سخریه و استهزاء چیست ؟ و چه عواقبی دارد ؟(جمع بندی مباحث)
تبهای اولیه
استهزاء چیست ؟ بیان کردن گفتار یا کردار یا وصف یا خلقت کسی به گونه ای که سبب خنده دیگران و تحقیر مسخره شونده شود ، چه به زبان یا با ایماء و اشاره و کنایه استهزاء نامیده می شود .
کسی را که به این خوی ناپسند متصف باشد مستهزء گویند .
استهزاء از گناهان کبیره است . و این از گناهانیست که از مقدمات گناه غیبت محسوب می شود .
حکمت حرمت استهزاء مؤمن :
چون شارع مقدس در شأن و شرافت مؤمن اهتمام ورزیده و کسی که آبروی مؤمنی را خدشه دار می کند با او برخورد شدید نموده و خدا وعده عذاب شدید داده است . و مقصود از استهزاء این است که دیگری را در نظر مردم خوار و تحقیر کنی و حال آن که خود را نزد خدا و پیامبر و فرشتگان خوار کرده ای .
کسانی که برای مجلس آرائی و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه می گذارند و با کارهائی از قبیل تقلید در راه رفتن ، سخن گفتن ، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقی از اشاره و کنایه ... دیگران را به مسخره می گیرند .
قرآن کریم از این عمل شدیداَ نهی فرموده و آن را به عنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه می کند :
« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ » .(حجرات 11)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند!
منابع تحقیق :
اخلاق عملی سازمان ع س ارتش .
سلسله مباحث درس اخلاق اسلامی - محمد زمان صادقی .
الاخلاق - مرحوم سید عبدالله شبّر ره .
این مبحث همچنان ادامه دارد ....
و من الله التوفیق
سخریه و استهزاء غیر مؤمنین و مؤمنین در دنیا :
« إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ - وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ » . (مطففین 29 و 30)
بدكاران (در دنيا) پيوسته به مؤمنان مىخنديدند، و هنگامى كه از كنارشان مىگذشتند آنان را با اشاره تمسخر مىكردند.
« إِنَّهُ كانَ فَريقٌ مِنْ عِبادي يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمينَ » .(مؤمنین 109)
« فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْري وَ كُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ » .(مؤمنین 110)
(فراموش كردهايد) گروهى از بندگانم مىگفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم ما را ببخش و بر ما رحم كن و تو بهترين رحم كنندگانى!
امّا شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا شما را از ياد من غافل كردند و شما به آنان مىخنديديد!
سخریه و استهزاء مؤمنین در روز قیامت به بدکاران و کفار :
« فَالْيَوْمَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ » . ( مطففین 34 )
ولى امروز مؤمنان به كفار مىخندند.
« عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ ».(مطففین 35 )
در حالى كه بر تختهاى آراسته بهشتى نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) مىنگرند!
« هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ ».( مطففین 36)
آيا (با اين حال) كافران پاداش اعمال خود را گرفتند؟!
حضرت آیتالله خامنهای در جلسه درس خارج فقه كه در روز 31 فروردین ماه برگزار شد ، در ذیل بحث «غیبت» با اشاره به رواج تقلید لهجهی اقوام ایرانی از سوی برخی ، این كار را مصداق « غیبت » ندانستند لیكن تاكید كردند كه چنانچه این كار از باب تمسخر باشد ، « حرام » است.
ایشان همچنین یادآور شدند: « غالب شهرهایی كه لهجه های آن ها تقلید میشود شهرهایی هستند كه مردم غیرت مند آن ها در حوادث مهم صد سال گذشته در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستادهاند و این عمل تصادفی نیست ».
شایان ذكر است جلساتِ درس « خارج فقه » حضرت آیتالله خامنهای ، به صورت منظم و سه روز در هفته ، از ساعت 7.5 صبح تشكیل میشود و جزء برنامههای ثابت ایشان از سال 69 تاكنون بوده است. در این جلسات كه با حضور تقریبا 500 نفر از طلاب برگزار میشود ، تاكنون مباحث جهاد و قصاص به طور كامل تدريس شده و در حال حاضر ، « مكاسب محرّمه » تدریس میشود.
متن این سخنان به این شرح است :
« متأسفانه یك كار زشتی در بین مردم رایج است كه از لهجه های بعضی از ولایات تقلید میكنند ؛ این آیا غیبت محسوب می شود یا نه ؟
حالا این را هم من به شما عرض بكنم ؛ غالب این شهرهایی كه لهجههای آن ها تقلید میشود ، شهرهایی هستند كه دارای مردم غیرتمندی هستند كه در حوادث مهم صد سال پیش ، در مقابل دشمنان و مهاجمین ایستادهاند. این تصادفی نیست. این تقلید هم سابقه ندارد ؛ یعنی توی هیچ یك از این كتابهای ادبی و طنز و غیره ، ما ندیدیم كه یك حرفی باشد كه نشان دهندهی تقلید لهجه باشد. این مالِ همین اواخر است ؛ یعنی مثلاً از صد سال پیش به این طرف ؛ یعنی از وقتی كه كشور ما در مواجههی با این دشمنیها قرار گرفته. یكی از مناطقی كه ایستادگی سرسخت كرده، مناطق شمال است، منطقهی گیلان؛ یكی از مناطق، منطقهی خراسان است؛ یكی از مناطق، مناطق آذربایجان است. اینها آن جاهایی هستند كه مردمش سرسختی و سلحشوری نشان دادند ؛ اتفاقاً سعی شده است كه همین ها از لحاظ لهجه در بین مردم سبك بشوند. یعنی تقلید میشود. پس ضمناً در پرانتز ، به این نكته هم توجه داشته باشید.
این مسلماً حرام است . در حرمت این عمل هیچ شكی نیست . لكن غیبت نیست . چون قیودی كه در غیبت ذكر شد - كه مقوّم معنای غیبت محرم شرعی است - در این جا وجود ندارد . یكی از قیود ، مستور بودن بود. خب ، این مستور نیست . علاوه بر این كه عیب نیست اصلاً . كسی این را به عنوان عیب ذكر میكند ، ولی اصلاً عیب نیست! بنابراین وقتی عیب نبود، پس غیبت نیست. مثل این است كه مثلاً بگویند : آقا عمامه سرش است ؛ این « عمامه به سر بودن » عیب نیست. ذكرش بنابراین غیبت نیست. علاوه بر این كه امر ظاهری است ، امر واضحی است. پس تعریف غیبت بر این صدق نمیكند ، اما مسلماً حرام است.
این از باب تمسخر و از باب استهزاء و اینهاست. اینجا دیگر فرقی نمیكند كه علی نحو عام استغراقی مورد نظرش باشد؛ یا نه، مثلا فرض كنید فرد خاصی را مورد نظر قرار بدهد و لهجهی یك شخصی را - به عنوان اینكه لهجهی او ، لهجهی عموم است- تقلید بكند. این صور مختلفی دارد. همهی اینها محرّم است. منتها تفاوتش این است كه اگر غرض او لهجهی عموم باشد، این میشود اهانت به همهی آن جمعیت ؛ كه خب طبعا آثار خاص خودش را دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر بخواهد استحلال بكند ، بایستی از یكایك اینها استحلال بكند. آنجایی كه یك نفر باشد ، نه ، از یك نفر استحلال میكند. این بحث عیبجوئی است.
اگر چنانچه نه ، تمسخر وجود نداشت ، این از محل كلام خارج است. گاهی از این تقلیدها انجام می گیرد ، اما هیچ قصد تمسخری هم نیست. یك وقتی چند سال قبل از این ، در رادیو یك گویندهای تقریبا تمام لهجات ایران را در یك برنامهی رادیویی بیان میكرد ! بعد هم ما آن شخص را دیدیم. گفتیم بالاخره تو كجایی هستی؟! چون هم تركی را مثل خود تركها حرف میزد كه ما میفهمیدیم ، هم مشهدی را مثل خود مشهدیها حرف میزد ! نفهمیدیم بالاخره كجایی است ، نگفت آخرش هم كه كجایی است ؛ گفت من ایرانی هستم.
پس بنابراین گاهی تقلید لهجه به عنوان تمسخر نیست. كما این كه تقلید لهجهی یك فرد هم به عنوان تمسخر نیست. یك عمل شیرینی است. خود آن فرد هم گاهی مینشیند و تماشا میكند كه تقلیدش را دارند میكنند. خودش هم می خندد ، خوشش می آید. پیداست كه پس تمسخر نیست. این از محل كلام خارج است. آن جایی كه قصد ، استهزاء باشد ، تمسخر باشد ، آن جا میشود محرّم .»
منبع : راسخون
استهزاء از ريشه «هـ - ز- ء»در لغت به معناي طلب تحقير است با هر وسيلهاي كه صورت گيرد.[1]
در اصطلاح عبارتست از مسخره كردن افراد، يا برخي امور با گفتار يا كردار، مانند اشاره با چشم يا ديگر اعضاي بدن[2] كه اين عمل بيشتر به قصد تحقير و توهين ديگران صورت ميگيرد، گاهي نيز با اهداف ديگري مانند جبران كمبود شخصيت، تقويت روحيه خود يا تضعيف روحيۀ ديگري انجام ميشود.
اين مفهوم در قرآن كريم با واژههاي «هزء» و مشتقات آن 34 بار و «سُخْر» و مشتقات آن 16 بار بكار رفته است كه بيشتر لغويان اين دو واژه را به يك معنا دانستهاند.[3]
آياتي كه در قرآن سخن از استهزاء به ميان آورده، بيشتر مربوط به حوزه عقيده و دين بوده كه در آن جبهه مخالف انبياي الهي، مؤمنان، وحي، آيات قرآن، معاد و حتي خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزاء به صورت حربهاي براي رويارويي با دين خدا بهره ميجستند، در آياتي نيز استهزاء در حوزه اخلاق مطرح شده كه در آن خداوند مؤمنان را از تمسخر يكديگر منع كرده است. از بررسي تمام آياتي كه پيرامون «استهزاء» هستند، آنچه كه بدست ميآيد حكم استهزاء، منشأ آن، آثار و پيامدهاي اين صفت مذموم اخلاقي و نيز راههاي مقابله با استهزاء گران است.
