باسلام! با اينكه ميدونم رابطه با انسان هايي كه ايمانشون ضعيفه وبه خيلي از قوانين ديني پايبند نيستن،روي رفتار وايمان آدم تاثير ميذاره،اما در زندگي خوابگاهي وقتي در كنار چندنفر كه هم اتاقي هام محسوب ميشن زندگي ميكنم،چون آدم آرومي نيستم ويه كم شلوغم{البته از نوع مثبتش}نميتونم آروم بشينم يه گوشه وباهاشون كمتر حرف بزنم وشوخي نكنم.وگاهي وقتا كنارشون ميشينم وبا هم ميزنيم.واسه همين از اين قضيه ناراحتم،وفكر ميكنم اين امر باعث دوري من از خدا ميشه. آيا واقعا همينطوره؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و گرامی :Gol:
البته حقیر کارشناس نیستم، ولی فکر می کنم اگر بی ایمانی آنها در شما اثر گذاشته، از آنها الگو برداری کنید، مضر است. ولی اگر بی ایمانی آنها و شیوۀ زندگی شان در اعتقادات و رفتار شما تأثیری نگذارد، ضرری ندارد.
چرا باید آنها شما را بی ایمان کنند؟ شما آنها را با ایمان کنید! چه خوب است گفتگو و رابطه با افراد بی ایمان به نیت اصلاح آنها باشد.:Sham:
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و گرامی :gol:
البته حقیر کارشناس نیستم، ولی فکر می کنم اگر بی ایمانی آنها در شما اثر گذاشته، از آنها الگو برداری کنید، مضر است. ولی اگر بی ایمانی آنها و شیوۀ زندگی شان در اعتقادات و رفتار شما تأثیری نگذارد، ضرری ندارد.
چرا باید آنها شما را بی ایمان کنند؟ شما آنها را با ایمان کنید! چه خوب است گفتگو و رابطه با افراد بی ایمان به نیت اصلاح آنها باشد.:sham:
با تشکر فراوان یا حق
سلام از پاسختون ممنونم. خوشبختانه رفتارشون در من تاثير منفي نميذاره،وبرعكس گاهي وقتا در انتخاب راه درست كمكشون ميكنم. اما خب در كل منظورم همين نشست وبرخاست با اونا ،حرف زدن ،شوخي كردن وخنديدن است كه آيا روح رو از خدا ومعنويات دور نميكنه؟آيا هيچ تاثير سوئي نداره؟
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیز و گرامی :Gol:
سلام از پاسختون ممنونم.
خوشبختانه رفتارشون در من تاثير منفي نميذاره،وبرعكس گاهي وقتا در انتخاب راه درست كمكشون ميكنم. اما خب در كل منظورم همين نشست وبرخاست با اونا ،حرف زدن ،شوخي كردن وخنديدن است كه آيا روح رو از خدا ومعنويات دور نميكنه؟آيا هيچ تاثير سوئي نداره؟
خواهش می کنم. :hamdel:
همین که گاهی آنها را راهنمایی می کنید نشان می دهد رابطۀ شما رابطۀ ناسالمی نیست.
در رابطه با و حرف زدن و شوخی کردن و خندیدن، خب بستگی دارد. برخی از حرف زدن ها و شوخی کردن ها و خندیدن ها انسان را از خدا دور می کند. چه اطرافیان مؤمن باشند چه بی ایمان.
کلاً حرافی (حرف بیهوده زدن)، شوخی های سبک (مصداقی از عمل بیهوده)، و خندۀ بی خودی (خصوصاً خنده بلند و قهقهه) باعث کم شدن سطح معنویت انسان می شود. خصوصاً که در روایات به اهمیت سکوت اشاره شده است. همچنین اگر درست خاطرم باشد معصومین (ع) خندۀ بلند را یکی از نشانه های نادانی دانسته اند.
به نظرم اگر اثر سوئی در شما ایجاد شود، خودتان بعد از مدتی متوجه این موضوع خواهید شد.
با این حال بهتر است منتظر نظر کارشناسان هم باشیم تا پاسخ دقیق و کامل را ارائه بفرمایند.
باسلام! با اينكه ميدونم رابطه با انسان هايي كه ايمانشون ضعيفه وبه خيلي از قوانين ديني پايبند نيستن،روي رفتار وايمان آدم تاثير ميذاره،اما در زندگي خوابگاهي وقتي در كنار چندنفر كه هم اتاقي هام محسوب ميشن زندگي ميكنم،چون آدم آرومي نيستم ويه كم شلوغم{البته از نوع مثبتش}نميتونم آروم بشينم يه گوشه وباهاشون كمتر حرف بزنم وشوخي نكنم.وگاهي وقتا كنارشون ميشينم وبا هم ميزنيم.واسه همين از اين قضيه ناراحتم،وفكر ميكنم اين امر باعث دوري من از خدا ميشه. آيا واقعا همينطوره؟
از طرفی همنشین ناصالح، افراد را فاسد و جهنمی میسازد چنانکه حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ".... همنشینی با مردگان، فاسد کننده قلب است."
گفته شد: ای رسول خدا! همنشینی با مردگان چیست؟
فرموند: رفاقت و معاشرت با هر که از جاده ایمان منحرف بوده و نسبت به احکام الهی کناره گیر است و از عمل به آن امتناع دارد و نیز فرمودند که تنها زیستن بهتر از همنشین بد است. معاشرت با افراد نادان و ناباب، دین و دنیا و آبروی انسان را بر باد داده و آدمی را از عنایات الهی محروم مینماید.
از حضرت پيامبر سوال شد كه كدام همنشين بهتر است؟ حضرت سه معيار براي دوست و همنشين معرفي نموده، فرمود: همنشيني خوب است كه: الف ـ ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد: من ذكركم بالله رؤيته (نهج الفصاحه, ص 484). ب ـ سخن او بر دانشت بيافزايد: و زادكم في علمكم منطقه(همان). ج ـ عمل او شما را به آخرت علاقهمند سازد: و ذكركم بالاخرة عمله(همان). اما اگر همنشين، انسان را از ياد خدا غافل بسازد و براي دين و دنياي انسان هيچ فايده نداشته باشد، بايد از اينگونه همنشين پرهيز نمود كه از مار هم براي انسان بدتر است.
از حضرت پيامبر سوال شد كه كدام همنشين بهتر است؟ حضرت سه معيار براي دوست و همنشين معرفي نموده، فرمود: همنشيني خوب است كه: الف ـ ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد: من ذكركم بالله رؤيته (نهج الفصاحه, ص 484). ب ـ سخن او بر دانشت بيافزايد: و زادكم في علمكم منطقه(همان). ج ـ عمل او شما را به آخرت علاقهمند سازد: و ذكركم بالاخرة عمله(همان). اما اگر همنشين، انسان را از ياد خدا غافل بسازد و براي دين و دنياي انسان هيچ فايده نداشته باشد، بايد از اينگونه همنشين پرهيز نمود كه از مار هم براي انسان بدتر است.
