جمع بندی ولایت تکوینی و وجود امام زمان
تبهای اولیه
سلام
در جستاری در مورد امام زمان با جناب عامل بحثی شد که مربوط به ولایت تکوینی و وجود امام زمان، لازم شد این جستار ایجاد شود.
از آنجایی که امامت یکی از اصول اعتقادی شیعه هست باید صرفه نظر از روایات در قران مستقیما به آن اشاره شده باشد. نظیر اصول دیگر همانند توحید، معاد، نبوت.
از طرفی شیعیان معتقدند که هم پیامبر و هم سایر امامان ولایت تکوینی دارند، این ادعای بسیار بزرگی است، از آنجایی که وظایف تشریعی پیامبر به صراحت در قران ذکر شده است باید در مورد وظایف تکوینی پیامبر هم سخن گفته باشد، نظیر قطب عالم امکان بودن، واسطه فیض بودن و...
با توجه به اینکه قران مستقیما بر پیامبر نازل شده است کافی است ولایت تکوینی پیامبر را اثبات کنید از قران، ما برای سایر امامان میپذیریم.
اگر ولایت تکوینی اثبات نشود دیگر چه نیازی به امام زمان هست؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد شعیب | |
[TD][/TD] | |
با سلام خدمت شما دوست گرامی
چند مطلب را اشاره کردید که باید به صورت جداگانه به آنها بپردازیم
1- امامت در قرآن:
آیات متعددی درباره اصل امامت در قرآن آمده است که برخی از این آیات صریح و با ذکر کلمه امام در قرآن بیان شده است و برخی با بیان صفات و مشخصه های امام ، به این موضوع پرداخته است.
قبل از بیان این آیات به معنای اصطلاحی امام می پردازیم: امام کسی است که سرپرستی امور دین و دنیای مردم را بر عهده داشته و بر آنها ولایت دارد.
خدای تعالی در آیه 55 سوره مائده سه دسته را ولی و سرپرست مردم معرفی کرده است: خدا ، رسول خدا ، مومنانی که در حال رکوع زکات می دهند:
«اِنَّما وَلیُّکُمُ الله و رسُولُه وَ الَّذینَ آمَنوا الّذین یُقیمُون الصّلوة و یُؤتونَ الزّکوةَ وَ هُمْ راکعون. جز از این نیست که مولا و متصرف در شما خدا و پیغمبر است و آنان که ایمان دارند و نماز به پا می کنند و زکات در حال رکوع می دهند.» 24 حدیث از اهل سنت نقل شده که این آیه دربارۀ علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ نازل شده است .(علاوه بر ده ها حدیثی که شیعه آن را نقل کرده است)
سوره آل عمران، آیه 103: «واعتَصِموا بِحَبْلِ الله ِ جمیعاً و لا تَفَرّقوا.» از طریق اهل سنت چهار حدیث نقل شده است که «حَبْلُ الله » که مردم مأمورند به او متمسّک شوند علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ است.
سوره توبه، آیه 119: «یا ایُّها الّذینَ آمنوا اتَّقَوا الله َ وَ کُونوُا مَعَ الصّادِقین.» هفت حدیث از اهل سنت وارد شده است که این آیه دربارۀ علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام است.
ادامه....
سورۀ بقره، آیه 124: «انّی جاعِلُکَ للنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرّیَتی قالَ لایَنالُ عَهْدی الظّالمینَ.» از طریق اهل سنت در این آیه دو حدیث وارد است که یکی را به طور اجمال ذکر می کنیم: ابن مغازلی شافعی به سند خود از ابن مسعود نقل می کند که پیغمبر(ص) گفت: «من جزء دعای ابراهیم هستم که گفت: "خدایا مرا و اولاد مرا از بت پرستی دور کن، آنجا که خدا گفت عهد امامت به ظالمین نمی رسد." و دعای ابراهیم من را و علی را شامل شد. هیچ یک [از] ما بت پرستی هرگز نکردیم، پس خدا مرا پیغمبر و علی (ع) را وصیّ کرد.»(مناقب ابن مغازلی؛ ص 276، 319.)