حكم استهزاء:
استهزاء ديگران "ظلم" است. قرآن در آيه 11 سوره حجرات مؤمنان را از تمسخر ديگران منع كرده و در پايان ميفرمايد: «اگر از عمل خويش توبه نكنند ظالماند»:
با توجه با آيات متعددي كه در آن، انسانها از استهزاي مؤمنان، آيات الهي و دين نهي شدهاندبه مرتكبان اين عمل وعده عذاب الهي داده شده بر ميآيد كه استهزاء عملي حرام است كه خداوند آنرا قبيح و ناپسند و استهزاء گران را مجرم شمرده است.[4]
ريشههاي استهزاء:
استهزاء چه در حوزه عقيده باشدچه در حوزه اخلاق، منشأ و ريشههاي متعددي دارد، برخي از اين ريشهها از ديدگاه قرآن عبارتند از:
1- برتري طلبي و غرور: حس برتري جوئي گاهي باعث ميشود كه
انسان ديگران را از خود كوچكتر بپندارد و آنها را استهزاء كند.
كلمه "خيراٌ" افزون بر اينكه منشأ استهزاء را بيان ميكند، اين برتر بودن ظاهري را نيز نفي ميكند.[5]
2- دنيا طلبي: گاهي داشتن ثروت و دلبستگي به دنيا موجب
استهزاي افراد فقير ميشود.
ابن عباس نقل ميكند كه اين آيه درباره گروهي از اشراف قريش نازل شد كه عمار و بلال را به سبب تهيدستي مسخره ميكردند.[6]
از ديگر ريشههاي استهزاء كه قرآن به آنها اشاره كرده است ميتوان به جهالت (بقره/ 67)،عدم تعقل (مائده/ 58)، دشمني و انتقام (مائده/ 58،59)، گناه و اصرار بر آن (روم/ 10) اشاره كرد.
آثار و پيامدهاي استهزاء:
استهزاي مؤمنان، دين و آيات الهي در دنيا و آخرت پيامدهاي متعددي دارد:
1- هلاكت دنيوي: استهزاي پيامبران الهي از سوي امتهاي پيشين
باعث شد كه خداوند آنانرا دچار هلاكت دنيوي كند.
2- حبط اعمال: باطل شدن اعمال از ديگر آثار استهزاء آيات خدا و
پيامبران است.
در اين دو آيه خداوند حبط و نابودي اعمال و در نتيجه جهنم را نتيجه استهزاء آيات خداوند و فرستادگانش توسط كفار ميداند.[7]
3- مورد استهزاء واقع شدن:
كافراني كه مؤمنان را در دنيا استهزاء كردهاند، در آخرت مورد تمسخر
آنان قرار خواهند گرفت.8
در قرآن آثار ديگري براي استهزاء ذكر شده است همچون فراموشي خداوند، ارتداد، حسرت در روز قيامت، خواري و عذاب اخروي.
برخورد با استهزاء گران:
قرآن كريم در آياتي بطور مستقيم يا غيرمستقيم، راههاي گوناگوني را براي برخورد با استهزاء گران ارائه داده است كه به دو مورد اشاره ميكنيم:
1- ترك همنشيني با آنها:
در اين آيه قرآن صراحتاٌ امر به ترك همنشيني با كساني را دارد كه آيات خداوند را به تمسخر ميگيرند.
2- ترك دوستي:
در اين آيه نيز قرآن صراحتاٌ به مؤمنين دستور داده كه از دوستي با كساني كه آيات خدا و دينش را به استهزاء و بازي ميگيرند بپرهيزند.
از ديگر آيات قرآن راههاي ديگري هم بدست ميآيد (در مقابل استهزاء كافران) همچون صبر و ياد خداوند، موعظه و نصيحت، مقابله به مثل...
[1] . التحقيق، ج 11، ص 256،مادۀ هـ ز ء.
[2] . جامع السعادات، ج 2، ص 287.
[3] . لسان العرب، ج 15، ص 84مجمع البحرين، ج 4، ص 425«هزأ».
[4] . الفرقان، ج 1314، ص 139 – راهنما، ج 9، ص 174.
[5] . نمونه، ج 22، ص 179- الفرقان، ج 26و 27، ص 243-244.
[6] . مجمع البيان، ج 2، ص 540- 541
[7] . مجمع البيان، ج 6، ص 767- نمونه ج 12، ص 562
بسیاری از ما مسخره را نوعی طنز تلقی می کنیم و آنقدر قبح مطلب ریخته که علنا دیگری را مسخره و به خیال خود موجبات نشاط دیگران را فراهم می کنیم .
استهزاء يک نوع بيماری روحی است که انسان با مسخره کردن ديگران آن راظاهر می کند.
استهزاء درحقيقت چندين گناه ازقبيل ، اذيّت کردن مؤمن ، تحقير وکوچک شمردن آن ، عيبجوئی وغيبت را در درون خود جای داده است وهمه اينها گناه وحق الناس است .
هرکس گرفتار استهزاء شود و ديگران را مسخره کندبه همه آن گناهان مبتلا می شود.
دسته ای از گمراهان، دستورات دینی از جمله نماز را ـ که نقش محوری در عبودیت آدمی دارد ـ به ریشخند می گیرند.
«وَ اِذا نادَیْتُمْ اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذُوها هُزُوا وَ لَعِبا ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْقِلُونَ»؛ «هنگامی که مردم را به نماز می خوانید، آن را به مسخره و بازی می گیرند؛ زیرا آنان مردمی هستند که نمی اندیشند.»مائده/58
نکته مهم :دراین آیه قرآن دلبل تمسخر این گروه از افراد را عدم اندیشیدن مطرح می کند. شاید بتوان گفت مهمترین دلیلی که انسان به تمسخر دیگران می پردازد عدم تفکر واندیشیدن است.
وَيلٌ لِكلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ[همزه/2-1].
زُينَ لِلَّذِينَ كفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا وَ يسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا[بقره/212].
در روایات هم به کسانی که در این دنیا دیگران را به خاطر فقر تمسخر میکنند وعده عذاب ورسوایی داده شده.
گاهی مواقع هم مسخره کردن به دلیل برتری علمی افراد هست.بعضی ها به خاطر این که از یه مقام علمی برخوردار هستند خودشون را برتر میدونند وهمین باعث میشه به تمسخر دیگران بپردازند.
فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِسْتَهْزِونَ[غافر/83].
قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّة[فصلت/15]. بعضی ها هم به خاطر داشتن موقعیت های برتر اجتماعی ،خودشون را در مقام بالاتر میبینند ودیگران را خیلی پایینتر از خودشون وهمین دلیلی میشه برای تمسخر. البته ناگفته نمونه که بعضی آدمها هم مسخره کردنشون فقط از روی تفریح وسرگرمیه ویا شاید از روی حسادت. این ها از مهمترین عواملی هست که برای این رذیله اخلاقی مطرح شده که ریشه اکثر این موارد به ،همون خصوصیت خودبرتر بینی میرسه. البته همانطورکه گفتیم مصداقهای اون خودبرتر بینی درآدمها متفاوته..
اما شماآنها را به باد مسخره گرفتید وآنقدر در این کار اصرار کردیدتا اینکه شما را رها کردندوبه کلی از یاد آوری من غافل کردندوشما پیوسته به آنها می خندیدید.
"خداوند گاهی از اسرار شوم منافقان پرده بر می داشت ومسلمانان را از نیات آنها باخبر می ساخت تا هوشیار باشند ونیزبدین وسیله منافقان هم خودشان را جمع وجور کنند ونتوانندهمه آنچه در سر دارندپیاده کنند ولذا منافقان می ترسندکه برضد آنها سوره ای نازل شود وآنان را به آنچه در دل دارندآگاه سازدای پیامبر بگو هرچه می خواهید استهزاءکنیداما بدانید خدا آنچه را از آن بیم دارید آشکار می سازد وشما را رسوا می سازد."
پس چون کفار در دنیا مؤمنین را استهزاء می نمودندامروز که روز قیامت است مؤمنان نسبت به حال کفار می خندند.مؤمنان در حالی که برتختها نشسته اندبه آنان می نگرند.
آنها به افراد نیکوکار مؤمنین در پرداختن صدقات وکمک های صادقانه ایراد می گیرند مخصوصا افراد با ایمان وتنگدستی را که جز به کمکهای مختصر دسترسی ندارندمسخره می کنند،خداوند نیز آنها را مسخره می کند وعذاب دردناک در انتظار آنهاست.
مرحوم فيض كاشاني در درمان اين ناهنجاري اخلاقي گويد:
مقصود تو از استهزاء اين است كه ديگري را در نظر مردم خوار كني و حال آن كه خود را نزد خداوند و فرشتگان و پيامبران ذليل و خوار كرده اي و اگر لحظه اي درباره حسرت روز قيامت و جنايت هايي كه در دنيا انجام داده اي و به سرافكندگي و شرمساري روز محشر بينديشي و رسوايي آن روز را در نظر بگيري كه بايد گناه كساني را كه مسخره كرده اي بر دوش نهي و وزر و وبال آنها را به گردن گيري و عذاب آنها را تحمل كني و به سوي جهنم رانده شوي (اگر در اين باره تفكر كني) بي ترديد اين فكر،تو را از مسخره كردنِ ديگران و خوار نمودنِ آنان باز مي دارد.
