حاضر جوابی های لطیف و دندان شکن در مناظرات کوتاه

تب‌های اولیه

71 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حاضر جوابى مؤ من طاق
پس از شهادت امام صادق (عليه السلام )، يكى از مخالفان آن حضرت به مؤ من طاق كه از شاگردان آن حضرت بود، به عنوان طعنه گفت : امام تو از دنيا رفت . مؤ من طاق فورا در پاسخ گفت : اما پيشواى تو ((شيطان )) تا قيامت زنده است

حاضر جوابى سبط بن جوزى
سبط بن جوزى مدت مديدى در ميان شيعه و سنى زندگى مى كرد. هر كدام از طرفداران دو مذهب شيعه و سنى او را به خود نسبت مى دادند. روزى براى روشن شدن اين كه او شيعه است يا سنى ؟ در ميان جمعى از او سؤ ال كردند، على (عليه السلام ) افضل است يا ابابكر؟ فورا گفت : ((من كانت بنته فى بيته )) كسى كه دخترش در خانه اوست . كسى از پاسخ او نفهميد كه او واقعا شيعه است يا سنى زيرا هم دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در خانه على (عليه السلام ) بوده و هم دختر ابوبكر در خانه پيامبر صلى الله عليه و آله . باز در مجلسى ديگر از او سؤ ال كردند كه خلفاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چند نفر بودند.
او با حالت عصبانيت جواب داد: چند بار بگويم ؟! چهارتا، چهارتا، چهارتا. باز معلوم نشد او سنى است يا شيعه ، چون سه بار تكرار كرده بود شيعيان فكر كردند كه او با اين تعبير مقصودش خلفاى دوازده گانه است كه سه چهارتا مى شود دوازده تا. و اهل سنت هم فكر كردند، او سنى است و چند بار تاكيد كرده كه خلفاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چهارتا هستند.

چرا ناموس دیگران را دوست داشته باشم؟


به یک شیعه گفتند تو عایشه را بیشتر دو ست داری یا حضرت فاطمه س را؟


شیعه ماند که چه بگوید.


اگر بگوید "فاطمه" را ،که حسابش با کرام الکاتبین است .(می گویند پس عایشه چی؟)


بگوید "عایشه" را ،می گویند دروغ می گویی و کار سخت تر می شود .



گفت"« آقا این درست است که من ناموس مردم را دوست داشته باشم؟»
-----------------------------------------------------------

قرآن از زنان پیامبر ص به عنوان مادر مومنان تعبیر کرده است به این جهت که ازدواج با آنان پس از رحلت حضرت رسول ص حرام می باشد .

شیعه به خاطر اقدامات عایشه بر ضد امیر المومنین از ایشان دلگیر است .در رابطه با عایشه تهمت هایی به شیعه می زنند که صحت ندارد.

او به عنوان همسر پیامبر خدا ص ودختر خلیفه اول و توانایی های خاصش نقش پر رنگی در تاریخ اسلام ایفا کرذ وبعضا بازیچه دست سیاست مداران شد.

عایشه مردم را به قتل عثمان تحریک کرد(ابن اثیر 76) ولی وقتی شنیدکه امر خلافت بر امیر المومنین ع استوار شده فریاد زد بخدا عثمان مظلوم کشته شد ومن به خونخواهی او قیام می کنم(ابن اثیر 206).

إبن الأثير - النهاية في غريب الحديث - الجزء : ( 5 )

همه چیز برایم معلوم است.
عمر روزی به مولا امیر امومنین گفت :چرا وقتی ازشما سوالی می شود سریع جواب می دهید و فکر نمی کنید .

مولا فرمودند : این دست من چند انگشت دارد؟ گفت پنج تا

فرمود چرا فکر نکردی؟

گفت خوب اینکه معلوم است.

مولا فرمود: همه چیز در نزد من مثل همین پنج انگشت معلوم است

لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا.
--------------------
خلیفه دوم از توانایی امیر المومنین ع در پاسخ به مشکلات علمی و... نگران بود چرا که با وجود خلیفه بودن او، مرجع علمی ودینی مردم امیر المومنین بود.
او در بسیاری از موارد به حضرت مراجعه می کرد ودر هفتاد مرتبه گفت"اگر علی ع نبود عمر هلاک میشد"
بالاخره برنامه را تغییر داد. وبا تشکیل شورائی حدودا سی نفره از صحابه،مرجعیت علمی وپاسخ به استفتاء هارا به آنان محول کرد.
او برای تکمیل روند«دور کردن امیر المومنین ع از مردم» تمام دهها جلسه تفسیر را درمساجد سراسر مدینه را تعطیل کرد به چند دلیل :
1- در بیان تفسیر آیات یادی از امیر المومنین می شد چرا که صدهاآیه از قرآن شان نزول ویا مصداق بارزش امیر المومنین است)
2- در هنگام اختلاف در مورد تفسیر آیات نظر علی ع حرف آخر وفصل الخطاب بود. واین به معنای حضور علی ع درمتن جامعه بخصوص محافل نخبگان واحاط وتسلط علمی ومرجعیت دینی حضرتش بود.
3- برای روشن شدن تفسیر در جلسات تفسیر، حدیث پیامبر صلی الله علیه واله بیان میشد واین مخالف سیاست کلی خلافت مبنی بر "منع از نشرحدیث" بود.

دنباله مناظره الوسی ومرحوم مظفر (پست50 )

آلوسی با این جواب ساکت ومتحیر شد ودر بین مردم حاضر در جلسه خیلی شرمسار شد بطوریکه حاضرین این شکستگی را بخوبی در صورت او دیدند.

الوسی در این هنگام خواست فضا را بشکند و دوباره نبض جلسه را به دست بگیرد. گفت : غذا را بیاورید.غذا برای مر حوم مظفر واو آوردند .او خواست با گفتن یک حدیث وگفتن چیزی جبران مافات کند.

