[=B Mitra]روزي مردي داخل چاهي افتاد و بسيار دردش آمد.
يک روحاني او را ديد و گفت : حتما گناهي انجام دادهاي.
يک دانشمند با پرسشهايي عمق چاه و رطوبت خاک آن را برآورد كرد.
يک روزنامه نگار در مورد دردهايش با او مصاحبه کرد.
يک يوگيست به او گفت: اين چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند.
يک پزشک براي او دو قرص آسپرين پايين انداخت.
يک پرستار کنار چاه ايستاد و با او گريه کرد.
يک روانشناس او را ترغيب کرد تا دلايلي را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به در چاه کرده بودند پيدا کند.
يک تقويت کننده فکر او را نصيحت کرد که: خواستن توانستن است.
يک فرد مثبت انديش و خوشبين به او گفت: ممکن بود يکي از پاهات بشکنه.
سپس فرد بيسوادي که از آنجا مي گذشت دست او را گرفت و او را از چاه بيرون آورد.
تذكر روان شناختي:
در اوج بحران زمان سبب شناسي نيست مديريت در بحران ايجاد مي كند كمك كنيم و ديگري يا خود را از شرايط بحراني نجات دهيم.
[=B Mitra]كتك زدن كودك [=B Mitra]در سفر روستايي، کودکان مشغول قصه خواني بودند، يک پسر بچه نه ساله، گوشه گير و آرام بود. خانمي مراجعه کرد و ضمن اشاره به کودکش گفت: اين بچه اصلا به حرف هام توجه ندارد، خودم و خواهرش را کتک مي زند. مشاور گروه نيم ساعت به اين خانم مشاوره و راهکار ارايه کرد.
بعد از جلسه قصه خواني، سر و صداي زيادي من رو به خود متوجه کرد، به طرف صدا رفتم، همان خانم را ديدم که به شدت فرزندش را کتک مي زند و از صورت کودک خون مي آمد. سوال کردم: چرا بچه را کتک مي زني؟
گفت: با بچه ها دعوا مي کند، بچه ها هم کتکش مي زنند.
به او مي گويم: چرا دعوا مي کني که کتک بخوري؟
گفتم: الان شما بيش از ديگران او را کتک زدي، به بچه ها فهماندي که مي توانند فرزندت را کتک بزنند. در عين حال کتک هاي تو به اين كودك مجوز زدن در شرايط ديگر را مي دهد و اين بچه را سرخورده و کتک خور کرده.
گريه هاي آرام و بي صداي کودک، دلم را لرزاند. از مادر خواستم محبتش را از فرزند دريغ نکند. او را بغل کن و ببوسش. خانم، خنده اش گرفت و احساس کردم به ندرت او را بوسيده و محبت کرده.
دستمال آوردم خون هاي بچه را پاک کردم، سعي کردم مقداري صميمانه باهم حرف بزنيم.
بعد دريافتم اين خانم درعين عدم آگاهي از امور تربيت فرزند، از نبود شوهر(شوهرش در استانهاي مجاور کارگري مي کرد) رنج مي برد و فشارهاي عصبي خود را بر کودکانش خالي مي کند.
بسياري از مردها، چندين ماه به شهرهاي مختلف مي روند و کارگري مي کنند و امور زندگي بر خانم ها فشارهاي طاقت فرسايي مي آورد.
[=B Mitra]مستحبات غفلت شكن [=B Mitra]چه كنيم كه تبليغات، تحريكات و جذابيت هاي زياد فضاي مجازي سبب غفلت ما نشود؟
پاسخ: اگر ما بخواهيم به شهري برويم كه مسير آن را بلد نيستيم، پيوسته از مردم و پليس مي پرسيم. با دقت نقشه و تابلوهاي مسير را مي بينيم تا راه را اشتباهي نرويم. براي اطمينان بيشتر باز تماس مي گيريم و از افرادي كه راه را بلد هستند و آن مسير را رفته اند نشانه دقيق مي گيريم.
در دنياي مجازي كه راه معنوي تاريك و باريك و لغزنده است. پيوسته بايد نقشه راه در مقابل ديدمان باشد. تيشه هاي غفلت شكن و توشه هاي هشيارگري كه در بحث قبلي از آن ياد كرديم ما را هشيار نگه مي دارد.