انسان هرگاه خودش را بيش از اندازه باور داشته و به خود مغرور باشد ديگري را پست و خرد مي انگارد و خوار و خفيف مي دارد و به تمسخر رفتار و گفتار آنان مي پردازد.
امام سجاد عليه ا لسلام می فرمایند:
وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصيانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخريَّةُ مِنهُم ؛
گناهانى كه باعث نزول عذاب مى شوند، عبارتاند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره كردن آنان.
معانى الاخبار ،ص 270
تفاوت بین استهزاءو شوخی کردن چیه؟؟؟؟؟؟؟آیا این دو مورد با هم متفاوتند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شوخی بین دوستان و اهل و اقربا و برادران امری پسندیده است، اما انجام آن مشروط به این است که موجب آزار کسی نگردد یا در آن مخلوق خدا، مورد تمسخر قرار نگیرد و یا موجب غم و غصه فرد دیگری نشود.خستگى جسم و روح، با تفريحات سالم و مزاح و لطيفه گويى برطرف مى شود.
پرداختن به نشاط روحى و شادابى روان، در سايه ى لطايف و ظرايف، امرى طبيعى و مقبول و مورد حمايت شرع و دين است، البته با مراعاتهايى خاص.
اسلام، شوخی را تا زمانی تأیید کرده است که با گناه دیگری مانند تحقیر، تمسخر، افترا، غیبت و مانند آن همراه نباشد. رسول گرامی اسلام با سفارش یاران خود به شوخ طبعی، به مقدار ضرورت، خود نیز با آنان شوخی می کردند.
قال رسول الله(ص):
ان الله لا یواخذ المزّاح الصادق فی مزاحه
حقیقتا خداوند، افراد شوخی را که در شوخی خود، راستگو هستند مورد بازخواست قرار نمی دهد.
- نهج الفصاحه، چاپ اول، 1385، صفحه505، حدیث2302
حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم می فرمایند:
کسانی که مردم را مسخره می کنند در مقابلشان دری از درهای بهشت گشوده می شود و به آنها گفته می شود بشتابید، بشتابید. وقتی آنها با تمام غم و غصه خود را به در می رسانند، در بسته می شود، سپس در دیگری گشوده می شود و صدا می زنند بشتابید،بشتابید. و هنگامی که با تمام غم و ناراحتی خود را به در می رسانند، در بسته می شود، و پیوسته این عمل تکرار می شود تا جایی که وقتی دری به روی آنها گشوده می شود و می گویند بشتابید، آنها دیگر از جای خود تکان نمی خورند.
السیوطی جلال الدین،الدر المنثور، جده عربستان، انتشارات دارالمعرفة، 1365 هجری قمری، چاپ اول، ج 6، ص 328.
سبعة اشیاء بغیر اشیاء من الاستهزاء، من استغفر الله بلسانه و ام یندم بقلبه فقد استهزء بنفسه و من و من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزء بنفسه و من سأل الله الجنة، و لم یصبر علی الشدائد فقد استهزء بنفسه و من تعوذ استعاذ بالله من النار و لم یترک شهوات الدنیا فقد استهزء بنفسه و من ذکر الموت و لم یستعد له، فقد استهزء بنفسه و من ذکر ذکر الله تعالی و لم یشتق الی لقائه فقد استهزء بنفسه
فرمودند هفت چیز بدون هفت چیز از قبیل مسخره و استهزاء است:
هر کس به زبان استغفار کند لیکن دلش پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده است و هر کس از خدا درخواست توفیق کند لیکن جدیت و کوشش نکند خود را مسخره کرده و هر کس از خدا تقاضای بهشت کند و بر سختیها صبر ننماید خود را مسخره کرده و هر کس به خدا از آتش پناه ببرد و شهوات دنیائی را ترک نکند خودش را مسخره کرده و هر کس یاد مرگ کند و خودش را آماده ننماید خود را مسخره کرده و هر کس ذکر خدا بگوید لیکن مشتاق لقای خدا نباشد خود رامسخره کرده است.
[=b mitra ][=Microsoft Sans Serif]وقتی که ما در شرایطی قرار می گیریم که ممکنه دیگران ما را به هر دلیلی مسخره کنند خیلی از ما سریع عصبانی میشیم وزود می خواهیم تلافی کنیم در صورتی که هرموقعیت وهر شرایطی ،رفتار خاص خودش را میطلبه.خیلی مواقع باید در برابر استهزاء دیگران موعظه ونصیحت کنیم ویا تو بعضی از شرایط بایداز اون دوستی وهمنشینی با اینگونه افراد دوری کنیم.البته صبر در برابر استهزاء ویاد خدا در اون شرایط هم میتونه یه راه حل دیگه باشه .
[=b mitra ][=Microsoft Sans Serif]
[=b mitra ][=Microsoft Sans Serif]حضرت نوح (ع) به فرمان خدا به ساختن كشتي مشغول شد؛ تا هنگام عذاب طوفان او و مؤمنين سوار بر آن شده و نجات يابند. كافران نزد نوح مي آمدند و كشتي سه طبقه او را در جاي خشكي كه مي ديدند، مسخره مي كردند. يكي مي گفت: اين محل آب و چاهي ندارد كه كشتي مي سازي و اين ناداني است. دومي مي گفت: اي پير! سوار كشتي شو، با سرعت از اين جا برو، سومي مي گفت: پر و بالي هم براي كشتي بساز. چهارمي مي گفت: دنباله كشتي كه مي سازي كج است. پنجمي مي گفت: مگر عقل خود را از دست داده اي؟! آن يكي مي گفت: بي كاري مگر؟ ششمي مي گفت: پس از پيغمبري، تازه نجّار شده اي. حضرت نوح با تمسخر و استهزاي آن ها از ساختن بازنماند و صبر كرد و در پاسخ آن ها فرمود: اين كار به امر خداوند است، اگر شما امروز ما را مسخره مي كنيد ما هم روزي بيايد كه شما را مسخره كنيم، و به زودي خواهيد دانست كه عذاب و ذلّت به سراغ كدم يك از ما خواهد آمد؟! پس به امر خداوند آب از زمين جوشيد و اهل كشتي نجات يافتند و استهزا كنندگان به عذاب ابدي دچار شدند.
[=b mitra ][=Microsoft Sans Serif]
[=b mitra ]
[=b mitra ]
از ديگر گناهانی که مربوط به استهزاء زبان است سخنان تمسخر آميزي است كه به شكل بذله گويي و جوك و مانند آن صورت مي گيرد و خداوند درآيات 29 تا 31 سوره مطففين آن را زشت شمرده و به عنوان گناه نكوهش و سرزنش كرده است.
شكلك درآوردن و با غمز و ادا و اطوار، كسي را مسخره كردن نيز از مصاديق استهزاي زباني است كه بايد از آن پرهيز كرد.
برای مسخره کردن لازم نیست حتما کلامی را برزبان آوریم بعضی مواقع حتی یک نگاه به گونه ای است که آلوده به تمسخر می باشد.گاهی حتی طرز راه رفتن ویا حرکت دستها نیز شکل تمسخر دیگران را به خود می گیرد.
رعایت ادب واحترام ونزاکت در رفتار وگفتار از مهمترین آموزه های دینی ما می باشد.
بعضی مواقع هم مجادله ها وبحث های علمی حتی به تمسخر طرفین کشیده می شود.که این موضوع نیز جای بحث دارد.
یکی از راه های مقابله در برابر سخریه واستهزاء بی اعتنایی به آن است .
در بعضی شرایط لازم نیست انسان حتما نسبت به کسی که او را مسخره می کند مقابله ی به مثل کند.
نقل شده که روزی مالک اشتر، سردار سپاه علی علیه السلام از بازار عبور کرد. شخصی از بازاریان که او را نمی شناخت، برای مسخره کردن او، پوست خربزه ای به طرف مالک پرتاب کرد. اما مالک اعتنائی به او ننمود و به راه خود ادامه داد. بازاریان به آن مرد خبر دادن که این فردی که تو او را مسخره کردی، مالک اشتر سردار نظامی لشکر اسلام است. آن مرد هراسان شد و برای عذرخواهی بدنبال مالک رفت. او مالک را در مسجد یافت و عذرخواهی کرد. مالک گفت: من قصد نداشتم به مسجد بیایم. ولی وقتی این حرکت را از تو دیدم، به مسجد آمده و نماز خواندم و برایت دعا کردم تا خدا تو را بیامرزد.»
در آیات 14 و15 سوره بقره چنین می خوانیم :
وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ ءَامَنُوا قَالُوا ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلی شیَطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نحْنُ مُستهْزِءُونَ
و چون مؤمنان را میبینند میگویند : ما ایمان آوردهایم و چون با شیطانهای خود خلوت میكنند میگویند ما با شمائیم ، ما ایشان را مسخره میكنیم .
اللَّهُ یَستهْزِئُ بهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فی طغْیَنِهِمْ یَعْمَهُونَ
خدا هم ایشان را مسخره میكند و همچنان وا میگذارد تا در طغیان خود كور دل بمانند
استهزاء خداوند در این آیات در برابر منافقان ممکن است به معنای جزاء و عقوبت عمل آنها باشد ویا منظور استهزاء مؤمنين و ملائكه از آنها در قيامت است.البته در تفاسیر استهزاء را به معنای استدراج نیز گرفته اند.به این معنا كه خداوند آنان را مهلت دهد تا در معصيت و طغيان ازدياد كنند و اينان گمان مي كنند خدا خير آنان را خواسته و سپس به عذاب سخت گرفتار كند.در واقع مراد از استهزاء الهى مكافات عمل آنها در دنيا باشد كه همين طور كه اين منافقان مؤمنان را استهزاء مي كنند خداوند آنان را به استهزاء و سخريه ديگران مبتلا و گرفتار خواهد نمود،
از مجموع این بیانات این مطلب به دست می آید که شخص منافق و کافر در اثر نفاق و کفری که مرتکب می شود، در اصل خودش را خوار و ذلیل کرده و مورد تمسخر قرار داده است و این تمسخر از طرف خدای متعال به وقت خودش آشکار خواهد شد.
