دانش پزشكى امام صادق عليه السلام و طبيب هندي

تب‌های اولیه

125 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دانش پزشكى امام صادق عليه السلام و طبيب هندي

با سلام

بدون ترديد، علوم حضرات معصومين عليهم السلام اكتسابى نيست و آنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعكاس مى يابد، اشعه هايى از انوار الهى است كه از پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله تا معصوم چهاردهم امام زمان(عج) نسلى بعد از نسل، به يادگار مانده و زمينيان را بهره مند ساخته است.
اگر غير از اين بود، مى بايست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خويش، كاربردى آن هم در همه زمينه ها، بدون كمترين تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصيت هاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.

جستجوى مفصل اين نكته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زير را كه به علم پزشكى امام صادق عليه السلام اشاره دارد.
نقل به مضمون مى كنيم.

روزى امام صادق عليه السلام به مجلس منصور دوانيقى وارد شد. طبيب هندى كنار خليفه نشسته بود.
او كتاب‎هايى كه در موضوع «علم طب » نگاشته شده بود را براى خليفه مى خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خليفه بيفزايد.

امام صادق عليه السلام در گوشه ى مجلس نشست. بارانى از هيبت و ابهت از چهره حضرت مى باريد. :Sham:
مدتى گذشت.
هنگامى كه طبيب از خواندن كتاب‎ها فارغ شد، نگاه اش به امام صادق عليه السلام دوخته شد.
لحظاتى مشغول تماشاى سيماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاه اش را به سوى خليفه برگرداند و با اين سؤال سكوت را شكست:

- اين مرد كيست؟

- او عالم آل محمد(صلي الله عليه و آله) است.:Sham:

- آيا ميل دارد از اندوخته هاى علمى من بهره مند گردد؟

- نگاه خليفه روى امام قرار گرفت. قبل از اين كه چيزى بگويد،امام لب به سخن گشود:

- نه!:Sham::Sham:

- طبيب كه از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسيد:

- چرا؟

- چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختيار دارم.:Sham:

- چه چيز در اختيار دارى؟

- گرمى را با سردى معالجه مى كنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشكى درمان مى كنم و خشكى را با رطوبت و آنچه را كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) فرموده به كار مى بندم و نتيجه كار را به خداوند وامى گذارم.:Sham:


[=Verdana]سپس به سخن جدش رسول الله اشاره كرده، افزود: «معده خانه هر بيمارى و پرهيز، سر هر درمان است.»

طبيب هندى براى اين كه سخنان امام را سبك جلوه دهد، پرسيد:

- مگر طب غير از اين ها است كه گفتى؟!

- امام فرمود:

- گمان مى كنى من مثل تو اين ها را از كتاب‎هاى طبى آموخته ام؟!

- حتما، غير از اين، راهى براى فراگيرى علم طب وجود ندارد.

- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از ديگرى نياموخته ام. اكنون بگو كدام يك از من و تو در علم طب داناتريم؟

- كار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم ترم.

- پس لطفا به سوال‎هايم پاسخ گوييد.:Sham:

- بپرسيد.

- چرا سر آدمى يك پارچه نيست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟

- نمى دانم.

- چرا پيشانى مانند سر انسان از مو پوشيده نيست؟

- نمى دانم.

- چرا بر روى پيشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟

- نمى دانم.

- چرا ابروها در بالاى ديدگان انسان قرار گرفته است؟

- نمى دانم.

- چرا چشم‎هاى انسان به شكل لوزى ساخته شده است؟

- نمى دانم.

- چرا بينى ميان دو چشم قرار گرفته است؟

- نمى دانم.

- چرا سوراخ‎هاى بينى در زير آن خلق شده است؟

- نمى دانم.

- چرا لب فوقانى و سبيل در قسمت بالاى دهان آفريده شده است؟

- نمى دانم.

- چرا دندان‎هاى جلو، تيز و دندان‎هاى آسياب، پهن و دندان‎هاى انياب (نيش)، دراز آفريده شده است؟

- نمى دانم.

- چرا كف دست و پا، مو ندارد؟

- نمى دانم.

- چرا مرد ريش دارد ولى زن فاقد ريش است؟

- نمى دانم.

- چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟

- نمى دانم.

- چرا قلب، صنوبرى شكل آفريده شده است؟

- نمى دانم.

- چرا ريه در دو قسمت آفريده شده و در جاى خود متحرك است؟

- نمى دانم.

- چرا كليه ها مانند لوبيا خلق شده اند؟

- نمى دانم.

- چرا كاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟

- نمى دانم.

-

[=Verdana] چرا ميان كف پا، گود است و با زمين تماس ندارد؟

- نمى دانم.

- اى طبيب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حكمت و پاسخ اين سوال‎ها آگاه ام.

طبيب كه چاره اى جز تسليم شدن نداشت، گفت:

- پاسخ‎ها را بگوييد تا بهره مند گردم.

آن گاه امام به ترتيب به يكايك سوال‎هاى مطرح شده، چنين پاسخ گفتند::Sham:

- به اين جهت سر از قطعات مختلف تشكيل شده و شكاف‎هايى برايش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نيازارد.

- خداوند مو را بالاى سر رويانده تا به وسيله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طريق موها خارج شود.
همين طور، پوششى براى سرما و گرما باشد. ولى در پيشانى مو نيافريده تا چشم ها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگيرند.

- ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه كافى به چشم ها نور برسد و نيز از رسيدن نور زياد جلوگيرى كند. چون زيادى نور، چشم را آزار داده و زمينه معيوب شدن آن را فراهم مى سازد.

- چشم ها به شكل لوزى آفريده شده تا داروهايى كه با سرمه استعمال مى شود، به آسانى وارد چشم شده، چرك و مرض به آسانى از آن به وسيله اشك خارج شود.

- به اين جهت بينى را ميان دو چشم قرار داده است كه بينى نور را به دو قسمت مساوى تقسيم مى كند تا نور به طور اعتدال به چشم ها برسد.

- سوراخ‎هاى بينى را در پايين آن آفريده تا چرك هاى انباشته شده در مغز از اين سوراخ‎ها بيرون شده و بوهاى معطر كه به وسيله هوا متصاعد مى گردد، از آن، بالا رود.

- لب و سبيل را به اين جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود كثافات دماغ به داخل دهان جلوگيرى كند. و نيز مانع آلوده شدن خوراكى ها گردد.

- دندان‎هاى جلو را تيزتر آفريده تا غذا را قطعه قطعه سازند.

- دندان‎هاى آسياب را پهن خلق كرده تا غذا به وسيله آنها كوبيده و نرم گردند. دندان‎هاى انياب را درازتر آفريده تا ميان دندان‎هاى آسياب و دندان‎هاى پيشين، چون ستونى استوار باشند.

- كف دست و پاها مو ندارند تا بتوانيم اشياء را به وسيله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه كافى استفاده نماييم.

- براى مرد ريش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نيز از زن بازشناخته گردد.

- به مو و ناخن هاى تن انسان روح نداده تا چيدن و بريدن آنها دردآور و ناراحت كننده نباشد.

- قلب، صنوبرى شكل آفريده شده است تا هنگام آويختگى، نوك باريكش وارد ريه شده و از نسيم آن خنك گردد و نيز مغز سر از حرارت آن آسيب نبيند.

- ريه را در دو قسمت آفريده تا قلب ميان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگيرد.

- كليه ها مانند لوبيا ساخته شده اند، براى اين كه «منى » از كليه ها قطره قطره به سمت مثانه مى چكد. اگر كليه ها كروى و يا به شكل چهارگوش بودند، قطرات منى كه همواره در حال انبساط و انقباضند، به يكديگر برخورد كرده و در نتيجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمى شدند.

- اين كه كاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به اين جهت است كه انسان رو به جلو حركت مى كند. سنگينى بدن انسان رو به جلو است. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه رفتن و حركات انسان ناموزون و لرزان نمى شود.

- اين كه كف پاها را گود و قوسى مانند، خلق كرده به اين جهت است كه تمام كف پاها با زمين تماس پيدا نكند. زيرا اگر تمام كف پاها به زمين تماس پيدا كند، پا، چشم و اعصاب صدمه مى بينند.

طبيب كه تاكنون سكوت كرده و به سخنان امام گوش مى داد، با تعجب پرسيد:

- اين ها را از كجا مى دانى؟!

- از پدرانم فراگرفته ام؛ پدرانم از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آموخته اند؛ رسول خدا از جبرئيل و جبرئيل از خداوند متعال فرا گرفته است.:Sham:

طبيب هندى كه چنين شخصيت علمى را در عمرش نديده بود، به فكر فرو رفت. آنگاه در حالى كه محو تماشاى سيماى امام بود، چنين لب به سخن گشود:

- تصديق مى كنم و شهادت مى دهم كه جز خداى يگانه، خدايى نيست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاكنون كسى را در طب، عالم تر از تو نديده ام.(1):Sham::Sham:

پى نوشت:

1- طب الصادق، تحقيق علامه عسكرى، ص 21، به نقل از بحارالانوار، ج 14، ص 478/ مناظرات علمى بين شيعه و سنى، ص 98، به نقل از طب الصادق، محمدعلى خليلى، ص 64.
[=Verdana]
منبع

[=Verdana] ماهنامه كوثر، ش 40
ميثم سنگچاركى

بسيار عالي بودن.

من تا حالا اينا رو نخونده بودم!

لطفا بازم از امام صادق و علمشون در زمينه طب و سلامتي و روش اصولي زندگي و .. بفرماييد.

با سلام؛

رضا;126159 نوشت:
خداوند مو را بالاى سر رويانده تا به وسيله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طريق موها خارج شود.

