ندارد.....
به هر حال از صفحه 9 ، سوال من شروع شد و الان صفحه 12 است و نیازی نیست ایشان دلایل بیشتری بیاورند.
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
بیت المعمور;1008312 نوشت:
عامل;1007136 نوشت:
بنده که قبلا عرض کردم:
با این وجود شما دائم تکرار می کنید این اعتقاد همه مسیحیان نیست. خب ما هم گفتیم منظور ما عمده مسیحیان است که البته آن عده قلیل هم در حال توجیه این اعتقاد هستند.
لطفا باز تکرار نکنید که چرا تعمیم می دهید! از این واضح تر نمی توان حرف زد...
اینکه عده ای خود را موحد می دانند و در عین حال قائل به تثلیث هستند، این تثلیث ثمره کدام اعتقاد ایشان است؟
اشاعره معتقد به قدیم بودن اوصاف الهی هستند و نتوانستند بین قدیم بودن و قائم به غیر بودن جمع کنند و نتیجه قدماء ثمانیه شد. حالا مسیحیانی که معتقد به توحید و در عین حال تثلیث هستند، آیا تثلیث ثمره برخی اعتقادات ایشان است، یا اعتقاد مستقلی است که حتی با موحد دانستن خود، از تثلیث دست بر نمی دارند؟ گویی برای اینکه مسیحی باشند، حتما باید تثلیث را قبول یا توجیه کنند.
[/]
[=Book Antiqua]سلام
فرشته برمیگردد;1008401 نوشت:
دین خدا ایراد ندارد، مشکل از زمانی شروع می شود که برخی به دلایل مختلف از کج فهمی دین گرفته تا مطامع دنیوی، دست به تحریف دین می زنند و کتاب خدا را دست کاری می کنند. و الا تمام ادیان الهی به این دلیل که از جانب خدا هستند، هیچ نقصی ندارند اما مشکل همان است که عرض شد. بحث ما در تحریف شدن دین و عدم تحریف آن است.
دینی که یکی از مهمترین اصول آن مشکل دارد، ما چطور می توانیم به دیگر آموزه های آن اطمینان کنیم؟
اجازه بدید یک مثال بزنم:
شما می خواهید خانه ای را بخرید و زمانی که به دیدن این خانه می روید، مشاهده می کنید که بن و شالوده این خانه معیوب است و با یک زلزله دو سه ریشتری فرو می ریزد. آیا با این تفاسیر، شما به زیورآلات خانه مانند لوستر و پرده اهمیت می دهید؟ این یک دو دوتا چهارتای عقلی است...
حالا شما چطور انتظار دارید ما برای ابدیت خود که این همه اهمیت دارد، روی مسئله ای حساس مانند توحید که در مسیحیت با مشکل جدی روبروست، چشم پوشی کنیم؟ خود شما چطور چشم پوشی می کنید؟
علاوه بر اینکه اگر قبول دارید، این ادیان الهی هستند، چرا دین متاخر را قبول نمی کنید؟ در حالی که مسلما انسان از ابتدای خلقت رو به رشد بوده و بر اساس همان رشد، خدای متعال دین های جدید برای او فرستاده است. بر این اساس، دین اسلام باید کامل تر از دین مسیح علیه السلام باشد. چرا اسلام را قبول نمی کنید؟
اینها سوالاتی است که مانع از قبول دین مسیحیت می شود، چه برسد به برتری آن بر اسلام
اگر خاطر شریف شما باشد، بنده بارها عرض کردم که اصل عقلی این است که انسان از اصول یک دین شروع کند و اگر اصول آن مشکل نداشت، سراغ فروع دین هم می رویم. آیا این یعنی عدم قبول هیچ اصلی؟!
اگر این حرفی که بنده می زنم اشکال عقلی یا منطقی دارد، بفرمایید...
سلاپ
حرف شما کاملا درست است و من هم منکرش نیستم.
لکن استدلال شما برای آن گروه اندکی که من عرض کردم جوابگو نیست یا کافی نیست.
حرف حساب ما همین بود.
یک مطلب دیگر اینکه
من پاسخ خاصی در مقابل استدلال های شما ندارم.
اما آن را کافی و قانع کننده نمی دانم.
