ما با نفس سلامت اي دوست ، خوشيم از گرمي هر کلامت اي دوست ، خوشيم
هرچند که افتخار دـــــــــــــــــيدارت نيست با زنگ خوش پيامت اي دوست ، خوشيم . . . از همه همراهان حرفهای قشنگ که با پست های زیبا زینت بخش این کلبه میشوند به نوبه خودم سپاسگزارم
تا كي به تمناي وصال تو يگانه اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه خواهد به سر آيد غم هجران تو يا نه اي تير غمت را دل عشاق نشانه جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه رفتم به در صومعه عابد و زاهد ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد در ميكده رهبانم و در صومعه عابد گه معتكف ديدم و گه ساكن مسجد يعني كه تو را مي طلبم خانه به خانه روزي كه برفتند حريفان پي هر كار زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار من يار طلب كردم و او جلوه گه يار حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار او خانه همي جويد و من صاحب خانه هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو هر جا كه روم پرتو كاشانه تويي تو در ميكده و دير كه جانانه تويي تو مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد ديوانه منم من كه روم خانه به خانه عاقل به قوانين خرد راه تو پويد ديوانه برون از همه آيين تو جويد تا غنچه بشكفته اين باغ كه بويد هر كس به زباني صفت حمد تو گويد بلبل به غزل خواني وقمري به ترانه بيچاره بهايي كه دلش زار غم توست هر چند كه عاصيست ز خيل خدم توست اميد وي از عاطفت دم به دم توست تقصير خيالي به اميد كرم توست يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه شيخ بهايي
دل سپردن به او و دل کندن از تمامی آنچه که چون کف روی آب در نگاه اول جلب توجه میکند، باعث رسیدن هر چه بیشتر و بیشتر به آرامش، عشق، نشاط و شور زندگی و دوری از بیقراری و سرگردانی است.
آرامش حقیقی در سایة جمعآوری مال یا داشتن اولاد و فرزند و با پیشرفت تکنولوژی و امکانات مادی به دست نخواهد آمد و آنها تنها ابزار و وسایلی برای پیشرفت و یا اسباب بهره بردن از لذتهای مادی و به تعبیر قرآن زینت زندگی هستند[FONT=Calibri][1] اما حقیقت آرامش درونی در سایة ایمان به دست خواهد آمد.
هیچ رابطه ی نامشروع و مفسده انگیزی بین زن و مرد ایجاد نمی شود مگر این که در آن عواملی از قبیل سهل انگاری در رعایت حجاب، نگاه و سخن گفتن وجود دارد. یعنی راههای عملی برقراری این روابط، یا تیرِ نگاهی است که به هدف بخورد و یا شوخی و خنده و عدم رعایت اصول سخن گویی با نامحرم است.:Kaf:
اگر نیـت یک ساله دارید؛ برنج بکارید اگر نـیت ده ساله دارید؛ درخت بکارید اگر نـیت صد ساله دارید؛ آدم تربیت کنید ... روز جهانی کودک بر بچه های شما یا برادران و خواهران خردسال شما مبارک
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور(لقمان 18) با بىاعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد
با خود می اندیشم،
آیا عشق توضیح تمامیت وجود است؟
آیاعشق مرکز ثقل حقیقت است؟
سالها می پنداشتم که حقیقت مرکز ثقل عشق است و شک نداشتم که چنین است.
اما عشق که خود مرکز ثقل است، که خود همه ی هستی است،
حقیقت نیز هست
عشق قسمت کردن است
تفاهم است
آزادی است
پاسخ است
عشق، بودن است.
معولاً خیلی از ماها وقتی مریض میشیم، ناراحت میشیم و صبرمون رو از دست میدیم و حتی
گاهی هم از خدا بخاطر بیمار کردنمون شکایت می کنیم!
اما اگه این حدیث زیبا رو بدونیم یه کم فکرمون باز میشه و درجه ی صبر و تحمل مون بالا میره و
می فهمیم خدای مهربون، تموم کارهاش حکیمانه و از روی حساب و کتابه:
امام رضا-ع می فرماید:
بیماری برای مؤمن، رحمت و موجب پاک شدن است و برای کافر، عذاب و لعنت است،
و بیماری از مؤمن زائل نمی شود تا اینکه گناهی بر گردن او نماند.
