نظر اهل سنت در مورد حضرت فاطمه(ع)
تبهای اولیه
يه سوال از كاربران اهل سنت داشتم اين كه بفرماييد نظرتان در مورد حضرت فاطمه(س) چيست؟
و اين كه نظرتان در مورد جسارت عمر به حضرت فاطمه(س) و غضب فدك چيست؟
يه سوال از كاربران اهل سنت داشتم اين كه بفرماييد نظرتان در مورد حضرت فاطمه(س) چيست؟و اين كه نظرتان در مورد جسارت عمر به حضرت فاطمه(س) و غضب فدك چيست؟
به اميد روزي كه همه امت اسلامي با هرقوميتي، زبان وهرگرايش به آن درجه از رشد وكمال برسند كه عليرغم اختلاف عقيده همانند يك پيكر واحد باشند تا عزت واقتدار گذشته را بدست آورند وبدانند كه سني محمدي وشيعه علوي پيرو يك مكتب ،يك خدا، يك قرآن ويك پيامبر ويك قبله وهزاران مورد ديگر را مشتركاَ قبول داشته واختلافاتشان بسيار اندك است واين دشمن است كه از غفلت، جهالت،حماقت وتعصبات بي جا سو استفاده كرده تا به منفع خود برسد اتحاد امت اسلامي به معناي دست برداشتن از اعتقادات توسط گروه ديگر نيست بلكه احترام به اعتقادات يكديگر وتحمل يكديگر است به اميد آن روز كه با بكار بستن خرد وانديشه به اتحاد واقعي دست يابيم
بابا بي خيال شيه و سني بشيد اسلام ناب محمدي رو بچسبيد به خاطر شيعه و سني داريم دينمونو از دست ميديم.............
در خيلي از سايتهاي شيعه ديدم كه به سنيها و امامانمون اهانت مي شه مي گيم چرا مي گن سنيها به ما مي گن كافر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
دوست گرامی جناب banehjok
یعنی به نظر شما شیعه و سنی با هم تفاوت ندارند؟؟؟!!!
مطلب عجیبی می فرمایید! دوست گرامی یعنی شما می فرمایید اهل سنت که به امامت و و صایت بلافصل حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام ایمان ندارند با شیعیانی که اینطور هستند هیچ تفاوتی ندارند؟؟؟!!!
حالا خود شما بفرمایید که شیعه هستید یا سنی ؟ ( البته با توجه به مطالب دیگرتان در سایت می دانم که سنی هستید ولی لطف کنید و خودتان بفرمایید. )
باتشکر - یاعلی
با سلام
این چند جمله تمام مطالبی است که برادران اهل سنت ما در مقابل سوال یکی از کاربرها داده اند!!!!!
بابا بي خيال شيه و سني بشيد اسلام ناب محمدي رو بچسبيد به خاطر شيعه و سني داريم دينمونو از دست ميديم.............
و
فكر كنم بهتر باشه ديگه سوالاتتونو يه جور ديگر بيان كنييد داخل سوالات شيعه و سني نباشه فقط اسلام
خلاصه که هیچ کدام از برادران اهل سنت جوابی ندادند که نظرشان در مورد یگانه دختر پیامبر خدا چیست؟؟
چرایی موضوع را ما نمی دانیم
چند پست ها در مورد خلافت امام علی(ع)و غاصبین خلافت نوشته شد برای مناظره ، ولی انگار که خبری و جوابی و مطلبی نیست. آدرسها رومی گذارم که شاید فرجی شد و.......
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3078
این ادرس نقدی است برمطالب کاربر کردستان.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=3106&p=11593
این آدرس مطالبی در علل سکوت امام علی(ع)
ولی بنده کماکان امیدوارم شما چطور؟؟؟؟
ضمنا پست ها حدالامكان كوتاه گاهی شکوه بانوی بزرگ جهان که خلقت جهان، در گرو آن حوریه منزه است، چنان دل و جان بشر خاکی را لبریز می سازد که توان سخن گفتن را از آدمی می گیرد. .
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دخت پاک و مطهر عالی ترین عنصر خلقت، محمد مصطفی(ص) و یگانه کفو و همتای امیرالمؤمنین(ع) مورد احترام خاک تا افلاک و ملک تا ملکوت اعلی است.
جایگاه رفیع فاطمه اطهر خیره کننده دیدگان هربیناست. شخصیتی که تنها پیشوایان معصوم(ع) او را شناختند و دیگران تنها زوایایی از شخصیت آن بانوی بزرگ اسلام را خواهند شناخت.
فاطمه(س) از نگاه پیامبر(ص) پیامبر اکرم(ص) در موارد گوناگون و به مناسبتهای مختلف و با تعابیر متفاوت مقام و عظمت فاطمه(س) را ستوده است. بنابراین، شایسته است برخی سخنان گوهربار پیامبر(ص) را که در شأن و عظمت آن بانوی بزرگ بیان شده، مرور نماییم. فاطمه، برترین زنان عالم است؛ پیامبر اکرم(ص) در مناسبتهای بسیار فرمود: فاطمه(س) بهترینِ زنان جهان است. پس هر زنی که در شبانه روز نماز بخواند و روزه به جا آورد و حج کند و زکات مالش را بپردازد و از شوهرش اطاعت کند و بعد از من، ولایت «علی» را بپذیرد، با شفاعت دخترم فاطمه وارد بهشت می شود؛ او سرور زنان جهان است. فرمود: مریم دختر عمران، بانوی زنان زمان خود بود؛ ولی، فاطمه(س) سرور همه زنان جهان از اولین و آخرین است. او هنگامی که در محراب عبادت می ایستد، هفتادهزار فرشته از فرشتگان مقرّب الهی بر او سلام گفته و همان ندایی را که به مریم می گفتند، او را نیز مورد خطاب قرار داده و می گویند: «ان الله اصطفاکِ و طهرّکِ و اصطفاکِ علی نساء العالمین؛ همانا خداوند تو را برگزید و پاکیزه گردانید و در میان زنان جهان تو را برتری داد.»
آن حضرت که خود مربی فاطمه(س) بوده و در پرورش جنبه های وجودی او بزرگترین نقش را داشته است، بهتر از هر کس می تواند درباره وی و ویژگی های والایش سخن بگوید.
روزی علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) در محضر پیامبر(ص) بودند، که آن حضرت فرمود:
پروردگارا! تو خود می دانی اینان اهل بیت و گرامی ترین انسانها نزد من هستند؛ پس دوست بدار کسانی که اینها را دوست می دارند و دشمن بدار کسانی که اینان را دشمن می دارند .. . و کمک کن کسانی را که به اینها کمک می کنند و آنان را از هر ناپاکی، پاک گردان و آنان را از هر گناهی در امان بدار؛
آن گاه، فرمود:
یا علی! تو امام امت و جانشین من هستی، که مومنان را به سوی بهشت هدایت می کنی و گویا می بینم دخترم «فاطمه» در حالی که بر اسبی از نور سوار است و فرشتگان زیادی اطراف اویند، وارد صحنه قیامت می شود، و زنان مؤمن امتم را به بهشت سوق می دهد.