ضمنا صحبت من درباره شاهدان یهوه و کسانی که تثلیث را قبول ندارند نبود.
صحبت من درباره کسانی بود که تفسیر متفاوتی از تثلیث می دهند...
به همین خاطر عرض کردم اینکه در قران تثلیث را رد کرده بدان معنا نیست که شما هر کسی که گفت معتقد به تثلیث است را رد کنید...
باید دلیل معتبر دیگری بیاورید و با عقل و منطق رد کنید.
شما هم زحمت کشیدید و دلایلی آوردید که متشکر هستم لکن برای من کافی و قانع کننده نبود.
با سپاس
جناب عامل مشکل این هستش که شما میخواین تو اسلام بنشینین و بعد ثابت کنین اسلام درسته و مسیحیت ناقصه
برادر من در چنین مباحثی چیزی که حجت هستش عقل هست تمام شد و رفت
کاری که شما میکنین اسمش مصادره به مطلوب هست
میگین برای بررسی هر دینی باید از اصول اون دین شروع کنیم ; چرا چون اسلام میگه ؛ بعدش اصول دین چی هستش توحید و نبوت و معاد چرا چون اسلام میگه ; بعدش هم عقل ما درک میکنه که توحید و نبوت و معاد رو ثابت کنیم چرا ؛ چون اسلام میگه
شما زور بزنین ببینم میتونین با عقلتون ثابت کنین معاد وجود داره یا نه
یه چیزایی رو از مدرسه پشت سره هم توو گوشمون کردن که فلان چیزها اصول دین است و تحقیق کردنی هستن و فلان و بهمان
بعدش با وجود چنین پیش زمینه هایی میخواین بیاین و اسلام رو ثابت کنین
به این سوال ها باید جواب بدین
1. اصول دین یعنی چی
2. کی اصول دین رو تعیین کرده ; حضرت محمد یا فلان اخوند
3. چرا باید از اصول دین شروع کنیم چون اصول دینی که شما ازش حرف میزنین رهزن هست دلایلی که براش آورده میشه غالبا به راحتی باطل میشن چرا نباید از چیزهایی که میفهمیم آغاز کنیم
4.اگر در مسیحیت تثلیث که مکاشفه ای در کتاب مقدس هست رو شما کفر میدونین چرا ولایت فقیه که مکاشفه تعدادی اخوند هستش رو کفر نمیدونین
[="Book Antiqua"][="Black"]سلام
فرشته برمیگردد;1008532 نوشت:
به هیچ وجه اینطور نیست؛ ما نه با اسلام فامیل هستیم و نه با مسیحیت دشمنb-)
خدا شاهده که اگر بنده به این نتیجه برسم که مسیحیت حق است و اسلام باطل، در پذیرش مسیحیت لحظه ای درنگ نمی کنم. برای ما مهم این است که خدا از ما چه می خواهد، در این وادی تعصب بلای جان و عاقبت به خیری انسان است.
اصلا انسان باید اصول دین را عقلی درک کند که اگر اینطور نباشد، احتمال گمراهی خیلی بیشتر از هدایت است. حتی از برخی بزرگان دینی نقل شده که فرمودند اول کافر شدیم بعد مسلمان؛ یعنی برای تحقیق اول از صفر شروع کردیم. این اصول حقیقت طلبی است...
ما هم همین حرف را می زنیم و به همین دلیل از شما خواستیم تثلیث را عقلی ثابت کنید...
لطفا تعصب به خرج ندهید به همین گفته خود ملتزم باشید تا به هدایت برسید.
هر چیزی دارای اصل و فرعی است و این به اسلام ربطی ندارد. بنده مثال ساختمان را برای شما زدم، بن ساختمان و اسکلت آن اصل است و دیگر مسائل مانند زیورآلات و تزئینات فرع اند.
در هر دینی توحید یا غیر توحیدی بودن آن یک اصل است. زمانی که یک دین توحیدی شد، وجود رسول و پیامبر برای آن یک اصل است.
این مطالب اختصاص به اسلام ندارد، در تمام ادیان مطرح است.
