حدیث «لوح جابر»!
تبهای اولیه
حدیث «لوح جابر»!
نظرتان درباره این شبهات پیرامون حدیث لوح چیست؟
مهمترین حدیثی که در معرفی ائمة اثنی عشر در کتب شیعه آمده است، حدیث مشهور به حدیث لوح جابر است. این حدیث به چند عبارت و چند طریق آمده:
الف – در کتاب إکمال الدین [۱۶۰]صدوق و نیز در کتاب عیون أخبار الرضا این حدیث با این سند آمده:
«حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحق الطالقاني قال: حدثنا الحسن بن إسمعیل قال: حدثنا أبو عمرو سعید بن محمد بن نصر القطان قال: حدثنا عبید الله بن محمد السُلّمي قال: حدثنا محمد بن عبدالرحمن قال: حدثنا محمد بن سعید قال: حدثنا العباس أبي عمرو عن صدقه بن أبي موسى عن أبي نصرة قال: لما احتضر أبو جعفر محمد بن علی الباقر ÷عند الوفاة، دعا بابنه الصادق فعهد إلیه عهداً، فقال له أخوه زید بن علي: لو امتثلت فيَّ بمثال الحسن والحسین علیهما السلام لرجوت أن لا تکون أتیت منکرا، فقال: یا أبا الحسین إن الأمانات لیست بالمثال ولا العهود بالرسوم، وإنما هي أمور سابقة عن حجج الله تبارك وتعالى، ثم دعا بجابر بن عبدالله فقال له: یا جابر حَدِّثنا بما عاینتَ في الصحیفة، فقال له جابر: نعم یا أبا جعفر، دخلت على مولاتي فاطمة‘ لأُهنّئها بمولود الحسن ÷فإذا هي بصحیفة بیدها من دُرَّة بیضاء، فقلتُ یا سیدة النسوان ما هذا الصحیفة التي أراها معك؟ قالت: فیها أسماء الأئمة من وُلدي. فقلت لها: ناولیني لأنظر فیها، قالت: یا جابر لولا النهي لكنت أفعل، لكنه نُهِی أن یمسها إلاًّ نبيٌّ أو وصيّ أو أهل بیت نبي ولكنه مأذون لك أن تنظر إلى باطنها من ظاهرها! قال جابر: فقرأت فإذا فیها: أبوالقاسم محمد بن عبدالله المصطفی أمّه آمنة بنت وهب؛ أبوالحسن علي بن أبي طالب المرتضى أمه فاطمة بنت أسد بن هاشم من عبد مناف؛ أبو محمد الحسن بن عليّ البَرّ؛ أبو عبدالله الحسین بن علي التقيّ، أُمُّهما فاطمة بنت محمد؛ أبو محمد علي بن الحسین العَدل، أمه شهربانویة بنت یزدجرد بن شاهنشاه؛ أبو جعفر محمد بن علي الباقر، أمُّه أم عبدالله بنت الحسن بن علي بن أبي طالب؛ أبو عبدالله جعفر بن محمد الصادق، أمه أم فروة بنت القاسم بن محمد بن أبي بكر؛ أبو إبراهیم موسى بن جعفر الثقة، أُمّه جاریة اسمها حمیدة؛ أبو الحسن علي بن موسی الرضا أمه جاریة اسمها نجمة؛ أبو جعفر محمد بن علي الزّكيّ، أُمّه جاریة اسمها خیزران؛ أبو الحسن علي بن محمد الأمین، أمه جاریة اسمها سوسن؛ أبو محمد الحسن بن علي الرفیق، أمه جاریة اسمها سمانة وتكنى بأُمّ الحسن؛ أبوالقاسم محمد بن الحسن هو حجة الله تعالی على خلقه القائم، أمه جاریة اسمها نرجس، صلوات الله علیهم أجمعین».
اولا: در این حدیث، جابر گفته: «من برای تهنیت و مبارک بادِ تولد حسن، خدمت فاطمه رفتم»، اما در آن زمان مرسوم نبوده که مسلمانان برای تهنیتِ مولود به خانه مادر فرزند بروند!