سورۀ رعد، آیه 7: «انَّما اَنْتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد.» هفت حدیث از اهل سنت وارد شده است که منذر پیغمبر(ص) و هادی علی بن ابیطالب(ع) است(تفسیر طبری؛ ج 13، ص 108) از آن جمله ابراهیم حموینی که از بزرگان علمای اهل سنت است به سند خود از ابوهریره نقل کند که پیغمبر می گفت: «اِنّما اَنْتَ مُنْذِرٌ.» و دست بر سینۀ خود نهاد پس، دست به دست علی گذاشت و گفت: «لکلّ قومٍ هاد.» (فرائد السمطین؛ ج 1، ص 148.)
ادامه دارد...
ادامه ...
شاید بگویید که این آیات توسط احادیث تفسیر شده اند و صریح در بحث امامت امام علی(ع) نیستند! در جواب می گوییم: مهم در این بحث ما این است که بدانیم خدا در قرآن به جز پیامبران الهی افرادی را برای هدایت و سرپرستی مومنین قرار داده است و از آ« در قرآن سخن گفته است که در آیه زیر این انتصاب با نام امام به صراحت آمده است :
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ» (سجده : 24)
خدای متعال این مقام را بالا تر از مقام نبوت و رسالت معرفی کرده و می فرماید:
در آیه ای دیگر خدای تعالی اطاعت از اولوا الامر را هم تراز اطاعت از خود و رسولش معرفی می کند که این اولوا الامر همان ائمه معصومین هستند :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ(نساء 59)
و ده های آیه دیگر که در صورت علاقه می توانید به کتاب غایة المرام، تألیف: «سید هاشم بحرانی» مراجعه کنید.
مطلب دوم شما: ولایت تکوینی پیامبر در قرآن
ولایت تکوینی ولایتی است که بندهای از بندگان خدا، خواه پیامبر باشد خواه امام و یا شخصی دیگر، بر اثر عبودیت و بندگی، تکامل روحی پیدا کرده و بر جهان خارج از خود تسلط پیدا میکند، این مقام با عبودیت به دست می آید که پیامبر و بعد از ایشان ائمه در صدر این مسیر عبودیت هستند .
شهاب الدین سهروردی نیز در اینباره میگوید:
«فاعلم انّ النفوس اذا دامت علیها الاشراقات العلویة، یطیعها مادة العالم، و یسمع دعاءها فی العالم الاعلی، و یکون فی القضاء السابق مقدراً انّ دعاء الشخص یکون سبباً لاجابة فی شیءِ کذا. و النور الساغ من العالم الاعلی هو اکسیر القدرة و العلم، فیطیعه العالم. و النفوس المجردة یتقرر فیها مثال من نورالله، و یتمکن فیها نور خلاق. و العین السوء هو لنوریة قاهرة تؤثر فی الاشیاء، فتفسدها» بدان که هرگاه تابش اشراقات علویه بر نفس ناطقه انسانیه همچنان دوام یابد ماده جهان وجود در تحت فرمان وی آید و دعا و خواستهای وی در عالم اعلی شنیده و اجابت گردد، چه آنکه در جهان ازلی و قضای سرمدی که سابق بر آفرینش جهان بود چنین مقدر شده است که دعای اشخاصی، سبب اجابت فلان چیز و فلان امر بود و نور ساغ که از موطن جهان عقلی فیضان کند، خود اکسیر قدرت و دانش بود پس عالم وجود مطیع و فرمانبردار وی شود و جهان طبیعت در فرمان وی گردد و در نفوس مجرده انسانی مثالی از نور خدایی جایگزین و متقرر گردد و در او نوری خلاق متمکن شود و تأثیر چشمان بد هم در اشیاء عالم از ناحیه نور قاهری بود که در آنها اثر کرده و فاسد و تباه گرداند (سهروردی، 1373، ج2، 252؛ 1377، 380).
