اگر خوب بنگری و آیه درست بفمید این آیه دلالت می کند که قوم ابراهیم خدای ابراهیم (الله ) را به خدایی قبول نداشتند چرا در ابتدای آیه می فرماید: أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ
یعنی در خدای من ابراهیم که الله است با من به ستیزه بر می خیزید ؟؟ این ستیزه جویی کی پیش می آید وقتی که او را قبول نداشته باشند اگر قبول داشتند که بحث ستیزه جویی نبود .
ابراهیم در ادامه یک خبر به انها می دهد که خدای واحد الله است و شما قوم بت های خود را به خدایی گرفته اید و برای او شریک آورده اید.
در واقع این که شریک آورده اند برای خدا حرف ابراهیم است نه آنچه که آنها قبول داشته اند. چرا که در ابتدای آیه فرمود درباره خدا با من ستیزه جویی می کنید .(پس آنها خدای ابراهیم را نمی پرستیدند)
انشا الله که واضح شده باشد.
با سلام
من برای اینکه درش حرف و حدیثی نباشد، سعی می کنم از ترجمه های موجود استفاده کنم و حتی الامکان خودم مبادرت به ترجمه نکنم، بزرگوار! اینجا میدان مسابقه نیست و من نیز برای زور آزمایی نیامده ام، دارم صادقانه حقایق قرآن را برای شما و البته دیگر عزیزان می نویسم بنابر این به شما نیز توصیه می کنم صادقانه با موضوع برخورد کنید تا انشاء الله سهمتان فقط تکذیب نباشد.
شما قسمتی از ترجمه را دیدید و قسمتی را ندید گرفتید: آیا آنجا را که نوشته: من آن چیزی را که شریک او (= الله) می انگارید، ندیدی؟! يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(3:65) اى اهل كتاب! چرا در باره ابراهيم محاجّه مىكنيد در حالى كه تورات و انجيل نازل نشد مگر بعد از او؟ آيا تعقل نمىكنيد
هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(3:66) هان! شما همان كسانى هستيد كه در آنچه به آن علم داريد، محاجّه كرديد، [ولى] چرا در بارهى موضوعى كه نسبت به آن آگاهى نداريد محاجّه مىكنيد؟ و خدا مىداند و شما نمىدانيد
اهل کتاب کسانی بودند که ابراهیم را از خودشان می دانستند و حالا داشتند در این باره از روی نا آگاهی و بدون علم با پیامبری که خدا هدایتش کرده و به او علم و آگاهی داده بود محاجه می کردند تا ثابت کنند ابراهیم یهودی بوده است.
محاجه قوم ابراهیم نیز به همین ترتیب بوده، آن قوم در باره خداوند با او محاجه می کردند و ابراهیم در پاسخشان می گوید:
آیا یهود و نصارا به الله اعتقاد نداشتند که بر سرش با پیامبر محاجه می کردند؟
قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِوَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ(2:139) بگو: آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىكنيد؟ با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و كردارهاى ما از آن ما، و كردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مىورزيم.
نقل از تفسیر نمونه:
اشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطانا). زیرا مى دانیم بت پرستان منکر وجود خداوندى که خالق آسمانها و زمین است نبودند بلکه بتها را شریک در عبادت او مى ساختند و آنها را شفیع بر در درگاه او مى پنداشتند.
قسمت شما از هدایت در بحث ها همین گونه خدا حافظی از بحث است.
متاسفانه تا امر برایتان روشن می شود به جای این که بپذیرید بحث را رها می کنید !!
حد اقل از این بحث و این تاپیک همین یک نتیجه را گرفته باشید که" واسطه در امور معنوی قرار دادن نیز اشکالی ندارد" برای ما کافی است
سلام و عرض ادب
برادر عزیز
مشرکان نیز می گفتند الله ان ها را امر کرده که این ها را وسیله رسیدن به او و شفیع قرار دهند
اما سندی برای حرف خود نداشتند !
آنها طلب اجابت دعا من دون الله را در طول دعای از الله می دانستند!
امر برای بنده روشن بود
چون با چشم باز و بدون تعصب به سخنان گذشتگان و بزرگان ( که ان را تبعیت چشم بسته نمی کنم) ، نگاه می کنم
بله اشکالی ندارد
اما برای عده کثیری که چشمشان را بسته اند و مقصدشان مشخص است ! وبزرگانشان را مقدس می پندارند و از ایشان چشم بسته تبعیت می کنند.
مهم این است که بنده با طلب نکردن از غیر خدا ،چیزی را از دست نمی دهم!!!!!
اما ان ها که غیر خدا را برای اجابت دعا می خوانند ، در حالی که این امر نه از اصول دین است و نه از فروع دین
حداقل ضرری که می کنند این است که وقت خود را تلف می کنند !
چرا که :
آنان را نه پایی است که راهی پیمایند یا دستی که از آستین قدرت بیرون آرند، یا چشمی که به آن ببینند [FONT=IRANSans]و نه گوشی که به آن بشنوند
طبق این آیه قرآن می توانید غیر خدا را بخوانید تا حرف شما را برای بنده اثبات کنند !!!!
دقت کنید که مسیحیان فکر می کنند با طلب اجابت دعا از غیر خدا ، در حال تبعیت از سخنان عیسی (سلام بر او) هستند !!!!
در حالی که طبق ایات قرآن ، خود ایشان از چنین چیزی تبری می جوید و مطرح می کند که خودش ار خداوند حاجاتش را طلب می کند !
بنده جایی ندیده ام ائمه از ائمه قبل از خود طلب اجابت دعا کنند !!!
یا بگویند حضرت ابالفضل یا امام رضا (سلام بر آن ها) این بچه را به ما داده ! یا این حاجت ما را براورده کرده!
من برای اینکه درش حرف و حدیثی نباشد، سعی می کنم از ترجمه های موجود استفاده کنم و حتی الامکان خودم مبادرت به ترجمه نکنم، بزرگوار! اینجا میدان مسابقه نیست و من نیز برای زور آزمایی نیامده ام، دارم صادقانه حقایق قرآن را برای شما و البته دیگر عزیزان می نویسم بنابر این به شما نیز توصیه می کنم صادقانه با موضوع برخورد کنید تا انشاء الله سهمتان فقط تکذیب نباشد.
با سلام
من با ترجمه ای که نقل کردید مشکلی نداشتم بلکه حتی برداشت شما از ترجمه آیات هم با پیش فرض های ذهنی تان همراه است
توصیه هایتان نیز نیکوست اما خود به عمل به این توصیه ها محتاج تر از دیگران هستید.
امیدوارم حداقل اگر نمی خواهید اذعان به قبول برخی زا مسائل بنمایید نزد نفس خود قبول بفرمایید که در وجدان خود توبیخ نشوید در این تاپیک چه بپذیرید و چه رد کنید آنچنان اثری ندارد.
تحاجون به معنای ستیزه نیست بلکه معنی احتجاج می دهد
عجب!! در همین پست ادعا می کردید که:
سعی می کنم از ترجمه های موجود استفاده کنم و حتی الامکان خودم مبادرت به ترجمه نکنم
و خوب است به پست 230 مراجعه کرده و ببینید از این ترجمه های معتبری که استفاده کرده اید "حاج" چگونه ترجمه کرده اند:
وَحَاجَّهُ قَوْمُهُ ۚ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ ۚ وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا ۗ وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا ۗ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ( انعام آیه 80)
و قومش با او بهستيزه برخاستند. گفت: آيا درباره اللّه با من ستيزه مىكنيد، و حال آنكه او مرا هدايت كرده است؟ من از آن چيزى كه شريك او مىانگاريد، نمىترسم. مگر آنكه پروردگار من چيزى را بخواهد. علم پروردگار من همه چيز را در برگرفته است. آيا پند نمى گيريد؟
شما قسمتی از ترجمه را دیدید و قسمتی را ندید گرفتید: آیا آنجا را که نوشته:
من آن چیزی را که شریک او (= الله) می انگارید، ندیدی؟!
منظورتان ترجمه این قسمت از آیه است:وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا
این را هم که توضیح دادم حضرت از باب احتجاج با قومش سخن می گوید و البته با آن چه که خود قبول دارد و مورد قبول قومش است سخن می گوید طبیعی است کسی که به خدای واحد و احد معتقد است در مقابل کسانی که بت های متعدد را می پرستند بگوید شما این بت ها را در پرستش شریک خدای من قرار داده اید !! واضح است .
برای توضیح بیشتر توجهتان را به دو آیه زیر جلب می کنم که درباره محاجه اهل کتاب با پیامبر عزیزمان است:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(3:65)
اى اهل كتاب! چرا در باره ابراهيم محاجّه مىكنيد در حالى كه تورات و انجيل نازل نشد مگر بعد از او؟ آيا تعقل نمىكنيد
هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(3:66)
هان! شما همان كسانى هستيد كه در آنچه به آن علم داريد، محاجّه كرديد، [ولى] چرا در بارهى موضوعى كه نسبت به آن آگاهى نداريد محاجّه مىكنيد؟ و خدا مىداند و شما نمىدانيد
سخن ما درباره قوم ابراهیم و نحوه بت پرستی آنهاست و احتجاج به مناسبت موضوع می تواند کاربردهای متعددی داشته باشد
اهل کتاب کسانی بودند که ابراهیم را از خودشان می دانستند و حالا داشتند در این باره از روی نا آگاهی و بدون علم با پیامبری که خدا هدایتش کرده و به او علم و آگاهی داده بود محاجه می کردند تا ثابت کنند ابراهیم یهودی بوده است.
محاجه قوم ابراهیم نیز به همین ترتیب بوده، آن قوم در باره خداوند با او محاجه می کردند و ابراهیم در پاسخشان می گوید:
أَتُحَاجُّونِّي فِي اللَّهِ وَقَدْ هَدَانِ - ایا درباره خداوند با من محاجه می کنید در حالی که او مرا هدایت کرده( و شما در جهالت و نادانی هستید)
قبلا هم عرض کردم که این آیات تایید ماست نه شما.
وجه آن را هم قبلا توضیح دادم .
حضرت ابراهیم درباره الله سخن می گوید قوم او با او به مجادله بر می خیزند که این خدای جدید کیست که برای ما آورده ای. آنها بت ها را می پرستند همان گونه که آباء آنها بت می پرستیدند:
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
نقل از تفسیر نمونه:
بحث در قوم ابراهیم بود نه قوم پیامبر (ص) ، در قوم پیامبر بحث روشن است .
از همه این ها که بگذریم این بحث نفیا و اثباتا کمکی به بحث شما در منحصر کردن عبادت به تبعیت نمی کند.
سوال های مهمتری در پست های قبل بیان کرده بودم انشا الله تلقی به قبول کرده اید که از آنها می گذرید؟؟!
مشرکان نیز می گفتند الله ان ها را امر کرده که این ها را وسیله رسیدن به او و شفیع قرار دهند
اما سندی برای حرف خود نداشتند !
آنها طلب اجابت دعا من دون الله را در طول دعای از الله می دانستند!
این ها را بارها توضیح داده ام. و چیزی بر گفته قبلی خود نیافزوده اید جز ادعا پشت ادعا.
مهم این است که بنده با طلب نکردن از غیر خدا ،چیزی را از دست نمی دهم!!!!!
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ[20]چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مىگردانند و آنان را مىبينى كه تكبركنان روى برمىتابند!
اما ان ها که غیر خدا را برای اجابت دعا می خوانند ، در حالی که این امر نه از اصول دین است و نه از فروع دین
حداقل ضرری که می کنند این است که وقت خود را تلف می کنند !
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ[20]چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مىگردانند و آنان را مىبينى كه تكبركنان روى برمىتابند!
بحث در قوم ابراهیم بود نه قوم پیامبر (ص) ، در قوم پیامبر بحث روشن است .
مطلبی که بنده از تفسیر نمونه نقل کردم درباره ابراهیم و قومش بود ملاحظه بفرمایید دارد درباره گفتگوی ابراهیم با قومش نظر می دهد: (و کیف اخاف ما اشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطانا). زیرا مى دانیم بت پرستان منکر وجود خداوندى که خالق آسمانها و زمین است نبودند بلکه بتها را شریک در عبادت او مى ساختند و آنها را شفیع بر در درگاه او مى پنداشتند.
ولی چون شما در موضع انکاری شدید هستید و نمی خواهید از چیزی که تا اینجا به اشتباه بر رویش پافشاری کرده اید برگردید، بنای پذیرش هیچ نظری را ندارید حتی نظریه علمایتان و کسانی که در مکتبشان درس می خوانید.
از همه این ها که بگذریم این بحث نفیا و اثباتا کمکی به بحث شما در منحصر کردن عبادت به تبعیت نمی کند.
سوال های مهمتری در پست های قبل بیان کرده بودم انشا الله تلقی به قبول کرده اید که از آنها می گذرید؟؟!
همیشه راهی برای خلاصی وجود دارد، آن نشد، این!
اگر سئوال بخصوصی مد نظرتان می باشد بفرمایید تا پاسخ دهم.
مطلبی که بنده از تفسیر نمونه نقل کردم درباره ابراهیم و قومش بود ملاحظه بفرمایید دارد درباره گفتگوی ابراهیم با قومش نظر می دهد:
(و کیف اخاف ما اشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطانا).
زیرا مى دانیم بت پرستان منکر وجود خداوندى که خالق آسمانها و زمین است نبودند بلکه بتها را شریک در عبادت او مى ساختند و آنها را شفیع بر در درگاه او مى پنداشتند.
ولی چون شما در موضع انکاری شدید هستید و نمی خواهید از چیزی که تا اینجا به اشتباه بر رویش پافشاری کرده اید برگردید، بنای پذیرش هیچ نظری را ندارید حتی نظریه علمایتان و کسانی که در مکتبشان درس می خوانید.
با سلام
بنده برای تایید حرف خود آیه قرآن آوردم شما نقل از تفسیر نمونه؟؟!!
خیلی عجیب است مبنای شما هم عوض می شود .
آنجا که بت پرستی قوم پیامبر را بحث می کنید حتی کوچکترین نقل از تاریخ و لغت پذیرا نیستید و اکنون برای تایید حرف خود از تفسیر نمونه جمله نقل می کنید اگر پایبند هستید تا ذیل همین بحث از تفسیر نمونه ده ها جمله بیاورم" أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ"
من آیه إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
را آوردم شما در مقابل که از قرآن دلیلی پیدا نکردید به تفاسیر ما روی آوردید
به این میگویند چرخش در بحث و تغییر و رها کردن مبنا.
اگر بر همین مبنای اتخاذی می ایستید و تغیر مبنا نمی دهید بحث را بر همین مبنا ادامه دهم؟!!!
ولی مطمئن هستم که آنجا که در بحث قرآنی کم بیاورید حتی از نقل قول لغوی نیز ابا ندارید . کما این که در همین بحث هم این کار را کردید و من تذکر دادم.
خلاصه بنده با مماشات و ان سلمنا؛ علی المبنای شما با شما بحث کردم ولی می بینید که چقدر فرار از مبنا دارید.
ولی بماند اشکالی ندارد مهم این است که در این تاپیک بتوانید به آنچه که حقیقت است دست یابید و بنده هم در این مسیر از چیزی فرو گذار نمی کنم.
همیشه راهی برای خلاصی وجود دارد، آن نشد، این!
اگر سئوال بخصوصی مد نظرتان می باشد بفرمایید تا پاسخ دهم.
بنده سوالی از شما ندارم شما در بحث وارد شدید و ادعای خلافی کردید و چون این ادعای خلاف و مبنای ناسازگار با عقل و کتاب قرآن شما در بحث های مختلف همراه شماست خواستم در این بحث ریشه ای به آن بپردازم که حد اقل این یک مورد برای شما حل شود ولی فرار از بحث نمی گذارد بحث به جایی برسد پست 239 و 251 را از نظر نیاندازید.(جالب است از اصل موضوع بحث را به حاشیه می کشانید یک بار در نفی پرستش تماثیل در زمان رسول خدا و یک بار در ادعای پرستش فوق تماثیل در زمان حضرت ابراهیم و .. که چه بشود ؟؟ به نظر می رسد برای این است که در تحدید معنای عبادت در تبعیت و انحصار عبادت در تبعیت در دین به بن بست رسیده اید و بهترین راه را به حاشیه کشیدن بحث می دانید؛ باور کنید نمی خوام مچ گیری کنم و قصدم برتری جویی در بحث نیست فقط اگر این بحث با این حاشیه ها به نتیجه ای نرسد فردا شما دوباره با یک مبنای معیوب به نام انحصار عبادت در تبعیت بحث ها را ادامه خواهید داد پس این جا حل شود بهتر از حل نشدنش است)
[FONT=me_quran]
انحصار ربوبیت در دین را از کجا آوردید؟؟ بحث در انحصار است نه در اصل ربوبیت در دین.؟؟؟؟؟ شما مدعی هستید سرپرستی در حوزه های دیگر اشکال ندارد و در دین فقط اشکال دارد این انحصار را ثابت کنید.
اصلا بحث در این نیست که تحمید و تقدیس عبادت است و بنده هم این ادعا را نکردم . بحث این است که تبعیت اگر باذن الله باشد مشکلی پیش نمی آورد :
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ[20]چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مىگردانند و آنان را مىبينى كه تكبركنان روى برمىتابند!
سلام و عرض ادب و احترام
نکته همین جاست
هدف از این امر نشان دادن تکبر این افراد بود
نه این که خداوند امر کند از غیر خدا طلب اجابت دعا کنید
کاش کمی تامل می کردید و می فهمیدید که
فرق است بین طلب اجابت دعا
وطلب بر زبان آوردن استغفار و دعا برای دیگران !!!!!
خداوند نگفته از محمد(سلام بر او) بخواهید گناهان شما را بیامرزد!!!
گفته از او بخواهید برای شما طلب آمرزش کند!!!!
برای اینکه این امر روشن شود که محمد(سلام بر او) اجابت کننده دعا نیست:
تو بر آن مردم منافق خواهی طلب مغفرت بکن یا نکن،
اگر هفتاد مرتبه هم بر آنها آمرزش طلبی
خدا هرگز آنان را نخواهد بخشید
برای این که حسن نیت خود را اثبات کنم
شما هر جا ائمه و پیامبر (سلام بر آنها) را دیدید
به بنده اطلاع دهید
تا بنده حضوراً خدمت ایشان برسم
و از ایشان طلب دعا ، از در گاه حق تعالی ، در حق این حقیر کنم
از خداوند مسالت دارم ، راه درست را نشان شیعیان حقیقی دهد
سلام و عرض ادب و احترام
نکته همین جاست
هدف از این امر نشان دادن تکبر این افراد بود
نه این که خداوند امر کند از غیر خدا طلب اجابت دعا کنید
کاش کمی تامل می کردید و می فهمیدید که..
کاش به جای این که این قدر راحت قرآن را تاویل کنید و هزار و یک راه بر آن تحمیل کنید یک کم در مقابل ظاهر قرآن تعبد می کردید و به جای این که عقیده خود را بر قرآن تحمیل کنید از قرآن عقیده خود را اذ می کردید من فسر القرآن برآیه فلیتبواء مقعده من النار
کاش کمی تامل می کردید و می فهمیدید که
فرق است بین طلب اجابت دعا
وطلب بر زبان آوردن استغفار و دعا برای دیگران !!!!!
خداوند نگفته از محمد(سلام بر او) بخواهید گناهان شما را بیامرزد!!!
گفته از او بخواهید برای شما طلب آمرزش کند!!!!