در حالیکه غذارا جلو می کشید وشروع به خوردن کرد، گفت پیامبر خداص فرمودند:هر کس تنها غذا بخورد رفیقش شیطان است.
مر حوم مظفر فرمود : پیامبر خدا راست گفت.(یعنی تو الان تنها غذا می خوری و.شیطان با تو رفق و هم غذا شده است)
[indent][indent]
[/indent][/indent]دوباره الوسی شرمسار شدو حاضران خندیدند.

روی هر ظرف برنج در مقابل مهمانان جوجه ای بود. آلوسی مقداری از برنج برداشت و این باعث شد جوجه از بالای برنج ها به پایین وبه سمت آلوسی بغلطد.

او گفت «حق اهل خودش را شناخت وبه طرفش پیش آمد»
[indent][indent][indent][indent]مرحوم مظفر هم سریعا در جواب گفت«شیخ زیر پای حق را خالی کرد وحق سقوط کرد»
[/indent][/indent][/indent][/indent]آیة الله احمدی میانجی : مواقف الشیعه

علی علیه السلام هم در باطن افضل است هم در ظاهر

هشام وضرارة ابن عمر.

هشام ابن حکم از اصحاب بزرگ امام صادق علیه السلام از ضرارة ابن عمرو پرسید دوستی ودشمنی بر اساس چه چیزی واجب می شود؟ظاهر یا باطن؟

-گفت: بر اساس ظاهر(از باطن خبر نداریم).

-هشام گفت :آیا علی از رسول خدا ص بیشتر دفاع می کرد وبا دشمنانش می جنگید یا فلانی؟

-گفت:علی بیشتر دفاع می کرد ولی فلانی(اولی)یقینش بیشتر بود.

-هشام گفت:یقین چیزی باطنی است وتو آن را نفی کردی.حال بگو بدانم اگر باطن هم همراه ظاهر نیکو باشد چه؟

-گفت: این یک فضلی است که نمی توان آنرا انکار کرد.

هشام گفت:آیا وقتی پیامبر خدا صلی الله علیه واله به علی ع فرمود:«انت منی بمنزلة هارون من موسی» تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی هستی آیا نسبت به(صلاحیت) باطن علی ایمان داشت یانه؟
-گفت بله.
[indent][indent] هشام گفت: پس هم افضل بودن ظاهر علی ع وهم باطن او برای ما معلوم شد.
[/indent][/indent][indent][indent]

[/indent][/indent]آیة الله احمدی میانجی : مواقف الشیعه ،به نقل ازطراط المستقيم: ج 3 ص 78

اصحاب همه جا اطاعت کردند؟

عالم سنی:
اگر پیامبرصلی الله علیه واله علی ع را به مردم معرفی می کرد واو را در مقابل مردم بلند می کرد و امر به اطاعت از ایشان می کرد:
صحابه بعد از وفات حضرت اختلاف نمی کردند.
وجایز نمی دانستند که کسی را که پیامبر ص جلو انداخته کنار بزنند.
و رای خودشان را بر رای پیامبرص را مقدم نمی کردند.
و کاری را که موجب ترک فرامین رسول خدا ص شود جایز نمی دانستند .
مگر نمی دانید خدا از همه آنها راضی شده است؟




عالم شیعه:



شیعه وسنی قبول دارند که:
پیامبر ص در هنگام وفاتش اسامه را به مردم معرفی کرد.
واو را بر مردم مقدم داشت .
وبسیاری از یزرگان اصحاب را تحت فرمان او در آورد.
واطاعت اسامه هجده ساله را بر آنها واجب کرد .
ودائم می فرمود لشکر اسامه را بفرستید.
و بر انهایی که از لشکر اسامه جا ماندند لعن کرد.
ولی بسیاری از اصحاب مخصوصا بزرگان آنها به امر حضرتش توجه نکردند وازلشکر اسامه تخلف کردند. (انا لله وانا الیه راجعون)

[FONT=Arial Narrow]سلطان محمد خدا بنده در پی یک مشکل فقهی علامه حلی را به سلطانیه دعوت کرد وقتیکه نامه شاه خدابنده به علاّمه حلّی رسید، علاّمه احساس وظیفه کرد و رنج پیمودن راه طولانی راتحمّل نمودو خود را از حلّه به سلطانیّه (پنج فرسخی زنجان)رساند.
[FONT=Arial Narrow]به دستور شاه خدابنده مجلس بزرگی تشکیل شد علمایبرجسته چهار مذهب اهل تسنّن در آن مجلس حاضر شدند، سپس علاّمه وارد آن مجلس گردید،ولی هنگام ورود، کفشهای خود را به دست گرفت و سلام بر اهل مجلس کرد و در کنار شاه نشست.
[FONT=Arial Narrow]علمای حاضر در مجلس به شاه گفتند:«آیا مابه تو نگفتیم که علمای رافضی ها، ضعف عقل دارند؟!».
[FONT=Arial Narrow]شاه گفت: آنچه را که او درورود به مجلس انجام داد از خودش بپرسید.
[FONT=Arial Narrow]علما به علاّمه حلّی گفتند:
[FONT=Arial Narrow]1 - چرا هنگام ورود در برابر شاه خم نشدی و سجدهنکردی؟
[FONT=Arial Narrow]و آداب مجلس را رعایت ننمودی؟
[FONT=Arial Narrow]علاّمه در پاسخ گفت:«رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) عالیترین مقام حکومت را داشت و مردم تنها برای اوسلام می کردند نه اینکه او را سجده کنند قرآن کریم می فرماید:(... فَاِذادَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلَی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِمبارَکَةً طَیِّبَةً...).