با سلام و تشکر از مطالب خوب و ارزنده ی شما:Gol:
آیا این مطالب در مورد خانواده هم صدق می کنه؟
یا اینکه فقط دوست و آشنا منظورتون هست؟
آخه افرادی هستند که خانواده ی خیلی خوبی ندارن و با این جور مشکلات دست و پنجه نرم می کنن.
با سلام،
تو احادیث داریم که نماز ستون دین هست،
برای همین هم خیلی ها معتقدند کسانی که نماز نمی خونن دینشون کامل نیست.
باید بحث دقیقی در این زمینه داشته باشیم در روایاتی آمده که فلانی دروغ بگه بی ایمانه و .... این بی ایمانی یعنی چی؟ آیا ایمانی که در علم اخلاق گفته می شود با اصطلاح کلامی آن متفاوت است؟
تأثیر دوست و همنشین در جهت مثبت و منفى تأثیرى شگفت است؛ زیرا نفس انسان ها در پى رفاقت و معاشرت بر یکدیگر نفوذ مى کند و خوى و خصلت یکى به دیگرى سرایت مى کند. همنشینى و رفاقت با صالحان، انسان را به سوى کمال سوق مى دهد و همنشینى و رفاقت با تبه کاران، انسان را به تباهى مى کشاند. دوست خوب و صالح، میل به اصلاح و کمال را در آدمى تقویت مى کند و انسان را در مسیر سعادت یارى مى دهد.
دوست، چه خوب و چه بد، در دین و اعتقادات انسان اثر می گذارد.
تأثیر دوست بر دوست ناگهانی و ملموس نیست تا به راحتی بتوان درست را از نادرست تشخیص داد، بلکه تأثیر آن تدریجی و پنهان می باشد. دوستی با افراد ناباب در بعضی مواقع اثر سوئی بر شخص می گذارد و باعث می شود از جانب آن ها ضررهایی متوجه شخص شود. این زیان ها و ضررها جنبه های مختلفی دارد.
بنابراین اگر می خواهیم از دوستی با افراد، نتایج مثبت به دست آوریم، بهتر است که دوستان ناشایست را بشناسیم تا خدای ناکرده ضرری از طرف آنان متوجه ما نشود.
در خطبه ای از امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه عده ای از این افراد ناشایست معرفی شده اند. 1. افراد نادان 2. افراد تنگ نظر 3. شخص بدکاره 4. فرد دروغ گو.
سلام از همه دوستان وكارشناسان محترم سپاسگزارم. پس با اين وجود بنده بايد كمتر باهاشون حرف بزنم يا شوخي كنم.ودايره ارتباطاتم رو كم كنم. خب اگه از تغيير رفتار ناگهاني بنده ناراحت شدن چي؟آخه من روي ناراحتي آدما حساسم.دلم نميخواد كسي از دستم ناراحت بشه.
یه فامیل داریم که هر وقت میره مهمونی میره یه گوشه میشینه باکسی حرف نمیزنه،همه فکر میکنن خودشو میگیره
خیلیم مذهبیه ،باعث شده خیلیا بدشون بیاد
میدونین دوری از مردم و آدما و ادا اصول درآوردن چه تاثیری روشون میذاره؟؟ فکرشون راجع به مذهبیا چی میشه؟؟
منزجر میشن
همنشین بد به کسی میگن که دوستتون باشه تو خونتون باشه یا همکارتون باشه
مهمونی رفتن و جاهای موقتی اون قدری تاثیر نداره که هزارتا تهمت و غیبتو بجاش برا خودتون بخرین
سلام از همه دوستان وكارشناسان محترم سپاسگزارم. پس با اين وجود بنده بايد كمتر باهاشون حرف بزنم يا شوخي كنم.ودايره ارتباطاتم رو كم كنم. خب اگه از تغيير رفتار ناگهاني بنده ناراحت شدن چي؟آخه من روي ناراحتي آدما حساسم.دلم نميخواد كسي از دستم ناراحت بشه.
مهمترین مسئله جهت دهی به نوع روابط هست نه کم کردن یا قطع روابط
البته اگر شما از ارتباط برقرار کردن با دوستان تأثیر بدی نمی گیریدقطع کردن این دوستیها توصیه نمیشه
وچقدر خوبه که شما بتونید بارفتارصحیحتون وهمونطور که گفته شد جهت دهی مثبت به رفتار خودتونن واونها تأثیر خوب ومثبتی روی دوستاتون بگذارید
یه فامیل داریم که هر وقت میره مهمونی میره یه گوشه میشینه باکسی حرف نمیزنه،همه فکر میکنن خودشو میگیره
خیلیم مذهبیه ،باعث شده خیلیا بدشون بیاد
میدونین دوری از مردم و آدما و ادا اصول درآوردن چه تاثیری روشون میذاره؟؟ فکرشون راجع به مذهبیا چی میشه؟؟
منزجر میشن
همنشین بد به کسی میگن که دوستتون باشه تو خونتون باشه یا همکارتون باشه
مهمونی رفتن و جاهای موقتی اون قدری تاثیر نداره که هزارتا تهمت و غیبتو بجاش برا خودتون بخرین
تو این شرایط اگر تونستیم امر به معروف ونهی از منکر کنیم که هیچ
اما اگه نشد باید با بکاربردن تدابیر صحیح به گونه ای عمل کنیم که نه اونها از دین ومذهب زده بشن ونه ما تو گناه اونها شریک بشیم.
خیلی وقتها همرنگ آدمهای دیگه شدن وسکوت در برابر اونها نشونه تأیید رفتارشون هست.
بنابراین اگه نشه اعتراض کرد ،لازم هم نیست که سکوت کرد.
این بدین معنا هست که اگر مثلا در یه اتاقی موسیقی حرام گوش میدن یا غیبت میکنند ما میتونیم با تغییر موقعیت خودمون(مثلا رفتن به یه اتاق دیگه ) ،ویا عوض کردن موضوع بحث (مثلا برای جلوگیری از غیبت)،واموری از این قبیل از مجلس گناه یه جورایی فرار کنیم.
رفتار آدمهای مذهبی تو این شرایط واقعا مهمه،نباید با رفتار بدمون والبته تعصب های بیجامون باعث دلزدگی اونها از مذهب بشیم.
[FONT="Arial"]با سلام...
دوست عزیز باید یه فرقی باشه بین یه فردی که قانون خدا رو مواظبه که اجرا کنه با فردی که قانون خدا رو زیر پا می زاره...
کلا" باید با دشمنان مدارا کرد...
انسانهای مذهبی رنگ پس می دن ولی رنگ نمی گیرن... افتاد؟!:Nishkhand:
با سلام...
دوست عزیز باید یه فرقی باشه بین یه فردی که قانون خدا رو مواظبه که اجرا کنه با فردی که قانون خدا رو زیر پا می زاره...
کلا" باید با دشمنان مدارا کرد...
انسانهای مذهبی رنگ پس می دن ولی رنگ نمی گیرن... افتاد؟!:nishkhand:
والبته اینجا موضوع به طور کلی مطرح شد همه مذهبی ها تو شرایطی که براشون پیش میاد یه جور عمل نمی کنند.ممکنه فردی هم باشه مذهبی اما راحت تأثیر بگیره پس بنابراین میزان تأثیر پذیری افراد به میزان تقوا وخودنگهداری همه جانبه اونها از گناه بستگی داره.صرف این که یه عنوان روی یه شخصی باشه (اعم از عنوان مذهبی بودن یا غیر مذهبی)نمیشه قضاوت بجا ودرستی داشت.
