بررسی حدیث،کوروش بزرگ : مرد پارسی دروغ نگوید حتی بهنگام مرگ در جنگ

تب‌های اولیه

178 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هردوت تازه بعضی جاهای تاریخ هم برای ایرانی ها یه کم به نفع خودش نوشته
ولی باز با اینجوریش جرات نکرد از کوروش بزرگ چرت و پرت بنویسه
جالبی به اینه
شاپور شهبازی رو مستند تاریخی بزرگ میدونند و هرودوت رو کشک بادمجان میدونند Lol
بعدشم این جمله از زبان کس دیگه میگید (بنابراین می توان گفت که ایشان آزادی خود را از هخامنشیان دارند و این هخامنشیان بودند که تورات را " قانون نامه رسمی " یهودیان کردند)
چیزی خودتان بهش اضافه نکنید چون کاربران اشتباه فکر میکنن

پیوست :

پس از تسخیر بابل تمامی سرزمین‌هایی که مطیع آن بودند به اطاعت کوروش درآمدند. از آن جمله می‌توان فلسطین و شهرهای فینیقیه را نام برد. کوروش دستور آزادی تمامی اسیران یهودی در بابل را که توسط بخت النصر به بابل آورده شده بودند صادر کرده و اجازه داد که یهودیان به فلسطین مراجعت کرده و معابد قدیم خود را که خراب شده بود، تعمیر نمایند.[۳۱] لازم به تذکر است که نام کورش در کتاب مقدس عهد عتیق در نوزده آیه ذکر شده و در چند آیه مورد ستایش قرار گرفته‌است. در کتاب اشعیای نبی در باب ۴۵ آیهٔ اول کوروش را «مسیح» یعنی نجات‌دهنده خوانده و چنین می‌نویسد:

«

خداوند به مسیح خود یعنی کوروش که دست او را گرفتم تا به حضور وی امت‌ها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازه‌ها دیگر بسته نشود، چنین می‌گوید که من پیش روی تو خواهم خرامید و مکان‌های ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهای برنجین را شکسته، پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنج‌های ظلمت و خزائن مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من، یهوه، که تو را به اسمت خوانده‌ام خدای اسرائیل می‌باشم. به خاطر بندهٔ خود یعقوب و برگزیدهٔ خویش اسرائیل، هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خوانده‌ام و ملقب ساختم. من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نیست. من کمر تو را بستم، هنگامی که مرا نشناختی. تا از مشرق آفتاب و مغرب بدانند که سوای من احدی نیست. پدید آوردندهٔ نور و آفرینندهٔ ظلمت.(آیهٔ ۸) [۳۲]

»

در مورد رهایی قوم یهود از اسارت بابل، در کتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۶ آیات ۲۲ و ۲۳ چنین نوشته شده‌است:

«

خداوند روح کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را مرقوم داشت، کوروش پادشاه پارس چنین می‌فرماید. یهوه خدای آسمان‌ها تمامی ممالک زمین را به من داده‌است و او مرا امر فرمود که خانه‌ای برای وی در اورشلیم که در یهود است، بنا نمایم.[۳۳]

»

مانند همین مضمون نیز در کتاب عزرا باب اول آیات اول تا چهارم آمده‌است. اشعیای نبی نیز در باب ۴۴ آیه ۲۸ چنین می‌نویسد:

«

(خدا) دربارهٔ کوروش می‌گوید: که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به انجام خواهد رسانید و (خدا) دربارهٔ اورشلیم می‌گوید بنا خواهد شد و دربارهٔ هیکل که بنیاد نو، نهاده خواهد گشت. [۳۴]

mr.programmer;162610 نوشت:

»

در مورد رهایی قوم یهود از اسارت بابل، در کتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۶ آیات ۲۲ و ۲۳ چنین نوشته شده‌است:

«

خداوند روح کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را مرقوم داشت، کوروش پادشاه پارس چنین می‌فرماید. یهوه خدای آسمان‌ها تمامی ممالک زمین را به من داده‌است و او مرا امر فرمود که خانه‌ای برای وی در اورشلیم که در یهود است، بنا نمایم.[۳۳]

»

مانند همین مضمون نیز در کتاب عزرا باب اول آیات اول تا چهارم آمده‌است. اشعیای نبی نیز در باب ۴۴ آیه ۲۸ چنین می‌نویسد:

«

(خدا) دربارهٔ کوروش می‌گوید: که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به انجام خواهد رسانید و (خدا) دربارهٔ اورشلیم می‌گوید بنا خواهد شد و دربارهٔ هیکل که بنیاد نو، نهاده خواهد گشت. [۳۴]

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic]افسانه ساختگي اسارت يهوديان در بابل

[=Century Gothic]موضوع اسارت يهوديان حداقل از دو جهت دستاويز چند گروه شده است ، نخست آنكه يهوديان آنرا بعنوان دومين مظلوميت بزرگ يهود درطول تاريخ مطرح نموده اند و دوم آنكه عده اي آزادي آن ها توسط كوروش را نشان رهايي از بردگي يا برانداختن بردگي جا انداخته اند كه لازم به ذكر است اصولا در هيچ كتيبه اي حتي منشور كوروش سخني مبني بر برانداختن برده داري نيامده است ...
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اما يهوديان چگونه و به چه دليل راهي بابل شدند ؟
در زمان جنگ بخت النصر با ارتش فرعون مصر و متحدين آشوري او يهوياقيم شاه يهود و متحد و خراجگزار فرعون بود،(كتاب دوم پادشاهان،٢٣ / ٣)
ولي بخت النصر به رغم پيروزي بر ارتش مصر به قلمرو دولت كوچك يهود تعرض نكرد
ben-sasson, ibid, p. 153.
و تنها از اين پس يهوياقيم خراج ساليانه خود را به دولت بابل تقديم مي نمود.تمكين يهوياقيم به بخت النصر سه سال بيشتر دوام نداشت و به تعبير نويسندگان تاريخ شاهان يهود " عاصي" شد.
(كتاب دوم پادشاهان،٢4 / 1)

پيمان شكني شاه يهود :

[=Century Gothic]
اين عصيان همراه شد با ااتحاد سه دولت كوچك غزه اشقلون و اشدود و دولتهاي صور و اورشليم در زير رهبري فرعون مصر...
در نتيجه در سال 598 پ.م بخت النصر به غرب لشكر كشيد.
[=Century Gothic]حكمرانان و رجال هوادار مصر در 5 دولت فوق را به عنوان " تبعيدي"به بابل منتقل كرد و حكمرانان محلي را در آن مناطق منصوب كرد.يكي از اين تبعيديان يهوياكين شاه 18 ساله يهود است .

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]تبعيد بابل دومين مظلوميت بزرگ يهوديان در طول تاريخ است كه پس از انهدام قبايل ده گانه شمالي به وسيله امپراتوري آشور حادث شد.كه همانطور كه بازخواني كرديم و خواهيم كرد ،بيشتر يك جعل و دروغ بزرگ است تا يك واقعيت...

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اين تبعيد در حاليست كه در طول تاريخ پيمان شكنان
يهوياقيم و پسرش شاهاني ستمگر بودند و در عهد عتيق از آنان به نيكي ياد نشده است ...
در كتاب دوم پادشاهان مي خوانيم :« آنچه در نظر خداوند ناپسند بود موافق هرآنچه پدرش كرده بود به عمل آورد»

ورود بخت النصر به اورشليم بدون خونريزي و غارت و كشتار بود و سخني از اين موارد هم نيست ..
بن مايه هاي يهودي از تخليه خزانه دربار و معبد سليمان سخن ميگويند كه طبق روال آنزمان بعنوان غرامت ضبط مي شده ولي آنهم خالي از دروغ و بزرگنمايي نيست چون در تهاجم دوم بخت النصر هنوز ثروت انبوهي مانده بود ...
كتاب دوم تواريخ ايام – و كتاب ارميا نبي

بخت النصر يهوياكين را با چندي از بزرگان و هزاران تن از غلامان و كنيزان و ... به بابل برد و عموي 21 ساله يهوياكين به نام صدقيا را در سمت نائب السلطنه شاه يهود در اورشليم منصوب كرد.
كتاب دوم پادشاهان 24/17
برخي اين تعداد را ده هزار نفر ذكر كرده اند ....

بخت النصر فردي بيگانه را بر يهود نگمارد ، (كوروش درباره بابل چنين كرد)بلكه فردي كه يهودي و بيطرف يا
هوادار بابل بود به حكمراني ميگماشت و اين سياست در دولتهاي ديگر فلسطيني تكرار شد...

يافته هاي نوين باستان شناسي نشان مي دهد كه برخلاف تبليغات يهود اين " تبعيديان" به هيچ وجه "اسيــر " و يا مضحك تر از آن " برده"نبودند و در بابل زندگي شاهانه داشتند و در اورشليم ثروت و نفوذ ...

املاك پهناور يهوياكين و بزرگان وكاهنان يهود در سرزمينشان محفوظ بود و توسط كارگزارانشان اداره مي شد و اشراف يهود به طور منظم و آشكار با اورشليم رابطه داشتند و اوامر يهوياكين در دولت يهود مطاع بود.
ben-sasson, ibid, p. 156.

به نوشته دايره المعارف يهودپس از مرگ بخت النصر وضع يهوياكين بهتر شد و هنوز به عنوان شاه يهود در بابل از احترام بسيار زيادي برخوردار بود و ...صدقيا نيز به عنوان جانشين يهوياكين يكتاپرست نبود و به
كفته كتب يهود ، بت پرست بود و...


[=Century Gothic]
[=Century Gothic]پس از سالها آپريس فرعون مصر شد و سياست تهاجمي پسمتيخوس عليه ايران و بابل را ادامه داد و سرانجام در سال 587 بار ديگر بخت النصر به سوي سرزمين هاي غربي به حركت در آمد و در كوران جنگ با ارتش مصر در تابستان 586، اورشليم كه به تعبير كتاب عزرا" كانون فتنه " در منطقه به شمار مي رفت به تصرف در آمد ...بخت النصر معبد سليمان را نابود كرد و گروهي از اشراف را به قتل رساند و ...

ارميا: درون مايه جنبش ارميا عدالت اجتماعيست و او فقط عليه رواج پرستش بعل نمي شورد ، بلكه ستم و ظلم و فساد اجحتماعي نيز آماج اصلي حمله اوست ...