البته این که می گوییم منافقان خداوند را مسخره می کنند منظور از مسخره ی خدا،مسخرهي آيات خدا و قوانين خدا است. مثل كسي كه نزد پزشك ميرود و نسخه ميگيرد ولي عمل نميكند.
روايتي است كه شيخ بزرگوار طبرسي (رحمه الله عليه) در تفسير مجمع البيان از ابن عباس (كه شاگرد پيامبر و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما بوده) نقل نموده است و آن اينكه : « خداوند در قيامت منافقين و كفار را مسخره مي كند . به خاطر اينكه قلب مؤمنين التيام پيدا كند و آرامش بيابد به اين شكل كه وقتي كفار و منافقين در قيامت معذبند و در جهنم مي سوزند و هميشه چشم به راه بازشدن باب رحمتي هستند دائماً نگاه مي كنند كه شايد رحمت الهي نصيبشان شود درهمين اثنا يك بابي گشوده مي شود به سوي بهشت و اين ها هجوم مي آورند و مي گويند اين باب بهشت است برويم وارد شويم هجوم مي آورند كه از جهنم خارج و وارد بهشت شوند . وقتي مي رسند نزديك درب ، درب بسته مي شود مجدداً از سويي ديگر باب ديگري گشوده مي شود و اين ها به سمت آن هجوم مي آورند كه از آنجا وارد بهشت شوند بار ديگر آن باب هم به روي آنها بسته مي شود و اين يك نوع بازي گرفتن و به استهزاء گرفتن جبهه ي كفر و نفاق است . اينجاست كه اهل بهشت و مؤمنان مسرور مي شوند و به حال كفار و منافقين مي خندند .
یکی از مصادیق استهزاءومسخره کردن دیگران ؛عیبجویی است.خیلی از مواقع ما به دنبال عیبجویی از دیگران وتجسس در مورد عیوب آنها ،نهایتا به مسخره کردن آنها می پردازیم. در واقع از همین آگاه شدن از عیوب آنها به عنوان ابزاری استفاده می کنیم برای تمسخر آنها.دائما به دنبال این هستیم که از طرق مختلف بر عیوب دیگران واقف شویم تا به موقع ودر شرایط مختلف به استهزاء آنها بپردازیم وعیوبشان را همانند پتکی بر سرشان بکوبیم.شاید هدف بعضی از افراد این باشد که عیوب راوسیله ای برای تحقیر وکوچک شمردن طرف مقابل بکارببرند در حالی که در آموزه های دینی به شدت از این امور نهی شده ایم.
پیامبر اسلام می فرمایند:«لا تحقرن احداً من المسلمین، فان صغیرهم عندالله کبیر»
«هیچ کس از مسلمین را تحقیر نکنید و کوچک نشمارید، زیرا مسلمانی که در نظر شما کوچک است، نزد خداوند بزرگ است.
استهزاي پسنديده
استهزا و تمسخردیگران هر چند بيشتر به عنوان یک صفت ضداخلاقي و ناپسند شناخته مي شود اما گاهي نیز می توان از آن به عنوان ابزاري تنبيهي و ياروشی برای مجازات و يا اصلاح و هدايت ديگران بهره جست.
قرآن نيز از همين روش گاه براي بازسازي اخلاقي و بازگرداندن افراد به مسير درست تكامل و هدايت بهره مي گيرد.
روش قرآن بيشتر در قالب تمثيل و تشبيه به كار رفته است تا خطاكاران، كافران و مشركان را به مسير درست بازگرداند.
خداوند در قرآن در سوره مدثرچنین می فرماید:
(فما لهم عن التذكرة معرضين).«چرا آنها از تذكر روى گردانند»؟ (آيه50)
(كانهم حمر مستنفرة).«گوئى گور خرانى رميدهاند» (آيه 51)
(فرت من قسورة).«كه از (مقابل) شيرى فرار كردهاند»(آیه52)
خداوند در این آیات حال كفار را در اعراض از تذكره و رویگردانی از حق تشبيه كرده به (حمر) كه جمع حمار است، و البته منظور حمار وحشى يعنى گورخر است، و (استنفار) به معنى نفرت است، و كلمه (قسوره ) به معناى شير و شكارچى است، چون به هر دو معنا تفسير شده، و معناى آيه اين است كه : اين كفار در حالى از تذكره نفرت و اعراض مى كنند كه گويى گوره خران وحشى اند، و از شير و يا شكارچى مى گريزند.
در سوره جمعه نیز خداوند چنین می فرماید:
(مثل الذين حمل التورية ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا).
مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت مىكشد .[=tahoma][=#000000][=+0]
[/][/][/] يهود مى گفتند اگر محمد به رسالت مبعوث شده رسالتش شامل حال ما نيست , لذا به آنها گوشزد مى كند كه اگر كتب آسمانى خود را دقيقا خوانده و عمل مى كرديد اين سخن را نمى گفتيد, چرا كه بشارت ظهور پيامبر اسلام (ص ) در آن آمده است .
ايـن قوم از خود راضى كه تنها به نام تورات يا تلاوت آن قناعت كردند,بى آنكه انديشه در محتواى آن داشـته باشند و عمل كنند همانند همين حيوانى هستند كه در حماقت و نادانى ضرب المثل و مشهور خاص و عام است .این نیز نمونه ای دیگر از مواردی است که خداوند برای تأدیب کفار ومشرکان ازاین روش استفاده می کند.
گاه انسان متكبر و مغرور را با لحن تمسخر گونه اي خطاب مي كند و مي فرمايد:
(ولا تمش فی الارض مرحا) ودر روی زمین از روی کبر وغرور گام بر مدار
(إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا).«چرا كه تو نمىتوانى زمين را بشكافى! و طول قامتت به كوهها نمىرسد»!
اشاره به اين كه افراد متكبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محكم به زمين مىكوبند تا مردم را از آمد و رفت خودآگاه سازند و گردن به آسمان مىكشند تا برترى خود را به پندار خويش بر زمينيان مشخص سازند!.
در جای دیگر خداوند به زبان ابراهيم، بت پرستان را مسخره مي كند و مي گويد: به حتم اين بت بزرگ بوده كه از حسادت، بتان را شكسته است.
(قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ).
ابراهيم «گفت: بلكه اين كار را اين بت بزرگ آنها كرده! از خودشان سؤال كنيد اگر سخن مىگويند»!
در واقع این تعبیرها وتمثیل ها در قرآن براي اين است كه اهل باطل و كفر، حق را بازشناسند و از آن مقام كه براي خودساخته و نشسته اند فرود آيند و به راه هدايت درآيند.
دست انداختن مردم و تحقير كردن آنان، عملى بسيار زشت و گناهى سنگين است.
چه بسا كه انسان شخصى را به مسخره بگيرد و نسبت به او استهزا روا دارد و او را تحقير نمايد، و او از اولياى خدا و از بندگان خاص حق باشد.
قرآن مجيد به شدت مردم را از مسخره كردن يكديگر نهى مىكند و اجازهى دست اندازى كسى را نمىدهد.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ...» .
اى اهل ايمان! قومى قوم ديگر را مسخره نكند، شايد مسخرهشدگان بهتر از مسخرهكنندگان باشند، و زنان ديگر زنان را به استهزا و تحقير نگيرند، شايد تحقيرشدگان بهتر از تحقيركنندگان باشند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دربارهى مسخره كنندگان مردم و تحقير كنندگان اهل ايمان مىفرمايند:
انَّ الْمُسْتَهْزِئينَ يَفْتَحُ لِاحَدِهِمْ بابُ الْجَنَّةِ فَيُقالُ: هَلُمَّ، فَيَجىءُ بِكَرْبِهِ وَغَمِّهِ، فَاذا جاءَ اغْلِقَ دُونَهُ .
به روى يكى از مسخره كنندگان در بهشت باز مىشود، به او گفته مىشود: به جانب بهشت بيا، به سوى بهشت با غم و غصهاى كه دارد مىآيد، چون به در بهشت مىرسد در به رويش بسته مىشود.
آرى در عرصهگاه قيامت مسخره كنندگان را مسخره مىكنند و تحقير كنندگان را دست مىاندازند تا به مكافات و جزاى عمل زشتشان برسند!
رسول الهى مىفرمايند:
لَا تُحْقِرَنَّ احَداً مِنَ الْمُسْلِمِينَ، فَانَّ صَغِيرَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ كَبِيرٌ .
احدى از مسلمانان را تحقير نكنيد، همانا كوچك ايشان نزد خدا بزرگ است.
و نيز آن حضرت فرمودند:
حَسْبُ ابْنِ آدَمَ مِنَ الشَّرِّ انْ يُحْقِرَ اخَاهُ الْمُسْلِمَ .
براى فرزند آدم از بدى و شر همين بس كه برادر مسلمانش را تحقير كند.
یکی از جاهایی که ممکن است ما به گناه استهزاء کشیده شویم زمانی است که با دیگران به مزاح وشوخی می پردازیم.هر چند مزاح کردن باعث ایجاد نشاط واز بین رفتن خستگی در انسان می شود اما در عین حال اگر مراعاتهای لازم را در آن مد نظر نداشته باشیم ناخواسته به گناه کشیده می شویم.بنابراین لازم است حتی در شوخی کردن هم به افراط دچار نشویم چرا که افراط حتی در خندیدن وخنداندن ناپسند است.
[=+0]
[/]در سخني هم امام صادق(ع) فرموده است:
«اِنَّ اللّه يُحِبُّ المُداعِبَ في الجماعَةِ بلا رَفَثٍ»
خداوند، شوخ و مزاح كننده و بذله گو در ميان جمع را دوست مي دارد، اگر به گناه كشيده نشود.