سؤال شد، آیا فاطمه(س) سرور زنان این جهان است؟
شخصيت حضرت زهرا(س) در كلام وحي
- سخن گفتن از شخصیتى که داراى عظمتى ویژه و پرورشى نمونه و حضورى همه جانبه در تمام جهات انسانیت است، عشق و عجز را به همراه خودمیآورد. زنان مطرح در قرآن، هریک شاخصهاى ویژهاى داشتهاند و فاطمه، خود به تنهایى همه آن شاخصها را با خود به همراه دارد.
فاطمه، بانویى است چون مریم، پاک و مطهر ـ داراى ارتقاى روحى و معنوی؛ چون بلقیس، با علم و درایت؛ چون زنان معاصر با حضرت موسی، حاضر در تمام لحظات حساس و سرنوشتساز؛ چون هاجر، صبور و با استقامت.
فاطمه، نه تنها، تمامى اینها را در خود، جمع داشت، بلکه خود، حقیقت حُسن و تجسم عینى آن بود و از این بالاتر، او بهترین اهل زمین بود. و از این نیز فراتر، او محور هستى و انگیزه خلقت عالم، اعم از آسمان و زمین و جن بود:
یا أحمد! لولاک لما خلقت الافلاک، لولا على لما خلقتک، لولا فاطمه لما خلقتکما.1
سخن گفتن از فاطمه، فراتر از اندیشه بشرى است، لذا باید شناخت او را در کلمات خدا و رسولش یافت. اگر معانى در قالب آن الفاظ بیان میشود، به منزله تنزیل حقیقت بلند پایه اوست. از اینرو به بررسى آیات نازل شده در حق معرفتش
( 148 )
- میپردازیم. اما قبل از ورود به بحث، نکاتى را یادآور میشویم.
1. چون هدف، نشان دادن شمهاى از شخصیت فاطمه(س) در کلام وحى است از پرداختن به مباحث جزئى و فنى ادبی، تفسیرى و فقهی، خوددارى کرده و به حداقل در این زمینه اکتفا میکنیم.
2. دلالت همه آیات مورد بحث یکسان نیست. بر برخى از آیات، گذشته از ظاهر کلام، روایات متواتر از طریق شیعى و سنّى دلالت دارد. و برخى دیگر علاوه برمعنا وتفسیر ظاهرى به حکم تفسیر باطنی، برآن حضرت منطبق است و برخى از آیات از قبیل بیان یکى از مصادیق آیه و از باب تطبیق است نه تفسیر.
3. برخى آیات، تنها به شخصیت حضرت زهرا(س) دلالت دارد و بعضى ناظر به مقام و منزلت اهلبیت رسول خداست که حضرتش یکى از آنهاست.
آیاتى که دلالت برفاطمه(س) دارند ـ مطابق شاخصهایى که ذکر کردهایم ـ برطبق احادیث و اعتقادات شیعه بسیارند.
از جمله:آیه 6 از سوره فاتحه؛ 21 و37 از سوره بقره؛ 61، 101، 103، 137، 195از سوره آلعمران؛ 69 از سوره نساء؛ 119 از سوره توبه؛ 24 از سوره ابراهیم؛ 26 و 57 از سوره اسراء، 111 از سوره مؤمنون؛ 87 از سوره انعام؛ 35 از سوره نور؛ 115و 132 از سوره طه؛ 54 و 74 از سوره فرقان؛ 333 و 57 از سوره احزاب؛ 23 از سوره شوری؛ 11 از سوره محمد؛ 17 از سوره ذاریات؛ 21 از سوره طور؛ 19 و 20 از سوره الرحمن؛ 8 از سوره حشر؛ 1 از سوره قدر، 38 و 39 از سوره مدثر؛ 3 تا 7 از سوره لیل؛ 9 از سوره مزمّل؛ 102 از سوره انبیاء؛ و 1 تا 3 سوره کوثر.
در این مقاله به بررسى چند نمونه از این آیات با در نظر گرفتن نکاتى که قبلاً ذکر شد، میپردازیم:
1. سوره کوثرإنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر
در شأن نزول این سوره گفته شده:
زمانى که رسول(ص) دو تن از فرزندان خود به نامهاى عبداللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند،2 که در لغت عرب به «مقطوع
( 149 )
- النسل» اطلاق میشود.3
کوثر از ریشه کثرت است و برچیزى اطلاق میشود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.4
البته آن خیر کثیرى که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقیید آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.
براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسبترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر میکند.5 اگر خیر کثیر هم مراد باشد، یقیناً یکى از مصادیق آن، فراوانى نسل آن حضرت است.
کوثر، صیغه مبالغه است. یعنى اى پیامبر، به تو، دخترى دادیم که مجسمه خیر است، استوانه برکت و اسطوره بالندگى است، به تو دخترى دادیم که اگر همه فضایل و سجایاى انسانى را مجسم کنند، زهرا میشود. اى پیامبر، به شکرانه این نعمتى که به هیچکس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان و در هنگام تکبیر، دستهایت را بلند کن که این یک حالت خضوع است براى بنده و جلالتى است برا ى خدا!
امام فخررازى در ذیل آیه مینویسد:
کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا(س) است. آنگاه خودش میگوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علیبنالحسین و محمدبنعلى باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.6
آرى فاطمه، چگونه خیر کثیر نباشد که از این نهر کوثر، صدها و بلکه هزاران جوى زلال و روشن، منشعب است.
حسن ختام این بخش،آن که نزول چنین سورهاى و چنین تعبیر بلندى (کوثر) درباره فاطمه در عهد جاهلیت عربى که «زن» نه تنها از کمترین حقوق انسانى برخوردار نبود، بلکه تولد دختر مایه ننگ و سرافکندگى بود و دختران، زنده بگور میشدند، نشانگر جایگاه ارزشمند زن در مکتب حیات بخش اسلام است. موجودى که میتواند منشأ این مقدار خیر و برکت در تاریخ بشریت باشد. موجودى که بنده برگزیده خدا و
( 150 )
- اشرف مخلوقات عالم، باید به شکرانه برخوردارى از آن، در برابر پروردگارش، سربرخاک بساید. در کدامین مکتب میتوان چنین قرب و منزلتى براى زن یافت؟7
2. آیه تطهیرإنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیرا (احزاب،33/33)
این آیه به گفته بیشتر محدثان اهل سنّت و تمام علماى شیعه، در خصوص اهل کساء، نازل شده است.
چنانچه در صحیح مسلم و ترمذى و تفسیر کشّاف و طبرى و درالمنثور، مستدرک حاکم، منتخب کنزالعمال و کتابهاى دیگر از عایشه و ام سلمه و انسبنمالک و ابوسعیدخدرى و دیگران با مختصر اختلافى روایت کردهاند که چون آیه تطهیر نازل شد، رسول خدا (ص)، فاطمه (س) و على (ع) و حسن و حسین (ع) را خواندند و کساى خود را بر روى آنها انداختند و فرمودند: «اللهم إنّ هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرّجس وطهّرهم تطهیرا».
در انتهاى سوره واقعه،میفرماید: إنّه لقرآن کریم، فى کتاب مکنون، لایمسّه إلاّ المطهّرون؛ هیچکس به قرآن، مسّ وجودى پیدا نمیکند مگر مطهرون.