راننده يك شوفر و هميار همراه خود دارد تا كمك كار او باشد و هميشه هشيار و بيدار باشد و با جان خود و ديگران بازي نكنند. راننده اي كه به شدت خوابش مي آيد نبايد پشت فرمان بنشيند. ما نيز اگر از نظر معنوي بيدار نباشيم با ايمان و زندگي خود و ديگران بازي مي كنيم. فردي كه با نامحرم دل مي دهد و قلوه مي گيرد و خوش و بش مي كند از نظر ديني و ذهني هم به خود آسيب مي زند و هم به او. بسياري از طلاق هاي عاطفي و جهنم اختلافات بين همسران و آشفتگي ذهني كودكانشان ريشه در اين غفلت ها دارد كه ما هنگام سرگرمي و تفنن آن را ريز مي بينيم و كوچك مي شماريم.
فردي كه در خود نمي بينيد كه هنگام خلوت اينترنتي سراغ گناه نرود نبايد پشت فرمان رايانه بنشيند و گرنه به دره هاي فضاي مجازي سقوط مي كند. بايد با انجام مستحبات پيوسته ازنظر معنوي خودمان را شارژ نگه داريم. در برخي از زمان ها و مكان ها، روان و روح انسان مانند گوشي همراهي عمل مي كنند كه به دليلي زود به زود نياز به شارژ دارد بنابراين بايد پيوسته از نظر عرفاني و معنوي شارژ شوند. مستحبات را بايد در حد نشاط به جا آوريم و بر خود تحميل نكنيم و تا زماني كه آمادگي عرفاني براي حضور در فضاي مجازي نداريم آنجا نرويم وگرنه از رقيب پر قدر شهوت شكست مي خوريم.
استاد اخلاق دكتر آقاتهراني مي فرمودند: وقتي با گروهي براي دكتري راهي آمريكا مي شديم نزد مقام معظم رهبري رسيديم پرسيديم آقا آنجا مظاهر الحاد و جلوه هاي فريبنده و غفلت زا زياد است چه كنيم كه از نظر معنوي سالم بمانيم؟
فرمودند: توجه و مستحبات خودتان را زيادتر كنيد
اين يعني داشتن توشه مستمر.
[=B Mitra]
صد هزاران دام و دانه، ج1، ص 6-12، کانال زندگي آرام
[=B Mitra]سپاس از هستي [=B Mitra]مطالعات اخير روانشناسي مثبتنگر نشان ميدهد يكي از ويژگيهايي كه انسانهايي كه احساس خوبي در زندگي دارند و احساس رستگاري و خشنودي يا خوشحالي و شادماني دروني دارند، اين است كه عادت دارند از زندگي و نعمات آن قدرداني و قدرشناسي نمايند. شكرگزار بودن احساس زيبا و شگرفي به ارمغان ميآورد..
بياييد هر روز دقايقي وقت بگذاريم و مواهبي را كه در زندگي از آنها برخوردار هستيم را به خاطر بياوريم، چيزهاي زيادي در زندگي ما وجود دارد كه به ما هديه شده است؛ اما به ندرت وقت تامل و بازانديشي درباره اين نعمات را داشتهايم. تنها چيزي كه بايد انجام دهيم آگاهي يافتن نسبت به اين نعمات و شناخت آنهاست.[1]
عوامل رضايتمندي از زندگي
به طور کلي، عواملي که زمينه رضايتمندي انسان از زندگي را فراهم مي سازند، عبارت اند از:
1. توجه به نعمت ها
2. سنجش زندگي با افراد پايين تر از خود
3. همسويي با واقعيت ها
4. نداشتن آرزوهاي طولاني
5. کنارآمدن با سختي ها
6. نسبت دادن امور به خدا
7. ارزيابي درستِ زندگي
8. درک همراهي خدا با انسان
9. انتظار گشايش
10. مثبت نگري
11. اميد به پاداش الهي
12. توجه به زمان حال
13. يادآوري سختي هاي بزرگ تر[2]
نكته روان شناختي:
- قرآن شريف از ما مي خواهد نعمت ها را به زبان بازگو كنيم. و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فحَدِّثْ: نعمتهاي مادي و معنوي پروردگارت را بازگو و بر شمار.
- امام صادق(ع):هيچ خيري نيست در بنده اي كه از گرفتاري خود شكايت ميكند و حال آنكه در گذشته هزاران نعمت داشته و هزاران راحتي در آينده به او خواهد رسيد؛ لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ شَكَا مِنْ مِحْنَةٍ تَقَدَّمَهَا آلَافُ نِعْمَةٍ وَ اتَّبَعَهَا آلَافُ رَاحَةٍ، بحارالأنوار،ج67، ص231)
- با نوشتن روزانه چند موهبت احساس شادكامي را افزايش دهيد. افسرده ها نيز موهبت دارند بايد كمك كرد بيابند و ياد آورند روان شناس مشهور، مارتين سليگمن با تمركز و توجه دادن بيماران افسرده براي نوشتن موهبتها و نعمتها و داشتههايشان كمك شاياني به بهبودي ايشان مي كرد.