آیا شیعیان که به امامانشان توسل می کنند از خدا می خواهند که آنها را بیامرزد؟؟
واقعا نگاه شما به توسل اینگونه است؟؟
یک مورد بیاورید که شیعیان از پیامبر و یا امامانشان بخواهند که آنها را بیامرزد؟؟
ما منتظریم
چقدر زیبا فرمود امام متقین امام علی(ع):
الناس اعداء بما جهلوه.
برای این که حسن نیت خود را اثبات کنم
شما هر جا ائمه و پیامبر (سلام بر آنها) را دیدید
به بنده اطلاع دهید
تا بنده حضوراً خدمت ایشان برسم
و از ایشان طلب دعا ، از در گاه حق تعالی ، در حق این حقیر کنم
اگر کسی به شما بگوید که اگر واقعا خدای شما حاجات را بر آورده می کند هر کجا او را دیدید به ما اطلاع بدهید تا نزد او برسیم و عرض حاجت کنیم چه می گویید؟؟
مگر شما خدایتان را با چشم سر می بینید و از او حاجت می خواهید و یا جای مشخصی دارد ؟؟؟
امان از وقتی که انسان بخواهد با مثال های پوچ و بی معنا مطلبی را اثبات کند!!
خدا به امثال شما می گوید "گمان بد مدارید " چون ظاهر بینانی مانند شما آن چه را با چشم سر ببینند قبول می کنند و لا یر: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
بگو: «عمل کنید! خداوند و رسول او و مؤمنان، اعمال شما را میبینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده میشوید؛ و شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهد!»
بنده برای تایید حرف خود آیه قرآن آوردم شما نقل از تفسیر نمونه؟؟!!
خیلی عجیب است مبنای شما هم عوض می شود .
آنجا که بت پرستی قوم پیامبر را بحث می کنید حتی کوچکترین نقل از تاریخ و لغت پذیرا نیستید و اکنون برای تایید حرف خود از تفسیر نمونه جمله نقل می کنید اگر پایبند هستید تا ذیل همین بحث از تفسیر نمونه ده ها جمله بیاورم" أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ"
با سلام
اشاره من به تفسیر نمونه من باب احتجاج نبود، شما که حرف بنده را قبول ندارید گفتم شاید حرف علمای خود را قبول داشته باشید هر چند که عبارت أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ در ایه 81 سوره انعام و نیز عبارت تُشْرِكُونَبِهِ در آیه قبل از آن اصلاً حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد و نشان می دهد آنان برای خداوند شریک قائل بودند در صورتی که اگر آنها الله را قبول نداشتند دیگر بحث شراکت منتفی بود.
من یک مطلب دیگر هم خدمتتان ارائه می کنم شاید بتواند کمکی به شما کند(البته انشاء الله)
خداوند در آیه 113 و 114 توبه می فرمایند:
پيامبر و كسانى كه ايمان آوردهاند نمىبايد براى مشركان- پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنها اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند، هر چند خويشاوند باشند(113) و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز به خاطر وعدهاى كه به او داده بود صورت نگرفت، ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست. به راستى ابراهيم بسى نيايشگر و بردبار بود(114)
این یعنی چه؟ یعنی پدر ابراهیم نیز مانند قوم پیامبر مشرک و دوگانه پرست بود، هم الله را قبول داشت و هم به زعم خودش اولیاء الله را.
را آوردم شما در مقابل که از قرآن دلیلی پیدا نکردید به تفاسیر ما روی آوردید
[FONT=me_quran]
من دلایل زیادی خدمتتان آوردم از جمله آیات 80 و 81 سوره انعام که علناً نشان می دادند قوم ابراهیم به الله اعتقاد داشتند منتهی مانند تمام اقوام انبیاء، آنها نیز به تبع گذشتگان، برای خداوند شرکایی جعل می کردند تا دین خدا را از خلوص بیرون بیاورند و امت واحده را از هم بگسلند. چه کنم که دلایل قرآنی من با آنچه شما باورش کرده اید سر سازگاری ندارند!
در این مملکت خیلی ها به کاروان سفینة النجاه ایراد گرفتند که چرا مردم آنچنان به آن ضریح بی جان آویزان می شوند، زر و زیور خود را به آن تقدیم می کنند، جلویش گاو و گوسفند سر می برند، البسه و دستمال خود را با مالیدن به آن جسم بی جان متبرک می کنندو حتی کودکان معلول خود را به آن می مالند تا شفا پیدا کنند!
ایا از نظر شما این اعتراضات وارد بودند؟
هر جوابی که برای توجیه این عمل می دهید همان جواب شما برای عمل قوم ابراهیم نیز خواهد بود چون آنها نیز به زعم خود در اصل معتکف مقربین درگاه الهی شده بودند و الا همانگونه که علمای شیعه اذعان دارند، آن قوم نیز الله را باور داشتند و می پرستیدند.
نوشته اصلی توسط شعیب انحصار ربوبیت در دین را از کجا آوردید؟؟ بحث در انحصار است نه در اصل ربوبیت در دین.؟؟؟؟؟ شما مدعی هستید سرپرستی در حوزه های دیگر اشکال ندارد و در دین فقط اشکال دارد این انحصار را ثابت کنید.
این را خدمتتان عرض کردم منتهی چون شما بیشتر از خواندن به فکر پاسخ دادن هستید، عرض بنده را ندیدید:
در قرآن همانگونه که مولای هستی و رب العالمین عبادی دارد، ارباب دیگر نیز برای خود عبادی دارند که مولای خود را تعبد می کنند و اینگونه تعبد هیچ اشکالی هم ندارد. قرآن هم به عباد الله اشاره دارد و هم به عباد الناس و منعی هم بر آن ننهاده است و این یعنی در غیر حوزه دین تعبد بلامانع است.
نقل است که روزی مرحوم اسماعیل دولابی(ره) با عده ای از اصحاب از جایی می گذشت. چشمش به تابلوی اتوبوس واحد افتاد. گفت رفقا! بیایید با این وسیله برویم. چه قدر اسم قشنگی دارد. این توجه به مظاهر الهی چه از نوع مظاهر سطحی و چه معنوی در سیرۀ عارفان و موحدان راستین بسیار به چشم می خورد. مثلا در باب سید هاشم حداد و علامه طباطبایی و ابوسعید ابی الخیر نیز مطالب زیادی در این زمینه نقل شده است. اگر سبک زندگی اینان را بنگریم طبیعتا از اسامی دارای پسوند "پرست" و "پرستنده" که غیر از ذات باری تعالی را می رساند دوری خواهد کرد. مثلا از عبارت وطن پرست و میهن پرست استفاده نمی کنند و میهن دوست و وطن دوست می گویند. اگر اینان رئیس جمهور شوند هیچ وقت "رامین میهمان پرست" را سخنگوی وزارت خارجه؟ معرفی نمی کنند چون هم نام وی را نمی پسندند و هم آن را برای وجهه دینی کشور دارای دافعه می دانند و باز هم اگر اینان در امور حیوانات و محیط زیست کاره ای بودند حتما نام "آفتاب پرست" بیچاره را که یقینا خداپرست و نسبیح گوی خدای سبحان است عوض می کردند
متأسفانه آنجایی که انحصاری وجود ندارد خیلی ها این عدم انحصار را جایز نمی دانند اما جایی که تعبد و سجده بر هر امری غیر از امر الله حرام است، اکثراً آن را به بهانه اینکه؛ خدا خودش خواسته، خدا خودش امر کرده، خدا خودش اذن داده... آن را مجاز می کند و هرچقدر هم از قرآن دلیل بیاوری که مجاز نیست، نخواهند پذیرفت مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن خیاط رد شود.
نوشته اصلی توسط شعیب اصلا بحث در این نیست که تحمید و تقدیس عبادت است و بنده هم این ادعا را نکردم . بحث این است که تبعیت اگر باذن الله باشد مشکلی پیش نمی آورد :
جایی که اذن خدا باشد اطاعت از رسول اشکالی ندارد نه تنها اشکالی ندارد(شرک نیست) بلکه دستور خداست که اطاعت کنید تبعیت کنید.
مهم این است که تبعیت استقلالی است یا ماذونه.
هر کجا خدا اذن بدهد اطاعت جاری خواهد بود.
به نظرم بحث واضح و آشکار است.
اطاعت از رسول اطاعت از قرآن است نه هرچه به او منسوب می شود، خداوند وقتی صحبت از اطاعت رسول می کند پشت بندش می گوید رسول جز ابلاغ پیام پروردگار وظیفه دیگری ندارد . این پست شما در همین رابطه است که البته ن نیز جوابش را در پست 243 دادم:
نوشته اصلی توسط شعیب
خداوند پیامبرش را مبین آیات قرآن معرفی کرده است و حکم پیامبر خدا ، به حکم خدا ، دین خداست . تبعیت از دستور پیامبر خدا تبعیت از غیر خدا نیست.
یعنی می خواهید بگویید پیامبر فرموده ماهیان بدون پولک، در اصل یهودی هایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است؟!
اشاره من به تفسیر نمونه من باب احتجاج نبود، شما که حرف بنده را قبول ندارید گفتم شاید حرف علمای خود را قبول داشته باشید هر چند که عبارت أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ در ایه 81 سوره انعام و نیز عبارت تُشْرِكُونَ بِهِ در آیه قبل از آن اصلاً حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد و نشان می دهد آنان برای خداوند شریک قائل بودند در صورتی که اگر آنها الله را قبول نداشتند دیگر بحث شراکت منتفی بود.
با سلام
بنده با آیات قرآن برای شما (طبق مبنای خودتان ) استدلال کردم و کم نیستند آیاتی که ادعا را ثابت می کنند و وجه استدلال را هم در پست های قبل خدمتتان تقدیم کردم و اگر می خواهید با نقل قول از تفسیر هم پیش بروید(خلاف مبنای خودتان) بفرمایید تا بنده هم نقل قول کنم و الا بر مبنای خود تا به آخر بمانید.
و البته عرض کردم این بحث ها هیچ کمکی به اصل بحث برای شما نکرده و نمی کند (نفیا و اثباتا)
من یک مطلب دیگر هم خدمتتان ارائه می کنم شاید بتواند کمکی به شما کند(البته انشاء الله)
خداوند در آیه 113 و 114 توبه می فرمایند:
پيامبر و كسانى كه ايمان آوردهاند نمىبايد براى مشركان- پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنها اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند، هر چند خويشاوند باشند(113)
و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز به خاطر وعدهاى كه به او داده بود صورت نگرفت، ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست. به راستى ابراهيم بسى نيايشگر و بردبار بود(114)
اتفاقا آیه خوبی آوردید.
و به قول خودتان به بنده کمک کرد: [FONT=me_quran]وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ [FONT=me_quran]عَدُوٌّ لِلَّهِ[FONT=me_quran] تَبَرَّأَ مِنْهُ ۚ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ
آیه صراحتا می فرماید آذر عدو عدو الله بود چگونه شما ادعا می کنید که خدا را هم می پرستیدند ؟؟ چگونه عدو الله با پرستش الله قابل جمع است؟؟
مگر این که دوباره ابزار تاویل را به دست بگیرید و بخواهید این آیه را نیز بر طبق اعتقاد خود تاویل کنید !!
چه کنم که دلایل قرآنی من با آنچه شما باورش کرده اید سر سازگاری ندارند!
چون باور های خود را محکم چسبیده اید و قرآن را با آن تاویل می کنید
بماند؛ اگر اصرار بیشتر بر این بحث دارید نمونه های دیگر بر مطلب خود اقامه کنم؟
در این مملکت خیلی ها به کاروان سفینة النجاه ایراد گرفتند که چرا مردم آنچنان به آن ضریح بی جان آویزان می شوند، زر و زیور خود را به آن تقدیم می کنند، جلویش گاو و گوسفند سر می برند، البسه و دستمال خود را با مالیدن به آن جسم بی جان متبرک می کنندو حتی کودکان معلول خود را به آن می مالند تا شفا پیدا کنند!
احسنت اصل مراد دلتان را بگویید!!
آنچه شما را بر آن داشته که هر آیه ای را به مقصود خود تاویل کنید این شبهات است از ابتدا شبهه را مطرح می کردید و سر آن بحث می کردید به نظرم می رسد گاهی شبهات آنچنان بر افکار و عقاید اثر می گذارند که فرد به خاطر یک شبهه اصل یک اعتقاد را از ریشه منکر می شود.
مانند همین شبهه کاروان سفینه النجاه که باعث شده شما از اصل توسل را منکر شوید .
برادر من اگر بر فرض این کار مسئولان فرهنگی ستاد عتبات عالیات به مذاق شما خوش نیامده(چه درست و چه اشتباه) چرا اصل توسل را منکر می شوید و هر آیه ای را می خواهید در این راستا (درست و یا غلط ) به کار گیرید.
بنده نمی خواهم بگویم این کار کاروان سفینه النجاه درست است یا غلط -چون موضوع تاپیکمان چیز دیگر است- ولی می خواهم عرض کنم هیچ وقت یک اصلی را به خاطر فرعی که به نظرتان اشتباه آمده است کنار نگذارید.
جدای از این کار کاروان سازی و ... ببینید آیا اصل توسل به ذوات مقدسه اهلبیت (ع) درست است یا اشباه؟ اگر به این نتیجه رسیدید که این کار در اصل درست است آنوقت می توانید بگویید فلان مصداق ، مصداق صحیحی برای توسل هست یا نیست.
این را خدمتتان عرض کردم منتهی چون شما بیشتر از خواندن به فکر پاسخ دادن هستید، عرض بنده را ندیدید:
در قرآن همانگونه که مولای هستی و رب العالمین عبادی دارد، ارباب دیگر نیز برای خود عبادی دارند که مولای خود را تعبد می کنند و اینگونه تعبد هیچ اشکالی هم ندارد. قرآن هم به عباد الله اشاره دارد و هم به عباد الناس و منعی هم بر آن ننهاده است و این یعنی در غیر حوزه دین تعبد بلامانع است.
سوال: آیا ارباب که عبادی دارند(غیر الله) آیا این تعبد مولای آنها بالاصاله است ؟؟ یعنی آنها را رب و معبود خود می دانند و آنها را مستقل در تاثیر می دانند ؟؟ هرگز. درباره تبعیت فریند از پدر و عبد از مولای عرفی خود تا آنجا این تبعیت معنا دارد که مخالف تبعیت از الله نباشد پس این تبعیت از مولای عرفی و پدر تبعیت بالاصاله نیست و بالعرض و بتبع است.
وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا.
پس هیچ تعبد و تبعیتی در عالم وجود در کنار تبعیت و عبئودیت الله تعالی بالاصاله مقبول نیست.
حالا تازه می رسیم به اصل مطلب و آن این که : در تمام حوزه های توحید (به جز توحید در ذات و توحید در عبادت) همه حوزه های توحید قابل تفویض در طول است: توحید خالقی ، توحید در ربوبیت و تدبیر توحید در تشریع و تقنین توحید در طاعت و توحید در حاکمیت.
همه این حوزه های توحید به گونه ای است که خدا بالاصاله آن را دارد ولی به اقتضای عالم تکوین برخی از این شئون را در طول اراده و توحید خود به دیگران می دهد (تمام این حرف ها از قرآن تایید دارد)
این که شما توحید را منحصر می کنید در تبعیت در دین این قابل اثبات نیست.
پس اگر مبنایتان این است (که قابل بحث و حک و اصلاح است) در حوزه دین هم می بینید که قول پیامبران خود را در کنار قول خود و حکم پیامبران خود را عین حکم خود می داند پس دیگر انحصار در این حوزه هم وجود ندارد:
متأسفانه آنجایی که انحصاری وجود ندارد خیلی ها این عدم انحصار را جایز نمی دانند اما جایی که تعبد و سجده بر هر امری غیر از امر الله حرام است،
اکثراً آن را به بهانه اینکه؛ خدا خودش خواسته، خدا خودش امر کرده، خدا خودش اذن داده... آن را مجاز می کند و هرچقدر هم از قرآن دلیل بیاوری که مجاز نیست
نمی خواهم وارد این مقوله شوم ولی حتما تحقیق کنید درباره : 1- سجده فرشتگان بر آدم 2- سجده یعقوب و پسران بر حضرت یوسف 3- آیا در زمان ما کسی از مسلمانان به چیزی غیر خدا سجده می کند؟؟
اطاعت از رسول اطاعت از قرآن است نه هرچه به او منسوب می شود،
سوال : برفرض (گفتم بر فرض) شما در زمان پیامبری زندگی می کنید و این آیه آمد :وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ " بعد از چند روز پیامبر خدا فرمود "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهلبیتی ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا" و شما با دو گوش خود این را از پیامبر شنیدی .(فرض) . آیا شما از این گفته پیامبر تبعیت می کنی یا نه؟؟
منتظر جواب هستم.
یعنی می خواهید بگویید پیامبر فرموده ماهیان بدون پولک، در اصل یهودی هایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است؟!
اتفاقا آیه خوبی آوردید.
و به قول خودتان به بنده کمک کرد: [FONT=me_quran]وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ [FONT=me_quran]عَدُوٌّ لِلَّهِ[FONT=me_quran] تَبَرَّأَ مِنْهُ ۚ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ
آیه صراحتا می فرماید آذر عدو عدو الله بود چگونه شما ادعا می کنید که خدا را هم می پرستیدند ؟؟ چگونه عدو الله با پرستش الله قابل جمع است؟؟
مگر این که دوباره ابزار تاویل را به دست بگیرید و بخواهید این آیه را نیز بر طبق اعتقاد خود تاویل کنید !!
دشمنی کردن فقط این نیست که شمشیر و گرز برداری و به طرف حمله کنی، همینکه شخصی ضد دین خدا باشد می شود دشمن خدا. چه دشمنی بالاتر از شرک که اساس و بنیان دین را نشانه رفته و امت واحده را تکه تکه و فرقه فرقه کرده است؟
شکی وجود ندارد که قوم پیامبر به خداوند اعتقاد داشتند و او را خالق کل هستی می دانستند ولی برایش شریک قائل بودند ، هرچند خودشان این راقبول نداشتند و تمام حرف نا حسابشان این بود که ملائکه به اذن خدا عمل می کنند و خدا خودش امر فرموده که از ملائکه حرف شنوی داشته باشندو تعبدشان کنند.
سئوال: آیا اینکه قوم پیامبر برای خدا شریک قائل بودند دشمنی با خدا بحساب نمی آید؟
دوباره می پرسم: آیا قوم مشرک پیامبر دشمن خدا نبودند؟
احسنت اصل مراد دلتان را بگویید!!
آنچه شما را بر آن داشته که هر آیه ای را به مقصود خود تاویل کنید این شبهات است از ابتدا شبهه را مطرح می کردید و سر آن بحث می کردید به نظرم می رسد گاهی شبهات آنچنان بر افکار و عقاید اثر می گذارند که فرد به خاطر یک شبهه اصل یک اعتقاد را از ریشه منکر می شود.
مانند همین شبهه کاروان سفینه النجاه که باعث شده شما از اصل توسل را منکر شوید .
برادر من اگر بر فرض این کار مسئولان فرهنگی ستاد عتبات عالیات به مذاق شما خوش نیامده(چه درست و چه اشتباه) چرا اصل توسل را منکر می شوید و هر آیه ای را می خواهید در این راستا (درست و یا غلط ) به کار گیرید.
بنده نمی خواهم بگویم این کار کاروان سفینه النجاه درست است یا غلط -چون موضوع تاپیکمان چیز دیگر است- ولی می خواهم عرض کنم هیچ وقت یک اصلی را به خاطر فرعی که به نظرتان اشتباه آمده است کنار نگذارید.