با توجه به این آیه، تنها اهل بیت، مسّ وجودى کتاب مکنون را دارند و این هم فضیلتى بزرگ براى حضرت زهرا (س) است.
با توجه به اینکه منظور از اراده حق تعالی، در این آیه، اراده تکوینى است نه تشریعى و با توجه به احادیثى که معناى «رجس» را پاکى از گناه و آلودگى میداند ـ نه پاکى ازنجاسات ظاهرى ـ این آیه شریفه، بزرگترین دلیل بر عصمت فاطمه زهرا (س) از هرگونه گناه و آلودگى است، بلکه میتوان گفت: از بعضى جهات مقام صدیقه طاهره، از بسیارى از انبیا وائمه (ع) نیز برتر است. چنانچه این مطلب، از سخنان تاریخى امام حسین (ع) در شب عاشورا در پاسخ به بیتابى خواهرش زینب، مشاهده میشود.
امام على (ع) با استناد به آیه تطهیر، عصمت و طهارت زهراى مرضیه را یادآورى میکنند . وقتى خلیفه اول با حضرت زهرا (س)، به منازعه برخاست و فدک را که در اختیار آن حضرت بود، مصادره کرد و دعوى آن حضرت را نشنید و شاهدانش را قبول نکرد، امام على (ع) خطاب به وى گفت:
( 151 )
- اگر کسى ادعا کند که {نعوذا بالله} فاطمه زهرا مرتکب منکر شده است و براى ادعاى خود، شاهدانى هم بیاورد و تو او را تصدیق کنی، کتاب خدا را تکذیب کردهاى زیرا آیه تطهیر، شهادت خدا بر طهارت زهرا (س) است.
آن بانوى بزرگ حد وسط و محور ارتباط اهل کساء بود.«هم اهل بیت النبوه ومعدن الرساله، هم فاطمه وأبوها وبعلها وبنوها» آنان اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستند: فاطمه، پدر فاطمه، همسر فاطمه و پسران فاطمه.
محور اصلى ارتباط اهل بیت با رسول خدا، یک زن است، زنى که ذریهاى پاک از او، زاده میشود و اوست که تنها حلقه اتصال این فرزندان با رسول خداست.8
اگر به این نکته دقت کنیم که گوینده این کلام، اللّه، ذات مستجمع صفات جمالیه و جلالیه است، خدایى که پروردگار عالم وجود است و ارادهاش مساوى با تحقق و وقوع میباشد، حقیقت این تکریم را بهتر، احساس خواهیم کرد.
3. آیه (لیله القدر)إنّا أنزلناه فى لیله القدر
این آیه از جمله آیاتى است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنى برآن حضرت منطبق است.
در تفسیر فرات کوفى با ذکر سند از امام صادق(ع) نقل شده است، که حضرت در تفسیر «إنّا أنزلناه فى لیله القدر» فرمودند: «لیله» فاطمه و«القدر»، اللّه است. سپس افزودند:
«فمن عرف فاطمه حق معرفتها، فقد أدرک لیلهالقدر وإنّما سمّیت فاطمه لأن الخلق فطموا عن معرفتها؛ پس هر کسى که فاطمه را به درستى و «کما هو حقه» بشناسد، لیله القدر را درک کرده است و فاطمه به این نام، نامگذارى شده، به خاطر آنکه مردم از شناخت او عاجزند.
به راستى چرا فاطمه(س) لیله القدر نباشد و حال آنکه یازده قرآن ناطق در این «لیله» نازل شده است.
فاطمه، لیله القدر است زیرا که:
1. در میان همه شبها، آنچه بینظیر و مطلوب است، شب قدر است. در میان همه زنها نیز آنکه بینظیر و مطلوب است، فاطمه است.
( 152 )
- 2. از آن حضرت، تعبیر «لیل» شده است. زیرا همان گونه که شب همه چیز را در برمیگیرد، ظلم و ستم بنیامیه آن حضرت را در برگرفت.
3. فاطمه، شب ولیل است زیرا شب، بیانگر پوشیدگى و مستورى و حجاب و عفت و حیاء است.
4. ویژگى شب قدر، توبه و نزدیکى به خدا و اطاعت و بندگى و حفظ احکام است. ویژگى فاطمه(س) و را ه و روش و سیره آن حضرت نیز، قرب به خدا و اطاعت و بندگى او و حفظ ارزشهاى الهى است.
5. مهمترین و ممتازترین عمل در شب قدر، علم و پرداختن به آن است. درمیان صفات و ویژگیهاى فاطمه، نیز علم و معرفت و آگاهى آن حضرت به خدا، دین خدا، تکالیف، وظایف و ارزشهاى انسانی، از همه مهمتر و بزرگتر است. ارزش سایر اعمال آن حضرت به همین آگاهى و شناخت و علم اوست و این از بزرگترین درسها و تعالیم براى همه، بخصوص براى زنان است.
6. شب قدر از هزار ماه، بهتر است و یک لحظه و یک روز زندگى و سیره حضرت زهرا(س)، از هزاران ماه و سال زندگى که در آنها خبرى از آن راه و روش و الگو نباشد، بهتر است.
7. شب قدر، ظرف و جایگاه قرآن است.جایگاه حضرت زهرا و گفتار و کردار و زندگى آن حضرت هم درتفسیر عملى قرآن و تجسم و تبلور آیات آن است. همانگونه که انسان در شب قدر به قرآن، نزدیکتر شده، و آن را بر سر مى نهد، با نزدیک شدن به حضرت زهرا(س) نیز انسان به قرآن نزدیک شده و آن را نصب العین خود قرار میدهد.
8. شب قدر همان لیله مبارکه یعنى شب نزول برکت و ارزشها است و چشمهاى است که این فضایل و سعادتها از آن جوشیده و نازل مى شود. فاطمه نیز محل نزول و صدور این اصالتها و ارزشها و مکارم است.
9. شب قدر، تجمع ملائکه اللّه است و بهره از عالم ملکوت، افزونتر خواهد بود. آن کس هم که بیشتر با فاطمه، نزدیکتر شده و از آن حضرت بهره ببرد از خوى و خصلت ملائکه، حظ فزونترى برده و به عالم فرشتگان و تجرّد و تقدّس، نزدیکتر میگردد بلکه از آنها نیز، برتر میرود.
10. ممکن است سالها بگذرد و کسى از شب قدر، جز ظاهری، بیش درک نکند،
( 153 )
- اما اگر از حقیقت آن، ذرهاى درک نماید، چنان آگاهى و تنبه بیدارى به او میبخشد که مسیر زندگیش عوض میشود و سخت به خدا نزدیک میگردد. فاطمه، نیز چنین است.یعنى ممکن است فرد یا جامعهاى سالها به لیلهالقدر برسد و فاطمه(س) را از خود بداند؛ اما حقیقت او را درک نکند و جز ظاهرى از آن نفهمد، اما با درک زندگى و ابعاد گوناگون حیات واقعى فاطمه، جرقهاى در دل آنان بدرخشد و مسیر سرنوشت آنان را عوض نماید.
از این گذشته زمان غسل و کفن و دفن، بنابر وصیت حضرتش نیز در دل شب متناسب با لیله القدر است و قرنها است که قبر مجهول و ناپیداى او نیز حاکى از تناسب وجود مقدسش با لیله القدر دارد.