در حدیثی که به قرب نوافل معروف است پیامبر گرامی به مقامات بلند سالکان راه حق و پویندگان راه عبودیت و بندگی اینگونه اشاره مینماید:
«ما تقرب الیّ عبدٌ بشیءٍ احبّ الیّ مما افترضت علیه و انه لیقترب الیّ بالنافلة حتی اُحبّه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته». هیچ بندهای به وسیله کاری، نسبت به من تقرب نجسته که محبوبتر از انجام فرایض بوده باشد؛ بنده من با گزاردن نمازهای نافله آنچنان به من نزدیک میشود که او را دوست میدارم وقتی او محبوب من شد، من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن کار صورت میدهد، هرگاه مرا بخواند اجابت میکنم اگر چیزی از من بخواهد میبخشم (کلینی، 1365، ج2، 351).
ادامه....یاران سلیمان
یاران حضرت سلیمان کارهای خارقالعاده ای به انجام رساندند که قرآن آنها را به اذن خدا به خود آنها نسبت میدهد. حضرت سلیمان ملکه صبا را احضار کرد ولی قبل از احضار به حاضران در مجلس خود چنین گفت: «یا ایها الملاء ایکم یأتینی بعرشها قبل ان یأتونی مسلمین» ای بزرگان؛ کدام یک میتوانید تخت او را برای من بیاورید پیش از آنکه بلقیس و همراهان او مطیعانه وارد شوند (نمل، 38).
یک نفر از حاضران در مجلس گفت: «أنا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک و انی علیه لقوی امین» پیش از آنکه تو از جای خود برخیزی (مجلس به پایان برسد) من آن را میآورم و من بر این کار توانا و امینم (نمل، 39).
فرد دیگری که مفسران او را آصف برخیا وزیر سلیمان و خواهرزاده او میدانند، اعلام کرد که در یک چشم برهم زدن، میتواند آن را بیاورد: «قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما رآه مستقراً عنده قال هذا من فضل ربی» کسی که نزد او دانشی از کتاب بود چنین گفت: پیش از آنکه تو چشم به هم بزنی من آن را در این مجلس حاضر میکنم ناگهان سلیمان تخت را در برابر خود حاضر دید و گفت این نعمتی است از جانب خدا بر من (نمل، 40).
از ظاهر این آیات برمیآید که عامل این کارهای خارقالعاده، تأثیر نفوس افراد و با اذن الهی بوده است؛ زیرا:
1- سلیمان از آنان میخواهد که این کار را انجام دهند و آنان را بر این کار قادر و توانا میداند؛
2- فردی که گفت من تخت بلقیس را پیش از آنکه تو از جای خود برخیزی حاضر میکنم در ادامه گفت من بر این کار قادر و توانا هستم. اگر واقعاً چنین امری از عهده او خارج بود، چگونه میگوید من از عهده این کار بر میآیم؛
3- فرد دوم گفت: من آن را در اندک زمانی به اندازه یک چشم برهم زدن میآورم و این کار خارقالعاده را به خود نسبت میدهد؛
4- خداوند، علت توانایی فرد دوم را آشنایی او با علم کتاب میداند و چنین علمی مخصوص بندگان صالح و مقرب خداوند است که بر اثر عبودیت به چنین مقامی رسیدهاند.
قدرتنمایی حضرت سلیمان
قرآن در مورد حضرت سلیمان نقل میکند که باد به فرمان او به هر طرف که میخواست جریان پیدا میکرد. مسیر باد که جزء نظام آفرینش و تکوین است به اراده نافذ سلیمان تعیین میگردید: «و لسلیمان الریح عاصفة تجری بامره الی الارض التی بارکنا فیها و کنا بکل شیءٍ عالمین»؛ و برای سلیمان تند باد (رام کردیم) که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم جریان مییافت و ما به هر چیز دانا بودیم (انبیاء، 81).
از تعبیر «تجری بامره» برمیآید که باد به فرمان او جریان پیدا میکرد، یعنی تعیین وقت حرکت و مسیر آن و توقف آن همه به اراده نافذ سلیمان بستگی داشت. حتی آیهای دیگر بر آن دلالت دارد که جنیان نیز در تسخیر او بودند و آنچه او از آنها میخواست انجام میدادند: «من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه..... یعملون له ما یشاء»؛ گروهی از جن در برابر او به فرمان خداوند کار میکردند و برای او آنچه میخواست انجام میدادند (سبا، 13-12).
ادامه دارد....
ادامه...
