دورهمی کاربران انجمن گفتگوی دینی
تبهای اولیه
#652
به پرندگان بگو
شاخه هایت را فراموش نکنند.
پاییز
آخرین حرفِ درخت نیست
#653
سلاااااااااااااااااااااااام
وقت همگی به خیر
سلام قبلی که بی جواب موند
فعلا که منع شدیم از فعالیت تو فضای مجازی هرچند زیاد توجه نمیکنم به توصیه پزشک
هستم تو جاهای دیگه ولی خب چون اینجا بودن نیاز به حضور مستمر داره و ........ مجبورم که یکم دور باشم از فضاهایی اینچنینی البته خدا رو شکر الان حالم بهتره
اگه بدی دیدید حلال کنید من نه قصد آذیت کسی رو داشتم نه چیز دیگه برای رعایت نظم تایپک و ..... باید قوانین یادآوری میشد که گاهی هم به مذاق بعضی ها خوش نمیومد
هر جا که هستید آرزوی من برای تک تک کابرا سلامتی و موفقیت روزافزون
دوستدار شما اللیل و النهار
یاحق


#654
سلام
بهتره به حرف دکترت گوش بدی
و نظرم اینه : بری که برنگردی
#655
یبار دیدم یه پسر به دختره گفتش برو بابا تو هم با این حرفات .همه داریم به فنا میریمو خلاصه اینجور حرف ها.البته پسر بدی نبود
منم مث همیشه دعوایی خواستم حمله کنم به پسره و مخصوصا اینکه به ی دختر مظلوم اینجوری گفته توی یکی از همین تایپیک های اسکدین...خلاصه بنابر تجربه گفتم دخالت نکن به تو چه مگه دختره کیت میشه خلاصه بزور خودمه نگه داشتم تا موندش دختر اومد پست داد داداش ...چطوری...دلم برات تنگ شده بود البته دقیقا این جملات نبود ولی مظمونش این بود مضمون با این ض هستش خلاصه من انقد خدارو شکر کردم یبار حرف نزدم ...خخخخخ همش اون وسط ضایع میشدم
منم از دختره بدم اومد چرا با من همهانگ نکرده بود....
خلاصه این خاطره یهو اومد گفتم بگم
والا من تا حالا یادم نمیاد به کسی گفته باشم عزیزم .... خلاصه همین لوس بازیا
تا جایی که جا داشته و روحیات طرفمم سعی کردم دعوا کنم
حالا خیلی بخواد شاخ بازی در راره که از دو روش استفاده میکنم یکیش دعواست اونیکی بی خیال نمیگم.
اگرم کاری به کارم نداشته باشه یه حرفی زدم دیدم اروم و مظلوم جوابمو داد منم کاری ندارم و دعوا نمیکنم تا اخرش
خب حالا من واقعا اینجوریم...
فک نکنم به نظر خودم خیلی ادم خوبی هستم و اگرم چیزی گفتم طرفم بیشتر مقصر بوده ..مگه نه..
#656
شبتون با طعم انار
بای.


#657
بیت المعمور said in سلام
سلام جناب بیت المعمور
خوب سلامت هستید؟
به نظر میاد ناراحت شدید اگه با رفتارم باعث ناراحتیتون شدم عذر خواهی میکنم.
خیلی ممنون. به حرفتون فکر می کنم.
مرسی که بهم گفتی. خیلی ها همچنین چیزی به آدم نمیگن چون ممکنه ناراحت بشم. تو واقعاً فوق العاده ای!
یاحق

#658

#659
الیل جان تولدت مبارک....


#660
تولدتون مبارک الیل و النهار
شیرینی چی میخوابید بدید به ما؟

#661
guest said in یبار دیدم یه پسر به دختره
نه بابا شاخ بازی کسی در نمیاره گست بانو...
مگه میتونه!!!