یه فامیل داریم که هر وقت میره مهمونی میره یه گوشه میشینه باکسی حرف نمیزنه،همه فکر میکنن خودشو میگیره
خیلیم مذهبیه ،باعث شده خیلیا بدشون بیاد
میدونین دوری از مردم و آدما و ادا اصول درآوردن چه تاثیری روشون میذاره؟؟ فکرشون راجع به مذهبیا چی میشه؟؟
منزجر میشن
همنشین بد به کسی میگن که دوستتون باشه تو خونتون باشه یا همکارتون باشه
مهمونی رفتن و جاهای موقتی اون قدری تاثیر نداره که هزارتا تهمت و غیبتو بجاش برا خودتون بخرین
یعنی شما عقیده دارید به هر قیمتی که شده ما به قول شما ادا و اصول در بیاریم تا دیگران از ما خوششون بیاد؟ البته میهمانی آدابی دارد که اگر کسی واقعا اجرا کند همه از رفتار او راضی خواهند بود.
سلام از همه دوستان وكارشناسان محترم سپاسگزارم. پس با اين وجود بنده بايد كمتر باهاشون حرف بزنم يا شوخي كنم.ودايره ارتباطاتم رو كم كنم. خب اگه از تغيير رفتار ناگهاني بنده ناراحت شدن چي؟آخه من روي ناراحتي آدما حساسم.دلم نميخواد كسي از دستم ناراحت بشه.
سلام به شما دو نکته بسیار مهم: 1-ملاک و معیار انتخاب رفتار نباید خوشنودی دیگران باشد و تماما باید رو به خدا داشته باشیم. http://www.askdin.com/showthread.php?t=4672 2-لازم نیست به طور آنی کم کنید قطره چاکانی کم کنید تا مشکلی پیش نیاید.
تذکر مهم: این کم ارتباط داشتن نباید موجب گوشه نشینی ما شود و نباید طوری باشد که راه برای امر به معروف آنها و نفوذ در شخصیتشان ببندد و از طرفی این نکات در صورتی است که تاثیر گرفتن از آنها در زمینه های رذائل و رفتار نابهنجار باشد و الا ادامه ارتباط خوب است.
آخه افرادی هستند که خانواده ی خیلی خوبی ندارن و با این جور مشکلات دست و پنجه نرم می کنن.
سفارشتون به این افراد چیه؟
خانواده هم همنشین ما هستند؟ روایاتی که در باب همنشین آمده مطلق است و شامل هرکسی که همنشین ما باشد می گردد. اما نکته همینجاست که باید با هر کس مطابق شان و جایگاهش برخورد نمود. رفتار با اعضای خانواده با رفتار با دوستان متفاوت است و ... برای روشن شدن بحث سوالی می پرسم: آیا تاثیر پذیری ما از رفتار اعضای خانواده و روش زندگی آنها با تاثیر پذیری از دوستان و افراد جامعه یکسان است؟
با سلام... دوست عزیز باید یه فرقی باشه بین یه فردی که قانون خدا رو مواظبه که اجرا کنه با فردی که قانون خدا رو زیر پا می زاره... کلا" باید با دشمنان مدارا کرد... انسانهای مذهبی رنگ پس می دن ولی رنگ نمی گیرن... افتاد؟!:Nishkhand:
عاشق محترم اینطوری که شما فرمودید ما خیلی ها رو باید کنار بگذاریم !!!!!!!!!!!!!!!!! :Gig:
خیلی وقتها همرنگ آدمهای دیگه شدن وسکوت در برابر اونها نشونه تأیید رفتارشون هست.
قوم بنی اسرائیل هم در زمان حضرت داوود :alayhe: و هم در زمان حضرت عیسی :alayhe: راه نافرمانی خدا را در پیش گرفتند و چنان در گناه غرق شدند که مورد لعن این پیامبران بزرگ واقع شدند. (سوره ی مائده آیه 78 و 79)
امام صادق :alayhe: درباره ی این افراد می فرماید:
گروهی از این ها هرگز در کارهای گناه کاران شرکت نداشتند اما هنگامی که آنها را ملاقات می کردند ، به روی آنها می خندیدند و با آنها مانوس می شدند. تفسیر برهان ، جلد 1 ، ص 492
خانواده هم همنشین ما هستند؟ روایاتی که در باب همنشین آمده مطلق است و شامل هرکسی که همنشین ما باشد می گردد. اما نکته همینجاست که باید با هر کس مطابق شان و جایگاهش برخورد نمود. رفتار با اعضای خانواده با رفتار با دوستان متفاوت است و ... برای روشن شدن بحث سوالی می پرسم: آیا تاثیر پذیری ما از رفتار اعضای خانواده و روش زندگی آنها با تاثیر پذیری از دوستان و افراد جامعه یکسان است؟
استادبزرگوار ما منتظریم تا شما بقیه مطالب رو بفرمایید.
با اينكه ميدونم رابطه با انسان هايي كه ايمانشون ضعيفه وبه خيلي از قوانين ديني پايبند نيستن،روي رفتار وايمان آدم تاثير ميذاره،
دوست عزيز به همين که ميدانيد! اندکي بيانديشيد.
و همچنين انديشيدن در اين سوالات:
تلويحاً اين سخنتان ، ضعف ايمان شما را بيان ميکند يا اين دوستان همخوابگاهي شما را؟
اصلا ضعف يا تضعيف ايمان به چه معناست؟
آيا باورهاي شخصي خود را صحيح و حقيقت مطلق پنداشتن و ديگران را بر اساس ميزان تشابه و اشتراک باورهايشان با عقايد خودمان طبقه بندي کنيم ، بدين ترتيب کم ايمان، با ايمان، بي ايمان را به آنها نسبت دهيم، قابل تامل نيست؟
حتي اينکه يک باور مشخص را حقيقت مطلق دانستن و ايمان خود و ديگران را مطابق آن معيار سنجيدن ، چقدر درست است؟
به نظر من ميزان پايبندي افراد به خرد و تعقل در افکار و اعمال دوستان و خود معيار باشد صحيح تر است و اينگونه کمتر دچار خسران و زيان خواهيم شد.
ضمناً عرض ميکنم و با توجه به تجربه شخصي حقير (که يادش بسيار بسيار بخير باشد!) محيط خوابگاهي فرصت بي نظيري است ، فوقالعاده بي نظير است . طوري که به نظرم اهميت اين مساله کمتر از خود تحصيل در دانشگاه نيست.