تصرف حضرت یوسف در بینایی پدر
قرآن بر آن است که پیراهن حضرت یوسف بینایی از دست رفته حضرت یعقوب را دوباره به او بازگرداند چنانچه میفرماید:
«اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یأت بصیراً»؛ بروید پیراهنم را بر چهره پدر بیفکنید تا او نعمت بینایی خود را بهدست آورد (یوسف، 93). «فلما ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتد بصیرا»؛ هنگامی که مژدهرسان آمد و پیراهن یوسف را بر صورت او افکند او بینایی خود را باز یافت (همان، 96).
از این آیات نیز برمیآید که اراده و خواست و قدرت روحی حضرت یوسف در باز گردانیدن بینایی پدر خویش مؤثر بوده است، یعنی حضرت یوسف میتواند به جهت عظمت روحی که پیدا کرده است در طبیعت تصرف کند.
تصرفهای حضرت مسیح در طبیعت
قرآن یک سلسه کارهایی مانند شفای کور مادرزاد، زنده کردن مردگان و آفریدن پرندهای از گل را، به حضرت مسیح نسبت میدهد که دلالت بر آن دارد که همه این کارها از نیروی باطنی و اراده خلاقه او سرچشمه میگیرد:
«و اذ تخلق من الطین کهیة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی و تبری الاکمه والابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی» هنگامی که از گِل، صورت پرندهای را به اذن من ساختی، در آن دمیدی، و به اذن من پرنده میشد و کور مادرزاد و پیسی را به اذن من شفا میدادی و مردگان را به اذن من زنده میکردی (مائده، 110).
اگر در تعابیر این آیه دقت شود، خدا به حضرت عیسی میفرماید: تو خلق کردی، تو شفا دادی، تو زنده کردی. البته خداوند همه افعال حضرت عیسی مسیح را به اذن خود مقید نموده است. زیرا بر اساس توحید افعالی، هرکاری به اذن و قوه الهی صورت میگیرد.
همچنین از پیامبر گرامی اسلام معجزات زیادی نقل شده است که قرآن نیز به برخی از آنها اشاره میکند: « اقتربت الساعة و انشق القمر و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر»؛ رستاخیز نزدیک گردید و ماه شکافته شد، هنگامی که نشانهای (اعجازی) ببینند روی میگردانند و میگویند همه اینها سحر و جادو است (قمر، 2-1).
امیرمؤمنان علی(ع) نیز در خطبه قاصعه امور خارقالعادهای را به پیامبر(ص) نسبت میدهند: هنگامی که مشرکان مکه برای صدق دعوی پیامبر(ص) از او خواستند که درختی را از جای خود کنده و در برابر ایشان بایستند. پیامبر گرامی اسلام(ص) رو به درخت کرد و گفت: هرگاه به خدا و روز رستاخیز ایمان داری و میدانی که من پیامبر خدا هستم با همان رگ و ریشهات از جای خود کنده شو و به اذن خداوند در برابر من بایست.
آن حضرت در ادامه میفرماید: به خدایی که پیامبر(ص) را به حق برانگیخته است درخت در حالی که صدای مهیبی از او برخاسته بود، صدایی به سان صدای پر و بال زدن مرغها، با همان رگ و ریشهاش از جای خود کنده شد و در برابر پیامبر گرامی(ص) ایستاد و شاخه بلند خود را بر سر پیامبر(ص) و برخی از شاخههای خود را بر دوش من افکند و من در طرف راست آن حضرت بودم. آن گروه متکبر و گردنکش با دیدن چنین آیت الهی، بار دیگر از او خواستند که درخت دو نیم گردد. نیمی بماند و نیمی به جای خود بازگردد. پیامبر(ص) امر کرد، درخت نیز به همان صورت درآمد. بار دیگر خواستند پیامبر امر کند که آن نیم دیگر نیز به جای خود بازگردد، پیامبر امر کرد، آن نیم دیگر به جای خود بازگشت (نهجالبلاغه، خطبه قاصعه).
مطلب سوم شما: اگر ولایت تکوینی اثبات نشود چه نیازی به امام زمان هست؟
جواب:
اولا تنها راه اثبات چیزی بودن آن در قرآن نیست؟ قرآن اصول را بیان کرده است و جزئیات و تبیین آن بر عهده پیامبر اکرم است: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
پس اگر روایات هم ولایت تکوینی پیامبر و امام را تایید کند به فرموده قرآن برای ما حجت است.
