خدا با ابوبکر است یعنی چه؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان و گرامیان سلام علیکم
در زمینه اهل سنت بحث و شبهه بسیار است
و اما بعد
نکته اول: کجای آیه اشاره دارد یار غار ابوبکر بن ابی قحافه باشد؟
اصلا چه سندی بر این است که ابوبکر یار و همراه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
بوده باشد
شما اول اسناد این امر را بفرمایید تا حقیر برای شما اثبات نمایم که اصلا ابوبکر کسی نیست که در غار با
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بوده است
و این از جعلیات تاریخ است
واما بعد
دوست گرامی جناب طاها
شما آنچنان سریع این مهم را پذیرفتید گو اینکه بر این قضیه یقین دارید.
اگر ابوبکر با رسول خدا صلی الله علیه و آله در غار بوده است پس او را منقبتی ست
سوال اینجاست چرا در ماجرای غصب خلافت هیچ اشاره ای به این منقبت نشده است؟
کارشناس گرامی بهتر است اول هر چیز را از ریشه بررسی نمایید و سپس به فرضیات پاسخ دهید
کاربر جهنمی بنده از شما صریحا خواستارم تمام اسناد خود را بر همراهی ابوبکر در غار با رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم نقل نمایید تا بنده به شما بگویم که این فتنه از کی و کجا آغاز شده است
و اما بعد
نص صریح آیه در حق فلان بن فلان(که پس از اثبات دوستان بیان خواهم نمود)این است
لا تحزن ان الله معنا
یعنی آن شخص محزون بوده است
خداوند چه کسی را محزون میداند؟
ُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يأْتِينَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَاي فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(البقرة/38)
گفتيم: «همگي از آن، فرود آييد! هرگاه هدايتي از طرف من براي شما آمد، کساني که از آن پيروي کنند،
نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين شوند.»
کلام نخست
کسی که هدایت نشده باشد محزون است و چون هدایت شد حزنی ندارد
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ(البقرة/112)
آري، کسي که روي خود را تسليم خدا کند و نيکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسي
بر آنهاست و نه غمگين ميشوند. (بنابر اين، بهشت خدا در انحصار هيچ گروهي نيست)
و اما بعد
خداوند سکینه را بر قلب او جای داد
إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِي اثْنَينِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيهِ وَأَيدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِي الْعُلْيا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(التوبة/40)
اگر او را ياري نکنيد، خداوند او را ياري کرد؛ (و در مشکلترين ساعات، او را تنها نگذاشت؛) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بيرون کردند، در حالي که دومين نفر بود (و يک نفر بيشتر همراه نداشت)؛ در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود ميگفت: «غم مخور، خدا با ماست!» در اين موقع، خداوند سکينه (و آرامش) خود را بر او فرستاد؛ و با لشکرهايي که مشاهده نميکرديد، او را تقويت نمود؛ و گفتار (و هدف) کافران را پايين قرار داد، (و آنها را با شکست مواجه ساخت؛) و سخن خدا (و آيين او)، بالا (و پيروز)است؛ و خداوند عزيز و حکيم است!
این یعنی خداوند به صورت معجزه او را آرام کرده و او خودش آرام نشده است
پس تقوایی نبوده بلکه اعجاز در کار بوده است
و در پایان
کاربر جهنمی
بنده مصرانه از شما میخواهم اسناد خود را پیرامون ابوبکر بودن دومین نفر ارائه دهید
مع السلام علی من التبع الهدی
با عرض سلام و احترام
قرآن از قول رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به ابوبکر می فرماید: "لا تحزن ان الله معنا"نترس خدا با ماست.
در جای دیگر هم می فرماید : "ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون"خدا با متقیان و محسنان است.
آیا می توان به صورت یک قیاس منطقی نتیجه گرفت که ابوبکر جزو متقیان و محسنان است؟
با تشکر
با سلام
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ {الحديد/4}
خدای متعال با همه شما ست .
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ {المجادلة/7}
يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا {النساء/108}
طبق این آیات خدای سبحان همواره همراه همگان چه مومن چه کافر است.
با سلام
دوست گرامی در این تاپیک مفصل در این مورد سخن گفته شده
http://www.askdin.com/showthread.php?t=6501
[FONT=Century Gothic]هيچ آيهاي در حق خاندان عائشه نازل نشده است:
[FONT=Century Gothic]بخارى در صحيح خود به نقل از عائشه مىنويسد كه وى تصريح كرده است كه هيچ آيهاى در قرآن كريم در باره خاندان وى نازل نشده است::Ealam:
حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي بِشْرٍ عن يُوسُفَ بن مَاهَكَ قال كان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِيَةُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ يَذْكُرُ يَزِيدَ بن مُعَاوِيَةَ لِكَيْ يُبَايَعَ له بَعْدَ أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بَكْرٍ شيئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ فلم يَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذي أَنْزَلَ الله فيه «وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي» فقالت عَائِشَةُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي.