:Gol:
خدايا به خاطر تمام داده ها و نداده هايت شكر گذارم چرا كه يكی نعمت است و ديگری حكمت
خدايا به اندازه توانم سختی ده و يا توانم را بيشتر كن تا زانوانم خم نشوند
زندگی يک آرزوی دور نيست؛
زندگی يک جست و جوی کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟
زندگی کن ؛ زندگی افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛
هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛
با صدايی سبز ميخواند تو را
زير باران آتشی در جان توست؛
قمری تنها پی دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛
زندگی يک مقصد بی انتهاست
هيچ جايی انتهای راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست
ما با نفس سلامت اي دوست ، خوشيم
از گرمي هر کلامت اي دوست ، خوشيم
هرچند که افتخار دـــــــــــــــــيدارت نيست
با زنگ خوش پيامت اي دوست ، خوشيم . . .
از همه همراهان حرفهای قشنگ که با پست های زیبا زینت بخش این کلبه میشوند
به نوبه خودم سپاسگزارم
ما را شدهاست دین و آیین همه عشق
بستر همه محنتست و بالین همه عشق
سبحان الله رخی و چندین همه حسن
انالله دلی و چندین همه عشق
رعد بودم پیش از این حالا صدایم کو؟
سینه ام می ترکد از فریاد ،نایم کو؟
یک نفر نی می زند تنهایی خود را
با گلوی لال می خواند:صدایم کو؟
من صدایم، سوی هرکس می روم کوه است
درغریبستانه مردم، آشنایم کو؟
چه شود که روی ماه توبراین خرابه تابد
همه شام عاشقان توبه یک سحر سرآید
گردان پشت ميدون مين رسيده و زمين گير شده بود.
چند نفر رفتند معبر باز كنند.
او هم رفت، 15 ساله بود. چند قدم كه رفت، برگشت. يعني ترسيده؟!
خوب! ترس هم داشت!
او اما، پوتين هايش را به يكي از بچه ها داد و گفت؛
تازه از گردان گرفتم، حيفه! بيت الماله!... پابرهنه رفت!... و رفت و آسمانی شد...
راستي 3هزار ميليارد تومن چندتا پوتين ميشه؟!»
تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه
خواهد به سر آيد غم هجران تو يا نه
اي تير غمت را دل عشاق نشانه
جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد
در ميكده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتكف ديدم و گه ساكن مسجد
يعني كه تو را مي طلبم خانه به خانه
روزي كه برفتند حريفان پي هر كار
زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار
من يار طلب كردم و او جلوه گه يار
حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار
او خانه همي جويد و من صاحب خانه
هر در كه زنم صاحب آن خانه تويي تو
هر جا كه روم پرتو كاشانه تويي تو
در ميكده و دير كه جانانه تويي تو
مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو
مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد
پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد
عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد
يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد
ديوانه منم من كه روم خانه به خانه
عاقل به قوانين خرد راه تو پويد
ديوانه برون از همه آيين تو جويد
تا غنچه بشكفته اين باغ كه بويد
هر كس به زباني صفت حمد تو گويد
بلبل به غزل خواني وقمري به ترانه
بيچاره بهايي كه دلش زار غم توست
هر چند كه عاصيست ز خيل خدم توست
اميد وي از عاطفت دم به دم توست
تقصير خيالي به اميد كرم توست
يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه
شيخ بهايي
اين شبا هرچي گريه ميكنم ...سبك نمي شم
برام دعا كنين
دل سپردن به او و دل کندن از تمامی آنچه که چون کف روی آب در نگاه اول جلب توجه میکند، باعث رسیدن هر چه بیشتر و بیشتر به آرامش، عشق، نشاط و شور زندگی و دوری از بیقراری و سرگردانی است.
آنگاه که "تنهایی" تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده !
برای تاابد ماندن باید رفت گاهی به قلب کسی...
گاهی ازقلب کسی...
کاش کسی بغض چشمانم را بفهمد،
کاش کسی با لمس اینه ی وجودم آن را درک کند،
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
از هرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانیمان گذشت
گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود
کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
وای چه قدر زود پنجشنبه دیگر رسید
و باز هم جمعه ای دیگر
و باز هم ....