یه فامیل داریم که هر وقت میره مهمونی میره یه گوشه میشینه باکسی حرف نمیزنه،همه فکر میکنن خودشو میگیره
خیلیم مذهبیه ،باعث شده خیلیا بدشون بیاد
میدونین دوری از مردم و آدما و ادا اصول درآوردن چه تاثیری روشون میذاره؟؟ فکرشون راجع به مذهبیا چی میشه؟؟
منزجر میشن
همنشین بد به کسی میگن که دوستتون باشه تو خونتون باشه یا همکارتون باشه
مهمونی رفتن و جاهای موقتی اون قدری تاثیر نداره که هزارتا تهمت و غیبتو بجاش برا خودتون بخرین
هیچ انسانی در اصل گوشه گیر نیست ولی انسانها به دلیل نیافتن هم دل و هم سخن گوشه گیر بودن را انتخاب میکنند چندی پیش تلویزیون یک مستندی را از زندگی سهراب سپهری نمایش می داد و یکی از بقالهای سرکوچه او را به گوشه گیر بودن متهم می کرد
آقا اینها که نمی توانند با بعضی از مردم سر گرون شدن دو کیلو گوشت و مرغ صحبت کنند فکر اینها در عوالم دیگر است
اگر کسی که با دیگری تناسب روحی نداشته باشد خود به خود از هم دور می شوند
و همچنين انديشيدن در اين سوالات: تلويحاً اين سخنتان ، ضعف ايمان شما را بيان ميکند يا اين دوستان همخوابگاهي شما را؟
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته
جناب من مهدیم بنده متاسفانه با نظر شما مخالفم.
آنچه که یا زهرای گرامی مطرح میکنند ریشه علمی و دینی دارد.
البته به شرطیکه کفر یا انحراف را درست تشخیص داده باشند.
جناب یا زهرا
همنشینی دارای تعریفی است که اگر این شرایط در مراوده شما با همخوابگاهیتان وجود دارد بهتر است شرایط این ارتباط را تغئیر دهید.
اگر ایشان مباحث و عقایدشان را مدام برای شما تکرار میکند و در این مباحث معیارهای دنیا پرستی است.
اگر به اصرار ماجرا جوئیهایشان را به شما میگویند
اگر به اعمال ناشایست و وسوسه انگیز عادت دارد و با حض از این اعمال یاد میکند.
اگر شما در الفاظ و زبانشان شاهد زشتی و پلیدی بطور مدام هستید
بهتر است خوابگاهتان را عوض کنید.
چون خواه ناخواه تاثیر منفی روی شما خواهد گذاشت.
اگر شما قدرت بیان و تکلم - حوصله و علم کافی برای مهار انحراف عقاید ایشان دارید سعی تان را بکنید.
ولی اگر دیدید نشد دوری کنید به شکلی که مسائلی که در بالا گفته شد وسوسه در دل شما ایجاد نکند.
و این برای شما بهتر است.
موفق باشید
یاحق
باسلام! با اينكه ميدونم رابطه با انسان هايي كه ايمانشون ضعيفه وبه خيلي از قوانين ديني پايبند نيستن،روي رفتار وايمان آدم تاثير ميذاره،اما در زندگي خوابگاهي وقتي در كنار چندنفر كه هم اتاقي هام محسوب ميشن زندگي ميكنم،چون آدم آرومي نيستم ويه كم شلوغم{البته از نوع مثبتش}نميتونم آروم بشينم يه گوشه وباهاشون كمتر حرف بزنم وشوخي نكنم.وگاهي وقتا كنارشون ميشينم وبا هم ميزنيم.واسه همين از اين قضيه ناراحتم،وفكر ميكنم اين امر باعث دوري من از خدا ميشه. آيا واقعا همينطوره؟
با سلام
خاندان وحى در ميان فرمايشات خود، پرهيز از مجالست و رفاقت چند گروه از مردم را به ما دستور و هشدار دادهاند:
1 - همنشينى با كوتاه فكران
آنان كه مايلند در اجتماع داراى شخصيّت شناخته شده و ارزشمندى باشند، بايد در شناخت دوستان و اطرافيان خود سعى كرده و سابقه و اعتبار مردمى آنان را در نظر داشته باشند. دوستان ناشناخته و يا آنان كه به ضعف رأى و يا صفات ديگرى كه مورد قبول مردم نيست شناخته شده اند، نه تنها كمك و پشتيبان انسان در مشكلات نيستند؛ بلكه همواره مشكلى بر مشكلات ديگر مىافزايند. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايند: وَاحْذَرْ صَحابَةَ مَنْ يَفيلُ رَأْيُهُ وَيُنْكَرُ عَمَلُهُ، فَاِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ.1 از مصاحبت با افراد ضعيف الرأى، كه رفتار آنان مورد پذيرش مردم نيست، برحذر باش؛ زيرا كه اعتبار رفيق به رفيق اوست.
از آنجا كه قضاوت مردم، بر جنبههاى ظاهرى استوار است، هميشه ارزش افراد را همانند ارزش دوستان آنان مىدانند.
از اين جهت بايد از دوستى با افراد ضعيف الرأى كه رفتارشان از نظر مردم بىارزش است، دورى نمائيد؛ تا هم از تأثير منفى حالات روحى آنان محفوظ باشيد و هم از نظر اجتماعى در رديف آنان نباشيد.
اين است رهنمود اولين امام و راهنماى عالم هستى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام.
ارج نهادن بر اين رهنمودها و درس آموختن و به كار بستن آنها در برنامه زندگى، آيندهاى درخشان و پربار براى شما به ارمغان مىآورد. رفتار روزانه خود را بر مبناى رهنمودهاى مكتب غنىِّ تشيع قرار دهيد؛ تا به سعادت جاويدان نائل شويد. .
آن گاه كه امكان مبارزه و پيكار با دشمنان دين وجود ندارد، بايد به مبارزه منفى دست زد.
با مبارزه منفى، مىتوان به دشمنان دين ضربه زد و آنان را از رسيدن به مقاصدشان جلوگيرى نمود.
كناره گيرى، بىاعتنايى و عدم صحبت و مجالست با دشمنان دين و بدعتگزاران، نوعى مبارزه منفى به شمار مىآيد.
اين گونه رفتار، اگر وسيله شكست آنان نباشد، حدّاقل يك نوع حفاظت از شرّ نيرنگهاى آنان به شمار مىآيد. امام صادق عليه السلام در روايتى مىفرمايند: لاتَصْحَبُوا اَهْلَ الْبِدَعِ وَلاتُجالِسُوهُمْ فَتَصيرُوا عِنْدَ النَّاسِ كَواحِدٍ مِنْهُمْ، قالَ رَسُولُاللَّهصلى الله عليه وآله وسلم: اَلْمَرْءُ عَلى دينِ خَليلِهِ وَقَرينِهِ2 با بدعتگزاران صحبت نكنيد و با آنان مجالست ننمائيد؛ زيرا به خاطر مصاحبت و مجالست با آنان، در نزد مردم همانند يكى از آنان مىشويد.
آن گاه فرمودند: پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله وسلم فرمودهاند:انسان به دين رفيق و فرد نزديك به خود، مىباشد. بنابراين با دورى كردن و پرهيز از مجالست با آنان، هم از خطر بدنامى و هم از لحاظ تأثير فكرى در امان مىمانيد.
همنشينى با دوستان هواپرست و آنان كه هيچ گونه توجّهى به عالم معنى و آخرت ندارند، ايمان را از قلب افراد مؤمن مىربايد و باعث حضور شياطين گمراه كننده مىشود.