ارميا مخالف سرسخت پيوند دولت يهود با مصر بود و به عكس ازاتحاد با بخت النصرسرسختانه دفاع ميكرد و او را شمشير مقتدر خداوند براي تنبيه مصريان مي ديد.

http://shahaab.blogfa.com/post-54.aspx

و درا خر بعضی سوالهای دوستان بی جواب بوده یا کامل نبوده که بعد از خواندن مطالب زیر بسیاری از جواب ها و بی ربطی ها و اشکار شدن دروغ ها برای شما نمایش داده میشود :

پیوست :-)

خداوند در قرآن كریم از شخصیتی ملقب به « ذوالقرنین » یاد كرده است كه البته در مورد نام واقعی این فرد , میان مفسران و محققان اختلاف است. گرچه اكثر مفسران قرآن بی آنكه دلیل قانع كننده ای ارائه دهند مدعی هستند كه مقصود قرآن از ذوالقرنین , اسكندر مقدونی بوده است. ولی مولانا ابوكلام آزاد – وزیر فرهنگ هند در دولت مهاتما گاندی - در كتاب فوق العاده مفیدی كه تحت عنوان « ذوالقرنین یا كوروش كبیر » نگاشته است و دكتر ابراهیم باستانی پاریزی آنرا به فارسی برگردانده است , با برهان هایی انكار ناپذیر اثبات می كند كه تنها كسی كه میتواند مقصود قرآن از « ذوالقرنین » باشد كوروش كبیر است ولاغیر. ظاهراً دكتر باستانی پاریزی در هنگام ترجمه ی این كتاب , نسخه ای از آن را در اختیار موسسه ی دهخدا قرار داده اند و آنان نیز عیناً در لغتنامه وارد كرده اند ولی به گفته ی آقای باستانی , گویا كم لطفی كرده اند و نام مترجم را از قلم انداخته اند! به هر روی آنچه می خوانید خلاصه ای است از آن مطلب :

هویت « ذوالقرنین » مذكور در قرآن بحثی است نفیس و مهم درباره ی یكی از مسائل تاریخی دشوار كه محققان قدیم و جدید در آن متحیر بوده اند. در قرآن كریم ذكر پادشاهی باستانی موسوم به ذی القرنین آمده است. این پادشاه كه بوده و در كجا ظهور كرده و چرا بدین لقب شگفت انگیز ملقب شده است؟ آیا براستی پادشاهی كه بدین لقب نامیده شده وجود داشته است یا كلمه خرافی و یكی از اساطیر اولین است ؟ این مسائل و بسیاری از پرسشهای دیگر پیرامون این مسئله هست و در طی قرون و اعصار گذشته خاطر دانشمندان و محققان را به خود مشغول كرده است. لیكن هیچ پاسخ مقنعی بدان نداده اند. اما بحثی كه ما به نشر آن آغاز كرده ایم می پنداریم این مشكل را به طور قطع حل كرده و پرده از هویت ذی القرنین برداشته و به همه ی پرسشهای وابسته بدان پاسخ داده است.

در سوره ی كهف ضمن چند آیه نام شخصی از تاریخ قدیم آمده است كه وی به ذی القرنین ملقب است و آن آیات این است : « و یسبلونك عن ذی القرنین قل سأتلوا علیكم منه ذكراً. انا مكنا له فی الارض و آتیناه من كل شیء سببا. فاتبع سببا حتی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حمثة و وجد عندها قوما. قلنا یا ذاالقرنین اما ان تعذب و اما ان تتخذ فیهم حسنا. قال اما من ظلم فسوف نعذبه ثم یردالی ربه فیعذبه عذابا نكراً و اما من آمن و عمل صالحاً فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسراً ثم اتبع سببا حتی اذا بلغ مظلع الشمس وجده تطلع علی قوم لم نجعل لهم من دونها ستراً. كذلك و قد احطنا بما لدیه خبراً. ثم اتبع سببا. حتی اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قوماً لایكادون یفقهون قولاً. قالوا یا ذاالقرنین ان یأجوج و مأجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لك خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سداً. قال ما مكنی فیه ربی خیر فاعینونی بقوة اجعل بینكم و بینهم ردما. آتونی زبر الحدید حتی اذا ساوی بین الصدفین ,. قال انفخوا حتی اذا جعله ناراً قال آتونی افرغ علیه قطرا. فما اسطاعوا ان یظهروه و ما استطاعوا له نقباً. قال هذا رحمة من ربی فاذا جاء وعد ربی جعله دكاء وكان وعد ربی حقاً »

شأن نزول این آیات و بعض روایات

ظاهر اسلوب آیات این است كه از نبی ( ص ) از ذوالقرنین سؤال شده است و این آیات در پاسخ سوال آمده است. ترمذی و نسائی و امام احمد در مسند خود روایت كرده اند كه قریش به اشاره ی علمای یهود اموری از پیغمبر پرسیدند كه یكی از آنها مسئله ی ذوالقرنین بود و گفتند : این مرد كیست كه و اعمال او چه بوده است و قرطبی از اسدی روایت كند كه یهود گفتند ما را از پیغمبری خبر ده كه خدا نام او را در تورات نیاورده بجز در یك جای. پیغامبر پرسید آن كیست ؟ گفتند ذوالقرنین. ابن حریر و ابن كثیر و سیوطی نیز در تفاسیر خود روایاتی آورده اند.

خصایص ذوالقرنین در قرآن

خلاصه آنچه در آیات از خصایص ذوالقرنین آمده این است :

۱- مردی را كه از پیغمبر پرسیدند ذوالقرنین نام داشته یعنی این نام یا لقب را قرآن از خود وضع نكرده بلكه آنان كه در باره ی وی پرسیدند این نام را بر او اطلاق كردند و از این روی فرموده است « ویسبلونك عن ذی القرنین »

۲- خدای او را ملك بخشیده و اسباب فرمانروایی و غلبه برای او مهیا كرده است.

۳- اعمال بزرگی را كه وی در جنگهای عظیم خویش انجام داده این سه امر است ؛ اول غربی - از بلاد خود به سوی مغرب متوجه گردید و تا جایگاهی كه نزد او حد مغروب به شمار می رفت رسیده و در آنجا خورشید را بدانسان یافته كه گویی در چشمه ای فرو می رود. دوم شرقی - و همچنان پیش رفته است تا به سرزمینی رسیده كه آبادان نبوده و در آن قبایل بدوی سكونت داشته اند. سوم , به جایگاهی رسیده است كه در آن تنگنای كوهی بوده است و از پشت كوه گروهی موسوم به یاجوج و ماجوج ساكن بوده اند كه بر اهالی این سرزمین از هر سو می تاختند و به غارت می پرداختند و آنان مردمی وحشی و محروم از مدنیت و خرد بوده اند.

۴- پادشاه در تگنای كوه برای حفظ مردم از دستبرد و غارت یاجوج و ماجوج سدی بنیان نهاد.

۵- این سد تنها از سنگ و آجر ساخته نشد بلكه در آن آهن و مس نیز به كار رفت از این روی سدی بلند برآمد بدانسان كه غارتگران از دستبرد بدان عاجز آمدند.

۶- این پادشاه به خدای و به آخرت ایمان داشت.

۷- پادشاهی دادگر بود و نسبت به رعیت عطوفت داشت , و هنگام كشورگشایی و غلبه قتل و كینه ورزی را اجزات نمی داد از این رو زمانی كه بر قومی در غرب چیره شد پنداشتند كه او هم مانند دیگر كشورگشایان خونریزی آغاز خواهد كرد ولی او بدین كار دست نبرد بلكه به آنان گفت : هیچ گونه بیمی پاكان شما در دل راه ندهند و هر یك از شما كه عملی نیكو كند پاداش آنرا خواهد دید. با آنكه آن قوم بی یاور و دادرسی در چنگال قدرت او بودند با ایشان شفقت كرد وبه دادگری و نیكوكاری دل آنان را بدست آورد.

۸- به مال آزمند نبود زیرا هنگامی كه برای پی افكندن سد , مردم خواستند به گردآوری مال پردازند از قبول آن امتناع كرد و گفت آنچه را خدای به من ارزانی داشته مرا از اموال شما بی نیاز می ند لیكن مرا به قوت بازو یاری دهید تا برای شما سدی آهنین بسازم.

پس آن شخصیت تاریخی كه اعمال و صفات او این است همین ذوالقرنین است ولی این مرد كیست و چه وقت و در كجا بوده است ؟ نخستین مسئله ای كه خاطر مفسرین را به خود مشغول كرده نام یا لقب این مرد است. چه انسانی كه قرن یا قرونی داشته باشد در تاریخ دیده نشده است از این رو به حیرت فرو رفته اند و در تفسیر آن علی العمیا دچار اشتباهاتی شده و آرائی مختلف داده اند. بعضی گفته اند كه « قرن » در معنای لغوی آن استعمال نشده بكه بدان زمان اراده شده است از این ر كه این پادشاه دیر زمانی فرمانروایی كرده و فتوحات وی تا دو قرن كشیده است و از آن به ذوالقرنین ملقب شده است. آنگاه در تحدید مدت قرن هم اختلافاتی بیهوده به میان آورده اند. بعضی۳سال و گروهی ۲۵سال و دسته ای۱۰ سال گفته اند و ابن جریر طیری در تفسیر خود آثار صدر اول را در این موضوع گرد كرده است ولیكن این امر نیز هویت ذوالقرنین را روشن نكرده است و موضوع بحث ابن جریر این است كه آیا ذوالقرنین نبی است یا غیر نبی , فرشته است یا بشر و لیكن از مجموع فراهم آورده های او معلوم می شود كه ذوالقرنین در عهدی بسیار كهن میزیسته است چنانكه روایات گفته اند كه با ابراهیم (‌ع ) هم عصر بوده است و از پیغمبران به شمار میرفته و هم بخاری او را با انبیای قدیم ذكر كرده و نام او را بر ابراهیم مقدم داشته است و ظاهراً معتقد است كه ذوالقرنین اندكی پیش از ابراهیم یا در عصر او بوده است. پس از پیداش طرق بحث و انتقادات تاریخی اذهان بعض از محققین متوجه یمن شد و پنداشته اند همچنان كه در اسماء ملوك حمیر نظیر « ذوالمنار و ذولاذغار » هست بعید نیست پادشاهی یمنی نیز وجود داشته است كه نامش ذوالقرنین بوده است چنانكه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه نیز بر این عقیده رفته و ابن خلدون هم متابعت او كرده است لیكن این نظریه بر فرض غلط است و به هیچ دلیل تاریخی متكی نیست بلكه با كلیت قرائن و شواهد مخالف است. چه اولاً می بینیم كه آثار سلف اجماع دارند بر این كه سوال كنندگان از پیغمبر ( ص ) یهودی بوده اند و یا قریش به اشاره ی یهودیان و هیچ سببی وجود ندارد كه یهود را به شناختن پادشاهی یمنی وادارد و تا آن حد آنرا بدان دلبسته كند كه یا خود آنرا از پیغمبر بپرسند ویا قریش را وادار به پرسش كنند و ثانیاً اگر فرض كنیم كه قریش مكه از پیش خود و بی اشاره ی یهود به سوال پرداخته اند بدان سبب كه احوال شاهان حمیر نزد آنان معروف بوده باز هم این فرض به هیچ روی ما را قانع نمی كند زیر اگر امر چنین بود در روایات و اساطیر عرب یا در احادیث صحابه و تابعین ناچار اثری یا ذكری در این باب یافت می شد در صورتی كه در این خصوص هیچ گونه نشانه و علامتی بطور قطع نیست. گذشته از این بعید نیست كه قصد سوال كنندگان تعجیز پیامبر بوده است و یقین داشته اند كه از ابناء وطن او خبری به وی نخواهد رسید و ناچار از پاسخ عاجز خواهد آمد. و اگر ذوالقرنین مردی از عرب بود و اهل حجاز از او آگاهی داشند البته پیغمبر آنچه می دانستند می گفتند و خبر می دادند و حتماً دلیلی برای پرسش از چیزی كه نزد وی معروف باشد نبوده است. و اما مسئله حقیقی كه ما در جستجوی آنیم , این است كه آیا خصایص و اعمالی را كه قرآن برای ذوالقرنین ذكر كرده است بر یك پادشاه یمنی تطبیق می كند یا نه ؟ قرآن برای وی فتوحی در غرب و فتوحی در شرق و ساختن سدی آهنین كه مانع تهاجم یاجوج و ماجوج است ذكر می كند ولی تا كنون سندی تاریخی بر وجود چنین پادشاه حمیر كه شرق وغرب را فاتحانه در هم نوردیده و سدی آهنین بدانسان كه در قرآن ذكر شده پی افكنده باشد یافت نشده است. ملقب بودن بعض شاهان یمن به « ذو » در این موضوع چیزی نیست و همچنین متشبث شدن به سد مأرب در این امر باز بی حاصل است. چه بیان نشده است كه این سد برای منع تهاجم قومی بنا نهاده شده باشد و همچنین گفته نشده كه در بنای آن الواحی از آهن به كار رفته است. گذشته از این قرآن به سد مأرب در موضوع دیگر اشاره كرده است و هیچگونه مشابهتی میان سد مأرب قرآن و سد ذوالقرنین قرآن وجود ندارد.