روایات بسیاری در این مورد هست که بیان چند مورد آن بسنده می کنیم:
لولا الحجته لساخت الارض باهلها.(144)
اگر حجت نبود، قطعنا زمین، ساکنانش را فرو می برد.
پیامبر فرمودند: اول ما خلق الله نوری ؛ اول چیزی که خدا آفرید نور من بود .
حمويني از ابنعباس روايت ميكند:
سمعت رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) يقول لعليّ(علیه السلام) خلقت أنا و أنت من نورالله تعالي؛
شنيدم كه رسول خدا به علي ميگفت: من و تو از نور خدا آفريده شدهايم.
مرحوم بهبهاني ميفرمايد: «اينگونه روايات در ميان عامه (اهل تسنن) و خاصه (تشیع) فراوان است.»
اينگونه روايات به خوبي روشن ميسازد كه نخستين مخلوق، همان نور محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السلام) بوده است كه پيش از آفرينش آدم وجود داشتهاند.
امام باقر(علیه السلام) درباره نخستين مخلوق خداوند ميفرمايد:
إنّ الله تفرّد في وحدانيّته ثمّ تكلّم بكلمة فصارت نوراً ثمّ خلق من ذلك النور محمّداً و عليّاً و عترته ثمّ تكلّم بكلمة فصارت روحاً و أسكنها في ذلك النور و أسكنه في أبداننا فنحن روحالله و كلمته احتجب بنا عن خلقه فما زلنا في ظلّة خضراء مسبّحين نسبّحه و نقدّسه حيث لا شمس و لا قمر و لا عين تطرف...؛
خداوند در يگانگياش تنها بود، سپس به كلمهاي تكلم كرد كه آن كلمه نوري گرديد، سپس از اين نور، محمد و علي و عترت او را آفريد، سپس به كلمه ديگري تكلم كرد و آن كلمه، روح گرديد كه اين روح را در اين نور ساكن گردانيد. سپس او را در بدنهاي ما ساكن كرد، پس ما روح خدا و كلمه او هستيم كه به واسطه آن از خلقش پوشيده است. پس ما پيوسته در سايه سبز كه هنوز خورشيد و قمر و چشمي نگشوده بود، تسبيح و تقديس خدا ميكرديم... .
ثانیا: عقل و استدلال های فلسفی نیز تایید می کنند که در آفرینش واسطه های فیضی هستند که ما در این جا نمی خواهیم آن ادله را اقامه کنیم.
بنا بر این واسطه فیض بودن امام زمان ثابت است و در زمان غیبت گرچه به صورت ظاهری نمی توانند به هدایت مردم بپردازند و تفسیر قرآن بگویند و حکومت تشکیل دهند ولی به عنوان رکن عالم آفرینش در این عالم هستند و افاضه فیض مب فرمایند.
ادامه....
سورۀ بقره، آیه 124: «انّی جاعِلُکَ للنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرّیَتی قالَ لایَنالُ عَهْدی الظّالمینَ.» از طریق اهل سنت در این آیه دو حدیث وارد است که یکی را به طور اجمال ذکر می کنیم: ابن مغازلی شافعی به سند خود از ابن مسعود نقل می کند که پیغمبر(ص) گفت: «من جزء دعای ابراهیم هستم که گفت: "خدایا مرا و اولاد مرا از بت پرستی دور کن، آنجا که خدا گفت عهد امامت به ظالمین نمی رسد." و دعای ابراهیم من را و علی را شامل شد. هیچ یک [از] ما بت پرستی هرگز نکردیم، پس خدا مرا پیغمبر و علی (ع) را وصیّ کرد.»(مناقب ابن مغازلی؛ ص 276، 319.)سورۀ رعد، آیه 7: «انَّما اَنْتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد.» هفت حدیث از اهل سنت وارد شده است که منذر پیغمبر(ص) و هادی علی بن ابیطالب(ع) است(تفسیر طبری؛ ج 13، ص 108) از آن جمله ابراهیم حموینی که از بزرگان علمای اهل سنت است به سند خود از ابوهریره نقل کند که پیغمبر می گفت: «اِنّما اَنْتَ مُنْذِرٌ.» و دست بر سینۀ خود نهاد پس، دست به دست علی گذاشت و گفت: «لکلّ قومٍ هاد.» (فرائد السمطین؛ ج 1، ص 148.)