جدای از این کار کاروان سازی و ... ببینید آیا اصل توسل به ذوات مقدسه اهلبیت (ع) درست است یا اشباه؟ اگر به این نتیجه رسیدید که این کار در اصل درست است آنوقت می توانید بگویید فلان مصداق ، مصداق صحیحی برای توسل هست یا نیست.
من در قرآن آیه ای پیدا نکرده ام که ما را به مرده پرستی و توسل به مردگان امر کرده باشد، خداوند در قبال این قبیل امور می فرمایند: آنها امتی بودند که رفتند، هرچه کردند برای خود کردند و شما نیز هرچه می کنید برای خود می کنید و شما مسئول کار آنها نیستید. خداوند این را در سوره بقره دوبار و به فاصله چند آیه تذکر می دهند.
آنها اگر روزگاری می زیسته اند دیگر مرده اند، نه می شنوند و نه می بینند بلکه حقیقت این است که مردم حاجت و نیاز خود را پیش همین اجسام و اشیاء بی جان و جامد می برند. اگر بخواهم نمونه خدمتتان عرض کنم سر به هزاران می زند.
سفینه النجاه یا پنجره فولاد چه فرقی دارند هر دو اشیائی بی جان هستند. این همه در و پنجره در حرم امام رضا وجود دارد پس چرا مردم پنجره فولاد را گرفته اند؟ چرا در مقابلش کرنش و تعظیم می کنند؟ چرا .... چون گمان می کنند پنجره فولاد خواصی دارد که پنجره های دیگر ندارند!
اگر شما همین پنجره فولاد را هر جای دیگری از ایران هم ببرید، مردم بسیاری معتکفش می شوند. اگر ابراهیم بود به آنها می گفت: آیا وقتی از آن پنجره بی جان طلب حاجت و شفا دارید صدایتان را می شنود یا سود و زیانی به حالتان دارد؟!
سوال: آیا ارباب که عبادی دارند(غیر الله) آیا این تعبد مولای آنها بالاصاله است ؟؟ یعنی آنها را رب و معبود خود می دانند و آنها را مستقل در تاثیر می دانند ؟؟ هرگز. درباره تبعیت فریند از پدر و عبد از مولای عرفی خود تا آنجا این تبعیت معنا دارد که مخالف تبعیت از الله نباشد
آفتاب پرست را از این رو چنین نامیده اند که رنگ بدنش تابع نور است، در اینجا اگرچه آفتاب پرست دارد چیزی را پرستش می کند اما این تبعیت و پرستش او هیچ اشکالی ندارد. تبعیت عبد از مولا، پسر از پدر، سرباز از فرمانده تا زمانی که ربطی به دین نداشته و به قول شما مخالف تبعیت از الله نباشد اشکالی ندارد.
پس اگر مبنایتان این است (که قابل بحث و حک و اصلاح است) در حوزه دین هم می بینید که قول پیامبران خود را در کنار قول خود و حکم پیامبران خود را عین حکم خود می داند پس دیگر انحصار در این حوزه هم وجود ندارد:
بله درست است چون پیامبران فقط و فقط به ما انزل الله حکم می کردند و ما انزل الله = کتاب آسمانی.
منتهی اشکال در اینجاست که مردم گمان می کنند پیامبر غیر از ما انزل الله به چیز دیگری نیز حکم می کرده است و این با عث شکستن حصرشده و دین را از انحصار الله خارج می سازد.
سوال : برفرض (گفتم بر فرض) شما در زمان پیامبری زندگی می کنید و این آیه آمد :وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ " بعد از چند روز پیامبر خدا فرمود "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهلبیتی ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا" و شما با دو گوش خود این را از پیامبر شنیدی .(فرض) . آیا شما از این گفته پیامبر تبعیت می کنی یا نه؟؟
منتظر جواب هستم.
چرا فرض نکنیم که پیامبر در واپسین دقایق عمر شریفشان فرمودند: از این به بعد شراب و قمار اشکالی ندارد. گوشت خوک حلال است و گوشت گاو و گوسفند و شتر و غیره حرام. زنا حلال است و نکاح حرام. در اینصورت آیا شما از این گفته پیامبر تبعیت می کردید؟ تبعیت می کردید یانه؟
نوشته اصلی توسط shahed1 یعنی می خواهید بگویید پیامبر فرموده ماهیان بدون پولک، در اصل یهودی هایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است؟!
بنده همچنین عرضی در طول تاپیک نداشته ام .
چرا دیگه داشتید منتهی یادتان نیست:
نوشته اصلی توسط shahed1
مثال: خداوند در قرآن هیچ یک از آبزیان را حرام نکرده حال اگر کسی حکم به حرام بودن بعضی از آنها بدهد ، آنهم به تصور اینکه ممکن است فلان ماهی که پولک ندارد یک یهودی مسخ شده باشد! و مردم به تبعیت از این حکم نخورند در حقیقت آنکس را عبادت کرده و به خدایی گرفته اند.
خداوند پیامبرش را مبین آیات قرآن معرفی کرده است و حکم پیامبر خدا ، به حکم خدا ، دین خداست . تبعیت از دستور پیامبر خدا تبعیت از غیر خدا نیست.
وقتی فقها ، بر خلاف حکم قرآن، بجز ماهی پولک دار و میگو همه آبزیان را حرام می کنند سر از خود که این کار را نمی کنند لابد طبق حکم پیامبر و مقدسین خود این فتوی را می دهند. شما در پاسخ نوشتید حکم پیامبر حکم خداست.
سه باره می پرسم: آیا پیامبر، بر خلاف حکم مولایش، حکم کرده که بجز ماهی پولک دار و میگو همه آبزیان حرام هستند؟
می گویند علت حرام بودن ماهیان بدون پولک( مانند اوزونبرن) که در اصطلاح فقهی به آنها مسوخ گفته می شود، این است که آنها در اصل یهودیهایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است!
دشمنی کردن فقط این نیست که شمشیر و گرز برداری و به طرف حمله کنی، همینکه شخصی ضد دین خدا باشد می شود دشمن خدا. چه دشمنی بالاتر از شرک که اساس و بنیان دین را نشانه رفته و امت واحده را تکه تکه و فرقه فرقه کرده است؟
با سلام
باز از مبنای خودتان که تعبد به ظاهر صریح قرآن است دست برداشتید و به تاویل دست زدید . به صریح قرآن قوم ابراهیم تمثال پرست بودند و این کار را بنا بر تقلید از نیاکان خود انجام می دادند : من آیه إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
و در این آیه مورد بحث آذر را به عنوان یکی از افراد قوم ابراهیم نه تنها الله پرست نمی داند بلکه او را دشمن خدا می داند آیه معقول است انسانی کسی را بپرستد و با او هم دشمن باشد؟؟!!!
تاویل هایی هم که بیان کردید تفسیر به رای است انسان باید خالی الذهن سرا قرآن برود نه این که با یک سری پیشفرض های ذهنی قرآن را ترجمه و تفسیر کند.
برای این که به اشتباه بودن این تاویل ها پی ببرید نمونه ای دیگر از افراد زمان ابراهیم نام می بریم که نه تنها الله پرست نبود با الله هم عناد داشت و بر علیه او کارهایی انجام می داد :
-نمرود ؛ او کسی است که ابراهیم با او در الله به محاجه بر می خیزد :
أَ لَمْ تَرَ إِلی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَهِیمَ فی رَبِّهِ أَنْ ءَاتَاهُ اللَّهُ الْمُلْك إِذْ قَالَ إِبْرَهِیمُ رَبی الَّذِی یُحْی وَ یُمِیت قَالَ أَنَا أُحْی وَ أُمِیت قَالَ إِبْرَهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشمْسِ مِنَ الْمَشرِقِ فَأْتِ بهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِت الَّذِی كَفَرَوَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظلِمِینَ. مگر نشنیدی سرگذشت آن كسی را كه خدا به او سلطنت داده بود و غرور سلطنت كارش را به جائی رساند كه با ابراهیم در مورد پروردگارش بگومگو كرد ، ابراهیم گفت : خدای من آن كسي است كه زنده مىكند و مىمیراند ، او گفت : من زنده مىكنم و مىمیرانم ، ابراهیم گفت : خدای یكتا ، خورشيد را از مشرق بىرون مىآورد تو آن را از مغرب بیاور در اینجا بود كه كافر مبهوت شد .
نمرود کسی است که به عنوان نمونه و پادشاه سرزمینی که ابراهیم در آن تبلی الله را می کند مطرح است که نه تنها الله را قبول ندارد به خیال باطل خود با خدای ابراهیم به مبارزه بر می خیزد
سئوال: آیا اینکه قوم پیامبر برای خدا شریک قائل بودند دشمنی با خدا بحساب نمی آید؟
دوباره می پرسم: آیا قوم مشرک پیامبر دشمن خدا نبودند؟
قبلا هم عرض شد درباره عرب جاهلی به صراحت رد قرآن آمده که آنها همراه الله خدایان دیگری قبول داشتند و بحثی در آن نیست و از این نظر که الله را می پرستیدند مخالف و معاند خدا نبودند.
شکی وجود ندارد که قوم پیامبر به خداوند اعتقاد داشتند و او را خالق کل هستی می دانستند ولی برایش شریک قائل بودند ، هرچند خودشان این راقبول نداشتند و تمام حرف نا حسابشان این بود که ملائکه به اذن خدا عمل می کنند و خدا خودش امر فرموده که از ملائکه حرف شنوی داشته باشندو تعبدشان کنند.
اتفاقا در باره این جمله ای که شما مسلم گرفته اید و با عبارت" شکی وجود ندارد" آورده اید حرف بسیار است و اتفاقا تمام بحث ما در این تاپیک درباره اشتباه بودن این عقیده است که مشرکان ملائکه را به عنوان یک مامور ماذونه الهی قبول نداشتند بلکه آن ها را مستقل در تاثیر می دانستند تا جایی که آنها را عبادت می کردند. خالقیت، ربوبیت، رازقیت ، ... استقلالی فقط برای خدا است و به صورت ماذونه به برخی از موجوات نیز سرایت می کند پس آنچه که خدا در قرآن اعراب جاهلی را مشرک می داند و به آنها نسبت می دهد که برای خدا شریک قائل شده اند به خاطر همین استقلال در تاثیر است (این که از بت باران باران طلب کنند و از بت جنگ پیروزی و از بت ...) و الا تدبیر و رزق و خلق ماذونه که شرکی به وجود نمی آورد.
من در قرآن آیه ای پیدا نکرده ام که ما را به مرده پرستی و توسل به مردگان امر کرده باشد،
از پرستش هر چیز غیر الله در قرآن نهی شده است چه مرده و چه زنده
اما توسل ؛ در قرآن مشروع تلقی شده است چه در امور مادی و چه در امور معنوی
خداوند در قبال این قبیل امور می فرمایند: آنها امتی بودند که رفتند، هرچه کردند برای خود کردند و شما نیز هرچه می کنید برای خود می کنید و شما مسئول کار آنها نیستید. خداوند این را در سوره بقره دوبار و به فاصله چند آیه تذکر می دهند.
آنها اگر روزگاری می زیسته اند دیگر مرده اند، نه می شنوند و نه می بینند بلکه حقیقت این است که مردم حاجت و نیاز خود را پیش همین اجسام و اشیاء بی جان و جامد می برند. اگر بخواهم نمونه خدمتتان عرض کنم سر به هزاران می زند.
خوب است عقاید خود را بر طبق قرآن سامان دهیم و از آنچه مراد دلمان است بر قرآن تحمیل نکنیم.
قرآن می فرماید: مومنین برای بخشش گناهانشان در خانه پیامبر بروند تا آن حضرت برای آنها دعا کند و از سر باز زنندگان این دستور انتقاد کرده است.
و از طرفی خدا شهدا رازنده می داند بر خلاف شما که هر کس را که جسمش از کار افتاد فاقد اثر می دانید. و این حرف را خدا در قرآن با عبارت" ولا تحسبن " آورده که خیال و گمان امثال شما را نشانه گرفته است.
پس خوب است که عقایدمان را با قرآن سامان دهیم نه با آنچه که دلمان می خواهد.
سفینه النجاه یا پنجره فولاد چه فرقی دارند هر دو اشیائی بی جان هستند. این همه در و پنجره در حرم امام رضا وجود دارد پس چرا مردم پنجره فولاد را گرفته اند؟ چرا در مقابلش کرنش و تعظیم می کنند؟ چرا .... چون گمان می کنند پنجره فولاد خواصی دارد که پنجره های دیگر ندارند!
ظاهر گرایی یعنی همین !! یعنی مردم معتقد اند که یک پنجره از جنس فولاد اثر دارد و به آن متوسل می شوند ؟؟
راستی شما چرا جلد قرآن را می بوسید؟؟
آیا مگر نه این است که چلد قران چرمی بیش نیست شما چرم پرست هستید؟؟
(به زعم شما) چه نیازی به پیراهن یوسف بود حضرت دعا می کردند چشمانشان بینا می شد و یا یوسف برای پدر دعا می کرد این کارهای مشرکانه دیگر برای چه که جسمی (پارچه ای ) را دارای اثر بدانند؟؟
البته می دانم کسی که یک چیز را از بیرون برای خود عقیده ساخته باشد می خواهد ده آیه صریح هم برای او بیاوری دست به تاویل می زند!!
چقدر خوب می شد ما عقایدمان را از قرآن می گرفتیم نه این که آن را بر قرآن تحمیل کنیم.
و بالا تر این که خدا به زعم شما (نعوذ بالله) امر به کار مشرکانه می کند !! چرا؟؟ چون قرآن یک صندوق چوبی را که به چشم ظاهر بینان از چوب درختی خشک و بی روح ساخته شده است در آن سکینه و آرامش قرار داده است !!! [FONT=me_quran]وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ [FONT=me_quran]
و حتما این را هم خرافه ای بیش نمی دانید(نعوذ بالله) فرشتگان مامور حمل این تابوت خواهند بود!!!
حتما به زعم شما ابراهیم باید بیاید و بگوید ای مردم چرا یک صندوق بی روح و جان را منشا اثر می پندارید !! ای وای شما این صندوق را موجب آرامش و سکینه خود می پندارید!!! ای وای شما مشرک شده اید!![FONT=me_quran] [FONT=me_quran]
اگر به شما باشد آثار پیامبر را و توسل و واسطه قرار دادن آنها را شرک می پندارید و کار عبث و بیهوده!! در حالی که خدا از جای پای پیامبرش هم نمی گذرد و آن را جایگاهی برای عبادت و پرستش خودش قرار می دهد :[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَ اهِیمَ مُصَلًّی[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
آیا مقام ابراهیم چیزی جز جای پای ابراهیم است؟؟ سنگی بی روح و بی جان و به زعم شما بی اثر !! که خدا آن را مکانی برای نماز گذاردن مردم به سوی خدا قرار داده است.
باید عقاید خود را بر طبق قرآن تنظیم کنیم نه بر طبق دلخواسته های خود.[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
آفتاب پرست را از این رو چنین نامیده اند که رنگ بدنش تابع نور است، در اینجا اگرچه آفتاب پرست دارد چیزی را پرستش می کند اما این تبعیت و پرستش او هیچ اشکالی ندارد. تبعیت عبد از مولا، پسر از پدر، سرباز از فرمانده تا زمانی که ربطی به دین نداشته و به قول شما مخالف تبعیت از الله نباشد اشکالی ندارد.
مشکل اساسی شما در بحث این است که می خواهید مضامین دقیق قرآنی و علمی (دینی) را با اصطلاحات عامیانه ترجمه و تحلیل کنید . که این یک خطای بزرگ پژوهشی است که اگر اصلاح نشود ادامه بحث بی فایده خواهدبود.
ببینید ما الله را در فارسی خدا می خوانیم خدا در فارسی یعنی چه ؟؟ اگر خوب تحلیل منید به صاحب و مدیر یک چیز خدا می گویند و از این قبیل است کد خدا، ده خدا، خدای خانه و ... اگر بخواهید بر اساس ترجمه سطحی الله را ترجمه کنید به مراتب الله نیز قائل خواهید شد.
بله درست است چون پیامبران فقط و فقط به ما انزل الله حکم می کردند و ما انزل الله = کتاب آسمانی.
انحصار ما انزل الله به کتاب قرآن را از کجا در آوردید. وحی تبیینی پیامبر را از نظر انداختید.
منتهی اشکال در اینجاست که مردم گمان می کنند پیامبر غیر از ما انزل الله به چیز دیگری نیز حکم می کرده است و این با عث شکستن حصرشده و دین را از انحصار الله خارج می سازد.
اتفاقا مردم یقینشان این است که پیامبر جز آنچه که خدا می خواهد تکلم نمی کند و هر چه که می گوید کلام خدا و خواسته خداست و خواسته های غیر الهی در زبان پیامبر راهی ندارد از این رو وقتی که خود از زبان پیامبر چیزی می شنوند(معاصر پیامبر) و یا به طریق یقینی مانند تواتر جرفی از پیامبرشان نقل می شود آن را از سوی خدا می دانند نه غیر خدا.
اگر کسی را پیدا کردید که گمان کند که پیامبر حرفی در باب دین و حلال و حرام خود از پیش خود می زند (به یر خواست خدا؛ یعنی حلال الهی را حرام و حرام الهی را حلال کند) بدانید که او مسلمان نیست و ما کسی را سراغ نداریم .(حد اقل این است که ما اینگونه نیستیم)
چرا فرض نکنیم که پیامبر در واپسین دقایق عمر شریفشان فرمودند: از این به بعد شراب و قمار اشکالی ندارد. گوشت خوک حلال است و گوشت گاو و گوسفند و شتر و غیره حرام. زنا حلال است و نکاح حرام. در اینصورت آیا شما از این گفته پیامبر تبعیت می کردید؟
تبعیت می کردید یانه؟
فرق است بین آن فرضیکه بنده بیان کردم و آن فرضی که شما مطرح فرمودید.
فرض شما نه تنها تاییدی از قرآن ندارد بلکه خلاف قرآن است و نه از این باب که کلام پیامبر است رد می کنیم نه!! از این باب که قرآن به عنوان سند قطعی فرض شما را باطل می کند .
اما فرض بنده نه تنها ردی از قرآن ندارد بلکه تایید قرآنی هم دارد.
توضیح:
شما می گویید فرض کنید که پیامبر گفته که زنا حلال!!
ما می گوییم پیامبر این حرف را نمی زند به دلیل آیه قرآن ، که آن را حرام اعلام کرده و پیامبر خلاف قرآن سخنی نمی زند و اگر کسی چنین فرضی بکند یعنی فرض او باطل است.
شاید بگویید اگر پیامبر چنین حرفی بزند بزند آیا شما قبول می کنید؟؟ جواب: جواب این همان جوابی است که در حکمت الهی می دهیم سوال می کنند آیا خدا ظلم می کند می گوییم نه طرف می گوید فرض کنید که ظلم می کند می گوییم این فرض باطل است.
سخن های پیامبر معارض آیات قرآن نیست بلکه تبیین کننده آن است اگر آیه مجملی هست قول پیامبر آن را تبیین می کند اگر مطلقی هست قول پیامبر می تواند آن را مقید کند اگر عامی دارد می تواند خاص آن را بیان کند و ... اما این که قول پیامبر بیاید و آیه قرآن را نقض کند هیچ فرضی ندارد.
تبعیت از قول رسول مطلق است و هم دلیل عقلی دارد (که شما قبول ندارید؛ شیوه شما نیست) و هم دلیل قرآنی که آن را نقل کردم.پس خدا به ما دستور داده از پیامبر تبعیت کنیم و حق نداریم که برای خودمان تحلیل کنیم که این جا قرآن است و یا این جا قرآن نیست و تبعیت کلی است و این حرف که پیامبر حرف مخالف قرآن بزند یک فرض یر واقعی است.