[SIZE=113][COLOR=darkorchid][B]نگراني هرگز از غصه فردا نمي کاهد بلکه فقط شادي امروز را از بين مي برد.
[/B][/COLOR][/SIZE]
پس لبخند بزن:ok:
[font=microsoft sans serif][size=14][b]یادمان باشد پیمانى را که در طوفان با خدا مى بندیم در آرامش فراموش نکنیم
[/b][/size][/font]
قال الرضا علیه السلام:
عَجِبْتُ لِمَنْ يَشْتَرِي الْعَبيدَ بِمالِهِ فَيُعْتِقُهُم كَيْفَ لا يَشْتَرِي الاَحْرارَ بِحُسْنِ خُلقِهِ.
امام رضا - عليه السلام - فرمودند :
در شگفتم از كسي كه بندگان را با ثروت خويش مي خرد تا رهايشان كند، چگونه با خوش اخلاقي خويش آزادگان را نمي خرد.
«فقه الرضا، ص 354»
بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان
عمر را صرف کسی کن که دلش جان تو باشد
امروزه کسی محرم اسرار کسی نیست
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
:moj:
انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛
بلکه مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد . . .
بیاموزیم که هیچگاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقتشان نگذاریم .
آرامش حقیقی در سایة جمعآوری مال یا داشتن اولاد و فرزند و با پیشرفت تکنولوژی و امکانات مادی به دست نخواهد آمد و آنها تنها ابزار و وسایلی برای پیشرفت و یا اسباب بهره بردن از لذتهای مادی و به تعبیر قرآن زینت زندگی هستند[FONT=Calibri][1] اما حقیقت آرامش درونی در سایة ایمان به دست خواهد آمد.
[FONT=Calibri][FONT=Calibri]1. کهف/ 46.
من اسند ظهره بالله فهو المنجح .هر کس به خدا اتکا کند پس او موفق است.
من دعا للفرج فهو السعادت السعادات.
از تمام داشته هایت که به آن می بالى خدا را جدا کن بعد ببین چه دارى ؟
[i][center]
به همه کمبودهایت که از آن می نالى خدا را بیفزا و ببین دیگر چه کم دارى ؟[/i][/center]
اگر با تفکر و اندیشه خویش بیدار نشوی، اندرز کسی بیدار و آگاهت نخواهد کرد.
آقای پناهیان:
تا خوبا خوبتر نشن بدا خوب نمیشن.
برگرفته از امضای سرکار هست هستی
هیچ رابطه ی نامشروع و مفسده انگیزی بین زن و مرد ایجاد نمی شود مگر این که در آن عواملی از قبیل سهل انگاری در رعایت حجاب، نگاه و سخن گفتن وجود دارد. یعنی راههای عملی برقراری این روابط، یا تیرِ نگاهی است که به هدف بخورد و یا شوخی و خنده و عدم رعایت اصول سخن گویی با نامحرم است.:Kaf:
اگر نیـت یک ساله دارید؛ برنج بکارید
اگر نـیت ده ساله دارید؛ درخت بکارید
اگر نـیت صد ساله دارید؛ آدم تربیت کنید ...
روز جهانی کودک بر بچه های شما یا برادران و خواهران خردسال شما مبارک
ذیقعده شد و بهار ایران آمد
در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد
در روز یکم کریمه آل رسول (ص)
در یازدهم شاه خراسان آمد . . .
[right] میلاد
امام رئوف امام رضا مبارک باد[/right]
اگر با خدا باشیم ...قطره دریاست اگر با دریاست ...
حتی اگر کمی بهتر نگاه کنیم میبینیم که عقوبت خدا هم از رحمت خداست.
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور(لقمان 18)
با بىاعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد
شبی یاد جنون آباد کردم
علی موسی الرضا را یاد کردم
میان بی کسی های شبانه
هوای صحن گوهر شاد کردم
طنابی از دلم بر دیده بستم
دخیل پنجره فولاد کردم
میلاد سلطان عشق ،امیر دلها امام رضا مبارکتان باد
خدا را به قدر نیازت بندگی کن نه بیشتر
با خود می اندیشم،
آیا عشق توضیح تمامیت وجود است؟
آیاعشق مرکز ثقل حقیقت است؟
سالها می پنداشتم که حقیقت مرکز ثقل عشق است و شک نداشتم که چنین است.