خواهر گرامی زور زدن نمی خواهد، این دنیا ظرفیت پاداش یا کیفر انسان را ندارد و اگر قیامتی نبود هر کسی هر کاری می خواست می کرد. افرادی مانند هیتلر که میلیون ها انسان را به کشتن دادند، چطور باید تقاص پس بدهند و عدالت خدا چطور باید اجرا شود؟
این یکی از دلایل اصل وجود معاد است که برای اطلاع بیشتر می توانید به تاپیک های دلایل عقلی معاد مراجعه کنید.
واقعا این سوال برای شما مبهم است؟
اهمیت اصل بیشتر است یا فرع؟
کدام عاقلی اصل را رها می کند و سراغ فرع می رود؟ در همان مثال خانه، شما خانه ای را که بن ندارد و در حال ریزش است را با توجه به داشتن لوستر های زیبا می خرید؟
ای کاش کمی در مورد اسلام مطالعه می کردید...
دلایل ولایت فقیه روشن است و تا جایی که بنده اطلاع دارم هیچ کس در تبیین ولایت فقیه، استناد به مکاشفه برای اثبات آن نکرده است. اگر شما منبعی در دسترس دارید برای ما هم مطرح کنید.
در ثانی مقایسه ولایت فقیه که یک مطلب مربوط به یک مذهب اسلامی است با مهمترین اصل دینی یعنی توحید، مقایسه ای کاملا مع الفارق است!
اگر واقعا دنبال حقیقت هستید، نه به بنده اعتماد کنید و نه به آن کشیشی که سوالات خود را می پرسید، بلکه به عقل خود اعتماد کنید و این حرفها را با عقل خود سبک سنگین کنید: آیا نباید اصل یک دین مثل توحید، معقول باشد؟
در این راه تمایلات خود را هم کنار بگذارید، ممکن است ادیانی مانند مسیحیت مسائلی مانند نبود حجاب، خوردن مشروبات و ... را جایز بدانند و ادیانی مانند اسلام این کارها را حرام بدانند و برای شما پذیرش این محدودیت ها سخت باشد. اما باید دید حقیقت چیست، حتی اگر سخت باشد...
ان شا الله که موفق باشید.
[/]
پرسش:
اسلام کامل تر است یا مسیحیت؟
پاسخ:
برای اثبات کامل تر بودن اسلام از منظر برون دینی، جامعیت احکام و آموزه های اسلامی، می تواند دلیلی بر کامل تر بودن آن باشد؛ به طوری که این دین تمام زوایای زندگی بشر را در نظر گرفته و با توجه به نیازهای فردی و اجتماعی او برنامه های متعددی را ارائه کرده است. علاوه بر اینکه از نظر اعتقادی نیز دید جامع تر و کامل تری از اصول دینی مانند خداوند و معاد را ترسیم کرده است. این امر با کنار هم گذاشتن دیدگاه دیگر ادیان مانند مسیحیت که قائل به تثلیث اند یا یهودیت که خدای انسان وار را معرفی می کنند، بیشتر روشن می شود.
اما در بحث تثلیث، مسیحیان غالبا به عدم درک عقل از چنین آموزه ای صحبت کرده اند، در این زمینه باید توجه داشت که در بحث خداشناسی ما دو مطلب داریم:
اول: شناخت خدا به معنای تصدیق به وجود او و برخی اوصاف مانند وحدت یا بساطت او؛
دوم: شناخت چیستی خداوند.
در بخش اول، عقل انسان قادر است تشخیص دهد خدایی هست و این خدا اگر متعدد باشد، تدبیر جهان دارای مشکل می شود و هر کدام از خدایان اراده به خصوصی دارد و این تعدد اراده مستلزم وجود بی نظمی در عالم است، در حالی که عالم دارای نظمی است که نشانگر تدبیر واحد است. مسلما مسائل ذکر شده، خارج از قدرت بشر نیست. مسائلی مانند توحید خداوند متعال، در برخی از دلایل توحید، مستند به امتناع تناقض یا امتناع اجتماع مثلین است که این مسائل را بشر امور بدیهی می داند، حالا چطور ممکن است بگوییم انسان امری که منتهی به بدیهیات می شود را نمی فهمد؟!
اما در بخش دوم، انسان چون موجودی محدود است، قادر به درک چیستی خالق خود نخواهد بود و عقل ما به دلیل محدودیت، ادراکی نخواهد داشت. پس باید بین درک اصل وجود خداوند متعال و برخی اوصاف او با درک چیستی خدا تفاوت قائل شد.