!!!!!!!!!!!!!!
رضا;126159 نوشت:
- ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه كافى به چشم ها نور برسد و نيز از رسيدن نور زياد جلوگيرى كند. چون زيادى نور، چشم را آزار داده و زمينه معيوب شدن آن را فراهم مى سازد

کار اصلی ابروها اینست که نگذارند عرق پیشانی وارد چشم شوند.
رضا;126159 نوشت:
سوراخ‎هاى بينى را در پايين آن آفريده تا چرك هاى انباشته شده در مغز از اين سوراخ‎ها بيرون شده و بوهاى معطر كه به وسيله هوا متصاعد مى گردد، از آن، بالا رود.

مغز هم مگه چرک دارد؟ چرک مغز مگه از بینی خارج می شود؟
رضا;126159 نوشت:
قلب، صنوبرى شكل آفريده شده است تا هنگام آويختگى، نوك باريكش وارد ريه شده و از نسيم آن خنك گردد و نيز مغز سر از حرارت آن آسيب نبيند. - ريه را در دو قسمت آفريده تا قلب ميان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگيرد.

کار اصلی ریه ها گرفتن اکسیژن است نه خنک کردن قلب. قلب هم از خون اکسیژن می گیرد نه ریه!
رضا;126159 نوشت:
- كليه ها مانند لوبيا ساخته شده اند، براى اين كه «منى » از كليه ها قطره قطره به سمت مثانه مى چكد. اگر كليه ها كروى و يا به شكل چهارگوش بودند، قطرات منى كه همواره در حال انبساط و انقباضند، به يكديگر برخورد كرده و در نتيجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمى شدند.

منی از کلیه ها ترشح نمی شود بلکه از پرستات ترشح می شوند.

naghad;126419 نوشت:
!!!!!!!!!!!!!!

سلام
نکاتی که جناب نقاد باید به آن توجه کنند این است که :
1- ادبیات این مطالب مربوط به حدود 1200 سال پیش است لذا نباید انتظار داشت اصطلاحات روز را در آن ببینیم
2- مباحثی در طب قدیم بوده است که چه بسا امروز به آن توجه نمی شود
3- امام در صدد بیان تمام فواید اعضاء نیست
لذا :
1- منظور از بخار مغز می تواند گرمای آن باشد
2- آنچه امام در مورد ابروها فرموده اند هم صحیح است .
3- منظور از چرک مغز می تواند اخلاط سر باشد که مبادی آن با مغز در ارتباط است
4- بین گرفتن اکسیژن و خنکی قلب ارتباط هست چون خونی که در ریه اکسیژن می گیرد هم از لحاظ دما متفاوت است هم از لحاظ برخورداری از اکسیژن که نوعی خنکی برای قلب محسوب می شود با خونهای دیگر فرق دارد
5- در بحث کلیه ها یک خلط مطلبی شده که ممکن است اشتباه راوی یا نسخه باشد
موفق باشید

naghad;126419 نوشت:
- كليه ها مانند لوبيا ساخته شده اند، براى اين كه «منى » از كليه ها قطره قطره به سمت مثانه مى چكد. اگر كليه ها كروى و يا به شكل چهارگوش بودند، قطرات منى كه همواره در حال انبساط و انقباضند، به يكديگر برخورد كرده و در نتيجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمى شدند.

سلام

پس معنای ایه که از پهلو مایعی بیرون میاد همین است!!
جواب پیدا شد

این آیه

يخْرُجُ مِنْ بَينِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ(الطارق/7)
آبي که از ميان پشت و سينه‌ها خارج مي‌شود!

اگر پشت را کلیه بگیریم
و سینه را خون و قلب و یا چیز دیگر فکر کنم درست بشه

mkk1369;126456 نوشت:
اگر پشت را کلیه بگیریم و سینه را خون و قلب و یا چیز دیگر فکر کنم درست بشه

سلام
نیاز به ظن و گمان نیست چون الان دقیقا مشخص است که جایگاه ساخت منی کجاست بیان شریف قرآن هم حوزه وسیعی از بدن را بیان فرموده که این جایگاهها را در بر می گیرد .
موفق باشید

جدای از غلط بودن مطالب و توجیه ها که اصلا قابل دفاع نیست و علت (نه دلیل) غلط بودن رو میتونید در این مطلب ببینید:
http://www.rahpouyan.com/vc/showthread.php?t=1592

مسئله جالبتری که بر ساختگی بودن این ماجرا هست اینه که خوب، حالا امام دلیل مثلا لوبیایی بودن کلیه را گفتند، خوب اون طبیب هندی از کجا فهمید این حرفا درسته؟! اینها که بحث عقلی و انتزاعی نیست که یکی بگه و بدون تجربه و آزمون معلوم باشه درسته!

گفتم حالا بگذریم از اینکه خوب حالا مثلا زن ها که منی ندارند چی؟! اونا پس کلیه هاشون باشد پرتغالی باشه! و اینکه اصلا اگر این حرف درست بود پس اونهایی که کلیه هاشون نعل اسبی هست باید مشکل منی داشته باشند!

و یا مثلا زن ها که سیبیل ندارند چی؟:Cheshmak:

البته غلط بودن مطالب فراتر از این حرف هاست من اینها رو میگم که دوستانی هم که دانشی در این زمینه ندارند بهتر متوجه بشن.

مطالب پست دوم لینکی که گذاشتم رو بخونید، متوجه می شید که چطور باید با این روایات برخورد کرد. بخصوص که برای من هم جالب بود که در تائید نظری که در همان لینک مطرح شده می بینید که مثلا از قول امام مطالبی نقل شده که بیشتر به نظریات سینوهه! شبیه هست.

موفق باشید

منجم باشی;126478 نوشت:
گفتم حالا بگذریم از اینکه خوب حالا مثلا زن ها که منی ندارند چی؟! اونا پس کلیه هاشون باشد پرتغالی باشه! و اینکه اصلا اگر این حرف درست بود پس اونهایی که کلیه هاشون نعل اسبی هست باید مشکل منی داشته باشند! و یا مثلا زن ها که سیبیل ندارند چی؟

سلام

1. من فکر کنم زنان هم منی دارند اما در آن نطفه نیست درست نمی گم؟
2.شاید منظور امام غده فوق کلیه و هورمون هایی که در این قسمت ترشح می شه باشد؟

حامد;126474 نوشت:
سلام نیاز به ظن و گمان نیست چون الان دقیقا مشخص است که جایگاه ساخت منی کجاست بیان شریف قرآن هم حوزه وسیعی از بدن را بیان فرموده که این جایگاهها را در بر می گیرد . موفق باشید

سلام

درست است که منی است اما شاید با فهمیدن این موضوع کع آیا چیزی غیر منی نیز نقش دارد یاخیر خیلی از مشکلات ناباروری تا ضعیف بودن اسپرم و تخمک را فهمید و به روش نوین دست یافت

علوم تجربی هستند و 100 در صد قابل اطمینان نیستند
شاید این چیزی که الان هست نباشد
در ضمینه علم این جور اتفاقات زیاد است!!

mkk1369;126490 نوشت:

سلام

1. من فکر کنم زنان هم منی دارند اما در آن نطفه نیست درست نمی گم؟
2.شاید منظور امام غده فوق کلیه و هورمون هایی که در این قسمت ترشح می شه باشد؟

سلام
عرض کردم عمده مطالب به هیچ عنوان قابل دفاع نیست و اصلا ارزش بحث ندارد. داستان هم به دلیلی که گفتن از اساس به نظر باطل است!

(در خانم ها برخلاف مردان اصلا ارتباطی بین سیستم ادراری و تناسلی نیست. غده های فوق کلیوی هم هیچ ارتباطی با کلیه ها ندارند. فقط از نظر مکانی رو کلیه است.)

منجم باشی;126493 نوشت:
سلام عرض کردم عمده مطالب به هیچ عنوان قابل دفاع نیست و اصلا ارزش بحث ندارد. داستان هم به دلیلی که گفتن از اساس به نظر باطل است! (در خانم ها برخلاف مردان اصلا ارتباطی بین سیستم ادراری و تناسلی نیست. غده های فوق کلیوی هم هیچ ارتباطی با کلیه ها ندارند. فقط از نظر مکانی رو کلیه است.)

سلام
باید دید کدام زاویه دید باطل است

اگر کامل بگوییم حدیث غلطه

پس فردا یک دانشمندی اومد چیزی بر خلاف علم امروز گفت و حدیث را درست شناخت ممکنه نپذیریم !!

اما بعد

بله رابطه ندارند ولی بی ربط هم نیستند؟

آیا واقعا منی ندارند؟

بله غده فوق کلیه روی کلیه قرار دارد اما چه طوری هورمون هایش را انتقال می دهد؟

خون یا اگر یادم مانده باشد سلول های لنفاوی و بدون انتقال در خون؟!

mkk1369;126629 نوشت:

سلام
باید دید کدام زاویه دید باطل است
اگر کامل بگوییم حدیث غلطه
پس فردا یک دانشمندی اومد چیزی بر خلاف علم امروز گفت و حدیث را درست شناخت ممکنه نپذیریم !!
اما بعد
بله رابطه ندارند ولی بی ربط هم نیستند؟
آیا واقعا منی ندارند؟
بله غده فوق کلیه روی کلیه قرار دارد اما چه طوری هورمون هایش را انتقال می دهد؟
خون یا اگر یادم مانده باشد سلول های لنفاوی و بدون انتقال در خون؟!

سلام

منظور من از باطل بودن توجه به جزئیات غلط این روایت نبود. منظور قالب کلی بود که از اساس پزشکی در حیطه علوم نقلی یا عقلگرایی محض نیست و اینطور نیست که کسی چیزی بگوید و معلوم باشد که درست است. برخلاف انچه در فلسفه و ریاضیات و منطق و ... هست. همینطور اشاره به لینکی بود که ان شاالله مطالعه فرمودید.