و «اللیله هى فاطمه والقدر هو اللّه»: فاطمه، اضافه تشریفى به خدا دارد از حیث:
1. آنکه پس از پدر بزرگوار و شوهر گرانقدرش، بیش از تمام پیامبران مرسل و غیر مرسل، ایمان به خدا داشته و در عالم انوار و اشباح و ارواح، خدا را تسبیح و تمجید و تقدیس و تحلیل کرده و سپاسگزار بوده است. نور مقدس او چندین هزار سال پیش از آفرینش آسمان و زمین آفریده شده است.
2. آنکه فاطمه زهرا، افضل تمام انبیا ومرسلین وملائکه و مقربین است و همه آنها نیازمند به شفاعت زهرا(س) طبق اخبار و احادیث مستفیضه صادره از مصادر وحى و تنزیل میباشند.
3. آن که ملائکه حتى جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزائیل هم بیاذن بر او داخل نمیشوند. و از اطاعت او بیرون نبودند و خداوند عزّوجلّ، عهد ولایت او را از آنها گرفته است.
4. زهراى مرضیه، علت وجود ائمه یازدهگانه، اوصیاى رسول خدا (ص) میباشد و ذریه پیامبر تا قیامت از نسل او هستند.
ارباب معرفت نیز در بعضى از تفاسیر، روایت امام صادق (ع) را نقل کرده و آن را پذیرفتهاند و براساس مبانى عرفان اسلامى «لیله مبارکه» را انسان کامل، تفسیر کردهاند. انسان کامل در این مکتب جایگاه محورى دارد. از نظر روایات مسلّم است که جبرئیل امین به فاطمه(س) نازل میشده9، در حالى که جبرئیل امین، حتى برائمه(ع) نیز نازل نمیشد. مصحف فاطمه، محصول شرفیابى فرشته وحى الهى بر حضرت زهراست که از افتخارات تشیع، شمرده میشود.
( 154 )
- امام صادق(ع) در ضمن مصحف فاطمه میفرماید: «فیه علم القرآن کما انزل»؛ علم قرآن همانطور که نازل شده در مصحف فاطمه(س) موجود است.
لذا آگاهى از قرآن و اسرار آن مربوط به حضرت زهرا و سایر معصومان میباشد، چون قرآن در خانه آنها نازل شده است، آنها هستند که در سایه آشنایى با این منبع لایزال الهى توانایى شناخت و درک حقایق و معارف و دانشهاى گوناگون را پیدا کردهاند.
در بعضى روایات آمده که مصحف فاطمه، سه برابر قرآن است. شاید تأویل و تفسیر قرآن مجید باشد زیرا ما معتقدیم که علم قرآن طبق فرمایش خود قرآن، در نزد صاحبان این علم است که آنها هم، همان ائمه طاهرین هستند که فاطمه(س) نیز جزو آنهاست. اما در اینجا مطلب بالاتر است زیرا مصحف با این خصوصیات، فقط، برفاطمه(س) قرائت شدهاست.
4. آیه مباهلهفمن حاجّک فیه من بعدما جائک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائکم ونسائنا ونسائکم وأنفسنا وأنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه اللّه على الکاذبین. (آل عمران،3/61) با کسانى که با تو در امر نبوت مجادله میکنند، بگو بیایید پسران و زنان و نفوس خویش را بخوانیم وتضرع کنیم. آنگاه لعنت خدا بر دروغ گویان.
طبق احادیث متواتر و مشهور میان شیعه و سنى که قریب به اجماع و اتفاق است در روز مباهله، مسیحیان نجران، پیامبر را مشاهده کردند در حالى که حسنین و فاطمه وعلی(ع)، همراه او بودند و به سوى مکان مورد نظر میآمدند.
در این آیه، نسائنا، منحصر به حضرت فاطمه(س) شده است. با اینکه زنان و همسران پیامبر در حجرههاى آن حضرت بودهاند و زنان بزرگ دیگرى مانند: صفیه و ام هانى و دیگران، وجود داشتند، هیچکدام به این مباهله دعوت نشدند.
زیرا مباهله (ابتهال و نفرین کردن) با نصاراى نجران یک کار عادى نیست و تنها افراد معصوم، صلاحیت آن را دارند.
صحنه مباهله، از لحظات حساس تاریخ اسلام است و حضور در این صحنه، ایمان و اعتقاد خاصى را میطلبد.
پیامبر(ص) براى حضور در این صحنه از میان زنان، تنها، فاطمه را انتخاب میکند؛
( 155 )
- یا از آن روى که فاطمه به منزله امتى از زنان است، درست همان گونه که ابراهیم خود به تنهایى یک امت بود.یا، اینکه او، محبوبترین افراد، در نزد پیامبر بود. و یا چون درمیان زنان مسلمان، تنها فاطمه بودکه مصداق زنى بود با یقینى تام که میتوانست قدم در این صحنه بگذارد. اما حق این است که فاطمه هم یک امت بود، هم محبوبترین زنان در نزد رسول خدا(ص) و هم تنها زنى بودکه میتوانست تکمیل کننده گروهى باشد که به حقیقت و بر حق بودن مسلمانان، یقینى کامل دارند و نیز محور اصلى اتصال آن گروه به رسول خدا(ص) باشد. زیرا آنان شوهر و فرزندان او بودند.
اینکه پیامبر، فاطمه را در این درگیرى اجتماعى ـ اعتقادی، احضار میکند و او را در چنین مخاطرهاى قرار میدهد (خود) نمونهاى بارز و سرمشقى عینى است، براى تمام زنان عفیفى که داراى اعتقادات حقند و پیرو صادق راه اویند، بر اینکه شجاعانه در چنین صحنههایى حاضر شوند.
و نیز این نمایش به منزله دلیل عینى و ملموس است بر جایگاه والاى زهراى مرضیه، نزد پیامبر خدا و عدم برابرى هیچ زنى با او درمقام و رتبه خاصى که دارا بود.
5. آیه مودتذلک الّذى یبشّر اللّه عباده الّذین ءامنوا وعملوا الصّالحات قل لا أسألکم علیه أجراً الاّ المودّه فى القربى ومن یقترف حسنه نزد له فیها حسناً إنّ اللّه غفور شکور. أم یقولون افترى على اللّه کذباً.(شوری،42/23و24) این همان است که خداوند به بندگانش که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته کردهاند؛ مژده میدهد، بگو براى آن کار از شما مزدى نمیطلبم مگر دوستدارى در حق اهل بیتم و هر کس کار نیکى کند در آن برایش جزاى نیک بیفزاییم چرا که خداوند آمرزنده قدردان است. یا میگویند پیامبر خدا دروغ بسته است….
ابن عباس درباره شأن نزول آیات فوق که به آیات مودت، شهرت یافته، گوید:
چون اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاریهایى که پیش میآید، اموال ما در اختیار تو است و میتوانى در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنى. آیه شریفه، نازل شده و پیامبر آن را در پاسخ آنان، تلاوت فرمود. منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا(ص) بودند اظهار داشتند: او در همان مجلس
( 156 )
- این سخن را ساخت تا ما را پس از خود، نزد خویشانش ذلیل و خوار، گرداند.