[FONT=Arial Narrow]«پس هنگامی که داخل خانه ای شدید، بر خویشتن سلامکنید، سلام و تحیّتی از سوی خداوند، سلام و تحیّتی پربرکت و پاکیزه».
[FONT=Arial Narrow]و همه علمای اسلام اتفاق دارند که سجده برای غیر خدا، جایز نیست.
[FONT=Arial Narrow]2 - گفتند:«چرا رعایت ادب نکردی و در کنار شاه نشستی؟».
[FONT=Arial Narrow]علاّمه در پاسخ گفت:«در مجلس جز در کنار شاه، جای خالینبود»، (هرچه علاّمه می گفت، مترجم گفتار او را برای شاه ترجمه می کرد).
[FONT=Arial Narrow]3 - گفتند:«چرا کفشهای خود را به دست گرفته و همراه خودآوردی؟
[FONT=Arial Narrow]این کار را هیچ عاقلی نمی کند».
[FONT=Arial Narrow]علاّمه گفت:ترسیدم حنفی ها کفشم را بدزدند چنانچه
[FONT=Arial Narrow]ابوحنیفه کفش رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) رادزدید.
[FONT=Arial Narrow]علمای حنفی گفتند:این تهمت را نزن، درزمان رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هنوز ابوحنیفه متولّد نشده بود.
[FONT=Arial Narrow]علاّمه گفت:«فراموش کردم شافعی این دزدیرا کرد».
[FONT=Arial Narrow]علمای شافعی فریاد زدند:تهمت نزن کهتولّد شافعی روز وفات ابوحنیفه بود.
[FONT=Arial Narrow]علامه گفت:«اشتباه کردم مالک این دزدی را کرد».
[FONT=Arial Narrow]علمای مالکی فریاد زدند:ساکت باش! بین مالک و پیامبر (صلّی اللّه علیه و آلهو سلّم) بیش از صد سال فاصله بود.
[FONT=Arial Narrow]علاّمهگفت:«پس احمد حنبل دزدید».
[FONT=Arial Narrow]علمای حنبلی،منکر شده و مثل سایرین پاسخ دادند.
[FONT=Arial Narrow]در این هنگام، علاّمه رو به شاه خدابنده کرد و گفت:«دانستیکه به اعتراف خود علمای اهل سنت هیچیک از رؤ سای چهار مذهب در زمان پیامبر (صلّیاللّه علیه و آله و سلّم) نبودند، پس این چه بدعتی است که اینان در آوردند و درمیان مجتهدین خود، چهار نفر را انتخاب نموده اند و اگر مجتهدی از آنان اعلم و افقهو اتقی باشد، ولی فتوایش ‍ برخلاف فتوای آنان باشد، به قول او عمل نمی کنند؟!».
[FONT=Arial Narrow]شاه خدابنده به علمای اهل تسنن رو کرد و گفت:«به راستی هیچ کدام از رؤ سای مذهب چهارگانه در زمان رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نبوده اند؟».
[FONT=Arial Narrow]آنان گفتند:آری. (نبوده اند)
[FONT=Arial Narrow]در اینجا بود که علاّمه گفت:«جامعه شیعه،مذهب خود را از امیرمؤ منان علی (علیه السلام) گرفته که آن حضرت جان پیامبر (صلّیاللّه علیه و آله و سلّم) و پسر عمو و برادر و وصیّ آن حضرت بود».


ملاّ محمد تقی مجلسی در شرح «من لایحضره الفقیه» برای تفصیل بیشتر:[FONT=Verdana]http://www.askdin.com/showthread.php?t=5639

نزول جبرئيل بر اميرالمؤ منين ع
صاحب روضة الشهداء، مولى حسين كاشفى سبزوارى ،واعظ مشهور عصر خود به خاطر بعضى مصالح به هرات رفت و به دربار مير على شير پادشاه هرات نزديك شد، و باخواهر ملا عبدالرحمن جامى ازدواج كرد.
مردم سبزوار كه در تشيع تعصب شديدى داشتند، به او سوء ظن پيدا كردند كه شايد از مذهب تشيع متزلزل شده و برگشته باشد. لذا هنگام مراجعت شيخ حسين واعظ به سبزوار در صدد امتحان وى بر آمدند.
روزى شيخ حسين در مسجد جامع سبزوار منبر رفته بود. جمعيت زيادى براى استماع و امتحان او به مسجد آمده بودند .سخن به اينجا رسيد كه جبرئيل دوازده هزار مرتبه بر پيامبر نازل شد.



پيرمردى فرصت را مغتنم شمرد و با صداى بلند سؤ ال كرد: بگو بدانم ، جبرئيل چند مرتبه بر حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نازل شده است ؟
واعظ كه از سوء ظن مردم آگاه شده بود، متحير ماند كه چه پاسخ دهد .اگر بگويد: جبرئيل بر حضرت امير نازل شده ، دروغ گفته ، و اگر بگويد نازل نشده ، چگونه از دست اهالى سبزوار جان سالم بدر برد.
پس از كمى تامل گفت : بيست و چهار هزار مرتبه جبرئيل بر حضرت امير نازل شده است .
مردم با خوشحالى پرسيدند: به چه دليل ؟
گفت : چون پيامبر فرمود: انا مدينة العلم و على بابها. من شهر علم هستم وعلی در آن شهر است .
پس هر كس بخواهد به شهر داخل و از آن خارج شود بايد دو بار از در بگذرد، يكى هنگام ورود و ديگرى هنگام خروج .

سلام.
بعضی از مناظرات جالب بودند. انشاا.. خداوند به کرم خودش ما رو از مدافعین ولایت معصومین(ع) قرار بدهد.

حاضر جوابی های لطیف و دندان شکن در مناظرات کوتاه

وچند نکته برای اهلش

تاجر بغدادی همسایه خود را که عالم شیعی بود برای ناهار دعوت کرد وبرای اینکه او تنها نباشد وهم زبانی داشته باشد دوست دیگرش را که اتفاقا عالمی از اهل سنت بود نیز دعوت کرد.