اما نکته ای در پست های شما و همینطور این پست دیده می شود که اگر اجازه بدید این مطلب رو توضیح میدم که دید شما نسبت به جهل موجود در علم غلط هست. من مختصر توضیح میدم و با شناخت مختصری که از شما دارم میدونم بعدا شما در مباحث فلسفه علم این مورد رو بیشتر آشنا خواهید شد.

نقصی که در علم وجود داره اینطور نیست که دامن همه چیز در علم را گرفته باشد. مثلا وقتی میگیم اب از ملکول اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده این دیگه قطعی هست و اینطور نیست که بعدا بگن نه مثلا کربن هم درش وجود داره! اگر این میزان عدم قطعیت در علم وجود داشت که اصلا پیشرفتی در کار نبود. پس هیچ وقت روزی نخواهد آمد که مثلا شما بگید علم پیشرفت کرده و فهمیدن کلیه ها در مغز قرار دارد نه در پهلو ها:ok:

در رابطه با تغییرات و حتی تغییرات شگرف در علم هم اینطور نیست که همه چیز از اساس زیر و رو شود! برعکس لازمه پذیرش یک نظریه جدید تطابق با همان قطعیات قدیمی است. یعنی اگر کسی امروز خواست نظریه جدیدی در رابطه با کره زمین بدهد و بگوید زمین صاف است این مورد پذیرش نیست. برای مثال فرض کنید نظریات انشتین به گواه همه بزرگترین تحول در علم در قرن گذشته بود در عین حالی که ما میگوییم نظریات نیوتنی را نقض کرد؛ تطابق بسیار جالبی با نظریات نیوتن دارد. فی المثل اینکه شما در فرمول معروف تغییر جرم یا طول بر اساس سرعت کافیست در مخرج کسر سرعت نور را به همون ذهنیت گالیله از سرعت نور یعنی بینهایت تبدیل کنید و ناگهان تمام اون فرمول ها میشه همون فرمول نیوتن.

پس مخلص کلام اینکه این برداشت شما که هرچیزی رو به علم نسبت میدید و درش شک میکنید درست نیست. قسمت هایی از علم قطعی و صحیح هستند.
------------------------------------------------------------------------

در مورد جزئیات اون روایت واقعا عرض کردم ارزش بحث نداره. یه آناتومی و فیزیولوژی قدیمی و یونانی هست که از زبان امام نقل شده.

به احترام سوالی که کردید عرض میکنم که بحث این بود که شکل کلیه به خاطر منی هست و من گفتم در خانم ها بی ربط هست. شما گفتید خانم ها منی دارند یا نه؟

در خانم ها اصلا سیستم تناسلی ربطی به ادراری و کلیه ها نداره. در مرد ها هم ربطی نداره به کلیه. پس وقتی اصلا این دو سیستم ارتباطی ندارند دیگه حالا اینکه خانم ها منی دارند یا نه؟ سوال بی موردی میشه. اما در جواب باید بگم که نه! به اون معنی که غده مشخص و تخصصی مانند مرد در خانم ها باشه وجود نداره.

در مورد فوق کلیوی و کلیه ها هم، گرچه واقعا ارتباطی با اون روایت من درک نمیکنم اما بازم میگم نه ارتباط مستقیمی نیست. حالا خون در همه بدن در گردش هست و هرمون ها هم روی سلول های متنوعی تاثیر میذارن با این استدلال همه اجزا بدن به هم مرتبط هستند که واقعا هم همینطوره.

منجم باشی;126668 نوشت:
سلام منظور من از باطل بودن توجه به جزئیات غلط این روایت نبود. منظور قالب کلی بود که از اساس پزشکی در حیطه علوم نقلی یا عقلگرایی محض نیست و اینطور نیست که کسی چیزی بگوید و معلوم باشد که درست است. برخلاف انچه در فلسفه و ریاضیات و منطق و ... هست. همینطور اشاره به لینکی بود که ان شاالله مطالعه فرمودید. اما نکته ای در پست های شما و همینطور این پست دیده می شود که اگر اجازه بدید این مطلب رو توضیح میدم که دید شما نسبت به جهل موجود در علم غلط هست. من مختصر توضیح میدم و با شناخت مختصری که از شما دارم میدونم بعدا شما در مباحث فلسفه علم این مورد رو بیشتر آشنا خواهید شد. نقصی که در علم وجود داره اینطور نیست که دامن همه چیز در علم را گرفته باشد. مثلا وقتی میگیم اب از ملکول اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده این دیگه قطعی هست و اینطور نیست که بعدا بگن نه مثلا کربن هم درش وجود داره! اگر این میزان عدم قطعیت در علم وجود داشت که اصلا پیشرفتی در کار نبود. پس هیچ وقت روزی نخواهد آمد که مثلا شما بگید علم پیشرفت کرده و فهمیدن کلیه ها در مغز قرار دارد نه در پهلو ها در رابطه با تغییرات و حتی تغییرات شگرف در علم هم اینطور نیست که همه چیز از اساس زیر و رو شود! برعکس لازمه پذیرش یک نظریه جدید تطابق با همان قطعیات قدیمی است. یعنی اگر کسی امروز خواست نظریه جدیدی در رابطه با کره زمین بدهد و بگوید زمین صاف است این مورد پذیرش نیست. برای مثال فرض کنید نظریات انشتین به گواه همه بزرگترین تحول در علم در قرن گذشته بود در عین حالی که ما میگوییم نظریات نیوتنی را نقض کرد؛ تطابق بسیار جالبی با نظریات نیوتن دارد. فی المثل اینکه شما در فرمول معروف تغییر جرم یا طول بر اساس سرعت کافیست در مخرج کسر سرعت نور را به همون ذهنیت گالیله از سرعت نور یعنی بینهایت تبدیل کنید و ناگهان تمام اون فرمول ها میشه همون فرمول نیوتن. پس مخلص کلام اینکه این برداشت شما که هرچیزی رو به علم نسبت میدید و درش شک میکنید درست نیست. قسمت هایی از علم قطعی و صحیح هستند.

سلام

و ممنون از مطالبتون:Gol:

منجم باشی;126478 نوشت:
مسئله جالبتری که بر ساختگی بودن این ماجرا هست اینه که خوب، حالا امام دلیل مثلا لوبیایی بودن کلیه را گفتند، خوب اون طبیب هندی از کجا فهمید این حرفا درسته؟! اینها که بحث عقلی و انتزاعی نیست که یکی بگه و بدون تجربه و آزمون معلوم باشه درسته!

در چند پست قبل چما این جمله را بیان نمودید

ا. ممکنه ان فرد امام را می شناختد و به نیت امتحان آمده باشد
2.ممکنه بعد اش قبول نکرده باشد
درست است که گفت شما بگویید
اما جواب امام در مورد بعضی از سوالات از روشن ترین و قابل فهم ترین بود

منجم باشی;126668 نوشت:
پس مخلص کلام اینکه این برداشت شما که هرچیزی رو به علم نسبت میدید و درش شک میکنید درست نیست. قسمت هایی از علم قطعی و صحیح هستند.

بله همه ی علوم غلط نیست

اما جزئیاتش ممکنه فرق کنه

مثلا الان درسته می گویند محل تشکیل اسپرم در ارگان جنسی مرد و مهل تشکیل تخمک در تخمدان است

اما چیزی که مهم است پیش ساز های آن است

و در اینجا یک سوال پیش می آید آیا در حالت معمولی می شه تشخیص داد که غده فوق کلیه از کلیه جدا است

(بدون چشم مسلح و علم به اینکه همچین قده ای وجود دارد؟)

در مورد آیات علمی عرض کنم که تطبیق درست اش کار اهل علم اش که در راس آنها 14 معصوم هستن است

در مورد علوم یونانی از کجا معلوم آنها این علوم را از 14 معصوم نیاموخته باشند؟

با سپاس از شما

سلام
اصل داستان منطبق بر ایده شما نیست. اگر میدانسته و امام هم میدانسته که فضیلتی نیست.

اینکه تاکید کردم مطالب شبیه همان طب یونانی و ... هست از جهت اشاره به مقاله استاد بهبودی در باب احادیث جعلی پزشکی بود. که ایشان در آن مقاله نشان داده بودند بعضی از احادیث جعلی کپی برداری از همان علوم قدیم است با اندکی تغییر تعمدی. و البته دقت دارید که طب یونان قبل از اسلام بوده.

این رو هم اضافه کنم که در باب علت غلط بودن این مطالب یک دلیل این است که بگوییم حدیث جعلی است یک دلیل دیگر سهو و خطای راویان است که در چارچوب علم و فهم همان زمان مطالب را نقل میکردند.و چه بسا مطالب درستی که چون از دید آن راویان صحیح نبوده! به تدریج تغییر کرده.

به هر حال آنچه قطعیست بسیاری از مطالب این روایت به هیچ صراطی با حقیقت جور نمی شود.:Cheshmak:

منجم باشی;126694 نوشت:
سلام اصل داستان منطبق بر ایده شما نیست. اگر میدانسته و امام هم میدانسته که فضیلتی نیست.

سلام

دانستن را اگر به چند دسته متفاوت اما مرتبط تقسیم کنیم فضیلت محسوب می شه

1.آن فرد به قضیه آگاه بوده و امام را امتحان کرده(مثل خیلی از مواردی که میامدند تا علوم امامان را بسنجند9
2.آن فرد آگاهی داشته اما مطمئن نبوده است که با پرسیدن به یقین رسیده
3.آن فرد آگاهی نداشته است اما چیز هایی شنیده بوده
4.پیرامون این مسائل و جواب ها قبلا فکر کرده بوده است اما جواب نداشته است
5.امام را عالم دانسته و سخنش را پذیرفته

و البته در این حدیث باید ببینیم سن امام چه قدر بوده است

چون سخن از علم اللهی در اول حدیث آمده

منجم باشی;126694 نوشت:
این رو هم اضافه کنم که در باب علت غلط بودن این مطالب یک دلیل این است که بگوییم حدیث جعلی است یک دلیل دیگر سهو و خطای راویان است که در چارچوب علم و فهم همان زمان مطالب را نقل میکردند.و چه بسا مطالب درستی که چون از دید آن راویان صحیح نبوده! به تدریج تغییر کرده.

