جمع بندی «مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را » ؛ چه نوع اجابتی مراد است؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را » ؛ چه نوع اجابتی مراد است؟

سلام

فرض کنیم دو انسان وجود دارند یکی مومن به خداوند و خدا شناس دومی کافر به خدا که هیچ بخشی از زندگیش با خدا در ارتباط نیست.

هر دوی این ها هدفی مشترک دارند و میخواهند وارد دانشگاه بشوند و رشته ی پزشکی رو بخونند.
اولی که مومن هست همراه با تلاشی که میکنه دعا هم میکنه و کلا زندگیش با خداست. دومی هیچ دعایی نمیکنه و نماز هم نمیخونه و کلا خدایی توی ذهنش نیست اما تلاش میکنه.
هر دوی این ها به اهدافشون میرسند.
حالا سوال اینه که اثر دعا در اینجا چی بوده. چه فرق دنیوی بین کسی که با دعا به هدفش رسیده با کسی که نرسیده وجود دارد.

در روایت هایی شنیدیم که حتی نمک خونه خودتون رو از خدا بخواهید.
خداوند در قرآن فرموده ادعونی استجب لکم.

حال اینکه آیا ممکنه ما دعایی بکنیم و خدا معجزه بکنه؟
خیلیا بدون دعا به خواسته هاشون میرسن و خیلیا با دعا و نذر و نیاز هم نمیرسن.

پس تاثیرات دعا چی هست.
اگر ما با این دید که من از خدا میخوام چیزی به من بده بریم دعا کنیم دچار اشتباه شدیم؟

اگر کسی دعا نکنه هم خدا بهش کمک میکنه؟

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد شعیب

[TD][/TD]

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دین اسلام دین تک بعدی نیست بلکه همه جوانب را با هم در نظر می گیرد و به آن دستور می دهد. دین اسلام، دین جمع بین ظاهر و باطن است، جمع بین اموری مادی و معنوی. همان حال که خالق باد و ابر خداوند است و ریزش باران با توجه به قوانینی است که او در طبیعت قرار داده است، ولی در عین حال علت ریزش باران را ایمان و تقوای مردم بیان می کند.



خداوند متعال، تمام امور این جهان را براساس نظم و حکمت خاصی تدبیر کرده و برای هر پدیده و واقعه­ای، علت­ها و اسبابی قرارداده است که رسیدن به هر هدف، جز از طریق علل و اسباب آن ممکن نیست.



اوّل باید حرکت­ کرد و از خداوند خواست که این حرکت، در مسیر صحیح باشد و به حقیقت و مطلوب واقعی برسد. دعا و استعانت از خداوند در همه کارها به این معنا است. دعا وقتی مستجاب می­شود که برای رسیدن به هدف از راه فراهم آوردن اسباب و علل آن، تلاش کنیم و از خداوند متعال در جهت کمک و یاری هر چه بیشتر و به نتیجه رسیدن تلاش­ها و کوشش­ها مدد بگیریم.

ادامه ...
بنابراین؛ دعا کردن نقش بسیار مهمی در حل مشکلات ما دارد ولی این هرگز به معنای نفی تلاش و اراده انسان در راه تحقق خواسته هایش نمی باشد.


هم عالم هستی بسیار عظیم و پیچیده است و هم انسان، و بالتبع تعاملات دانسته یا ندانسته – خواسته یا نخواسته نیز بسیار متعدد و گسترده می‌باشد. از این رو نمی‌توان فقط یک عامل را برای پیدایش و یا تحقق چیزی معین نمود. مثل این که بگوییم: «تلاش، تنها عامل تحقق آرزوهاست». خیر، بلکه "تلاش" فقط یکی از ضرورت‌های لازم است. یعنی چه بسا همه عوامل و علل محقق شده باشد، همه زمینه‌ها مساعد گردیده باشد، اما چون حلقه‌‌ای به عنوان «تلاش»، اضافه نشده، نیاز مرتفع نگردد.

در مثالی که شما برای دعای در حق داوطلب کنکور زدید هم همین طور است تلاش نقش تعیین کننده ای در پیروزی دو طرف دارد و نمی توان گفت که یک فردی که اصلا کشتی بلد نیست برود با قهرمان جهان مبارزه کند و ما دعا کنیم و او برنده شود!! نه! باید فرد مقدمات ظاهری کار را کامل فراهم کند. اما ما به عنوان مومن اعتقاد به غیب هم داریم و عواملی در عالم موثر در کارها هستند که نا پیدا هستند که اکثرا مفول واقع می شوند که با دعا این عوامل هم در جهت مثبت تاثیر می کند.
اگر بخواهیم نظیر بیاوریم دعا یک دوپینگ معنوی است دوپینگ هیچ وقت جای تلاش ورزشکار را نمی گیرد بلکه او را کمک می کند و قوت می دهد پس نباید انتظار داشت که یک فرد عادی با دوپینگ بتواند قهرمان جهان شود بلکه تلاش و تمام مقدمات باید باشند تا آن دوپینگ تاثیر بگذارد.(البته این تشبیه یک مثال است)

ادامه دارد...

ادامه ...

الف - پس، سعی مهم است، چنان که فرمود:

«وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى» (النّحم، 39 و 40)

ترجمه: و اينكه براى انسان جز آنچه تلاش كرده چيزى نيست * و [نتيجه‏] كوشش او به زودى ديده خواهد شد.

ب – اما انسان نباید گمان کند که خودش "ربّ" شده است، چون سعی و تلاش می‌کند. بالاخره یکی باید آن سعی را به نتیجه برساند. اگر قرار بود که "سعی" تنها عامل باشد، باید تمامی تلاش‌ها یک نتیجه می‌داد. مثلاً هر کس تحصیل علم نمود، حتماً عالِم شود و هر کس عالِم شد، حتماً آدم شود. یا هر کس نماز خواند، حتماً مؤمن شود، یا هر کس کاسبی کرد، حتماً ثروتمند شود.

پس نتایج متفاوت و گاه معکوس و ...، نشان می‌دهد که اولاً "سعی و تلاش" فقط یک عامل است و علت غایی نیست و ثانیاً خود "تلاش" به تنهایی ربوبیتی ندارد که بتواند حاصلی بدهد و خدا باید آن را به نتیجه برساند، یا به تعبیری "شاکر" آن تلاش باشد، یعنی قبول کند و ثمر دهد.

«إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا» (الأنسان، 22)

ترجمه: همانا اين پاداشى براى شماست و از تلاش شما سپاسگزارى شده است.


ادامه دارد...

ادامه...