آنگاه آیه دوم نازل شد که آیا بر خداوند دروغ و افتراء میزنید؟10
از نظر ادبى تفاوتى بین اینکه استثنا در آیه (إلا المودّه فى القربى) متصل باشد یا منقطع، وجود ندارد11 اگر استثنا متصل باشد بدین معناست که:« من پاداشى از شما نمیخواهم جز دوستى اهل بیتم.» و اگر منقطع باشد12، بدین معناست که «دوستى اهل بیت پیامبر، اجرى براى پیامبر نیست. چرا که بهره این دوستی، نصیب مسلمانان و دوستداران اهل بیت آن حضرت است و بدین وسیله چنین خواستهاى از سوى رسول خدا(ص) در راستاى دعوت مردم به دین است.»13
باید دید این چه مودتى است که هم سنگ، هم کفه و هم وزن اجر رسالت است. مودت گروهى که بر سر سلسله آنان زهراى مرضیه، محبوبه امت، است. همان بانویى که پیامبر دربارهاش فرمود:
یا حسن و یا حسین انتما کفتا المیزان، فاطمه لسانه و لاتعدل الکفتان إلاّ باللسان، ولا یقوم اللسان إلاّ على الکفتین.14
اى حسن و حسین شما دو کفه ترازویى هستید که فاطمه، شاهین آن است و کفه ترازو در حال تعادل قرار نمیگیرد مگر به وسیله شاهین آن و شاهین، استوار نمیشود مگر بر دو کفه ترازو و…
در این کلام، زهرا، تنظیم کننده و برقرار کننده تعادل در این کانون معرفى میشود.
6. آیات ابرارإنّ الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً. عیناًیشرب بها عباد اللّه یفجّرونها تفجیرا. یوفون بالنذر ویخافون یوماً کان شرّه مستطیراً. ویطعمون الطعام على حبّه مسکیناً ویتیماً وأسیراً. إنّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء ولا شکوراً. إنّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً. (انسان،76/5 ـ10)
ابرار در آخرت از جامهاى بزرگ لبریز بهشت که چون کافور، سرد و دلپذیر است، میآشامند و آن کافورها، خوشبوى و شیرین است. این آب، آمیخته است به آب چشمهاى که براى بندگان خاص خود خلق شده و هر کجا بخواهند، آن کاسهها حاضر است و در قصرها مهیا است. این آب گوارا مثل این است که در عمارات و ابنیه بهشت،
( 157 )
- همیشه جریان دارد و در اختیار بندههاى وفادار خداست. اینان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده و از روزى که محنت آن، آشکار است، میترسند. اینان در راه خدا به مسکین و یتیم و اسیر، اطعام میکنند و به زبان حال میگویند: ما براى خدا، اطعام کردیم، و از شما جزا و تشکرى نمیخواهیم. ما از پروردگارمان در روزى که چهره برافروخته و در هم کشیده است، میترسیم.
از مسلمات فریقین است که این آیه در مورد حضرت زهرا(س) و شوهر و دو فرزندش نازل شده است. به اتفاق مفسّران، آیات این سوره در مدینه در هنگام کسالت حسنین(ع) نازل شد که درباره نذر فاطمه(س) و علی(ع) براى سلامتى حسنین(ع) بود. علامه امینی، در الغدیر، نام سى و چهارتن از کسانى که شأن نزول این سوره را داستان مذکور، دانستهاند، ذکر کردهاست.15
در این مختصر، مجال پرداختن به دقایق تفسیرى و جزئیات آنچه در این سوره آمده، نیست و تنها به ذکر این نکته لطیف ازسوى آلوسی، مفسّر اهلسنت، اکتفا میشود که:
در این سوره، سخنى از «حورالعین» که در سورههاى دیگر از آن به عنوان یکى از نعمتهاى بهشتى یاد شده، به میان نیامده است و چه بسا این ناگفتن، به حرمت نور چشم رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه زهرا (س) باشد که سوره در فضیلت او وخانوادهاش و نعمتهایى که در بهشت از آن بهرهمند خواهد شده، نازل شده است.16
7. آیه التقاء بحریناین آیه از جمله آیاتى است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنى بر آن حضرت منطبق است:
مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان. (الرحمن، 55/19ـ22)
غالب مفسّران و محدثان و مورخان فریقین، معتقدند که شأن نزول این آیات درباره تلاقى بحر نبوت و ولایت و درباره حضرت فاطمه(س) و علی(ع) است.
علامه بحرانی، دوازده روایت که بعضى از آنها از طریق اهل سنت نقل شده،
( 158 )
- ذکر میکند که مراد از «بحرین» على و فاطمه هستند که هیچ گاه بر یگدیگر، بغى و سرکشى نمیکنند.17
در تفسیرى از ابن عباس نقل شده که:
برزخ میان آن دو، مهر و محبتى است که از بین رفتنى نیست و همین مهر و محبت، مانع سرکشى هر کدام، نسبت به دیگرى است.
دربار الهی، بر اساس نبوت و ولایت مطلقه، با بندگانش، تماس حاصل کرده و مشعل هدایت برافروخته است و این سلسله که فرد اتم و اکمل آنها، حضرت رسول و خاندان عترتند، دربار روحانیت ربوبى را تشکیل داده و واسطه فیوضات غیبى هستند.
همان طور که عالم طبع از ترکیب و تجزیه و تحلیل عناصر و موالید، دائماً در ایجاد وجود است، در عالم انسانیت و معنویت نیز این ارتباط در بین ارواح مجرده که در ابدان مختلفه بروز و ظهور میکنند، تجلى کرده، از آن تلاقیها، عناصرى ممتاز به دست میآورد، از آن جمله، تلاقى اقیانوس محیط نبوت با دریاى عمیق ولایت است که به وسیله مهد عصمت و طهارت، تلاقى کرده و از آن گوهرهایى گرانبها که براى همیشه مورد استفاده بشر میباشد به وجود آمده است.
چنانچه در ابتداى این مقاله گفتیم آیاتى که در قرآن کریم، پیرامون وجود پنج تن و فاطمه زهرا(س) است، بسیار میباشد که ما در این مقال تنها به ذکر چند نمونه از آیات، پرداخته و بررسى کاملتر را به علاقمندانش واگذار میکنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رحمانى همدانی، فاطمه الزهراء بهجه قلب مصطفی(ص).
2. ابوالحسن على بن احمد الواحدى النیشابوری، اسباب النزول/307؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور، 6/204.
3. ابن منظور، لسان العرب/36.
4. طبرسی، مجمع البیان فى علوم القرآن، 5/549.
5. علامه طباطبایی، المیزان، 7/370.
6. امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، 32/122.
7. سید جواد ورعی، کوثر، محبوبه است/63؛ ماهنامه پیام زن، سال ششم شماره68، آبان 1376ش.
8. منیره گرجی، نگرش قرآن به حضور زن در تاریخ انبیا/172.
9. شیخ عزیز اللّه عطاردی، مسند فاطمه زهرا/281.
10. زمخشری، کشّاف، 4/230؛ اسباب النزول/251.
11. علامه سید عبدالحسین شرف الدین، کلمه الغراء فى تفضیل الزهراء/73.