معیار برای پرستش خداوند نوشته اصلی توسط shahed1 معیار برای پرستش خداوند
یعنی می خواهید بگویید پیامبر فرموده ماهیان بدون پولک، در اصل یهودی هایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است؟!
نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست ها
بنده همچنین عرضی در طول تاپیک نداشته ام .
چرا دیگه داشتید منتهی یادتان نیست:
معیار برای پرستش خداوند نوشته اصلی توسط shahed1 معیار برای پرستش خداوند
مثال: خداوند در قرآن هیچ یک از آبزیان را حرام نکرده حال اگر کسی حکم به حرام بودن بعضی از آنها بدهد ، آنهم به تصور اینکه ممکن است فلان ماهی که پولک ندارد یک یهودی مسخ شده باشد! و مردم به تبعیت از این حکم نخورند در حقیقت آنکس را عبادت کرده و به خدایی گرفته اند.
نقل قول نوشته اصلی توسط شعیب نمایش پست ها
خداوند پیامبرش را مبین آیات قرآن معرفی کرده است و حکم پیامبر خدا ، به حکم خدا ، دین خداست . تبعیت از دستور پیامبر خدا تبعیت از غیر خدا نیست.
اشتباه برداشت کرده اید بنده در مورد آن روایت حرفی نزدم نه تایید کردم و نه رد بلکه یک حکم کلی را خدمتتان بیان کردم که: خداوند پیامبرش را مبین آیات قرآن معرفی کرده است و حکم پیامبر خدا ، به حکم خدا ، دین خداست . تبعیت از دستور پیامبر خدا تبعیت از غیر خدا نیست.
حال این که پیامبر فرموده باشد که ماهیان بدون پولک حرام هستند یا نه ؟ اصلا بنده وارد آن نشدم.
وقتی فقها ، بر خلاف حکم قرآن، بجز ماهی پولک دار و میگو همه آبزیان را حرام می کنند سر از خود که این کار را نمی کنند لابد طبق حکم پیامبر و مقدسین خود این فتوی را می دهند. شما در پاسخ نوشتید حکم پیامبر حکم خداست.
سه باره می پرسم: آیا پیامبر، بر خلاف حکم مولایش، حکم کرده که بجز ماهی پولک دار و میگو همه آبزیان حرام هستند؟
می گویند علت حرام بودن ماهیان بدون پولک( مانند اوزونبرن) که در اصطلاح فقهی به آنها مسوخ گفته می شود، این است که آنها در اصل یهودیهایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است!
باز می گویم بنده وارد مثال شما نمی شوم ولی کلی عرض می کنم:
پیامبر مبین است در تبیین نباید تناقض پیش بیاید اما بیان خاص بعد العام و مقید بعد المطلق نوعی از تبیین است و تبیین کار پیامبر است. قرآن در صدد بیان تمام احکام و ریز آنها نبوده است کلیات را بیان فرموده و جزئیات را به مبین شرع یعنی پیامبر واگذار کرده است.
شما نماز صبح را چند رکعت می خوانی؟؟ نماز ظهر را چند رکعت؟؟
از کجای قرآن در آورده ای ؟؟
چقدر زکات می دهی؟
از کجای قرآن در آورده ای ؟
در حج چند دور دور خانه خدا می گردی؟؟
از کجای قرآن در آورده ای ؟؟
و....
نوشته اصلی توسط shahed1 سئوال: آیا اینکه قوم پیامبر برای خدا شریک قائل بودند دشمنی با خدا بحساب نمی آید؟
دوباره می پرسم: آیا قوم مشرک پیامبر دشمن خدا نبودند؟
قبلا هم عرض شد درباره عرب جاهلی به صراحت رد قرآن آمده که آنها همراه الله خدایان دیگری قبول داشتند و بحثی در آن نیست و از این نظر که الله را می پرستیدند مخالف و معاند خدا نبودند.
با سلام
در سوره توبه خداوند مومنان قوم پیامبر را از استغفار برای مشرکان قومش منع کرد حتی اگر از اقربین باشند و فرمود: طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز به خاطر وعدهاى كه به او داده بود صورت نگرفت ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست(114 توبه )
شما در اینجا از کلمه دشمنی نتیجه گرفتید پدر ابراهیم خدا را قبول نداشته، چطور ممکن است کسی خدا را قبول داشته باشد و با او دشمنی کند؟!
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خود را به دوستى اختيار مكنيد. شما با آنان طرح دوستى مىافكنيد و حال آنكه ايشان به سخن حقى كه بر شما آمده است ايمان ندارند. و بدان سبب كه به خدا، پروردگار خويش ايمان آورده بوديد، پيامبر و شما را بيرون راندند. اگر براى جهاد در راه من و طلب رضاى من بيرون آمدهايد، در نهان با آنها دوستى مكنيد؛ و من به هر چه پنهان مىداريد يا آشكار مىسازيد آگاهترم. و هر كه چنين كند، از راه راست منحرف گشته است.
در آیه 3 همین سوره ممتحنه خداوند ابراهیم را برای مومنان در مقابله با مشرکان الگو قرار می دهد الا آنجا که برای پدرش طلب استغفار می کند چون پدرش مشرک بود.
در آیه فوق خداوند قوم مشرک پیامبر را دشمن خود معرفی کرده است همانگونه که پدر مشرک ابراهیم را دشمن خود معرفی کرده بود حالا یک سئوال:
آیا در اینجا از کلمه دشمنی می توانی نتیجه بگیری که قوم پیامبر خدا را قبول نداشتند؟!
اتفاقا در باره این جمله ای که شما مسلم گرفته اید و با عبارت" شکی وجود ندارد" آورده اید حرف بسیار است و اتفاقا تمام بحث ما در این تاپیک درباره اشتباه بودن این عقیده است که مشرکان ملائکه را به عنوان یک مامور ماذونه الهی قبول نداشتند بلکه آن ها را مستقل در تاثیر می دانستند تا جایی که آنها را عبادت می کردند.
با سلام
آیا شما رسول الله را تعبد نمی کنید و احکام او را قابل تعبد و احتجاج نمی دانید؟ مسلماً تعبد می کنید اما با بیان اینکه، خدا خودش به او امر کرده، خدا خودش به او اذن داده و امثال این حرفهای بی سند و مدرک که هیچگونه مجوز الهی ندارند، عبادت خود را موجه می سازید و توجیه می کنید.
قوم پیامبر نیز دقیقاً مانند شیعه و سنی عمل می کردند و باورهای بدون مدرک خود را به الله نسبت می دادند. من بدون سند و مدرک حرف نمی زنم و برای هر آنچه می نویسم می توانم از قرآن به شما آدرس بدهم:
وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَٰنُ مَا عَبَدْنَاهُمْ ۗ مَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ(43:20) گفتند اگر خدا می خواست ما ملائکه را تعبد نمی کردیم، آنها برای این حرف خود مدرک علمی ندارند و فقط حدس می زنند و گمان می کنند.
می بینی؟! آنها نیز تعبد ملائکه را منوط به خواست خدا می کنند. آنها نیز می گویند خدا خودش خواسته که از ملائکه حرف شنوی داشته باشند. آنها نیز می گویند خدا خودش اذنش را داده است ولی مانند شما نه سندی دارند و نه مدرکی فقط پیرو و ناقل سخن گذشتگان شده اند.
أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ(43:21) آیا پیش از این به آنها کتابی داده بودیم و حالا این حرفها را با تمسک به آن کتاب می زنند؟!
خداوند بارها و بارها برای رد این عقاید و سخنان بی دلیل و مدرک طلب کتابی می کند که از طرف خودش باشد و این چیزها را که اقوام انبیاء باور کرده اند گفته باشد اما دریغ از اینکه چنین کتابی معرفی کنند!
چطور ممکن است کسی خدا را قبول داشته باشد و با او دشمنی کند؟!
با سلام
منظور از قبول داشتن ، اعتقاد به ربوبیت است کسی که به ربوبیت خدا اعتقاد داشتهباشد که با او دشمنی نمی کند !!
پس نظرت درباره آیه زیر چیست؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ(آیه 1 ممتحنه)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خود را به دوستى اختيار مكنيد. شما با آنان طرح دوستى مىافكنيد و حال آنكه ايشان به سخن حقى كه بر شما آمده است ايمان ندارند. و بدان سبب كه به خدا، پروردگار خويش ايمان آورده بوديد، پيامبر و شما را بيرون راندند. اگر براى جهاد در راه من و طلب رضاى من بيرون آمدهايد، در نهان با آنها دوستى مكنيد؛ و من به هر چه پنهان مىداريد يا آشكار مىسازيد آگاهترم. و هر كه چنين كند، از راه راست منحرف گشته است.در آیه 3 همین سوره ممتحنه خداوند ابراهیم را برای مومنان در مقابله با مشرکان الگو قرار می دهد الا آنجا که برای پدرش طلب استغفار می کند چون پدرش مشرک بود.
در آیه فوق خداوند قوم مشرک پیامبر را دشمن خود معرفی کرده است همانگونه که پدر مشرک ابراهیم را دشمن خود معرفی کرده بود حالا یک سئوال: آیا در اینجا از کلمه دشمنی می توانی نتیجه بگیری که قوم پیامبر خدا را قبول نداشتند؟!
وقتی که ظاهر قرآن را با تمام صراحتش رها می کنید باید برای بیان آنچه که در نظر دارید از قرآن مطلب جور کنید و "عدوی و عدوکم" این آیه را به عدو الله آیه دیگر مرتبط بدانید وبا صد تاویل و تفسیر به رای ظاهر قرآن را بر مراد دلتان تطبیق دهید: اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• قالوا وجدنآ ءابآءنا لها عـبدین• قال لقد کنتم انتم وءابآؤکم فی ضلـل مبین
در جای جای داستان حضرت ابراهیم و محاجه آن حضرت با قوم خود واژه "من دون الله" آمده است که تایید گفتار ماست (علاوه بر بحث نمرود) که به علت انحراف بیش از اندازه بحث از سیکل اصلی تاپیک در این مورد توضیحی تقدیم نمی کنم.(مطالعه کنید به مطلب پی می برید)
از پرستش هر چیز غیر الله در قرآن نهی شده است چه مرده و چه زنده
اما توسل ؛ در قرآن مشروع تلقی شده است چه در امور مادی و چه در امور معنوی
آیا توسل به مردگان و اشیاء بی جان نیز مشروع تلقی شده؟
کدام آیه قرآن چنین توسلی را مشروع کرده است؟
خوب است عقاید خود را بر طبق قرآن سامان دهیم و از آنچه مراد دلمان است بر قرآن تحمیل نکنیم.
قرآن می فرماید: مومنین برای بخشش گناهانشان در خانه پیامبر بروند تا آن حضرت برای آنها دعا کند و از سر باز زنندگان این دستور انتقاد کرده است.
و از طرفی خدا شهدا رازنده می داند بر خلاف شما که هر کس را که جسمش از کار افتاد فاقد اثر می دانید. و این حرف را خدا در قرآن با عبارت" ولا تحسبن " آورده که خیال و گمان امثال شما را نشانه گرفته است.
پس خوب است که عقایدمان را با قرآن سامان دهیم نه با آنچه که دلمان می خواهد.
مطلبی که بنده از سوره بقره نقل کردم درباره انبیاء مرده است نه زنده: می فرماید آنها امتی بودند که رفتند، هرچه کردند برای خود کردند و شما نیز هرچه می کنید برای خود می کنید، شما از آنچه آنها می کردند بازخواست نمی شوید.
آن رسولی که می تواند برای مومنان طلب استغفار کند زنده است و مرده با زنده یکسان نیست.
من در تاپیک برزخ در قرآنقصد داشتم درباره آیه ای که اشاره کردید مفصلاً توضیح دهم و بی ارتباطی آن را به این عقیده که می گوید شهدا زنده اند نشان دهم ولی متأسفانه تاپیک قفل شد.
اصلاً بگذار فرض کنیم شهدا زنده اند، ـآیا این زنده بودن خود دلیل عالم غیب و شهادت بودن نیز هست؟!
آیا زنده بودن دلیل برخورداری از قدرتهای مافوق بشری نیز هست؟
من الآن دارم مطلب تایپ می کنم آیا شما که زنده هستید بنده را می بینید و صدای تایپ کردنم را می شنوید؟
پیامبر تا زمانی که زنده بود حتی نمی دانست زنانش پشت سر او چکار می کنند چطور وقتی مرد به عالم غیب و شهادت مبدل شد؟
آیا اینکه خداوند می فرمایند مردگان با زندگان یکسان نیستند منظورش این است که مردگان از توانمندی های بیشتری از زندگان برخوردارند؟
کیف تحکمون؟
آیا شما رسول الله را تعبد نمی کنید و احکام او را قابل تعبد و احتجاج نمی دانید؟ مسلماً تعبد می کنید اما با بیان اینکه، خدا خودش به او امر کرده، خدا خودش به او اذن داده و امثال این حرفهای بی سند و مدرک که هیچگونه مجوز الهی ندارند، عبادت خود را موجه می سازید و توجیه می کنید.
تعبد؟؟ !!! خیلی عجیب است بعد از 280 پست هنوز حرف ابتدایی خود را تکرار می کنید؟!! معنای تعبد را گفتیم . فرق ماذونه و مستقله را خدمتتان بیان کردیم باز رفتید خانه اول؟!!
می خواهید بی دلیل حرف خود را تکرار کنید و پیش بروید حرفی نیست!!
وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
قوم پیامبر نیز دقیقاً مانند شیعه و سنی عمل می کردند و باورهای بدون مدرک خود را به الله نسبت می دادند. من بدون سند و مدرک حرف نمی زنم و برای هر آنچه می نویسم می توانم از قرآن به شما آدرس بدهم:
و جایی هم که آیه کم می آورید دست به تاویل و تفسیر به رای می زنید.
وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَٰنُ مَا عَبَدْنَاهُمْ ۗ مَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ(43:20)
گفتند اگر خدا می خواست ما ملائکه را تعبد نمی کردیم، آنها برای این حرف خود مدرک علمی ندارند و فقط حدس می زنند و گمان می کنند.
می بینی؟! آنها نیز تعبد ملائکه را منوط به خواست خدا می کنند. آنها نیز می گویند خدا خودش خواسته که از ملائکه حرف شنوی داشته باشند. آنها نیز می گویند خدا خودش اذنش را داده است ولی مانند شما نه سندی دارند و نه مدرکی فقط پیرو و ناقل سخن گذشتگان شده اند.
أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ(43:21)
آیا پیش از این به آنها کتابی داده بودیم و حالا این حرفها را با تمسک به آن کتاب می زنند؟!
خداوند بارها و بارها برای رد این عقاید و سخنان بی دلیل و مدرک طلب کتابی می کند که از طرف خودش باشد و این چیزها را که اقوام انبیاء باور کرده اند گفته باشد اما دریغ از اینکه چنین کتابی معرفی کنند!
امید داشتم با بحث گام به گام به حق نایل آیید ولی کسی که می خواهد سیر قهقرایی داشته باشد را نمی شود هدایت کرد. 10 پله می چینیم استدلال می کنیم شما را به همراه می بریم تا نزدیک نتیجه گیری می شویم همه پله های رفته را بر می گردید و حرف بی مبنای خود را تکرار می کنید.
هیچ اشکالی ندارد به زعم خود امیدوار بودم که روند منطقی را طی کنید و به نتیجه ای برسید ولی انگار همچنین اراده ای در شما وجود ندارد.
وقتی که ظاهر قرآن را با تمام صراحتش رها می کنید باید برای بیان آنچه که در نظر دارید از قرآن مطلب جور کنید و "عدوی و عدوکم" این آیه را به عدو الله آیه دیگر مرتبط بدانید وبا صد تاویل و تفسیر به رای ظاهر قرآن را بر مراد دلتان تطبیق دهید: اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• قالوا وجدنآ ءابآءنا لها عـبدین• قال لقد کنتم انتم وءابآؤکم فی ضلـل مبین
ما کلی درباره این آیات بحث کردیم تا رسیدیم به آنجا که خداوند فرمود: مومنان را نسزد که برای مشرکان طلب استغفار کنند و اگر ابراهیم برای پدرش طلب استغفار کرد...
این یعنی چه؟
یعنی اینکه پدر ابراهیم مشرک بود درست مثل قوم پیامبر که مشرک بودند. اما شما از اینکه پدر ابراهیم دشمن خدا بوده نتیجه گرفتید خدا را قبول نداشته و من برای اینکه خلافش را به شما ثابت کنم آیه ای معرفی کردم که نشان می داد قوم پیامبر نیز دشمن خدا بودند با این وجود آیا آنها نیز الله را قبول نداشتند.
هم قوم ابراهیم و هم قوم پیامبر هر دو الله را قبول داشتند منتهی مشکل مشترکشان شرک بود و اینکه برای حکم خدا شریک قائل می شدند هرچند اگر خدا هم به آنها می گفت شما مشرکید زیر بارش نمی رفتند و به او می گفتند که ربشان الله است و مشرک نیستند: وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ
آیا توسل به مردگان و اشیاء بی جان نیز مشروع تلقی شده؟
کدام آیه قرآن چنین توسلی را مشروع کرده است؟
ما بر خلاف شما شهدا را مرده نمی دانیم وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
خدا زم و گمان افرادی مثل شما را نشانه گرفته است که می فرماید "ولا تحسبن" و چقدر هم این آیه صراحت دارد "لا تحسبون الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" چقدر باید تاویل گرا باشیم که بتوانیم این ظهور به به این روشنی را تاویل کنیم.
مثال هایی برای توسل به اشیاء متبرک به آثار اولیا بیان کردیم که اگر بخواهید هدایت شوید کافی است و اگر بخواهید تاویل هم بکنید ده مورددیگر هم بیاورم تاویل می کنید.
آن رسولی که می تواند برای مومنان طلب استغفار کند زنده است و مرده با زنده یکسان نیست.
معیار باور های ما قرآن است نه باور های سطحی . "ولا تحسبنالذین قتلوا فی سبیل الله ..."
من در تاپیک برزخ در قرآن قصد داشتم درباره آیه ای که اشاره کردید مفصلاً توضیح دهم و بی ارتباطی آن را به این عقیده که می گوید شهدا زنده اند نشان دهم ولی متأسفانه تاپیک قفل شد.
من تازه متوجه شدم که آنگاه که شما درباره بسته شدن تاپیک از سوی کارشناس سخن می گویید منظورتان چیست (و متاسفانه بعد هم تهمت عدم آگاهی به آیات به آن بزرگواران می دهید) مثل این تاپیک که 280 پست خورده و باز شما به خانه اول بر می گردید و هیچ استدلال پذیر هم نیستید. و بحث رفت و برگشتی عاقبتش قفل شدن است.
اصلاً بگذار فرض کنیم شهدا زنده اند، ـآیا این زنده بودن خود دلیل عالم غیب و شهادت بودن نیز هست؟!
آیا زنده بودن دلیل برخورداری از قدرتهای مافوق بشری نیز هست؟
من الآن دارم مطلب تایپ می کنم آیا شما که زنده هستید بنده را می بینید و صدای تایپ کردنم را می شنوید؟
پیامبر تا زمانی که زنده بود حتی نمی دانست زنانش پشت سر او چکار می کنند چطور وقتی مرد به عالم غیب و شهادت مبدل شد؟
آیا اینکه خداوند می فرمایند مردگان با زندگان یکسان نیستند منظورش این است که مردگان از توانمندی های بیشتری از زندگان برخوردارند؟
کیف تحکمون؟
برای بردن مسیر تاپیک به جای دیگر و انحراف آن موضوع خوبی را انتخاب نکردید!!