آنگاه طبقه ای از صاحبان نظر بدین رفتند كه اسكندر مقدونی كه به جهانداری و كشورگشایی ها در شرق و غرب مشتهر است همین ذوالقرنین است. و طاهراً شیخ ابوعلی سینا اول كس است كه در كتاب شفا بر این طریق رفته است و در بیان مناقب ارسطو گفته است ؛ او معلم اسكندر كه قرآن وی را ذوالقرنین نامیده و بر ایمان و سلوك قویم او ثنا گفته است. و امام فخرالدین رازی نیز ابن سینا را در این رای پیروی كرده و در تفسیر شهیر خو دبنا بر شییوه ی مخصوص خویش هر انچه را مخالف این رای بوده نیز آورده است ولی وی مبتنی بر همان شیوه با آوردن پاسخ های واهی به رای ابن سینا قناعت كرده است. در صورتی كه به هیچ وجه نمی توان قائل شد كه اسكندر مقدونی همان ذوالقرنین است كه قرآن ذكر او را آورده است. و گفته نشده كه فتوحات اسكندر مقدونی در شرق و غرب بوده و همچنین وی در تمام دوران زندگی خود سدی نساخته. به علاوه ما می توانیم بطور قطع حكم كنیم كه وی به خدا ایمان نداشته و با ملتهای مغلوب مهربان و دادگر نبوده است. تاریخ زندگی این پادشاه مقدونی تدوین شده و هیچگونه شباهتی میان احوال او و حالات ذی القرنین قرآن یافت نمی شود و بالاتر از همه این كه هیچگونه سببی نیست كه ملقب بودن وی را به ذوالقرنین تجویز كند. حتی امام رازی نیز با همه ی تفننی كه در ایجاد نكات دارد از اثبات این امر عاجز مانده است.

تاریخ ملی یهود و تصور شخصیت ذی القرنین

خلاصه آنكه مفسران در تحقیقات خود از ذوالقرنین به نتیجه ای اقناع كننده نرسیده اند و قدمای آنان در صدد تحقیق برنیامده و متأخرین نیز كه بدان همت گماشته اند به جز شكست و عجز بهره ای نبرده اند. و نباید در شگفت شد , چه راهی را كه مفسران پیموده اند به خطا بوده است. روایات تصریح دارد كه سؤال از جانب یهود بوده است و در این صورت سزاوار چنین بود كه محققان امر به اسفار یهود مراجعه كنند و بجویند كه آیا در آنها چیزی یافت می شود كه شخصیت ذوالقرنین را روشنی بخشد. اگر آنان بدین طریقه توجه می كردند حقیقت را در می یافتند.

سفر دانیال و رؤیای او

در كتاب عهد عتیق سفری است كه آنرا به دانیال نبی نسبت داده اند و در آن بعض اعمال دانیال را ذكر كرده و آنچه را در رویا بر وی كشف شده به هنگام اسارت یهود در بابل نیز آورده اند. این عهد اسارت , عهد ابتلای عظیم قوم یهود است چه بلاد ایشان به تصرف دیگران درآمده و قومیت آنان به مذلت گرائیده است و هیكل مقدس ایشان خراب شده. پس در اندوه و نومیدی بزرگی بوده اند و نمی دانستند چگونه و چه وقت اسارت آنان به آزادی و اندوه ایشان به شادمانی و مرگ ملی آنان به زندگی نوین مبدل خواهد شد. سفر مذكرو به ما می گوید كه نزدیك این روزگار سیاه دانیال نبی ظهور كرده است و به سبب نبوت عجیب و حكمت بالغه ی خود نزد ملوك بابل به حسن قبول تقرب یافته است. آنگاه به وی انس گرفته و او را گرامی داشته اند و پایه اش را برتر از ساحران و منجمان شمرده اند. دانیال را در سال سوم جلوس ملك بیلش صر ( بالتازار ) رویائی دست داد كه برای او حوادثی را كشف كرد در باب هشتم كتاب چنین آمده است :

در سال سوم سلطنت بلشصر ملك به من كه دانیالم رؤیایی مرئی شد بعد از رؤیائی كه از این پیش به من مرئی شده بود و در رویا دیدم و هنگام دیدنم چنین شد كه من در قصر شوشان كه در كشور عیلام است بودم و در خواب دیدم كه نزد نهر اولایم و چشمان خود را برداشته نگریستم و اینك قوچی در برابر آن نهر می ایستاد كه صاحب دو شاخ بود و شاخهایش بلند اما یكی از دیگری بلندتر و بلندترین آخراً برآمد و آن قوچ را به سمت مغربی و شمالی و جنوبی شاخ زنان دیدم و هیچ حیوانی در برابرش مقاومت نتوانست كرد و از این كه احدی نبود كه از دستش رهائی بدهد. لهذا موافق رای خد عمل می نمود و بزرگ می شد و حینی كه متفكر بودم اینك بز نری از مغرب بر روی تمامی زمین می آمد كه زمین را مس نمینمود و آن بز را شاخ خوش منظری در میان چشمانش بود , و به آن قوچ صاحب شاخی كه در برابر آن نهر ایستاده دیدم می آمد و بغیط قوتش بر او می دوید. و او را دیدم كه به نزد آن قوچ رسید و بر او با شدت غضب آور شده وی را زد و هر دو اخش را شكست و از اینكه در قوچ طاقت ایستادن در برابرش نبود وی را بر زمین انداخته پایمالش كرد و كسی نبود كه آن قوچ را از دستش رهائی دهد.( سفر دانیال۸؛ ۱ )

آنگاه كتاب مذكور از زبان دانیال می آورد كه ملك جبرئیل بر او ظاهر شد و رویای وی را بدینسان تشریح كرد ؛ قوچ صاحب دو شاخی را كه دیدی ملوك مادی و فارس است و بز نر مو دار پادشاه یونان است و شاخ بزرگی كه در میان چشمانش میباشد ملك اولین است. ( سفر دانیال۸ ؛۲۰ )

این رویا یا نبوت دو كشور مادا ( میدیا ) و پارس را به دو شاخ تشبیح كرده و چون دو كشور در آینده ی نزدیكی متحد شدند و كشور واحدی را تشكیل دادند شخصیت ملك آن دو در قوچ ذوالرنین ممثل شده است. آنگاه كسی كه این قوچ دو شاخ ( ذوالقرنین ) را می كشد و بر سراسر زمین تسلط می یابد , وی تكشاخدار یونان , یعنی اسكندر مقدونی است , چه اسكندر بر داریوش شاهنشاه مادا و پارس بتاخت و بدان سبب سیادت سلسله ی هخامنشی یا كشور كیانی برای همیشه از میان رفت. از نكاتی كه در این بابل شایسته ذكر است این است كه كلمه ی ( قرن ) در هر دو لغت عربی و عبری مشترك است. زیر در سفر دانیال عبری قوچ به چیزی وصف شده كه معنی آن به عربی ( له قرنان ) است یعنی او ذوالقرنین بوده است. در رویای دانیال برای یهود مژده ای بود به این كه پایان اسارت آنان در بابل و آغاز زندگی نوین آنها وابسته به قیام این كشور ذات القرنین است. یعنی پادشاه مادا و پارس كشور بابل را دگرگونه می سازد و برآن غلبه می كند و یهودیان را از اسارت آنها رهایی می بخشد. و این همان پادشاهی است كه خدای او را برای اعانت و رعایت یهود برگزیده است. وی مأمور است كه مجدداً بیت المقدس را تعمیر كند و ملت بنی اسرائیل را كه پراكنده شده اند بار دیگر تحت رعایت خود گرد آورد. پس از چند سال از این پیش گویی پادشاه كوروش كه یونانیان او را (( سائرس )) و یهود (( خورس‌)) می نامند ظهور كرد و دو كشور ماد و پارس را متحد ساخت و از آن دو كشور سلطنت بزرگی ایجاد كرد. آنگاه به بابل هجوم برد و بی رنج بر آن مستولی شد. دانیال در رویای خود دید كه قوچ دو شاخ به دو شاخش غرب و شرق و جنوب را شاخ می زند , یعنی به پیروزی های درخشانی در جهات سه گانه نائل می شود. كار كوروش نیز چنین بود. چه پیروزی های نخستین وی در غرب و دومین در شرق و سومین جنوب , یعنی بابل بود. همچنین غیبگویی برهائی یهود و ظهور درخشندگی در كار ایشان صدق پیدا كرد , چه كوروش پس فتح بابل آنان را از اسارت آزاد كرد و اجازه بازگشت به فلسطین و بنای مجدد هیكل به ایشان ارزانی داشت. جانشینان كوروش از شاهنشاهان ماد و پارس نیز به همان راه كوروش رفتند و همواره از یهود حمایت كردند و ایشان را مورد لطف و مهر قرار دادند.

پیشگویی های یشعیا و یرمیا

در تورات پیشگویی های دیگری هم درباره ی موضوعی كه تحقیق می كنیم در دو سفر دیگر به جز سفر دانیال هست و آن دو سفر عبارت است از سفر نبی یشعیاه و سفر نبی یرمیاه. در سف نخستین ( یشعیاه ) نام كوروش را به عینه می بینیم هر چند در زبان عبری ( خورش ) تلفظ می شود. یهودیان معتقدند كه كتاب یشعیاه ۱۶۰ سال پیش از كوروش و كتاب یرمیاه ۶۰ سال پیش از كوروش تألیف شده است. و در كتاب عزرا تفصیل كاملی در این معنی می یابیم. در آنجا آمده است كه این پیشگویی های دانیال به گوش كوروش رسیده و آنگاه كه بابل را فتح كرد و بدین سبب بی نهایت زیر تاثیر آن قرار گرفت و در نتیجه به حمایت یهود قیام كرد و آنان را آزادی بخشید و به تجدید ساختمان و هیكل فرمان داد. و كتاب یشعیاه اولاً از ویران شدن اورشلیم به دست بابلیان خبر می دهد و آنگاه بشارت تجدید آبادانی آن را اعلام می كند و در این خصوص ( خورس ) یعنی پادشاه كوروش را نام می برد و می گوید : رهاننده تو خداوندی كه ترا در رحم مصور ساخت چنین می فرماید ؛ به اورشلیم می فرماید كه معمور و به شهرهای یهوداء كه بنا كرده خواهید شد و خرابی هایش را قائم خواهم كرد. ( فصل ۴۴ – ۲۵ و ۲۶ سفر اشعیاء ) آنگاه در خصوص كوروش می فرماید كه شبان من اوست و تمامی مشیتم را به اتمام رسانیده به اورشلیم خواهد گفت كه بنا كرده خواهی شد و به هیكل كه اساست مبتنی كرده خواهد شد ( فصل ۴۴ – ۲۸ سفر اشعیاه – ۱ ) خداوند در حق « مسیح خود » كوروش می فرماید ؛ چون كه من او را به قصد این كه طوائف از حضورش مغلوب شوند به دست راستش گرفتم پس كمرگاه ملوك را حل كرده و درهای دو مصراعی را پیش رویش مفتوح خواهم كرد كه دروازه ها بسته نگردند.من در پیشاپیشت رفته , پشته ها را هموار می سازم و درهای برنجین را شكسته پشت بندهای آهنین را پاره پاره می نمایم. خزینه های ظلمت و دفینه های مستور به تو می دهم تا كه بدانی من كه تو را به اسمت می خوانم خداوند و خدای اسرائیلم. به یاس خاطر بنده ی خود یعقوب و برگزیده ی اسرائیل تو را به اسمت خواندم ترا لقب گذاشتم اگر چه مرا ندانستی. ( فصل ۴۵ –۱ تا۴ اشعیاه). در جای دیگر كتاب , كوروش را به عقاب شرق تشبیه كرده و گفته است ؛ كه آخر را از ابتدا و چیزهایی كه از ایام قدیم واقع نشدند اعلام نموده می گویم كه تدبیر من اثبات خواهد شد و تمام مشیت خود را به جا خواهم آورد. مرغ درنده از مشرق و مرد تدبیر مرا از مكان بعید می خوانم. هم گفتم و هم به عمل خواهم آورد و آن را مراد كردم و هم به جا خواهم آورد. ( سفر اشعیاه – فصل ۴۶ – ۱۰- ۱۱ ) و همچنین در كتاب یرمیاه می خوانیم ؛ در میان طوایف بیان كرده بشنوانید و علم را بر پا نموده اصغا كنید و اخفا ننموده بگویید كه بابل مسخر شد. به یل شرمنده و مردوك شكسته بتهایش خجل و اصنافش منكسر گردیده اند. زیرا كه بر او از طرف شمال قومی بر می آمد كه زمینش را به حدی ویران می گرداند كه احدی در آن ساكن نخواهد ماند و از انسان و بهائم كوچیده خواهند رفت ( سفر یرمیاه – فصل ۵۰ – ۱ و ۲ ) این سفر نیز همچنان اسارت و پراكندگی آنان را پیشگویی می كند آنگاه تجدید آبادانی اورشلیم را مژده می دهد و می گوید ؛ یقول الرب لما تكمل سبعون سنة علی اسر بابل , آتی الیكم . اذا ذاك تدعوننی فاجیبكم , تشدونی فئجدونی افك القید عنكم و اعود بكم الی اوطانكم ( ۳۹ , ۱ ) از این همه نصوص اسفار یهودی آشكار می شود كه مقصود از (( ذی القرنین )) كوروش پادشاه بوده است زیرا وی در رویای دانیال نبی به قوچ دوشاخ ( ذی القرنین ) تشبیه شده و شخصیت كوروش پادشاه در عقیده ی یهود پایگاه بزرگی را حائز شده اشت. روش جدیدی برای نقد عهد عتیق و زمان تألیف اسفار یشعیاه و یرمیاه و دانیال , نتایج اسلوب نقد عهد عتیق كه در قرن ۱۹ به نام (‌نقد اعلی ) آغاز گردید و دانشمندان آلمان به بهره وافری از كامیابی در آن نائل گردیدند تدوین شده است. و همچنین تحقیقات دانشمندان قرن بیستم هم بدان ضمیمه شده است , تحقیقات و نتایج آنها درباره ی پیشگوییهای اسفار سه گانه و زمان تدوین هر یك به بحث زیرین منتهی می شود:

مواضیع و لغت تمام محتویات كتابی كه به یشعیاه نبی نسبت داده شده می رساند كه آن كتاب تالیف سه تن از مولفان است كه در سه زمان مختلف پدید آمده اند , كتاب مزبور از باب اول تا باب ۳۹ تالیف یك تن و از باب ۴۰ تا آیه ۱۳ از باب ۵۵ تالیف دومی و بقیه ی كتاب را مولف سومی فراهم آورده است ؛ و برای تسهیل مراجعه در تحقیقات انتقادی بدینسان مصطلح كرده اند كه می گویند یشعیاه اول و یشعیاه دوم و یشعیاه سوم ؛ و این رای را پذیرفته اند كه یشعیاه اول در عهدی بوده است كه یهود آنرا روایت می كردند یعنی ۱۶۰ سال پیش از كوروش پادشاه و اما یشعیاه دوم كه ظهور كوروش را پیشگویی كرده در روزگار اسارت بابل بوجود آمده چنانكه این امر از گفته هایی كه مشعر به محیطی به جز محیط صاحب اول است آشكار است. ولی عهد كلام یشعیاه سوم پس از زمان یشعیاه دوم است. او محیطها و حالاتی را می آورد كه بار نظیر آنچه مقدم است اختلاف دارد. چه پیشگوییهای مربوط به غارت نبوخد نصر و اسارت یهود به بابل و ظهور كوروش را در كلام یشعیاه دوم می بینیم در صورتی كه در واقع در این عهد زندگی می كرده است و نمی توان كلام او را به یشعیاه اول نسبت داد. مولف به حوادث زمان خود و آنچه پیش از زمان وی بوده رنگ قدمت داده و كلامش را به یشعیاه اول نسبت كرده است تا مردم توهم كنند كه كلام وی سخنی قدیمی است و ۱۶۰ سال بر آن گذشته است. محققان می گویند بزرگترین دلیل بر اختلاف شخصیت های مولفین , همان اختلاف فكری و تباین آمیختگی تصوری است كه در كتاب وجود دارد. زیرا یهود از نخستین روزگار خدای را مانند یك خدای قبایلی به تخیل آوردند و معبد او را معبدی قبایلی فرض كردند از این رو یهوا خدای اسرائیل قبایلی و ایلی بود و به هیچ پیوندی با شعوب قبایل دیگر نمی پیوست. ولی ما در كتاب یشعیاه برای نخستین بار یك نوع تصور خدای نوینی می یابیم , تصور خدای عامی برای همه ی بشر و می بینیم كه هیكل اسرائیلی در اورشلیم از معبد قبائلی به معبد عامی برای سایر ملل منتقل می شود. این تصور نوین همانا تصوری است كه مخصوص یشعیاه سوم است. زیرا محیطی كه مساعد و لازم برای ایجاد چنین تصوری باشد در زمان یشعیاه اول وجود نداشت. همچنین پیشگوییهای سفر یرمیاه در باره ی پایان یافتن اسارت بابل و تجدید آبادانی هیكل , به عقیده ی محققان ۶۰ سال پیش از ظهور حوادث نبوده بلكه می گویند پس از آزادی از اسارت بابل و تعمیر مجدد هیكل آنها را نوشته و به كتاب ملحق كرده اند. اما در كتاب منسوب به دانیال رویای دیگری نیزی آمده است كه آن را پادشاه بابل در خواب دیده و دانیال تعبیر كرده است. در تعبیر وی خبر صریح از ظهور اسكندر مقدونی و سقوط شاهنشاهی ایران و قیام امپراتوری روم را مشاهده می كنیم. محققان جدید معتقدند كه در این كتاب نیز تزویر به كار رفته , بدینسان كه تالیف آن كتاب قرونی پس از آزادی یهود از بابل بوده یعنی در هنگامی كه امپراتوری روم به اوج عظمت رسیده است. محققان جدید به همین اكتفا نمی كنند بلكه آنها در وجود خود دانیال نبی نیز تردید دارند و شك كرده اند. از این رو بعضی از آنان معتقدند كه هرگز دانیالی وجود نداشته است بلكه وی را برای بافتن این قصه ایجاد كرده اند. بعضی دیگر به وجود وی در روزگار اسارت بابل قائلند ولی اقوالی را كه به وی نسبت داده اند نمی پذیرند و می گویند آن اقوال بعد ها به منظور تقویت آمال یهود به آینده ی خود از راه پیشگوییها و خوارق گذشته اختراع شده است ولی آنچه را كه اكثر محققان ترجیح می دهند این است كه زمان تالیف این كتابر از قرن اول پیش از میلاد تجاوز نمی كند , بدین سبب استاد میكس لوئر تاریخ كتاب دانیال را در فهرستی كه جهت عهد عتیق نوشته است به سال۱۶۴ قبتخیل ملی یهود و انتظار ایشان برای نجات دهنده

از آنچه از كتاب یشعیاه نبی آوردیم این امر آشكار شد كه شخصیت پادشاه كوروش در نظر یهود مانند نجات دهنده موعودی است كه خدای او را برای آزاد كردن یهود از اسارت بابل و تجدید عمارت اورشلیم فرستاده است. پس خدای گفته (( ان خورش راع لی , و هو یتم مرضاتی كلها )) و گفته است (( افعل كل ذلك لتعلم انتی انا الرب , اله اسرائیل الذی ناداك بأسمك صراحة لاجل اسرائیل , شعبه المختار )). بدینسان آشكارا مشاهده می كنیم چنین حالتی را , حالتی كه سنخ تعقل یهود است , آنها پیوسته آرزومند بوده اند كه هنگام هر مصیبتی نجات دهنده ای پیدا خواهد شد و آنها را رهایی خواهد بخشید. این سنخ تعقل همان است كه سرانجام به صورت یك عقیده ی ملی درآمده و آمدن مسیح موعود را پدیده آورده است. این است كه كتاب یشعیاه حتی خورس (كوروش ) را هم به صورت مسیح تصور می كند و با نص صریح كامل در شأن وی می گوید ( ان الله یقول فی حق خورس مسیحه‌). زنگانی ملی یهود به موسی آغاز می شود. وی در عصری پدید می آمد كه یهودیان به مذلت اسارت در مصر به سر می برند و هیچگونه امید به زندگی ملی ارجمند و دارای رفاه نداشته اند. ولی موسی در آنان روحی نوین برانگیخت و آینده را در آنان به صورتی زیبا و دلپسند تصویر كرد و روحیه ای در آنان ایجاد كرد كه ایمان آوردند به این كه پرودگار اسرائیل وی را برای نجات و كوچ دادن بنی اسرائیل برانگیخته است و مشیت خداست كه ملت برگزیده را بر دیگر شعوب و ملل تفضیل دهد. از این ایمان در سنخ تعقل ملی یهود دو تخیل اساسی ایجاد شد ؛

۱- معتقد شدند كه ایشان ملت برگزیده خدایند.

۲- خداوند هنگام ذلت و اسارت نجات دهنده ای خواهد فرستاد.

از تخیل اول نظریه برتری نژادی در میان آنان به وجود آمد و از دوم نظریه ظهور نجات دهنده هنگام نزول مصائب و نوازل. پس معتقد شدند كه هر زمان بلا و دمار آنان را فراگیرد بخشایش خدای به جنبش در می آید و نجات دهنده ی موعودی بدیشان می فرستد كه آنان را به سلامت و رفاهیت برساند. ساول ( طالوت ) و داوود نبی نیز در چنین محیط هایی ظهور كردند كه در ملت آمال جدیدی پدید آمده بود , از این رو می بینیم كه داوود نیز به « مسیح » ملقب شد. و شاید همین تلقب نخستین مورد استعمال كلمه ی مسیح است. از این رو با اینگونه تقالید ملی اجتناب ناپذیر بود در آن تاریكی وحشت زای كه در بابل یهودیان را فرو گرفته بود نور جدیدی بر روزنه امید ایشان بتابد , نوری كه ذهن یهودی را در تابندگی خود برای انتظار نجات دهنده ای جهت ایشان آماده كند. نجات و آزادی آمالی هستند كه در كلام یشعیاه دوم در لباس پیشگوییها تجلی می كنند.

یشعیاه دوم و دعوت كوروش برای فتح بابل

روایات عهد عتیق و اخبار مورخان یونانی اجماع دارند بر این كه مردم بابل از ستمگری پادشاه خد بیل شازار ( بالتازار )‌ به فغان آمدند , آنگاه مشاوره كردند و همرای شدند ك هشاهنشاه ایران كوروش را برای استیلای بر بابل دعوت كنند. آنها از رفتار نیك این پادشاه با اهل لیدی پس از غلبه ی وی بر كشور آنان آگاه بودند و چنان رفتاری را از آن شاهنشاه برای خود آرزو می كردند. مورخان یونانی گفته اند كه یكی از والیان بابل « گبریاس » به كاخ كوروش گریخته و وی را در آمدن به بابل همراهی كرد. و هرودوت گوید فتح بابل به تدبیر این والی انجام گرفته است. دقت نظر محققان در پیشگویی های یشعیاه دوم پس از مطالعه ی این حوادث تاریخی آنان را به یك نتیجه منطقی قطعی این وقایع رسانده است و آن این است كه كلام یشعیاه دوم از این دو وجه بیرون نیست ؛ یا كمی پیش از فتح بابل و یا پس از آن بوده است. اگر فرض نخست را در نظر گیریم ناچار باید اعتراف كرد كه یشعیاه دوم در زمره ی مشاوره كنندگان دعوت كوروش به فتح بابل بوده یا اقلاً بر اوضاع محیط های سیاسی زمان كاملا مطلع بوده است. پس این قضایا را بنابر عادت مولفان اسفار رنگ پیشگویی داده و به كلام یشعیاه اول الحاق كرده اند. و اگر فرض دوم را بپذیریم یعنی بگوییم كه یشعیاه دوم پس از فتح بوده موضوع آسان می شود , چه گفتیم مصالح ملی این مرد را وادار كرده است كه حوادث زمان خود را به صورت پیشگویی ها درآورد و آنها را به یشعیاه اول نسبت دهد.