13. کوثر، محبوبه است/65.
14. على بن عیسى أربلی، کشف الغمه، 2/129.
15. علاّمه امینی، الغدیر، 3/107؛ به بعد.
16. آلوسی، روح المعانی، 29/157.
17. علامه بحرانی، البرهان فى تفسیر القرآن، 4/265.
منبع: سايت رسول انور
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
دوست گرامی جناب کردستان
اولا منبعی که داده اید ( سایت رسول انور ) پیدا نشد!!!
دوما اسم تاپیک نظر اهل سنت است ولی شما نظر کلام الله را در این مورد نوشته اید!!!
سوما به منابع خود بار دیگر نگاه کنید به نظر شما چند تا از منابع شما شیعی و چند تا سنی است؟؟؟!!!
اما اگر بخواهید در مورد حضرت زهرا احادیث قابل تاملی در کتب اهل سنت وجود دارد که بنده می توانم ذکر کنم.
امیدوارم متوجه منظور بنده شده باشید.
باتشکر - یاعلی
اونطور که من دیدم خیلی از سنی ها از سنی بودن و اینطور انعکاس ناراضی هستند و بعضا بخاطر حفظ احترام پدر و جد و یا غرور به سمت شیعه نمیان
که صد البته غلطه و بنظرم باید راهو برای اینها هموار کرد .
با جنگ و دعوی و خون دل خوردن چیزی درست نمیشه ...
دوستان عاقل و بالغ سنی هم باید دلیل این دفاعیه های مظلومانه رو بدونند !!
ما که تا مرز شهادت در خدمتیم
شهید شدن در راه حقیقت باعث افتخار ما و نشان سعادتمندی ماست
ولی این رفتار و سر سفره معاویه نشستن و پشت سر علی والش نماز خوندن بوی خوبی نمیده و سودی برای ما و شما نداره ... :Gol: :Gol: :Gol:
بسم الله الرحمن الرحیم
جزاکم الله بالخیر و عافیه ، دل حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بی شک از این زحمات شما شاد خواهد شد
((دعای خیر همه شیعیان و پیروان آن حضرت بدرقه راهتان))
باسلام
فكر ميكنيد شمافقط دوستدار فاطمه رضي الله عنها هستيد سخت در اشتباهيد! پس از فتح خيبر اين روستا(فدك) بين يهوديان و مسلمانان تقسيم شد.رسول خدا فرمودند: ما گروه انبيا ازخود مال به ارث نمي گذاريم مالي كه از ما مي ماند صدقه است.وقتي فاطمه رضي الله عنها پيش ابوبكر رضي الله عنه رفت خواست تا فدك و خمس خيبر رابگيرد ابوبكر رضي الله عنه همان سخن پيامبر رابه او گفت. اولا باشنيدن حديث نبوي ناخشنود شدن خلاف تصريح قران است (ايه 36احزاب) دومأ خلاف عقل سليم است كه اولاد رسول الله (ص) گفته ان حضرت رابشنوند ولي نپذيرند زيرا بر احاد امت محمد(ص) است كه سخنان او را باكمال يقين بپذيرند وفاطمه رضي الله عنها در اين اصل داخل است.
چرا حضرت علي رضي الله عنه بعد از 3خليفه كه به خلافت رسيد حق فاطمه رانداد؟ زيرا اموال پيامبر در راه اسلام وقف مي شود :Gol:
بسمه تعالی
با سلام خدمت تمامی برادران و خواهران مسلمان
دوستان لازم میدانم چند نکته را یادآوری نمایم
* از نظر اصول هم مذهب جعفری و اهل سنت (خلفا) با هم تفاوت زیادی دارند که چند نمونه را ذکر میکنم:
1-توحید : خدا در مذهب جعفری دارای جسم نیست(چون جسم برای رفع نیاز است مثلا پا برای حرکت و دست برای انجام اموری چند و چشم برای دیدن و ...) در در مذاهب اهل سنت (خلفا) خدا دارای جسم و با موهای فر و....است.{پس شیعه جعفری قائل به توحید آن خدا در مذهب اهل سنت خلفا نمی باشد.}
2-نبوت:در مذهب جعفری رسول الله ص واسطه فیض الله تبارک و تعالی /تجسم غیرت الله/معصوم از خطا و اشتباه است ولی اهل سنت خلفا اعتقاد دارند که پیامبرشان زن خود را بر دوش گذاشته به مجلس لهو ولعب رفته نماز 4رکعتی را 5 رکعت خوانده و... .{پس پیامبر در مذهب اهل سنت خلفا با پیامبر اعظم ص در مذهب تشیع بسیار فرق دارد.}
3-معاد:شیعه جعفری معتقد است که در قیامت به گفته کلام الله تعالی هر گروه با امام خودشان محشور شده ولی اهل سنت خلفا اصلا قائل به امامت نیستن .(برای توضیح بیشتر به فتواء مفتی بزرگ عربستان در مورد رد امامت ابراهیم علیه السلام مراجعه شود)
4-عدل :پیروان سنت خلفا معتقد اند که مصاحبه با رسول گرامی حتی اندک زمانی باعث شرف و عزت از سوی خداست ولی شیعیان و پیروان و اهل سنت پیامبر اکرم معتقد اند {ان اکرمکم عند الله اتقاکم} و این گفته اهل سنت خلفا را باعث از بین رفتن عدل از خدایشان میدانند.
5-امامت : با وجود حدیث {من مات ولم یعرف امام زمانه مات میت جاهلیه)در کتب پیروان خلفا لازم به ذکر است که آنان قائل به امامت نبوده لذا در اصل مذهبشان این مقوله را ندارند.
و هزاران فرق دیگر در حج جهاد و ....
شما نگویید ایمان آورده ایم بگویید اسلام آوردیم{پس گفته حضرت آیه الله وحید خراسانی به منظور قبول وجود ایمان در پیروان اهل سنت خلفا نیست بلکه فقط تسلیم و اسلام را در این گروه وارد میدانند}
وسلام علی من تبع الهدی :Gol:
رسول خدا فرمودند: ما گروه انبيا ازخود مال به ارث نمي گذاريم مالي كه از ما مي ماند صدقه است
برادر مگر پيامبر بر خلاف قرآن حديثي مي فرمايند : اگر ابابکر درست مي گفت و پيامبر چينين فرمايشي کرده بود
چرا زکريا از خدا فرزنداي خواست که ارثش به او برسد . سوره مريم آيات 5 و 6را دقت کنيد
(از (پسر عموهايم ) پس از درگذشت خويش مى ترسم و زن من نازاست . پس مرا از نزد خويش فرزندى عطا كن كه از من و از خاندان يعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را پسنديده قرار ده .)
سوره نمل ايه 16توجه نماييد : مي فمايد سليمان از داود ارث برد
ايا پيامبر بر خلاف قران سخني گفته اند
اما درباره حديثي که فرموده ايد نکات زير را دقت فرماييد:
1- از ميان ياران پيامبر اكرم (ص ), خليفهء اول در نقل اين حديث متفرد است واحدى از صحابه حديث ياد شده را نقل نكرده است .