این دو عالم درخانه میزبان ناگهان با یکدیگر مواجه شدند وتعجب کردند که چرا تاجر اینگونه مهمان دعوت کرده است.

بالاخره چاره ای نبود.

عالم سنی به عالم شیعه گفت بیا امروزبا هم مناظره نکنیم واو قبول کرد.

بعد از ناهار بالاخره عالم سنی طاقت نیاورد و گفت :

نظر شما در مورد ابو بکر چیست؟

عالم شیعه:او مقامش از پیامبرص بالاتر بود.

عالم سنی شگفت زده گفت چطور؟ شما که اصلا او را قبول نداشتید .

عالم شیعه: بله بالاتر بود.

عالم سنی :چطور؟[INDENT][INDENT][INDENT]

عالم شیعه:چون ابو بکر عقلش رسید وبرای خودش جانشین انتخاب کردو مردم را به دست مشکلات وحوادث نسپرد ولی پیامبرص این کار را نکرد وبسیاری ازمردم پس از او گمراه شدند.(قاعده الزام)

[/INDENT]
[/INDENT]
[/INDENT]
ماخذ:صدر الواعظین!!!

-----------------------------------------------------------------------------

نکته برای اهلش

1)-شیعه معتقد است پیامبرص از روزاول ابلاغ رسالت خود امیر المومنین ع را برای خلافت معرفی کردند (1) وتا روز آخر در موارد بسیاری تکرارکردند .ولی اهل سنت میگویند حضرت این امر را بر عهده مردم گذارده اند واین در حالی است که پیامبر برای یک روز هم در زمان حیات خود در زمان مسافرت هایشان مدینه را بی سرپرست رها نکردند.این کار را حتی یک معلم کلاس اول نمی کند.

2)-در چاپ اول کتاب "حیات محمدص "نوشته نویسنده بزرگ مصری محمد حسنین هیکل وچاپ اول تفسیر طبری 121/19 عبارت این است:
[INDENT][INDENT]: ای فرزندان عبد المطلب ! خدای تعالی مرا مبعوث فرمود بر عموم مردمان و به خصوص بر شما و من شما را دعوت می کنم به دو کلمه ای که بر زبان سبک و آسان است و در ترازوی اعمال سنگین و گران و شما به گفتن این دو کلمه بر عرب و عجم مالک شوید و ایشان شما را منقاد گردند و جمع امم در تحت انقیاد شما در ایند و به این دو کلمه به بهشت روید و از دوزخ نجات یابید و ان دو کلمه گواهی دادن به وحدانیت خدا و رسالت من است.
پس هر کس مرا اجابت کند در این کار و معاونت نماید مرا، او برادر و وزیر و وارث و خلیفه من خواهد بود بعد از من.
و این جمله اخر را سه مرتبه تکرار نمود و در هر سه مرتبه کسی جواب نداد الا حیدر کرار، علی مرتضی(علیه السلام).
علی (علیه السلام) جواب داد : انا انصرک و وزیرک یا نبی الله: من شما را کمک و یاری می نمایم ای پیامبر خدا...
سپس حضرت فرمود: ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم: این علی برادر و وصی و خلیفه من است در میان شما.

[/INDENT]
[/INDENT]
ولی در چاپ های بعدی"وصی و خلیفه من است" حذف شده است.این یعنی کتمان وموارد مثل آن فراوان است.

«كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده پنهان مى‏دارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مى‏آورند آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذابى دردناك خواهند داشت» (بقره۱۷۴)

(1)کنز العمال115/10

و شرح نهج ابن ابی الحدید 244و210/13

و تاریخ طبری 321و319/2 ,و.....



آقا من یه جواب برای این اون گفتگوی اول دارم.
با یه سنی که بحث میشد این مطلب رو گفتیم و اون این جواب رو داد که:اگر پیامبر فردی رو انتخاب میکرد این روش پیامبر میشد شریعت و قانون.در حالی که ابوبکر فقط با توجه به نظر فقهی خودش عمل کرده و اگر کسی در آینده عملکرد ابوبکر رو انجام نده گناهی انجام نداده(البته اوشون به این باور بودن که پیامبر راه انتخاب رو به عهده ی امت گذاشته)

شما به این چه جوابی میدید؟

سلام

بسم الله الرحمن الرحیم
"لقد کان فی رسول الله لکم اسوة حسنة"
اگر پیامبر (ص) اسوه امت بودند و مسلمانان باید در کارهایشان از ایشون الگوگیری می کردند، خلیفه اول هم می بایست در امر انتخاب جانشین به ایشون اقتدا می کردند و کار رو به عهده مردم واگذار می نمودند، که چنین نکردند.

مناظره رفیق خودم اکبر بیرامی با مولوی مرادزهی را برای شما می گذارم :
در این مطلب شما گفتگوی مولوی مرادزهی {عالم اهل سنت و مدرس مدرسه دارالعلوم زاهدان. یکی از لیدرهای جریان مسجد مکی} با اکبر بیرامی {جوان شیعه} را مشاهده می کنید. امیدوارم برای شناخت راه حق به شما کمک کند
چند توضیح قبل از بیان گفتگو:

معرفی مولوی مرادزهی از زبان خودش:
*- رتبه علمی : استاد حوزه علمیه. مفتی فقه اسلامی.
* – مسولیت: استاد حوزه علمیه دار العلوم زاهدان.
*- مدیر موسسه فرهنگی تحقیقاتی المرتضی.
*- مدیر انتشارات فاروق اعظم.
*- عضو مجمع فقهی اهل سنت – ایران.
*- نویسنده پژوهشگر و کارشناس علوم اسلامی مولف و مترجم بیش از چهل جلد کتاب در زمینه های مختلف
موضوع بحث:
خوارج
خوارج از مقدسات اهل سنت نیستند و حتی سلفی ها در برابر خوارج هم عکس العمل نشان داده اند تا جایی که ابن تیمیه اعتقاد دارد که خوارج دینشان باطل و حتی از روافض نیز فاسق تر هستند.
مذهب هؤلاء باطل بدلائل کثیرة من الکتاب والسنة!
احکام المرتد عند ابن تیمیه-ج۱-ص۲۶۹
ولی این در حالی است که زرکلی وهابی صراحتا اعلان می کند که خوارج را اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تشکیل داده بودند:
کانوا قد کفروا علیا ودعوه إلى التوبة واجتمعوا جمهرة، فقاتلهم فقتلوا کلهم وکانوا ألفا وثمانمائة، فیهم جماعة من خیار الصحابة
خوارج کسانی بودند که علی مرتضی را تکفیر می کردند و او را به توبه می خواندند و لشکری هم تشکیل داده بودند که علی مرتضی با آنها جنگید و همگی را از دم تیغ گذراند در حاکی که هزار و هشتصد نفر بودند و در میان آنها(خوارج)جماعتی از بهترین اصحاب پیغمبر حضور داشتند.
الاعلام-خیر الدین الزرکلی-ترجمه علی بن ابی طالب
پس مشخص شد خوارج نزد اهل سنت و حتی وهابی ها هیچ مقامی ندارند و حتی تکفیر شده اند
اکبر بیرامی:
استاد ببخشید می خواستم نظرتون رو در مورد خوارج که طبق قول ابن تیمیه «کانوا یکفرون عثمانا و علیا» رو بدونم…(خوارج عثمان و علی را کافر می دانستند)
*********
مولوی مراد زهی:
منظور؟
*********
اکبر بیرامی:
خوب بالاخره خوارج هم عثمان بن عفان و هم امام علی بن ابی طالب علیه السلام رو تکفیر می کردند حکمشون مهم نیست؟؟
ابن تیمیه آنها رو فاسق تر از ما شیعه ها معرفی می کنه
*********
مولوی مراد زهی:
عن أبی سعید الخدری ، وأنس بن مالک رضی الله عنهم ، عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : (( سیکون فی أمتی اختلاف و فرقه ؛ قوم یحسنونَ القیلَ ، ویسیئون الفعلَ ، یقرءونَ القرآن لا یجاوز تراقیهم ، یمرقون من الدین مروق السهم من الرّمیّة ، لا یرجعون حتى یرتد على فُوقِهِ ؛ هم شر الخلق والخلیقةِ ، طُوبى لمن قتلهم وقتلوه ، یدعون إلى کتاب الله ولیسوا منه فی شیء ، من قاتلهم کان أولى بالله منهم )) .
قالوا : یا رسول الله ! ما سیماهم ؟ قال : (( التحلیق )) .
صحیح أبى داود (۴۷۶۵)
{ترجمه:
ابی سعید خدری نقل کرده است که رسول الله فرمودند:
در امت من اختلافی پیش می آید قومی دوست دارند حرف زدن و از عمل کردن بدشان می آید. قران می خوانند ولی از گلوهایشان بالاتر نمی رود. خارج می شوند از دین همانگونه که تیر از کمان خارج می شود.
اینان بدترین خلق و اخلاق می باشند. خوش به سعادت کسی که آنان را بکشد و کشته شود. به سوی کتاب خدا دعوت می کنند در حالی که چیزی از آنرا عمل نمی کنند. کسی که با آنان بجنگد به خدا نزدیک تر است از آنها
از رسول الله پرسیدند: قیافه آنها چگونه است. رسول الله فرمودند: تحلیق}
**********
اکبر بیرامی:
احسنت
بماند که این روایت رو حمل بر وهابیون زمان هم می کنند. ولی خوب به هر حال پس قتال با اینها دستور نبوی و حکم فسق و کفر اونها حتمی هست.
**********
مراد زهی:
البته حدیث تعزیری است از اسلام به این معنا خارج نمیشوند که کافر میشوند. بستگی به شرایط و تشخیص مفتیان و حاکم اسلامی دارد جنگ با آنان.
**********
اکبر بیرامی:
خوب اونها رو امیرالمومنین واجب الحرب دونسته وباهاشون جنگیده پس در کفرشون تردید هست ولی در جهنمی بودنشون و فاسق بودنشون شکی نیست. خوب استاد عزیز آقا زرکلی سلفی در الاعلام می گه که این خوارج کسانی نبودند جز بزرگترین صحابه پیغمبر
*********
مراد زهی:
بهشت و جهنم در اختیار خداوند است
*********
اکبر بیرامی:
***خوب اگر کسی ساب و مکفر عثمان بن عفان بشه پس حق ندارید وی را جهنمی خطاب کنید****
*********
مرادزهی:
***هر کس جزای اعمالش را میبیند شتم که کفر نیست***
********
اکبر بیرامی:
خوب ساب امهات مومنین همانند جناب عایشه رو هم با همین حکم می گید؟؟؟ درضمن اونها عثمان بن عفان رو کافر معرفی می کردند
مگر در صحیح بخاری ندارید:ل یرمی رجل رجلا بالفسوق و لا یرمیه بالکفر الا ارتدت علیه ان لم یکن صحابه کذلک(هیچ کسی به شخص دیگر نمی گوید تو کافر هستی مگر اینکه اگر او کافر نباشد کفر به همین شخص بر می گردد(خود شخص کافر هست)) خوب ابنجا طبق این حدیث نبوی یا عثمان کافر هست یا خوارج
*********
مرادزهی:
خیر در براءتش قرآن نازل شده و اجماع امت بر براءتش منعقد شده خلط مبحث نفرمایید در حالی که میدانید تجاهل نفرمایید. فهم و تفسیر حدیث شرایط میخواهد که احساس میکنم شما دارای چنین استعدادی نیستید
*********
اکبر بیرامی:
استاد عزیز اینکه تک تک روایات رو از روی حفظ می نویسم و با سند خدمتتون عرضه می کنم یعنی یک تحقیقی پشت سرش بوده. این صراحتا حکم نبوی هست حتی دارید که «ان قال رجل لرجل انت کافر فاحد منهما کافر» اگر کسی به کسی بگه تو کافر هستی پس یقینا یکی از این دوباید کافر باشه
********
مراد زهی:
عزیزم گفتم شما شرایطش را ندارید تشریف ببرید حوزه علمیه قم چندین سال مشغول شوید بعدا مشخص میشود
********
اکبر بیرامی:
استاد بنده تشریف نبرده در حضورتون هستم و جوابی حواله نمی دهید
********
مراد زهی:
در یک دقیقه نمیشود شما را مجنهد کرد
********
اکبر بیرامی:
استاد اولا که صحابه در عرض نه یک دقیقه که یک ثانیه مجتهد شدند ولی نیازی به اجتهاد نیست جواب ما رو بدید. آیا خوارجی که طبق نص ابن تیمیه تکفیر کرده اند عثمان بن عفان رو کافر هستند یا نه؟؟
********
مراد زهی:
*****بروید از ابن تیمیه بپرسید****
********
اکبر بیرامی:
یاللعجب…
باور کردنی نیست
********
مرادزهی:
فعلا خدا حافظ اینقدر بدانید که شتم مسلمان باعث کفر نیست باعث فسق است
********
اکبر بیرامی:
نه این حقیقت کتب شما نیست
شما منکرین امامت ابی بکر یا منکرین صحبت ابی بکر رو کافر قلمداد می کنید بعد بیایید و مکفرین عثمان بن عفان را مسلمان حکم بدید؟؟
نه استاد از قرار معلوم جوابی نیست. بیشتر فکر کنید
--------------------------------------------------------------------------
منابعش متعدده سایت وهابیت شناسی هست و هم چنین سایت برادر خیمه گاه عزیز هم وجود دارد