[=B Mitra]
1. سيدي: سپاس از هستي، دكتر علي صاحبي، ناشر آرمان رشد
2. هنر رضايت از زندگي، دكتر عباس پسنديده،( مراد از مثبت نگري، خيال پردازي غيرواقعي نيست؛ بلکه مثبت نگري ديني، يعني توجه به واقعيتهاي خوب و خوشايند زندگي.)
[=B Mitra]اين بار مهمون من [=B Mitra]هفت يا هشت سالم بودم، براي خريد ميوه و سبزي به مغازه محل باسفارش مادرم رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهي کنن!
پنج تومن پول داخل يه زنبيل پلاستيکي قرمز رنگ که تقريباً هم قد خودم بود با يه تکه کاغذ از ليست سفارش... ميوه و سبزي رو خريدم کل مبلغ شد سي و پنج زار.
دور از چشم مادرم مابقي پول رو دادم يه کيک پنج زاري و يه نوشابه زرد کانادادراي از بقالي جنب ميوه فروشي خريدم و روبروي ميوه فروشي روي جدول نشستم و جاي شما خالي نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت: مابقي پولو چکار کردي؟
راستش ترسيدم بگم چکار کردم، گفتم بقيه پولي نبود... مادر چيزي نگفت و زير لب غرولندي کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاري که کرده بودم و کسي متوجه نشده بود احساس غرور ميکردم اما اضطراب نهفته اي آزارم مي داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزي فروشي رفتم اضطرابم بيشتر شده بود. که يهو مادر پرسيد آقاي صبوري ميوه و سبزي گران شده؟
گفت نه همشيره.
گفت پس بقيه پول رو چرا به بچه پس ندادي؟
آقاي صبوري که ظاهراً فيلم خوردن کيک و نوشابه ازجلو چشمش مرور ميشد با لبخندي زيبا روبه من کرد گفت: آبجي فراموش کردم ولي چشم طلبتون باشه. دنيا رو سرم چرخ ميخورد اگه حاجي لب باز ميکرد و واقعيت رو مي گفت به خاطر دو گناه مجازات مي شدم، يکي دروغ به مادرم يکي هم تهمت به حاج صبوري!
مادر بيرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجي روبه من کرد و گفت: اين دفعه مهمان من! ولي نمي دونم اگه تکرار بشه کسي مهمونت ميکنه يا نه!؟!
بخدا هنوزم بعد 61 سال لبخندش و پندش يادم هست!
بارها باخودم مي گم اين آدما کجان و چرا نيستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهايي از جنس بلور که نه كتاب هاي روانشناسي خوندن و نه مال زيادي داشتن که ببخشند؟ ولي تهمت رو به جان خريدن تا دلي پريشون نشه...!
[=B Mitra]خوش بيني آموخته شده [=B Mitra]نويسنده کتاب يک روانشناس شناختي است که سال هاي زيادي را صرف آزمايشات باليني در مورده ايده «عجز آموخته شده » کرده است. آزمايشات او در دادن شوک هاي الکتريکي ملايم به سگ ها، ثابت کرد که اگر سگ ها باور داشته باشند که در هر حال شوک همچنان به آن ها وارد مي شود، ديگر براي فرار کردن تلاش نمي کنند.
يک محقق ديگر اين اصل را روي انسان ها امتحان کرد، ولي به جاي شوک از سر و صدا استفاده کرد و فهميد که عجز آموخته شده مي تواند به همين راحتي روي انسان ها پياده شود.
با اين حال در اين آزمايشات يک نا به هنجاري وجود داشت:
همانند آزمايشي که در مورد سگ ها انجام شده بود، يکي از هر سه انسان از فشار دادن دکمه براي خاموش کردن سر و صدا دست بر نمي داشت. چه چيزي اين افراد را از ديگران متفاوت مي کرد؟
نويسنده اين کتاب اين سوال را در مورد زندگي واقعي پرسيد:
چه چيزي باعث مي شود که يک نفر پس از اين که معشوقش دست رد به سينه او زد مجددا از جا برخيزد و ديگري با وجود اين که مي بيند کارش به جايي نمي رسد همچنان ادامه بدهد؟
افسردگي نتيجه بد فکر کردن
کمي عجيب است که کتاب خوش بيني آموخته شده اکثر اطلاعاتش را از مطالعاتش در مورد افسردگي به دست آورده است. قبل از پيدايش شناخت درماني، افسردگي را نتيجه خشم هاي فرو خورده يا مشکل شيميايي در بدن مي دانستند. اما محققين شناخت درماني، با بيان جزئيات، ثابت کرده اند که افکار منفي از علائم منفي از علائم افسردگي نيستند بلکه به افسردگي منجر مي شوند. همه ما از نظر عقلي اين را مي دانيم اما روان درماني به ما اين اجازه را مي دهد که باور کنيم با چيزي رو به رو هستيم که از کنترل ما خارج است.