اینکه علمی در آن زمان در یونان بوده است چه سندی می تواند باشد تا حدیثی را جعلی دانست؟
اختلاف زمانی و مکانی امام(ع) و یارانشان و یونان را باید بررسی کرد و دید آیا می توانند از یونان یافت شده باشد؟

و اگر بعد جعل شده باشد باید سند اش ضعیف باشد و...
آیا این طور هست؟
:Gol:

رضا;126157 نوشت:
او كتاب‎هايى كه در موضوع «علم طب » نگاشته شده بود را براى خليفه مى خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خليفه بيفزايد.

رضا;126158 نوشت:
- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از ديگرى نياموخته ام. اكنون بگو كدام يك از من و تو در علم طب داناتريم؟

رضا;126158 نوشت:
- چرا سر آدمى يك پارچه نيست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟ - نمى دانم.

سلام به نقل قول ها نگاه کنید

ان طبیب هندی کم مطالعه نبوده است

و دران زما جمجه را هم بررسی شده بود(در صورت جعلی نبودن ولی فکر نکنم از لحاظ سند رد شده باشد رد شده؟)

و...

سلام:Gol:

اون لینکی که گذاشتم رو بخونید، 3 تا نظر هست. که در 2تاش جواب سوالاتتون هست. در مورد سند ضعیف و ... هم هست.:ok:

با سلام؛

منجم باشی;126694 نوشت:
این رو هم اضافه کنم که در باب علت غلط بودن این مطالب یک دلیل این است که بگوییم حدیث جعلی است یک دلیل دیگر سهو و خطای راویان است که در چارچوب علم و فهم همان زمان مطالب را نقل میکردند.و چه بسا مطالب درستی که چون از دید آن راویان صحیح نبوده! به تدریج تغییر کرده. به هر حال آنچه قطعیست بسیاری از مطالب این روایت به هیچ صراطی با حقیقت جور نمی شود

در کتاب توحید مفضل که یکی از معروفترین کتاب های موجود است که از طرف یکی از بهتر شاگردان امام صادق نقل شده است و بسیار معتبر است نیز مطالبی مشابه دیده می شود. اگر بنا باشد این احادیث را مشکوک بدانیم باید احادیث دیگر را مشکوک بدانیم و به آن ها اعتماد نکنیم. به هر حال این روش که ما به هر حدیثی که با عقل جور در نمی آید بگوییم جعلی است و آن احادیث که با عقل جور در می آید بگوییم واقعی فایده ای ندارد. سوال اصلی اینجاست که آیا اصولا می توان از احادیث برای وضع قوانین و احکام اجتماعی که کل جامعه را در بر می گیرد استفاده کرد؟ برای مثال احادیثی وجود دارند که می گویند موسیقی ضرر دارد. خوب از کجا معلوم که اینها هم جعلی نباشند؟

naghad;126705 نوشت:
موسیقی ضرر دارد. خوب از کجا معلوم که اینها هم جعلی نباشند؟

سلام

ضرر اش را توی کتاب گناهان کبیره آیت الله دستغیب نوشته

تاثیر روی اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک
فشار خون
و...

منجم باشی;126704 نوشت:
سلام اون لینکی که گذاشتم رو بخونید، 3 تا نظر هست. که در 2تاش جواب سوالاتتون هست. در مورد سند ضعیف و ... هم هست.

سلام

خواندم

در اینجا گفته شده که احادیث دعایی ئ قرانی صحیح است و مختص زمان است

خوب مشخص است اینکه مثلا خوردن پنیر در یک زمان خاص مفید و در زمانی دیگر مضر

و یا بدون گردو خوردن و یا جا گانه خوردن گردو و پنیر

درسته؟

هر حدیثی را نمی شه برای بیمار عا استاده کرد

فکر کنم این دو طب اسلامی و نوین باید با هم تکیب بشوند

اما اگر بشه احادیث درست را پدا کرد دیگر نیازی به طب نوین نخواهد بود:Gol:

naghad;126705 نوشت:
با سلام؛

در کتاب توحید مفضل که یکی از معروفترین کتاب های موجود است که از طرف یکی از بهتر شاگردان امام صادق نقل شده است و بسیار معتبر است نیز مطالبی مشابه دیده می شود. اگر بنا باشد این احادیث را مشکوک بدانیم باید احادیث دیگر را مشکوک بدانیم و به آن ها اعتماد نکنیم. به هر حال این روش که ما به هر حدیثی که با عقل جور در نمی آید بگوییم جعلی است و آن احادیث که با عقل جور در می آید بگوییم واقعی فایده ای ندارد. سوال اصلی اینجاست که آیا اصولا می توان از احادیث برای وضع قوانین و احکام اجتماعی که کل جامعه را در بر می گیرد استفاده کرد؟ برای مثال احادیثی وجود دارند که می گویند موسیقی ضرر دارد. خوب از کجا معلوم که اینها هم جعلی نباشند؟

سلام
البته ماجرای جعلی بودن بسیاری از این احادیث، کمتر مربوط به عقل که اتفاقا بیشتر مربوط به خود اهل حدیث هست که همان ابتدای کار اشاره کردم به نظر استاد بهبودی و شیخ صدوق. اما در مورد عقل

بستگی به این دارد که منظور شما از عقل چیست؟
باز هم برگردید به پستی که در این تاپیک مطرح شد. یک زمان ممکن است منظور از عقل همین نظریات و تئوری های روز بشر باشد. اینها قطعیت ندارد. البته قابل رد هم در زمان ما نبوده اند. اما چون اینها قطعیت ندارند پس دلیلی برای رد آن احادیث نیستند.

اما گاهی شما حدیثی می بینید که با بدیهیات و یا مشاهدات و عقل قطعی بشر در تضاد است. مثلا رجوع کنید به مباحث شهید مطهری در مورد در بعضی احادیث. اصلا فلان حدیث که بحث کرده اند با عقل جور در نمی آید اینجا استاد مطهری حدیث را رد کرده اند.

ما حدیث داریم که مثلا شخصی از کره مشتری آمده و به مردم نجوم درس داده!!! به علاوه عجائب دیگری که اکنون درست در خاطرم نیست! البته ممکن است اهل حدیث هم بیایند و بگویند این روایت ضعیف است اما قبل از اینکه آنها بگویند هم ما این حدیث را کنار میگذاریم. البته اینکه میگوید کنار میگذاریم منظور دارم. یعنی باز هم رد نمیکنیم کنار میگذاریم و می سپریمش به اهل فن.

در این مورد خاص داستانی که نقل شده هم عرض کردم مطالبی هست که قطعا غلط است. حال یا حدیث از اساس جعلی است یا بد روایت شده یا ....

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

اما سوال اصلی شما، موضوع این تاپیک نیست. گرچه همین مخالفت سطحی شما با من کمک کرد که یک صلواتی هم از همکار این سایت دشت کنید:Cheshmak: که اگر دقیقتر پست شما را میخواندند احتمالا اینگونه نمی شد:Nishkhand:

اما این سوال که:

نقل قول:
سوال اصلی اینجاست که آیا اصولا می توان از احادیث برای وضع قوانین و احکام اجتماعی که کل جامعه را در بر می گیرد استفاده کرد؟ برای مثال احادیثی وجود دارند که می گویند موسیقی ضرر دارد. خوب از کجا معلوم که اینها هم جعلی نباشند؟

وضع قوانین و احکام به این سادگی که شما فکر میکنید نبوده. در مورد یکی از مراجع اگر اشتباه نکنم آیت الله خویی شنیدم که برای هر حکمی پرونده ای چندصد صفحه ای داشته اند! بر اساس یک حدیث و دو حدیث نبوده.
و توجه دارید که ابزار استنتاج فقط حدیث نیست. قرآن هست که در موردش هیچ شکی نداریم. سنت و روایات هست که با ابزار خاص منطبق با عقل بررسی می شود. عقل هست که "کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و ..." در موردش مطرح است و اجماع.

اگر این اصول به نحو شایسته اجرا شود که الحمدلله مراجع شیعه در این مورد برتر از همه مذاهب بوده اند، اشکالی بین قطعیات علم و عقل و احکام شرعی به وجود نمی آید.

mkk1369;126708 نوشت:

سلام
خواندم
در اینجا گفته شده که احادیث دعایی ئ قرانی صحیح است و مختص زمان است
خوب مشخص است اینکه مثلا خوردن پنیر در یک زمان خاص مفید و در زمانی دیگر مضر
و یا بدون گردو خوردن و یا جا گانه خوردن گردو و پنیر
درسته؟
هر حدیثی را نمی شه برای بیمار عا استاده کرد
فکر کنم این دو طب اسلامی و نوین باید با هم تکیب بشوند
اما اگر بشه احادیث درست را پدا کرد دیگر نیازی به طب نوین نخواهد بود

:gol:

سلام

در مورد ایراد شیخ صدوق و شاگردشان شیخ مفید، نه، منظور این بوده که آن توصیه برای یک زمان و مکان و شخص خاصی بوده که ما از جزئیاتش آگاه نیستیم. و بنابراین نمیتوانیم تعمیم دهیم. مثلا این احادیث برای مردم عربستان در آن زمان برای آن آب و هوا و احتمال دارد بیماری خاصی در آن زمان مطرح بوده.

این که اگر همه احادیث مشکل دار را خارج کنیم آیا از طب نوین بی نیاز می شویم یا نه؟ باز هم در نظرات شیخ مفید و شیخ صدوق هست. نه باز هم نمی توان بسنده کرد. بحث مفصلی است که مناسب این تاپیک نیست.