مجالسى را كه هواپرستان آن را تشكيل مىدهند و كنار يكديگر مىنشينند، حربه بسيار مؤثّرى براى نابودى حقّ و حقيقت بشمار مىرود. دشمنان اهل بيت عليهم السلام از صدر اسلام، بارها از تشكيل اين گونه اجتماعات به نفع مقاصد شيطانى خود، سود جستهاند. اوّل مظلوم عالم حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اين گونه اجتماعات را جايگاه حضور شياطين مىدانند و اين حقيقت را در نهج البلاغه چنين بيان مىفرمايند: مُجالَسَةُ اَهْلِ الهَوى مُنْسِأَةٌ لِلْإِيمانِ وَمُحْضِرَةٌ لِلشَّيْطانِ.3 همنشينى با مردمِ هواپرست، ايمان را از خاطرهها بدست فراموشى مىسپارد و سبب حضور شياطين مىشود. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبهاى ديگر يكى از صفات بهترين بندگان خدا را، دورى از مردم هواپرست ذكر مىنمايند و مىفرمايند: اَحَبُّ عِبادِ اللَّهِ اِلَيْهِ عَبْداً ... خَرَجَ مِنْ صِفَةِ العِمى وَمُشارَكَةِ اَهْلِ الْهَوى.4 محبوبترين بندگان خدا نزد وى، بندهاى است ... كه از كوردلى رهيده و از شركت با اهل هوى دورى گزيده است. نشست و برخاست با افرادى كه اهل فسق و فجورند و انس با آنان، چنان در زندگى ديگران مؤثّر است كه نه تنها مردم معمولى، بلكه گاهى نيكان جامعه نيز - اگر با آنان مجالست كنند - در كردار و رفتارشان، اثرات سوء و منفى ايجاد مىشود؛ به گونهاى كه صفات نيك را از آنان سلب مىكند و آنان را در رديف افراد شرير جامعه قرار مىدهد.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايند: مُجالَسَةُ الْاَبْرارِ لِلْفُجَّارِ تُلْحِقُ الْاَبْرارَ بِالْفُجَّارِ.5 همنشينى نيكان با اهل فسق و فجور، آنان را به فجّار ملحق مىنمايد. و در روايت ديگرى مىفرمايند: اِيَّاكَ وَمُصاحَبَةَ الْفُسَّاقِ.6 از هم سخن بودن با فسّاق، پرهيز كن. اينها نمونهاى است از دستورات خاندان وحى عليهم السلام كه هشدارى عمومى براى همه انسانها است. خداوند كريم در قرآن مجيد مىفرمايد: «فَاعْرِضْ عَمَنَّ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَلَمْ يُرِدْ اِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا ».7 از كسى كه از ياد ما روى گردانيده و ارادهاى جز زندگى دنيا ندارد، دورى كن.
زيرا هدف اين گروه، تنها زر اندوزى و بهرههاى مادّى دنيا است و هر چه بيندوزند، به جستجوى بيشتر از آن مىروند؛ گوئى كه در آرزوى گنج قارون هستند.
قرآن به اين واقعيّت تصريح فرموده است: «قالَ الَّذينَ يُريدُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما اوُتِيَ قارُونَ اِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ ».8 آنان كه اراده زندگى دنيا را دارند، گفتند: اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده، از آن ما بود! بدرستى كه او داراى بهره عظيم است. اين گونه افراد بر فرضى كه مال قارون را بدست آورند، باز در جستجوى ثروت و قدرت بيشتر هستند. آيا مصاحبت، رفاقت و همنشينى با اين گونه افراد هواپرست، انسان را به خدا نزديك مىكند يا به سوى دنياى فانى مىكشاند؟! اين گونه افراد همچون شمشير برنده كه جان شيرين را از پيكر افراد خارج مىكند، ارزش همنشينان خود را از بين مىبرند. حضرت امام جوادعليه السلام مىفرمايند: اِيَّاكَ وَمُصاحَبَةَ الشَّريرِ فَاِنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَيَقْبُحُ اَثَرُهُ.9 از مصاحبت و همنشينى با فرد شرير، پرهيز كن؛ زيرا كه او همانند شمشيرِ از نيام كشيده است ظاهرى نيكو و اثرى قبيح دارد. با بدان كم نشين كه بدمانى
خو پذير است نفس انسانى
من نديدم سلامتى ز خسان
گر تو ديدى سلام ما برسان
همان گونه كه مصاحبت با بزرگان و اولياء خدا دليل بر عقل و فهم انسان است، مجالست با اشرار خلاف آنست. حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودهاند: لَيْسَ مَنْ خالَطَ الْاَشْرارَ بِذي مَعْقُولٍ.10 كسى كه با اشرار همنشينى كند فرد معقولى نيست.
زيرا همنشينى با فرد شرير، ارزشهاى حياتى را ويران مىكند و انسان را نسبت به اخيار و اولياء خدا بدبين مىنمايد.
گمانهاى پسنديده و حسن ظنّ به افراد صالح و شخصيّتهاى خودساخته و مهذّب، بر اثر همنشينى با افراد گمراه و شرير، تبديل به پندارهاى اشتباه نسبت به آنان مىشود. اين واقعيت را اوّل مظلوم عالم حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام اين گونه بيان فرمودهاند: صُحْبَةُ الْاَشْرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِ بِالْاَخْيارِ.11 مصاحبت با اشرار، باعث پندار زشت و سوء ظنّ نسبت به اخيار مىشود. زيرا نه تنها بودن در نزد آنها و ديدار آنان آثارى ناپسند دارد، بلكه گفتار زهرآلود آنان نيز، انسان را به گمراهى و فساد مىكشاند.
بسيارى از افراد، بر اثر رفاقت و گفتگو با افراد گمراه و تشكيك آنان، مسائل واضح بر ايشان بصورت مشكلى بزرگ جلوهگر مىشود. اين روايت منسوب به امام صادق عليه السلام است كه فرمودهاند: لاتُجالِسْ مَنْ يَشْكُلُ عَلَيْهِ الْواضِحِ.12 با كسى كه امر واضح بر او مشكل است، مجالست مكن. اين گونه افراد بر اثر اندك بودن اطلاعاتى كه از دين دارند، وسوسههاى شيطان در آنان رسوخ مىنمايد و آنها را به همنشينان خود القاء مىكنند.
دوستان آنان نيز بر اثر ضعف پايه هاى اعتقادى، اين گونه شبهات را پذيرا مىشوند و در نتيجه افراد پاك ولى ساده لوح، بر اثر رفاقت با افراد شكّاك، همرنگ آنان مىشوند. حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: مَنْ جالَسَ اَهْلَ الرَّيْبِ فَهُوَ مُريبٌ.13 كسى كه با اهل شكّ مجالست كند، او نيز گرفتار شكّ مىشود. گويند ز مرگ سختتر چيزى نيست
باور منما كه هست، گويم به تو چيست
با مردم بد سرشت محشور شدن
سخت است ز صد هزار مردن و زيست
نتيجه بحث
براى جذب شدن به سوى خوبيها، همنشينى با بزرگانِ خودساختهاى كه سوختهاند و خود را ساختهاند، نقش اساسى و فراوان دارد. از مصاحبت با اين گونه افراد استفاده كنيد و بر نيروهاى روحىِ خود بيفزائيد.