يک مرجع مهم در زمينه تفاوت جنسي در افسردگي است. او مي گويد زن ها دو برابر مرد ها در معرض افسردگي قرار دارند زيرا با اين که مرد ها و زن ها افسردگي ملايم را به يک اندازه تجربه مي کنند، شيوه فکر کردن زن ها به مسائل باعث افسردگي شان مي شود. آمريکا ميليون ها دلار خرج کرد تا بفهمد که افسردگي ( يعني نوع استاندار آن نه بيماري هاي رواني ) نتيجه عادت هاي فکري است يا خير.
اين کتاب نتايج را در يک کلمه برايمان مي گويد:
« بله » مضاعف بر اين که تقويت ماهيچه هاي خوش بيني ذهن احتمال افسرده شدن را کاهش مي دهد.
خوش بيني از روي عادت
اين ما را به يک سوال بزرگ تر راهنمايي مي کند که چرا اين همه افسردگي دور و برمان وجود دارد؟
کتاب اين طور استدلال مي کند که مشغوليت ما با فرد گرايي قيد و بند هاي ذهني خاص خودش را ايجاد کرده است. اگر از ما دعوت شود که به توانايي هاي بي پايان خودمان باور داشته باشيم هر نوع شکستي ديوانه کننده خواهد بود، حالا همين را به فروپاشي حمايت هاي رواني گذشته ( ملت، خدا، خانواده گسترده ) اضافه کنيد تا دليل همه گير شدن افسردگي را بفهميد. با اين که دارو ها مي توانند در کاهش افسردگي مفيد باشند ميان افسردگي که با موفقيت درمان شده است و خوش بيني از روي عادت، تفاوت وجود دارد.
با استفاده از شيوه توضيح مثبت که اين کتاب پيشنهاد مي کند مشکلات موقت، خاص و بيروني ديده مي شوند نه بيان گريز ناپذير شکست ما به عنوان انسان. شناخت درماني شيوه ديد انسان را نسبت به جهان تغيير مي دهد و وقتي ديد انسان به اين روش تغيير کرد معمولا به طور دائم همينطور مي ماند.
ديدگاه سنتي
ديدگاه سنتي که در مورد موفقيت وجود دارد مانند ديدگاه سنتي که در مورد افسردگي وجود دارد به تجديد نظر نياز دارد. در محل کار و مدارس بر اساس اين فرضيه عمل مي کند که موفقيت نتيجه ترکيب استعداد و اشتياق است و وقتي شکستي اتفاق مي افتد به اين دليل است که يا استعداد وجود ندارد يا اشتياق؛ اما شکست مي تواند حتي زماني اتفاق بيفتد که استعداد و اشتياق فراوان وجود دارد ولي خوش بيني در کار نيست. رواج داشتن اين مسئله که مردم زير بار مشکلات از پا در مي آيند به اين معني نيست که اين وضعيت قابل قبول است يا اين که زندگي بايد اين طور باشد. اگر از روش ديگري براي توضيح دادن وضعيتي که در آن قرار داريد استفاده کنيد، براي برخورد با مشکلات مجهز تر خواهيد بود و از اين که مشکلاتتان شما را به سمت افسردگي ببرند جلوگيري خواهيد کرد.
چيزي که ما مي خواهيم خوش بيني کورکورانه نيست بلکه خوش بيني انعطاف پذير است يعني خوش بيني با چشم هاي باز. ما بايد بتوانيم در صورت لزوم از چشم تيز بين بدبيني براي ديدن واقعيت استفاده کنيم اما نبايد مجبور باشيم که در سايه هاي تاريک بدبيني به زندگي کردن ادامه بدهيم.
دسته بندي: روانشناسي عملي، مثبت انديشي، مهارت زندگي، مثبت نگري، زندگي شادمانه، زندگي بهتر
نوشته: مارتين سليگمن
ترجمه: قربانعلي خدائي
تعداد صفحات: 168 صفحه
نسخهچاپي: 6,000 تومان
[=B Mitra]مديريت و مداخله در بحران
[=B Mitra]روزي مردي داخل چاهي افتاد و بسيار دردش آمد.
يک روحاني او را ديد و گفت : حتما گناهي انجام دادهاي.
يک دانشمند با پرسشهايي عمق چاه و رطوبت خاک آن را برآورد كرد.