نکته برای اهلش

1)-شیعه معتقد است پیامبرص از روزاول ابلاغ رسالت خود امیر المومنین ع را برای خلافت معرفی کردند (1) وتا روز آخر در موارد بسیاری تکرارکردند .ولی اهل سنت میگویند حضرت این امر را بر عهده مردم گذارده اند واین در حالی است که پیامبر برای یک روز هم در زمان حیات خود در زمان مسافرت هایشان مدینه را بی سرپرست رها نکردند.این کار را حتی یک معلم کلاس اول نمی کند.

سلام علیکم و رحمة الله

برادر عزیز از انصاف به دور است که یکطرفه به قاضی بروید و هرانچه را که منطبق بر عقل و نقل است به عالم شیعه نسبت دهید و مستدلات بی پایه را به عالم اهل سنت.

شما که معتقید پیامبر اکرم(ص) امامت حضرت علی(ع) را در روز غدیر بر همگان اعلام کردند و اگر غیر از این باشد معنای (و ما بلغت رسالتک) عبث خواهد بود

اگر استدلال شما صحیح باشد قبل از همه این اشکال متوجه شما و شخص امام زمان خواهد بود که چرا ایشان به سنت نبوی عمل ننمودند و برای خویش جانشینی مشخصا و مصداقا تعیین نکردند؟ مگر شما نمیگویید هر وقت که پیامبر اکرم از مدینه خارج میشدند برای خودشان جانشین تایین مینمودند حال چه شده است که ایشان در طول 1200 غیبت، جانشینی برای ایشان مصداقا و مشخصا وجود ندارد؟؟!!

هر وقت فرمودید که چرا امام زمان برای خودشان جانشین تایین ننمودند ما هم خواهیم گفت که چرا پیامبر این کار را نکردند

خواهشا نگویید که جانشینی ایشان بر عهده نواب عام ان حضرت یعنی مراجع تقلید است و هرکسی به مقام مرجعیت برسد در واقع صلاحیت نیابت را خواهد یافت، که در ان صورت ما به شما خواهیم گفت مرحبا لناصرنا...!!! دقیقا همان چیزی که ما در مورد خلافت حضرت رسول میگوییم که بر اساس شایسته سالاری است نه نص صریح از کتاب و سنت(دقت کنید)

اینکه پیامبر اکرم شخصی را برای خویش به صورت صریح انتخاب نکردند دلیلش فقط همان جمله ای است که خودشان فرمودند: [FONT=verdana]ويأبى اللهُ والمؤمنون إلا أبا بكرٍ

و وجود مبارکشان میدانست که بعد از ایشان اجماع مومنین بر چه کسی تعلق خواهد گرفت و خیال مبارکشان از این جهت اسوده بود

و این هم روایت کامل با سند صحیح:

[FONT=arial]حدثنا عبيد الله بن سعيد حدثنا يزيد بن هارون أخبرنا إبراهيم بن سعد حدثنا صالح بن كيسان عن الزهري عن عروة عن عائشة قالت قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم في مرضه[FONT=verdana]ادعي لي أبا بكر وأخاك حتى اكتب كتابا فإني أخاف أن يتمنى متمن ويقول قائل أنا أولى ويأبى الله والمؤمنون إلا أبا بکر.