ادامه دارد...
با سلام و احترام
استاد همانطور که ذکر کردم امامت از اصول شیعه است، پس اشاره مستقیم باید به آن بشود
همانطور که در مورد توحید،معاد و نبوت پیامبر صراحتا اشاره شده است. چنین آیاتی مطلقا معنای امامت آنطور که شما اعتقاد دارید را نمی رساند.
نکته دوم اینکه به نظرم شما فکر کرده اید من سنی هستم که روایات اهل سنت را برای من آوردید. نه مطلقا اینطور نیست.
میخوایم بحث امامت که جزو اصول شیعه است را از لحاظ عقلی و قرانی بررسی کنیم.
همانطور که پیامبر که یکی از امامان هست در قران به آن اشاره شده است به عنوان پیامبر البته، سایر امامان باید مستقیما اشاره می شده است.
ظاهر آیات که منظور را نمیرساند که حضرت علی(ع) مقام امامت دارد.
ادامه ...
شاید بگویید که این آیات توسط احادیث تفسیر شده اند و صریح در بحث امامت امام علی(ع) نیستند! در جواب می گوییم: مهم در این بحث ما این است که بدانیم خدا در قرآن به جز پیامبران الهی افرادی را برای هدایت و سرپرستی مومنین قرار داده است و از آ« در قرآن سخن گفته است که در آیه زیر این انتصاب با نام امام به صراحت آمده است :
«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ» (سجده : 24)
خدای متعال این مقام را بالا تر از مقام نبوت و رسالت معرفی کرده و می فرماید:در آیه ای دیگر خدای تعالی اطاعت از اولوا الامر را هم تراز اطاعت از خود و رسولش معرفی می کند که این اولوا الامر همان ائمه معصومین هستند :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ(نساء 59)و ده های آیه دیگر که در صورت علاقه می توانید به کتاب غایة المرام، تألیف: «سید هاشم بحرانی» مراجعه کنید.
اینکه ابراهیم (ع) به مقام امامت رسید فقط برای ایشان قابل اثبات است و قابل تعمیم نیست، حتی امامت با این عنوان که در آیه فوق اومده برای پیامبر اسلام هم ذکر نشده چه برسد به سایر امامان.
اشتراک لفظی را که نباید ملاک گرفت وگرنه دیگران به جناب خمینی هم میگویند امام خمینی.
چطور نتیجه گرفتید که اولی الامر همان امامان هستند؟ همطرازی آنها را چطور نتیجه گرفتید؟
مطلب سوم شما: اگر ولایت تکوینی اثبات نشود چه نیازی به امام زمان هست؟
جواب:
اولا تنها راه اثبات چیزی بودن آن در قرآن نیست؟ قرآن اصول را بیان کرده است و جزئیات و تبیین آن بر عهده پیامبر اکرم است: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ
پس اگر روایات هم ولایت تکوینی پیامبر و امام را تایید کند به فرموده قرآن برای ما حجت است.
روایات بسیاری در این مورد هست که بیان چند مورد آن بسنده می کنیم:
لولا الحجته لساخت الارض باهلها.(144)
اگر حجت نبود، قطعنا زمین، ساکنانش را فرو می برد.پیامبر فرمودند: اول ما خلق الله نوری ؛ اول چیزی که خدا آفرید نور من بود .
حمويني از ابنعباس روايت ميكند:
سمعت رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) يقول لعليّ(علیه السلام) خلقت أنا و أنت من نورالله تعالي؛
شنيدم كه رسول خدا به علي ميگفت: من و تو از نور خدا آفريده شدهايم.
مرحوم بهبهاني ميفرمايد: «اينگونه روايات در ميان عامه (اهل تسنن) و خاصه (تشیع) فراوان است.»