منجم باشی;126714 نوشت:
این که اگر همه احادیث مشکل دار را خارج کنیم آیا از طب نوین بی نیاز می شویم یا نه؟ باز هم در نظرات شیخ مفید و شیخ صدوق هست. نه باز هم نمی توان بسنده کرد. بحث مفصلی است که مناسب این تاپیک نیست.

سلام

این بی نیاز شدن مربوط به احادیث پیشگیری است

یعنی اگر این کار را بکنی مریض نمی شی و...

با سلام؛
همان طور که گفتم در کتاب توحید مفضل نیز مطالب مشابه ای آورده شده است که تردید در مورد حدیث را تا حدود زیادی از بین می برد. حتی شهید مطهری نیز در کتاب علل گرایش به مادیگری به این کتاب اشاره می کند و اذعان می کند که این کتاب را امام صادق نقل کرده است. اگر شما بخواهید به کتاب با این اعتبار تردید وارد کنید باید به احادیث دیگر هم تردید وارد کنید.

منجم باشی;126712 نوشت:
باز هم برگردید به پستی که در این تاپیک مطرح شد. یک زمان ممکن است منظور از عقل همین نظریات و تئوری های روز بشر باشد. اینها قطعیت ندارد.البته قابل رد هم در زمان ما نبوده اند. اما چون اینها قطعیت ندارند پس دلیلی برای رد آن احادیث نیستند.

اگر برای چیزی دلیلی برای رد کردن نباشد دلیلی بر درست بودن آن نیست. نمونه آن همین احادیث مورد بحث است که زمانی درست به نظر می رسیدند و دلیلی برای رد آن نبود اما با پیشرفت علم رد شده اند. در واقع این احادیث نشان می دهند که حتی با فرض درست بودن تمامی احادیث واقعی، این ها قابل اتکا نیستند.
منجم باشی;126712 نوشت:
در این مورد خاص داستانی که نقل شده هم عرض کردم مطالبی هست که قطعا غلط است. حال یا حدیث از اساس جعلی است یا بد روایت شده یا ....

یا شاید هم هیچکدام!
منجم باشی;126712 نوشت:
وضع قوانین و احکام به این سادگی که شما فکر میکنید نبوده. در مورد یکی از مراجع اگر اشتباه نکنم آیت الله خویی شنیدم که برای هر حکمی پرونده ای چندصد صفحه ای داشته اند! بر اساس یک حدیث و دو حدیث نبوده. و توجه دارید که ابزار استنتاج فقط حدیث نیست. قرآن هست که در موردش هیچ شکی نداریم. سنت و روایات هست که با ابزار خاص منطبق با عقل بررسی می شود. عقل هست که "کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و ..." در موردش مطرح است و اجماع. اگر این اصول به نحو شایسته اجرا شود که الحمدلله مراجع شیعه در این مورد برتر از همه مذاهب بوده اند، اشکالی بین قطعیات علم و عقل و احکام شرعی به وجود نمی آید

اگر این ابزار ها کافی بود این همه انشعاب و چند دستگی در دین ایجاد نمی شد. این که برای یک حکم چندصد صفحه نوشته شده بیشتر نقص و کمبود را نشان می دهد زیرا در چند صد صفحه احتمال اشتباه بیشتر است و همچنین نشان می دهد که احادیث به تنهایی کارا نیستند و نیاز به باز بینی تاریخ دارند که البته خود آن هم علم است و همان نقص علم نوین را دارد با این تفاوت که در علم نوین تجربه وجود دارد که جلوی بسیار از اشتباهات را می گیرد.
در مورد قرآن هم با فرض درست بود کل آن، تفسیرهای متفاوتی وجود دارد که بر اساس عقل صورت می گیرند و ممکن است اشتباه باشند. در واقع برداشت ما از آیات ممکن است درست نباشد. در بعضی موارد هم قرآن نظر مستقیم ندارد نمونه آن همین موسیقی است. و در مورد عقل هم باید گفت بسیاری از چیزها از نظر عقلی با پیشرفت علم تغییر می کنند مثل همین توجیهات آناتومی است که زمانی درست به نظر می رسیدند ولی الان دیگر این گونه نیست! بنابراین بهتر است وضع قوانین جامعه بر عهده علم نوین باشد تا احادیثی که درستی آن ها مورد بحث است.

با سلام؛

mkk1369;126706 نوشت:
سلام ضرر اش را توی کتاب گناهان کبیره آیت الله دستغیب نوشته تاثیر روی اعصاب سمپاتیک و پارا سمپاتیک فشار خون

بنده نمی دانم آیت الله دستغیب این مطالب را از کجا آورده اند ولی قطعا در جهت علمی جلوه دادن احادیث بوده است. در هیچ مرجع علمی نتوانست چیزی در مورد ضرر موسیقی بیابم. بر عکس مطالب زیادی در مورد تاثیر مثبت موسیقی بر سلامت وجود دارد.

naghad;126736 نوشت:
بنده نمی دانم آیت الله دستغیب این مطالب را از کجا آورده اند ولی قطعا در جهت علمی جلوه دادن احادیث بوده است. در هیچ مرجع علمی نتوانست چیزی در مورد ضرر موسیقی بیابم. بر عکس مطالب زیادی در مورد تاثیر مثبت موسیقی بر سلامت وجود دارد.

سلام

اتفاقتوی سایت بحث شده لینکشو ببینم پیدا می توانم بکنم؟

http://www.askdin.com/archive/index.php/t-9875.html

لینک بالا را ببینید

naghad;126735 نوشت:
با سلام؛

اگر برای چیزی دلیلی برای رد کردن نباشد دلیلی بر درست بودن آن نیست. نمونه آن همین احادیث مورد بحث است که زمانی درست به نظر می رسیدند و دلیلی برای رد آن نبود اما با پیشرفت علم رد شده اند. در واقع این احادیث نشان می دهند که حتی با فرض درست بودن تمامی احادیث واقعی، این ها قابل اتکا نیستند.

با سلام
چطور چنین نتیجه ای گرفتید؟
آیا علم رجال دارید و دارای تخصص هستید؟
بزرگ محدثان شيعه ، محمد بن على بن بابويه قمى ، معروف به صدوق رحمة الله احاديث طبى را به گونه اى ارزيابى مى كند كه در موارد خاص ، نمى توان به آنها اعتماد كرد.
وى مى نويسد:
عقيده ما درباره اخبار و احاديثى كه درباره طب رسيده ، آن است كه اين احاديث ، بر چند گونه اند:
- برخى از آنها با نظر به آب و هواى مكه و مدينه گفته شده اند و به كار بستن آنها در ديگر شرايط آب و هوايى ، درست نيست ؛
- در برخى از آنها، معصوم (عليه السلام ) بر پايه آنچه از حال و طبع سؤ ال كننده مى دانسته ، پاسخ داده و از همان موضع ، فراتر نرفته است ؛ چه اين كه امام ، بيش از آن شخص به طبع وى آگاهى داشته است ؛
- برخى از آنها را مخالفان ، با هدف زشت نماياندن چهره مذهب در نگاه مردم در ميان احاديث گنجانده اند؛
- در برخى از آنها، سهوى از راوى حديث ، سر زده است ؛
- در برخى از آنها بخشى از حديث حفظ شده و بخشى ديگر از آن ، فراموش شده است ؛
در نهايت بايد گفت :
آنچه در مورد درمان درست بيمارى امامان (عليهم السلام ) رسيده ، مضمون آيات و سوره هاى قرآن و يا دعاهايى است كه به حكم سندهاى قوى و طرق صحيحى كه به واسطه آنها به ما رسيده اند، پذيرفته خواهند شد.(1)
بر اساس اين ارزيابى ، تنها بخشى از احاديث طبى را مى توان در اختيار افراد خاصى كه آن احاديث مربوط به آنهاست ، قرار داد و ساير احاديث طبى را بايد كنار گذاشت و تنها احاديثى كه مى توانند در اختيار عموم مردم قرار گيرند، احاديث صحيحى است كه مردم را به درمان از طريق دعا و استشفا به آيات قرآن ، دعوت كرده اند.
به نظر مى رسد كه هر چند سخن شيخ صدوق رحمة الله از نظر اصولى صحيح است ، چون غالبا احاديث طبى ، فاقد سندند و زمينه جعل در آنها به طور جدى وجود دارد؛ ليكن حاصل اين گونه ارزيابى ، بى بهره شدن مردم از بخشى از ذخاير علمى اهل بيت (عليهم السلام ) خواهد بود؛ زيرا ضعف سند، بى ترديد، نشانه عدم صدور حديث نيست ، چنان كه درستى سند، نمى تواند دليل صدور قطعى آن باشد. از سوى ديگر، قضاوت درباره اين كه شمارى از درمان هايى كه در احاديث آمده ، ويژه افراد خاص است نيز، كار آسانى نيست .
بنابراين ، نه مى توان همه اين احاديث را به عنوان رهنمودهاى پيشوايان دين در امر پزشكى در اختيار عموم گذاشت ، و نه مى توان به طور كلى آنها را كنار زد و از كتب حديثى حذف كرد.

1-الاعتقادات ، صدوق : ص 115.

mkk1369;126703 نوشت:
درست است که منی است اما شاید با فهمیدن این موضوع کع آیا چیزی غیر منی نیز نقش دارد یاخیر خیلی از مشکلات ناباروری تا ضعیف بودن اسپرم و تخمک را فهمید و به روش نوین دست یافت علوم تجربی هستند و 100 در صد قابل اطمینان نیستند شاید این چیزی که الان هست نباشد در ضمینه علم این جور اتفاقات زیاد است!!