ثانیا: بر فرض آنکه چنین رسمی بوده، اما آخر جوانی چون جابر بن عبدالله- که در آن موقع سنش از ۱۶ یا ۱۷ سال تجاوز نمیکرد و چون در سال سوم هجرت، که حضرت حسن متولد شد، جابر هنوز ازدواج نکرده و اعزب بود، زیرا جابر پس از فوت پدرش عبدالله بن حزام، که در جنگ اُحد در سال سوم هجرت شهید شد، یعنی همان سال تولد امام حسن با زنی بیوه ازدواج کرده بود- نمیتوانسته تنها به خانة فاطمة زهرا علیها السلام رفته باشد! و متن روایت میرساند که او تنها بوده و کسی در این وقت با او نبوده است؟!
ثالثا: لازمة دیدن و خواندن چنین لوحی که در دست حضرت فاطمه علیها السلام بوده، آن است که جابر از فاصلة خیلی نزدیک آن لوح را دیده و خوانده باشد، و چنین اتفاقی جداً بعید است که حضرت زهرا علیها السلام ، که از وی نقل میکنند: «بهتر است هیچ مردی زن نامحرم و هیچ زنی مرد نامحرم را نبیند»، اجازه دهد که جابر آنقدر به او نزدیک شود که بتواند آن لوح را در دست آن حضرت بخواند!
رابعا: در این حدیث، اسامی مادران ائمه را غالبا اشتباه گفته است، مثلا در لوحی که از همین جابر در کتاب اثبات الوصیّه آمده، نام مادر حضرت علی بن الحسین جهان شاه است و در اینجا شهربانو! است و نام مادر حضرت امام رضا تُکتَم و در این جا نجمه است و همچنین اسامی دیگران!
خامسا: حضرت فاطمه علیها السلام در این حدیث فرموده: «در این لوح نام امامان از فرزندان من است»، و در عین حال، نام پیغمبر و علی نیزدرآن است در حالی که آن حضرت، مادر آن دو نیست! و عیب های دیگری نیزدرآن هست.
برچسب:
موضوعات مشابه:
با سلام و عرض ادب
«جابر بن عبدالله انصاری»؛[1]یکی از صحابه کرام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که بعد از رحلت آن حضرت توفیق درک امامان شیعه تا امام باقر (علیهم السلام) را داشته و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سالها پیش به وی بشارت دیدار امام باقر (علیه السلام) را به وی داده و به او فرمودند: «تو مردی از خاندان مرا درک می کنی که نام او محمد بن علی است و کنیه ی او ابوجعفر است پس سلام مرا به وی برسان».[2]
در بیان سال وفات «جابر بن عبدالله» اقوال مختلفی در کتب تراجم و تاریخ بیان شده است که مشهور این اقوال سالهای: (74 و77و 78)، و مدت عمر وی نیز (94 سال) ذکر شده است.[3]
از افتخارات «جابر بن عبدالله انصاری» ثبات قدم وی در تبعیت از عترت (علیهم السلام) و نقل روایات و اخبار فراوان از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت است که حدیث «لوح جابر» یکی از این اخبار است که بیانگر تعداد امامان و جانشینان پیامبر اکرم (صلی لله علیه و آله) است.
این حدیث با اسانید مختلف و الفاظ مختلفی نقل شده اما همگی در اصل معرفی دوازده امام (علیهم السلام) اشتراک مضمون داشته و البته روایات مبیّن و معرّف ائمه (علیهم السلام) منحصر به نقل «حدیث لوح» نبوده؛ بلکه روایات معرّف ائمه (علیهم السلام) و نص بر امامت آنان در منابع روایی شیعه به اسانید متواتر روایت شده است.