وقتي شوخي، از مرز اعتدال فراتر رود و به افراط كشيده شود، موجب تحقير و اهانت مي گردد وخیلی از وقتها در شوخی کردن حتی با به کاربردن کلمات گوناگون وحتی اشارات مختلف ممکن است به نحوی در حال مسخره کردن طرف مقابل باشیم.اینجاست که طرف شوخي برمي آشوبد و در دفاع از آبروي خود و حفظ موقعيتش به معارضه و برخورد مي پردازد.و شوخي تبديل به كدورت و دشمني مي شود.
[=Microsoft Sans Serif]قرآن می فرماید:[=Microsoft Sans Serif] ويل لكلّ همزة لمزة
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]واي به حال هر طعنه زن عيب جوي
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]یعنی وای به حال کسی که با مسخره کردن دیگران شخصیت آنها ر ا دچار خدشه می کند.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در تفاسیر آمده است :
[=Microsoft Sans Serif]همزة» از «هَمز» به معناى عيب جويى از طريق چشم و ابرو و اشاره است. «لَمز» به معناى عيب جويى با زبان است. حرف (ة) در پايان اين دو كلمه براى مبالغه است،
[=Microsoft Sans Serif]عيب جويى و طعنه به هر نحو و شكل ممنوع و حرام است. غيابى يا حضورى، با زبان يا اشاره، شوخى يا جدى، كوچك يا بزرگ مربوط به كار و صنعت يا آفرينش طبيعت.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در این آیات اشاره دارد به کسانی که به خاطر د اشتن مال ،دیگران را مورد تمسخر قرار می دهند .
[=Microsoft Sans Serif](همز) عيب جويي کم رنگ است(لمز) عيب جويي سخت است. اگر پشت سر کسي متلک گفتي و غيبتاش را کردي(همز) است .و(لمز)عیبجویی ومسخره کردن در پیش رو.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] نميفرمايد «هامز و لامز»بعضي وقتها يک کسي از دستش در ميرود و يک متلکي ميگويد اما «هُمَزَةٍ» يعني اينکاره اصلاً کارش اينست که مردم را دست مياندازد اينهايي که کارشان اينست خيلي خطرناک است.چون با واژه ویل یعنی (وای بر آنان) از آنها یاد شده است
سلام و عرض ادب
کسی رو مسخره کنید . یک روز خود شما هم مسخره میشود!
روزی به راه رفتن و حرف زدن کسی بخندی !
روزی چند نفر به شما می خندند!
یاعلی
با سلام
روزى امام سجاد (عليه السلام) به جمعى از مسلمانان مدينه از قول رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتى انسان مىميرد و جنازه او را در ميان تابوت مىگذارند، و حمل مىكنند، او به حمل كنندگان مىگويد:
آيا سخن مرا نمىشنويد؟ من در مورد دشمن خدا (شيطان) به شما شكايت مىكنم، او مرا فريب داد و به اينجا رسانيد، و براى نجات من اقدام نكرد، و از شما در مورد برادران و خواهران شكايت مىكنم، كه مرا به خودم واگذاشتند، و از شما در مورد خانهام شكايت مىكنم، كه اموالم براى ساختمان مصرف كردم، ولى غير من در آن سكونت گزيد، با من مدارا كنيد، و در مورد من شتاب نكنيد.
يكى از مسلمين غافل به نام ضمرة بن معبد، اين گفتار را به مسخره گرفت و از روى استهزاء گفت اگر مرده در ميان تابوت، سخن مىگويد، مىبايست بر گردنهاى حمل كنندگان بجهد!!.
امام سجاد (عليه السلام) وقتى از مسخره كردن او آگاه شد فرمود: نمىدانيم با مردم چگونه رفتار كنيم، اگر آن چه از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدهايم به آنها ابلاغ كنيم، مىخندند و مسخره مىكنند، و اگر سكوت كنيم براى ما روا نيست
سپس در مورد ضمره چنين نفرين كرد: خدايا اگر ضمره حديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را به مسخره مىگيرد او را به عذاب سخت بگير
چهل روز از اين ماجرا گذشت كه ضمره از دنيا رفت، غلامش نقل مىكند وقتى جنازه ضمره را به خاك سپردمى و بازگشتيم، امام سجاد (عليه السلام) با من ملاقات كرد، و فرمود: از كجا مىآئى؟
عرض كردم: از از دفن جنازه ضمره باز مىگردم، وقتى جنازه او را در ميان قبر نهاديم صورتم را روى جنازه نهادم، صدائى شنيدم، سوگند به خدا، صداى خود ضمره بود كه در دنيا آن را مىشنيدم، او به خود خطاب كرده و مىگفت:
ويلك يا ضمره بن معبد، اليوم خذلك كل خليل و صار مصيرك الى الجحيم، فيها مسكنك و مبينك و المقيل
واى بر تو اى ضمره! امروز هر دوستى، تو را تنها به خودت واگذاشت، و رهسپار دوزخ گشتى و همان، محل سكونت و خوابگاه و بازگشتگاه تو گرديد
امام سجاد (عليه السلام) فرمود: از درگاه خدا درخواست عافيت مىكنم اين است كيفر آن كسى كه حديث رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را مسخره كند.اصول كافي
سخریه و استهزاء چیست ؟ و چه عواقبی دارد ؟
سلام
در خصوص انگیزه های تمسخر و استهزاء باید گفت که عمده آن عبارتند از :
1- تفریح
2- تحقیر
انگیزه تفریح در تمسخر بسیار زیاد است . یعنی اکثر موارد تمسخر به همین دلیل است . یعنی فرد استهزاء کننده قصد دارد صرفا برای ایجاد فضای شاد کسی را دست بیندازند تا همه بخندند . هرچند خنداندن دیگران و بخصوص مومنین امر مطلوبی است اما هیچگاه نباید آنرا به بهای تمسخر و استهزای فرد دیگر انجام داد . البته این موضوع شامل مزاحهایی که دوستان با هم دارند نمی شود به شرطی که منجر به ناراحتی و دلتنگی کسی نشود .
انگیزه تحقیر دومین انگیزه به لحاظ تعداد موارد است . البته تحقیر هم خود عوامل زیادی از قبیل خصومت و دشمنی ، اختلاف فکری و عقیدتی و غیره دارد . در این نوع تمسخر کوچک و حقیر جلوه دادن فرد تمسخر شونده اصل نیت و غرض است . این نوع تمسخر قابل قبول نیست مگر تمسخر اهل باطل در امر باطلشان چه اینکه هیچ آیتی از آیات الهی امر حقیری نیست مگر امر باطل لذا می بینیم که خود خداوند متعال نیز این نوع تمسخر از اهل باطل را دارد مثلا نقل می فرماید که فرشتگان جهنم به جهنمیان می گویند : ذق انک انت العزیز الکریم (دخان 49) یا اینکه پیروان هوی را حیوان معرفی می کند " ان هم الا کالانعام " (فرقان 44)
موفق باشید
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان
سلام خدمت تمام کاربران محترم
بنده از الفاظ تخصصی عربی استفاده نمی کنم ، مسخره کردن یعنی چه ؟ شما مسخره کردن را به دو نوع توضیح می توانید بدهید :
1_ مسخره کردن افراد از روی اینکه آن افراد چیزی را می پرستند یا دعا می کنند که اصلا نه دیده می شود و به نظر خود مسخره کنندگان وجود ندارد ! این کار یک گناه بزرگ است ، چون ما داریم به خدا توهین می کنیم .
2_ مسخره کردن افراد از روی اینکه آن فرد مشخص رفتار غیر معمولی دارد ! مثلا یک فردی موقع راه رفتن ، پاهاش را زیادی باز می کند و کمی خم راه می رود و این کارش از روی مد راه رفتن یا استایل جذاب است ! این مورد خنده دار است .
اما ! یک چیزی وجود دارد که به آن مسخره کردن دیگران نمی گویند ، بلکه تقلید کار های آن فرد مشخص برای شاد کردن مردم می گویند ، که این کار هم نباید زیاد انجام شود ، چون ممکن است تبدیل به یک هنجار در جامعه شود .
تحلیل مورد اول و دوم :
درباره مورد اول باید بگویم که شدیدا کار بدی است ، چون داریم به خدا توهین می کنیم ، طبق گفته های قرآن و ... که کاربران محترم گفته اند ، این کار زشت و پست می باشد و دقیقا همین نوع مسخره برای پیامبران و امامان و افراد مومن واقعی (مسیحی و مسلمان و ...) افتاده است و می افتد.
درباره مورد دوم باید بگویم که اینکار به دو صورت می تواند باشد ، 1: برای خنداندن مردم با اجازه خود شخص مربوطه . ( قصد خنداندن ) 2: برای خنداندن افرادی بدون اجازه (قصد توهین) .
باید گفت که نکته اول گناه محسوب نخواهد شد ، مثلا برای خنداندن مردم ، فرد کمدین بازیگر از حرکات چارلی چاپلین تقلید می کند ، چون آن حرکات مخصوص به خود چارلی است و برای همگان به نمایش درآمده پس راضی هست که کسی ازش تقلید کند و این مورد فقط برای خنداندن مردم م باشد و با نیت و قصد توهین به فرد مشخص ، انجام نمی شود !
اما در مورد نکته دوم : در این مورد برای مثال در یک جمع دوستانه 10 نفره ، یکی از جوان ها پا می شود و از حرکات معلم های مدرسه اش به صورت اغراق آمیز تقلید می کند . (این کار بسیار بسیار رایج است !) در اینجا می توان گفت که گناه صورت گرفته و یک غیبت به حساب می آید و گناه بزرگی است .