شاید بتوان گفت که مهم‌ترین حکمت و اثر دعا این است که به دانش و بینش انسان در خداشناسی و خودشناسی می‌افزاید و جهت می‌دهد. چرا که دعا کننده اولاً می‌فهمد که خودش نه مالک است و نه قادر و نه ربّ (صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امور) - ثانیاً می‌فهمد و باور دارد که خالق، مالک و ربّ اوست - ثالثاً استکبارش از بین می‌رود و به خاطر اندکی از علم یا عمل (سعی و تلاش)، گمان نمی‌کند که مقدرات خودش و عالم در اختیار اوست و رابعاً خود را با "دعا"، به مشیّت، اراده، رحمت، لطف و جود الهی مرتبط و متصل می‌نماید. پس اگر این ارتباط و اتصال برقرار نگردد، تمامی سعی‌ها و تلاش‌ها "حبط" می‌شود. قاعده‌ی لازم و ملزوم چنین است:

«قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا» (الفرقان، 77)

ترجمه: بگو: اگر دعا و عبادت شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى‏كند، شما [آيات خدا و پيامبران را] تكذيب كرديد، پس به زودى [كيفر آن‏] دامنگير و ملازم شما خواهد شد.


ما آرزوهایی داریم که هر چند به نظر خودمان بزرگ باشد، اغلب بسیار کوچک و ضعیف هستند. اما برای تحقق آنها "سعی و تلاش" بسیاری نیز می‌نماییم. این در حالی است که نمی‌دانیم آن چه آرزو کرده‌ایم به نفع ماست و یا به ضرر ما؟ ما نمی‌دانیم به همراه یک دستآورد خیر و منفعت، چه شرّها یا ضررهایی می‌تواند بیاید؟ مثل این که علم یا ثروت، موجب ضرر و زیان گردد. اگر کسانی که در حوادث رانندگی مجروح، معلول یا کشته شدند، می‌دانستند این خودرویی که برای خریدش آن قدر سعی و تلاش کردند، چه بر سرشان خواهد آورد، هرگز نه سعی می‌کردند و نه می‌خریدند.

متأسفانه نگاه مادی به همه چیز، خواسته و ناخواسته دامنگیر ذهن عموم شده است. خواسته‌ها مادی – تلاش‌های فیزیکی و نتایج نیز مادی. یا به تعبیر از خاک به خاک و یا به تعبیر دیگری از هیچ به هیچ. اما انسان وقتی از "دعا" و ضرورت آن سخن می‌گوید، یعنی غیر از فعل و انفعالات فیزیکی یا شیمیایی را نیز می‌بیند. او طالب رشد و کمال در جمیع جهات و به فعلیت رسیدن همه استعدادهای خود می‌باشد. خب، چه کسی خلق کرده؟ چه کسی هدایت می‌کند؟ چه کسی رشد می‌دهد؟ پاسخ صحیح این است که "الله جلّ جلاله" – حال مرحله دوم این است که آیا خودت هم خواهان این رشد و کمال هستی؟ پاسخ این است که بله هستم – همین خواهان بودن می‌شود "دعا". دعا یعنی "خواستن"، اما مهم است که انسان نیاز، خواست و دعای خود را به کدام درگاه می‌برد، خودش؟ دیگران؟ یا خدا؟

سلام و تشکر

پس دعا طبق گفته ی شما حالت تسلیم بودن یک انسان در برابر خدا رو نشون میده یعنی بدونیم خدایی هست.
و اثر دومش اینه که اگر به ضررمون باشه اون هدف نصیبمون نمیشه.

سوال من اینه آیا میشه انتظار معجزه از دعا کرد؟
یا صرفا جنبه ی معنوی داره؟
ما عادت کردیم حتی نمک سفره ی خودمون و از خدا بخوایم و اینطور باور کردم که واقعا خدا میده و این تلاشی که من کردم نسبت به چیزی که بدست آوردم خیلی کمه.
آیه ی ادعونی استجب لکم هم اینطور برداشت میکنم که کافیه دعا کنیم تا خدا به ما ببخشه.

بعضی دعاها به تلاش ما برنمیگرده...
وقتی دعا میکنیم چشم امیدمون به خداست که به خواستمون میرسونه. خدا رو کارگردانی میدونیم که ابر و باد و فلک و به هم میزنه تا ما به خواستمون برسیم... و اگر نرسیم از خدا قهر میکنیم... ناراحت میشیم
مثل خیلی از دلخوری هایی که توی سایت دیدم. .. خیلی نمازهایی که ترک شدن.

یا ما مفهوم دعا رو نمیدونیم یا چی؟
یعنی برای زندگی نباید هیچ انتظاری از هیچ کس و از خدا داشت و حتی در هر شرایطی هم نباید انتظاری غیر معقول داشت و درخواستی کرد؟
اگر دعا فقط تسلیم به خداست به نظرم نیازی به دعا نیست چون نماز کافیه

nooraaa;1025889 نوشت:
پس دعا طبق گفته ی شما حالت تسلیم بودن یک انسان در برابر خدا رو نشون میده یعنی بدونیم خدایی هست.
و اثر دومش اینه که اگر به ضررمون باشه اون هدف نصیبمون نمیشه.

با سلام
و علاوه بر این دو اثری که گفتید اثر مهمتر آن تاثیر در انجام کارها است به این معنا که دعا خود عاملی معنوی در انجام امور است .
همان طور که قبلا هم عرض کردیم یک کار برخی از علل و اسباب مادی و ظاهری دارد و برخی از علل و اسباب باطنی و معنوی دارد و گاهی علل و اسباب ماورای ماده علت ما فوق و برتر در انجام آن فعل هستند کسی که دعا می کند خواستار به فعلیت در آمدن این علل و عوامل معنوی در انجام کارش است . همه این شفا یافتن ها، حل شدن ناگهانی مشکلات و ... از این قبیل هستند.

nooraaa;1025889 نوشت:
سوال من اینه آیا میشه انتظار معجزه از دعا کرد؟

امکان حل و فصل امور انسان به صورت معجزه آسا هست و برای این که خدا این امکان را برای ما انسان ها اثبات کند و کسی گمان نکند که «ید الله مغلوله» (دست خدا بسته است) کارهایی را خلاف حساب و کتاب های عادی بشر به وقوع می رساند. اما نباید تصور کرد که این نوع از حل و فصل امور (به صورت غیبی و دفعی) روال عمومی و همیشگی خداست بلکه خدا اراده کرده است که امور زندگی انسان در این دنیا بر اساس علل و عوامل شناخته شده پیش برود و از انجام امور خارج از روال طبیعی اش خود داری می کند امام صادق می فرمای: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها»

nooraaa;1025889 نوشت:
ما عادت کردیم حتی نمک سفره ی خودمون و از خدا بخوایم و اینطور باور کردم که واقعا خدا میده و این تلاشی که من کردم نسبت به چیزی که بدست آوردم خیلی کمه.
آیه ی ادعونی استجب لکم هم اینطور برداشت میکنم که کافیه دعا کنیم تا خدا به ما ببخشه.