#662
اللیل والنهار said in سلام
سلام خانوم مدیر !
خوبم ولی چند سالی هست مریضم هر کاری کردم خوب نشدم...
سر کار قبلیم ، نیروها میومدن و میرفتن.
یکی از همکارام که اهل دختربازی و اینا بود یه تیکه کلام داشت...
هر کی میومد خداحافظی کنه و بره میگفت : بری که برنگردی.. فکر کنم این تیکه رو از فضای مجازی گرقته بود...
رفتارهای شما تایع سیستمی بود که شما قبولش کرده بودین ولی مشکلات من بیش از اینکه با شما باشد با دیگرانی بود که بماند... و یادم نیست سر چه چیزی با شما اختلاف پیدا کردم و مهم هم نیست خیلی وقت است که گذشته است...اگر فرضا شما در حقم اجحاف یا ظلمی کردید بخشیدم...اصولا نمیتوانم به خودم بقبولانم کسی به خاطر من دچار بازخواست و عذاب شود... حتی نمیدانم چرا برای ظالمینی که مرده اند لعنت میفرستند؟! اگر زنده بودند جای توجیه داشت ... مثلا اگر یزید زنده بود، میگفتم لعنش کنم شاید ضعیف شود و مومنان قوی شوند... اما اگر مرده باشد لعن من چه سودی دارد؟ مگر قرار است خداوند بیش از عدالتش او را عذاب کند؟ و اصلا چرا باید دعا کنم او با عدالت بازخواست شود؟ البته شاید حق الناسی هم به گردم داشته باشد بعد از آن ظلم بزرگ، ولی چرا باید از حقم استفاده کنم تا او عذابش بیشتر شود؟
این حال و وصف من است در مقابل یزید و امثالش...
شما که دیگر مومن هستید و خداپرست...
امیدوارم حالتان خوب باشد و خوب تر بشود.
یا مدیر یا مدبر
#663
خدایا !
شرمنده ، اول جنبه بده بعد شهامت !
#664
A Curious Mind said in حالا خیلی بخواد شاخ بازی در
Never
#665
99/9/9
چه خبره.؟!
#666
هیچ خبری نیس
فقط الکی خودمونو پایبند اعداد میکنیم ...حالا تاریخ تفلد بچت رند باشه چی میشه رند نباشه چی میشه ..بجای اینکارا یه اسم درست و حسابی بزارید و تو تربیتش بکوشید...
والا بخدا ...
اومدو یهو گفتن همه ی تاریخ هارو یه روز باید عقب جلو کنیم چون اشتبا شده
مثلا اونیکی بچش ۹.۹.۹۹ به دنیا اومده بشه ۸.۹.۹۹ این تاریخارو من درست نوشتم خودش این شکلی شد
اومدو ی روز زمین نچرخید ...اومدو مدارشو عوض کرد ..اومدو چرخشش تندتر شد..بعدشم تاریخ میلادیو چیکارش میکنید ..
راستی ما هر سال توی مدار چرخش زمین باید ی تغییراتی داشته باشیم نمیدونم دور تر میشیم یا نزدیکتر...
#667
من روزی نیست بیام و بگم اه این چیه نوشتم
#668
سلاااااااااااام
ممنونم خیلی
که پست های منو می خونید
فقط فک نکنید من بیکارم ...انقد گرفتارم که پایان نامم رو بی خیال شدم برام مهم نیست کی تمومش کنم فقط دعام کنید بتونم دفاع کنم ..
فعلا بیخیال درس و دانشگا شدم تا خدا چی بخواد..
از خوابم می زنم تا بتون بیام اسکدین ...
حتی میتونستم بجای اینکه اینجا بیام تا حالا پایان نامم رو نوشته بودم تمومش کرده بودم
#669
بعدشم اینجا اومدن راحتر ازپایان نامه نوشتنه
#670
کیت تشخیص کرونا از دستاوردهای اخیر بود شهید فخری زاده.....
#671
guest said in سلاااااااااااام
سلام
گست بانو بشینین پایان نامه رو تموم کنید
ما روی شیرینیش حساب کردیم
خوبیت نداره مردم رو معطل نگه داشتین:)
#672
A Curious Mind said in سلاااااااااااام
ممنونم ذهن کنجکاو ...
واقعا همیشه حرفات انرژی مثبت ...
نه بابا ولش بسکه خواستم بنویسم نشده دیگه حوصلشو ندارم..اصلا بلد نیستم ..نمیتونم ترجمه کنم ..سخته ..
باید شب تا صبح و صبح تا شب بیکار باشم بشینم پاش ولی نمیشه ...هی بخودم میگم روزی یک ساعت وقت بزار تا هر جا پیش رفتی اینکه از هیچی خوبتره...ولی بازم نمیشه..
شاید تو این هفته شاید دوباره شروع کردم بنویسمش ولی اگه بازم سخت باشه ممکنه بازم ننویسم ..واقعا ترجمه و ربطش دادن به پایانامه و نتیجه گیری سخته..
بعدشم معلوم نیست من اصلا بتونم پایا ن ناممو تمومش کنم شما شیرینی چی می خوایید جلو جلو تقدیم کنم
#673
guest said in سلاااااااااااام
خب سختی داره ولی باید کم کم رفت جلو.
اولش سخته ولی کم کم راه میفتین و یواش یواش تموم میشه.
ترجمه هم اولش یه کم سرعتتون کمه ولی بعدا راه میفتین اصلا دیگه نیازی به ترجمه ندارین و خودتون مینویسید اونچه که فهمیدید.
----
شیرینی که باید بگیرم، از پایان نامه شما و ازدواج فروردین و بقیه
میخوام شیرینی فروشی بزنم...
بعدش به قیمت چند برابر بفروشم به خودتون
ولی مزه ش به اینه موفقیت شما رو هم ببینم، اینجوری نمیچسبه بهم: (