ما کلی درباره این آیات بحث کردیم تا رسیدیم به آنجا که خداوند فرمود: مومنان را نسزد که برای مشرکان طلب استغفار کنند و اگر ابراهیم برای پدرش طلب استغفار کرد...
این یعنی چه؟
یعنی اینکه پدر ابراهیم مشرک بود درست مثل قوم پیامبر که مشرک بودند. اما شما از اینکه پدر ابراهیم دشمن خدا بوده نتیجه گرفتید خدا را قبول نداشته و من برای اینکه خلافش را به شما ثابت کنم آیه ای معرفی کردم که نشان می داد قوم پیامبر نیز دشمن خدا بودند با این وجود آیا آنها نیز الله را قبول نداشتند.
هم قوم ابراهیم و هم قوم پیامبر هر دو الله را قبول داشتند منتهی مشکل مشترکشان شرک بود و اینکه برای حکم خدا شریک قائل می شدند هرچند اگر خدا هم به آنها می گفت شما مشرکید زیر بارش نمی رفتند و به او می گفتند که ربشان الله است و مشرک نیستند:
وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ
لطفا قبل از ورود به پست جدید مطالب پست قبلی را کامل مطالعه کنید (بحث من دون الله و بحث نمرود را که از نظر انداخته اید)
تعبد؟؟ !!! خیلی عجیب است بعد از 280 پست هنوز حرف ابتدایی خود را تکرار می کنید؟!! معنای تعبد را گفتیم . فرق ماذونه و مستقله را خدمتتان بیان کردیم باز رفتید خانه اول؟!!
می خواهید بی دلیل حرف خود را تکرار کنید و پیش بروید حرفی نیست!!
وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
کجاش عجیب است؟
اینکه معنای قرآنی تعبد با معنای عوامی آن سازگاری ندارد؟
پس این پست همکارتان را در تاپیک تعبد مصلحت بخوان شاید حرف دوستتان را پذیرفتی!
کجاش عجیب است؟
اینکه معنای قرآنی تعبد با معنای عوامی آن سازگاری ندارد؟
پس این پست همکارتان را در تاپیک تعبد مصلحت بخوان شاید
حد اقل 50 پست از این 280 پست را برایتان توضیح دام که عبادت در قرآن دارای چه کاربردهایی است و معنای لغوی و اصطلاحی آن چیست و این که برداشت شما از آفتاب پرست !! برای ترجمه عبادت نادرست است و عجیب اینجاست که در پس این پست ها هیچ جوابی برای گفتن نداشتید بلکه با منحرف کردن بحث در این طرف و آن طرف آیاتی غیر مرتبط با بحث بیان کردید و عجیب تر این که کسی که ادعای او تعبد به ظواهر قرآن است و بس! چنان دست به تاویل و تفسیر به رای می زند که هیچ غیر متعبدی به ظاهر قرآن این گونه رفتار نمی کند.
اگر گفتم عجیب!! برای این ها بود.
بنده تا جایی که احساس نکنم کاربر قصد بازی با بحث را دارد ادامه می دهم ولی به محض این که قصد کاربر برای بازیگری با بحث برایم روشن شود بحث را ادامه نمی دهم.
چون بیشتر از این که بحث علمی باشد تبدیل به یک مراء منهی می شود پس انتظار نداشته باشید که در این بحث های رفت و برگشتی تا هزار پست همراه شما باشم(که البته اگر برایم کشف شود که کابر به قصد بحث علمی پیش می رود به بیش از این تعداد پست هم او را همراهی می کنم)
یعنی به هر بهانه ای که شده سعی می کنی پاسخ بنده را ندهی!
البته چند بار پاسخ این انضمام آیات شما را داده ام و این که عدو الله در آیه را به شرک در این آیات چسباندن ، قیاس مع الفارق است و وجهش هم در پست های قبل گذشت.
اما آنچه که مشخص است (و از همان اول هم مشهود بود که) برخی از پست ها را به علت فرار از بحث پاسخ نمی دادید و به نکات انحرافی رو می آوردید.
راستی نگفتید شما نماز صبح را چند رکعت می خوانید؟؟!!
راستی نگفتید شما نماز صبح را چند رکعت می خوانید؟؟!!
من با طلوع فجر وضو می گیرم و حدود یک ساعت قرآن می خوانم، قرآن خواندن و استماع قرآن چیزی است که در کتاب خداوند، بعنوان صلات، به آن تاکید شده و برای اینکه همگان بدانند نماز همان قرآن خواندن و فراگیری کلام الله است می بینیم بجای صلاة الفجر، معادلش قرآن الفجر را قرار داده است.
حالا شما بگو دو رکعت بودن نماز صبح را از کجا آوردی؟ کو آن کتابی که دو رکعت بودن نماز صبح درش قید شده است؟
من با طلوع فجر وضو می گیرم و حدود یک ساعت قرآن می خوانم، قرآن خواندن و استماع قرآن چیزی است که در کتاب خداوند، بعنوان صلات، به آن تاکید شده و برای اینکه همگان بدانند نماز همان قرآن خواندن و فراگیری کلام الله است می بینیم بجای صلاة الفجر، معادلش قرآن الفجر را قرار داده است.
حالا شما بگو دو رکعت بودن نماز صبح را از کجا آوردی؟ کو آن کتابی که دو رکعت بودن نماز صبح درش قید شده است؟
فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(37:157)
پیامبر هم مانند شمانماز می خواند؟؟
نماز شما رکوع و سحده هم دارد؟؟
البته چند بار پاسخ این انضمام آیات شما را داده ام و این که عدو الله در آیه را به شرک در این آیات چسباندن ، قیاس مع الفارق است و وجهش هم در پست های قبل گذشت.
ا
شما از اینکه بیان شده پدر ابراهیم دشمن خداست نتیجه گرفتید او خدا را قبول نداشته چرا؟
چون نمی خواستید بپذیرید که پدر ابراهیم و قومش مشرک بوده اند و برای خداوند اندادی می گرفتند. من برای اینکه نشان دهم استدلال شما درست نیست قوم مشرک پیامبر را مثال زدم که خداوند آنها را دشمن خود معرفی می کند.
وقتی خداوند می گوید مومنان نباید برای مشرکان طلب ستغفار کننتد و می گوید اگر ابراهیم برای پدر خود طلب استغفار کرد چنین بود و چنان، معنایش این است که پدر ابراهیم مشرک بود.
همانگونه که حضرت ابراهیم فرمودند: قومش چیزهایی را برای خدا شریک و انباز می گرفتند و شما حتی مطلبی به این صراحت و روشنی را نپذیرفتید!
پیامبر علاوه بر صلاة الفجر و صلاة العشاء وظیفه داشته نیمی از شب یا اندکی بیشتر و یا اندکی کمتر را بیدار شود و قرآن بخواند: وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ و پاسی از شب را نیز قرآن بخوان! کهاین یک وظیفه اضافی مخصوص توست.
شما از اینکه بیان شده پدر ابراهیم دشمن خداست نتیجه گرفتید او خدا را قبول نداشته چرا؟
چون نمی خواستید بپذیرید که پدر ابراهیم و قومش مشرک بوده اند و برای خداوند اندادی می گرفتند. من برای اینکه نشان دهم استدلال شما درست نیست قوم مشرک پیامبر را مثال زدم که خداوند آنها را دشمن خود معرفی می کند.
وقتی خداوند می گوید مومنان نباید برای مشرکان طلب ستغفار کننتد و می گوید اگر ابراهیم برای پدر خود طلب استغفار کرد چنین بود و چنان، معنایش این است که پدر ابراهیم مشرک بود.
همانگونه که حضرت ابراهیم فرمودند: قومش چیزهایی را برای خدا شریک و انباز می گرفتند و شما حتی مطلبی به این صراحت و روشنی را نپذیرفتید!
این ها را بارها جواب داده ام
شما صراحت آیه را تاویبل می کنید و به چسباندن چند آیه به هم و قیاس مع الفالپرق می خواهید خلاف ظاهر آیه را اثبات کنید؟؟
این رفتار از کسی که مدعی است که فقط از ظاهر قرآن برای احکام استفاده کرد بسیار بعید است.
پیامبر علاوه بر صلاة الفجر و صلاة العشاء وظیفه داشته نیمی از شب یا اندکی بیشتر و یا اندکی کمتر را بیدار شود و قرآن بخواند:
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ
و پاسی از شب را نیز قرآن بخوان! که این یک وظیفه اضافی مخصوص توست.
برادر من .
نمی خواهید جواب دهید اشکالی ندارد ولی اگر می خواهید ظفره بروید یک جوری طفره بروید که حیثیتی داشته باشد.
من دارم از نوع نماز پیامبر از نظر شما سوال می کنم شما به نماز شب پیامبر اشاره می کنید؟؟!
فرار از بحث را از همین جا دوباره شروع کرده اید.
اضافه کنید به آنچه که قرار بود بیان کنید و فرا رکردید (تبیین رسول+ اطاعت از رسول+ دشمنی نمرود با خدا+ چگونگی نماز پیامبر+ نماز شما سجده دارد رکوع دارد قیام دارد قعود دارد یا نه؟؟)
ظاهر گرایی یعنی همین !! یعنی مردم معتقد اند که یک پنجره از جنس فولاد اثر دارد و به آن متوسل می شوند ؟؟
راستی شما چرا جلد قرآن را می بوسید؟؟
آیا مگر نه این است که چلد قران چرمی بیش نیست شما چرم پرست هستید؟؟
البته آنها پنجره فولاد را نماد امام رضا می دانند قوم ابراهیم و قوم پیامبر نیز اشیاء مورد اعتکاف خود را نماد ملائکه و مقربین درگاه الهی می دانستند.
اما سئوال این است: در حرم امام رضا اینهمه در و پنجره وجود دارد پس چرات مردم برای طلب حاجت و شفا، جلوی پنجره فولاد اعتکاف می کنند؟!
آیا پنجره فولاد ویژگی بخصوصی دارد؟ در ضمن من نه جلد قرآن را می بوسم و نه اشکالی در بوسیدن آن می بینم.
مرحوم پدر بزرگ بنده عصایی چوبی و قهوه ای رنگ داشت و من هرچه آن را به زمین می انداختم نمی دانم چرا به اژدها تبدیل نمی شد!
مگر موسی عصایش را نمی انداخت و اژدها می شد؟!
پس چرا عصای پدر بزرگ من نمی شد؟!
یعنی اگر یوسف و موسی و غیره به امر پروردگارشان کاری کردند و شد، برای همه باید بشود؟!
خداوند در کجای قرآنش توصیه به تبرک جستن به قبور مردگان کرده است؟!
برادر من .
نمی خواهید جواب دهید اشکالی ندارد ولی اگر می خواهید ظفره بروید یک جوری طفره بروید که حیثیتی داشته باشد.
من دارم از نوع نماز پیامبر از نظر شما سوال می کنم شما به نماز شب پیامبر اشاره می کنید؟؟!
فرار از بحث را از همین جا دوباره شروع کرده اید.
وقتی خداوند بجای صلات فجر نوشته قرآن فجر یعنی صلات = با قرآن و پیامبر نیز به حکم همین قرآن در صلات فجر خود قرآن می خوانده اند و نتنها در فجر و عشاء بلکه پاسی از شب را نیز باید به فراگیری قرآن می پرداخته اند دوباره بگویم؟
آنهم بدون اینکه رو به قبله کنند یا نمازشان سجده و رکوع داشته باشد، همه اینها نمادهایی هستند برای انحراف از صلات حقیقی اختراع شده و بعدها به دین تحمیل شده اند.
اضافه کنید به آنچه که قرار بود بیان کنید و فرا رکردید (تبیین رسول+ اطاعت از رسول+ دشمنی نمرود با خدا+ چگونگی نماز پیامبر+ نماز شما سجده دارد رکوع دارد قیام دارد قعود دارد یا نه؟؟)
البته آنها پنجره فولاد را نماد امام رضا می دانند قوم ابراهیم و قوم پیامبر نیز اشیاء مورد اعتکاف خود را نماد ملائکه و مقربین درگاه الهی می دانستند.
اما سئوال این است: در حرم امام رضا اینهمه در و پنجره وجود دارد پس چرات مردم برای طلب حاجت و شفا، جلوی پنجره فولاد اعتکاف می کنند؟!
آیا پنجره فولاد ویژگی بخصوصی دارد؟
در ضمن من نه جلد قرآن را می بوسم و نه اشکالی در بوسیدن آن می بینم.
البته تابوت عهد در قرآن را از نظر انداختید.
مرحوم پدر بزرگ بنده عصایی چوبی و قهوه ای رنگ داشت و من هرچه آن را به زمین می انداختم نمی دانم چرا به اژدها تبدیل نمی شد!
مگر موسی عصایش را نمی انداخت و اژدها می شد؟!
پس چرا عصای پدر بزرگ من نمی شد؟!
الغریق یتشبث بکل حشیش
یعنی اگر یوسف و موسی و غیره به امر پروردگارشان کاری کردند و شد، برای همه باید بشود؟!
چاره ای ندارید که قول کنید که پیراهن یوسف دارای اثر بود شکی دارید؟؟
حال در چگونگی این اثر باید بگویید که باذن الله است.
و هر پیراهنی اثر ندارد.
تمام حرف ما همین است. برخی از اشیاء باذن خدا اثر دارند و شما نمی توانید منکر این معنا شوید .
لطفا طفره نروید.
شما لطف کنید این قضیه تابوت را از قرآن بیان کنید تا دوستانی هم که در جریان نیستند بدانند، بعد بگویید من چه چیزی را از قلم انداخته ام.
الغریق یتشبث بکل حشیش
اتفاقاً مثالی که بنده زدم دقیقاً از جنس موضوع بود و این شمایید که مثالهایتان را از جنس موضوع نمی زنید، ما داریم از زندگان حرف می زنیم، یکدفعه شما از مردگان مثال می زنید! داریم راجع به معجزات انبیاء می گوییم و شما از معجزات در و پنجره!
چاره ای ندارید که قول کنید که پیراهن یوسف دارای اثر بود شکی دارید؟؟
لابد عصای موسا نیز دارای اثری بود ولی او خودش آن اثرات را نشناخته بود و فکر می کرد فقط به درد گوسفندان، تکیه دادن و برگ تکاندن می خورد و همین نا آگاهی سبب شد وقتی عصا به اژدها تبدیل شد پا به فرار بگذارد!
حال در چگونگی این اثر باید بگویید که باذن الله است.
و هر پیراهنی اثر ندارد.
تمام حرف ما همین است. برخی از اشیاء باذن خدا اثر دارند و شما نمی توانید منکر این معنا شوید .
لطفا طفره نروید.
آیا خداوند اذن داده بود که مردم کودکان معلول خود را به ضریح سفینه النجاه بمالند تا شفا پیدا کنند؟
فرق است بین آن فرضیکه بنده بیان کردم و آن فرضی که شما مطرح فرمودید.
فرض شما نه تنها تاییدی از قرآن ندارد بلکه خلاف قرآن است و نه از این باب که کلام پیامبر است رد می کنیم نه!! از این باب که قرآن به عنوان سند قطعی فرض شما را باطل می کند .
اما فرض بنده نه تنها ردی از قرآن ندارد بلکه تایید قرآنی هم دارد.
توضیح:
شما می گویید فرض کنید که پیامبر گفته که زنا حلال!!
ما می گوییم پیامبر این حرف را نمی زند به دلیل آیه قرآن ، که آن را حرام اعلام کرده و پیامبر خلاف قرآن سخنی نمی زند و اگر کسی چنین فرضی بکند یعنی فرض او باطل است.
چه فرقی دارد؟
آیا خداوند در قرآنش گفته از حرف و حدیثی که به پیامبر و ائمه منسوب شده پیروی کنید؟
فقها از روایات منسوب به پیامبر یا ائمه به این نتیجه رسیده اند که از آبزیان فقط ماهی پولک دار و میگو حلال است و بقیه حرام هستند در حالی که خداوند در کتابش به صراحت طعام و صید دریا را حلال کرده است، حالا ما باید حکم خدا را بگیریم یا احکام منسوب به پیامبر و ائمه را. آیا اگر پیامبر به شما بگوید صید دریا و طعامش حرام است شما از این حکم تبعیت می کنید؟!
پس فرض من نیز مانند فرض شما بود با این تفاوت که در فرض من بخشی از دین ویران می شود ولی در فرض شما تمام دین.
با سلام
من برای اینکه درش حرف و حدیثی نباشد، سعی می کنم از ترجمه های موجود استفاده کنم و حتی الامکان خودم مبادرت به ترجمه نکنم، بزرگوار! اینجا میدان مسابقه نیست و من نیز برای زور آزمایی نیامده ام، دارم صادقانه حقایق قرآن را برای شما و البته دیگر عزیزان می نویسم بنابر این به شما نیز توصیه می کنم صادقانه با موضوع برخورد کنید تا انشاء الله سهمتان فقط تکذیب نباشد.
شما قسمتی از ترجمه را دیدید و قسمتی را ندید گرفتید: آیا آنجا را که نوشته:
من آن چیزی را که شریک او (= الله) می انگارید، ندیدی؟!
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(3:65)
اى اهل كتاب! چرا در باره ابراهيم محاجّه مىكنيد در حالى كه تورات و انجيل نازل نشد مگر بعد از او؟ آيا تعقل نمىكنيد
هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(3:66)
هان! شما همان كسانى هستيد كه در آنچه به آن علم داريد، محاجّه كرديد، [ولى] چرا در بارهى موضوعى كه نسبت به آن آگاهى نداريد محاجّه مىكنيد؟ و خدا مىداند و شما نمىدانيد
اهل کتاب کسانی بودند که ابراهیم را از خودشان می دانستند و حالا داشتند در این باره از روی نا آگاهی و بدون علم با پیامبری که خدا هدایتش کرده و به او علم و آگاهی داده بود محاجه می کردند تا ثابت کنند ابراهیم یهودی بوده است.
محاجه قوم ابراهیم نیز به همین ترتیب بوده، آن قوم در باره خداوند با او محاجه می کردند و ابراهیم در پاسخشان می گوید:
آیا یهود و نصارا به الله اعتقاد نداشتند که بر سرش با پیامبر محاجه می کردند؟
قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ(2:139)
بگو: آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مىكنيد؟ با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست؛ و كردارهاى ما از آن ما، و كردارهاى شما از آن شماست، و ما براى او اخلاص مىورزيم.
نقل از تفسیر نمونه:
سلام و عرض ادب
برادر عزیز
مشرکان نیز می گفتند الله ان ها را امر کرده که این ها را وسیله رسیدن به او و شفیع قرار دهند
اما سندی برای حرف خود نداشتند !
آنها طلب اجابت دعا من دون الله را در طول دعای از الله می دانستند!
امر برای بنده روشن بود
چون با چشم باز و بدون تعصب به سخنان گذشتگان و بزرگان ( که ان را تبعیت چشم بسته نمی کنم) ، نگاه می کنم
بله اشکالی ندارد
اما برای عده کثیری که چشمشان را بسته اند و مقصدشان مشخص است ! وبزرگانشان را مقدس می پندارند و از ایشان چشم بسته تبعیت می کنند.
مهم این است که بنده با طلب نکردن از غیر خدا ،چیزی را از دست نمی دهم!!!!!
اما ان ها که غیر خدا را برای اجابت دعا می خوانند ، در حالی که این امر نه از اصول دین است و نه از فروع دین
حداقل ضرری که می کنند این است که وقت خود را تلف می کنند !