قبلا هم عرض کردیم که کاربست دعا در زندگی بشر در منافات با کار و تلاش کوشش نبوده و نیست و اگر کسی گمان کرد که با دعا کردن بدون تلاش و کوشش به خواسته های خود می رسد در اشتباه است چرا که خود معصومین(ع) راه را برای ما در دعا کردن مشخص کرده اند: امام علی(ع) می فرماید: «الداعی بلا عمل کالرامی بلا وتر» دعا کننده ای که کار و تلاش و کوشش در راستای خواسته اش نمی کند مانند تیر اندازی است که کمانش زه نداشته باشد.

nooraaa;1025894 نوشت:
یا ما مفهوم دعا رو نمیدونیم یا چی؟
یعنی برای زندگی نباید هیچ انتظاری از هیچ کس و از خدا داشت و حتی در هر شرایطی هم نباید انتظاری غیر معقول داشت و درخواستی کرد؟
اگر دعا فقط تسلیم به خداست به نظرم نیازی به دعا نیست چون نماز کافیه

ما همه علل و عوامل موثر در یک عمل را نمی شناسیم چه بسا علل و عوامل معنوی فراتر از این علل و عوامل مادی موثر در یک عمل وجود داشته باشد که علل و عوامل نادی را تحت تاثیر خود قرار دهد.
پس دعا علاوه بر اثر معنوی اثرات عملیاتی نیز دارند.

در ایه میفرماید
ادعونی(من را بخوانید) استجب لکم
یا در ایه دیگر..
اذا سالک عبادی عنی(هنگامی که بندگانم از تو درباره ی
من سوال میکنند)....
اساسا حقیقت دعا خواندن خداست و اجابت هم وجود و معرفت خداست.
حقیقت اجابت توحید است.

توحید حقیقی مشکلات دنیوی و اخروی را برای انسان حل میکند و در واقع نتیجه ی دعا توحید است و اثر توحید حل مشکلات
اما ما از حقیقت این رابطه غافلیم و زبانی دعا میکنیم ولی توحید حقیقی نداریم و با این حال منتظر اجابت هستیم....

شعیب;1026751 نوشت:

با سلام
و علاوه بر این دو اثری که گفتید اثر مهمتر آن تاثیر در انجام کارها است به این معنا که دعا خود عاملی معنوی در انجام امور است .
همان طور که قبلا هم عرض کردیم یک کار برخی از علل و اسباب مادی و ظاهری دارد و برخی از علل و اسباب باطنی و معنوی دارد و گاهی علل و اسباب ماورای ماده علت ما فوق و برتر در انجام آن فعل هستند کسی که دعا می کند خواستار به فعلیت در آمدن این علل و عوامل معنوی در انجام کارش است . همه این شفا یافتن ها، حل شدن ناگهانی مشکلات و ... از این قبیل هستند.

سلام
منظور از عوامل و اسباب معنوی چه چیزهایی هستند؟

اشک عقل;1026852 نوشت:
در ایه میفرماید
ادعونی(من را بخوانید) استجب لکم
یا در ایه دیگر..
اذا سالک عبادی عنی(هنگامی که بندگانم از تو درباره ی
من سوال میکنند)....
اساسا حقیقت دعا خواندن خداست و اجابت هم وجود و معرفت خداست.
حقیقت اجابت توحید است.

مفهوم دعا کردن رو متوجه نمیشم.

معمولا دعا در فرهنگ ما یعنی کسی دستاشو بالا ببره و از خدا حل مشکلاتش و بخواد اما آیا در قرآن و در این آیه هم دقیقا همینه؟

اشک عقل;1026853 نوشت:
توحید حقیقی مشکلات دنیوی و اخروی را برای انسان حل میکند و در واقع نتیجه ی دعا توحید است و اثر توحید حل مشکلات
اما ما از حقیقت این رابطه غافلیم و زبانی دعا میکنیم ولی توحید حقیقی نداریم و با این حال منتظر اجابت هستیم....


سلام میشه کامل توضیح بدید من متوجه نمیشم.

اگر ممکن هست توی همین مثال کنکوری که زدم دقیقا کاربرد دعا رو به زبان ساده برای من توضیح بدید؟
ممنون

nooraaa;1027345 نوشت:
اگر ممکن هست توی همین مثال کنکوری که زدم دقیقا کاربرد دعا رو به زبان ساده برای من توضیح بدید؟
ممنون

اگر با این نگاه به دعا نگاه کنید که دعا خودش یک هدفه این تناقض براتون حل میشه
منظور از اینکه دعا یک هدفه اینه که ولو دعا به مقصد اجابت نرسه اثر گذاری خودش رو داره در مثالی که زدید اون شخصی که با دعا و تلاش قبول شده علاوه بر قبولی ارتباط معنوی هم با خداوند پیدا کرده که اگر دعاش مستجاب نشده بود باز هم به مقصد ارتباط معنوی رسیده و از اجر اون بهره مند شده.
بنا به وعده ای که در روایات اهل بیت داده شده دعایی که مستجاب نشه یا برای آخرت ذخیره میشه یا از انسان دفع بلا میکنه یا اینکه بهترش به انسان داده میشه.

nooraaa;1027342 نوشت:
سلام
منظور از عوامل و اسباب معنوی چه چیزهایی هستند؟

با سلام
در صدر همه فاعلیت مستقیم خدای تعالی ،
تاثیر نفوس پاک اولیا و انبیاء الهی،
حتی خود دعا هم حقیقتی در عالم دارد (در ملکوت عالم) که می تواند در امور تاثیر بگذارد و ...

مدیر اجرایی_فرهنگی;1027348 نوشت:
اگر با این نگاه به دعا نگاه کنید که دعا خودش یک هدفه این تناقض براتون حل میشه
منظور از اینکه دعا یک هدفه اینه که ولو دعا به مقصد اجابت نرسه اثر گذاری خودش رو داره در مثالی که زدید اون شخصی که با دعا و تلاش قبول شده علاوه بر قبولی ارتباط معنوی هم با خداوند پیدا کرده که اگر دعاش مستجاب نشده بود باز هم به مقصد ارتباط معنوی رسیده و از اجر اون بهره مند شده.
بنا به وعده ای که در روایات اهل بیت داده شده دعایی که مستجاب نشه یا برای آخرت ذخیره میشه یا از انسان دفع بلا میکنه یا اینکه بهترش به انسان داده میشه.

