جمع بندی هدف خلقت
تبهای اولیه
سلام
موضوعی هست که مدتی ذهنم را مشغول کرده آن ها هم هدف خلقت است نظرات زیادی را می خوانم اما قانع نمی شوم
(استاد مطهری میگویند که خداوند نمی تواند هدفی از خلقت ما داشته باشد زیرا اگر اینطور باشد نشان دهنده نقصی در وجود اوست که با آن هدف می خواهد نقص خود را برطرف کند
پس هدف خلقت را باید در هدف مخلوق جست که در ادامه می فرمایند هدف مخلوق عبادت است و.......)
با این حال من هنوز قانع نشدم.خداوند اگر هدف نداشته باشد که زبانم لال خلقت را بیهوده انجام داده است . اصلامگر میشه همینجوری خداوند مارا بیافریند.باید دلیل پشت فرمان خداوند باشد.ولی از ان طرف استاد مطهری میگویند خداوند نمی تواند هدفی داشته باشد. ما که انسان هستیم وقتی می خواهیم کاری انجام دهیم کلی فکر می کنیم بعد خداوند برای خلقت ما دلیلی نداشته باشد مگر می شود. تاز فرشته ها به خلقت انسان اعتراض کردند ولی خدواند گفت من چیزی را می دانم که شما نمی دانید همه این ها نشان دهنده این هست که خداوند دلیلی برای خلقت داشتند.
میشه این مسئله را برای من خیلی ساده توضیح دهید؟خیلی خیلی ساده.
برای مثال استاد رائفی پور می گفتند جوانی اومد پیش من سوال پرسیدچگونه می شود که خداوند از رگ گردن به ما نزدیک است و هم بالای ما است و هم چپ و هم راست و هم پایین و همه چیز در اختیار اوست و بدون مکان است.بعد استاد رائفی پور گفتند یک گل رز را در ذهنت تصور کن خب این گل با فرمان تو به وجود آمد و تو هم بالای آن هستی و هم چپ و هم راست وهم پایین و با فرمان تو هم این گل از بین می رود.
اگر لطف کنید این سئله را خیلی ساده برایم توضیح دهید خیلی ممنون می شوم.
موضوعی هست که مدتی ذهنم را مشغول کرده آن ها هم هدف خلقت است نظرات زیادی را می خوانم اما قانع نمی شوم (استاد مطهری میگویند که خداوند نمی تواند هدفی از خلقت ما داشته باشد زیرا اگر اینطور باشد نشان دهنده نقصی در وجود اوست که با آن هدف می خواهد نقص خود را برطرف کند پس هدف خلقت را باید در هدف مخلوق جست که در ادامه می فرمایند هدف مخلوق عبادت است و.......) با این حال من هنوز قانع نشدم.خداوند اگر هدف نداشته باشد که زبانم لال خلقت را بیهوده انجام داده است . اصلامگر میشه همینجوری خداوند مارا بیافریند.باید دلیل پشت فرمان خداوند باشد.ولی از ان طرف استاد مطهری میگویند خداوند نمی تواند هدفی داشته باشد. ما که انسان هستیم وقتی می خواهیم کاری انجام دهیم کلی فکر می کنیم بعد خداوند برای خلقت ما دلیلی نداشته باشد مگر می شود. تاز فرشته ها به خلقت انسان اعتراض کردند ولی خدواند گفت من چیزی را می دانم که شما نمی دانید همه این ها نشان دهنده این هست که خداوند دلیلی برای خلقت داشتند. میشه این مسئله را برای من خیلی ساده توضیح دهید؟خیلی خیلی ساده. برای مثال استاد رائفی پور می گفتند جوانی اومد پیش من سوال پرسیدچگونه می شود که خداوند از رگ گردن به ما نزدیک است و هم بالای ما است و هم چپ و هم راست و هم پایین و همه چیز در اختیار اوست و بدون مکان است.