سلام
بله جای تامل بسیاری در اقیانوس معنای آیات قرآن کریم است . ای کاش بین حوزه و دانشگاه این تبادل اطلاعات بود حیف که نه حوزه دانشگاه را آنچنان که باید و نه دانشگاه حوزه را باور دارد .
موفق باشید

حامد;126798 نوشت:
سلام بله جای تامل بسیاری در اقیانوس معنای آیات قرآن کریم است . ای کاش بین حوزه و دانشگاه این تبادل اطلاعات بود حیف که نه حوزه دانشگاه را آنچنان که باید و نه دانشگاه حوزه را باور دارد . موفق باشید

سلام یکی از همین ضعف ها باور نداشتن علم حدیث به خوبی

مثلا به جای بررسی علمی آن به صورت یک محقق سعی در نبود آن دارن
و بعد در آن سر دنیا مردم با این آیات مسلمان بشوند

کم کسی بودند دانشمندانی که آیات علمی قران را شنیدند و مسلمان شده اند

باید دانشگاهی جدید که حوزه و دانشگاه را مرتبط به هم می کند تاسسی شود
چه ایرادی دارد دانشگاها مثل یک امام رفتار کرده و علوم مختلف در یک جا جمع شود؟

mkk1369;126802 نوشت:

باید دانشگاهی جدید که حوزه و دانشگاه را مرتبط به هم می کند تاسسی شود
چه ایرادی دارد دانشگاها مثل یک امام رفتار کرده و علوم مختلف در یک جا جمع شود؟

شما یک نگاه بکنید ببینید حوزه چه بر سر متفکران خود می آورد:Cheshmak: مشکل را متوجه می شوید. علوم که قبلا جدا نبوده. اگر حوزه تحمل ابن سینا و صدرا و علامه طباطبایی را داشت که اینطور جدایی نمی افتاد.

کجا و دانشمندان کدام رشته علمی را دیده اید که بر سر یک مسئله جزئی تا لعن و تکفیر و ناسزا پیش بروند؟

از وقتی به این تالار اومدم گاهی تصور میکنم مثلا اگر قرار بود بالای سر مریض اینطور مشکلاتمان را حل کنیم چه می شد؟ :Nishkhand:

با سلام؛

رضا;126752 نوشت:
چطور چنین نتیجه ای گرفتید؟ آیا علم رجال دارید و دارای تخصص هستید؟

جوری می گویید علم رجال که انگار علم غیب است. علم رجال بررسی صحت احادیث از طریق سلسله راویان است که مثل علم نوین دارای نقص است و ممکن است اشتباه باشد با این تفاوت که اشتباهات علم نوین را می توان با تجربه کردن پیدا کرد ولی اشتباهات علم رجال تا قیامت باقی می ماند!

naghad;126824 نوشت:
با سلام؛

جوری می گویید علم رجال که انگار علم غیب است. علم رجال بررسی صحت احادیث از طریق سلسله راویان است که مثل علم نوین دارای نقص است و ممکن است اشتباه باشد با این تفاوت که اشتباهات علم نوین را می توان با تجربه کردن پیدا کرد ولی اشتباهات علم رجال تا قیامت باقی می ماند!

با سلام
از شما سوال شد تخصصتان چیست؟
علم غیب نیست !
در حد تخصص شما هم نیست که بتوانید تشخیص دهید !

سالها افرادی در این امور تحصیل میکنند که امروز یک کسی
مثل شما به راحتی اینطور قضاوت کند!!
لطفا قبل از اینکه دارای تخصصی باشید اظهار نظر
قطعی نکنید

mkk1369;126802 نوشت:
سلام یکی از همین ضعف ها باور نداشتن علم حدیث به خوبی

مثلا به جای بررسی علمی آن به صورت یک محقق سعی در نبود آن دارن
و بعد در آن سر دنیا مردم با این آیات مسلمان بشوند

کم کسی بودند دانشمندانی که آیات علمی قران را شنیدند و مسلمان شده اند

باید دانشگاهی جدید که حوزه و دانشگاه را مرتبط به هم می کند تاسسی شود
چه ایرادی دارد دانشگاها مثل یک امام رفتار کرده و علوم مختلف در یک جا جمع شود؟


[="Purple"]

بسم الله الرحمن الرحیم

دوست گرامی:Gol:

و اما بعد

اگر چنین چیزی رخ دهد که باکی بر ما نیست

لیکن همواره دو طرف همدیگر را مورد بی مهری قرار میدهند

پیروز باشید

یا علی مدد

[/]

منجم باشی;126810 نوشت:
شما یک نگاه بکنید ببینید حوزه چه بر سر متفکران خود می آورد:cheshmak: مشکل را متوجه می شوید. علوم که قبلا جدا نبوده. اگر حوزه تحمل ابن سینا و صدرا و علامه طباطبایی را داشت که اینطور جدایی نمی افتاد.

کجا و دانشمندان کدام رشته علمی را دیده اید که بر سر یک مسئله جزئی تا لعن و تکفیر و ناسزا پیش بروند؟

از وقتی به این تالار اومدم گاهی تصور میکنم مثلا اگر قرار بود بالای سر مریض اینطور مشکلاتمان را حل کنیم چه می شد؟

:nishkhand:

[="purple"]
بسم الله الرحمن الرحیم

دوست گرامی جناب منجم باشی

و اما بعد

حقیقت را بیان کردید و البته کمی بی راهه رفتید

حوزه نمیتواند متفکر دانشمند بپروراند و دلیل جدایی علم از حوزه نیست

[="red"]بلکه علت جدایی عالم از حوزه است.[/]

بنده چندی پیش سخنرانی سرورم آیت الله وحید خراسانی را گوش کردم ایشان اینطور فرموده بودند:

به این دستگاه فاسد بگویید این چه وضع تبلیغ مسیحیت است.این چه فساد است که دختر و پسر اینگونه ....

که همه حقیقت بود

دقیقا فردای آنروز تمام سایتها پخش کردند که آیت الله وحید خراسانی دولت و نظام را فاسد خوانده است و ....

و حتی در سایتهای کاملا حوزوی چنین چیزی منتشر شد

انتظار دارید حضرت آقا در چنین مکانی باقی بمانند؟

یا آنچه با حضرت علامه جوادی آملی کردند که سبب شد ایشان تمام کلاسها را تعطیل نمایند.
[="#ff0000"]
حوزه طاقت ابن سینا و ... را داشت زیرا نیک اذیتشان میکرد بلکه حوزه طاقت نقادانی چون ابن

سینا،علامه طباطبایی،شهید مطهری و ... را ندارد[/]

حوزه فقط یک چیز میخواهد ارسطو را سوراخ کند تا تازه به فلانی برسد

حوزه از زمانی دچار شکست و سقوط شد که روش تحقیقی را رها کرد و تنها به فقه جواهری روی آورد

آن زمان حوزه نابود شد که در برابر مکتب نجفی قمی را ساخت

[="seagreen"]اما پیرامون حل شدن مشکلات بالای سر مریض
[/]
ان شاء الله رجوع بفرمایید به صحیح بخاری ج 1 حدیث 94 که صحیح ترین کتاب اهل سنت است

یقینا بالای سر رسول بیمارمان که چنین شد اکنون بهتر از این نمیشود

پاینده باشید

والسلام علیکم و رحمة الله

[/]

naghad;126824 نوشت:
با سلام؛

جوری می گویید علم رجال که انگار علم غیب است. علم رجال بررسی صحت احادیث از طریق سلسله راویان است که مثل علم نوین دارای نقص است و ممکن است اشتباه باشد با این تفاوت که اشتباهات علم نوین را می توان با تجربه کردن پیدا کرد ولی اشتباهات علم رجال تا قیامت باقی می ماند!

[="purple"]
بسم الله الرحمن الرحیم

جناب نقاد

و اما بعد

شما در زمینه علوم حدیث و رجال شناسی چگونه صاحب نظر هستید؟

اگر در این زمینه کوچکترین ثباتی داشتید میدانستید آنچه میگویید غلط است

ان شاء الله شما بفرمایید از چه نظر با این علم آشنا هستید تا بنده ردیه شما را نقد نمایم

والسلام علیکم[/]

رضا;126829 نوشت:
با سلام
از شما سوال شد تخصصتان چیست؟
علم غیب نیست !
در حد تخصص شما هم نیست که بتوانید تشخیص دهید !

سالها افرادی در این امور تحصیل میکنند که امروز یک کسی
مثل شما به راحتی اینطور قضاوت کند!!
لطفا قبل از اینکه دارای تخصصی باشید اظهار نظر
قطعی نکنید

[="purple"]

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای رضای عزیز

آنچه فرمودید صحیح بود و جای تاسف است که علمی چنین استوار بدین سادگی مورد نقد قرار میگیرد.

البته بنده علت را از کم توجهی میدانم

اگر کسانی که اطلاع کافی دارند یا کسانی که علمشان همین است کامل بیان مینمودند کسی چون این بزرگوار

دچار خطا نمیشد

پاینده باشید

والسلام علیکم

[/]

نقل قول:
اما پیرامون حل شدن مشکلات بالای سر مریض

منظور این بود که بالای سر مریض گاه تا 10-15 پزشک می ایستند و بحث می کنند و هیچ وقت در حل اختلافشان کار به جاهای باریک نمی کشد. بقیه دانشمندان علوم دیگر هم غالبا همین هستند. متاسفانه فقط اینجاست که مباحث خصمانه است.