محتوای این خبر بیانگر آن است که «جابر بن عبدالله انصاری» روزی در ایام حیات رسول الله(صلی الله علیه و آله) برای تهنیت گویی ولادت امام حسین (علیه السلام) به منزل فاطمه (علیها السلام) رفته که در این دیدار وی در دست آن حضرت لوح و صحیفه ای سبز رنگ که توصیف آن بیانگر آسمانی بودن آن است را مشاهده نموده که در آن صحیفه نام اوصیای پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) درج شده که جابر از این صحیفه نسخه ای را استنساخ نموده و در زمان امامت امام باقر(علیه السلام) به درخواست آن حضرت، آنرا بر آن حضرت عرضه داشته است.
[1] . «جَابر بْن عَبْد اللَّه بْن عَمْرو بْن حرَام بْن ثَعْلَبَة بْن حرَام بْن كَعْب بْن غنم بْن كَعْب بْن سَلمَة». (ابن حبان، الثقات، وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية، ج3، ص51).
[2] . «إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَيْتِيَ اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ يُكَنَّى أَبَا جَعْفَرٍ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَام». (كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج1، ص305).
[3] . ابن حبان، الثقات، وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية، ج3، ص51.: «مَاتَ سنة ثَمَان أَو تسع وَسبعين بعد أَن عمى وَكَانَ يخضب بالحمرة وَكَانَ لَهُ يَوْم مَاتَ أَربع وَسَبْعُونَ سنة وَصلى عَلَيْهِ أبان بْن عُثْمَان بْن عَفَّان وَهُوَ والى الْمَدِينَة يَوْمئِذٍ»؛ ابن عبدالبر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، الناشر: دار الجيل، بيروت، ج1، ص219.: «وتوفي سنة أربع وسبعين. وقيل سنة ثمان وسبعين. وقيل سنة سبع وسبعين بالمدينة. وصلى عليه أبان بن عثمان وهو أميرها. وقيل: توفى وهو ابن أربع وتسعين سنة»؛ الذهبی، تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام، دار الغرب الإسلامي، ج2، ص797.: «قَالَ يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، وَالْوَاقِدِيُّ، وَغَيْرُ وَاحِدٍ: تُوُفِّيَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَسَبْعِينَ. وَقَالَ أَبُو نُعَيْمٍ: تُوُفِّيَ سَنَةَ سَبْعٍ وَسَبْعِينَ، وَقِيلَ: إِنَّهُ عَاشَ أَرْبَعًا وتسعين سنة»؛ الذهبی، سير أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، ج3، ص189.: «وَقِيْلَ: إِنَّهُ عَاشَ أَرْبَعاً وَتِسْعِيْنَ سَنَةً، فَعَلَى هَذَا، كَانَ عُمُرُهُ يَوْمَ بَدْرٍ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً».
اسانید روایت «لوح جابر»:
با نگاهی به مجموع اسانید و نقلهای این خبر می توان سند و محتوای آنرا در پنج سند و نقل بیان نمود که عبارتند از:
نقل اول: (حدیث لوح مشهور) که مرحوم «کلینی» در «الکافی» و مرحوم «ابن بابویه» در «الامامة و التبصرة» و مرحوم «شیخ صدوق» در «کمال الدین» و «عیون اخبار الرضا» و مرحوم «شیخ مفید» در «الاختصاص» آن را ذکر کردهاند.[1]
نقل دوم: بخشی از مضمون حدیث اول توسط امام باقر(علیه السلام) برای «جابر جعفی» نقل شده که امام به نقل از «جابر بن عبدالله انصاری» چنین میفرماید: «جابر بن عبدالله انصاری گفت: روزی به منزل مولایم فاطمه(علیها السلام) وارد شدم، پیش او لوحی دیدم که از شدت روشنایی آن، چشم خیره میشد. در آن لوح نام دوازده نفر به چشم میخورد. سه اسم روی لوح، سه اسم داخل لوح، سه اسم در پایان لوح و نام سه نفر دیگر در کنار لوح بود. همچنین جابر اضافه کرد که در آن لوح نگریستم، در سه جای آن نام محمد، محمد، محمد را دیدم و در چهار جای دیگر آن نوشته شده بود: علی، علی، علی، علی».[2]