اينكه مى گوييم وى در نقل حديث مزبور متفرد است گزافه نيست , زيرا اين مطلب از مسلمات تاريخ است , تا آنجاكه ابن حجر تفرد او را در نقل اين حديث گواه بر اعلميت او مى گرفته است !(1)
آرى , تنها چيزى كه در تاريخ آمده اين است كه در نزاعى كه على (ع ) با عباس دربارهء ميراث پيامبر داشت (2) عمر
در مقام داورى ميان آن دو به خبرى كه خليفهء اول نقل كرده استناد جست و در آن جلسه پنج نفر به صحت آن گواهى دادند.(3)
ابن ابى الحديد مى نويسد:
پس از درگذشت پيامبر, ابوبكر در نقل اين حديث متفرد بود و احدى جز او اين حديث را نقل نكرد. فقط گاهى گفته مى شود كه مالك بن اوس نيز حديث ياد شده را نقل كرده است . آرى , برخى از مهاجران در دوران خلافت عمر به صحت آن گواهى داده اند.(4)
بنابراين , آيا صحيح است كه خليفهء وقت , كه خود طرف دعوا بوده است , به حديثى استشهاد كند كه در آن زمان جز او كسى از آن حديث اطلاع نداشته است ؟
ممكن است گفته شود كه قاضى در محاكمه مى تواند به علم خود عمل كند و خصومت را با علم و آگاهى شخصى خود فيصله دهد, و چون خليفه حديث ياد شده را از خود پيامبر شنيده بوده است مى توانسته به علم خود اعتماد كندو آيات مربوط به ميراث اولاد را تخصيص بزند و براساس آن داورى كند. ولى متأسفانه كارهاى ضد و نقيض خليفه وتذبذب وى در دادن فدك و منع مجدد آن (كه شرح مبسوط آن پيشتر آمد), گواه بر آن است كه وى نسبت به صحت خبر مزبور يقين و اطمينان نداشته است .
بنابراين , چگونه مى توان گفت كه خليفه در بازداشتن دخت گرامى پيامبر (ص ) از ميراث پدر به علم خويش عمل كرده و كتاب خدا را با حديثى كه از پيامبر شنيده بود تخصيص زده است ؟
2- چنانچه حكم خداوند دربارهء تركه پيامبر اين بوده است كه اموال او ملى گردد و در مصالح مسلمانان مصرف شود, چرا پيامبر (ص ) اين مطلب را به يگانه وارث خود نگفت ؟ آيا معقول است كه پيامبر اكرم (ص ) حكم الهى را ازدخت گرامى خود كه حكم مربوط به او بوده است پنهان سازد؟ يا اينكه به او بگويد, ولى او آن را ناديده بگيرد؟
نه , چنين چيزى ممكن نيست . زيرا عصمت پيامبر (ص ) و مصونيت دختر گرامى او از گناه مانع از آن است كه چنين احتمالى دربارهء آنان برود. بلكه بايد انكار فاطمه (س ) را گواه بر آن بگيريم كه چنين تشريعى حقيقت نداشته است وحديث مزبور مخلوق انديشهء كسانى است كه مى خاستند, به جهت سياسى , وارث به حق پيامبر را از حق مشروع اومحروم سازند.
3- اگر حديثى كه خليفه نقل كرد به راستى صحيح و استوار بود, پس چرا موضوع فدك در كشاكش گرايشها وسياستهاى متضاد قرار گرفت و هر خليفه اى در دوران حكومت خود به گونه اى با آن رفتار كرد؟ با مراجعه به تاريخ روشن مى شود كه فدك در تاريخ خلفا وضع ثابتى نداشت . گاهى آن را به مالكان واقعى آن بز مى گرداندند و احياناًمصادره مى كردند, و به هر حال , در هر عصرى به صورت يك مسئلهء حساس و بغرنج اسلامى مطرح بود.(5)
چنانكه پيشتر نيز ذكر شد, در دوران خلافت عمر, فدك به على (ع ) و عباس بازگردانيده شد. (6) در دوران خلافت عثمان در تيول مروان قرار گرفت در دوران خلافت معاويه و پس از درگذشت حسن بن على (ع ) فدك ميان سه نفر(مروان , عمرو بن عثمان , يزيد بن معاويه ) تقسيم شد. سپس در دوران خلافت مروان تماماً در اختيار او قرار گرفت ومروان آن را به فرزند خود عبدالعزيز بخشيد و او نيز آن را به فرزند خود عمر هبه كرد. عمر بن عبدالعزيز در دوران زمامدارى خود آن را به فرزندان زهرا (س ) باز گردانيد. وقتى يزيد بن عبدالملك زمام امور را به دست گرفت آن را ازفرزندان فاطمه (س ) باز گرفت و تا مدتى در خاندان بنى مروان دست به دست مى گشت , تا اينكه خلافت آنان منقرض شد.
در دوران خلافت بنى عباس فدك از نوسان خاصى برخوردار بود. ابوالعباس سفاح آن را به عبدالله بن حسن بن على (ع ) بازگردانيد. ابوجعفر منصور آن را بازگرفت . مهى عباسى آن را به اولاد فاطمه (س ) باز گردانيد. موسى بن مهدى و برادر او آن را پس گرفتند. تا اينكه خلافت به مأمون رسيد و او فدك را باز گردانيد. وقتى متوكل خليفه شد آن رااز مالك واقعى باز گرفت .(7)
اگر حديث محروميت فرزندان پيامبر (ص ) از تركهء او حديث مسلمى بود, فدك هرگز چنين سرنوشت تأسف آورى نداشت .
4- پيامبر گرامى (ص ) غير از فدك تركهء ديگرى هم داشت , ولى فشار خليفهء اول در مجموع تركهء پيامبر بر فدك بود.از جمله اموال باقى مانده از رسول اكرم (ص ) خانه هاى زنان او بود كه به همان حال در دست آنان باقى ماند و خليفه متعرض حال آنان نشد و هرگز به سراغ آنان نفرستاد كه وضع خانه ها را روشن كنند تا معلوم شود كه آيا آنها ملك خودپيامبر بوده است يا اينكه آن حضرت در حال حيات خود آنها را به همسران خود بخشيده بوده است .
ابوبكر, نه تنها اين تحقيقات را انجام نداد, بلكه براى دفن جنازهء خود در جوار مرقد مطهر پيامبر اكرم (ص ) از دخترخود عايشه اجازه گرفت , زيرا دختر خود را وارث پيامبر مى دانست !
و نه تنها خانه هاى زنان پيامبر را مصادره نكرد, بلكه انگشتر و عمامه و شمشير و مركب و لباسهاى رسول خدا (ص )را, كه در دست على (ع ) بود, از او باز نگرفت و سخنى از آنها به ميان نياورد.