صحيح مسلم 2387
صحيح ابن حبان 526

به نظر شما این روایت حجت را حداقل بر اهل سنت تمام نخواهد کرد

و نکته ای که بسیار غیر منطقی و عجیب مینماید ان است که شیعه معتقد است حق امامت من عند الله حضرت علی توسط خلفاء غصب شد در حالی شیعه معتقد به امامت منصوص من الله است و این نوع امامت به هیچ عنوان نمیتواند مورد غصب واقع شود چرا که اراده تکوینی خداوند به ان تعلق گرفته است یعنی همانطور که هیچکس نمیتواند مقام نبوت و امامت حضرت رسول را غصب کند، مقام امامت حضرت علی را نیز نخواهد توانست

در نتیجه دو راه بیشتر وجود ندارد یا امامت منصوص من الله را زیر سوال ببریم و یا غصب ان توسط غاصبین را...!!!

اگر مایلید در مورد اصل امامت و تعارضات ان با عقل و نقل به بحث بنشینیم

با تشکر ...

مناظره رفیق خودم اکبر بیرامی با مولوی مرادزهی را برای شما می گذارم :
در این مطلب شما گفتگوی مولوی مرادزهی {عالم اهل سنت و مدرس مدرسه دارالعلوم زاهدان. یکی از لیدرهای جریان مسجد مکی} با اکبر بیرامی {جوان شیعه} را مشاهده می کنید. امیدوارم برای شناخت راه حق به شما کمک کند
چند توضیح قبل از بیان گفتگو:

معرفی مولوی مرادزهی از زبان خودش:
*- رتبه علمی : استاد حوزه علمیه. مفتی فقه اسلامی.
* – مسولیت: استاد حوزه علمیه دار العلوم زاهدان.
*- مدیر موسسه فرهنگی تحقیقاتی المرتضی.
*- مدیر انتشارات فاروق اعظم.
*- عضو مجمع فقهی اهل سنت – ایران.
*- نویسنده پژوهشگر و کارشناس علوم اسلامی مولف و مترجم بیش از چهل جلد کتاب در زمینه های مختلف
موضوع بحث:
خوارج
خوارج از مقدسات اهل سنت نیستند و حتی سلفی ها در برابر خوارج هم عکس العمل نشان داده اند تا جایی که ابن تیمیه اعتقاد دارد که خوارج دینشان باطل و حتی از روافض نیز فاسق تر هستند.
مذهب هؤلاء باطل بدلائل کثیرة من الکتاب والسنة!
احکام المرتد عند ابن تیمیه-ج۱-ص۲۶۹
ولی این در حالی است که زرکلی وهابی صراحتا اعلان می کند که خوارج را اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تشکیل داده بودند:
کانوا قد کفروا علیا ودعوه إلى التوبة واجتمعوا جمهرة، فقاتلهم فقتلوا کلهم وکانوا ألفا وثمانمائة، فیهم جماعة من خیار الصحابة
خوارج کسانی بودند که علی مرتضی را تکفیر می کردند و او را به توبه می خواندند و لشکری هم تشکیل داده بودند که علی مرتضی با آنها جنگید و همگی را از دم تیغ گذراند در حاکی که هزار و هشتصد نفر بودند و در میان آنها(خوارج)جماعتی از بهترین اصحاب پیغمبر حضور داشتند.
الاعلام-خیر الدین الزرکلی-ترجمه علی بن ابی طالب
پس مشخص شد خوارج نزد اهل سنت و حتی وهابی ها هیچ مقامی ندارند و حتی تکفیر شده اند
اکبر بیرامی:
استاد ببخشید می خواستم نظرتون رو در مورد خوارج که طبق قول ابن تیمیه «کانوا یکفرون عثمانا و علیا» رو بدونم…(خوارج عثمان و علی را کافر می دانستند)
*********
مولوی مراد زهی:
منظور؟
*********
اکبر بیرامی:
خوب بالاخره خوارج هم عثمان بن عفان و هم امام علی بن ابی طالب علیه السلام رو تکفیر می کردند حکمشون مهم نیست؟؟
ابن تیمیه آنها رو فاسق تر از ما شیعه ها معرفی می کنه
*********
مولوی مراد زهی:
عن أبی سعید الخدری ، وأنس بن مالک رضی الله عنهم ، عن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال : (( سیکون فی أمتی اختلاف و فرقه ؛ قوم یحسنونَ القیلَ ، ویسیئون الفعلَ ، یقرءونَ القرآن لا یجاوز تراقیهم ، یمرقون من الدین مروق السهم من الرّمیّة ، لا یرجعون حتى یرتد على فُوقِهِ ؛ هم شر الخلق والخلیقةِ ، طُوبى لمن قتلهم وقتلوه ، یدعون إلى کتاب الله ولیسوا منه فی شیء ، من قاتلهم کان أولى بالله منهم )) .
قالوا : یا رسول الله ! ما سیماهم ؟ قال : (( التحلیق )) .
صحیح أبى داود (۴۷۶۵)
{ترجمه:
ابی سعید خدری نقل کرده است که رسول الله فرمودند:
در امت من اختلافی پیش می آید قومی دوست دارند حرف زدن و از عمل کردن بدشان می آید. قران می خوانند ولی از گلوهایشان بالاتر نمی رود. خارج می شوند از دین همانگونه که تیر از کمان خارج می شود.
اینان بدترین خلق و اخلاق می باشند. خوش به سعادت کسی که آنان را بکشد و کشته شود. به سوی کتاب خدا دعوت می کنند در حالی که چیزی از آنرا عمل نمی کنند. کسی که با آنان بجنگد به خدا نزدیک تر است از آنها
از رسول الله پرسیدند: قیافه آنها چگونه است. رسول الله فرمودند: تحلیق}
**********
اکبر بیرامی:
احسنت
بماند که این روایت رو حمل بر وهابیون زمان هم می کنند. ولی خوب به هر حال پس قتال با اینها دستور نبوی و حکم فسق و کفر اونها حتمی هست.
**********
مراد زهی:
البته حدیث تعزیری است از اسلام به این معنا خارج نمیشوند که کافر میشوند. بستگی به شرایط و تشخیص مفتیان و حاکم اسلامی دارد جنگ با آنان.
**********
اکبر بیرامی:
خوب اونها رو امیرالمومنین واجب الحرب دونسته وباهاشون جنگیده پس در کفرشون تردید هست ولی در جهنمی بودنشون و فاسق بودنشون شکی نیست. خوب استاد عزیز آقا زرکلی سلفی در الاعلام می گه که این خوارج کسانی نبودند جز بزرگترین صحابه پیغمبر
*********
مراد زهی:
بهشت و جهنم در اختیار خداوند است
*********
د