نقل سوم: حدیثی است به نقل از «اسحاق بن عمار» از امام صادق(علیه السلام) که امام خطاب به وی فرمود: «اسحاق، آیا میل داری تو را بشارتی دهم؟ اسحاق گفت: جانم فدای تو باد ای فرزند رسول خدا، آری، دوست دارم خبر را بشنوم. حضرت فرمود: «نزد ما صحیفهای است که با املای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و خط امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نوشته شده است. در آن صحیفه چنین آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم، هذا کتاب من اللّه العزیز الحکیم…». آنگاه حدیث را تا پایان طبق حدیث اول ذکر نمود. در روایت سوم نامی از «جابر بن عبدالله» نیست و روایت از طریق او نقل نشده است.[3]
نقل چهارم: روایت «فضل بن شاذان» از حدیث لوح: فضلبن شاذان با طریق خود حدیث لوح را روایت کرده است. راوی این روایت، «ابوخالد کابلی» است. «ابوخالد»، لوحی را که خداوند به پیامبرش هدیه کرده و در آن نام آن حضرت و اوصیایش مکتوب بوده، نزد امام سجاد(علیه السلام) دیده است.[4]
نقل پنجم: روایت حضرت «عبد العظیم الحسنی» (علیه السلام). مرحوم «شیخ صدوق» از طریق ایشان این روایت را نقل نموده که امام باقر (علیه السلام) فرزندان خویش را جمع نمود که در این جمع برادر آن حضرت «زید بن علی» (علیه السلام) نیز حاضر بود سپس آن حضرت صحیفهای را به آنان نشان میدهد که به خط علی (علیه السلام) و املاء پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده و مطالب لوح فاطمه بر آن مکتوب بوده است که مشتمل بر نام اوصیای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.[5]
با توجه به این نقلها مشخص می گردد که :
- خبر لوح از اسرار آل محمد (علیهم السلام) بوده و تنها برخی از خواص از اصحاب ائمه (علیهم السلام) از آن باخبر بوده؛ چنانکه «جابر بن عبدالله» و «جابر جعفی» و «ابوخالد کابلی» و جمع خاص از فرزندان امام باقر (علیه السلام) و «زید بن علی» (علیه السلام) مطلع از مفاد آن بوده اند.
- کثرت نقل این خبر و مستفیض بودن آن بیانگر صحت استناد آن به معصومین (علیهم السلام) بوده؛ و اشکال در محتوای برخی از گزارشات خدشه ای به اصل چنین خبری وارد نمی سازد.
با توجه به این مطالب در پاسخ به اشکالات مطرح در عنوان سؤال می گوئیم:
1. انکار تهنیت گویی برای ولادت نوزاد در صدر اسلام نیاز به دلیل داشته و بدون دلیل نمی توان خبری که مثبت و بیانگر چنین امری است را رد نمود؛[1] چنانکه جریان تهنیت در مورد ولادت امام عصر (علیه السلام) توسط برخی از خواص امام عسکری (علیه السلام) روایت شده؛[2] و همچنین در منابع عامه نیز تهنیت گویی به واسطه ی ازدواج با خاندان عترت نیز روایت شده است.[3]که چنین امری فی نفسه بیانگر رواج چنین امری بوده است.
2. داستان تهنیت گویی «جابر بن عبدالله» در اکثر منابع از جمله کتاب «الکافی» در مورد ولادت امام حسین (علیه السلام) روایت شده است. و از آنجا که سال وفات «جابر بن عبدالله» بین سالهای (74-78) بوده و عمر «جابر» نیز (94سال) گزارش شده است وی در آن زمان جوانی در سن 20 الی 23 ساله بوده. [4]اما چنین امری دخالتی در اصل ماجرا نداشته؛ آنچه مهم است قابلیتی است که چنین جوانی از آن برخوردار بوده که به واسطه ی آن مفتخر به اطلاع از امری است که دیگران از آن بی بهره بودند.