اما عشق که خود مرکز ثقل است، که خود همه ی هستی است،
حقیقت نیز هست
عشق قسمت کردن است
تفاهم است
آزادی است
پاسخ است
عشق، بودن است.
آنچه هست، نیست و
آنچه نیست، هست.
و این هم یه شعر زیبا از مرحوم قیصر امین پور در وصف مولای عشق و وفا، آقا امام رضا علیه السلام:
چشمههای خروشان تو را میشناسند/ موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی/ ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت/ زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی/ هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی/ ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست/ ای که آیات قرآن تو را میشناسند
گرچه روی از همه خلق پوشیده داری/ آی پیدای پنهان تو را میشناسند
اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد/ چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم/ کوچههای خراسان تو را میشناسند
معولاً خیلی از ماها وقتی مریض میشیم، ناراحت میشیم و صبرمون رو از دست میدیم و حتی
گاهی هم از خدا بخاطر بیمار کردنمون شکایت می کنیم!
اما اگه این حدیث زیبا رو بدونیم یه کم فکرمون باز میشه و درجه ی صبر و تحمل مون بالا میره و
می فهمیم خدای مهربون، تموم کارهاش حکیمانه و از روی حساب و کتابه:
امام رضا-ع می فرماید:
بیماری برای مؤمن، رحمت و موجب پاک شدن است و برای کافر، عذاب و لعنت است،
و بیماری از مؤمن زائل نمی شود تا اینکه گناهی بر گردن او نماند.
:Gol:
خدايا به خاطر تمام داده ها و نداده هايت شكر گذارم چرا كه يكی نعمت است و ديگری حكمت
خدايا به اندازه توانم سختی ده و يا توانم را بيشتر كن تا زانوانم خم نشوند
دلم به بهانه همیشگی گریست.....
بگذار بگرید و بداند هر آنچه خواست
همیشگی نیست
زندگی حتی با عشق گمشده نیز شیرین تر از زندگی بی عشق است
تاگور
اگر آدمی شاد باشد حتما کسانی را شاد نموده و
اگر غمگین باشد کسی را غمگین کرده است .
مولوی
میدانی تنهائی کجاش درد داره؟؟؟؟؟؟؟
انکارش...
زندگی يک آرزوی دور نيست؛
زندگی يک جست و جوی کور نيست
زيستن در پيله پروانه چيست؟
زندگی کن ؛ زندگی افسانه نيست
گوش کن ! دريا صدايت ميزند؛
هرچه ناپيدا صدايت ميزند
جنگل خاموش ميداند تو را؛
با صدايی سبز ميخواند تو را
زير باران آتشی در جان توست؛
قمری تنها پی دستان توست
پيله پروانه از دنيا جداست؛
زندگی يک مقصد بی انتهاست
هيچ جايی انتهای راه نيست؛
اين تمامش ماجراي زندگيست
حال ما خوب است
اما تو هیچوقت
هرگز آن را باور نکن
چون دروغی بیش نیست ....
غمهای دلم را پشت پلکهایم مینویسم
و برای سیاه نشدن نگاهم
اینجا...
در تنهایی خود...
اشک میریزم...
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود
هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود
هرچه یاد و یادگارم بود
ریخته است ....
اگربه گذشته خویش بنگریم راه آینده رادرخواهیم یافت
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک! هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی ایا رفتی با باد ؟
با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای
راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم
خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند ....
"مهدی اخوان ثالث"
گر به بن بست رسيدي....تو بگو از ته دل:"من خدا را دارم"
شادمانی اسطوره ایست که در جستجویش هستیم
افسار دلم دست خدا بود چنين شد!
اي واي اگر دست خودم بود چه ميشد؟
مقصود دلم مهر و وفا بود چنين شد!
گر قصد دلم جور و جفا بود چه ميشد ؟
چقدر سخته همرنگ جماعت شدن, وقتي جماعت خودش هزار رنگ است.