نتیجه ی این تحلیل همان قصد و نیت فرد تقلید کننده و همچنین اجازه دادن یا ندادن فرد مشخص و مهم تر از همه مکانی که این تقلید اجرا می شود ، می باشد . که بود و نبود هر کدام آن گناه یا کار خوب را به ارمغان می آورد .
پس باید گفت که برنامه های تلویزیونی و سریال های کمدی که در آن تقلید از رفتار دیگران استفاده می شود ، نیت بدی نداشته و گناه محسوب نخواهد شد .
امیدوارم توضیحاتم خوب باشد ، اگر اشتباهی کرده ام به من بگویید .
امام سجاد عليهالسلام می فرمایند :
وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصيانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخريَّةُ مِنهُم ؛
گناهانى كه باعث نزول عذاب مىشوند، عبارتاند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره كردن آنان.
سلام علیکم
تمسخر در قرآن کریم در پاسخ مسخره کنندگان مومنین خداوند حکیم میفرماید که روزی خواهد رسید که خداوند شما را مسخره خواهد کرد.
که البته خداوند به قولش عمل نمود .
مسخره یکی از راههای سلب اعتماد به نفس دیگران است که بالاخص درمورد رقیب و دشمن بکار برد میشود.
در تمسخر تحقیر فعل اصلی است . لذا اینکه در مورد دیگران کسی بخواهد از این ابزار استفاده کند و روا باشد بنده تنها در میدان نبرد با کفار
و در زمانیکه ظالمی متکبر بر دیگران ظلم ( ظلم از هر نوعی ) روا میدارد چنین چیزی را میتوانم متصور شوم که در این صورت هم تکبر و هم جفایش را میتوان از بین برد.
و من الله التوفیق
یاحق
به نام آن که جان را فکرت آموخت :Gol::Gol: چراغ دل به نور جان بر افروخت
سلام و درود:Gol:
با تشکر از دوستان عزیز که توضیحات خوبی را درج نمودند :Gol:
از دید روانشناختی ، معمولاً بسیاری افراد که دست به تمسخر دیگران می زنند ، همانطور که دوستان فرمودند ، از خود بزرگ بینیست که این امر به تکبر می انجامد
همان کار ناصحیحی که ابلیس انجام داد و از درگاه رحمت خدا نا امید و رانده شد و ابلیس لقب گرفت ، و همان گام برداشتن های پر ز غرور و نخوت بر روی زمین !
و همینطور می تواند در بسیاری از اوقات از عقده ی خود کم بینی باشد !
یک فرد که خودش را در مقابل شخصی حقیر می داند و بنا بر این ممکن است به او حسادت بورزد ، سعی می کند با تمسخر او به خیال باطل خویش او را خورد کرده و پایین بکشد و در واقع این عقده ی خود کم بینی علت ها می تواند داشته باشد که به عنوان نمونه مختصری عرض می شود
همانطور که می دانیم ، عقده به مفهوم گره یا به بیان دیگر ضعف هست همان ضعفی که نفاث ( که کارش دمندگیست ) ، بر آن نقاط می دمد ( و من شر النفاثات فی العقد )
حال این نقاط ضعف چگونه شکل می گیرند ؟
در مورد عقده ی خود کم بینی از جمله عوامل آن که در جنبه های مختلف امکان بروزش هست و ما در اینجا جنبه ی توجه و مهر و محبت را مورد بررسی قرار می دهیم ، به شرح زیر است :
به عنوان مثال کسی که همیشه نیاز به تایید دیگران دارد و به جای اهمیت به نظر خود ، افراط کرده و همیشه تابع دیگران است این فرد معمولاً در کودکی مخصوصاً ، از سوی خانواده موجب بی مهری واقع شده است ، یعنی آن زمانی که یک کودک نیاز به توجه و تشویق و تایید خانواده و دادن حس خوب تو می توانی تو توانایی از سوی ایشان دارد ، اینگونه نمی شود و دائماً موجب بی مهری و عدم توجه قرار می گیرد ، و همینطور دائماً مورد تکفیر و سرکوب و انکار ایشان قرار می گیرد ، این فرد معمولاً از نظر شخصیتی دچار گره ها و ضعف هایی می شود و این ضعف تا زمانی که اقدام به رفع آن نکند و در آن اقدام موفق نگردد با او خوهد بود ولو 100 سال هم عمر داشته باشد
بدانیم که حدود 80% در صد از پایه ی شخصیت هر انسانی تا حدود سن 8 ، 9 سالگی شکل می گیرد برخلاف تصور بسیاری که کودکی را مهم نمی شمارند و کودکان را نافهم می دانند !
و حال این شخص که دائم مورد انکار و عدم توجه بوده ، در سنین بالاتر سعی می کند با تمسخر و همچنین به خیال باطل خویش پایین آوردن ارزش دیگران ، خود را به سایر افراد اثبات کند و غیر مستقیم بگوید به من توجه کنید به من بگویید من بزرگم من میتوانم و ...
معمولاً بخاطر همین ضربه های دوران کودکی است که یک شخص را در بزرگسالی هم به او می گویند فلان رفتارش مانند بچه هاست ، چون برای گذر از مرحله ای و وارد مرحله ی دیگر شدن که در مسیر کمال است ، نیاز است ما مرحله ی قبلی را به خوبی به اتمام برسانیم وگرنه هرچند به مرحله ی دیگر هم به ظاهر برویم اما هنوز در مرحله ی پیشین در مواردی باز مانده ایم
درست مانند دین خدا که یک دین بیش نیست از حضرت آدم تا حضرت خاتم ( سلام و درود خدا بر همه ی ایشان باد ) ، اما یک سیر تکاملی طی می کرده است تا در زمان حضرت محمد ( ص ) اکمل شود نه تمام !
و اگر به عنوان مثال حضرت ابراهیم ( خلیل الله ) و حضرت موسی ( کلیم الله ) و یا دیگر حضرات در ابلاغ و ارشاد و بشارت ، دچار خطا ( نه ترک اولی ) ، می شدند و نافرمانی خدا می کردند ، آن مرحله به درستی اتمام نمی پذیرفت که شرایط فراهم شود برای آمدن پیامبری که مرحله ی جدیدی را آغاز کند در ادامه ی مرحله ی پیشین تا نهایت به اکملیت برسد ، چون پیامبران هم مبلغ یک دین بوده اند و آن هم دین اسلام به مفهوم دینی که ما را تسلیم حضرت حق کند یا درس تسلیم شدن را با آموختن علم کتابت و قانون گذاری و حکمت و تزکیه نفس به ما بیاموزاند و دین یک دین بیش نیست اما این دین در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) به گونه ای اوج می گیرد که پیامبران بعد از ایشان در اصل به ایشان ارجاع داده می شوند و در احکام ثانویه هم این احکام تابع زمان و دیگر شرایط هستند که می تواند تغییر یابد
و جالب این است که هر پیامبری ، سایر پیامبران را تایید می نمود و حال آغاز کار می کرد پس این تایید بسیار مهم است در مراحل زندگی !
در مورد تمسخر دیگران حتی فرموده شده است که به مواردی که دیگران برای خود مقدس می دانند هرچند مقدس هم نباشد ، توهین نکنیم ، به عنوان مثال با اینکه بت پرستی کاری نا صحیح است اما نباید در پیش بت پرستان به آنها فحش و ناسزا بدهیم که نکند آن ها هم متقابلاً به پروردگار عالمیان ، توهین کنند
بلکه هر کسی آزاد است در عقیده خدا پرست باشد یا مشرک و کافر و هیچ احدی حق ندارد به خاطر صرفاً عقیده او او را به سخره گرفته یا آسیبی به او وارد نماید ، و بدانیم که حساب تمامی ما با خداست !
اما جهادی که می بینیم ، جنبه ی دفاعی دارد ، که مغرضان و جاهلان و دشمنان قرآن ، دانسته یا ندانسته به قرآن مجید تهمت و افتراء وارد می کنند که قرآن فرموده هرکسی که کافر بود را بگیرید بکشید ، پس دیدید کتاب شما مسلمانان دستور قتل و غارت می دهد ، دیدید که قرآن شما حق آزادی بیان نداده است !
اما اگر به دقت و صداقت و همراه با تعقل نه پیروی کورورانه از عقاید دیگران ، بلکه تابعیت محض از قرآن ، بر آن بنگریم متوجه می شویم که قرآن کریم ، بسیار با عظمت است و جنگ با کافران ، جنبه ی دفاعی دارد یعنی زمانی که آن ها قصد حمله ی فیزیکی داشتند بر ما هم واجب است که دفاع کنیم حتی تا حد کشتن و کشته شدن و قرآن نفرموده است که بروید یقه ی کافر اعتقادی را بگیرید و بکشید
بلکه جنبه ی دفاع فیزیکی در مقابل کافران ، مربوط به کافر حربی می شود یعنی کافری که به جنگ می پردازذ !
و قرآن بدون هیچ ترسی می بینیم حتی سخنان ناصحیح کافران را در خود آورده برای نمونه و بدان پاسخ داده است تا ما با تامل در پاسخ قرآن به راهی روشن تر هدایت شویم ان شاء الله ... :Gol:
اگر قرآن حق آزادی بیان را قائل نبود و منطقش ابن بود که غیر مسلمانان را بخاطر عقیده ی هرچند باطلشان مسخره کنید دیگر نمی فرمود که، به او یعنی (( انسان )) علم بیان را آموخت این آیه نشانگر قائل شدن آزادی بیان برای هر انسانی هست نفرموده علم بیان را به مسلمین تنها آموخت بلکه به انسان !
و هیچ انسانی چه کافر چه موحد حق ندارد دیگری را به تمسخر بگیرد و ما حق نداریم که دگر اندیشان را ولو هرچقدر هم عقیده های آنان باطل باشد را مورد استهزاء بگیریم و ایشان هم حق ندارند با ما اینچنین کنند !