تتوابن ابى الحديد در برابر اين تبعيض آنچنان مبهوت مى شود كه مى خواهد توجيهى براى آن از خود بتراشد, ولى توجيه وى به اندازه اى سست و بى پايه است كه شايستگى نقل و نقد را ندارد.(8)
آيا محروميت از ارث مخصوص دخت پيامبر بود يا شامل تمام وارثان از مى شد, يا اينكه اساساً هيچ نوع محروميتى در كار نبوده و صرفاً انگيزه هاى سياسى فاطمه (س ) را از تركهء او محروم ساخت ؟
5- چنانچه در تشريع اسلامى محروميت وارثان پيامبر اكرم (ص ) از ميراث او امرى قطعى بود, چرا دخت گرامى پيامبر (ص ) كه به حكم آيهء از هر نوع آلودگى مصونيت دارد, در خطابهء آتشين خود چنين فرمود:
.(9)
اى پسر ابى قحافه ! آيا در كتاب الهى است كه تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم ؟ امر عجيبى آوردى ! آياعمداً كتاب خدا را ترك كرديد و آن را پشت سر اندختيد و تصور كرديد كه من از تركهء پدرم ارث نمى برم و پيوند رحمى ميان من و او نيست ؟ آيا خداوند در اين موضوع آيهء مخصوصى براى شما نازل كرده و در آن آيه پدرم را از قانون وراثت خارج ساخته است , يا اينكه مى گوييد پيروان دو كيش از يكديگر ارث نمى برند؟ آيا من و پدرم پيرو آيين واحدى نيستيم ؟ آيا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم و پسر عمويم آگاه تريد؟ بگير اين مركب مهار وزين شده را كه روزرستاخيز با تو روبرو مى شود. پس , چه خوب داورى است خداوند و چه خوب رهبرى است محمد (ص ) ميعاد من وتو روز قيامت ; و روز رستاخيز باطل گرايان زيانكار مى شوند.
آيا صحيح است كه با اين خطابهء آتشين احتمال دهيم كه خبر ياد شده صحيح و استوار بوده است ؟ اين چگونه تشريعى است كه صرفاً مربوط به دخت گرامى پيامبر (ص ) و پسر عم اوست و آنان خود از آن خبر ندارند و فردبيگانه اى كه حديث ارتباطى به او ندارد از آن آگاه است ؟!
1- صواعق , ص 19
2- نزاع على (ع ) با عباس به شكلى كه در كتابهاى اهل تسنن نقل شده از طرف محققان شيعه مردود است .
3- شرح نهج البلاغهء ابن ابى الحديد, ج 16 ص 229و صواعق , ص 21
4- شرح نهج البلاغهء ابن ابى الحديد, ج 16 ص 227
5- براى آگاهى از اين كشاكشها و مدارك آنها به كتاب الغدير (ج 7 ص 159تا 196ط نجف ) مراجعه فرماييد.
6- اين قسمت با آنچه كه امام (ع ) در نامه اى كه به عثمان بن حنيف نوشته سازگار نيست . در آنجا مى نويسد: . يعنى : از آنچه كه آسمان بر آنها سايه اندخته بود تنها در اختيار ما بود. گروهى بر آن حصر ورزيدند و گروه ديگر از آن صرف نظر كردند; و چه خوب حكم و داورى است خدا.
7- شرح نهج البلاغهء ابن ابى الحديد, ج 16 ص 261
8- احتجاج طبرسى , ج 1 صص 139ـ 138ط نجف ; شرح نهج البلاغهء ابن ابى الحديد, ج 16 ص 251
9- صحيح بخارى , باب فرض الخمس , ج 5 ص 5و كتاب غزوات , باب غزوهء خيبر, ج 6 ص 196 در اين باب افزوده است :فاطمه پس از پدر خود شش ماه بزيست . وقتى درگذشت , شوهر وى شبانه او را دفن كرد و به ابوبكر خبر نداد.
اولا باشنيدن حديث نبوي ناخشنود شدن خلاف تصريح قران است (ايه 36احزاب) دومأ خلاف عقل سليم است كه اولاد رسول الله (ص) گفته ان حضرت رابشنوند ولي نپذيرند زيرا بر احاد امت محمد(ص) است
فرمايش شما کاملا درست است ، البته اگر حديث از پيامبر صادر شده باشد
اما اولا : پيامبر بر خلاف نص قران حرفي نمي زنند
وثانيا: ما در تاپيک قبل اثبات کرديم که حرف پيامبر نبوده
چرا حضرت علي رضي الله عنه بعد از 3خليفه كه به خلافت رسيد حق فاطمه رانداد؟ زيرا اموال پيامبر در راه اسلام وقف مي شود
خودتان سوال مي کنيد و خودتان جواب مي دهيد
اگر حضرت علي عليه السلام در زمان خلافتشان متعرض فد ک نشدند چون
اولا: حق خودشان و فرزندانشان بود و مي توانستند حقشان را هر وقت خواستند مطالبه کنند و هر وقت خواستند بگذرند
ثانيا:فدک اگر چه همان باغ بود ولی از سیره امامان مشخص می شود که منظور از فدک فقط مطالبه آن باغ نبود چراکه فاطمه زهرا سلام الله علیها با مطالبه آن می خواستند به مسلمانان تفهیم کنند که این دستگاه غاصب است وکسی که زمین شخصی را غصب کرد می تواند حکومت را هم غصب کرده باشد
دلیل بر این ادعای بنده
امام کاظم علیه السلام :
روزى هارون الرشيد به امام موسى بن جعفرعليهما السلام عرض كرد: مىخواهم فدك را به تو برگردانم. امام فرمود: من فدك را نمىخواهم مگر باحدود آن. هارون گفت: حدود آن رامشخص كن. امام فرمود: اگر حدودشرا بگويم آن را به من نخواهى داد. هارون اصرار كرد و گفت: فدك را با حدودش به امام خواهد بخشيد. امام فرمود: حد اول فدك، عدناست. هارون باشنيدن اين جمله درهم كشيده شد. امام فرمود: حد دوم آن سمرقند ، حد سوم آن آفريقا و حد چهارم آن نواحى درياى خزر و ارمنستان است. هارون الرشيد در حالى كه به شدت عصبانىشده بود، گفت: با اين حال چيزى براى ما باقى نمىماند. امامفرمود: من از اول گفتم که : اگر فدك را بخواهم با حدود آن است و توآن را به ما نخواهى داد. (1)
حال ما از شما سوال مي کنيم
اگر پيامبران ارث نمي گذارند چرا عايشه هنگام دفن پيکر مطهر امام حسن مجتبي عليه السلام ،گفت نمي گذارم حسن را در خانه من دفن کنيد(2)
خانه از ابابکر به عايشه ارث رسيده بود يا از مادرش ؟
يا اينکه از رسول خدا به عايشه ارث رسيده بود؟
راستي اگر ارث هم به عايشه برسد آيا زن بيشتر از يک هشتم ارث مي برد؟
راستي اين يک هشتم بين چند نفر بايد تقسيم مي شد ؟
راستي سهم عايشه از يک هشتم چقدر مي شد؟
1. بحار، ج 48، ص 144.
2. منع عایشه از دفن کردن امام حسن علیه السلام: الطبقات 8/175، مختصر تاریخ دمشق، ابن عساکر ترجمة الامام الحسن علیه السلام، و انساب الاشراف، ترجمة الامام الحسن 3/61، مقاتل الطالبین 74. عایشه سوار قاطر شد و با بنی هاشم مبارزه کرد تا جسد امام حسن علیه السلام دفن نشود: مجمع البحرین، الطریحی1/572، شرح اصول کافی، المازندرانی 6/167، الایضاح، ابن شاذان 262، تاریخ الیعقوبی 2/225 ...