بعد استاد رائفی پور گفتند یک گل رز را در ذهنت تصور کن خب این گل با فرمان تو به وجود آمد و تو هم بالای آن هستی و هم چپ و هم راست وهم پایین و با فرمان تو هم این گل از بین می رود. اگر لطف کنید این سئله را خیلی ساده برایم توضیح دهید خیلی ممنون می شومبسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام ببینید هرگز منظور از این که خداوند در امر خلقت هدفی برای خود نداشته، هرگز این نیست که این کار را لغو و بیهوده انجام داده است؛ برای توضیح مطلب ابتدا باید دقت کنید که ما برای هر فعلی دو نوع هدف داریم: یکی هدف فاعلی که به فاعل بر میگردد، به عنوان نمونه ما غذا می خوریم تا برای خودمان توانای جسمی کسب کنیم، هدف فاعلی هدفی است که فاعل برای کامل نمودن خودش آن را دنبال میکند. و دیگری هدف فعلی است که نفع آن به خود فعل برمیگردد، یعنی فاعل آن هدف را برای تکامل فعل در نظر گرفته است، نه تکامل خودش. اینکه گفته میشود قسم اول یعنی «هدف فاعلی» در خداوند راه ندارد، یعنی هدفی در ورای ذات خداوند برای او وجود ندارد، بلکه هدف فاعلی او همان ذات اوست، چون اگر خداوند در مقام فاعلیت هدفی خارج از ذات خودش داشته باشد لازمه ی داشتن چنین هدفی این است که خداوند ناقص باشد و بخواهد با یک فعل خودش را کامل کند. بنابراین خداوند هدفی برای خودش ندارد، اما این بدین معنا نیست که بی جهت خلق کرده است، بلکه خلق نمودن، لازمه ی صفات نیکوی اوست. یعنی چون خلقت نیکو است، بخشش نیکوست، فیض و اعطا به دیگران نیکوست این کارها را انجام میدهد، اما این ها اهداف او نیستند، بلکه لازمه ی صفات کمالیه ی خداوند هستند. به عبارت دیگر چون خداوند کامل است خلق می کند، نه این که خلق میکند تا کامل باشد. چند تا مثال میزنم ان شاالله مسئله روشن شود: ببینید رودخانه هرگز برای درختان و گیاهان جاری نیست، بلکه لازمه ی ذات رودخانه جریان است، اگر آب جاری نباشد اصلا رودخانه نیست، بلکه مرداب است، بنابراین برای خود جاریست، اما در این بین طبیعتا درختان و گیاهانی که در این مسیر وجود دارند نیز از رودخانه بهره می برند، اما رودخانه برای آنها جاری نیست. خداوند هرگز خلق نکرده است تا منفعتی برای خود جلب کند، بلکه هر موجود کاملی، فیضش جاری خواهد شد، این که می گویند خداوند هدفی ندارد از این باب است، وگرنه قطعا خداوند کار خوب را از آن جهت که خوب است انجام میدهد
1 - اگر خلقت بر اساس ذات الهی باشد پس باید مشابه باشد چرا که ذات خالقیت خداوند نباید دچار تغییر و بالا و پایین گردد. در حالیکه در عمل میبینیم که مخلوقات از نظر استعداد در رتبههای مختلفی قرار دارند بطوری که حتی خود خداوند نیز میفرماید که برخی مخلوقات را به برخی دیگر برتری دادهایم و یا برخی مخلوقات مسخر برخی دیگر هستند. اگر هدف آفرینش را تکامل مخلوقات در نظر بگیریم پس باید امکان رسیدن به کمال برای تمام مخلوقات یکسان باشد. اما میدانیم که رسیدن به کمال فقط برای انسان و شاید در مرحلهی بعدی برای جن امکانپذیر است نه برای تمام مخلوقاتفعل خداوند یکسان است، تمام تفاوت ها نشأت گرفته از تفاوت در ظرفیت ها و محدودیت های فاعلی است، این که یکی گوسفند به دنیا می آید و یکی انسان به خاطر تفاوت در علل پیشینی آنهاست وگرنه خداوند هرگز بدون علت و بی قاعده به یکی بیشتر از دیگری اعطا نمی کند. سلسله علل از خداوند که کاملترین علت است آغاز میشود و هرچه پایین تر می رود علل ضعیف تر می شوند، طبیعتا با ضعف علل، معلول ها نیز ضعیف تر میشوند. بله اگر همه مخلوقات مستقیما و بدون واسطه علل إعدادی از خداوند صادر میشدند هرگز میان آنها تفاوتی ایجاد نمیشد، اما اینکه مثلا گفته میشود تغذیه سالم و و تحرک موجب به دنیا آمدن فرزندان سالم تر و باهوش تر میشود نشان می دهد علل دیگر هم در این میان نقش دارند که موجب بروز این تفاوت ها شده اند. علاوه بر اینکه همه موجودات متناسب با رتبه وجودی خودشان تکامل و هدف دارند، اما انسان و جن چون از عقل برخوردار هستند تکامل از طریق تشریع و قانونگذاری را نیز دارند.