مجالست با شخصيّتهاى بزرگى كه مردم را به سوى خدا و آلاللَّه دعوت مىكنند، باعث تعالىِ روح و افزايش ارزشهاى معنوى مىشود. اين حقيقتى است بزرگ كه مكتب اهل بيت عليهم السلام آن را به ما مىآموزد.
بنابراين از آن غفلت نورزيد و با نشستن در محضر بزرگان دين و فراگرفتن دستورات و راهنمائيهاى آنان، اعتقادات قلبى خود را بيمه نمائيد و آنها را در اعماقِ قلب خود جاى دهيد. از همنشينى با افراد گمراه، هواپرست، كوتاهفكر و شكّاك، دورى كنيد تا سرمايه هاى اعتقادى شما تاراج نشود و از گزند شياطين جنّ و انس محفوظ بمانيد.
در صورتى كه شرايط همنشينى با افراد را رعايت كنيد، راه خود را به سوى مقاصد عالى هموار مىسازيد. با بدان كم نشين كه صحبت بد
گرچه پاكى، تو را پليد كند
آفتابى به اين بزرگى را
پارهاى ابر ناپديد كند
1- نهج البلاغه: نامه 69 .
(2)-اصول كافى: 375/2. (3) - و 2 . نهج البلاغه: خطبه 86 .
(4) -
(5) - بحار الأنوار: 197/74.
(6) - شرح غرر الحكم: 289/2.
(7) - سوره نجم ، آيه 29.
(8) - سوره قصص ، آيه 79.
(9) - بحار الأنوار: 364/78.
(10) - شرح غرر الحكم: 86/5.
(11) - بحار الأنوار: 12/78.
(12) - بحار الأنوار: 307/70.
(13) - بحار الأنوار: 197/74
به نظر من آدم با هر کسی میتونه دوستی کنه.
من میتونم یه دوست مسیحی یا حتی لائیک داشته باشم و حتی در مورد دین باهاش بحث کنم.
به نظر من آدمهایی که دینی غیر از دین ما دارن مارو با زوایای دیگه از دینمون آشنا میکنن. چون دارن از بیرون و به دور از احساسات میبینن.
ولی همیشه فاصله ای هست.
فاصله باید حفظ شه.
آدمهای مذهبی واسه اینکه نکنه خدای نکرده تو دینشون و اعتقاداتشون خللی ایجاد بشه از مصاحبت با اونا خود داری میکنن.
ولی به نظر من این طور کور کورانه دین داشتن به درد .... میخوره. اگه دین آدم میخواد با همنشینیه دو تا بی ایمان از بین بره ، همون بهتر که از بین بره. من و خواهرم همیشه با هم تو این زمینه مشکل داریم .
اون میگه مسلمون نباید خودشو در معرض شک و شبهه قرار بده و کلا با آدمهای بی ایمان بد برخورد میکنه . ولی من اینو قبول ندارم. مردی به اینه که ایمانتو در کنار اونا حفظ کنی. نه اینکه بری خودتو یه گوشه حبس کنی بعدش بگی من ایمانم قویه.
اگه دین آدم میخواد با همنشینیه دو تا بی ایمان از بین بره ، همون بهتر که از بین بره.
بسم الله الرحمن الرحیم
بدترین اثر همنشینی با انسانهای بی ایمان و حتی سست ایمان از دست دادن نفحات رحمانیه است
که نتیجه ان ایجاد غفلتی سنگین خواهد بود ولو اینکه شخص دارای بهترین مراتب ایمان هم باشد و کثرت عبادت
شیاطین اطراف انسانهای بی ایمان چنان اثر منفی بر روح این شخص خواهند گذاشت که به این راحتی ها پاک نخواهد شد
یک جا بحث دین است و یکجا بحث محبت حق
دین شرعی با این چیزها اسیب نمی بینه
دین قلبی و محبت است که با اینها داغون میشه
ولی من اینو قبول ندارم .
من دوستای زیادی دارم که تو ایمانشون سستن و حتی دوستای لائیک و مارکسیست و ... دارم ولی یه کوچولو حتی یه کوچولو هم از محبتم :hamdel: نسبت به خدا و اهل بیت و دین قلبیم کم نشده.
درسته ! از حرفاشون شبهاتی تو ذهنم پیش میاد ولی اینو دوست دارم و میرم دنبالش و جوابشو پیدا میکنم و این باعث میشه که از دینم لذت ببرم.:hamdel:
من دوستای زیادی دارم که تو ایمانشون سستن و حتی دوستای لائیک و مارکسیست و ... دارم ولی یه کوچولو حتی یه کوچولو هم از محبتم نسبت به خدا و اهل بیت و دین قلبیم کم نشده.
محبت شما ستودنی است
ولی هر گردی گردو نیست
مطلب بنده را کامل بخوانید حرف از نفحات است
من دوستای زیادی دارم
اگر محبت انها در دلتان است پس به ایمانتان شک کنید
محبت حاصل نمی شود مگر از طریق دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان
و دراین مقال حرف بسیار است .........
نکته ای که در ارتباط با دوستان باید مد نظر بگیریم این است که نفس انسان همواره اثرپذير است. از اين رو اعمال و حركات و افعال دوستان اثر مستقيم در روحيّات و خلق و خوي اشخاص دارد به گونه اي كه سهم زيادي از شخصيت انسان به واسطه ي معاشران و دوستان او شكل مي گيرد.بعضی ار مواقع ما با افراد ی که نسبت به امور دین بی تفاوت هستند ارتباط عمیقی داریم اما در عین حال از تأثیرپذیری روح غافلیم. همانگونه که دوست خوب اثرات سازنده ومهمی دروجود انسان دارد ،به همان نسبت و شاید بیشتر دوستان بد ورفیق فاسد و منحرف وناباب تاثیر خطرناک وغیر قابل انکاری در بدبختی وفساد وضعف آدمی دارد،به نحوی که تنهابودن وبدون دوست سپری کردن بهتر از دوست بد قلمداد شده است. البته در این جا منظور محدود کردن ارتباطات ودوستیها نیست بلکه آگاهی وبصیرت لازم برای برقراری این نوع ارتباطات می باشد.اما نا گفته نماند که بعضی از ارتباطات ودوستیها هم ارزش لازم را ندارند.
بعضی ار مواقع ما با افراد ی که نسبت به امور دین بی تفاوت هستند ارتباط عمیقی داریم
:Ghamgin:
این بی تفاوتی با مخالفت فرق میکنه؟؟میشه توضیح بدید؟
من فکر میکنم بی تفاوتی خیلی بدتره! چون آدم موضعش با مخالف مشخصه..اما اونی که بی تفاوت باشه...:Ghamgin: و ارتباط هم عمیق باشه...