پیشگویی های یهودی و شاهنشاه كوروش

در سفر دیگر تورات كه به عزیز ( عزرا ) نسبت داده شده است آنچه كه پس از فتح بابل واقع شده می یابیم . این سفرها به ما خبر می دهد كه رئیسان یهود پیشگوییهایی را كه یادآور شدیم به كوروش عرضه داشته اند و به وی گفته اند كه پرودگار در كلام خود او را نجات دهنده نامیده و ناجی ملت برگزیده قرار داده است. این گفته در كوروش تاثیر كرده و از این رو فرمان تجدید ساختمان هیكل صدور یافته است. در آنچه شك نیست این است كه كوروش پس از فتح بابل و همچنین جانشینان وی بعد از او یهودیان را به مهربانی و رعایت اختصاص داده اند و بعض از یهود به گام نهادن در كاخ آنان نائل آمده اند. این یك واقعه ی تاریخی است كه تكذیب آن ممكن نیست , گاه باشد كه بعض از آنچه در كتاب عزیز آمده خالی از صحت باشد ولی درباره ی حوادث اساسی آن باید تسلیم شد. از آن جمله معلوم است كه اسارت یهود به بال به استیلای كوروش بر آن شهر منتهی شد و همچنین عده بسیاری از یهودیان به فلسطین كوچ كردند تا در آنجا متوطن شوند و شاهنشاه كوروش آن كسی است كه به آنان اجازه ی سكونت در فلسطین و تعمیر شهرهای ویران شده را اعطا كرد و این اجازه به وسیله ی منشورهای شاهانه ی مخصوصی صادر شد. و باز معلوم است كه هیكل در اورشلیم مجدداً ساخته شد و در آن باب او امر شاهنشاهی چندین بار صادر گردید. احكام كوروش و داریوش و اردشیر ( ارتخشثت ) در كتاب عزیز نقل شده است و بعض نوشته های مورخان یونان نیز آن را تایید می كند. به علاوه روایت ملی یهود می گوید كه عزرا و نحیما و حجی از پیغمبران به مقام ارجمندی در دربار اردشیر نائل آمده اند و آنان كسانی هستند كه پادشاه را به صدور اوامر مخصوص نسبت به یهود وا داشته اند و دلیل آشكاری نیست كه این همه را انكار كند. اگر این حوادث درست باشند بر ماست كه تحقیق كنیم چه عواملی كوروش را به رفق با یهود واداشته است و بپرسیم كه آیا همین پیشگوییها از آن عوامل نبوده اند؟ مهمترین نكته ای كه در پیشگویی های یهودیان می باشد پیشگویی دانیال است كه در آن كشور متحد ماد و پارس را در شكل قوچ دوشاخ ( ذوالقرنین ) ممثل كرده است ولی سخنی كه در این پیشگویی دلالت كننده بر اسكندر مقدونی باشد بابد الحاقی باشد. اما جزء اول از آن كه متعلق به ظهور كوروش است ناچار می بایست در آن عصر شهرت یابد و احتمال قوی می رسد كه كوروش آنرا به حسن قبول تلقی كرده است و در صفحات بعد در باره ی مجسمه ی سنگی كوروش كه در حفریات ایران بدست آمده است سخن خواهیم راند چه آن مجسمه باقصی الغایه مطلب را روشن می كند اما قرائن و اخبار تردید محققان جدید را در وجود دانیال نبی تایید نمی كند. ممكن است سفر دانیال اسطوره منحوت و اختراعی باشد ولی كلام محتوی آن لابد دارای اصلی حقیقی است. اگر كلیه قصه ی دانیال را نپذیریم ناچار باید تسلیم شویم كه شخصی بدین نام پیدا شده و به سبب علم و حكمت خود در شهر بابل به كامیابی هایی نائل آمده است‌.

علائق یهود و زرتشتیان

اینك به ناحیه مهم دیگری از بحث می نگریم , نباید فراموش كنیم كه كوروش از پیروان مذهب مزدیسنا یعنی دین زرتشت بوده است. این امر از مسائلی است كه در علاقه میان ایرانیان و اسرائیلیان اهمیت خاصی دارد. معلوم است كه مذهب بت پرستی در جهان عمومی و همه ی عالم را فراگرفته بود و فقط دو گروه از آن استثنا بودند ؛ یهود و زرتشتیان. این دو دین از تمام وجوه و اشكال وثنیت اجتناب می ورزیدند و در تاریخ صاحبان این دو دین مجالی برای اعتراف به وثنیت نیست. مادامی كه مسئله بدینسان باشد معقول است كه فرض كنیم كوروش پس از غلبه بر بابل , آنگاه كه عقاید و احكام اخلاقی دین یهود به او رسید دریافت كه تصورات دینی آنان بسیار به تصورات دینی وی نزدیك است. پس این نزدیكی طبیعی وی را به احترام ایشان برانگیخت و پیشگوییهای ایشان را با میل خاصی تلقی كرد. در اینجا موضوع دیگری است كه سزاوار تدبر است ؛ مورخان عرب هنگامی كه توجه به تدوین تاریخ پیش از اسلام كردند در روایات بنی اسرائیل نكاتی یافتند كه زرتشت و پیروان وی را به انبیاء بنی اسرائیل ارتباط می داد. طبری این روایات را ذكر كرده و مورخان پس از وی بدانها استشهاد جسته اند. شكی نیست كه این روایات باطل و واهی و بی اصل است ولی وجود آنها بر این دلالت می كند كه فكرتی یهودی وجود داشته است كه هدف آن نزدیكی به دین زرتشتی بوده است و این فكرت به مرور ایام شكل روایاتی خرافی گرفته و همچنان ترویج می شده و تكامل می یافته تا به جایی كه یهودیان را واداشته است كه دعوی كنند كه دین زرتشت مقتبس از دین آنهاست و زرتشت و جانشینان او شاگردان انبیاء بنی اسرائیل بوده اند.

عقیده ی ملی یهود در شأن كوروش

در مطالب گذشته آراء ناقدین جدید اسفار یهودی را ذكر كردیم ولی این قسمت بحث مورد توجه ما نیست و نیز آیا پیشگوییها پیش از وقوع حوادث آمده یا پس از آن اختراع شده است تاثیری در آنچه ما در صدد تحقیق آن هستیم ندارد. آنچه را كه ما می خواهیم خواننده را بدان متوجه كنیم عقیده ی ملی یهود در این مسئله است. معلوم است كه اسفار یشعیاه و یرمیاه و دانیال بی اختلافی از كتب الهامی یهود است. آنها ایمان دارند كه هر آنچه پیشگویی آمده است پیغمبران زمانی دراز پیش از وقوع حوادث از آنها خبر داده اند و حوادث حرف به حرف آنها را تصدیق كرده است و همچنین یهود عقیده ی راسخ دارند كه ظهور كوروش از جانب خدا بوده است. خدای او را برای نجات بنی اسرائیل از بلای عظیمی كه دامنگیر آنان بود و برای تجدید عمارت اورشلیم برانگیخته است. پس كوروش در كلام یشعیای نبی به شبان خدا و مسیح وی ملقب شده و گفته شده است كه وی اراده ی خدا را اجرا می كند و خدا او را به نام خود ندا كرده و برای حمایت بنی اسرائیل و كوچ دادن ایشان فرستاده است. و در رویای دانیال كوروش در صورت قوچ دو شاخ ( ذوالقرنین) مجسم شده و یشعیاه او را در شكل « عقاب شرق » دیده. پس عقیده ملی یهود در این باب واضح و روشن است. و این عقیده ثابت می كند كه ایشان مستند به اسفار مقدس خود تصور می كردند كه كوروش ذوالقرنین یعنی صاحب دوشاخ است و ظهور وی را مصدق بشارت الهامی انبیای خود میدانستند. مادامی كه امر چنین باشد پس طبیعت حال حكم می كند كه مقصود در سوال یهود از « ذوالقرنین » تنها شخص كوروش است و بس. یعنی همان پادشاهی كه دانیال وی را در شكل قوچ ( لوقرانائیم یعنی ذوالقرنین ) دیده هم اوست. زیرا لفظ « قرن » در دو لغت عربی و عبری مشترك است و به طور قطع یهود عرب كوروش را ذوالقرنین می نامیدند و روایت سدی كه در صفحات پیش آنرا ذكر كردیم نیز این تفسیر را تایید می كند زیرا در آن روایت آمده است كه یهود گفته اند كه ذوالقرنین در تورات فقط یك بار ذكر شده است و آن هم تنها در سفر دانیال است. به سبب این تفسیر سایر اشكالات یكباره برداشته می شوند. پس اكنون نیازی نیست كه كلمه ی « قرن » را از معنای لغوی عام آن به معنی دیگری برگردانیم و همچنین لزومی ندارد در وادی تاویلات و تكلفات بارده گمراه شویم. پس شخصیت تاریخی ذوالقرنین در پیشاپیش چشم ما روشن شد. اما آنچه را كه قرآن از احوال ذوالقرنین در پیشاپیش چشم ما روشن شد. اما آنچه را كه قرآن از احوال ذوالقرنین ذكر كرده در آینده ی نزدیك خواهیم دید كه سوانح كوروش مطابقت كامل با آن دارد بی آنكه در این تطبیق به خود رنجی دهیم.