از يوسف بن ماهك نقل شده است كه معاويه بن أبى سفيان، مروان را به حكومت حجاز منصوب كرده بود، مروان خطبه خواند و در آن از يزيد بن معاويه نام برد تا براى حكومت بعد از پدرش از مردم بيعت بگيرد. عبد الرحمن بن أبى بكر چيزى گفت، مروان گفت: او را بگيريد. عبد الرحمن وارد خانه عائشه شد و آنها نتوانستند او را دستگير كنند. مروان گفت: او كسى است كه خداوند اين آيه را در باره او نازل كرده است: « و آن كس كه به پدر و مادر خود گويد: «اف بر شما، آيا به من وعده مىدهيد كه زنده خواهم شد...».
عائشه از پشت پرده گفت: هيچ چيزى از قرآن در باره ما خاندان نازل نشده است؛ مگر اين كه خداوند [آيه] عذر مرا نازل كرده است (اشاره به آيه افك).
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل ابوعبدالله (256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1827، ح4550، كتاب التفسير، بَاب «وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا...»، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
طبق قواعد زبان عربي، در جمله «ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا» كلمه «شيئا» نكره در سياق نفى است و دلالت بر عموم مىكند؛ يعنى هيچ آيهاى در قرآن كريم به صورت اختصاصى در باره عائشه و اطرافيان او نازل نشده است.
از طرف ديگر كلمه «الا» در جمله «إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي» از ادات حصر است و طبق قواعد ثابت شده در علم اصول، جمله استثنائيه، دلالت بر حصر مىكند و داراى مفهوم است.
بنابراين، اين روايت ثابت مىكند كه هيچ آيهاى در قرآن كريم به صورت اختصاصى در باره خاندان عائشه كه ابوبكر نيز جزو آن است، نازل نشده است. :Sham:
در نتيجه اين روايت با رواياتى كه ثابت مىكند ابوبكر به همراه رسول خدا صلى الله عليه وآله در غار بوده و آيه «غار» در باره او نازل شده است، در تعارض است.:Sham:
آيا مراد از «فينا» فرزندان ابو بكر است؟
برخى از علماى اهل سنت پاسخ دادهاند كه مراد از «فينا» فرزندان ابوبكر است و شامل خود ابوبكر نمىشود.
عينى در عمدة القارى مىنويسد:
قوله: «فينا» أرادت به بني أبي بكر لأن أبا بكر، رضي الله تعالى عنه. نزل فيه «ثاني اثنين» (التوبة: 40) وقوله: «محمد رسول الله والذين معه» (الفتح:92) وقوله: «والسابقون والأولون» وفي آي كثيرة.
مراد از «فينا» فرزندان ابوبكر است؛ زيرا در باره ابوبكر آيه «ثانى اثنين» و «محمد رسول الله...» و آيه «والسابقون الأولون» و آيات بسيارى نازل شده است.
العيني، بدر الدين ابومحمد محمود بن أحمد الغيتابي الحنفي ( 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 19، ص 1827، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
ابن حجر عسقلانى نيز در فتح البارى همين ادعا را كرده است.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 8، ص 577، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
در پاسخ مىگوييم:
اولاً: اين ادعائى است بدون دليل؛ بلكه دليل بر خلاف آن وجود دارد؛ چرا كه طبق ادعاى مروان بن حكم آيه «وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا...» در مذمت عبد الرحمن و تكريم پدر و مادر او؛ يعنى ابوبكر و ام رومان نازل شده است و عائشه با گفتن جمله «ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا» نزول هر نوع آيهاى در باره تمام افراد مورد ادعاى مروان نفى مىكند كه از جمله آنها والدين عبد الرحمن است.
ثانياً: طبق پنداشت اهل سنت، آيات «محمد رسول الله...» و آيه «والسابقون الأولون» شامل فرزندان ابوبكر و از جمله خود عائشه نيز مىشود و عائشه، و ديگر فرزندان ابوبكر را از بارزترين مصاديق همراهان رسول خدا و سابقون الأولون دانستهاند. آيا بدر الدين عينى مىتواند قبول كند كه آيه «محمد رسول الله» و «والسابقون الأولون» شامل عائشه نمىشود؟
بنابراين، سخن عينى و ابن حجر، مردود است.
[FONT=Century Gothic]فخررازى در وجه نهم مىگويد:
والوجه التاسع: أن قوله: «لاَ تَحْزَنْ» نهى عن الحزن مطلقاً، والنهي يوجب الدوام والتكرار، وذلك يقتضي أن لا يحزن أبو بكر بعد ذلك البتة، قبل الموت وعند الموت وبعد الموت.