در این صورت اون فرد بدون دعا کردن به هدف رسیده پس کاربرد مادی دعا چی هست وقتی انسان با تلاش کردن میتونه به اهدافش برسه.
وقتی کسی دعا میکنه انتظار داره به اهداف مادی برسه نه اینکه ذخیره آخرت بشه.
اگر ساختار دعا رو کاملا شرح بدید ممنون میشم

من چندین تاپیک داشتم ولی به جواب کامل نرسیدم.

الان کسی که دعا میکنه و تلاش میکنه با کسی که خدا رو نمیشناسه و تلاش میکنه بایددد یک تفاوت مادی و دنیوی داشته باشه. مگر نه اینکه خدا کریم و بخشنده باشه و نتونه در این دنیا به فرد ببخشه؟ شاید از نظر معنی ببخشه ولی قطعا از لحاظ مادی و این دنیا هم باید بخششی داشته باشه.

یا دعا به معنایی که میشناسیم و از خدا درخواست میکنیم نیست و یا جواب کامل و جامعی نشنیدم.
این جمله باید چندین کامنت طولانی و شفاف و قابل فهم و درک داشته باشه.

من تفکراتم و به شکل چند جمله مینویسم. لطفا نقدش کنید.

۱. خدا وقتی بخواد چیزی رو به کسی ببخشه یا هدفی رو در زندگی هرکس قرار بده تمایل و خواست اون رو در فرد ایجاد میکنه. یعنی وقتی انسان آرزوی میکنه چیزی و بدست بیاره قبلا این خدا بوده که خواسته بهش ببخشه و در وجودش قرار داده.

۲. راه های رسیدن به آرزوها مختلف هست. صراط مستقیم. گمراهی و راه ظلالت.

۳. هیچ چیزی نیست که خدا نتونه برآوردش بکنه. و هر دعایی قطعا برآورده میشه. البته منظوزم اثرات مادی دعا هست نه معنوی.

۴. مسبب الاسباب خداست و ما همه چیز و باید از خدا بخواهیم و برایش تلاش کنیم تا خدا عنایت کنه اما تفاوت عنایت خدا و هدف کسب شده‌ی بدون دعا اینه که اولی در نوع خودش بینظیره و دومی عادی.

۵. پس چرا خیلی ها میان و همیشه از شکست ها و عدم استجابت دعاهاشون میگن؟ چرا خدا دعاهاشون رو مستجاب نمیکنه؟ چرا هر روز بدتر میشن و هرچی تلاش میکنن به جایی نمیرسن؟

۶. اگر با دعا کردن به بهترین شکل و بالاترین ها میرسیم و موفقیت بدست میاریم پس عدالت خدا چی میشه و تلاش جاش کجاست؟ پس قانون و نظم طبیعی زندگی چی میشه؟

چیزی که من از کارشناس و دیگران متوجه شدم...

خدا از قانون طبیعت خارج نمیتونه استجابت بکنه و چون نمیتونه پس روایت داریم در آخرت بجاش میبخشه. یاس از شیطان میاد و خدا رحمن و رحیم هست. نه دین بنبست

من با کلمه ی نمیتونه و آرزوهای ما خارج قانونه مخالفم.... خدا میبخشه و اگر بخواد در بدترین شرایط هم که امکانش نیست مستجاب کرده.