با سلام؛

رضا;126829 نوشت:
از شما سوال شد تخصصتان چیست؟ علم غیب نیست ! در حد تخصص شما هم نیست که بتوانید تشخیص دهید ! سالها افرادی در این امور تحصیل میکنند که امروز یک کسی مثل شما به راحتی اینطور قضاوت کند!! لطفا قبل از اینکه دارای تخصصی باشید اظهار نظرقطعی نکنید

بنده هم همین را می گویم. هرکسی باید در تخصص خود نظر بدهد. در امور طبی یک پزشک باید نظر بدهد. یک پزشک هم سال ها درس می خواند تا پزشک می شود و یک شبه کسی پزشک نمی شود. یک اقتصاد دان و حقوق دان هم در غرب سال ها درس می خوانند. اما سوال اینجاست که علم رجال چه دارد که شما می گویید قطعی است اما علم روز دارای نقص نسبی است؟

naghad;126842 نوشت:
بنده هم همین را می گویم. هرکسی باید در تخصص خود نظر بدهد. در امور طبی یک پزشک باید نظر بدهد. یک پزشک هم سال ها درس می خواند تا پزشک می شود و یک شبه کسی پزشک نمی شود. یک اقتصاد دان و حقوق دان هم در غرب سال ها درس می خوانند. اما سوال اینجاست که علم رجال چه دارد که شما می گویید قطعی است اما علم روز دارای نقص نسبی است؟

[="purple"]

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب نقاد

اگر قرار بود هر کس بیاید و در علم علوم حدیث افاضه کند میشود امثال بسیاری از شخصیت ها که تنها درباره سوراخ میخ

بر روی دیوار افاضه نمیکند آن هم بدلیل چشم ضعیفش است که سوراخ را ندیده

برادرم من باید هر کس لقمه به اندازه دهان بردارد

بنده 8 سال عمر برای یاد گرفتن رجال گذاشتم
[="seagreen"]
علم رجال پیرامون اشخاصی ست که باید همه آن را بشناسیم

اگر دچار ضعف باشند رد میشوند و اگر صحیح باشیند میپذیریم

معیار سنجش نیز ائمه مصومینند

هم دوره ایشان باشند باید مهر تایید امام را داشته باشند

اگر پس از آن و در زمان غیبت باشد باید تکلیف ما با ایشان روشن باشد و مورد تایید افقه الفقهاء زمان یا شیوخ

حدیث باشد که آنهم به شرط و شروط

[/]

حال فلان اقتصاد دان باید بیاید حدیث صحیح را از علمای حدیث بگیرد و برود

این صحیح است

نه اینکه هرکس خود پیرامون احادیث اظهار نظر کند

پاینده باشید

والسلام علیکم
[/]

naghad;126735 نوشت:
با سلام؛

نمونه آن همین احادیث مورد بحث است که زمانی درست به نظر می رسیدند و دلیلی برای رد آن نبود اما با پیشرفت علم رد شده اند. در واقع این احادیث نشان می دهند که حتی با فرض درست بودن تمامی احادیث واقعی، این ها قابل اتکا نیستند.
یا شاید هم هیچکدام!

naghad;126842 نوشت:
با سلام؛

بنده هم همین را می گویم. هرکسی باید در تخصص خود نظر بدهد. در امور طبی یک پزشک باید نظر بدهد. یک پزشک هم سال ها درس می خواند تا پزشک می شود و یک شبه کسی پزشک نمی شود. یک اقتصاد دان و حقوق دان هم در غرب سال ها درس می خوانند. اما سوال اینجاست که علم رجال چه دارد که شما می گویید قطعی است اما علم روز دارای نقص نسبی است؟

[=Georgia]
با سلام
ببینید مثل اینکه شما اصلا متوجه آنچه مینویسید نمیشو
[=Georgia]ی[=Georgia]د!!؟
[=Georgia]اصلا فعلا مطلب برسر برسی پزشکی نیست !!که شما عنوان میکنید !
اولا :شما تخصص ندارید و اجازه زیر سوال بردن مطلق احادیث را ندارید و از حوزه فکری شما خارج است !:Sham:
دوما :در مورد علم رجال اینطور نوشتن! نشان از بی اطلاعی شماست نسبت علم رجال
:Sham:
[=Georgia] شما زیر سوال بردید احادیث را و دوم [=Verdana]ب[=Verdana]دون اینکه [=Georgia] ثابت کنید احادیث [=Georgia]صحیح ،[=Georgia]موثق،[=Georgia]حسن،[=Georgia]قوی،[=Georgia]ضعیف [=Georgia]هستند [=Georgia]...!!......!!!..!! [=Verdana]مطلق گویی کردید [=Georgia]
[=Georgia]در دانش مصطلح‌ الحدیث، گروهی از اصطلاحات حدیثی به لحاظ اعتبار سند روایت، به کار گرفته شده‌اند که عبارت‌اند از:
[=Georgia]o صحیح
[=Georgia]o موثق
[=Georgia]o حسن
[=Georgia]o قوی
[=Georgia]o ضعیف
[=Georgia]در تمام اقسام اخبار واحد (صحیح، موثق، حسن، قوی و ضعیف) باید به ترتیب، دو نکته احراز شود تا آن خبر، معتبر شمرده شود:
[=Georgia]أ‌- اتصال سند تا به معصوم علیه‌السلام و کامل‌بودن اسامی راویان در سلسله‌ی سند؛
[=Georgia]ب‌- احراز شرایط اعتبار راوی به لحاظ اوصاف و احوال او.
[=Georgia]دانشرجال در تشخیص هر دو نکته نقش اساسی دارد.
[=Georgia]عدم اتصال سند را گاه می‌توان با تعبیراتی واضح و صریح در سند، مانند «رفعه»، «عن بعض أصحابنا»، «عن رجلٍ» و یا عدم اِسناد حدیث، شناسایی کرد و گاه این انقطاع، نامحسوس (ارسال خفی) است که با دقت‌های رجالیقابل تشخیص خواهد بود.
[=Georgia]ت‌- هدف ابتدایی: تعیین اعتبار راوی
[=Georgia]میزان اعتماد به یک راوی با شناخت ویقابل تشخیص است. دانش رجال به دنبال آن است که راوی را بشناسد و اتصال روایات اورا، با توجه به طبقه‌ی زمانی و مکانی راوی و ارتباط او با دیگر راویان (اساتید وشاگردان)، تبیین کند و در نهایت به این پرسش پاسخ گوید که آیا یک راوی با این خصوصیات قابل اعتماد است یا خیر؟
[=Georgia]
شما از این گفتها چه میدانید که اظهار نظر کرده و خود را عقل کل دانسته که اینطور در مورد علم رجال نظر میدهید !:Sham:

إنه العلمُ الباحثُ عن رواة الأخبار الواردة عن رؤساء الدینِ مِن حیثُ الأحوالُ التی لها مَدخلٌ فی الرّدِِ و القبولِ و تمییزِ ذواتِهم عندَ الإشتباهِ.
[=Georgia]رجال علمی است که از روایان اخبار رسیده از بزرگان دین، از جهت احوالی که دخالت در رد یا قبول آن اخبار دارد و تشخیص اشخاص راویان، در صورت اشتباه بین آنها بحث می‌کند.
[=Georgia]
[=Georgia]در برخورد با احادیث به عنوان راه دست‌یابی به سنت، باید چند نکته مد نظر قرار گیرد:
[=Georgia]1-صدور: آیا یکایک احادیث موجود از معصومین علیهم السلام صادر شده‌اند؟ و...
[=Georgia]2- جهت صدور: آیا حدیثی که ظاهرا از معصوم علیه السلام صادر شده است، به قصد بیان واقعیت دین و شریعت صادر شده، یا به جهت تقیه؟
[=Georgia] آیا حکم در حدیث، به افراد خاص اختصاص دارد یا حکم آن، کلی است؟
[=Georgia]3- دلالت: هدف نهایی استفاده کنندگان از حدیث آن است که از متن و محتوا و مدلول آن بهره گیرند.
[=Georgia]
[=Georgia]

دانش رجال از مهم‌ترین دانش‌های حدیث است که برای اثبات و احراز صدور حدیث به کار گرفته می‌شود.
این دانش از طریق شناخت راویان حدیث، که در سلسله‌ی سند روایت ذکر شده‌اند، و شناخت میزان اعتبار و قابلیت اعتماد به آنها، صدور حدیث را برای مراجعه‌کننده به آن، امری مظنون (= گمان قوی به صدور) می‌نماید.

وثاقت، قابل اعتماد بودن، امامی مذهب بودن و ممدوح‌بودن راوی، از اموری هستند که دانش رجال متکفل بیان آن است. ظن به صدور روایت پس از احراز این اوصاف، بر پایه‌ی مبانی مطرح شده، به دست آمده و اعتبار می‌آید.
دقت در چند واژه از تعریف:
الف) رواة الأخبار: منظور از خبر سخنی است که نقل شده و احتمال صدق و کذب، در آن وجود دارد.

ب) أحوال: خصوصیات فردی راوی

ج) التی لها مَدخلٌ فی الرّدِِ و القبولِ: در دانش رجال خصوصیاتی از افراد مد نظر است که در اعتبار دادن به اخبار وی و پذیرش آنها (وثاقت، عدالت، ضبط، مذهب و...) و یا رد کردن و عدم اعتماد (ضعف، فسق، عدم ضبط، فساد مذهب و...)، تاثیر گذارند.

د) تمییز ذواتهم: شناخت دقیق راوی، به گونه‌ای که از سایر هم‌نامهایش متمایز و مشخص گردد.

إنّه علمٌ یقتَدَرُ به علی معرفةِ خبرِ الواحدِ صحّةً و ضعفاً و ما فی حُکمهما بمعرفةِ سَنَدِه و رواةِ سِلسلته مِنهُ ذاتاً و وصفاً، مدحاً و قدحاً و ما فی معناهُما.
رجال علمی است که در آن احوال خبر واحد از نظر صحت و ضعف و آنچه در حکم صحت و ضعف است شناخته می‌شود.
این شناخت از طریق بررسی سند حدیث و راویانی که در سلسله‌ی حدیث قرار دارند –اعم از شناخت هویت راوی، وصف مدح و قدح وی و آنچه در حکم آنهاست- به دست می‌آید.