يک روزنامه نگار در مورد دردهايش با او مصاحبه کرد.
يک يوگيست به او گفت: اين چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند.
يک پزشک براي او دو قرص آسپرين پايين انداخت.
يک پرستار کنار چاه ايستاد و با او گريه کرد.
يک روانشناس او را ترغيب کرد تا دلايلي را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به در چاه کرده بودند پيدا کند.
يک تقويت کننده فکر او را نصيحت کرد که: خواستن توانستن است.
يک فرد مثبت انديش و خوشبين به او گفت: ممکن بود يکي از پاهات بشکنه.
سپس فرد بيسوادي که از آنجا مي گذشت دست او را گرفت و او را از چاه بيرون آورد.
تذكر روان شناختي:
در اوج بحران زمان سبب شناسي نيست مديريت در بحران ايجاد مي كند كمك كنيم و ديگري يا خود را از شرايط بحراني نجات دهيم.
كليد واژه ها:
فراشناخت، ايفاي نقش، آينه شدن mirrorring، تمثيل رفتاري، متافور، تصويرسازي ذهني
[=B Mitra]
نرم افزار بيخيال درماني( نگاهي ديني روانشناختي به وسواس)،
[=B Mitra]كتك زدن كودك
[=B Mitra]در سفر روستايي، کودکان مشغول قصه خواني بودند، يک پسر بچه نه ساله، گوشه گير و آرام بود. خانمي مراجعه کرد و ضمن اشاره به کودکش گفت: اين بچه اصلا به حرف هام توجه ندارد، خودم و خواهرش را کتک مي زند. مشاور گروه نيم ساعت به اين خانم مشاوره و راهکار ارايه کرد.
بعد از جلسه قصه خواني، سر و صداي زيادي من رو به خود متوجه کرد، به طرف صدا رفتم، همان خانم را ديدم که به شدت فرزندش را کتک مي زند و از صورت کودک خون مي آمد. سوال کردم: چرا بچه را کتک مي زني؟
گفت: با بچه ها دعوا مي کند، بچه ها هم کتکش مي زنند.
به او مي گويم: چرا دعوا مي کني که کتک بخوري؟
گفتم: الان شما بيش از ديگران او را کتک زدي، به بچه ها فهماندي که مي توانند فرزندت را کتک بزنند. در عين حال کتک هاي تو به اين كودك مجوز زدن در شرايط ديگر را مي دهد و اين بچه را سرخورده و کتک خور کرده.
گريه هاي آرام و بي صداي کودک، دلم را لرزاند. از مادر خواستم محبتش را از فرزند دريغ نکند. او را بغل کن و ببوسش. خانم، خنده اش گرفت و احساس کردم به ندرت او را بوسيده و محبت کرده.
دستمال آوردم خون هاي بچه را پاک کردم، سعي کردم مقداري صميمانه باهم حرف بزنيم.
بعد دريافتم اين خانم درعين عدم آگاهي از امور تربيت فرزند، از نبود شوهر(شوهرش در استانهاي مجاور کارگري مي کرد) رنج مي برد و فشارهاي عصبي خود را بر کودکانش خالي مي کند.
بسياري از مردها، چندين ماه به شهرهاي مختلف مي روند و کارگري مي کنند و امور زندگي بر خانم ها فشارهاي طاقت فرسايي مي آورد.
[=B Mitra]
كانال قصه.رنگ.توپ، حجت الاسلام و المسلمين اسماعيل آذري نژاد
https://t.me/qesekodak
https://instagram.com/smaeel_azari96
[=B Mitra]مستحبات غفلت شكن
[=B Mitra]چه كنيم كه تبليغات، تحريكات و جذابيت هاي زياد فضاي مجازي سبب غفلت ما نشود؟
پاسخ: اگر ما بخواهيم به شهري برويم كه مسير آن را بلد نيستيم، پيوسته از مردم و پليس مي پرسيم. با دقت نقشه و تابلوهاي مسير را مي بينيم تا راه را اشتباهي نرويم. براي اطمينان بيشتر باز تماس مي گيريم و از افرادي كه راه را بلد هستند و آن مسير را رفته اند نشانه دقيق مي گيريم.
در دنياي مجازي كه راه معنوي تاريك و باريك و لغزنده است. پيوسته بايد نقشه راه در مقابل ديدمان باشد. تيشه هاي غفلت شكن و توشه هاي هشيارگري كه در بحث قبلي از آن ياد كرديم ما را هشيار نگه مي دارد.