#674
مرسی ذهن کنجکاو ...شما لطف دارید
چندین بار خواستم ولی نشده یبار دیگه امتحانش میکنم.
#675
سلام گست گرامی
اول بگردید دنبال راه میانبر، طوری که با کمترین زحمت به بهترین نتیجه برسید.
بعد همون طور که ذهن کنجکاو گرامی فرمودند، به مرور کارتون میفته روی روال و ساده میشه. دو صفحه کامل که ترجمه کنید، صفحات بعدی براتون سادهتره. نیاز هم نیست که تمام کلمات یه جمله رو بدونید و میشه بعضی رو حدس زد.
یه روز که وقت روی کار بگذارید روزهای بعدی کارتون ساده تره. یه جورایی عادت میشه براتون.
و یه پیشنهاد مذهبی: بیست تا نماز دو رکعتی پشت سر هم بخونید، میبینید که بعدش کارهای نیازمند تمرکز براتون سادهتر میشه. حالا شاید معادلش رو در فعالیتهای غیرمذهبی هم بشه پیدا کرد ولی این شیوه جواب میده در هر صورت.
سحرخیزی (خواب ساعت ۹ شب و بیدار شدن پنج صبح) برای برخی جواب میده.
طبق تجربهام اگر کارهای اینترنتی مثل چک کردن اینستا و سایتها و ... رو به بعد از ساعت شش موکول کنید، راحتتر به کارهای دیگه در طول روز میرسید.
اگر پایاننامه شما در ادامه کار دانشجوی دیگری است، شاید بتونید از فایل تایپشدهاش استفاده کنید و کار خودتونو بهش اضافه کنید. زمان ما میخواستن این کارو ممنوع کنن ولی رایج بود و مشکلی ایجاد نمیکرد.
امیدوارم موفق باشید گست گرامی
#676

#677
فروردین said in شیرینی که باید بگیرم، از
ایموجی چیه فروردین؟
وانت میفرستم جعبه شیرینی ها رو بذار پشت وانت:)
#678
ایموجی یعنی همین شکلک ها