 
الان کسی که دعا میکنه و تلاش میکنه با کسی که خدا رو نمیشناسه و تلاش میکنه بایددد یک تفاوت مادی و دنیوی داشته باشه. مگر نه اینکه خدا کریم و بخشنده باشه و نتونه در این دنیا به فرد ببخشه؟ شاید از نظر معنی ببخشه ولی قطعا از لحاظ مادی و این دنیا هم باید بخششی داشته باشه.
با سلام خداوند در قرآن می فرماید تلاش همه انسان ها را در امور شان بی ثمر نمی گذاریم و به آنها در حد تلاششان عنایت می کنیم مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا هر کس متاع عاجل و زودگذر دنیا را طالب است متاع دنیا را به او می‌دهیم (لیکن باز) به هر که خواهیم و هر چه مشیّت ازلی ما باشد، سپس (در عالم آخرت به کیفر کردارش) دوزخ را نصیب او کنیم که با نکوهش و مردودی به جهنم درآید. وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا و هر که طالب حیات آخرت باشد و برای آن به قدر لزوم و طاقت بکوشد البته به شرط ایمان (به خدا) سعی چنین کسانی مقبول و مأجور خواهد بود. كُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد.   خداوند در این آیات می فرماید که هر کس از هر طریقی عمل کند ما از دادن نتیجه آن سعی و کوشش کوتاهی نمی کنیم. بدون شک در این عالم دنیا علل و عواملی برای امور به صورت ظاهری قرار داده شده است که اگر کسی به آنها تمسک کرد خدا نتیجه آن کارش را در همین دنیا به او می دهد اما سخن این جاست که کارها علل واحده ندارند بلکه علل معنوی هم دارند که افراد می تواننددر کنار آن تلاش علل معنوی را هم به کار گیرندپست بعد در این کلام را بیشتر توضیح می دهیم :    
نظام طولی و عرضی بر جهان حاکم است؛ در نظام طولی، ذات حق در رأس همه موجودات قرار دارد و ملائکه، مجریان فرمان او هستند، بین خود ملائکه نیز سلسله مراتب محقق است. نبودن نظام معین در بین موجودات، مستلزم این است که هر موجودى بتواند منشأ ایجاد هر چیزى بشود و نیز ممکن باشد هر چیزى از هر چیزى بوجود آید. و به موجب نظام عرضی هر حادثه در مکان و زمان خاصى پدید مى‏آید؛ و هر زمان خاص و مکان خاص، ظرف حوادث معینى مى‏گردد. نتیجه مى‏شود که جهان یک نظام قاطع و غیر قابل تبدیلى دارد؛ ارتباط و پیوستگى قاطع و عمومى بین همه حوادث جهان استنباط مى‏ گردد. بدین ترتیب خداوند فیض خود را از دو راه به آحاد این سلسله منظم می‏رساند: 1. با علل و وسائط که مورد عنایت پروردگار است. 2. بی‏ وساطت کسی یا چیزی که بر خلاف عادت است (نه بر خلاف علیت) یعنی خود خداوند که علت تام است و بدون دخالت علت‏های عادی، آن فیض ویژه را به مستفیض می‏رساند. اساس علوم عقلی بر همان راه اول استوار است، گرچه راه دوم در فلسفه و کلام نفی نشده است هم‌چنان‌که در دعا کاملاً مشهود است بنابراین صدور یا ظهور همه اشیاء از خداست. هر موجودی که هستی آن عین ذاتش نیست، نه می‌تواند به خود متکی باشد و نه به موجودی مانند خود وابسته باشد و ناگزیر باید به چیزی تکیه کند که هستی او عین ذات اوست. «قانون علیّت» که زمینه ایراد این اشکال است، ما را به خدایی که «عله العلل» و «مبدأ کل» است، راهنمایی می‌کند، بنابراین اشیا با علت نخست خود (عله العلل) ارتباط غیبی دارند. انسان اگر از راه حسن فعلی و فاعلی به خدای سبحان نزدیک گردد، مشمول مهر و فیض او می‌شود، آن‌گاه همان خدایی که ملک و ملکوت به دست اوست و علل و اسباب طبیعی را اداره می‌کند، با حفظ همه مظاهر علیت، خیر و برکت را به انسانِ صالح می‌رساند یا آن را از فرد طالح بر می‌دارد؛ مثلاً خداوند گرچه بدونِ باران درختان را نمی‌رویاند، اما برای بارش باران علل و اسباب فراوانی وجود دارد که برخی از آن‌ها ناشناخته است و با تحقق هر یک از آن‌ها که همگی تحت ربوبیت خداوند است باران می‌بارد و استقامت جامعه و استسقای آنان در نماز مخصوص باران از این علل غیر طبیعی و ناشناخته است چنان‌که خدای متعال فرموده است: «وَأَن لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَه لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً»   ادامه دارد...
ادامه.... هر گاه کسی معتقد باشد که اسباب فقط نقش وساطت در فیض دارند و مؤثر واقعی تنها خداست اما این اعتقاد او به گونه‌ای باشد که گمان کند مسببات از اسباب خود تخلف نمی‌کنند دچار توهم باطلی گردیده است چرا که با سلطنت تامه الهیه منافات دارد و خدای‌تعالی با وجود قرار دادن نظام اسباب و مسببی هم‌چنان قدرتش مطلق است و می تواند واسطه‌ها را از قدرت بیندازد و اثر را بدون واسطه ایجاد کند پس اسباب مادی نسبت به اراده و افعال خدای متعال نه سببیت دارند نه وساطت منحصره؛ یعنی خداوند قادر است شی‌ء واحد را از طریق واسطه‌های فراوان بوجود آورد هم‌چنان که در مورد معجزات می‌بینیم آتش هست ولی نمی‌سوزاند و خوردن نیست ولی سیری هست. بنابراین علم و ایمان به خدا ما را وادار می‌کند معتقد باشیم که آن‌چه محال ذاتی نیست و عادت آن را محال نمی‌داند دعا در آن مستجاب است   پرسش مهم و قابل تأمل این‌که آیا خدای تعالى معجزات و استجابت دعا را از طریق اسباب و علل مادی و طبیعی محقق می‌کند یا آن‌که بدون به‌جریان انداختن اسباب مادى و علل طبیعى و به صرف اراده خود محقق می‌نماید؟ بنابر گفتار علامه هر دو طریق، احتمال دارد، هم‌چنانکه جملاتی نظیر «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً» دلالت دارد بر این‌که خداوند این کار را از طریق اسباب و علل طبیعی انجام می‌دهد به این نحو که در مورد خوارق عادات آن اتصالات و ارتباطات را طورى بکار مى‏بندد، که باعث پیدایش مسبب مورد اراده‏اش می‌شود، هر چند که اسباب عادى هیچ ارتباطى با آن‌ها نداشته باشد، براى این‌که این اتصالات و ارتباط‌هاى نامبرده مانند خود موجودات، ملک مطلق خداى تعالى و مطیع اویند. بنابراین خدای تعالى بین تمامى موجودات اتصال‌ها و ارتباط‌هایى بر قرار کرده، که هر طور بخواهد آن‌ها را بکار می‌بندد و این نفى علیت و سببیت میان اشیاء نیست، بلکه اصل علیت را اثبات می‌کند در عین این‌که زمام این سلسله بدست خداست. در نتیجه میان موجودات، علیت حقیقى و واقعى برقرار است و هر موجودى با موجودات قبل از خود مرتبط است و نظامى در میان آن‌ها بر قرار است، اما نه به نحوى که از ظواهر موجودات و بحسب عادت دریافت می‌شود، بلکه به‌نحو دیگری است که تنها خداوند بدان آگاه است. درباره جایگاه اسباب طبیعی خدای تعالی چنین تقدیر کرده، که امور جز از راه اسباب به جریان نیفتد، اما سبب هر چه باشد چیزى است که خدا سببش کرده است؛ بر بنده خدا واجب است که در حوائج خود متوجه به جانب عزت، و باب کبریاء شود، و هرگز هیچ یک از اسباب ظاهرى را سبب حقیقی نداند، اما این اعتقاد نباید موجب شود که اسباب را به کلى لغو و بى‏اثر دانسته و تحقق مطلوب را از غیر مجراى اسباب آن طلب کند، چگونه ممکن است بدون اسباب و علل پدیده‌ای ایجاد شود، در حالی‌که انسان در همین دعا کردنش سبب‏هاى زیادى را به کار مى‏برد، از قبیل قلب و زبان و برای تحقق مطلوب همه ارکان وجود خود را بکار مى‏گیرد و همه این عوامل به نوعی سبب هستند. مانند این‌که انسان با ابزارهاى بدن خود به انجام امور عادی می‌پردازد، اگر اراده دیدن پدیده‌ای را داشته باشد با چشم مى‏بیند، و اگر مى‏شنود با گوش مى‏شنود، پس اگر انسان برای رسیدن به مطلوب خود از کار افتادن اسباب و علل و قوانین منظم آفرینش را بخواهد مثل کسى است که بدون ابزارهای بدن بخواهد عمل دیدن یا شنیدن را انجام دهد.    
چیزی که من از کارشناس و دیگران متوجه شدم... خدا از قانون طبیعت خارج نمیتونه استجابت بکنه و چون نمیتونه پس روایت داریم در آخرت بجاش میبخشه. من با کلمه ی نمیتونه و آرزوهای ما خارج قانونه مخالفم.... خدا میبخشه و اگر بخواد در بدترین شرایط هم که امکانش نیست مستجاب کرده.
بدون شک این برداشت صحیحی نیست ، خدا علت العلل است و به دو طریق در پدیده ها اثر می گذارد : 1- بی واسطه 2- با واسطه.  و این که ما  میبینیم که در دنیا هر چیزی یک علت مادی دراد و اسباب ظاهری آن را می بینیم به این معنا نیست که خدا نمی تواند مستقیم اثر بگذارد بلکه برای این که خدا انسان را برای تکامل در این محیط مادی گذاشته و اراده کرده است که این انسان با همین اسباب و علل دست و پنجه نرم کند و یک نظام و نساقی در کارهایش مشاهده کند (نه گتره و به هم ریختگی) خدا نمی خواهد که کارها را مستقیم و بدون واسطه و علل طبیعی آن انجام دهد ولی جایی که فرد با عاملی برتر آن فاعلیت بی واسطه خدا را به جریان اندازد (مثلا دعا) امور به صورت بی واسطه ایجاد شده و یا از سوی واسطه های غیبی و غیر مشهود این کارها سامان می یابد.   خدا در قرآن می فرماید: "من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب" فرد همه جوانب را می سنجد و راهی منمی یابد ولی توقوا پیشه می کند خدا راهی برای او باز می کند. کثیرا دیده ایم که برخی افراد به صورت عادی نباید واجد این رزق و روزی می شدند (به قول معروف با این دو دو تا چهار تا های معمول جور در نمی آید) ولی رزق برای او می رسد و یا برکت در رزق او هست. این همان تاثیر عوامل معنوی در زندگی انسان است و دعا هم همین گونه اثر می کند
جمع بندی پرسش: چه فرق دنیوی بین کسی که مومن است و با دعا به هدفش رسیده با کسی که با تلاش به آن رسیده و هیچ دعایی هم نکرده است وجود دارد؟ بسیاری از افراد بدون دعا به خواسته هایشان میرسند و افراد زیادی هم با دعا و نذر و نیاز هم نمیرسند! از طرفی به ما گفته اند حتی نمک غذای خودتان را از خدا بخواهید. خداوند در قرآن فرموده «ادعونی استجب لکم». حال اینکه آیا ممکن است ما دعایی بکنیم و خدا معجزه بکند؟ و از اسباب و علل طبیعی تخلف بکند؟   پاسخ:   دین اسلام دین تک بعدی نیست بلکه همه جوانب را با هم در نظر می گیرد و به آن دستور می دهد. دین اسلام، دین جمع بین ظاهر و باطن است، جمع بین اموری مادی و معنوی. در همان حال که خالق باد و ابر خداوند است و ریزش باران با توجه به قوانینی است که او در طبیعت قرار داده است، ولی در عین حال علت ریزش باران را ایمان و تقوای مردم بیان می کند. خداوند متعال، تمام امور این جهان را براساس نظم و حکمت خاصی تدبیر کرده و برای هر پدیده و واقعه­ ای، علت­ها و اسبابی قرارداده است که رسیدن به هر هدف، جز از طریق علل و اسباب آن ممکن نیست. اوّل باید حرکت­ کرد و از خداوند خواست که این حرکت، در مسیر صحیح باشد و به حقیقت و مطلوب واقعی برسد. دعا و استعانت از خداوند در همه کارها به این معنا است. دعا وقتی مستجاب می­شود که برای رسیدن به هدف از راه فراهم آوردن اسباب و علل آن، تلاش کنیم و از خداوند متعال در جهت کمک و یاری هر چه بیشتر و به نتیجه رسیدن تلاش­ها و کوشش­ها مدد بگیریم. بنابراین؛ دعا کردن نقش بسیار مهمی در حل مشکلات ما دارد ولی این هرگز به معنای نفی تلاش و اراده انسان در راه تحقق خواسته هایش نمی باشد. هم عالم هستی بسیار عظیم و پیچیده است و هم انسان، و بالتبع تعاملات دانسته یا ندانسته – خواسته یا نخواسته نیز بسیار متعدد و گسترده می‌باشد. از این رو نمی‌توان فقط یک عامل را برای پیدایش و یا تحقق چیزی معین نمود. مثل این که بگوییم: «تلاش، تنها عامل تحقق آرزوهاست». خیر، بلکه "تلاش" فقط یکی از ضرورت‌های لازم است. یعنی چه بسا همه عوامل و علل محقق شده باشد، همه زمینه‌ها مساعد گردیده باشد، اما چون حلقه‌‌ای به عنوان «تلاش»، اضافه نشده، نیاز مرتفع نگردد. در مثالی که شما برای دعای در حق داوطلب کنکور زدید هم همین طور است تلاش نقش تعیین کننده ای در پیروزی دو طرف دارد و نمی توان گفت که یک فردی که اصلا کُشتی بلد نیست برود با قهرمان جهان مبارزه کند و ما دعا کنیم و او برنده شود! نه! باید فرد مقدمات ظاهری کار را کامل فراهم کند. اما ما به عنوان مومن اعتقاد به غیب هم داریم و عواملی در عالم موثر در کارها هستند که نا پیدا هستند که اکثراً مغفول واقع می شوند که با دعا این عوامل هم در جهت مثبت تاثیر می کند. اگر بخواهیم نظیر بیاوریم دعا یک دوپینگ معنوی است دوپینگ هیچ وقت جای تلاش ورزشکار را نمی گیرد بلکه او را کمک می کند و قوت می دهد پس نباید انتظار داشت که یک فرد عادی با دوپینگ بتواند قهرمان جهان شود بلکه تلاش و تمام مقدمات باید باشند تا آن دوپینگ تاثیر بگذارد.