اما حق داریم که نظریات هرکسی را با حفظ احترام و حقوق انسانی او ، نقد کنیم ، ایشان هم حق دارند که نظرات ما را نقد کنند بدون سخره گرفتن از سوی هیچیک از دو طرفین و باز طرفین حق دارند با حفظ حقوق انسانی پاسخ به نقد را بدهند در اینجا نقد نظر است نه نقد انسان ، نقد بیان است نه سلب کردن بیان و بریدن زبان !
و ما قبل از اینکه باور مند باشیم انسان هستیم و طبق بخشی از آیه ی اول سوره ی نساء ما همگی از نفس واحدی خلق شده ایم !
به قول جناب سعدی :
بنی آدم اعضای یک پیکرند ** که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار ** دگر عضوها را نماند قرار
و از جناب کورش هخامنشی هم می توان آموخت که هرچند موحدیم اما نباید به دیگران توهین کرد ، و ایشان با اینکه یکتاپرست بودند و عده ای از بزرگان ایشان را همان ذو القرنین ذکر شده در قرآن میدانند که صاحب جایگاهی و قدرتی بود ، هیچگاه به اعتقادات هرچند ناصحیح دیگران توهین نکردند !
و اگر میبینیم که حضرت ابراهیم ( خلیل الله ) بت هایی را شکستند باید بررسی کنیم ، ببینیم که کار به چه جایی کشیده بود و چه شده بود که ایشان که از بزرگترین پیامبران الهی بوده اند و درود خدا بر ایشان باد ، اینچنین کرده اند !
در نهایت کفر اعتقادی و زمانی که کفار دست به سلاح نبرده اند و کافر حربی نگشته اند یعنی قصد جنگیدن فیزیکی ندارند و فقط نصیحت را نمی پذیرند ، ما باید از این آیه درس بگیریم که لکم دینکم ولی دین ، نه اینکه رگ گردنش را قطع کنیم ، آن بریدن دست و پا مخالف با هم و ... ، مربوط به احکام جنگیست و باید در این موارد دقت نمود و آن هم پیش شرط هایی دارد و نباید احکام جنگی را با احکام در حال صلح اشتباه گرفت !
و در مورد غیر کفار ، یعنی مسیحیان ، یهودیان و صابئین که توضیح صابئین خودش یک موضوع دیگری را می طلبد ، چند شرط خدا ، تعیین نموده تا هیچ خوف و حزنی بر آن ها نباشد و البته پاداششان هم نزد خداست
در آیه 62 سوره بقره خداوند می فرماید :
إنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصرَى وَ الصابَئین مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ وَ عَمِلَ صلِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ
بدرستي كسانيكه ایمان آورده اند و كسانيكه يهودي و نصراني و صائبي هستند هركدام بخدا و روز رستاخیز ایمان آورده و كارهاي شايسته كنند پاداش آنها پيش پروردگارشان است و نه بيمي دارند و نه غمگين شوند
البته منظورم این نیست که ما برویم پس الان مسیحی یا ... بشویم ، بلکه اگر واقعاً کسی یقین پیدا کرد قرآن از سوی خداست چنانچه خواهان سعادت است باید از آن پیروی نماید اما آن کسانی که مثلاً در سیبری در جنگل های آمازون در مناطقی از جهان که محیط و دیگر عوامل بطوری بوده که ایشان را از دسترسی و یا فهم حق بودن قرآن بازداشته است اگر به همان چند شرط عمل کنند پاداششان نزد خداست و عرض شود اسم مسلمان و یهودی و مسیحی و ... لزوماً نماینگر ایمان کسی نیست بلکه باید شروط را به انجام برساند و رعایت کند
کافر هم از ریشه ی کفر ( پوشاندن ) است و به کسی اطلاق می شود که می پوشاند و یک کافر در اعتقاد به خدا ، آن کسی هست که می داند خدا وجود دارد اما دانسته این حقیقت را می پوشاند و کتمان می کند و آن کسی که بدون دشمنی شاید در ظاهر کفر بگوید اما در واقع قصد کفر گویی ندارد و آگاهانه این کار را انجام نمی دهد آن شخص جاهل است نه کافر مانند قضیه ی موسی و شبان !
و خدا هر کسی را به اندازه ی وسعش تکلیف می کند و اگر کسی به قرآن اعتقاد ندارد خدا بنا به فهم و درک و استعداد یا ببه بیان دیگر قوه ای که به او داده او را بازخواست می کند ه آیا توانایی درک این موضوع را داشته ولی تنبلی نموده یا آگاهانه اکراه نموده یا نه شرایط محیطی و غیره او را به خطا سوق داده است و اینجا هست که ما حق نداریم به همین راحتی حکم جهنم و بهشت از پیش خود برای هرکسی صادر کنیم این خداست که بر تمامی احوالات آگاه است نه ما !
یک نمونه از صابئین این است که جلوه خدا را در ماه و خورشید می پرستند نه آنکه ماه پرست و یا خورشید پرست باشند نه اینکه خورشید را شریک و یا ود خدا بدانند البته بحث صابئین گسترده است
من از فراق تو شبها به ماه می نگرم *** گمـان برنـد خلایق که عاشق قمـرم
هر چند این بحث در رابطه با استهزاء بود اما لازم دانستم این موارد ذکر شود چون در بسیاری از موارد داشتن اعتقادی ناصحیح باعث تمسخر افراد می شود
سلامت و سربلند باشیم
در پناه حق:Gol::Gol:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُون(11حجرات)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هرگز گروهى (از مردان شما) گروه ديگر را مسخره نكند شايد آن گروه (مسخرهشدگان) بهتر از آنان باشند، و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آن گروه بهتر از آنان باشند، و از يكديگر عيبجويى نكنيد، و همديگر را به لقبهاى زشت مخوانيد بد نامگذارى است (ياد كردن مؤمن به) فسق پس از ايمان (مؤمن را به نام مرتكب گناهان خواندن)، و آنان كه توبه نكنند آنهايند كه ستمكارند.
گاهی از مواقع دلیل تمسخر دیگران خودبرتر بینی در علم ودانش است.
خداوند در قرآن در سوره غافر آیه83 می فرماید:
«فلما جائتهم رسلهم بالبيّنات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما كانوا به يستهزءون»
«و چون پيامبرانشان دلايل آشكار بر ايشان آوردند، به اندك دانشي كه نزدشان بود خرسند شدند و (سرانجام) به آنچه ريشخند ميگرفتند گرفتار شدند».
این آيه در صدد بيان واكنش مردمان پيشين در برابر پيامبران است. آنچه در اين جمله آمده، بيان سرمستي آنان از نعمتهاي دنيوي و دانشهاي مربوط به آن است، كه سبب شده در برابر فراخوان پيامبران به معارف حقيقي، راه لجاجت در پيش گرفته و آنان را مسخره كنند .
در اين آيه به چگونگى برخورد آنها با پيامبران و معجزات و دلائل روشن انبيا اشاره كرده، مىگويد: «هنگامى كه رسولان آنها با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمدند (از آنان روى گرداندند، و) تنها به معلوماتى كه خود داشتند دل بستند و خوشحال بودند» و غير آن را هيچ شمردند (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).
و همين امر سبب شد تا «آنچه را از عذاب و تهديدهاى الهى به باد استهزا مىگرفتند بر سر آنان فرود آيد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).
يعنى با اتكاى به علوم محدود بشرى، خواه در معارف عقلى و اعتقادات يا در دنيا و يا شبهات واهى كه آن را علم مىپنداشتند، علومى را كه از سر چشمه وحى صادر شده بود نفى مىكردند و به باد استهزا مىگرفتند، و به علوم اندك خوشحال بودند و خويشتن را بكلى از انبيا بىنياز مىديدند.
سلاممممم بر همه عزیزان اسک دین
الحمدالله بحث خیلی خوبی شد و دوستان درباره تمام جوانب سخره و استهزا صحبت کردند من فقط اشاره ای کوتاه به مجازات مسخره کنندگان میکنم
در تفسیر مجمع البیان شیخ طبرسی از ابن عباس نقل شده است که گفت:(روز قیامت،در سرای آخرت برای مسخره کنندگانی که در آتش دوزخند دری از بهشت گشوده میشود،وقتی چشمانشان به آن در می افتد،برای نجات و رهایی خود از شدت عذاب و عقاب جهنم به سرعت به سوی آن در میشتابند،وقتی به آن در می رسند،در به روی آنها بسته میشود،سپس در جای دیگر،در دیگری باز میگردد،دوباره مسخره کنندگان دوزخی با شتاب به سمت آن در میروند،اما وقتی به آن میرسند،در به رویشان بسته میشود،وقتی به مونینی که در بهشت متنعم هستند این صحنه نشان داده میشود،ایشان به وضع و حال انها میخندند(و این مجازات و شکنجه اثر همان تمسخر و ریشخندی است که آنها در دنیا میکردند و مردم را مسخره می نمودند)
و همچنین آمده است که در روز قیامت مسخره کنندگان به صورت مورچه محشور میشوند و در زیز دست و پای مردم له میشوند به مجازات اینکه در دنیا شخصیت دیگران را لگدمال میکردند.
جامع السعادات،جلد2،ص288:میزان الحکمه،جلد4،ص415،محجه البیضاء،جلد5،ص236:احیاءالعلوم،جلد3،ص271
روز قیامت مسخره کنندگان به صورت مورچه محشور میشوند و در زیز دست و پای مردم له میشوند
سلام
له میشن خوب میمیرن دوباره !!! نابود میشن دیگه وجود ندارند که درد و زجری بکشن !
خوبه دیگه!
یاعلی
سلامله میشن خوب میمیرن دوباره !!! نابود میشن دیگه وجود ندارند که درد و زجری بکشن !
خوبه دیگه!