آگاهی بر مجسمه ی سنگی كوروش

نخستین بار كه تفسیر ذوالقرنین مذكور در قرآن به كوروش در ذهن من خطور كرد هنگامی بود كه سفر دانیال را مطالعه می كردم. آنگاه بر آنچه مورخان یونان نوشته بودند مطلع شدم و در نتیجه این عقیده را بر نظریه های دیگر ترجیح دادم. ولیكن دیگر دلیل دیگری خارج از تورات به دست نیامده و در سخنان مورخان یونانی هم چیزی كه مایه روشن كردن این لقب باشد یافت نشد. سالها گذشت تا این كه مشاهده آثار عتیقه ی ایران و مطالعه ی مصنفات دانشمندان آثار در آن باره برای من امكان پذیرفت از آن پس پرده برداشته شد و پیدایش یك كشف « علم الآثار» باستان شناسی دیگر شكوك را نیز از میان برد و در نزد من ثابت شد كه مقصود از ذوالقرنین بی شك و تردید فقط كوروش است وبس. بنابرین دیگر نیازی نیست كه شخص دیگری بجز وی تحقیق كنیم. آن كشف باستانشناسی « علم الآثار » مهم مجسمه ی سنگی كوروش به عینه است كه آن را ایستاده در جایگاهی دور از پایتخت قدیم ایران , استخر , قریب پنجاه میل بر كرانه ی نهر « مرغاب » یافته اند و جیمس موریه نخستین كس است كه از وجود آن خبر داد آنگاه پس از سالها سیر رابرت كیرپرتو به محل مجسمه رفته و آنرا مورد تفحص دقیق قرار داد و صورتی از مجسمه بامداد ترسیم و نشر كرد , و این رسم در كتاب سیاحت وی به ایران و گرجستان به طبع رسیده است و سپس القس فارستر به سال۱۸۵۱میلادی در مجلد دوم كتاب خود در باره ی مجسمه سخن رانده و بدان بر نصوص تورات استدلال كرده و همچنین صورتی از مجسمه واضح تر از نخستین منتشر كرد و تا این زمان هنوز خواندن خط میخی كشف نشده بود ولی فقط ثابت شده بود كه مجسمه از سیروس یعنی كوروش است نه دیگری. تحقیقات متاخرین بدان سان این موضوع را تایید كرد كه كمترین مجال شك باقی نگذاشت. سپس هنگامی كه نویشنده ی نامور فرانسوی دیولافوا كتاب خود در باره ی آثار قدیم ایران تالیف كرد در آن كتاب صورتی از مجسمه كه عكس برداری شده بود انتشار داد و مردم آنرا به طور كامل شناختند. دانشمندان آثار باستانشاسی در قرن ۱۹ میلادی به حسن فنی مجسمه اعتراف كردند و دیولافوا معتقد شد كه مجسمه مزبور نمونه ی بسیار گرانمایه ای از سنگتراشی فنی قدیم ایران است و گفت كه این مجسمه یگانه نمونه ی فنی آسیایی است كه به بهترین مجسمه های یونانی شباهت دارد و شگفت نیست اگر آن را در شمار مهمترین آثار باستانی ایران قرار دهیم. به همین سبب عده ای از دانشمندان آلمانی فقط برای این كه این مجسمه زیبا را ببینند نه برای مقصود دیگری رنج سفر ایران را بر خود هموار كردند. مجسمه مزبور به بالای انسانی است و بر دو جانب وی دو بال مانند دو بال عقاب و بر سرش دو شاخ همچون شاخ قوچ است. دست راست وی دراز شده و بدان بسوی پیشاپیش اشاره می كند و جامه ی وی عیناً همان جامه ی معمولی است كه در تصاویر شاهان بابل و ایران می بینیم. این مجسمه بی شبهه ثابت می كند كه تصور « ذوالقرنین» در باره ی كوروش و بس پدید آمده است. در رویای دانیال آمده است كه قوچی را كه دیده است دو شاخ بر سرش بوده ولی مانند دیگر قوچها نیست بلكه یكی از دو شاخ پشت دیگری بوده است , همچنین نیز دوشاخ را در مجسمه می بینیم. اما وجود دو بال به آنچه در سفر یشعیاه آمده مطابقت می كند ؛ « ادعو عقابا من الشرق , ادعو ذلك الرجل الذی یاتی من ارض بعیدة و یتم سائر مرضاتی – باب ۴۶ آیه۱۱ » و به سبب این بالها مجسمه به مرغ شهرت یافته و نهری كه در پایین وی روان است « مرغاب » نامیده می شده یعنی نهر طیر و ما با این مقاله صورت مجسمه ای را القس فارستر در كتاب خود منتشر كرده نقل و ضمیمه می كنیم. این تصویر روشن و جلی است بدانسان كه جزئیات مجسمه را به بیننده نشان می دهد. اما كی این مجسمه ساخته شده ؟ آیا به فرمان كوروش و در هنگام حیات او یا بفرمان یكی از جانشینان وی ؟ اظهار نظر قطعی در این امر دشوار است. پایتخت عیلامیان و ایران شهر سوسان (‌شوش ) بوده كه اكنون اهواز نام دارد و این شهر در جنوب ایران واقع است و پایتخت ماد یا میدیا شهر هگمتانه كه بعدها همدان تحریف كرده اند بوده است. شهر همدان هم اكنون به همین نام موجود است جز این كه محل ان اندكی از جایگاه قدیم تغییر یافته است هنگامی كه ارتخشثت ( آنكه عرب اردشیر نامید ) پس از داریوش به پادشاهی رسید استخر را پایتخت قرار داد و آنرا با بنیان كاخها و ابنیه آبادان كرد. این شهر تا آخرین شاهنشاه از خاندان هخامنشی « داریوش سوم » پایتخت كشور بود ولی پس از حمله ی اسكندر به سبب حریق ویران شد بدانسان كه هنگام كشور گشایی عرب , استخر قریه ی كوچكی بیش نبود. آنگاه نزدیك استخر شهر شیراز را تأسیس كردند كه فاصله ی آن تا استخر ۶ میل است. ظاهراً مجسمه ی كوروش در روزگار شاهنشاهی اردشیر هخامنشی بر پا شده است. چه مجسمه ی مزبور در ناحیه ای از استخر است و در این ناحیه هیچ اثری از خرابه ها به جای نمانده جز تختی از سنگ كه مجسمه ی مزبور بر بالای آن برپاست. پس می توانیم دریابیم كه مجسمه نیز از عصر اردشیر هخامنشی است همچنان كه دیگر مبانی استخر از آن زمان است. اگر این رای ما درست باشد بالنتیجه همین رای نظریه ما را در باره ی این كه كوروش ذوالقرنین و ذوالجناحین است نیز تایید می كند زیرا این موضوع می رساند كه این لقب كوروش در آن عصر مشهور و مسلم بوده حتی ایشان پس از كوروش نیز آن را به ارث برده اند. و چون بر آن شدند كه در زمان اردشیر مجسمه ای برای كوروش بسازند این تصور آنها را بر تصویر وی بدین شكل وادار كرد.

بحث کتاب جعلی استر بسیار واضح و مشخص هست.

قبلا تاکید کردم که تاریخ هم علمیست مانند سایر علوم و کسی که پا به آن میگذارد بایستی با مبانی آن آشنا باشد.

کسی که تفاوت منبع دست اول تاریخی را از چندین وبلاگ و ... که همه از یک منبع برداشت شده را نمی داند؛ طبیعتا در دام هلاکت این افسانه پردازی ها خواهد افتاد.

مفصل در پست های قبلی با ذکر دقیق متون موجود به بررسی ضعف و جعلی بودن سند این افسانه پرداخته ایم و همچنان اگر سند دست اولی وجود داشت استقبال میکنیم.

اما توضیح مختصری باید اضافه شود.

نخست آنکه کدام جنایت؟!

یا باید کتاب استر را پذیرفت و یا بر اساس شواهد بسیار زیاد باید آن را رد کرد.
اگر بپذیریم که تمام قرینه های تاریخی جعلیست و آنچه صحیح است کتاب استر است، طبق این کتاب هامان وزیر خبیثی بود که توطئه اش نقش بر آب شد و یهودیان آنقدر مردمان خوبی بودند که تنها برای حفظ جان خود جنگیدند و کوچکترین چیزی به غنیمت نبردند!!!!
(متن اصلی به زبان انگلیسی آورده شده بود)

و گمان نمیکنم چنین عقیده شرم آوری را کسی بپذیرد و با تصدیق کتاب استر چنین خدمتی به یهودیان بکند.

و یا اینکه بپذیریم که این کتاب جعلی بیش نیست

دوم آنکه مختصر فرضیه آقای پورپیرا چیست؟!

آقای پورپیرا و طرفدارانشان در اینجا و جاهای دیگر به طور خلاصه میگویند:

در زمان خشایارشاه، جمعیت ایران فقط 75000 نفر ایرانی بود. و این ایرانیان با توطئه یک زن و مرد یهودی، در 2 روز!! همه کشته شدند! و بعد از آن یهودیان تمام تاریخ را عوض کردند؛ تمام مورخان را از شرق ایران و هند گرفته تا غربی ترین قلمرو یونانیان مجبور کردند که همه یک صدا و یک دست تاریخ دیگری را بنویسند!

اما این کافی نبود؛ در سرتاسر ایران گشتند و شروع به ساخت بناهای تاریخی کردند. و احتمالا در نیمه شب و با کمک داروهای روانگردان این کار را میکردند تا کسی متوجه نشود. این کار نه فقط در تخت جمشید و ... که در تک تک روستاها و شهرها انجام دادند.

اما!

فراموش کردند که در کتاب خود بخشی را به این جنایت اختصاص ندهند!

تا اینکه چند هزار سال بعد؛ ناگهان شخصی این بخش از کتاب را خواند!! و راز چند هزار ساله یهودیان که در 2000 و اندی سال پیش تمام ایرانیان را کشته اند فاش شد!!!

اگر از این آقا بپرسید که خوب، آیا هیچ سندی از این جنایت وجود دارد؟
ایشان به شما میگویند آنها همه چیز را از بین بردند! الا همان کتاب!

اگر بپرسید که چرا این سند هیچ تشابهی با تاریخ ثبت شده نه در ایران که حتی در آن سوی دنیای آن روز ندارد،
ایشان به شما خواهند گفت که چون یهودیان همه را مجبور کردند تا یک دست یک تاریخ بسازند!

اگر بپرسید این یهودیان که همه چیزشان افسانه و دروغ است چرا این یک مطلبشان را که خودشان هم میگویند دروغ است شما میگویید راست است؟

ایشان خواهند گفت............

به نظرم موضوع به درستی و دقت باز شده است. متناسب با وقتی که داشتم، تمام مطالب را از منابع اصلی و با ذکر دقیق متون اصلی آوردم. اگر مطلب و سندی در خور و قابل مقایسه با آنچه آورده شده؛ در تاپیک آورده شود خوشحال می شم و ادامه خواهم داد.
وگرنه هزار سایت و وبلاگ که همه کپی برداری های ناشیانه از همان استر و توهمات آقای پورپیرا است ارزش پاسخگویی ندارد.

سلام علیکم جمیعا

ابتداعا درخواست میکنم از پراگمر گرامی که این مقالات را مدام کپی پست نکنند آنچه که شما میخواستید بدان اشاره بفرمائید چندین بار به الفاظ مختلف در این تاپیک ذکر کردید دیگر لازم نیست همانها را و یا شکل دیگری از آنها با کمی دستکاری مجددا درج نمائید.

لدا با عرض معذرت در صورت تکرار پستها حذف خواهند شد.

ثانیا دوستان را دعوت به پاسخ دادن به این سوال میکنم که :
هرودوت در چه تاریخی می زیسته و اینکه آیا او میتوانسته تمام زوایای تاریخی سه نسل پادشاهی را حضور داشته باشد و مستندا ذکر نماید؟

و بعد اینکه آیا هرودوت صداقت لازم برای نقل تاریخ ایرانیان را داشته یا خیر.

ثالثا
آنچه که واضح است هامان در تاریخ ایران وجود خارجی ندارد و شخصیتی است به عاریت گرفته شده از مصر باستان و همانطوریکه استاد رضای گرامی ذکر کردند:

نقل قول:

توضیحی درباره اضافات کتاب استر:
کتاب استر شامل اضافاتی است که به 2 دلیل به آن اضافه شده
الف ) جنبه الهی به آن داده شود
ب) جنبه دفاعی به آن داده شود !

گفته می‏شود این اضافات بین سال‏های 114 ق‏م و 90 م، در اصل به زبان یونانی و به دست افراد مختلفی نوشته شده و بعدا به ترجمه سبعینیه افزوده شده‏اند

دلیل آنهم مشخص است . هامان بخاطر وجهه و جانب حق و الهی دادن به این قومیت به عاریت گرفته شده چون هامان در تمام کتب دینی و تاریخی فرد منفور و کافری است.
والا یهود متهم به یک نسل کشی است. که با توجه به مندرجات همان کتاب استر ( تورات ) و اذعان اکثر تاریخ نویسان مبنی برعقاید یهودیگرایانه هخامنشیان ( خاخامنشیان ) و جنایات مداوم آنها دور از ذهن نیست.

بغیر از این موضوع
یهود در طول تاریخ متهم به کشتار دسته جمعی بوده و هست و این تنها اتهام آنها نیست. مثلا طاعون سیاه اروپا ( که در حد یک اتهام باقی ماند ) - صبرا و شتیلا ( که متقن است ) و..
پس اگر حکومتی با آن اقتدار تحت اراده آنها اداره میشده پوریم مساله ای قابل تصور است.