2 - هر موجودی وقتی خلق میشود دارای ویژگیها و صفاتی است؛ از جمله انسان. اما میدانیم که انسان دارای صفات منفی هم هست که اگر تسلیم آنها شود خداوند او را مجازات خواهد کرد. حتما میفرمائید وجود این خصوصیات و مبارزه با آنها از سوی انسان لازمه کمال است؛ اما بحث ما در اینجا لزوم وجود این صفات نیست بلکه چگونگی خلق این صفات است. لذا اولا با توجه به تفکیک مخلوقات از نظر رتبی و ثانیا با توجه به خلق صفات مثبت و منفی در مخلوقات دارای اختیار؛ به نظر میرسد هدف آفرینش ورای مخلوق بودن خداوند داشته باشدتمام آنچه در انسان وجود دارد کمال است، آنچه که به عنوان صفت منفی تلقی میشود حقیقت آن یک امرمثبت است، ریشه همه انحرافات اخلاقی در انسان افراط در شهوت و غضب است که هر دو لازمه زندگی انسان بوده و مثبت هستند، اما این ظرفیت را دارند که به انحراف انسان ختم شوند، اما در صورتی که تحت تسلط عقل تعدیل شوند هر دو از ضروریات زندگی بشر هستند، این طور نیست که خداوند صفاتی منفی برای انسان خلق کرده باشد، بلکه خداوند هر صفت و تمایلی برای انسان خلق کرده است مثبت است.
پاسخ توضیحات 1 شما: این معلولها نیز خود مخلوق خدا هستند. آن گوسفند ظرفیتش را از کجا آورده؟ درمورد تغذیه سالم هم کنترل تغذیه بعد از خلقت انسان و توسط خودش و به اراده خودش انجام میشود. اما آیا عوامل تاثیرگذار در ظرفیت موجودات هم دست خودشان بوده؟در این خصوص به چند نکته باید توجه بفرمایید: اول: ولو آنکه ما هیچ پاسخی نسبت به این مسئله تکوّن مخلوقات در گونه های مختلف نداشته باشیم اشکالی به این دیدگاه وارد نیست، چرا که عقل از طرفی محدودیت های ادراکی خود در این وادی را درک می کند.، و از طرفی با براهین متقن بی نیازی خداوند از هر چیزی از جمله آفرینش را اثبات کرده است. بنابراین ما زمانی میتوانیم در این خصوص به فعل خدا اشکال بگیریم که بر چرایی فعل او احاطه کامل علمی داشته باشیم که ممکن نیست، و یا در بی نیازی خداوند شک داشته باشیم که نداریم. دوم: ببینید آفرینش خداوند اعطاء وجود است، هر موجودی در هر قالبی و در هر حیطه وجودی که امکان تحقق داشته باشد خداوند نباید فیضش را از او دریغ کند، بنابراین از کامل ترین مخلوق تا ضعیف ترین مخلوق که علل إعدادی او فراهم شود فیض وجود از جانب خداوند جاری و ساری خواهد شد. برای اینکه روشن تر شود اجازه بدهید یک مثالی بزنم، شما یک لامپ را تصور کنید، آنچه که از این لامپ ساطع میشود یک نور بسیار شدید است، اما هر چه این نور از لامپ دورتر میشود ضعیف تر و محدود تر میشود؛ فیض وجودی خداوند نیز اینگونه بوده، و در یک رتبه متوقف نشده است، خداوند از کامل ترین مخلوق یعنی مجردات تامه تا ضعیف ترین موجودات به لحاظ رتبه وجودی در عالم ماده خلق کرده است. ثانیا هر کدام از موجودات در این جهان نقشی ایفا می کنند، یعنی اینطوری نبوده که خداوند نعوذبالله از سر تنوع طلبی این گونه های مختلف جانوری را خلق کرده باشد تا بگوییم چرا مانند هم خلق نکرده است، بلکه هر کدام باید به گونه ای خاص و با توانایی های خاصی خلق میشدند تا بتوانند وظیفه ای که قرار است در طبیعت بر عهده بگیرند را به خوبی ایفا کنند، امروزه دانشمندان زیست شناس هم به این نقش استراتژیک موجودات پی برده اند و به همین خاطر تأکید ویژه بر حفظ گونه های گیاهی و جانوری دارند.