رفتار ما باید چه جوری باشه؟من گاهی در این نوع برخوردها به این فکر میکنم که مگه من خودم چی هستم که بخوام به خاطر بدی و طرز فکر بقیه (بخصوص قشر بی تفاوت) با اونها قطع ارتباط کنم؟ از طرفی تاثیر پذیری مسئله ی انکار نشدنیه...من بارها شده به خاطر تاثیراتی که گرفتم سست شدم.
:ghamgin: این بی تفاوتی با مخالفت فرق میکنه؟؟میشه توضیح بدید؟ من فکر میکنم بی تفاوتی خیلی بدتره! چون آدم موضعش با مخالف مشخصه..اما اونی که بی تفاوت باشه...:ghamgin: و ارتباط هم عمیق باشه... رفتار ما باید چه جوری باشه؟من گاهی در این نوع برخوردها به این فکر میکنم که مگه من خودم چی هستم که بخوام به خاطر بدی و طرز فکر بقیه (بخصوص قشر بی تفاوت) با اونها قطع ارتباط کنم؟ از طرفی تاثیر پذیری مسئله ی انکار نشدنیه...من بارها شده به خاطر تاثیراتی که گرفتم سست شدم.
چیزی که در دوستیها باید بهش توجه کرد میزان تأثیر پذیری انسان از دوست است.گاهی وقتها برخورد ما با دیگران در حد سلام واحوالپرسیه در این نوع معاشرت ها چون ما زمان زیادی را با افراد سپری نمی کنیم وارتباطاتمون محدود هست میزان تأثیرگذاری وتأثیرپذیری هم ناچیز است ومشکل چندانی را برای ما به وجود نمی آورد. اما مشکل از جایی شروع میشه که ما شخص یا اشخاصی را انتخاب می کنیم وبا اونها طرح دوستی می ریزیم وارتباطمون با اونها خیلی زیاده به گونه ای که نشست وبرخاست وگفتگو وبحث ورفت وآمد هامون همواره با همدیگه است وزمان زیادی را برای با هم بودن سپری میکنیم.حالا اگر تو این دوستیها دقت لازم به عمل نیاد به همون میزان میتونه خطرناک باشه. ارتباط با دوستان هم بر روی عقاید ما تأثیر میزاره وهم بر روی گفتار وهم رفتار وکردار ما.چه بسا افرادی را دیدیم که در اثر دوستی با دیگران حتی تکه کلامشون هم شبیه دوستانشون شده. بنابراین در ارتباط با دوستان باید همون منفذ تأثیر پذیری را ببندیم(البته منظور تأثیر بد گرفتن هست)مثلا کسی که با عقاید ما کاملا مخالف هست اما در عین حال رفتارمطلوبی دارد این نوع دوستی از حیث عمل ورفتار ممکن است برای ما مفید باشد چرا که آن شخص متخلق به اخلاق نیک می باشد اما از حیث اعتقاد (اگر اعتقادش صحیح نباشد)ممکن است برای ما خطرناک باشد پس در این نوع دوستی باید حواسمان به عقایدمان باشد واگر احساس کردیم کوچکترین اثر نامطلوبی گرفته ایم د وستی را محدود کنیم. در رابطه با کسانی هم که عقایدشان حق اشت اما در عمل بی تفاوت هستند باز در اینجا منفذ تأثیر پذیری عمل است نه عقاید .بنابراین اینجا وظیفه ی ما حفط خود از تقلید در عمل می باشد .دراین نوع ارتباطات هم اگر ما نتوانستیم منفذ تأثیرپذیری را ببندیم باید دوستی را محدود کنیم. این که شما فرمودید من در آن حد نیستم که بخواهم با دیگران مخالفت کنم ویا قطع رابطه کنم، باید بدانیم که آنچه در این جا مطرح است تعارف بردار نیست چرا که پای تأثیر پذیری روح در میان است. حضرت محمد صل الله وعلیه واله می فرمایند : همنشین شایسته همانند عطر فروش است ، اگر چیزی به تو ندهد بوی عطرش به تو خواهد رسید. کنزالعمال جلد 9 حدیث 24676 همانطورکه انسان ازعطاری عبورکندبوی خوش به اومیرسدهمنشینی با خوبان اورانشاط میدهد وخلق وخوی انهادراخلاق اواثر داردوهمنشینی بابدان هم بوی بد وخلق وخوی بدبه همراه می اورد. چرا که انسان خواه ناخواه تأثيرپذير است و بخش مهمي از افکار و صفات اخلاقي خود را از طريق دوستانش ميگيرد. تأثیر دوست بر دوست ناگهانی و ملموس نیست تا به راحتی بتوان درست را از نادرست تشخیص داد، بلکه تأثیر آن تدریجی و پنهان می باشد. البته وظیفه ی ما در انتخاب دوست، امتحان دوست هم هست تکلیفی که ما کمتر به آن توجه می کنیم.بنابراین، در شرایط جامعهی امروزی موضوع امتحان دوست قبل از انتخاب آن، با دقّت باید مورد توجه قرار گیرد و از برقراری دوستی های ناگهانی که با عجله و بدون فکر و اندیشه صورت می گیرد،پرهیز شود
با عرض سلام و تشکر از مطالب خوب کارشناسان محترم
مطالبی بیان شد در مورد ویژگی های یک دوست و هم نشین خوب .
اما ما در اجتماع ، ناگزیریم که با دیگران ارتباط برقرار کنیم ، اما ممکنه شخصی با ویژگی هایی که ذکر شد رو پیدا نکنیم و یا اگر پیدا کردیم نتوانیم ارتباط زیادی با هم داشته باشیم .
حالا سؤال من اینه که :
1) افرادی که مثلا ما رو به یاد خدا نمی اندازند ، یا از لحاظ مذهبی و اعتقادی افراد آنچنان رشد یافته ای نیستند ، اما به هر دلیل با ما دوست هستند رو باید چیکار کرد؟
به هر حال زمانی این ارتباط دوستانه ایجاد شده و بعد از گذشت سالها از اون زمان ، شاید سخت باشه که حتی آرام آرام باهاشون ارتباط رو قطع کنیم.
به هر حال مثلا اگر من ارتباط رو کم کنم ، از جانب اون شخص ، این رابطه ادامه پیدا می کنه.
در این مواقع باید چه کرد؟
از طرفی ، اگر ارتباط قراره که کم بشه ، اون شخص باید بفهمه که دلیل این کار چی بوده .
چه طور باید به او فهماند؟
2) افرادی در اطراف ما هستند که مثلا حجاب درستی ندارند یا نماز نمی خوانند یا رفتارهای شایسته ای ندارند.
آیا در هنگام صحبت کردن و برقراری ارتباط با اونها نباید مثلا با خوش خلقی و لبخند باهاشون صحبت کرد؟
به نظر حقیر ، اگر قرار هست که ما رفتار خشکی هم داشته باشیم ، طرف مقابل باید بداند که این رفتار خشک به چه دلیل بوده ، وگرنه به محض دیدن این رفتار ، اون رو به حساب مذهبی بودن می گذارند. و یا پیامدهای منفی دیگری ممکنه داشته باشه.