منجم باشی;162676 نوشت:
به نظرم موضوع به درستی و دقت باز شده است. متناسب با وقتی که داشتم، تمام مطالب را از منابع اصلی و با ذکر دقیق متون اصلی آوردم. اگر مطلب و سندی در خورد و قابل مقایسه با آنچه آورده شده؛ در تاپیک آورده شود خوشحال می شم و ادامه خواهم داد.


ببخشید بنده مستندات تاریخی شما را متوجه نشدم. شاید در بین کپی پستهای پراگمر دفن شده.
خود بریتانیکا محل تحقیق علمی بوده و یا اینکه از کتب علمی و تاریخی استناد کرده ؟

منجم باشی;162676 نوشت:
وگرنه هزار سایت و وبلاگ که همه کپی برداری های ناشیانه از همان استر و توهمات آقای پورپیرا است ارزش پاسخگویی ندارد.

(یک توضیح همانطوریکه مشاهده میفرمائید اینجا نوشته های آقای پورپیرارمورد استناد قرار نگرفته)

یاحق

bina88;162721 نوشت:
خود بریتانیکا محل تحقیق علمی بوده و یا اینکه از کتب علمی و تاریخی استناد کرده ؟


با عرض معذرت
یک مقدار نصب این بریتانیکا برای سیستم عتیقه بنده سنگین بود . اگر لطف بفرمائید مطلب سرچتان را هم ذکر کنید منابع مورد استناد را بنده هم بتوانم ببینم منونتان میشوم.

مطلب بعدی که فرصت نکردید بیان کنید تقویمهای یهودی و جسن پوریم بود.

از شما درخواستی دارم 13 بدر ایرانی - پوریم یهودی و تاریخ مصلوب شدن مسیح را از نظر تقویمی اگر در دسترستان هست ذکر بفرمائید.

یاحق

bina88;162721 نوشت:
سلام علیکم جمیعا

ابتداعا درخواست میکنم از پراگمر گرامی که این مقالات را مدام کپی پست نکنند آنچه که شما میخواستید بدان اشاره بفرمائید چندین بار به الفاظ مختلف در این تاپیک ذکر کردید دیگر لازم نیست همانها را و یا شکل دیگری از آنها با کمی دستکاری مجددا درج نمائید.

یاحق

[/color][/][/]

اینها مستندات تاریخی بودن و توضیحی کامل حرفی رو که زدم با توضیحات بیشتر و نکات بیشتر که بحثی رو که انجام دادیم برنگردیم سر پله اول
همچنین پی بردم کوروش بزرگ در قران امده و اقای احمدی نژاد هم تاییدش کردن و همچنین افراد بزرگ دیگر
حالا جای سوال ها باقی میمونه که جواب ان ها هم میدم.
این اطلاعات باید باشه تا کاربرانی که از تاریخ نمیدونن به بی راهه انتقال پیدا نکنن
موفق باشید

سیزده بدر؛ روز نیایش به درگاه خداوند



13 بدر ما رو متاسفانه بیگانه ها و دشمن های ایران از کجا به کجا میرسونن :

پیوست :

روز سیزدهم فروردین سيزده‌بدر(آخرين روز جشن‌هاي نوروزي) ، از دیرباز برای همه‌ی ما ایرانیان، روز خوشی، شادی و گشت و گذار میان دشت و دمن بوده است. سیزده روز پس از نوروز (بزرگ‌ترین و خجسته‌ترین جشن و آئین ملی آریایی) نوبت به جشنی دیگر یعنی سیزده بدر می‌رسد.
برخی از روی ندانستن، سیزده بدر را خرافه می‌دانند و حتی به تازگی نامی دیگر بر آن نهاده و آن را روز طبیعت نامیده‌اند كه دقیقاً ترجمه روز ایلانوت یهودیان و تعطیل رسمی اسرائیل می‌باشد. با دلایل زیر روشن می‌شود كه سیزده‌بدر خرافه نیست:

سیزده بدر یك جشن است و جشن ذاتاً همراه با شور، نشاط و سرور است. شادمانی عامل تحرك، پویایی و خلاقیت است و افسردگی، غمگینی و سوگواری در جامعه باعث ركود و كسالت می‌شود. شادی در نزد ایرانیان چنان با اهمیت بوده است كه در اكثر سنگ نبشته‌های هخامنشی، آفرینش شادی هم‌تراز آفرینش زمین و آسمان شمرده شده است: «بزرگ است خدایی كه آسمان و زمین و شادی را برای انسان آفرید.»
شادی در ایران امری خدایی و اهورایی بوده كه معنای آن «سرزندگی حاصل از صفای باطن و روشنایی روح، از راه ارتباط با مبدأ آفرینش» بوده و هرگز به معنی از خود بی‌خود شدن و فراموش كردن جهان و آنچه در اوست نبوده است. شادمانی سیزده بدر، تعظیم به خداوند جهان آفرین است كه نه تنها ربطی به نحسی ندارد، بلكه حكایت از زندگی و فرخندگی دارد.

با كمی تأمل در می‌یابیم كه تغییر نام سیزده‌بدر یا حذف تعطیلی آن نه برای خرافه‌زدایی بلكه برای حقیقت‌زدایی و تاریخ‌زدایی است. بعضی‌ها می‌گویند سیزده‌ نحس نیست تا آن را «در» كنند. این دسته از عزیزان باید بدانند كه واژه‌ی «در» در سیزده بدر به معنای بیرون كردن یا در كردن نیست؛ بلكه مقصود در و دشت می‌باشد. مانند واژه‌های كبك‌دری، حسنك‌در و سرخ‌در (نام 2 روستا در خراسان) و یا شعر فردوسی كه می‌گوید:
«بینی در و دشت رنگین شده نكوتر ز صورتگر چین شده»
اصولاً در فرهنگ ایرانی در آیین سیزده‌بدر هیچ سخنی از نحسی نیست. ایرانیان باستان نه تنها سیزده را نحس نمی‌دانستند بلكه آن را گرامی نیز می‌داشتند. آنها سیزدهمین روز هر ماه را به نام «تیر روز» یا «تشتر» می‌نامیدند. تشتر نام فرشه موكل بر باران بوده است. مردم ایران در روز سیزده فروردین همراه با شادمانی و شكرگزاری از خداوند، به نیایش پروردگار پرداخته و با یاد فرشته باران (تشتر) از خداوند طلب باران می‌كردند تا سالی پربركت و خرم داشته باشند. حتی اهمیت این روز چنان بوده است كه اگر كسی روز سیزده بدر، به در و دشت نمی‌رفت، نوعی ناسپاسی به درگاه اهورا می‌كرده است.

از طرفی اگر سیزده فروردین نحس بوده، پس چرا روزهای سیزده دیگر ماه‌ها را ایرانیان بدشگون نمی‌دانستند؟ پس علت بدشگون دانستن سیزده از كجا سرچشمه می‌گیرد؟ نحس بودن سیزده، ریشه در فرهنگ اعراب جاهلیت دارد. اعراب، سیزده تمام ماه‌ها به ویژه 13 صفر را بدیمن می‌دانستند. (البته برخی، 13 رجب را استثناء كرده‌اند.) غربی‌ها نیز سیزده را به دلیل این كه یهودای خائن قصد لو دادن حضرت عیسی(ع) را داشت و سیزدهمین نفر از گروه حواریون بود، نحس می‌دانستند.
پس خرافه‌زدایی در این است كه این خرافه وارداتی (یعنی بدشگونی) را از آیین باشكوه سیزده بدر بزدائیم؛ نه این كه سیزده بدر یا دیگر نمادهای ملی را نابود كنیم یا نامشان را تغییر دهیم.

سیزده بدر، روز رهایی از چنگال اهریمن و روز پیوستن به اهوراست. در این روز خجسته بایستی پنجره‌ها را گشود و چشم‌ها را شست ... ؛ چرا كه انسان‌ها همراه با زمین و زمان و در و دشت و فرشتگان، به ستایش خدای یكتا می‌پردازند و بهاران را جشن می‌گیرند. سيزده‌بدرِ روزي براي طلب باران فراوان در سال پيش رو، براي گراميداشت و پاكيزگي طبيعت و مظاهر آن، و زيست‌بوم مقدس ایرانیان است. مواظب باشیم روز ويراني و تباهي طبيعت نگردد.

منابع:
1 - دكتر محمد بقایی، سیزده بدر و راز و رمزهایش، ماهنامه حافظ، شماره 13، فروردین 84 ، ص 18
2 - دكتر شاهین سپنتا، سیزده بدر جشن فرخنده‌ی خواهش باران، ماهنامه حافظ، شماره 14، اردیبهشت84 ، ص 98
3 - میرزا حسین نوری، مستدرك الوسایل، مؤسسه آل بیت، قم، 1408 قمری، ص 146
4 - سید علینقی امین، نوادرالكلام فی شرح وقایع الایام، 1338، سرآغاز جلد دوم از مجموعه‌ی 12 جلدی
5- ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، در بخش بررسی روزهای سال.
6-دکتر رضا مرادی غیاث آبادی ، پژوهشهای ایرانی

لطفا دیگه اینقدر تاریخ رو خراب نکنید مطلب زیر هم بخوانید

پايان بخش مراسم نوروزی جشن سيزده بدر است كه روز سيزدهم فروردين ماه اتفاق می‌افتد. و در

واقع سال تازه برای كار و فعاليت‌های اجتماعی و فرهنگی و كشاورزی از روز چهاردهم فروردين آغاز

می‌گردد.

گو اينكه در كتاب‌های تاريخی و ادبی گذشته از قبيل التفهيم ، تاريخ بيهقی و آثار الباقيه كه تمامی آ

يين‌های نوروزی را مو به مو شرح داده‌اند ، نشانی در مورد سيزده بدر نيست و حتا شاعران آن زمان هم

در اشعار خود اشاره‌ای در مورد آن نكرده‌اند ، اما هيچكدام از اينها دليل بر اين نيست كه جشن سيزده

بدر از آيين‌های معتبر و باستانی ايران نبوده است ، بلكه می‌توان گفت چون اين جشن در ميان همه‌ی

قشر‌ها عموميت داشته و بطور كلی جشنی همه كس پسند و مردمی بوده ، نه پادشاه پسند و نه فقط

برای خواص ؛ و از سويی ديگر چون شاعران و نويسندگان آن زمان بيشتر رويدادها و جشن‌های رسمی

را كه در حضور شاهان برگزار می‌شده ، توصيف می‌كرده‌اند – از اين رو در نوشته‌ها و اشعار آنان رد پايی

از سيزده بدر وجود ندارد.

و اما نحوست عدد سيزده – به علت تقارن بعضی از حوادث ناگوار با آن – نه تنها در فرهنگ ايرانی ، بلكه

از دير باز در فرهنگ‌های كهن ديگر هم مطرح بوده و موجب آمده كه وحشتی همگانی از نامباركی اين

شماره در نهاد بشر پديد آيد.

چنانكه تورات در سفر خروج باب 11 و 12 ، در روز سيزده‌ی فروردين (= روز سيزدهم سال نو مصری) از

برخورد ستاره‌ی دنباله داری با زمين گزارش می‌دهد كه در فضای زمين درخشيده ، بطوری كه در افق

ايران هم ديده شده است. بر اثر اين برخورد زمين لرزه‌ی سهمناكی روی داده ، آتش فشان‌ها به آتش

فشانی پرداخته ، كاخ‌ها ويران گشته و بسياری از مردم جان خود را از دست داده‌اند.