علاوه بر اینکه قوانینی مانند تناقض در تمام فروض علمی، اصلی مبنایی بوده و مستقل از زمان و مکان است و اگر دانشمندی بخواهد این مبنا را نقض کند، در حقیقت چیزی برای اثبات کردن ندارد و کارش منتهی به سفسطه می شود. و در حقیقت جایی برای بحث و استدلال باقی نمی ماند! همچنین اگر فرض بگیریم ما فهمی از ماوراء طبیعت نداشته باشیم، به طور کلی نباید هیچ درکی از آن عالم و احکام آن داشته باشیم. پس اصلا اثبات اصل وجود خدا و فرشتگان هم غیر ممکن خواهد بود.
دیگر دلیل برون دینی برای اثبات کامل تر بودن اسلام، خاتمیت آن است. این دلیل نیاز به مقدماتی دارد که در ادامه اشاره خواهد شد.
مقدمه1؛ در بین ادیان گوناگون، ادیانی که منتسب به خداوند و خالق هستی هستند، بر دیگر ادیان ساخته بشر تفوق دارند؛ چرا که خالق انسان به او آگاه تر است و برنامه ای هم که برای او می فرستد، کامل تر خواهد بود و تمام جوانب مخلوق را شامل می شود. با توجه به این مقدمه، ادیان غیر الهی از بحث خارج خواهند شد.
مقدمه2؛ با توجه به رشد بشر از گذشته تا کنون، خالق انسان نیز متناسب با نیاز و شرایط او ادیانی را تشریع کرده و پیامبرانی را برای هدایت او فرستاده است. بر این اساس با آمدن دین جدید، دین گذشته منسوخ شده و دین جدید حجیت پیدا می کرده است.
با در نظر گرفتن مقدمات گذشته و اینکه الهی بودن اسلام با معجزاتی همچون قرآن ثابت شده است و از سوی دیگر متاخر از دیگر ادیان است، حجیت و کامل تر بودن آن هم ثابت خواهد شد. زیرا اولا؛ فرستادن دین جدید الهی با وجود کامل تر بودن دین سابق، کاری عبث و بیهوده است که از خدای متعال چنین کاری محال است. ثانیا؛ منسوخ شدن آن توسط دین دیگر ثابت نشده است.
علاوه بر اینکه اسلام بر خلاف دیگر ادیان الهی مانند مسیحیت و یهودیت مصون از تحریف مانده و از صدر اسلام تا کنون یک قرآن بیشتر بین مسلمان ها وجود ندارد، چرا که خداوند متعال اراده کرده این دین مصون از تحریف باشد: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل كرديم و ما بطور قطع نگهدار آنيم! (1)
بر این اساس، حتی می توان گفت اسلام تنها دین کامل است و دیگر ادیان ناقص هستند، نه اینکه همه ادیان الهی کامل اند و اسلام کامل ترین آنهاست. زیرا دینی که دستخوش تحریف شده باشد اصلا کامل نیست تا در ردیف اسلام قرار گیرد.
اما اگر گفته شود؛ نسخ شریعت(به این معنا که با ظهور حضرت مسیح(علیه السلام) تمام بایدها و نبایدهای دین یهود نسخ شده و عمل به آنها لازم نیست) دلیلی بر متکامل تر بودن مسیحیت کنونی است، باید گفت؛ هر دینی برای سعادت بشر آمده و این ادیان برای این منظور چاره ای جز نشان دادن راه رسیدن به خدا ندارند. نشان دادن راه، گاهی با اصول اعتقادی است، گاهی با اصول اخلاقی و زمانی نیز با احکام تشریعی. اگر دینی مدعی به سعادت رساندن انسان باشد اما برای این کار راهی را پیشنهاد نکند، در حقیقت انسان را سردرگم کرده است. پس مسلما هرچقدر قانون کلی تر باشد، بسیط تر و ساده تر خواهد بود و هرچقدر دارای تبصره و جزئیات باشد، کامل تر بوده و احتمال خطا را کمتر می کند.
پی نوشت:
1. حجر: 9.