راننده يك شوفر و هميار همراه خود دارد تا كمك كار او باشد و هميشه هشيار و بيدار باشد و با جان خود و ديگران بازي نكنند. راننده اي كه به شدت خوابش مي آيد نبايد پشت فرمان بنشيند. ما نيز اگر از نظر معنوي بيدار نباشيم با ايمان و زندگي خود و ديگران بازي مي كنيم. فردي كه با نامحرم دل مي دهد و قلوه مي گيرد و خوش و بش مي كند از نظر ديني و ذهني هم به خود آسيب مي زند و هم به او. بسياري از طلاق هاي عاطفي و جهنم اختلافات بين همسران و آشفتگي ذهني كودكانشان ريشه در اين غفلت ها دارد كه ما هنگام سرگرمي و تفنن آن را ريز مي بينيم و كوچك مي شماريم.
فردي كه در خود نمي بينيد كه هنگام خلوت اينترنتي سراغ گناه نرود نبايد پشت فرمان رايانه بنشيند و گرنه به دره هاي فضاي مجازي سقوط مي كند. بايد با انجام مستحبات پيوسته ازنظر معنوي خودمان را شارژ نگه داريم. در برخي از زمان ها و مكان ها، روان و روح انسان مانند گوشي همراهي عمل مي كنند كه به دليلي زود به زود نياز به شارژ دارد بنابراين بايد پيوسته از نظر عرفاني و معنوي شارژ شوند. مستحبات را بايد در حد نشاط به جا آوريم و بر خود تحميل نكنيم و تا زماني كه آمادگي عرفاني براي حضور در فضاي مجازي نداريم آنجا نرويم وگرنه از رقيب پر قدر شهوت شكست مي خوريم.
استاد اخلاق دكتر آقاتهراني مي فرمودند: وقتي با گروهي براي دكتري راهي آمريكا مي شديم نزد مقام معظم رهبري رسيديم پرسيديم آقا آنجا مظاهر الحاد و جلوه هاي فريبنده و غفلت زا زياد است چه كنيم كه از نظر معنوي سالم بمانيم؟
فرمودند: توجه و مستحبات خودتان را زيادتر كنيد
اين يعني داشتن توشه مستمر.
[=B Mitra]
صد هزاران دام و دانه، ج1، ص 6-12، کانال زندگي آرام
[=B Mitra]سپاس از هستي
[=B Mitra]مطالعات اخير روانشناسي مثبتنگر نشان ميدهد يكي از ويژگيهايي كه انسانهايي كه احساس خوبي در زندگي دارند و احساس رستگاري و خشنودي يا خوشحالي و شادماني دروني دارند، اين است كه عادت دارند از زندگي و نعمات آن قدرداني و قدرشناسي نمايند. شكرگزار بودن احساس زيبا و شگرفي به ارمغان ميآورد..
بياييد هر روز دقايقي وقت بگذاريم و مواهبي را كه در زندگي از آنها برخوردار هستيم را به خاطر بياوريم، چيزهاي زيادي در زندگي ما وجود دارد كه به ما هديه شده است؛ اما به ندرت وقت تامل و بازانديشي درباره اين نعمات را داشتهايم. تنها چيزي كه بايد انجام دهيم آگاهي يافتن نسبت به اين نعمات و شناخت آنهاست.[1]
عوامل رضايتمندي از زندگي
به طور کلي، عواملي که زمينه رضايتمندي انسان از زندگي را فراهم مي سازند، عبارت اند از:
1. توجه به نعمت ها
2. سنجش زندگي با افراد پايين تر از خود
3. همسويي با واقعيت ها
4. نداشتن آرزوهاي طولاني
5. کنارآمدن با سختي ها
6. نسبت دادن امور به خدا
7. ارزيابي درستِ زندگي
8. درک همراهي خدا با انسان
9. انتظار گشايش
10. مثبت نگري
11. اميد به پاداش الهي
12. توجه به زمان حال
13. يادآوري سختي هاي بزرگ تر[2]
نكته روان شناختي:
- قرآن شريف از ما مي خواهد نعمت ها را به زبان بازگو كنيم. و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فحَدِّثْ: نعمتهاي مادي و معنوي پروردگارت را بازگو و بر شمار.
- امام صادق(ع):هيچ خيري نيست در بنده اي كه از گرفتاري خود شكايت ميكند و حال آنكه در گذشته هزاران نعمت داشته و هزاران راحتي در آينده به او خواهد رسيد؛ لَا خَيْرَ فِي عَبْدٍ شَكَا مِنْ مِحْنَةٍ تَقَدَّمَهَا آلَافُ نِعْمَةٍ وَ اتَّبَعَهَا آلَافُ رَاحَةٍ، بحارالأنوار،ج67، ص231)
- با نوشتن روزانه چند موهبت احساس شادكامي را افزايش دهيد. افسرده ها نيز موهبت دارند بايد كمك كرد بيابند و ياد آورند روان شناس مشهور، مارتين سليگمن با تمركز و توجه دادن بيماران افسرده براي نوشتن موهبتها و نعمتها و داشتههايشان كمك شاياني به بهبودي ايشان مي كرد.