چرا که :
آنان را نه پایی است که راهی پیمایند یا دستی که از آستین قدرت بیرون آرند، یا چشمی که به آن ببینند [FONT=IRANSans]و نه گوشی که به آن بشنوند
طبق این آیه قرآن می توانید غیر خدا را بخوانید تا حرف شما را برای بنده اثبات کنند !!!!
دقت کنید که مسیحیان فکر می کنند با طلب اجابت دعا از غیر خدا ، در حال تبعیت از سخنان عیسی (سلام بر او) هستند !!!!
در حالی که طبق ایات قرآن ، خود ایشان از چنین چیزی تبری می جوید و مطرح می کند که خودش ار خداوند حاجاتش را طلب می کند !
بنده جایی ندیده ام ائمه از ائمه قبل از خود طلب اجابت دعا کنند !!!
یا بگویند حضرت ابالفضل یا امام رضا (سلام بر آن ها) این بچه را به ما داده ! یا این حاجت ما را براورده کرده!
فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَكَاءَ فِيمَا آتَاهُمَا
دقت کنید شریک قرار دادن به معنای شراکت دادن است
درست است کسی استقلال برای فلان شخص قائل نیست
اما او را در ان چه به او داده شده ، موثر و شریک می داند !
در پناه حق تعالی
با سلام
من با ترجمه ای که نقل کردید مشکلی نداشتم بلکه حتی برداشت شما از ترجمه آیات هم با پیش فرض های ذهنی تان همراه است
توصیه هایتان نیز نیکوست اما خود به عمل به این توصیه ها محتاج تر از دیگران هستید.
امیدوارم حداقل اگر نمی خواهید اذعان به قبول برخی زا مسائل بنمایید نزد نفس خود قبول بفرمایید که در وجدان خود توبیخ نشوید در این تاپیک چه بپذیرید و چه رد کنید آنچنان اثری ندارد.
عجب!! در همین پست ادعا می کردید که:
و خوب است به پست 230 مراجعه کرده و ببینید از این ترجمه های معتبری که استفاده کرده اید "حاج" چگونه ترجمه کرده اند:
منظورتان ترجمه این قسمت از آیه است:وَلَا أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا
این را هم که توضیح دادم حضرت از باب احتجاج با قومش سخن می گوید و البته با آن چه که خود قبول دارد و مورد قبول قومش است سخن می گوید طبیعی است کسی که به خدای واحد و احد معتقد است در مقابل کسانی که بت های متعدد را می پرستند بگوید شما این بت ها را در پرستش شریک خدای من قرار داده اید !! واضح است .
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ(3:65)
اى اهل كتاب! چرا در باره ابراهيم محاجّه مىكنيد در حالى كه تورات و انجيل نازل نشد مگر بعد از او؟ آيا تعقل نمىكنيد
هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(3:66)
هان! شما همان كسانى هستيد كه در آنچه به آن علم داريد، محاجّه كرديد، [ولى] چرا در بارهى موضوعى كه نسبت به آن آگاهى نداريد محاجّه مىكنيد؟ و خدا مىداند و شما نمىدانيد
سخن ما درباره قوم ابراهیم و نحوه بت پرستی آنهاست و احتجاج به مناسبت موضوع می تواند کاربردهای متعددی داشته باشد
قبلا هم عرض کردم که این آیات تایید ماست نه شما.
وجه آن را هم قبلا توضیح دادم .
حضرت ابراهیم درباره الله سخن می گوید قوم او با او به مجادله بر می خیزند که این خدای جدید کیست که برای ما آورده ای. آنها بت ها را می پرستند همان گونه که آباء آنها بت می پرستیدند:
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
بحث در قوم ابراهیم بود نه قوم پیامبر (ص) ، در قوم پیامبر بحث روشن است .
از همه این ها که بگذریم این بحث نفیا و اثباتا کمکی به بحث شما در منحصر کردن عبادت به تبعیت نمی کند.
سوال های مهمتری در پست های قبل بیان کرده بودم انشا الله تلقی به قبول کرده اید که از آنها می گذرید؟؟!
این ها را بارها توضیح داده ام. و چیزی بر گفته قبلی خود نیافزوده اید جز ادعا پشت ادعا.
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ[20]چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مىگردانند و آنان را مىبينى كه تكبركنان روى برمىتابند!
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ[20]چون بديشان گفته شود بياييد تا پيامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد سرهاى خود را بر مىگردانند و آنان را مىبينى كه تكبركنان روى برمىتابند!
مطلبی که بنده از تفسیر نمونه نقل کردم درباره ابراهیم و قومش بود ملاحظه بفرمایید دارد درباره گفتگوی ابراهیم با قومش نظر می دهد:
(و کیف اخاف ما اشرکتم و لا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطانا).
زیرا مى دانیم بت پرستان منکر وجود خداوندى که خالق آسمانها و زمین است نبودند بلکه بتها را شریک در عبادت او مى ساختند و آنها را شفیع بر در درگاه او مى پنداشتند.
ولی چون شما در موضع انکاری شدید هستید و نمی خواهید از چیزی که تا اینجا به اشتباه بر رویش پافشاری کرده اید برگردید، بنای پذیرش هیچ نظری را ندارید حتی نظریه علمایتان و کسانی که در مکتبشان درس می خوانید.
همیشه راهی برای خلاصی وجود دارد، آن نشد، این!
اگر سئوال بخصوصی مد نظرتان می باشد بفرمایید تا پاسخ دهم.
با سلام
بنده برای تایید حرف خود آیه قرآن آوردم شما نقل از تفسیر نمونه؟؟!!
خیلی عجیب است مبنای شما هم عوض می شود .
آنجا که بت پرستی قوم پیامبر را بحث می کنید حتی کوچکترین نقل از تاریخ و لغت پذیرا نیستید و اکنون برای تایید حرف خود از تفسیر نمونه جمله نقل می کنید اگر پایبند هستید تا ذیل همین بحث از تفسیر نمونه ده ها جمله بیاورم" أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ"
من آیه إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
را آوردم شما در مقابل که از قرآن دلیلی پیدا نکردید به تفاسیر ما روی آوردید
به این میگویند چرخش در بحث و تغییر و رها کردن مبنا.
اگر بر همین مبنای اتخاذی می ایستید و تغیر مبنا نمی دهید بحث را بر همین مبنا ادامه دهم؟!!!
ولی مطمئن هستم که آنجا که در بحث قرآنی کم بیاورید حتی از نقل قول لغوی نیز ابا ندارید . کما این که در همین بحث هم این کار را کردید و من تذکر دادم.
خلاصه بنده با مماشات و ان سلمنا؛ علی المبنای شما با شما بحث کردم ولی می بینید که چقدر فرار از مبنا دارید.
ولی بماند اشکالی ندارد مهم این است که در این تاپیک بتوانید به آنچه که حقیقت است دست یابید و بنده هم در این مسیر از چیزی فرو گذار نمی کنم.
بنده سوالی از شما ندارم شما در بحث وارد شدید و ادعای خلافی کردید و چون این ادعای خلاف و مبنای ناسازگار با عقل و کتاب قرآن شما در بحث های مختلف همراه شماست خواستم در این بحث ریشه ای به آن بپردازم که حد اقل این یک مورد برای شما حل شود ولی فرار از بحث نمی گذارد بحث به جایی برسد پست 239 و 251 را از نظر نیاندازید.(جالب است از اصل موضوع بحث را به حاشیه می کشانید یک بار در نفی پرستش تماثیل در زمان رسول خدا و یک بار در ادعای پرستش فوق تماثیل در زمان حضرت ابراهیم و .. که چه بشود ؟؟ به نظر می رسد برای این است که در تحدید معنای عبادت در تبعیت و انحصار عبادت در تبعیت در دین به بن بست رسیده اید و بهترین راه را به حاشیه کشیدن بحث می دانید؛ باور کنید نمی خوام مچ گیری کنم و قصدم برتری جویی در بحث نیست فقط اگر این بحث با این حاشیه ها به نتیجه ای نرسد فردا شما دوباره با یک مبنای معیوب به نام انحصار عبادت در تبعیت بحث ها را ادامه خواهید داد پس این جا حل شود بهتر از حل نشدنش است)
[FONT=me_quran]
سلام و عرض ادب و احترام
نکته همین جاست
هدف از این امر نشان دادن تکبر این افراد بود
نه این که خداوند امر کند از غیر خدا طلب اجابت دعا کنید
کاش کمی تامل می کردید و می فهمیدید که
فرق است بین طلب اجابت دعا
وطلب بر زبان آوردن استغفار و دعا برای دیگران !!!!!
خداوند نگفته از محمد(سلام بر او) بخواهید گناهان شما را بیامرزد!!!
گفته از او بخواهید برای شما طلب آمرزش کند!!!!
برای اینکه این امر روشن شود که محمد(سلام بر او) اجابت کننده دعا نیست:
تو بر آن مردم منافق خواهی طلب مغفرت بکن یا نکن،
اگر هفتاد مرتبه هم بر آنها آمرزش طلبی
خدا هرگز آنان را نخواهد بخشید
برای این که حسن نیت خود را اثبات کنم
شما هر جا ائمه و پیامبر (سلام بر آنها) را دیدید
به بنده اطلاع دهید
تا بنده حضوراً خدمت ایشان برسم
و از ایشان طلب دعا ، از در گاه حق تعالی ، در حق این حقیر کنم
از خداوند مسالت دارم ، راه درست را نشان شیعیان حقیقی دهد
در پناه حق تعالی
سلام و عرض ادب و احترام
قران فقط یک ایه در مورد شرک ندارد !
آیا بت های چوبی ، بندگانی مانند من و شما هستند؟؟؟؟؟
کمی تامل کنید
دو گروه مشرک داریم
عام
و
خاص
مشرکینی بودند و هستند که به چوب و آهن و طلا و .... دخیل می بستند و می بندند و ان را شریک خداوند قرار مید هند
و مشرکینی بودند و هستند ، که بندگانی مانند خودشان را شریک خداوند قرار می دادند و می دهند ،
که این طلا و چوب و اهن و... به آن ها منصوب است !
جالب اینجاست که انها میدانند این بندگان مثل خودشان استقلال ندارند و در نهایت خودشان به خداوند رجوع می کنند ،
اما از آنان طلب اجابت دعا دارند ( دقت کنید اجابت دعا ، نه طلب استغفار و دعا به درگاه خدا ) !
در پناه حق تعالی
کاش به جای این که این قدر راحت قرآن را تاویل کنید و هزار و یک راه بر آن تحمیل کنید یک کم در مقابل ظاهر قرآن تعبد می کردید و به جای این که عقیده خود را بر قرآن تحمیل کنید از قرآن عقیده خود را اذ می کردید
من فسر القرآن برآیه فلیتبواء مقعده من النار
آیا شیعیان که به امامانشان توسل می کنند از خدا می خواهند که آنها را بیامرزد؟؟
واقعا نگاه شما به توسل اینگونه است؟؟
یک مورد بیاورید که شیعیان از پیامبر و یا امامانشان بخواهند که آنها را بیامرزد؟؟
ما منتظریم
چقدر زیبا فرمود امام متقین امام علی(ع):
الناس اعداء بما جهلوه.
اگر کسی به شما بگوید که اگر واقعا خدای شما حاجات را بر آورده می کند هر کجا او را دیدید به ما اطلاع بدهید تا نزد او برسیم و عرض حاجت کنیم چه می گویید؟؟
مگر شما خدایتان را با چشم سر می بینید و از او حاجت می خواهید و یا جای مشخصی دارد ؟؟؟
امان از وقتی که انسان بخواهد با مثال های پوچ و بی معنا مطلبی را اثبات کند!!
خدا به امثال شما می گوید "گمان بد مدارید " چون ظاهر بینانی مانند شما آن چه را با چشم سر ببینند قبول می کنند و لا یر:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
قبلا جواب این ها را داده ام
سلام
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ ۖ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو: «عمل کنید! خداوند و رسول او و مؤمنان، اعمال شما را میبینند! و بزودی، بسوی دانای نهان و آشکار، بازگردانده میشوید؛ و شما را به آنچه عمل میکردید، خبر میدهد!»
با سلام
اشاره من به تفسیر نمونه من باب احتجاج نبود، شما که حرف بنده را قبول ندارید گفتم شاید حرف علمای خود را قبول داشته باشید هر چند که عبارت أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ در ایه 81 سوره انعام و نیز عبارت تُشْرِكُونَ بِهِ در آیه قبل از آن اصلاً حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد و نشان می دهد آنان برای خداوند شریک قائل بودند در صورتی که اگر آنها الله را قبول نداشتند دیگر بحث شراکت منتفی بود.
من یک مطلب دیگر هم خدمتتان ارائه می کنم شاید بتواند کمکی به شما کند(البته انشاء الله)
خداوند در آیه 113 و 114 توبه می فرمایند:
پيامبر و كسانى كه ايمان آوردهاند نمىبايد براى مشركان- پس از آن كه برايشان آشكار گرديد كه آنها اهل دوزخند- طلب آمرزش كنند، هر چند خويشاوند باشند(113)
و طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز به خاطر وعدهاى كه به او داده بود صورت نگرفت، ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست. به راستى ابراهيم بسى نيايشگر و بردبار بود(114)
این یعنی چه؟ یعنی پدر ابراهیم نیز مانند قوم پیامبر مشرک و دوگانه پرست بود، هم الله را قبول داشت و هم به زعم خودش اولیاء الله را.
من دلایل زیادی خدمتتان آوردم از جمله آیات 80 و 81 سوره انعام که علناً نشان می دادند قوم ابراهیم به الله اعتقاد داشتند منتهی مانند تمام اقوام انبیاء، آنها نیز به تبع گذشتگان، برای خداوند شرکایی جعل می کردند تا دین خدا را از خلوص بیرون بیاورند و امت واحده را از هم بگسلند. چه کنم که دلایل قرآنی من با آنچه شما باورش کرده اید سر سازگاری ندارند!
در این مملکت خیلی ها به کاروان سفینة النجاه ایراد گرفتند که چرا مردم آنچنان به آن ضریح بی جان آویزان می شوند، زر و زیور خود را به آن تقدیم می کنند، جلویش گاو و گوسفند سر می برند، البسه و دستمال خود را با مالیدن به آن جسم بی جان متبرک می کنندو حتی کودکان معلول خود را به آن می مالند تا شفا پیدا کنند!
ایا از نظر شما این اعتراضات وارد بودند؟
هر جوابی که برای توجیه این عمل می دهید همان جواب شما برای عمل قوم ابراهیم نیز خواهد بود چون آنها نیز به زعم خود در اصل معتکف مقربین درگاه الهی شده بودند و الا همانگونه که علمای شیعه اذعان دارند، آن قوم نیز الله را باور داشتند و می پرستیدند.
این را خدمتتان عرض کردم منتهی چون شما بیشتر از خواندن به فکر پاسخ دادن هستید، عرض بنده را ندیدید:
در قرآن همانگونه که مولای هستی و رب العالمین عبادی دارد، ارباب دیگر نیز برای خود عبادی دارند که مولای خود را تعبد می کنند و اینگونه تعبد هیچ اشکالی هم ندارد. قرآن هم به عباد الله اشاره دارد و هم به عباد الناس و منعی هم بر آن ننهاده است و این یعنی در غیر حوزه دین تعبد بلامانع است.
متأسفانه آنجایی که انحصاری وجود ندارد خیلی ها این عدم انحصار را جایز نمی دانند اما جایی که تعبد و سجده بر هر امری غیر از امر الله حرام است، اکثراً آن را به بهانه اینکه؛ خدا خودش خواسته، خدا خودش امر کرده، خدا خودش اذن داده... آن را مجاز می کند و هرچقدر هم از قرآن دلیل بیاوری که مجاز نیست، نخواهند پذیرفت مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن خیاط رد شود.
اطاعت از رسول اطاعت از قرآن است نه هرچه به او منسوب می شود، خداوند وقتی صحبت از اطاعت رسول می کند پشت بندش می گوید رسول جز ابلاغ پیام پروردگار وظیفه دیگری ندارد . این پست شما در همین رابطه است که البته ن نیز جوابش را در پست 243 دادم:
یعنی می خواهید بگویید پیامبر فرموده ماهیان بدون پولک، در اصل یهودی هایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است؟!
با سلام
بنده با آیات قرآن برای شما (طبق مبنای خودتان ) استدلال کردم و کم نیستند آیاتی که ادعا را ثابت می کنند و وجه استدلال را هم در پست های قبل خدمتتان تقدیم کردم و اگر می خواهید با نقل قول از تفسیر هم پیش بروید(خلاف مبنای خودتان) بفرمایید تا بنده هم نقل قول کنم و الا بر مبنای خود تا به آخر بمانید.
و البته عرض کردم این بحث ها هیچ کمکی به اصل بحث برای شما نکرده و نمی کند (نفیا و اثباتا)
اتفاقا آیه خوبی آوردید.
و به قول خودتان به بنده کمک کرد:
[FONT=me_quran]وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ [FONT=me_quran]عَدُوٌّ لِلَّهِ[FONT=me_quran] تَبَرَّأَ مِنْهُ ۚ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ
آیه صراحتا می فرماید آذر عدو عدو الله بود چگونه شما ادعا می کنید که خدا را هم می پرستیدند ؟؟ چگونه عدو الله با پرستش الله قابل جمع است؟؟
مگر این که دوباره ابزار تاویل را به دست بگیرید و بخواهید این آیه را نیز بر طبق اعتقاد خود تاویل کنید !!
چون باور های خود را محکم چسبیده اید و قرآن را با آن تاویل می کنید
بماند؛ اگر اصرار بیشتر بر این بحث دارید نمونه های دیگر بر مطلب خود اقامه کنم؟
احسنت اصل مراد دلتان را بگویید!!
آنچه شما را بر آن داشته که هر آیه ای را به مقصود خود تاویل کنید این شبهات است از ابتدا شبهه را مطرح می کردید و سر آن بحث می کردید به نظرم می رسد گاهی شبهات آنچنان بر افکار و عقاید اثر می گذارند که فرد به خاطر یک شبهه اصل یک اعتقاد را از ریشه منکر می شود.
مانند همین شبهه کاروان سفینه النجاه که باعث شده شما از اصل توسل را منکر شوید .
برادر من اگر بر فرض این کار مسئولان فرهنگی ستاد عتبات عالیات به مذاق شما خوش نیامده(چه درست و چه اشتباه) چرا اصل توسل را منکر می شوید و هر آیه ای را می خواهید در این راستا (درست و یا غلط ) به کار گیرید.
بنده نمی خواهم بگویم این کار کاروان سفینه النجاه درست است یا غلط -چون موضوع تاپیکمان چیز دیگر است- ولی می خواهم عرض کنم هیچ وقت یک اصلی را به خاطر فرعی که به نظرتان اشتباه آمده است کنار نگذارید.
جدای از این کار کاروان سازی و ... ببینید آیا اصل توسل به ذوات مقدسه اهلبیت (ع) درست است یا اشباه؟ اگر به این نتیجه رسیدید که این کار در اصل درست است آنوقت می توانید بگویید فلان مصداق ، مصداق صحیحی برای توسل هست یا نیست.
سوال: آیا ارباب که عبادی دارند(غیر الله) آیا این تعبد مولای آنها بالاصاله است ؟؟ یعنی آنها را رب و معبود خود می دانند و آنها را مستقل در تاثیر می دانند ؟؟ هرگز. درباره تبعیت فریند از پدر و عبد از مولای عرفی خود تا آنجا این تبعیت معنا دارد که مخالف تبعیت از الله نباشد پس این تبعیت از مولای عرفی و پدر تبعیت بالاصاله نیست و بالعرض و بتبع است.
وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلَىٰ أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا.
پس هیچ تعبد و تبعیتی در عالم وجود در کنار تبعیت و عبئودیت الله تعالی بالاصاله مقبول نیست.
حالا تازه می رسیم به اصل مطلب و آن این که : در تمام حوزه های توحید (به جز توحید در ذات و توحید در عبادت) همه حوزه های توحید قابل تفویض در طول است: توحید خالقی ، توحید در ربوبیت و تدبیر توحید در تشریع و تقنین توحید در طاعت و توحید در حاکمیت.
همه این حوزه های توحید به گونه ای است که خدا بالاصاله آن را دارد ولی به اقتضای عالم تکوین برخی از این شئون را در طول اراده و توحید خود به دیگران می دهد (تمام این حرف ها از قرآن تایید دارد)
این که شما توحید را منحصر می کنید در تبعیت در دین این قابل اثبات نیست.
پس اگر مبنایتان این است (که قابل بحث و حک و اصلاح است) در حوزه دین هم می بینید که قول پیامبران خود را در کنار قول خود و حکم پیامبران خود را عین حکم خود می داند پس دیگر انحصار در این حوزه هم وجود ندارد:
نمی خواهم وارد این مقوله شوم ولی حتما تحقیق کنید درباره : 1- سجده فرشتگان بر آدم 2- سجده یعقوب و پسران بر حضرت یوسف 3- آیا در زمان ما کسی از مسلمانان به چیزی غیر خدا سجده می کند؟؟
سوال : برفرض (گفتم بر فرض) شما در زمان پیامبری زندگی می کنید و این آیه آمد :وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ " بعد از چند روز پیامبر خدا فرمود "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهلبیتی ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا" و شما با دو گوش خود این را از پیامبر شنیدی .(فرض) . آیا شما از این گفته پیامبر تبعیت می کنی یا نه؟؟
منتظر جواب هستم.
بنده همچنین عرضی در طول تاپیک نداشته ام .
دشمنی کردن فقط این نیست که شمشیر و گرز برداری و به طرف حمله کنی، همینکه شخصی ضد دین خدا باشد می شود دشمن خدا. چه دشمنی بالاتر از شرک که اساس و بنیان دین را نشانه رفته و امت واحده را تکه تکه و فرقه فرقه کرده است؟
شکی وجود ندارد که قوم پیامبر به خداوند اعتقاد داشتند و او را خالق کل هستی می دانستند ولی برایش شریک قائل بودند ، هرچند خودشان این راقبول نداشتند و تمام حرف نا حسابشان این بود که ملائکه به اذن خدا عمل می کنند و خدا خودش امر فرموده که از ملائکه حرف شنوی داشته باشندو تعبدشان کنند.
سئوال: آیا اینکه قوم پیامبر برای خدا شریک قائل بودند دشمنی با خدا بحساب نمی آید؟
دوباره می پرسم: آیا قوم مشرک پیامبر دشمن خدا نبودند؟
من در قرآن آیه ای پیدا نکرده ام که ما را به مرده پرستی و توسل به مردگان امر کرده باشد، خداوند در قبال این قبیل امور می فرمایند: آنها امتی بودند که رفتند، هرچه کردند برای خود کردند و شما نیز هرچه می کنید برای خود می کنید و شما مسئول کار آنها نیستید. خداوند این را در سوره بقره دوبار و به فاصله چند آیه تذکر می دهند.
آنها اگر روزگاری می زیسته اند دیگر مرده اند، نه می شنوند و نه می بینند بلکه حقیقت این است که مردم حاجت و نیاز خود را پیش همین اجسام و اشیاء بی جان و جامد می برند. اگر بخواهم نمونه خدمتتان عرض کنم سر به هزاران می زند.
سفینه النجاه یا پنجره فولاد چه فرقی دارند هر دو اشیائی بی جان هستند. این همه در و پنجره در حرم امام رضا وجود دارد پس چرا مردم پنجره فولاد را گرفته اند؟ چرا در مقابلش کرنش و تعظیم می کنند؟ چرا .... چون گمان می کنند پنجره فولاد خواصی دارد که پنجره های دیگر ندارند!
اگر شما همین پنجره فولاد را هر جای دیگری از ایران هم ببرید، مردم بسیاری معتکفش می شوند. اگر ابراهیم بود به آنها می گفت: آیا وقتی از آن پنجره بی جان طلب حاجت و شفا دارید صدایتان را می شنود یا سود و زیانی به حالتان دارد؟!
آفتاب پرست را از این رو چنین نامیده اند که رنگ بدنش تابع نور است، در اینجا اگرچه آفتاب پرست دارد چیزی را پرستش می کند اما این تبعیت و پرستش او هیچ اشکالی ندارد. تبعیت عبد از مولا، پسر از پدر، سرباز از فرمانده تا زمانی که ربطی به دین نداشته و به قول شما مخالف تبعیت از الله نباشد اشکالی ندارد.
بله درست است چون پیامبران فقط و فقط به ما انزل الله حکم می کردند و ما انزل الله = کتاب آسمانی.
منتهی اشکال در اینجاست که مردم گمان می کنند پیامبر غیر از ما انزل الله به چیز دیگری نیز حکم می کرده است و این با عث شکستن حصرشده و دین را از انحصار الله خارج می سازد.
چرا فرض نکنیم که پیامبر در واپسین دقایق عمر شریفشان فرمودند: از این به بعد شراب و قمار اشکالی ندارد. گوشت خوک حلال است و گوشت گاو و گوسفند و شتر و غیره حرام. زنا حلال است و نکاح حرام. در اینصورت آیا شما از این گفته پیامبر تبعیت می کردید؟
تبعیت می کردید یانه؟
چرا دیگه داشتید منتهی یادتان نیست:
وقتی فقها ، بر خلاف حکم قرآن، بجز ماهی پولک دار و میگو همه آبزیان را حرام می کنند سر از خود که این کار را نمی کنند لابد طبق حکم پیامبر و مقدسین خود این فتوی را می دهند. شما در پاسخ نوشتید حکم پیامبر حکم خداست.
سه باره می پرسم: آیا پیامبر، بر خلاف حکم مولایش، حکم کرده که بجز ماهی پولک دار و میگو همه آبزیان حرام هستند؟
می گویند علت حرام بودن ماهیان بدون پولک( مانند اوزونبرن) که در اصطلاح فقهی به آنها مسوخ گفته می شود، این است که آنها در اصل یهودیهایی هستند که خداوند آنها را به شکل ماهی مسخ کرده است!
با سلام
باز از مبنای خودتان که تعبد به ظاهر صریح قرآن است دست برداشتید و به تاویل دست زدید . به صریح قرآن قوم ابراهیم تمثال پرست بودند و این کار را بنا بر تقلید از نیاکان خود انجام می دادند :
من آیه إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
و در این آیه مورد بحث آذر را به عنوان یکی از افراد قوم ابراهیم نه تنها الله پرست نمی داند بلکه او را دشمن خدا می داند آیه معقول است انسانی کسی را بپرستد و با او هم دشمن باشد؟؟!!!
تاویل هایی هم که بیان کردید تفسیر به رای است انسان باید خالی الذهن سرا قرآن برود نه این که با یک سری پیشفرض های ذهنی قرآن را ترجمه و تفسیر کند.
برای این که به اشتباه بودن این تاویل ها پی ببرید نمونه ای دیگر از افراد زمان ابراهیم نام می بریم که نه تنها الله پرست نبود با الله هم عناد داشت و بر علیه او کارهایی انجام می داد :
-نمرود ؛ او کسی است که ابراهیم با او در الله به محاجه بر می خیزد :
أَ لَمْ تَرَ إِلی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَهِیمَ فی رَبِّهِ أَنْ ءَاتَاهُ اللَّهُ الْمُلْك إِذْ قَالَ إِبْرَهِیمُ رَبی الَّذِی یُحْی وَ یُمِیت قَالَ أَنَا أُحْی وَ أُمِیت قَالَ إِبْرَهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتی بِالشمْسِ مِنَ الْمَشرِقِ فَأْتِ بهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِت الَّذِی كَفَرَوَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظلِمِینَ.
مگر نشنیدی سرگذشت آن كسی را كه خدا به او سلطنت داده بود و غرور سلطنت كارش را به جائی رساند كه با ابراهیم در مورد پروردگارش بگومگو كرد ، ابراهیم گفت : خدای من آن كسي است كه زنده مىكند و مىمیراند ، او گفت : من زنده مىكنم و مىمیرانم ، ابراهیم گفت : خدای یكتا ، خورشيد را از مشرق بىرون مىآورد تو آن را از مغرب بیاور در اینجا بود كه كافر مبهوت شد .
نمرود کسی است که به عنوان نمونه و پادشاه سرزمینی که ابراهیم در آن تبلی الله را می کند مطرح است که نه تنها الله را قبول ندارد به خیال باطل خود با خدای ابراهیم به مبارزه بر می خیزد
[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
قبلا هم عرض شد درباره عرب جاهلی به صراحت رد قرآن آمده که آنها همراه الله خدایان دیگری قبول داشتند و بحثی در آن نیست و از این نظر که الله را می پرستیدند مخالف و معاند خدا نبودند.
اتفاقا در باره این جمله ای که شما مسلم گرفته اید و با عبارت" شکی وجود ندارد" آورده اید حرف بسیار است و اتفاقا تمام بحث ما در این تاپیک درباره اشتباه بودن این عقیده است که مشرکان ملائکه را به عنوان یک مامور ماذونه الهی قبول نداشتند بلکه آن ها را مستقل در تاثیر می دانستند تا جایی که آنها را عبادت می کردند. خالقیت، ربوبیت، رازقیت ، ... استقلالی فقط برای خدا است و به صورت ماذونه به برخی از موجوات نیز سرایت می کند پس آنچه که خدا در قرآن اعراب جاهلی را مشرک می داند و به آنها نسبت می دهد که برای خدا شریک قائل شده اند به خاطر همین استقلال در تاثیر است (این که از بت باران باران طلب کنند و از بت جنگ پیروزی و از بت ...) و الا تدبیر و رزق و خلق ماذونه که شرکی به وجود نمی آورد.
از پرستش هر چیز غیر الله در قرآن نهی شده است چه مرده و چه زنده
اما توسل ؛ در قرآن مشروع تلقی شده است چه در امور مادی و چه در امور معنوی
خوب است عقاید خود را بر طبق قرآن سامان دهیم و از آنچه مراد دلمان است بر قرآن تحمیل نکنیم.
قرآن می فرماید: مومنین برای بخشش گناهانشان در خانه پیامبر بروند تا آن حضرت برای آنها دعا کند و از سر باز زنندگان این دستور انتقاد کرده است.
و از طرفی خدا شهدا رازنده می داند بر خلاف شما که هر کس را که جسمش از کار افتاد فاقد اثر می دانید. و این حرف را خدا در قرآن با عبارت" ولا تحسبن " آورده که خیال و گمان امثال شما را نشانه گرفته است.
پس خوب است که عقایدمان را با قرآن سامان دهیم نه با آنچه که دلمان می خواهد.
[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
ظاهر گرایی یعنی همین !! یعنی مردم معتقد اند که یک پنجره از جنس فولاد اثر دارد و به آن متوسل می شوند ؟؟
راستی شما چرا جلد قرآن را می بوسید؟؟
آیا مگر نه این است که چلد قران چرمی بیش نیست شما چرم پرست هستید؟؟
از این بگذریم به سراغ قرآن برویم:
بنا بر اعتقاد شما پیامبر های الهی هم نعوذ بالله مشرک هستند!! یوسف امر می کند که پیراهن من را به روی پدر نا بینای من بیاندازید تا بینا شود!!
[FONT=me_quran]اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَـذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ
عجب مگر پیراهن یوسف یک تکه پارچه بیشتر بود ؟؟ آیا یوسف اعتقاد داشت که این تکه پارچه کاری می کند که تکه های پارچه یر از آن نمی کند؟؟!! عجب شما یوسف را هم نعوذ بالله مشرک می دانید؟؟
و عجیب تر این که حضرت یعقوب هم به نظر شما(نعوذ بالله ) مشرک است چرا که به پیراهن یوسف تبرک می جوید و شفا می گیرد :
[FONT=me_quran]وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ
[FONT=me_quran]قَالُواْ تَاللّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلاَلِكَ الْقَدِيمِ
[FONT=me_quran]فَلَمَّا أَن جَاء الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
(به زعم شما) چه نیازی به پیراهن یوسف بود حضرت دعا می کردند چشمانشان بینا می شد و یا یوسف برای پدر دعا می کرد این کارهای مشرکانه دیگر برای چه که جسمی (پارچه ای ) را دارای اثر بدانند؟؟
البته می دانم کسی که یک چیز را از بیرون برای خود عقیده ساخته باشد می خواهد ده آیه صریح هم برای او بیاوری دست به تاویل می زند!!
چقدر خوب می شد ما عقایدمان را از قرآن می گرفتیم نه این که آن را بر قرآن تحمیل کنیم.
و بالا تر این که خدا به زعم شما (نعوذ بالله) امر به کار مشرکانه می کند !! چرا؟؟ چون قرآن یک صندوق چوبی را که به چشم ظاهر بینان از چوب درختی خشک و بی روح ساخته شده است در آن سکینه و آرامش قرار داده است !!!
[FONT=me_quran]وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
[FONT=me_quran]
و حتما این را هم خرافه ای بیش نمی دانید(نعوذ بالله) فرشتگان مامور حمل این تابوت خواهند بود!!!
حتما به زعم شما ابراهیم باید بیاید و بگوید ای مردم چرا یک صندوق بی روح و جان را منشا اثر می پندارید !! ای وای شما این صندوق را موجب آرامش و سکینه خود می پندارید!!! ای وای شما مشرک شده اید!![FONT=me_quran]
[FONT=me_quran]
اگر به شما باشد آثار پیامبر را و توسل و واسطه قرار دادن آنها را شرک می پندارید و کار عبث و بیهوده!! در حالی که خدا از جای پای پیامبرش هم نمی گذرد و آن را جایگاهی برای عبادت و پرستش خودش قرار می دهد :[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَ اهِیمَ مُصَلًّی[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
آیا مقام ابراهیم چیزی جز جای پای ابراهیم است؟؟ سنگی بی روح و بی جان و به زعم شما بی اثر !! که خدا آن را مکانی برای نماز گذاردن مردم به سوی خدا قرار داده است.
باید عقاید خود را بر طبق قرآن تنظیم کنیم نه بر طبق دلخواسته های خود.[FONT=me_quran][FONT=me_quran]
مشکل اساسی شما در بحث این است که می خواهید مضامین دقیق قرآنی و علمی (دینی) را با اصطلاحات عامیانه ترجمه و تحلیل کنید . که این یک خطای بزرگ پژوهشی است که اگر اصلاح نشود ادامه بحث بی فایده خواهدبود.
ببینید ما الله را در فارسی خدا می خوانیم خدا در فارسی یعنی چه ؟؟ اگر خوب تحلیل منید به صاحب و مدیر یک چیز خدا می گویند و از این قبیل است کد خدا، ده خدا، خدای خانه و ... اگر بخواهید بر اساس ترجمه سطحی الله را ترجمه کنید به مراتب الله نیز قائل خواهید شد.
انحصار ما انزل الله به کتاب قرآن را از کجا در آوردید. وحی تبیینی پیامبر را از نظر انداختید.
اتفاقا مردم یقینشان این است که پیامبر جز آنچه که خدا می خواهد تکلم نمی کند و هر چه که می گوید کلام خدا و خواسته خداست و خواسته های غیر الهی در زبان پیامبر راهی ندارد از این رو وقتی که خود از زبان پیامبر چیزی می شنوند(معاصر پیامبر) و یا به طریق یقینی مانند تواتر جرفی از پیامبرشان نقل می شود آن را از سوی خدا می دانند نه غیر خدا.
اگر کسی را پیدا کردید که گمان کند که پیامبر حرفی در باب دین و حلال و حرام خود از پیش خود می زند (به یر خواست خدا؛ یعنی حلال الهی را حرام و حرام الهی را حلال کند) بدانید که او مسلمان نیست و ما کسی را سراغ نداریم .(حد اقل این است که ما اینگونه نیستیم)
فرق است بین آن فرضیکه بنده بیان کردم و آن فرضی که شما مطرح فرمودید.
فرض شما نه تنها تاییدی از قرآن ندارد بلکه خلاف قرآن است و نه از این باب که کلام پیامبر است رد می کنیم نه!! از این باب که قرآن به عنوان سند قطعی فرض شما را باطل می کند .
اما فرض بنده نه تنها ردی از قرآن ندارد بلکه تایید قرآنی هم دارد.
توضیح:
شما می گویید فرض کنید که پیامبر گفته که زنا حلال!!
ما می گوییم پیامبر این حرف را نمی زند به دلیل آیه قرآن ، که آن را حرام اعلام کرده و پیامبر خلاف قرآن سخنی نمی زند و اگر کسی چنین فرضی بکند یعنی فرض او باطل است.
شاید بگویید اگر پیامبر چنین حرفی بزند بزند آیا شما قبول می کنید؟؟ جواب: جواب این همان جوابی است که در حکمت الهی می دهیم سوال می کنند آیا خدا ظلم می کند می گوییم نه طرف می گوید فرض کنید که ظلم می کند می گوییم این فرض باطل است.
سخن های پیامبر معارض آیات قرآن نیست بلکه تبیین کننده آن است اگر آیه مجملی هست قول پیامبر آن را تبیین می کند اگر مطلقی هست قول پیامبر می تواند آن را مقید کند اگر عامی دارد می تواند خاص آن را بیان کند و ... اما این که قول پیامبر بیاید و آیه قرآن را نقض کند هیچ فرضی ندارد.
تبعیت از قول رسول مطلق است و هم دلیل عقلی دارد (که شما قبول ندارید؛ شیوه شما نیست) و هم دلیل قرآنی که آن را نقل کردم.پس خدا به ما دستور داده از پیامبر تبعیت کنیم و حق نداریم که برای خودمان تحلیل کنیم که این جا قرآن است و یا این جا قرآن نیست و تبعیت کلی است و این حرف که پیامبر حرف مخالف قرآن بزند یک فرض یر واقعی است.
اشتباه برداشت کرده اید بنده در مورد آن روایت حرفی نزدم نه تایید کردم و نه رد بلکه یک حکم کلی را خدمتتان بیان کردم که:
خداوند پیامبرش را مبین آیات قرآن معرفی کرده است و حکم پیامبر خدا ، به حکم خدا ، دین خداست . تبعیت از دستور پیامبر خدا تبعیت از غیر خدا نیست.
حال این که پیامبر فرموده باشد که ماهیان بدون پولک حرام هستند یا نه ؟ اصلا بنده وارد آن نشدم.
باز می گویم بنده وارد مثال شما نمی شوم ولی کلی عرض می کنم:
پیامبر مبین است در تبیین نباید تناقض پیش بیاید اما بیان خاص بعد العام و مقید بعد المطلق نوعی از تبیین است و تبیین کار پیامبر است. قرآن در صدد بیان تمام احکام و ریز آنها نبوده است کلیات را بیان فرموده و جزئیات را به مبین شرع یعنی پیامبر واگذار کرده است.
شما نماز صبح را چند رکعت می خوانی؟؟ نماز ظهر را چند رکعت؟؟
از کجای قرآن در آورده ای ؟؟
چقدر زکات می دهی؟
از کجای قرآن در آورده ای ؟
در حج چند دور دور خانه خدا می گردی؟؟
از کجای قرآن در آورده ای ؟؟
و....