وجه نهم: اين سخن خداوند كه «محزون مباش» نهى از حزن به صورت مطلق است، و نهى اقتضاى دوام و تكرار را دارد، و اين اقتضاء مىكند كه ابوبكر بعد از آن هرگز محزون نشده باشد؛ چه قبل از مرگ، چه در هنگام احتضار و چه بعد از مرگ.
اين كه نهي، دلالت بر تكرار و دوام مىكند و حرمت انجام آن هميشگى است، امرى است قطعي؛ اما اين كه سبب شود مخاطب هرگز مرتكب آن عمل نشود، گفتارى است نسنجيده و غير قابل قبول؛ چرا كه پذيرش نهى و عدم انجام منهى عنه، بستگى به ايمان و ميزان تقواى شخص مخاطب دارد.:Sham:
بديهى است كه همه نواهى قرآن خطاب به تمام مردم مىباشد؛ ولى اكثر مردم نواهى الهى را مرتكب شده و با آن مخالفت مىكنند.
اگر غير از اين بود، بايد تمام مسلمانان و بلكه تمام انسانها معصوم از خطا و گناه باشند؛ چرا كه تقريباً از تمام گناهان در قرآن كريم نهى شده است.
به چند مورد اشاره مىكنيم كه خود ابوبكر و بسيارى از مسلمانان به آن عمل نكردهاند.:Sokhan:
خداوند در قرآن كريم، همه مسلمانان را از فرار در جنگ نهى كرده است::Sham:
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار. الأنفال/15.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو به رو شويد، به آنها پشت نكنيد (و فرار ننماييد)!
در حالى كه اكثر مسلمانان (جز عده انگشت شمار) و از جمله ابوبكر در جنگهاى احد، خيبر و حنين فرار كردند.:Ealam:
همچنين خداوند به تمام مسلمانان دستور داده است كه اموال يكديگر را به باطل تصاحب نكنند::Sham:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم... النساء/29.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اينكه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد.
آيا مسلمانان به اين دستور مهم خداوند عمل كردند و مىكنند؟
آيا ابوبكر به اين دستور خداوند عمل كرد؟:Ealam:
اگر نهى دلالت بر دوام و تكرار مىكند و سبب مىشود كه مخاطب آن را هيچگاه انجام ندهد، پس چرا ابوبكر به اين آيه عمل نكرد و اموال فدك را كه رسول خدا به صديقه طاهره عليهما السلام بخشيده بود، به زور تصاحب كرد؟:Ghamgin:
و نيز خداوند به همه مسلمانان دستور داده است كه بدون اجازه وارد خانه مردم نشوند::Sham:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون. النور/27.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانههايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براى شما بهتر است شايد متذكّر شويد!
اگر آنچه كه فخررازى گفته است، صحت دارد؛ پس چرا ابوبكر به خانه فاطمه( [FONT=Century Gothic]س) [FONT=Century Gothic] هجوم آورد، و حرمت خانه را رعايت نكرد به طورى در آخرين لحظات زندگىاش نسبت به اين قضيه اظهار ندامت و پشيمانى مىكرد و مىگفت::Ealam:
إني لا آسى من الدنيا إلا على ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، وثلاث تَرَكْتُهُنَّ وَدِدْتُ أنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلاثٍ وَدِدْتُ أنِّي سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رسول الله (ص) أما اللاتي وددت أني تركتهن، فَوَدِدْتُ أنِّي لم أَكُنْ كَشَفْتُ بيتَ فاطِمَةَ عن شيء، وإن كانوا قد أَغْلَقُوا على الحرب....
من در دوران زندگى بر سه چيزى كه انجام دادهام تأسف مىخورم، دوست داشتم كه مرتكب نشده بودم، يكى از آنها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود، دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمىكردم؛ اگر چه آن را براى جنگ بسته بودند....
الخرساني، أبو أحمد حميد بن مخلد بن قتيبة بن عبد الله المعروف بابن زنجويه (متوفاى251هـ) الأموال، ج 1، ص 387؛
الطبري، محمد بن جرير ( 310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 353، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛
الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (: 328هـ)، العقد الفريد، ج 4، ص 254، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م؛
الطبراني، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم (360هـ)، المعجم الكبير، ج 1، ص 62، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م؛
العاصمي المكي، عبد الملك بن حسين بن عبد الملك الشافعي (1111هـ)، سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي، ج 2، ص 465، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود- علي محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ- 1998م.
مقدسى حنبلي، از مشاهير قرن هفتم هجرى و از بزرگان علم حديث اهل سنت، اين روايت را «حسن» دانسته و مىگويد:
قلت: وهذا حديث حسن عن أبي بكر؛ إلا أنه ليس فيه شيء من قول النبي (ص).
اين روايت از ابوبكر «حسن» است؛ گرچه در آن سخنى از رسول خدا نيست.
المقدسي الحنبلي، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 1، ص 90، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولى، 1410هـ.