3) اگر ما هم نشین خوبی نداشتیم ، نمیشه که تنها بمانیم! باید چه کرد؟
4) اگر هم نشین ما ، تمامی معیارهای یک دوست خوب رو نداشت و به هر دلیل با او رابطه ی دوستانه ای برقرار کردیم ، چه کنیم که کمتر از او تاثیر بپذیریم؟
چه کار کنیم که محکم و پابرجا باشیم و ذره ای از اعتقادات مان سست نشود؟
ولی من اینو قبول ندارم .
من دوستای زیادی دارم که تو ایمانشون سستن و حتی دوستای لائیک و مارکسیست و ... دارم ولی یه کوچولو حتی یه کوچولو هم از محبتم :hamdel: نسبت به خدا و اهل بیت و دین قلبیم کم نشده.
درسته ! از حرفاشون شبهاتی تو ذهنم پیش میاد ولی اینو دوست دارم و میرم دنبالش و جوابشو پیدا میکنم و این باعث میشه که از دینم لذت ببرم.:hamdel:
سلام و عرض ادب خدمت نکیسای گرامی نکته قابل توجهیست که من دوستانی لائیک دارم ولی در من اثر نمی گذارند و گاه موجب پیشرفت من می شوند. اجازه بدهید برای مشخص شدن موضع بحث و نظر دین در این باره از جمع زیادی از روایات، حدیثی را از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای شما نقل کنم: رسول گرامی فرمودند:لیس دین الاّ الحب و البغض؛ دین به جز دوست داشتن(افراد هدایت شده) و دشمنی(با افراد منحرف)،(دین) نیست. برداشتی که از این حدیث گران بها می شود این است که برای تشکیل دین در قلب ما احتیاج به اصلی داریم که آن دوست داشتن بندگان حقیقی خداوند و دشمنی کردن با منحرفان از راه حق است.
و این اصل به خاطر: 1- دور شدن ما از تاثیر پذیری از راهیان شرک و منیت و سقوط است. 2- اعلام انزجار و تبری و تحریم کج اندیشان است. 3- اعلام همراهی با اهل ایمان است. 4- امر به معروف و نهی از منکر افراد گمراه. 5- و ... بنده هم مثل شما با افراد لائیک و منکر خدا و ... برخورد زیادی دارم ولی هیچ دوستی و محبتی با آنها ندارم جز اینکه به عنوان یک مسلمان و شیعه تمایل دارم وسیله هدایت آنها بشوم. و اگر قرار باشد این ارتباط تاثیری در بد اندیشیی آنها نداشته باشد و یا نتوانتم بر آنها تاثیر مثبت بگذارم ، مطمئن باشید قطع ارتباط می کنم. البته تمام حرف بر سر افرادی بود که گمراه اند، نه شیعیان ضعیف الایمان که قبول دارند ولی در راه دین داری تنبل و یا جاهل اند. این نوع افراد را باید کمک نمود و راهی دیار یارشان کرد. و باز تذکری دیگر اینکه نسبت به همین نوع افراد هم نباید بی تفاوت باشیم و بدون تلاش برای تصحیح روش به ارتباط ادامه دهیم،به هزار و یک دلیل که تقدیم خواهم نمود.
قال (امام مجتبی) علیه السلام: لبعض ولده: یا بنی لاتواخ احدا حتی تعرف موارده و مصادره فأذا ستنبطت الخبره و رضیت العشره فآخه علی اقاله العثره و المواساه فی العسره.
حضرت به یکی از فرزندانش فرمود: ای پسر جانم با أحدی برادری مکن تا بدانی کجاها می رود و کجاها می آید و چه ریشه ای دارد، و چون خوب از حالش آگاه شدی و معاشرتش را پسندیدی با او برادری کن بشرط اینکه از لغزش هم در گذرید و در تنگی معاش با یکدیگر مواساه نمائید.
تحف العقول ص/ 36.
اولین قدم در انتخاب دوست، شناخت دوست است .که همانگونه که در پستهای قبلی هم اشاره شد امتحان کردن دوست قبل از دوستی راه مناسبی برای بدست آوردن این شناخت است.
2) افرادی در اطراف ما هستند که مثلا حجاب درستی ندارند یا نماز نمی خوانند یا رفتارهای شایسته ای ندارند.
آیا در هنگام صحبت کردن و برقراری ارتباط با اونها نباید مثلا با خوش خلقی و لبخند باهاشون صحبت کرد؟
به نظر حقیر ، اگر قرار هست که ما رفتار خشکی هم داشته باشیم ، طرف مقابل باید بداند که این رفتار خشک به چه دلیل بوده ، وگرنه به محض دیدن این رفتار ، اون رو به حساب مذهبی بودن می گذارند. و یا پیامدهای منفی دیگری ممکنه داشته باشه.
3) اگر ما هم نشین خوبی نداشتیم ، نمیشه که تنها بمانیم! باید چه کرد؟
4) اگر هم نشین ما ، تمامی معیارهای یک دوست خوب رو نداشت و به هر دلیل با او رابطه ی دوستانه ای برقرار کردیم ، چه کنیم که کمتر از او تاثیر بپذیریم؟
چه کار کنیم که محکم و پابرجا باشیم و ذره ای از اعتقادات مان سست نشود؟
با تشکر فراوان.
قبل از انتخاب دوست باید به ملاکهای انتخاب توجه کرد. در روایات از دوستی با افراد خیانت کار ،قاطع رحم،سخن چین وعیب جو برحذر شده ایم.
افرادی که ما با آنها دوست هستیم ممکن است جزء گروه عالمان و حکیمان و پرهیزگاران باشند ،که بالاترین طبقاتند. گروهی نیز ممکن است خدایی ناکرده، جزء نادانان و فاسقان و اشرار باشند که در پایین ترین طبقات جاى دارند. البته میان این دو طبقه درجات متعدد و مراتب بسیارى است .
بنابراین برخورد ما در دوستیها نیز باید با در نظر گرفتن گروهی باشدکه دوستان ما جزء آن می باشند.
پس ما باید میان دوستان خود از حیث محبت قلبى تفاوت قایل شویم . محبت کردن ما به دوستان باید بر اساس صفات درونی وسنجیدن فضائل ورذائل اخلاقی آنها باشد.همچنین از حیث ارزش و بزرگوارى و احترام شخصى، باید اختلاف میان آنها را در نظرگرفت و هر کدام را در حد استحقاقى که دارند مورد اکرام و احترام قرار داد. پس در دوستیها باید آنچه را در خور وشایسته ی دوست است بى کم و کاست رعایت کرد.
وصیت امیرمؤمنان (ع ) به فرزندش امام حسن (ع )درباره معاشرت با دوستان نیز بسیار آموزنده است.
حضرت در این باره فـرمـوده اند: خود را وادار کن بر پیوستن به دوست خویش به هنگام جدایى او, و برمهربانى و دوسـتـى بـه هنگام روى گردانیدن او, و بر بخشش در وقت بخل ورزى او, و برنزدیکى به هنگام دورى جـسـتـن او, و بـر نرمى هنگام درشتى کردن او, و بر عذر در وقت بدکردارى او تا آن جا که گویا تو او را بنده اى و او را بر تو نعمتى است .
و زنهار از این که این روش را در غیر جاى خود به کار برى یا نسبت به کسى که شایستگى آن را ندارد به جا آورى .