اینا


#679
مرسی فروردین ...
خیلی ممنونم بهم کمک میکنید البته من همیشه دعا گوی شما هستم بخاطر سایت زبان ...
فقط نکته هایی که گفتی ی جوری انگار من یه برجی ساختم رفته بالا کج الان باید درستش کنم خرابش کنم از اول شروع کنم
دقیقا من از اول نشستم پایان نامه مینویسم
یعنی فک کن یبار دادم بیرون کارمو الان خودم خوشم نمیاد نمیدونم اصلا چجوری پایان نامه می نویسن دارم از اول از فصل ۲ شروع کردم ...حرفشم میزنم گیر میکنم چه برسه ...تمومش کنم
#680
درست این حرفایی که گفتی خیلی خوبه فک کنم مشکل من ساعت خواب هستش
طول روز همش خستم چون شبا مث جغدا بیدارم...راستی منظورت ۶ عصر هستش یا صبح..فکنم منظورت صبح باشه من که ۶ صبح تازه می خوابم...
#681
ارادت دارم گست گرامی
بر اساس تجربه خودم، بهتره کارهای متفرقه اینترنتی رو منتقل کنیم به بعد از غروب. خودم سیستمم این بود که تا شیش عصر کار و بعدش تفریح. حالا ممکنه برای شما برنامه دیگهای جواب بده.
از خدمات مشاوره روانشناسی هم میتونید استفاده کنید (چه حضوری چه تلفنی) ولی خودم استفاده نکردم.
من شخصاً خیلی روی پایاننامهام کار کردمم ولی الآن بایگانی شده تو کتابخونه و نمیدونم کسی خونده اونو یا نه ... خیلی سخت نگیر
#682
تریلی بفرست
#683
guest said in ایموجی یعنی همین شکلک ها
داشتم پست هارو دوباره می خوندم
دیدم مثال های شکلکم خیلی یجوریه انگار عمدی در کار بودهد
گفتم پرانتزی بگم صرفا من از این دوتا خیلی خوشم میومد همبینجوری روش زدم بخدا و کاملا تصادفی بوده با تشکر
#684
جناب فروردین ممنونم که از تجربیاتت گفتی خیلی خوبه که من سخت نگیرم .باید پایان نامه که بیرون نوشته بودنو میدادم میرفتش ولی از حلال حرومش ترسیدم یهو نشستم خودم از اول شروع کردم شده چن سال..
#685
امروز یعنی ۹۹.۹.۹ یجوری بود پر از تنش و اعصاب خورد کنی ...
سکوت ...باران...تنهاییی....
خاطرات بچگی...اشک ها..دفتر یاداشت...
دست های یخ زده....آغوش گرم خانه...
محبت مادر...اعداد بی جواب ریاضی...دوستان نامهربون..دنیای کوچیک..خنده های کودکی...دست های مهربان...دوست بسکتبالی...سادگی...عاشقی..بی ریاییی...راستگوییی....
ابری...نمکی...مژه های خیس...چشم های خوشحال...زیبایی...قلب شکسته...دعا...
#686
بعضی شب ها که دیگه دلم خیلی میگیره دنباله یجامیگردم که برم توش خوش بگذرونم میرم تو سیاره های دوربرمون ...مریخ که اولویت اولمه بعدش میرم مشتری بعضی وقت ها هم نپتون بعضی وقتا هم توی راه بین زمین و خورشید و کلی سیارک ...
راستی بعضی وقتا سوار یه تیکه سنگ بشید و برید حداقل یه دور تو منظومه شمسی بزنید ...
#687
بالای کوه کناره چشمه که صدای سرازیر شدن اب از بین سنگ ها و پستی بلندی ها اهنگ و صدای خاص و زیبایی داره و گل های صورتی که اطرافتو گرفتن و عطرشون هر از گاهی با نسیم خنک به صورتت می خوره و ی نفس عمیق میکشی و اسمون ابی رو نگا میکنی کهدچن تا تکه ابر خیلی سفید توش حرکت میکنن و پرتو های خورشید که باهات شوخی میکنن و می خندوننت ...
این جا هم برید خیلی با مزست
اصولا من چون از تنهایی می ترسم تنها نمیرم بالای کوه ...شما تنهایی دوس داشتید تنها برید...

#688
شبتون آلبالویی ....

#689

#690
سلام به همگی شبتون بخیر...
هی با ترس میام ...میگم نکنه مدیر سایت بگه دس از سره این تایپیک وردار گست
البته مهم هم نیست...
یعنی یک نفر اینجا پست های منو نخوند ...دوحالت بیشتر نداره یا خونده گفته این دیوونرو باش ...یا خونده رفته فک کرده ..منظورم گردش تو سیاره هاست
حالا بی خیال اینم مهم نیستش...

#691
ی چشمو بستم ی چشمم بازه تا بتونم بنویسم
حسشم نیستش
اوکی زنده موندیم شبای دیگه میام مینویسم...
۸۵۶۲
#692
#693
ایشالا فردا واقعا خستم ...اگه از خستگی نمردم
بای همگی شبتون عطر جنگل
#694
کی میشه صفحه بعد
#695
۸۵۸۴
اینا تعداد بازدید از این تایپیک بوده منهای ۱۰ تاش واسه خودم باشه باید ۸۵۷۴ باشه۱۲ بار دیگه اینجا باز شده ...حالا بگیریم هر نفر دوبار صفحه رو باز کرده میشه شش نفر
از این شش تا ۳ نفرش مدیر باشند میمونه ۳
یعنی در کمترین حالت و حداقل ترین امکان ۳ نفرغیر مدیر اومدن اینجا
#696
انگشتم درد گرفت
#697
پس چرا نمیره صفحه بعدی
#698
guest said in انگشتم درد گرفت
خسته نباشید گست بانو.
#699
گوهر مردان در سختی ها مشخص می شود. حضرت علی (ع)
واقعا سخنان حضرت علی(ع) صرف نظر از اینکه حتی دینی بهش نگاه کنیم خیلی پر مغز هستند.
نتیجه ای که من بهش رسیدم، انسان باید اخلاق عملی رو پی بگیره تا نتیجه برسه، هر چقدر هم ادم عالم بشه اگر فضیلت های اخلاقی رو کسب نکرده باشه بزرگ نخواهد شد.
#700
A Curious Mind said in انگشتم درد گرفت
ممنون مرسی
#701
فکنم این دیگه بشه صفحه بعدی
- اولین
- قبلی
- …
- 10
- 11
- 12
- 13
- 14
- 15
- 16
- 17
- 18
- بعدی
- آخر