سلاممممم
وقتی میمیرن دوباره زنده میشن و این اتفاق بارها و بارها تکرار میشه(در واقع مردن تو روز قیامت که معنایی نداره چون همه باید روز قیامت زنده باشند و جواب اعمالشون رو بدهند)
پس با این حساب خوش ب حالشون نیستا:ok:
موفق در پناه حق
یا علی
[="blue"]از مسخره کردن زیاد پرهیز کنید، زیرا که مسخره کردن زیاد موجب دل افسردگی می شود.
امام صادق (ع)
[="red"]بنابراین طبق حدیث مسخره کردن یک نفر نه تنها موجب شادی واقعی نمیشود بلکه باعث افسردگی هم میشود.[/]
[="darkgreen"]در نتیجه:با هم بخندیم نه به هم[/][/]
یکی از کارهایی که ممکن است ما را به استهزاء ومسخره کردن دیگران بکشاند شوخی کردن والبته افراط در شوخی هاست .خیلی از افراد دوست دارند که آدمهای شوخ طبعی باشند ودیگران را شاد کنند اما وقتی در این امر حتی ناخواسته دچار افراط شوند، ممکن است به گناه استهزاء هم کشیده شوند .اگر شخصي در زندگياش هميشه شوخي و بذلهگويي کند و زندگي خود را با شوخي سپري کند و در مزاح کردن افراط کند، به تدريج در اثر عادت به مزاح، بديهي است که روح شوخي و مزاح بر او غلبه ميکند در این حالت، حس واقع بيني را از دست ميدهد و آنطور که بايد حقايق را درک نميکند در نتیجه کارش به جایی می رسد که حاضر می شود برای خنداندن دیگران از تمسخر دیگران استفاده کند چرا که هدف اکثر اینگونه افراد فقط خنداندن است به هر قیمتی.
آنچه که از مجموعه آثار رسيده از ائمه معصومين عليهم السلام استفاده ميشود، اين است که مزاح و شوخي تا حدي مطلوب است، زيرا پيشوايان ديني ما به طور مطلق از مزاح نهي نکردهاند بلکه شوخ طبعي را به طور نسبي و در شرايط خاص ستوده اند و حتي خود آن بزرگواران گاهي مزاح کردهاند.ولی آنچه که از آن نهی شده ایم شوخي منفي است چرا که ممکن است ما را به گفتار غیر اخلاقی بکشاند .این نوع گفتار، گفتاری است که در آن حرفهاي زشت يا دروغي نهفته باشد و موجب اهانت و تحقير کسي شود و يا به مسخرگي بينجامد، اين نوع شوخي نه تنها موجب شادماني کسي نميشود بلکه روابط ميان افراد را تيره و خود فرد را خوار و زبون جلوه ميدهد.پس نتیجه اینکه :
دکتر شریعتی مطلب زیبایی در این مورد با مضمون زیر دارد:
محصل که بودم از یکی از دانش آموزان بزرگسال به دلیل سه خصوصیتی که داشت بدم میآمد: او کچل بود، سیگار میکشید و از همه بدتر اینکه زن داشت. چند سال بعد خودم همه این خصوصیات را داشتم.
با سلامممممم خدمت همه بزرگواران اسک دین
در جمعی که مسخره کننده هستند ما چند موقعیت داریم یا شخصی هستیم که داره مسخره میکنه یا فردی هستم که به مسخره کردن شخص دیگه ای میخندیم یا مسخره شونده هستیم حالا ما اگر بخوایم ریشه سخره و استهزاء رو در چنین جمعی بزنیم باید چیکار کنیم؟؟از استاد سینا و سایر دوستان میخوام که راهنماییمون کنند
اما نظر خودم
اگر فرد مسخره کننده باشیم فکر میکنم به قول حاج آقا تهرانی باید لحظه ای به مکافات عملمون بیندیشیم که الحمدلله این مساله خیلی خوب بیان شد هم مجازات اخروی استهزا و هم مجازات دنیوی و بعد از اندیشیدن به این مسائل ب خاطر خوف از عذاب دست از عمل زشتمون برداریم
اگر فردی هستیم که به اصطلاح مسخره کننده را همراهی میکنیم و با خندیدنمون فعل او را تایید میکنیم شاید اگر لحظه ای خودمون رو جای کسی بذاریم که داره مسخره میشه و با درک متقابل و اینکه فردی که امروز شخصیت کس دیگری رو لگدمال میکند فردا به سراغ من خواهد آمد و همچنین شاید همانند غیبت گناه ما کم از گناه فرد مسخره کننده نباشد و عذابی که برای او درنظر گرفته شده گریبانگیر ما هم خواهد شد و با درنظر گرفتن این مسائل و با نخندیدن و یا ترک مجلس اعتراض خودمان را برسانیم
و مورد سوم اگر خود فرد مسخره شده هستیم شاید بهترین کار تذکر دادن باشه و اینکه بگیم چون ما دلسوز تو هستیم ازینکار نهیت میکنیم چرا که مجازات دنیوی و اخروی زیادی داره و با تذکر فرد مسخره کننده رو از غفلت بیدار کنیم
من منتظر جواب سایر دوستان هم هستم
معنای استهزاء : مسخره کردن و طلب تحقیر با اهدافی خاص که در ادامه خواهد آمد .
ماهیت استهزاء : ضد اخلاقی - ضد ارزشی و گناه و گاهی در جنبه مثبت مفهومی خاص پیدا می کند مانند : استهزاء خدای متعال و مؤمنین و ملائکه .
حکمت حرمت استهزاء و سخریه : حفظ عرض و شأن و مقام مسخره شونده .
مهم ترین اهداف استهزاء کنندگان :
1 - تحقیر و توهین .
2 - جبران کمبود شخصیت .
3 - تقویت روحیه ی خود و تضعیف روحیه ی دیگران .
4 - اختلاف افکنی بین آحاد مسلمانان .
5 - حربه ای برای رویارویی با دین خدا .
6 - برتری طلبی از انواع گوناگون قومی ، زبانی و نژادی و ... .
7 - دشمنی و انتقام .
8 - تفریح و خوش گذرانی .
9- دنیا طلبی و استکبار مالی .
10 - غرور علمی .
ادامه دارد ....
موارد استهزاء و سخریه توسط کفار و منافقین :
1 - استهزاء خداوند متعال .
2 - استهزاء دین و قوانین و آیات الهی و سخن حق (قرآن کریم) .
3 - استهزاء انبیاء و اوصیاء و علمای ربانی .
4 - استهزاء مؤمنین چه زنده و چه مرده - چه صغیر و چه کبیر - چه غنی و چه فقیر .
4 - استهزاء معاد و روز حساب .
5 - استهزاء ملائکه .
اقسام ابزار استهزاء :
1 - زبان .
2- ایماء و اشاره و کنایه و نوشتار .
3 - استفاده از ابزارهای نوین رسانه ای مانند فیلم سازی .
4 - و در رابطه با خدای متعال و قوانین الهی علاوه بر موارد بالا سرپیچی و نافرمانی عملی .
ادامه دارد ....
مقدمات و بستر استهزاء :
1 - رذیله ی اخلاقی مانند عیب جویی و مزاح و شوخی خارج از اعتدال .
2 - رذیله ی اعتقادی و فکری مانند دشمنی با خدای متعال و دین حق .
کیفیت استهزاء و سخریه :
1 - حضوری و غیر حضوری .
2 - عمدی و غیر عمدی .
3 - فردی و جمعی .
4 - زبانی و جوارحی .
ادامه دارد ....
استهزاء کنندگان کیانند ؟
1 - کفار و منافقین و بدکاران : به جهاتی که قبلاَ عرض شد خدای متعال و قوانین شریعت و روز معاد و انبیاء و اوصیاء و علمای ربانی و سایر عموم مؤمنین را مسخره می کنند . استهزاء اینان جنبه ی طغیان دارد .
2 - خداوند متعال : استهزاء خدای متعال به تحقیر کفار و منافقین در قرآن کریم و به مکافات دادن آنان هم در دنیا و هم آخرت است . استهزاء خدای متعال جنبه تنبیهی و عقوبتی دارد .
3 - استهزاء مؤمنین : در دنیا و آخرت به جهت اصلاح و یا به جهت التیام قلبشان است . مؤمنین با یادآوری پیروزی خود به صورت مؤدبانه و خندان ، کفار و منافقین را به سخره می گیرند . که همین موجب تزاید عذاب آنان می شوند .
4 - استهزاء ملائکه : به فرمان الهی و به جهت تحقیر کفار و منافقین و عذاب آنان است .
ادامه دارد ....
عکس العمل مؤمنین در برابر استهزاء کنندگان :
1 - صبر .
2 - یاد خدا .
3 - بی اعتنایی .
4 - ترک دوستی .
5 - ترک هم نشینی .
6 - موعظه و نصیحت .
7 - مقابله به مثل در مواقعی .
مؤمن مسخره شونده با توجه به کیستی اخلاقی و عقیدتی مسخره کننده یکی از موارد بالا را به عنوان عکس العمل خود برمی گزیند . یادآوری می گردد که گاهی مؤمنی از روی غفلت و جهالت مؤمن دیگر را به باد استهزاء می گیرد . در این گونه موارد صبر و شکیبایی و نصیحت سفارش می شود نه ترک رابطه ی ایمانی و دوستانه .
ادامه دارد ...
آثار و پیامدهای استهزاء و سخریه در دنیا و آخرت :
1 - هلاکت و نزول عذاب الهی .
2 - بی اعتباری اجتماعی و تخریب شخصیت خود .
3 - حبط اعمال نیک و عدم قبولی عبادات .
4 - مورد استهزاء قرار گرفتن از جانب خدای متعال و مؤمنین و ملائکه .
5 - دوری از خدای متعال .
6 - جدایی از مؤمنین .
7 - ورود به رذائل و گناهان دیگر .
8 - و بسیار آثار مخرّب دیگر .
ادامه دارد ...