(البته این تشبیه است) بنابراین: الف - سعی مهم است، چنان که فرمود: «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى» و اينكه براى انسان جز آنچه تلاش كرده چيزى نيست * و [نتيجه‏] كوشش او به زودى ديده خواهد شد.(1) ب – اما انسان نباید گمان کند که خودش "ربّ" شده است، چون سعی و تلاش می‌کند. بالاخره یکی باید آن سعی را به نتیجه برساند. اگر قرار بود که "سعی" تنها عامل باشد، باید تمامی تلاش‌ها یک نتیجه می‌داد. مثلاً هر کس تحصیل علم نمود، حتماً عالِم شود و هر کس عالِم شد، حتماً آدم شود. یا هر کس نماز خواند، حتماً مؤمن شود، یا هر کس کاسبی کرد، حتماً ثروتمند شود. پس نتایج متفاوت و گاه معکوس و ...، نشان می‌دهد که اولاً "سعی و تلاش" فقط یک عامل است و علت غایی نیست و ثانیاً خود "تلاش" به تنهایی ربوبیتی ندارد که بتواند حاصلی بدهد و خدا باید آن را به نتیجه برساند، یا به تعبیری "شاکر" آن تلاش باشد، یعنی قبول کند و ثمر دهد. «إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا» همانا اين پاداشى براى شماست و از تلاش شما سپاسگزارى شده است.(2) شاید بتوان گفت که مهم‌ترین حکمت و اثر دعا این است که به دانش و بینش انسان در خداشناسی و خودشناسی می‌افزاید و جهت می‌دهد. چرا که دعا کننده اولاً می‌فهمد که خودش نه مالک است و نه قادر و نه ربّ (صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امور) - ثانیاً می‌فهمد و باور دارد که خالق، مالک و ربّ اوست - ثالثاً استکبارش از بین می‌رود و به خاطر اندکی از علم یا عمل (سعی و تلاش)، گمان نمی‌کند که مقدرات خودش و عالم در اختیار اوست و رابعاً خود را با "دعا"، به مشیّت، اراده، رحمت، لطف و جود الهی مرتبط و متصل می‌نماید. پس اگر این ارتباط و اتصال برقرار نگردد، تمامی سعی‌ها و تلاش‌ها "حبط" می‌شود. قاعده‌ی لازم و ملزوم چنین است: «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا» بگو: اگر دعا و عبادت شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى‏كند، شما [آيات خدا و پيامبران را] تكذيب كرديد، پس به زودى [كيفر آن‏] دامنگير و ملازم شما خواهد شد.(3) ما آرزوهایی داریم که هر چند به نظر خودمان بزرگ باشد، اغلب بسیار کوچک و ضعیف هستند. اما برای تحقق آنها "سعی و تلاش" بسیاری نیز می‌نماییم. این در حالی است که نمی‌دانیم آن چه آرزو کرده‌ایم به نفع ماست و یا به ضرر ما؟ ما نمی‌دانیم به همراه یک دستآورد خیر و منفعت، چه شرّها یا ضررهایی می‌تواند بیاید؟ مثل این که علم یا ثروت، موجب ضرر و زیان گردد. اگر کسانی که در حوادث رانندگی مجروح، معلول یا کشته شدند، می‌دانستند این خودرویی که برای خریدش آن قدر سعی و تلاش کردند، چه بر سرشان خواهد آورد، هرگز نه سعی می‌کردند و نه می‌خریدند. متأسفانه نگاه مادی به همه چیز، خواسته و ناخواسته دامنگیر ذهن عموم شده است. خواسته‌ها مادی – تلاش‌های فیزیکی و نتایج نیز مادی. یا به تعبیر از خاک به خاک و یا به تعبیر دیگری از هیچ به هیچ. اما انسان وقتی از "دعا" و ضرورت آن سخن می‌گوید، یعنی غیر از فعل و انفعالات فیزیکی یا شیمیایی را نیز می‌بیند. او طالب رشد و کمال در جمیع جهات و به فعلیت رسیدن همه استعدادهای خود می‌باشد. خب، چه کسی خلق کرده؟ چه کسی هدایت می‌کند؟ چه کسی رشد می‌دهد؟ پاسخ صحیح این است که "الله جلّ جلاله" – حال مرحله دوم این است که آیا خودت هم خواهان این رشد و کمال هستی؟ پاسخ این است که بله هستم – همین خواهان بودن می‌شود "دعا". دعا یعنی "خواستن"، اما مهم است که انسان نیاز، خواست و دعای خود را به کدام درگاه می‌برد، خودش؟ دیگران؟ یا خدا؟ امکان حل و فصل امور انسان به صورت معجزه آسا هست و برای این که خدا این امکان را برای ما انسان ها اثبات کند و کسی گمان نکند که «یَدُ الله مَغلُولَه» (دست خدا بسته است) کارهایی را خلاف حساب و کتاب های عادی بشر به وقوع می رساند. اما نباید تصور کرد که این نوع از حل و فصل امور (به صورت غیبی و دفعی) روال عمومی و همیشگی خداست بلکه خدا اراده کرده است که امور زندگی انسان در این دنیا بر اساس علل و عوامل شناخته شده پیش برود و از انجام امور خارج از روال طبیعی اش خود داری می کند امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» (4) شاید سوال شود کسی که خداباور نیست و اصلا دعا نمی کند و ارتباط با غیب هم ندارد امور دنیوی اش دچار خلل نمی شود این چگونه با تاثیر دعا در زندگی سازگار است؟ جواب این است که : خداوند در قرآن می فرماید تلاش همه انسان ها را در امور شان بی ثمر نمی گذاریم و به آنها در حد تلاششان عنایت می کنیم   «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا» هر کس متاع عاجل و زودگذر دنیا را طالب است متاع دنیا را به او می‌دهیم (لیکن باز) به هر که خواهیم و هر چه مشیّت ازلی ما باشد، سپس (در عالم آخرت به کیفر کردارش) دوزخ را نصیب او کنیم که با نکوهش و مردودی به جهنم درآید. (5) «وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا»و هر که طالب حیات آخرت باشد و برای آن به قدر لزوم و طاقت بکوشد البته به شرط ایمان (به خدا) سعی چنین کسانی مقبول و مأجور خواهد بود.(6) «كُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا» و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد.(7) خداوند در این آیات می فرماید که هر کس از هر طریقی عمل کند ما از دادن نتیجه آن سعی و کوشش کوتاهی نمی کنیم. بدون شک در این عالم دنیا علل و عواملی برای امور به صورت ظاهری قرار داده شده است که اگر کسی به آنها تمسک کرد خدا نتیجه آن کارش را در همین دنیا به او می دهد اما سخن این جاست که کارها علل واحده ندارند بلکه علل معنوی هم دارند که افراد می تواننددر کنار آن تلاش علل معنوی را هم به کار گیرند. توضیح بیشتر: نظام طولی و عرضی بر جهان حاکم است؛ در نظام طولی، ذات حق در رأس همه موجودات قرار دارد و ملائکه، مجریان فرمان او هستند، بین خود ملائکه نیز سلسله مراتب محقق است. نبودن نظام معین در بین موجودات، مستلزم این است که هر موجودى بتواند منشأ ایجاد هر چیزى بشود و نیز ممکن باشد هر چیزى از هر چیزى بوجود آید. و به موجب نظام عرضی هر حادثه در مکان و زمان خاصى پدید مى‏ آید؛ و هر زمان خاص و مکان خاص، ظرف حوادث معینى مى‏ گردد. نتیجه مى‏ شود که جهان یک نظام قاطع و غیر قابل تبدیلى دارد؛ ارتباط و پیوستگى قاطع و عمومى بین همه حوادث جهان استنباط مى‏ گردد. بدین ترتیب خداوند فیض خود را از دو راه به آحاد این سلسله منظم می‏رساند:   1. با علل و وسائط که مورد عنایت پروردگار است. 2. بی‏ وساطت کسی یا چیزی که بر خلاف عادت است (نه بر خلاف علیت) یعنی خود خداوند که علت تام است و بدون دخالت علت‏های عادی، آن فیض ویژه را به مستفیض می‏رساند. اساس علوم عقلی بر همان راه اول استوار است، گرچه راه دوم در فلسفه و کلام نفی نشده است هم‌چنان‌که در دعا کاملاً مشهود است بنابراین صدور یا ظهور همه اشیاء از خداست.   هر موجودی که هستی آن عین ذاتش نیست، نه می‌تواند به خود متکی باشد و نه به موجودی مانند خود وابسته باشد و ناگزیر باید به چیزی تکیه کند که هستی او عین ذات اوست. «قانون علیّت» که زمینه ایراد این اشکال است، ما را به خدایی که «عله العلل» و «مبدأ کل» است، راهنمایی می‌کند، بنابراین اشیا با علت نخست خود (عله العلل) ارتباط غیبی دارند. انسان اگر از راه حسن فعلی و فاعلی به خدای سبحان نزدیک گردد، مشمول مهر و فیض او می‌شود، آن‌گاه همان خدایی که ملک و ملکوت به دست اوست و علل و اسباب طبیعی را اداره می‌کند، با حفظ همه مظاهر علیت، خیر و برکت را به انسانِ صالح می‌رساند یا آن را از فرد طالح بر می‌دارد؛ مثلاً خداوند گرچه بدونِ باران درختان را نمی‌رویاند، اما برای بارش باران علل و اسباب فراوانی وجود دارد که برخی از آن‌ها ناشناخته است و با تحقق هر یک از آن‌ها که همگی تحت ربوبیت خداوند است باران می‌بارد و استقامت جامعه و استسقای آنان در نماز مخصوص باران از این علل غیر طبیعی و ناشناخته است چنان‌که خدای متعال فرموده است: «وَأَن لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَی الطَّرِیقَه لَأَسْقَیْنَاهُم مَاءً غَدَقاً» و اگر بر طریقه (اسلام و ایمان) پایدار بودند آب (علم و رحمت و رزق) فراوان نصیبشان البته می‌گردانیدیم. (8) هر گاه کسی معتقد باشد که اسباب فقط نقش وساطت در فیض دارند و مؤثر واقعی تنها خداست اما این اعتقاد او به گونه‌ای باشد که گمان کند مسببات از اسباب خود تخلف نمی‌کنند دچار توهم باطلی گردیده است چرا که با سلطنت تامه الهیه منافات دارد و خدای‌تعالی با وجود قرار دادن نظام اسباب و مسببی هم‌چنان قدرتش مطلق است و می تواند واسطه‌ها را از قدرت بیندازد و اثر را بدون واسطه ایجاد کند پس اسباب مادی نسبت به اراده و افعال خدای متعال نه سببیت دارند نه وساطت منحصره؛ یعنی خداوند قادر است شی‌ء واحد را از طریق واسطه‌های فراوان بوجود آورد هم‌چنان که در مورد معجزات می‌بینیم آتش هست ولی نمی‌سوزاند و خوردن نیست ولی سیری هست. بنابراین علم و ایمان به خدا ما را وادار می‌کند معتقد باشیم که آن‌چه محال ذاتی نیست و عادت آن را محال نمی‌داند دعا در آن مستجاب است پرسش مهم و قابل تأمل این‌که آیا خدای تعالى معجزات و استجابت دعا را از طریق اسباب و علل مادی و طبیعی محقق می‌کند یا آن‌که بدون به‌جریان انداختن اسباب مادى و علل طبیعى و به صرف اراده خود محقق می‌نماید؟  هر دو طریق، احتمال دارد، هم‌چنانکه جملاتی نظیر «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً» (9) دلالت دارد بر این‌که خداوند این کار را از طریق اسباب و علل طبیعی انجام می‌دهد به این نحو که در مورد خوارق عادات آن اتصالات و ارتباطات را طورى بکار مى‏ بندد، که باعث پیدایش مسبب مورد اراده ‏اش می‌شود، هر چند که اسباب عادى هیچ ارتباطى با آن‌ها نداشته باشد، براى این‌که این اتصالات و ارتباط‌هاى نامبرده مانند خود موجودات، ملک مطلق خداى تعالى و مطیع اویند. بنابراین خدای تعالى بین تمامى موجودات اتصال‌ها و ارتباط‌هایى بر قرار کرده، که هر طور بخواهد آن‌ها را بکار می‌بندد و این نفى علیت و سببیت میان اشیاء نیست، بلکه اصل علیت را اثبات می‌کند در عین این‌که زمام این سلسله بدست خداست. در نتیجه میان موجودات، علیت حقیقى و واقعى برقرار است و هر موجودى با موجودات قبل از خود مرتبط است و نظامى در میان آن‌ها بر قرار است، اما نه به نحوى که از ظواهر موجودات و بحسب عادت دریافت می‌شود، بلکه به‌نحو دیگری است که تنها خداوند بدان آگاه است. درباره جایگاه اسباب طبیعی خدای تعالی چنین تقدیر کرده، که امور جز از راه اسباب به جریان نیفتد، اما سبب هر چه باشد چیزى است که خدا سببش کرده است؛ بر بنده خدا واجب است که در حوائج خود متوجه به جانب عزت، و باب کبریاء شود، و هرگز هیچ یک از اسباب ظاهرى را سبب حقیقی نداند، اما این اعتقاد نباید موجب شود که اسباب را به کلى لغو و بى‏اثر دانسته و تحقق مطلوب را از غیر مجراى اسباب آن طلب کند، چگونه ممکن است بدون اسباب و علل پدیده‌ای ایجاد شود، در حالی‌که انسان در همین دعا کردنش سبب‏هاى زیادى را به کار مى‏برد، از قبیل قلب و زبان و برای تحقق مطلوب همه ارکان وجود خود را بکار مى‏ گیرد و همه این عوامل به نوعی سبب هستند. مانند این‌که انسان با ابزارهاى بدن خود به انجام امور عادی می‌پردازد، اگر اراده دیدن پدیده‌ای را داشته باشد با چشم مى‏ بیند، و اگر مى‏ شنود با گوش مى‏ شنود، پس اگر انسان برای رسیدن به مطلوب خود از کار افتادن اسباب و علل و قوانین منظم آفرینش را بخواهد مثل کسى است که بدون ابزارهای بدن بخواهد عمل دیدن یا شنیدن را انجام دهد.   پی نوشت ها: 1- نحم، 39 و 40 . 2- انسان، 22 . 3- فرقان، 77 . 4- کلینی، کافی، اسلامیه ،1418 تهران ج1، ص 183. 5- اسراء: 18. 6-اسراء: 19. 7-اسراء: 20. 8- جن: 16. 9- طلاق: 3.