توضیح بعضی از عبارات تعریف:

الف) علمٌ یقتدر به علی معرفة: شناخت احوال خبر، مستلزم آگاهی از برخی کلیات و قواعد رجالی است. بنابراین، دانش رجال به عنوان دانشی معرفی شده که شامل کلیات و قواعدی است که در شناخت راویان، به کار گرفته می‌شود. در این تعریف، بر خلاف تعریف اول که محتوای علم رجال را بحث از خود راویان می‌دانست، در این تعریف قواعدی که توانایی شناخت راویان را برای عالم رجالی فراهم می‌سازد، از راویان و شناخت ایشان تفکیک شده است.

ب) معرفة خبر الواحد: این عبارت به هدف و غایت علم رجال اشاره دارد. می‌دانیم که بررسی اسناد، به خبر واحد اختصاص دارد. بنابراین در این تعریف شناخت اعتباری (میزات اعتبار) خبر واحد، به عنوان هدفی شناخته شده است که دانش رجال، توانایی آن را ایجاد می‌کند.

ج) صحةً و ضعفاً و ما فی حکمهما: این تعبیر در تفسیر خبر واحد وارد شده است؛ ابعادی از حدیث را که در دانش رجال می‌توان آنها را شناخت، عبارتند از اقسام احادیث از جهت اعتبار و عدم اعتبار سندی، که در این تعریف از آنها به صحت و ضعف، تعبیر شده است و مراد از «ما فی حکمهما» برخی احوال خبر واحد است که به صورت مستقیم و صریح بر صحیح یا ضعیف‌بودن خبر، دلالت نمی‌کند؛ بلکه جایگزین و جانشین صحت و ضعف و در حکم آن دو هستند.

د) بمعرفة سنده و رواة سلسلته منه: در این عبارت راهکار رسیدن به هدف علم رجال تشریح شده است؛ به این بیان که احوال خبر واحد را می‌توان به وسیله‌ی شناخت سندِ حدیث و راویانی که در آن قرار دارند، تشخیص داد. ضمنا در این تعبیر، شناخت سند حدیث و راویانی که در سلسله‌ی سند، قرار دارند توضیح داده شده است؛ که محل تفاوت «دانش رجال» و «مصطلح الحدیث» است.

ه) ذاتا و وصفا: منظور از ذات، شناخت شخص راوی و منظور از وصف، شناخت خصوصیات و احوال راوی است. عطف این دو تعبیر هم، نشانگر ترتیب آن دو در دانش رجال است.

و) مدحا و قدحا و ما فی معناهما: اوصافی که در قبول و رد خبر موثر است، گاهی به شکل توثیق و اعتماد قطعی و گاهی در حد مدح و ذکر نکته‌ای مثبت، درباره‌ی راوی است که از آن به شکل عام به «مدح»، تعبیر می‌شود و گاهی به شکل ضعیف، عدم اعتماد قطعی، و گاهی در حد طعن، اِشکال در راوی و ذکر نکته‌ای منفی درباره‌ی راوی است که از آن به شکل عام به «قدح»، تعبیر می‌شود. برخی از اوصاف نیز، مدح و قدح محسوب نمی‌شوند، بلکه نکته‌هایی به شمار می‌آیند که به صورت غیرمستقیم، بر اساس برخی برداشت‌ها، در زمره‌ی مدح‌ها یا قدح‌ها، قرار می‌گیرند.




إنه ما وُضعَ لتَشخیصَ رواةِ الحدیثِ مِن حیثُ هُم کذلک ذاتاً و وصفاً، مدحاً و قدحاً.
رجال دانشی است که برای شناخت راویان حدیث، از جهت راوی حدیث‌بودن و از نظر شخص (هویت) و وصف ایشان، ‌اعم از مدح و قدح، وضع شده است.
در این تعریف به جای «راویان خبر»، راویان حدیث به کار رفته است؛ که ظهور در اخبار منسوب به ائمه دارد و حیثیت راوی‌بودن، در شرح احوال و تشخیص راویان را با قید «من حیث هم کذلک» بیان کرده است.


إنه علمٌ یُبحثُ فیه عن أحوالِ الرّوای مِن حیثُ إتصافُه بشرائطِ قبولِ الخبرِ و عدمه.
رجال دانشی است که در آن از احوال راوی بحث می‌شود؛ از آن جهت که آیا اوصاف معتبر در قبول خبر واحد، در راوی وجود دارد یا خیر؟
در این تعریف، بحث از احوال راوی، رکن بحث رجالی قرار گرفته و تنها جهت بحث از احوال راوی، اتصاف وی به شرایط پذیرش خبر یا عدم آن ذکر است. و همچنین به شناخت هویت و تشخیص راوی تصریح نشده است، ولی از آنجا که شناخت صحیح وصف و کمال راوی، بر شناخت شخصی او متوقف است، می‌توان گفت که لازمه‌ی این تعریف، شناخت ذات راوی است.

جمع بندی
مجموعا آنکه دانش رجال، خصوصیاتی از راویان خبر واحد را مورد بحث قرار می‌دهد که در شناخت میزان اعتبار خبر، موثر است. این شناخت در دو مرحله‌ی اصلی محقق می‌شود:
مرحله اول: شناخت هویت راوی
مباحث مربوط به وطن راویان (انتساب به قبایل و شهرها)، طبقه (محدوده‌ی زمانی و مکانی راوی)، نسب (پدر، مادر، جد، اجداد)، نسبت (شغل و صفت خَلقی یا خُلقی)، تاریخ تولد و وفات و در مواردی تالیفات راوی، چون وظیفه‌ی شناخت هویت راوی را بر عهده دارند، از مباحث عمده‌ی رجالی هستند. به این بحث در اصطلاح، «تمییز مشترکات» می‌گویند.
همچنین در مواردی برخی از راویان، دارای چند اسم هستند که شناخت دقیق نام‌ها و اطمینان از اینکه همه‌ی آنها نام یک شخص است، نیز از بحث‌های مهم رجالی است؛ به این بحث «توحید مختلفات» می‌گویند.

مرحله دوم: شناخت میزان اعتبار راوی در احادیث
پس از شناخت دقیق هویت راوی، وظیفه‌ی اصلی دانش رجال در راستای هدفش، شناخت توثیق و تضعیف، مدح و قدح و هر چیز دیگری است که در ارزیابی راوی و میزان اعتماد به روایاتش دخالت دارد. این بخش از دانش رجال، مهمترین وظیفه‌ی دانش رجال است.

تعریف برگزیده
به نظر می‌رسد کامل‌ترین تعریف، تعریف اول است. دلیل این انتخاب، چند نکته است:
اولا: در این تعریف، هدف از رجال گنجانده نشده است؛ بر خلاف تعریف دوم، که شناخت صحت یا ضعف خبر واحد و شناخت کلی سند را نیز، در تعبیر گنجانده بود؛ چه، این وظیفه را دانش «درایه» با استفاده از نتایج بحث رجالی، انجام می‌دهد.
ثانیا: حذف تعبیر «ما وضع» در تعریف سوم، به خاطر وجود نوعی ابهام در آن بهتر است.
ثالثا: در تعریف اول هر دو وظیفه‌ی دانش رجال، به خوبی بیان شده و تنها به مسئله‌ی جرح و تعدیل روات که هدف اولیه‌ی بحث‌های رجالی است، نپرداخته است؛ حال آنکه در تعریف چهارم، این مطلب بیان شده است.
به عبارت دیگر تعریف اول، جامع‌ترین تعریف است.

با سلام؛

life313;126844 نوشت:
بنده 8 سال عمر برای یاد گرفتن رجال گذاشتم علم رجال پیرامون اشخاصی ست که باید همه آن را بشناسیم اگر دچار ضعف باشند رد میشوند و اگر صحیح باشیند میپذیریم معیار سنجش نیز ائمه مصومینند هم دوره ایشان باشند باید مهر تایید امام را داشته باشند

این کار نیازمند آنست که شما اولا متون تاریخی را بخوانید. که خوب می دانیم تاریخ هم می تواند اشتباه باشد. این که می گویید باید بشناسیم تنها از طریق متون تاریخی می توانیم افراد را بشناسیم و خودمان هیچگاه با این افراد صحبت نکرده ایم. این که می گویید مهر تایید امام را داشته باشد هم باز از طریق تاریخ این کار موثر است و تاریخ هم مثل هر علم دیگری است. با این همه این علم قطعی نیست و مثل هر علم دیگری نقص دارد. تازه بعد از آن باید دید برداشت ما از حدیث درست هست یا نه!
حال یک سوال از شما دارم که با علم حدیث و رجال آشنا هستید و می خواهم صادقانه جواب بدهید: آیا توحید مفضل معتبر است یا نه؟

سلام
اگر دوستان قبول بفرمایند همین حدیث شریف را بعنوان موضوع یک بحث و بررسی قبول کنیم و روی آن بحث نماییم
اهل حوزه از یکسو مو شکافی کنند اهل دانشگاه از سوی دیگر . شاید از این میان مطلبی نو پدید آید .
بهتر نیست ؟

موفق باشید

حامد;126858 نوشت:
سلام
اگر دوستان قبول بفرمایند همین حدیث شریف را بعنوان موضوع یک بحث و بررسی قبول کنیم و روی آن بحث نماییم
اهل حوزه از یکسو مو شکافی کنند اهل دانشگاه از سوی دیگر . شاید از این میان مطلبی نو پدید آید .
بهتر نیست ؟

موفق باشید


با سلام
سخن پسندیده ای است
اما اجازه دهید اول صحت صحیح بودن و یا ...!!...!!!حدیث از جه
ات مختلف علم حدیث شناسی توسط عزیزانی که واقف بر علم رجال هستند صورت گیرد
تا بعد بتوانیم متمرکز شویم و مطالب را ادامه دهیم

یا علی ع
موضوع قفل شده است