سلام علیکم و رحمة الله

جناب بایرامی شما که فحول العلماء هستید و حقیر در محضر شما تلمذ میکنم لطفا بفرمایید در دعوا و اختلافی که بین حضرت موسی و هارون حادث شد و حتی منجر به برخورد فیزیکی بین ان دو بزرگوار شد، حق با کدامشان بود

و همینطور در مورد این ایه نظر ارزشمند خود را بفرمایید:

وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّه (حجرات 9)

سلام علیکم و رحمة الله

جناب بایرامی شما که فحول العلماء هستید و حقیر در محضر شما تلمذ میکنم لطفا بفرمایید در دعوا و اختلافی که بین حضرت موسی و هارون حادث شد و حتی منجر به برخورد فیزیکی بین ان دو بزرگوار شد، حق با کدامشان بود

و همینطور در مورد این ایه نظر ارزشمند خود را بفرمایید:

وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّه (حجرات 9)


اولا جناب اکبر بیرامی ثانیا سوالتون ربطی به مناظره نداشت و نمی دانم کجاش ربط دار بود خدا می دونه!! احکام از دید شیعه و سنی تفاوت دارد ما که گفتیم از دید اهل سنت این دوستمان گفته بود که حداقل این شخص مرادزهی یک جواب نداشتند و فقط بلدند طفره بروند .
و فکر کنم شما هنوز با منوال این سایت اشنایی ندارید این تاپیک فقط برای مناظره است و اگر سوالی دارید باید یک تاپیک جداگانه بزنید و اگر شما دوست دارید و توانایی بحث دارید ما از شما دعوت به مناظره می کنیم در مسنجر پالتاک .
با تشکر

اولا جناب اکبر بیرامی ثانیا سوالتون ربطی به مناظره نداشت و نمی دانم کجاش ربط دار بود خدا می دونه!! احکام از دید شیعه و سنی تفاوت دارد ما که گفتیم از دید اهل سنت این دوستمان گفته بود که حداقل این شخص مرادزهی یک جواب نداشتند و فقط بلدند طفره بروند .
و فکر کنم شما هنوز با منوال این سایت اشنایی ندارید این تاپیک فقط برای مناظره است و اگر سوالی دارید باید یک تاپیک جداگانه بزنید و اگر شما دوست دارید و توانایی بحث دارید ما از شما دعوت به مناظره می کنیم در مسنجر پالتاک .
با تشکر

سلام علیکم و رحمة الله

برادر عزیز

بنده با شما و هر کاربری که اهل علم و استدلال باشد بحث میکنم و قصد جدل و شبهه افکنی هم ندارم فقط میخواهم حقیقت بر طرفین اشکار شود و در پی اسکات خصم هم نیستم.

و اگر مستندات شما متقن و مستدل باشد بدون غرض ورزی و عناد خواهم پذیرفت

اما نه در پالتاک، اگر مایلید تاپیکی در این زمینه ایجاد کنید تا حول اصلی ترین محور اختلاف میان عامه و خاصه یعنی امامت منصوص من الله به بحث بنشینیم و قضاوت را به عقلها و قلبهای سلیم واگذار کنیم.

اگر بنده این تاپیک را ایجاد کنم شاید با مخالفت مدیران سایت واقع شود

با تشکر از شما دوست عزیز :Gol:


سلام علیکم و رحمه الله

ظاهرا این تاپیک از موضوعات نقلی به بحث و جدل عزیزان تغئیر جهت داده و بنده هم تمایل به حذف پست ندارم. اگر مایل هستید این مباحث انجام شود در هر باب موضوعی ؛ بفرمائید تا بعد از تعئین موضوع , پست ها را جدا کرده در تاپیکی مجزا با حضور کارشناسان و دوستان بحث پیگیری شود.

در غیر این وجه بنده مجبور به حذف پست های غیر مرتبط به موضوع تاپیک خواهم بود.

موفق و منصور باشید

در پناه حق

روزی مامون از امام رضا علیه السلام پرسید:

چگونه است که از شما هر سوالی می پرسند بدون تامل پاسخ می دهید؟!!

امام علیه السلام در پاسخ، انگشتان یک دستشان را باز کردند و فرمودند:این چندتاست؟

مامون بلافاصله جواب داد: 5 تا

امام علیه السلام فرمود:پس چرا تامل نکردی و سریع پاسخ دادی؟

علم ما هم اینگونه است و مامون سکوت کرد !

استاد نجم الدین طبسی تعریف می کرد که روزی با یک وهابی بحثم شد. بعد از چند دقیقه از من پرسید شما شیعه هستید یا سنی ؟
گفتم: سنی
گفت: ایرانی و سنی ؟
گفتم: بله
.
برای اینکه اطمینان کند گفت: بگو خلفای بعد از پیغمبر کیا هستند؟
گفتم: سیدنا ابوبکر صدیق گفت: احسنت . بعدش ؟ گفتم:سیدنا عمر . گفت: احسنت. بعدش ؟ گفتم: سیدنا علی .
گفت: پس عثمان چی شد؟
گفتم: عثمان را مردم از خلافت خلع کردند.
گفت: به مردم چه ربط دارد که خلیفه را برکنار کنند؟
گفتم: به مردم چه ربط دارد که خلیفه تعیین کنند؟گفت: تو رافضی هستی !


موضوع قفل شده است