اینکه چرا بجای «چرایی خلقت» بنده از «چرایی تفاوتها» پرسیدم درست است که بحث اصلی تاپیک چرایی خلقت است اما استارتر محترم پرسیدند که «هدف» از خلقت چیست و شما کمال خداوند را پاسخ دادید بحث تفاوت در خلقت از اینجا اهمیت پیدا میکند که این سوال مطرح است که: «اگر خداوند هدفی نداشته و ذات کامل او سبب خلق شده است پس باید فیض یکسان منتشر کند که نتیجهاش میشود مخلوقات یکسان اما میبینیم که خداوند متفاوت خلق کرده است و نتیجه میگیریم که خداوند فیض یکسان به موجودات نرسانده نتیجه این خواهد شد که خداوند هدفی داشته است چون اگر هدفی نمیداشت پس نباید در خلق تفاوتی پدید میآمدببینید آنچه دلیل عقلی به ما می گوید این است که هدف خداوند از خلقت نمی تواند چیزی در ورای ذات خودش باشد چرا که چنین چیزی مستلزم نقص خداوند خواهد بود، اما این هیچ تلازمی با این ندارد که فیض خداوند نسبت به همه مخلوقات یکسان باشد، بلکه این در گرو حکمت است که آیا تفاوت حکیمانه است یا تساوی. بنده به همین خاطر در ابتدای بحث هدف فعلی و فاعلی را از هم جدا ساختم، چون خداوند اگرچه هدف فاعلی غیر از ذات خودش ندارد، اما هدف فعلی ورای ذاتش دارد، یعنی خداوند برای خود افعالش، اهدافی داشته است. وقتی قرار است معرفت و عبودیت هدف آفرینش باشد و انسان برای همین خلق شده است طبیعتا آنچه که انسان برای حیات و رشد و نمو بدان نیازمند است نیز باید خلق شود، به همین خاطر قرآن کریم در آیات متعددی می فرماید: ما همه چیز را مسخّر شما نمودیم. این پاسخ به لحاظ کلامی بود، اما به لحاظ فلسفی فیض خداوند به صورت نامحدود همگان را در بر میگیرد اما هر کسی متناسب با ظرفیت و استعداد خویش از آن بهره مند می شود، اما این که تفاوت ظرفیت ها هم به خدا برمیگردد پاسخ این است که اینگونه نیست که مستقیما برگردد، یعنی اینطور نیست که خداوند یک ظرفیت محدود را مستقیما خلق کند، بلکه خداوند جهان را بر پایه اسباب و علل خلق نموده و همه چیز به صورت تدریجی تکوّن یافته است، به همین خاطر می فرماید زمین و آسمان را در 6 مرحله آفریدیم و فیزیکدانان هم از مراحل پیدایش جهان سخن میگونید، یعنی تدریج و تکامل متناسب با علل پیشینی در ذات ماده است. این شکل گیری تدریحی منجر به ایجاد ظرفیت ها و استعدادهای متفاوت شده است. در هر صورت اگر این پاسخ فلسفی در نگاهتان جذاب نیست و آن را نمی پسندید به همان پاسخ کلامی بسنده کنید. اما پاسخی که شما مبتنی بر عالم ذر دادید مشکل را رفع نمی کند، فارغ از اختلاف نظرهایی که در مورد عالم ذر وجود دارد، این اشکال دوباره مطرح میشود که تفاوت های قولی در عالم ذر از کجا نشأت گرفته است. چون اگر دو موجود 100درصد در سلایق و علایق با یکدیگر برابری داشته باشند محال است دو انتخاب متمایز داشته باشند، بنابراین در صورت برابری فیض الهی در عالم ذر و تساوی 100درصدی تمام مخلوقات در عالم ذر قطعا همگی می بایست به یک صور ندای الهی را پاسخ می دادند. در مورد پاسخ دومتان سخنتان درست است، یعنی