اينگونه روايات به خوبي روشن ميسازد كه نخستين مخلوق، همان نور محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه(علیهم السلام) بوده است كه پيش از آفرينش آدم وجود داشتهاند.امام باقر(علیه السلام) درباره نخستين مخلوق خداوند ميفرمايد:
إنّ الله تفرّد في وحدانيّته ثمّ تكلّم بكلمة فصارت نوراً ثمّ خلق من ذلك النور محمّداً و عليّاً و عترته ثمّ تكلّم بكلمة فصارت روحاً و أسكنها في ذلك النور و أسكنه في أبداننا فنحن روحالله و كلمته احتجب بنا عن خلقه فما زلنا في ظلّة خضراء مسبّحين نسبّحه و نقدّسه حيث لا شمس و لا قمر و لا عين تطرف...؛
خداوند در يگانگياش تنها بود، سپس به كلمهاي تكلم كرد كه آن كلمه نوري گرديد، سپس از اين نور، محمد و علي و عترت او را آفريد، سپس به كلمه ديگري تكلم كرد و آن كلمه، روح گرديد كه اين روح را در اين نور ساكن گردانيد. سپس او را در بدنهاي ما ساكن كرد، پس ما روح خدا و كلمه او هستيم كه به واسطه آن از خلقش پوشيده است. پس ما پيوسته در سايه سبز كه هنوز خورشيد و قمر و چشمي نگشوده بود، تسبيح و تقديس خدا ميكرديم... .
ثانیا: عقل و استدلال های فلسفی نیز تایید می کنند که در آفرینش واسطه های فیضی هستند که ما در این جا نمی خواهیم آن ادله را اقامه کنیم.
بنا بر این واسطه فیض بودن امام زمان ثابت است و در زمان غیبت گرچه به صورت ظاهری نمی توانند به هدایت مردم بپردازند و تفسیر قرآن بگویند و حکومت تشکیل دهند ولی به عنوان رکن عالم آفرینش در این عالم هستند و افاضه فیض مب فرمایند.
استاد فکر کنم شما تفاوت معجزه و ولایت تکوینی را ملاحظه نکردید.
نکته اول اینکه ما میبینیم پیامبران در دوره های مختلف معجزات مختلفی داشتند که شما هم ذکر کردید، اما آیا این به معنی ولایت تکوینی و تسلط ذاتی این بزرگواران بر امور بوده است؟ یا نه صرفا به درخواست خدا این کار انجام می شده است و در مواقع لزوم.
آیات قران ذکر میکنه که پیامبر بر آوردن معجزه در هر زمانی به طور دلخواه قادر نبوده است و حتی خیلی ها به او طعنه زده اند در این مورد. در صورتی که معنای ولایت تکوینی این است که هر موقع اراده کردی بتونی انجام بدهی. پیامبر خودش به ناتوانی خودش در این امر اعتراف میکنه.
نکته دوم، معجزات موردی که متناسب با امر رسالت هر پیامبری بوده است کجا و واسطه فیض بودن و قطب عالم امکان بودن و خلق همه ی موجودات کجا؟؟؟ تفاوت از زمین تا آسمان است
سوال مشخص است، چرا وظایف تشریعی پیامبر به صراحت در قران آمده ولی وظایف تکوینی نه؟ اینها که مهمتر است. معجزه هم که دلبخواهی انجام نمیشده است.
اینکه فردی بر اساس عبادت توانایی محدودی بدست میاره یک چیزی است و اینکه بر تمام امور عالم مسلط میشود یک چیز دیگر.
پیامبر نه علوم طبیعی میدانسته است، برای درمان مریضی به پزشکان مراجعه میکرده و ...
کجای اینها با ولایت تکوینی میخواند؟
نکته آخر، من تقریبا تمام این جنس احادیث را دیده ام در همه ی موارد مشکل سندی داشته اند تقریبا. در مورد رابطه ی ولایت تکوینی و امام زمان
احادیثی نظیر اینکه اگر امام نباشد زمین اهلش را فرو خواهد برد.
برای اینکه بحث کوتاه تر بشود پیشنهاد میکنم محور بحث روی ولایت تکوینی و ارتباطش با امام زمان بچرخد و از مسأله امامت بگذریم.