3. همچنین حضور مردان به محضر حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مواقعی خاص منحصر به داستان «جابربن عبدالله» نبوده و گزارشات مختلف دیگری نیز که در منابع روایی فریقین روایت شده بیانگر ملاقات افرادی از صحابه به محضر آن حضرت و یا نقل حدیث از آن حضرت است.[5]و چنین امری در غیر مواقعی است که آن حضرت در جمع عمومی (همچون جنگ ها و سخنرانی در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله)) و یا رفتن به نزد «ابوبکر» برای مطالبه ی حق خود گزارش شده است.
بر اين اساس سخن آن حضرت در بیان نزدیکترین حالات زن به خدا به اینکه در قعر خانه قرار گرفته و یا اینکه بهترین زنان کسانی اند که مردان آنها را ندیده و آنها نیز مردان را نبینند.[6]بیانگر اصل اولیه در رعایت حریم زنان در ارتباط با مردان است. بر این اساس در شرایطی که اصل گفتگو مصلحتی بیشتر را اقتضا نموده با حفظ ضوابط لازم و مستحب آن منعی نسبت به آن نیست.
4. همچنان که گفته شد این خبر به گونه های مختلفی روایت شده و نقل آن منحصر به نقل «جابر بن عبدالله انصاری» نیست. بر این اساس وجود برخی ایرادات در جزئیات نقل آن در برخی از اسانید آن خدشه ای به محور اصلی آن که معرفی اوصیای پیامبر (صلی الله علیه و آله) است نخواهد بود. علاوه بر اینکه اشکال سوم در متن اساسا وارد نبوده و برخی از مادران ائمه (علیهم السلام) دارای اسامی و القاب و کنیه های مختلفی بوده؛ چنانکه معروفترین نام مادر امام رضا (علیه السلام) «نجمه» است؛ که از ایشان با نامهای «سَکَن نُوبیه»؛ «أروی»، «سمانه»، «تَکتَم» و «خَیزُران» نیز یاد شده است.[7]و از مادر امام سجاد (علیه السلام) نیز در متون روایی و تاریخی با اسامی: «شاه زنان» و «شهربانو» یاد شده است.[8]
نتیجه:
اصل روایت حدیث لوح به واسطه ی کثرت نقل ناقلین آن در متون اصلی روایی شیعه گزارش شده است، بر این اساس اِسناد این خبر با توجه به کثرت طرق آن مقبول بوده و اشکالات متنی برخی از طرق خدشه ای به اصل روایات وارد نمی سازد.
موفق باشید.
[1] . بلکه وجود این گزارشات هر چند که به سند ضعیف نیز به دست ما رسیده باشد خود بیانگر رواج چنین امری در دوران ائمه (علیهم السلام) است.
[2] . شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات - بيروت، چاپ: اول، 1425 ق، ج5، ص128.: «و عن ابن أبي جيد عن ابن الوليد عن عبد اللّه بن العباس العلوي قال: وردت على أبي محمّد [الحسن بن علي عليه السّلام] بسر من رأى، فهنيته بولادة ابنه».
[3] . ابن الاثیر، أسد الغابة في معرفة الصحابة، دار الكتب العلمية، ج7، ص377.: «... فجاء عمر فجلس إلى المهاجرين في الروضة، وكان يجلس فيها المهاجرون الأولون، فقال: رفئوني. فقالوا: بماذا يا أمير المؤمنين؟ قال: تزوجت أم كلثوم بنت علي (علیه السلام)».