[=B Mitra]
1. سيدي: سپاس از هستي، دكتر علي صاحبي، ناشر آرمان رشد
2. هنر رضايت از زندگي، دكتر عباس پسنديده،( مراد از مثبت نگري، خيال پردازي غيرواقعي نيست؛ بلکه مثبت نگري ديني، يعني توجه به واقعيتهاي خوب و خوشايند زندگي.)
[=B Mitra]اين بار مهمون من
[=B Mitra]هفت يا هشت سالم بودم، براي خريد ميوه و سبزي به مغازه محل باسفارش مادرم رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهي کنن!
پنج تومن پول داخل يه زنبيل پلاستيکي قرمز رنگ که تقريباً هم قد خودم بود با يه تکه کاغذ از ليست سفارش... ميوه و سبزي رو خريدم کل مبلغ شد سي و پنج زار.
دور از چشم مادرم مابقي پول رو دادم يه کيک پنج زاري و يه نوشابه زرد کانادادراي از بقالي جنب ميوه فروشي خريدم و روبروي ميوه فروشي روي جدول نشستم و جاي شما خالي نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت: مابقي پولو چکار کردي؟
راستش ترسيدم بگم چکار کردم، گفتم بقيه پولي نبود... مادر چيزي نگفت و زير لب غرولندي کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاري که کرده بودم و کسي متوجه نشده بود احساس غرور ميکردم اما اضطراب نهفته اي آزارم مي داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزي فروشي رفتم اضطرابم بيشتر شده بود. که يهو مادر پرسيد آقاي صبوري ميوه و سبزي گران شده؟
گفت نه همشيره.
گفت پس بقيه پول رو چرا به بچه پس ندادي؟
آقاي صبوري که ظاهراً فيلم خوردن کيک و نوشابه ازجلو چشمش مرور ميشد با لبخندي زيبا روبه من کرد گفت: آبجي فراموش کردم ولي چشم طلبتون باشه. دنيا رو سرم چرخ ميخورد اگه حاجي لب باز ميکرد و واقعيت رو مي گفت به خاطر دو گناه مجازات مي شدم، يکي دروغ به مادرم يکي هم تهمت به حاج صبوري!
مادر بيرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجي روبه من کرد و گفت: اين دفعه مهمان من! ولي نمي دونم اگه تکرار بشه کسي مهمونت ميکنه يا نه!؟!
بخدا هنوزم بعد 61 سال لبخندش و پندش يادم هست!
بارها باخودم مي گم اين آدما کجان و چرا نيستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهايي از جنس بلور که نه كتاب هاي روانشناسي خوندن و نه مال زيادي داشتن که ببخشند؟ ولي تهمت رو به جان خريدن تا دلي پريشون نشه...!
يادشون بخير.
:arm:
منسوب به پرويز پرستويي
[=B Mitra]خوش بيني آموخته شده
[=B Mitra]نويسنده کتاب يک روانشناس شناختي است که سال هاي زيادي را صرف آزمايشات باليني در مورده ايده «عجز آموخته شده » کرده است. آزمايشات او در دادن شوک هاي الکتريکي ملايم به سگ ها، ثابت کرد که اگر سگ ها باور داشته باشند که در هر حال شوک همچنان به آن ها وارد مي شود، ديگر براي فرار کردن تلاش نمي کنند.
يک محقق ديگر اين اصل را روي انسان ها امتحان کرد، ولي به جاي شوک از سر و صدا استفاده کرد و فهميد که عجز آموخته شده مي تواند به همين راحتي روي انسان ها پياده شود.
با اين حال در اين آزمايشات يک نا به هنجاري وجود داشت:
همانند آزمايشي که در مورد سگ ها انجام شده بود، يکي از هر سه انسان از فشار دادن دکمه براي خاموش کردن سر و صدا دست بر نمي داشت. چه چيزي اين افراد را از ديگران متفاوت مي کرد؟
نويسنده اين کتاب اين سوال را در مورد زندگي واقعي پرسيد:
چه چيزي باعث مي شود که يک نفر پس از اين که معشوقش دست رد به سينه او زد مجددا از جا برخيزد و ديگري با وجود اين که مي بيند کارش به جايي نمي رسد همچنان ادامه بدهد؟
افسردگي نتيجه بد فکر کردن
کمي عجيب است که کتاب خوش بيني آموخته شده اکثر اطلاعاتش را از مطالعاتش در مورد افسردگي به دست آورده است. قبل از پيدايش شناخت درماني، افسردگي را نتيجه خشم هاي فرو خورده يا مشکل شيميايي در بدن مي دانستند. اما محققين شناخت درماني، با بيان جزئيات، ثابت کرده اند که افکار منفي از علائم منفي از علائم افسردگي نيستند بلکه به افسردگي منجر مي شوند. همه ما از نظر عقلي اين را مي دانيم اما روان درماني به ما اين اجازه را مي دهد که باور کنيم با چيزي رو به رو هستيم که از کنترل ما خارج است.