هدف فعلی خداوند از خلقت هر مخلوقی متفاوت است، همانطور که قرآن کریم می فرماید: « َ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»؛ پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش او را به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود(طه:50) منظور از هدایت در اینجا هدایت تشریعی نیست که مختص انسان و جن است، چون اینجا هدایت به همه مخلوقات نسبت داده شده، بنابراین همه موجودات هدف دارند. بنابراین اگر منظور شما از این پاسخ، همان پاسخ کلامی است که هر چیزی هدف فعلی جداگانه دارد حرف درستی است، اما این پاسخ ارتباطی با این سوال ندارد که چرا انسان، انسان شد و چرا گوسفند، گوسفند. این پاسخ صرفا می گویند هر دو هدفمند آفریده شده اند.
این پاسخ ارتباطی با این سوال ندارد که چرا انسان، انسان شد و چرا گوسفند، گوسفندبخشی پاسخم صرفاً پاسخ این بود که هر دو هدفمند آفریده شدهاند (جدای از اینکه چرا یکی گوسفند شده و دیگری انسان) اما در بخشهای دیگری از پاسخم مربوط به این بود که چرا یکی گوسفند شده و دیگری انسان:
اینکه چرا گوسفند، گوسفند خلق شده و انسان، انسان؛ دلیلش این است که نوع روحی که در این دو دمیده شده متفاوت است جایگاهی که گوسفند به نسبت خودش در نهایت به آن میرسد، معادل همان جایگاهی است که انسان به نسبت خودش در نهایت به آن میرسد. این جایگاهها با هم برابر نیستند اما به نسبت هر موجود ارزش برابر دارند درمورد اختلاف درجات در بین مخلوقاتی که دارای اختیار هستند نیز عللی که مقدار ظرفیت و استعداد دریافت فیوضات الهی را برای آنها مشخص میکنند علل قبل از آفرینش نیست بلکه علل بعد از آفرینش است. یعنی اعمالی که من بعد از آفرینش انجام خواهم داد از آنجا که در حیطه علم الهی است و از طرفی قبل و بعد برای خداوند اصلاً مطرح نیست (زمان فقط برای ما معنا دارد) لذا بر اساس همان اعمال، ظرفیت انسانها مشخص شده و شرایط کنونی برای آنها شکل گرفته است به عبارتی هر موجودی زمانی که خلق میشود مطابق با عین ثابت خود در تعین ثانی شرایطی بر او مترتب میشود که اقتضای حقیقت وجودی اوستپس دلیل اختلاف در آفرینش بین موجودات غیرمختار و موجودات مختار به این دلیل است که روح این دو گروه متفاوت است و دلیل اختلاف در خلقت موجودا مختار (بین انس و جن - یا بین انسانی با انسان دیگر) به دلیل اختلاف در اعیان ثابته است. در واقع مطابق با ظرفیتی اکتسابی خود آنها در آینده است که فیض دیافتی آنها در گذشته مشخص میشود به نظر من خلقتی که ما بدون هدف و بر مبنای خالقیت خداوند از آن یاد میکنیم باید خلقت بینقص باشد که از نظر من خلقت نور وجودی پیامبر(ص) است یعنی مخلوق کاملی بوده به نام پیامبر(ص) که عین ثابتش ظرف کاملی برای دریافت بی کم و کاست فیض خداوند شده و علت آفرینش شده است و چون لازمهء این خلقت اصلی و بینقص؛ خلقت اسباب و عللی است (از جمله کثرت انسانها) پس سایر موجودات نیز خلق شدهاند (این سطر آخر را از روی توضیحات شما تقلب کردم )