[4] . ابن حبان، الثقات، وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية، ج3، ص51.: «مَاتَ سنة ثَمَان أَو تسع وَسبعين بعد أَن عمى وَكَانَ يخضب بالحمرة وَكَانَ لَهُ يَوْم مَاتَ أَربع وَسَبْعُونَ سنة وَصلى عَلَيْهِ أبان بْن عُثْمَان بْن عَفَّان وَهُوَ والى الْمَدِينَة يَوْمئِذٍ»؛ ابن عبدالبر، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، الناشر: دار الجيل، بيروت، ج1، ص219.: «وتوفي سنة أربع وسبعين. وقيل سنة ثمان وسبعين. وقيل سنة سبع وسبعين بالمدينة. وصلى عليه أبان بن عثمان وهو أميرها. وقيل: توفى وهو ابن أربع وتسعين سنة»؛ الذهبی، تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام، دار الغرب الإسلامي، ج2، ص797.: «قَالَ يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، وَالْوَاقِدِيُّ، وَغَيْرُ وَاحِدٍ: تُوُفِّيَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَسَبْعِينَ. وَقَالَ أَبُو نُعَيْمٍ: تُوُفِّيَ سَنَةَ سَبْعٍ وَسَبْعِينَ، وَقِيلَ: إِنَّهُ عَاشَ أَرْبَعًا وتسعين سنة»؛ الذهبی، سير أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، ج3، ص189.: «وَقِيْلَ: إِنَّهُ عَاشَ أَرْبَعاً وَتِسْعِيْنَ سَنَةً، فَعَلَى هَذَا، كَانَ عُمُرُهُ يَوْمَ بَدْرٍ ثَمَانِيَ عَشْرَةَ سَنَةً».
[5] . مفيد، محمد بن محمد، كتاب المزار- مناسك المزار(للمفيد) - قم، چاپ: اول، 1413 ق، ص177.: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ (علیها السلام) فَابْتَدَأَتْنِي بِالسَّلَامِ ثُمَّ قَالَتْ مَا غَدَا بِكَ قُلْتُ طَلَبُ الْبَرَكَةِ فَقَالَتْ أَخْبَرَنِي أَبِي وَ هُوَ ذَا هُوَ أَنَّهُ مَنْ سَلَّمَ عَلَيْهِ وَ عَلَيَّ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ قَالَ فَقُلْتُ لَهَا فِي حَيَاتِهِ وَ حَيَاتِكِ قَالَتْ نَعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنَا»؛ ابن ابی شیبة، المصنف في الأحاديث والآثار، مكتبة الرشد – الرياض، ج7، ص432.: دَخَلَ (عمر) عَلَى فَاطِمَةَ فَقَالَ: «يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ , وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا مِنْ أَبِيكِ , وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ , وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِي إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ ; أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمِ الْبَيْتُ»؛ ابویعلی، مسند أبي يعلى، دار المأمون للتراث – دمشق، ج6، ص110.: «حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا ثَابِتٌ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: قَالَتْ لِي فَاطِمَةُ: «يَا أَنَسُ، كَيْفَ طَابَتْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ التُّرَابَ؟». و...
[6] . ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفريات (الأشعثيات) - تهران، چاپ: اول، بى تا، ص95.: «أَدْنَى مَا تَكُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَيْتِهَا»؛ طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الأخلاق - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش، ص233.: «خَيْرُ النِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَالُ».
[7] . ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام - تهران، چاپ: اول، 1378ق، ج1، ص16.: «وَ قَدْ رَوَى قَوْمٌ أَنَّ أُمَّ الرِّضَا (علیه السلام) تُسَمَّى سَكَنَ النُّوبِيَّةَ وَ سُمِّيَتْ أَرْوَى وَ سُمِّيَتْ نَجْمَةَ وَ سُمِّيَتْ سمان [سُمَانَةَ] وَ تُكَنَّى أُمَّ الْبَنِينَ».
[8] . مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد - قم، چاپ: اول، 1413 ق، ج2، ص137.: «وَ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیه السلام) ابْنُهُ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ (علیهما السلام) وَ كَانَ يُكَنَّى أَيْضاً أَبَا الْحَسَنِ وَ أُمُّهُ شَاهْ زَنَانُ بِنْتُ يَزْدَجَرْدَ بْنِ شَهْرِيَارَ بْنِ كِسْرَى وَ يُقَالُ إِنَّ اسْمَهَا شَهْرَبَانُو».