يک مرجع مهم در زمينه تفاوت جنسي در افسردگي است. او مي گويد زن ها دو برابر مرد ها در معرض افسردگي قرار دارند زيرا با اين که مرد ها و زن ها افسردگي ملايم را به يک اندازه تجربه مي کنند، شيوه فکر کردن زن ها به مسائل باعث افسردگي شان مي شود. آمريکا ميليون ها دلار خرج کرد تا بفهمد که افسردگي ( يعني نوع استاندار آن نه بيماري هاي رواني ) نتيجه عادت هاي فکري است يا خير.
اين کتاب نتايج را در يک کلمه برايمان مي گويد:
« بله » مضاعف بر اين که تقويت ماهيچه هاي خوش بيني ذهن احتمال افسرده شدن را کاهش مي دهد.
خوش بيني از روي عادت
اين ما را به يک سوال بزرگ تر راهنمايي مي کند که چرا اين همه افسردگي دور و برمان وجود دارد؟
کتاب اين طور استدلال مي کند که مشغوليت ما با فرد گرايي قيد و بند هاي ذهني خاص خودش را ايجاد کرده است. اگر از ما دعوت شود که به توانايي هاي بي پايان خودمان باور داشته باشيم هر نوع شکستي ديوانه کننده خواهد بود، حالا همين را به فروپاشي حمايت هاي رواني گذشته ( ملت، خدا، خانواده گسترده ) اضافه کنيد تا دليل همه گير شدن افسردگي را بفهميد. با اين که دارو ها مي توانند در کاهش افسردگي مفيد باشند ميان افسردگي که با موفقيت درمان شده است و خوش بيني از روي عادت، تفاوت وجود دارد.
با استفاده از شيوه توضيح مثبت که اين کتاب پيشنهاد مي کند مشکلات موقت، خاص و بيروني ديده مي شوند نه بيان گريز ناپذير شکست ما به عنوان انسان. شناخت درماني شيوه ديد انسان را نسبت به جهان تغيير مي دهد و وقتي ديد انسان به اين روش تغيير کرد معمولا به طور دائم همينطور مي ماند.
ديدگاه سنتي
ديدگاه سنتي که در مورد موفقيت وجود دارد مانند ديدگاه سنتي که در مورد افسردگي وجود دارد به تجديد نظر نياز دارد. در محل کار و مدارس بر اساس اين فرضيه عمل مي کند که موفقيت نتيجه ترکيب استعداد و اشتياق است و وقتي شکستي اتفاق مي افتد به اين دليل است که يا استعداد وجود ندارد يا اشتياق؛ اما شکست مي تواند حتي زماني اتفاق بيفتد که استعداد و اشتياق فراوان وجود دارد ولي خوش بيني در کار نيست. رواج داشتن اين مسئله که مردم زير بار مشکلات از پا در مي آيند به اين معني نيست که اين وضعيت قابل قبول است يا اين که زندگي بايد اين طور باشد. اگر از روش ديگري براي توضيح دادن وضعيتي که در آن قرار داريد استفاده کنيد، براي برخورد با مشکلات مجهز تر خواهيد بود و از اين که مشکلاتتان شما را به سمت افسردگي ببرند جلوگيري خواهيد کرد.
چيزي که ما مي خواهيم خوش بيني کورکورانه نيست بلکه خوش بيني انعطاف پذير است يعني خوش بيني با چشم هاي باز. ما بايد بتوانيم در صورت لزوم از چشم تيز بين بدبيني براي ديدن واقعيت استفاده کنيم اما نبايد مجبور باشيم که در سايه هاي تاريک بدبيني به زندگي کردن ادامه بدهيم.
دسته بندي: روانشناسي عملي، مثبت انديشي، مهارت زندگي، مثبت نگري، زندگي شادمانه، زندگي بهتر
نوشته: مارتين سليگمن
ترجمه: قربانعلي خدائي
تعداد صفحات: 168 صفحه
نسخهچاپي: 6,000 تومان