با سلام
در سوره توبه خداوند مومنان قوم پیامبر را از استغفار برای مشرکان قومش منع کرد حتی اگر از اقربین باشند و فرمود: طلب آمرزش ابراهيم براى پدرش جز به خاطر وعدهاى كه به او داده بود صورت نگرفت ولى هنگامى كه براى او روشن شد كه وى دشمن خداست از او بيزارى جست(114 توبه )
شما در اینجا از کلمه دشمنی نتیجه گرفتید پدر ابراهیم خدا را قبول نداشته، چطور ممکن است کسی خدا را قبول داشته باشد و با او دشمنی کند؟!
پس نظرت درباره آیه زیر چیست؟
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنْتُمْ ۚ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ(آیه 1 ممتحنه)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خود را به دوستى اختيار مكنيد. شما با آنان طرح دوستى مىافكنيد و حال آنكه ايشان به سخن حقى كه بر شما آمده است ايمان ندارند. و بدان سبب كه به خدا، پروردگار خويش ايمان آورده بوديد، پيامبر و شما را بيرون راندند. اگر براى جهاد در راه من و طلب رضاى من بيرون آمدهايد، در نهان با آنها دوستى مكنيد؛ و من به هر چه پنهان مىداريد يا آشكار مىسازيد آگاهترم. و هر كه چنين كند، از راه راست منحرف گشته است.در آیه 3 همین سوره ممتحنه خداوند ابراهیم را برای مومنان در مقابله با مشرکان الگو قرار می دهد الا آنجا که برای پدرش طلب استغفار می کند چون پدرش مشرک بود.
در آیه فوق خداوند قوم مشرک پیامبر را دشمن خود معرفی کرده است همانگونه که پدر مشرک ابراهیم را دشمن خود معرفی کرده بود حالا یک سئوال:
آیا در اینجا از کلمه دشمنی می توانی نتیجه بگیری که قوم پیامبر خدا را قبول نداشتند؟!با سلام
آیا شما رسول الله را تعبد نمی کنید و احکام او را قابل تعبد و احتجاج نمی دانید؟ مسلماً تعبد می کنید اما با بیان اینکه، خدا خودش به او امر کرده، خدا خودش به او اذن داده و امثال این حرفهای بی سند و مدرک که هیچگونه مجوز الهی ندارند، عبادت خود را موجه می سازید و توجیه می کنید.
وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَٰنُ مَا عَبَدْنَاهُمْ ۗ مَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ(43:20)قوم پیامبر نیز دقیقاً مانند شیعه و سنی عمل می کردند و باورهای بدون مدرک خود را به الله نسبت می دادند. من بدون سند و مدرک حرف نمی زنم و برای هر آنچه می نویسم می توانم از قرآن به شما آدرس بدهم:
گفتند اگر خدا می خواست ما ملائکه را تعبد نمی کردیم، آنها برای این حرف خود مدرک علمی ندارند و فقط حدس می زنند و گمان می کنند.
می بینی؟! آنها نیز تعبد ملائکه را منوط به خواست خدا می کنند. آنها نیز می گویند خدا خودش خواسته که از ملائکه حرف شنوی داشته باشند. آنها نیز می گویند خدا خودش اذنش را داده است ولی مانند شما نه سندی دارند و نه مدرکی فقط پیرو و ناقل سخن گذشتگان شده اند.
أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ(43:21)
آیا پیش از این به آنها کتابی داده بودیم و حالا این حرفها را با تمسک به آن کتاب می زنند؟!
خداوند بارها و بارها برای رد این عقاید و سخنان بی دلیل و مدرک طلب کتابی می کند که از طرف خودش باشد و این چیزها را که اقوام انبیاء باور کرده اند گفته باشد اما دریغ از اینکه چنین کتابی معرفی کنند!
با سلام
منظور از قبول داشتن ، اعتقاد به ربوبیت است کسی که به ربوبیت خدا اعتقاد داشتهباشد که با او دشمنی نمی کند !!
وقتی که ظاهر قرآن را با تمام صراحتش رها می کنید باید برای بیان آنچه که در نظر دارید از قرآن مطلب جور کنید و "عدوی و عدوکم" این آیه را به عدو الله آیه دیگر مرتبط بدانید وبا صد تاویل و تفسیر به رای ظاهر قرآن را بر مراد دلتان تطبیق دهید: اذ قال لابیه وقومه ما هـذه التماثیل التی انتم لها عـکفون• قالوا وجدنآ ءابآءنا لها عـبدین• قال لقد کنتم انتم وءابآؤکم فی ضلـل مبین
در جای جای داستان حضرت ابراهیم و محاجه آن حضرت با قوم خود واژه "من دون الله" آمده است که تایید گفتار ماست (علاوه بر بحث نمرود) که به علت انحراف بیش از اندازه بحث از سیکل اصلی تاپیک در این مورد توضیحی تقدیم نمی کنم.(مطالعه کنید به مطلب پی می برید)
آیا توسل به مردگان و اشیاء بی جان نیز مشروع تلقی شده؟
کدام آیه قرآن چنین توسلی را مشروع کرده است؟
مطلبی که بنده از سوره بقره نقل کردم درباره انبیاء مرده است نه زنده: می فرماید آنها امتی بودند که رفتند، هرچه کردند برای خود کردند و شما نیز هرچه می کنید برای خود می کنید، شما از آنچه آنها می کردند بازخواست نمی شوید.
آن رسولی که می تواند برای مومنان طلب استغفار کند زنده است و مرده با زنده یکسان نیست.
من در تاپیک برزخ در قرآن قصد داشتم درباره آیه ای که اشاره کردید مفصلاً توضیح دهم و بی ارتباطی آن را به این عقیده که می گوید شهدا زنده اند نشان دهم ولی متأسفانه تاپیک قفل شد.
اصلاً بگذار فرض کنیم شهدا زنده اند، ـآیا این زنده بودن خود دلیل عالم غیب و شهادت بودن نیز هست؟!
آیا زنده بودن دلیل برخورداری از قدرتهای مافوق بشری نیز هست؟
من الآن دارم مطلب تایپ می کنم آیا شما که زنده هستید بنده را می بینید و صدای تایپ کردنم را می شنوید؟
پیامبر تا زمانی که زنده بود حتی نمی دانست زنانش پشت سر او چکار می کنند چطور وقتی مرد به عالم غیب و شهادت مبدل شد؟
آیا اینکه خداوند می فرمایند مردگان با زندگان یکسان نیستند منظورش این است که مردگان از توانمندی های بیشتری از زندگان برخوردارند؟
کیف تحکمون؟
تعبد؟؟ !!! خیلی عجیب است بعد از 280 پست هنوز حرف ابتدایی خود را تکرار می کنید؟!! معنای تعبد را گفتیم . فرق ماذونه و مستقله را خدمتتان بیان کردیم باز رفتید خانه اول؟!!
می خواهید بی دلیل حرف خود را تکرار کنید و پیش بروید حرفی نیست!!
وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
و جایی هم که آیه کم می آورید دست به تاویل و تفسیر به رای می زنید.
امید داشتم با بحث گام به گام به حق نایل آیید ولی کسی که می خواهد سیر قهقرایی داشته باشد را نمی شود هدایت کرد. 10 پله می چینیم استدلال می کنیم شما را به همراه می بریم تا نزدیک نتیجه گیری می شویم همه پله های رفته را بر می گردید و حرف بی مبنای خود را تکرار می کنید.
هیچ اشکالی ندارد به زعم خود امیدوار بودم که روند منطقی را طی کنید و به نتیجه ای برسید ولی انگار همچنین اراده ای در شما وجود ندارد.
ما کلی درباره این آیات بحث کردیم تا رسیدیم به آنجا که خداوند فرمود: مومنان را نسزد که برای مشرکان طلب استغفار کنند و اگر ابراهیم برای پدرش طلب استغفار کرد...
این یعنی چه؟
یعنی اینکه پدر ابراهیم مشرک بود درست مثل قوم پیامبر که مشرک بودند. اما شما از اینکه پدر ابراهیم دشمن خدا بوده نتیجه گرفتید خدا را قبول نداشته و من برای اینکه خلافش را به شما ثابت کنم آیه ای معرفی کردم که نشان می داد قوم پیامبر نیز دشمن خدا بودند با این وجود آیا آنها نیز الله را قبول نداشتند.
هم قوم ابراهیم و هم قوم پیامبر هر دو الله را قبول داشتند منتهی مشکل مشترکشان شرک بود و اینکه برای حکم خدا شریک قائل می شدند هرچند اگر خدا هم به آنها می گفت شما مشرکید زیر بارش نمی رفتند و به او می گفتند که ربشان الله است و مشرک نیستند:
وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ
ما بر خلاف شما شهدا را مرده نمی دانیم
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
خدا زم و گمان افرادی مثل شما را نشانه گرفته است که می فرماید "ولا تحسبن" و چقدر هم این آیه صراحت دارد "لا تحسبون الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا" چقدر باید تاویل گرا باشیم که بتوانیم این ظهور به به این روشنی را تاویل کنیم.
مثال هایی برای توسل به اشیاء متبرک به آثار اولیا بیان کردیم که اگر بخواهید هدایت شوید کافی است و اگر بخواهید تاویل هم بکنید ده مورددیگر هم بیاورم تاویل می کنید.
معیار باور های ما قرآن است نه باور های سطحی . "ولا تحسبنالذین قتلوا فی سبیل الله ..."
من تازه متوجه شدم که آنگاه که شما درباره بسته شدن تاپیک از سوی کارشناس سخن می گویید منظورتان چیست (و متاسفانه بعد هم تهمت عدم آگاهی به آیات به آن بزرگواران می دهید) مثل این تاپیک که 280 پست خورده و باز شما به خانه اول بر می گردید و هیچ استدلال پذیر هم نیستید. و بحث رفت و برگشتی عاقبتش قفل شدن است.
برای بردن مسیر تاپیک به جای دیگر و انحراف آن موضوع خوبی را انتخاب نکردید!!
لطفا قبل از ورود به پست جدید مطالب پست قبلی را کامل مطالعه کنید (بحث من دون الله و بحث نمرود را که از نظر انداخته اید)
کجاش عجیب است؟
اینکه معنای قرآنی تعبد با معنای عوامی آن سازگاری ندارد؟
پس این پست همکارتان را در تاپیک تعبد مصلحت بخوان شاید حرف دوستتان را پذیرفتی!
یعنی به هر بهانه ای که شده سعی می کنی پاسخ بنده را ندهی!
حد اقل 50 پست از این 280 پست را برایتان توضیح دام که عبادت در قرآن دارای چه کاربردهایی است و معنای لغوی و اصطلاحی آن چیست و این که برداشت شما از آفتاب پرست !! برای ترجمه عبادت نادرست است و عجیب اینجاست که در پس این پست ها هیچ جوابی برای گفتن نداشتید بلکه با منحرف کردن بحث در این طرف و آن طرف آیاتی غیر مرتبط با بحث بیان کردید و عجیب تر این که کسی که ادعای او تعبد به ظواهر قرآن است و بس! چنان دست به تاویل و تفسیر به رای می زند که هیچ غیر متعبدی به ظاهر قرآن این گونه رفتار نمی کند.
اگر گفتم عجیب!! برای این ها بود.
بنده تا جایی که احساس نکنم کاربر قصد بازی با بحث را دارد ادامه می دهم ولی به محض این که قصد کاربر برای بازیگری با بحث برایم روشن شود بحث را ادامه نمی دهم.
چون بیشتر از این که بحث علمی باشد تبدیل به یک مراء منهی می شود پس انتظار نداشته باشید که در این بحث های رفت و برگشتی تا هزار پست همراه شما باشم(که البته اگر برایم کشف شود که کابر به قصد بحث علمی پیش می رود به بیش از این تعداد پست هم او را همراهی می کنم)
البته چند بار پاسخ این انضمام آیات شما را داده ام و این که عدو الله در آیه را به شرک در این آیات چسباندن ، قیاس مع الفارق است و وجهش هم در پست های قبل گذشت.
اما آنچه که مشخص است (و از همان اول هم مشهود بود که) برخی از پست ها را به علت فرار از بحث پاسخ نمی دادید و به نکات انحرافی رو می آوردید.
راستی نگفتید شما نماز صبح را چند رکعت می خوانید؟؟!!
من با طلوع فجر وضو می گیرم و حدود یک ساعت قرآن می خوانم، قرآن خواندن و استماع قرآن چیزی است که در کتاب خداوند، بعنوان صلات، به آن تاکید شده و برای اینکه همگان بدانند نماز همان قرآن خواندن و فراگیری کلام الله است می بینیم بجای صلاة الفجر، معادلش قرآن الفجر را قرار داده است.
حالا شما بگو دو رکعت بودن نماز صبح را از کجا آوردی؟ کو آن کتابی که دو رکعت بودن نماز صبح درش قید شده است؟
فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ(37:157)
پیامبر هم مانند شمانماز می خواند؟؟
نماز شما رکوع و سحده هم دارد؟؟
شما از اینکه بیان شده پدر ابراهیم دشمن خداست نتیجه گرفتید او خدا را قبول نداشته چرا؟
چون نمی خواستید بپذیرید که پدر ابراهیم و قومش مشرک بوده اند و برای خداوند اندادی می گرفتند. من برای اینکه نشان دهم استدلال شما درست نیست قوم مشرک پیامبر را مثال زدم که خداوند آنها را دشمن خود معرفی می کند.
وقتی خداوند می گوید مومنان نباید برای مشرکان طلب ستغفار کننتد و می گوید اگر ابراهیم برای پدر خود طلب استغفار کرد چنین بود و چنان، معنایش این است که پدر ابراهیم مشرک بود.
همانگونه که حضرت ابراهیم فرمودند: قومش چیزهایی را برای خدا شریک و انباز می گرفتند و شما حتی مطلبی به این صراحت و روشنی را نپذیرفتید!
پیامبر علاوه بر صلاة الفجر و صلاة العشاء وظیفه داشته نیمی از شب یا اندکی بیشتر و یا اندکی کمتر را بیدار شود و قرآن بخواند:
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ
و پاسی از شب را نیز قرآن بخوان! که این یک وظیفه اضافی مخصوص توست.
این ها را بارها جواب داده ام
شما صراحت آیه را تاویبل می کنید و به چسباندن چند آیه به هم و قیاس مع الفالپرق می خواهید خلاف ظاهر آیه را اثبات کنید؟؟
این رفتار از کسی که مدعی است که فقط از ظاهر قرآن برای احکام استفاده کرد بسیار بعید است.
برادر من .
نمی خواهید جواب دهید اشکالی ندارد ولی اگر می خواهید ظفره بروید یک جوری طفره بروید که حیثیتی داشته باشد.
من دارم از نوع نماز پیامبر از نظر شما سوال می کنم شما به نماز شب پیامبر اشاره می کنید؟؟!
فرار از بحث را از همین جا دوباره شروع کرده اید.
اضافه کنید به آنچه که قرار بود بیان کنید و فرا رکردید (تبیین رسول+ اطاعت از رسول+ دشمنی نمرود با خدا+ چگونگی نماز پیامبر+ نماز شما سجده دارد رکوع دارد قیام دارد قعود دارد یا نه؟؟)
البته آنها پنجره فولاد را نماد امام رضا می دانند قوم ابراهیم و قوم پیامبر نیز اشیاء مورد اعتکاف خود را نماد ملائکه و مقربین درگاه الهی می دانستند.
اما سئوال این است: در حرم امام رضا اینهمه در و پنجره وجود دارد پس چرات مردم برای طلب حاجت و شفا، جلوی پنجره فولاد اعتکاف می کنند؟!
آیا پنجره فولاد ویژگی بخصوصی دارد؟
در ضمن من نه جلد قرآن را می بوسم و نه اشکالی در بوسیدن آن می بینم.
مرحوم پدر بزرگ بنده عصایی چوبی و قهوه ای رنگ داشت و من هرچه آن را به زمین می انداختم نمی دانم چرا به اژدها تبدیل نمی شد!
مگر موسی عصایش را نمی انداخت و اژدها می شد؟!
پس چرا عصای پدر بزرگ من نمی شد؟!
یعنی اگر یوسف و موسی و غیره به امر پروردگارشان کاری کردند و شد، برای همه باید بشود؟!
خداوند در کجای قرآنش توصیه به تبرک جستن به قبور مردگان کرده است؟!
وقتی خداوند بجای صلات فجر نوشته قرآن فجر یعنی صلات = با قرآن و پیامبر نیز به حکم همین قرآن در صلات فجر خود قرآن می خوانده اند و نتنها در فجر و عشاء بلکه پاسی از شب را نیز باید به فراگیری قرآن می پرداخته اند دوباره بگویم؟
آنهم بدون اینکه رو به قبله کنند یا نمازشان سجده و رکوع داشته باشد، همه اینها نمادهایی هستند برای انحراف از صلات حقیقی اختراع شده و بعدها به دین تحمیل شده اند.
اضافه کنید به آنچه که قرار بود بیان کنید و فرا رکردید (تبیین رسول+ اطاعت از رسول+ دشمنی نمرود با خدا+ چگونگی نماز پیامبر+ نماز شما سجده دارد رکوع دارد قیام دارد قعود دارد یا نه؟؟)
البته تابوت عهد در قرآن را از نظر انداختید.
الغریق یتشبث بکل حشیش
چاره ای ندارید که قول کنید که پیراهن یوسف دارای اثر بود شکی دارید؟؟
حال در چگونگی این اثر باید بگویید که باذن الله است.
و هر پیراهنی اثر ندارد.
تمام حرف ما همین است. برخی از اشیاء باذن خدا اثر دارند و شما نمی توانید منکر این معنا شوید .
لطفا طفره نروید.
شما لطف کنید این قضیه تابوت را از قرآن بیان کنید تا دوستانی هم که در جریان نیستند بدانند، بعد بگویید من چه چیزی را از قلم انداخته ام.
اتفاقاً مثالی که بنده زدم دقیقاً از جنس موضوع بود و این شمایید که مثالهایتان را از جنس موضوع نمی زنید، ما داریم از زندگان حرف می زنیم، یکدفعه شما از مردگان مثال می زنید! داریم راجع به معجزات انبیاء می گوییم و شما از معجزات در و پنجره!
لابد عصای موسا نیز دارای اثری بود ولی او خودش آن اثرات را نشناخته بود و فکر می کرد فقط به درد گوسفندان، تکیه دادن و برگ تکاندن می خورد و همین نا آگاهی سبب شد وقتی عصا به اژدها تبدیل شد پا به فرار بگذارد!
آیا خداوند اذن داده بود که مردم کودکان معلول خود را به ضریح سفینه النجاه بمالند تا شفا پیدا کنند؟
چه فرقی دارد؟
آیا خداوند در قرآنش گفته از حرف و حدیثی که به پیامبر و ائمه منسوب شده پیروی کنید؟
فقها از روایات منسوب به پیامبر یا ائمه به این نتیجه رسیده اند که از آبزیان فقط ماهی پولک دار و میگو حلال است و بقیه حرام هستند در حالی که خداوند در کتابش به صراحت طعام و صید دریا را حلال کرده است، حالا ما باید حکم خدا را بگیریم یا احکام منسوب به پیامبر و ائمه را. آیا اگر پیامبر به شما بگوید صید دریا و طعامش حرام است شما از این حکم تبعیت می کنید؟!
پس فرض من نیز مانند فرض شما بود با این تفاوت که در فرض من بخشی از دین ویران می شود ولی در فرض شما تمام دین.