مسيحيان هم از آنجا كه در آخرين غذای حضرت عيسا (= شام آخر) سيزده نفر بر سر سفره بوده‌اند و

خيانت يكی از آنان موجب مصلوب شدن مسيح گرديده ؛ اين عدد را شوم می‌دانند و هرگز سيزده نفر بر

سر يك سفره غذا نمی‌خورند. (1)

دكتر محمود روح الامينی در اين مورد می‌گويد: من خود شاهد بودم كه در يك خانواده‌ی كاتوليك فرانسوی

به علت نيامدن يكی از مهمان‌ها ، ميزبان جمع سيزده نفری را به دو گروه تقسيم نمود و در دو اتاق

جداگانه شام داد تا از بدشگونی اين عدد پرهيز كرده باشد. (2)

شماره‌ی سيزده در تاريخ يونان هم به اين نا خجستگی مبتلاست ، چنانكه در تاريخ آنان هم آمده است

كه فيليپ پدر اسكندر مقدونی مجسمه‌ی خود را در معبدی گذاشت كه دوازده مجسمه‌ی ديگر از خدايان

در آن بود ، اما پس از زمانی كوتاه نامباركی عدد سيزده دامنش را گرفت و به دست دشمنانش به قتل

رسيد.(3)

ژرژ سيمس نويسنده‌ی اروپايی هنگامی كه در سال 1894 به كلوپ شماره‌ی 13 فرا خوانده شد ، دعوت

را رد كرد و در پاسخ دعوت نامه نوشت: آقايان ؛ دعوت نامه‌ی شما رسيد، از لطف‌تان سپاسگزارم...

دوستان ؛ اگر من سرپرست خانواده‌ای نبودم و رعايت حالشان بر من واجب نبود ، با نهايت اشتياق

می‌آمدم و هر پيشامدی – هر چند ناخوشايند – را هم استقبال می‌كردم. اما اكنون چون متعهد به

اداره‌ی خانواده‌ای هستم ، می‌ترسم نحوست عدد 13 شماره‌ی كلوپ دامنم را بگيرد و در زندگی‌ام اثر

بگذارد و مرا گرفتار مصيبتی كند كه خانواده‌ام بی‌سرپرست بماند. از اين رو از شما پوزش می‌خواهم. (4)

در فرهنگ نمادها نيز سيزده را عددی می‌دانند كه خود را از نظم هستی جدا كرده و آهنگ طبيعی جهان

را دنبال نمی‌كند. به همين دليل است كه بسياری از شركت‌های هواپيمايی – از جمله شركت

هواپيمايی "هما" در ايران – رديف سيزده را ندارد. و همچنين در شماره گذاری خانه‌ها از نصب پلاك (13)

خوداری می‌كنند و به جای آن(1+ 12) می‌نويسند. (5)

دكتر مهرداد بهار در مورد عدد سيزده و روز سيزده بدر نكات جالبی بيان می‌دارد كه از وی نقل قول

می‌كنيم. ا و می‌گوید:

"گاهی از خود می‌پرسيم چرا نوروز دوازده روز است و سبب وجود سيزدهم عيد چيست؟ چرا كار كردن و

پرداختن به امور جاری در اين روز نحس است؟ بايد گفت زير تأثير نجوم بين‌النهرينی ، اساطير نجومی در

ايران شكل می‌گيرد كه بنا بر آن هر يك از دوازده اختر كه خود بر يكی از برج‌های دوازده‌گانه حاكم است ،

هزار سال بر جهان حكومت خواهد كرد. از اين رو عمر جهان دوازده هزار سال است و در پايان دوازده هزار

سال ، آسمان و زمين در هم خواهد شد. محتملاً ، اين اسطوره خود نيز ريشه‌ای بابلی دارد و ظاهراً باور

بر آن بوده است كه در اصل ، پس از دوازده هزار سال ، آشفتگی آغازين باز می‌گردد. به گمان انسان

اعصار كهن آن چه در كيهان بزرگ (هستی) رخ می‌داد ، در كيهان ُخرد (در جهان انسانی) نيز رخ می‌داد ؛

اين عقيده ريشه از همانجا دارد كه گفتيم انسان كه تنها قادر به شناخت نسبی خود بود ، جهان را

قياس از خويش می‌گرفت و گمان می‌كرد كيهان بزرگ همچون اوست. با اين باور بود ، كه سال دوازده

ماهه را را توجيه می‌كردند. طبعا ً عوامل نجومی ديگری چون گردش ماه در اين امر و پديد آمدن سا ل

دوازده ماهه مؤثر بوده است ، اما توجيه اساطيری سال دوازده ماهه بر اساس عمر دوازده هزارساله‌ی

هستی ، بهترين توجيهی به نظر می‌رسيد كه در چار چوب اعتقادات كهن می‌گنجيد. جشن‌های دوازده

روزه‌ی آغاز سال نيز با اين سا ل دوازده ماهه و دوره‌ی دوازده هزار ساله‌ی عمر جهان مربوط است. انسان

آنچه را در اين دوازده روز پيش می‌آمد ، سرنوشت سال خود می‌انگاشت و گمان می‌كرد اگر روز‌های

نوروزی به اندوه بگذرد ، همه‌ی سا ل به اندوه خواهد گذشت. بسياری از اين باورها هنوز برجاست ،

مختصر آن كه دوازده روز آغاز سال نماد و مظهر همه‌ی سال بود.

اما اگر در پايان دوازده هزار سال جهان درهم می‌شد و آشفتگی نخستين ، باز می‌گشت ، و اگر به

نشان آن ، در پايان هر سال قانون از ميان بر می‌خاست ، پس در پايان دوازده روز نيز يك روز نشان

آشفتگی نهايی و پايان سال را بر خود داشت. در اين روز كار كردن ، و نظام عمومی را رعايت كردن نيز از

ميان برمی‌خاست و شايد عياشی‌ها و "ارجی" باری ديگر برای يك روز باز می‌گشت. نحسی سيزدهم

عيد نشان فرو ريختن واپسين جهان و نظام آن بود". (6)

دكتر بهرام فره وشی در مورد گجستگی عدد سيزده می‌گويد:

"در اساطير ايرانی عمر جهان هستی دوازده هزار سال است و عدد 12 هم از بروج دوازده گانه گرفته شده

است. پس از اين دوازده هزار سال عمر جهان بسته می‌شود و انسان‌هايی كه در جهان هستی وظيفه

شان جنگ با اهريمن بوده است به پيروزی نهايی می‌رسند. از آن پس ديگر جهان مادی وجود نخواهد

داشت و آ دميان به جايگاه ابدی خويش ، به عالم مينو باز می‌گردند. با دا نستن اين موضوع می‌توان

گفت كه اولين دوازده روز فروردين تمثيلی از اين دوازده هزار سال است و روز سيزدهم تمثيلی از هزاره‌ی

سيزدهم می‌تواند باشد كه آغاز رهايش از جهان مادی است و از اين رو روز سيزدهم می‌تواند روز باز

گشت ارواح به جهان مينوی و روز رهايش كيهانی باشد". (7)

دكتر مير جلال الدين كزازی نيز در مورد عدد سيزده و روز سيزده بدر نظری دارد كه شنيدنی است. او

می‌گويد:
"

يك ديدگاه فرهنگی است كه ما می‌توانيم با كند و كاو در باور شناسی و نماد شناسی كهن ايرانی ،

ريشه‌ها و خاستگاه‌ها‌ی بی شگونی 13 را به در كشيم و بررسيم. در اين باور شناسی پاره‌ای از شمار

(اعداد) ارزش نمادين داشته است.

عدد يك (= 1) در باورشناسی باستانی ايران نشانه‌ی راز آلود خداوند است. عدد دو (= 2) ارزش آيينی

دارد: آسمان و زمين ، نرينه و مادينه و... دو بدين سان ساختار و سرشت آفرينش را برما روشن می‌دارد.

كاربردهای نمادين عدد سه (= 3) اين است كه اين شمار به گونه‌ای راز آلود ، آفرينش و پديده‌ی هستی

را نشان می‌دهد. در باورهای ايران از زادگان سه گانه و يا مواليد ثلاث سخن به ميان رفته ، زادگان سه

گانه كانی و يا جاندار است. عدد چهار (=4) ، چهار گوهر را نشان می‌دهد. در پنج (= 5) می‌توانيم از پنج

حس سخن بگوييم. در شش (= 6) به شيوه‌ی نمادين جهان آشكار می‌شود و ما معتقديم پديده‌های

گِتی شش سويه هستند. اما هفت (= 7) در ميان يكان از كارآ يی و ارزش و باور شناختی افزونتری

برخوردار است. عدد هشت (= Dirol با بهشت در پيوند است. عدد ُنه (= 9) باز شماری است كه در فرهنگ

ايرانی ارزش آيينی ويژه‌ای دارد و از شمار سپند (مقدس ، پاك) است. عدد دوازده (12) در نماد شناسی

نشانه‌ی كمال است. دوازده در گروه خودش ارزش بسيار دارد. ما هفت اختر و دوازده برج را داريم. هفت

در عدد دوازده گردان است پس اگر دوازده را نشانه‌ی كما ل بدانيم ، اين عدد خجسته ترين خواهد بود،

زيرا آرمان آفرينش رسيدن به سر آمدگی و كمال است. پس اگر به شمار سيزده (= 13) رسيديد ، اين

همه از ميان خواهد رفت و زمانی كه به چهارده می‌رسيم ، دوباره گجستگی روی می‌دهد. ايرانيان از دير

زمان روز 13 را از خانه بيرون می‌رفتند كه بی شگونی اين روز را از خود دور بدارند. شايد يكی از دلايلی

كه عدد 13 نزد ايرانيان نحس است و مردم برای فرار از اين نحسی ، روز سيزده بدر را در دامان طبيعت به

سر می‌برند ، ترويج فرهنگ بد شگونی آن توسط مردم از گذشته تا حا ل است ".

دكتر كزازی در مورد كسانی كه سخت به نحوست اين روز اعتقاد دارند و از آن زيان می‌بينند ، می‌گويد: "

اين زيان در گجستگی عدد 13 نيست ، بلكه در باوری است كه آنها به اين گجستگی دارند. باور به

گجستگی آن نيروهای درونی و بيرونی با ور را با او همسو و همگرا و كانونی می‌كند و نيروها اثری بر

پيرامون می‌گذارد ". (8)

و اما پيشينه و انگيزه‌ی عدد سيزده هر چه كه باشد، در ايران هميشه رسم برآن بوده كه روز سيزده‌ی

نوروز – سيزده‌ی فروردين – تمامی مردم از شهری و روستايی و از هر طبقه و دسته ، بايد از خا نه‌ها

بيرون آمده و خود را به دشت و صحرا بسپارند. و ديگر اينكه جايز نيست – حتا برای زما نی كوتاه – به

خانه‌های يكديگر وارد شده و صاحب خانه را گرفتار نحوست نمايند. چنانكه علامه عباسعلی كيوان ، در

خاطرات هفتاد ساله‌اش از باور مردم شهر خود قزوين در اين باره در كتاب خود كيوان نامه می‌نويسد:

"روز سيزده بدر جايز نبود برای ديد و باز ديد ، به خانه‌ای رفت ، هم صاحبخا نه به فال بد می‌گرفت و

می‌گفت نحوست را به خانه‌ی من آورده‌اند و هم رونده نمی‌خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز

سيزده بايد به صحرا رفت. زيرا آن چه بلا در اين سال بيايد ، آن روز مقدر وتقسيم می‌شود. پس خوب

است ما درشهر و خانه‌ی خود نباشيم ، شايد در تقسيم بلا، فراموش شده و از قلم بيافتيم." (9)

بسياری از مراسمی كه در جشن سيزده در ايران برگزاز می‌شود ، معانی اساطيری و تمثيلی دارد.

شادی و خنده به معنای فرو ريختن پليدی و انديشه‌های تيره ؛ مهربانی و روبوسی ، نماد آشتی و

استحكام دوستی و پاكيزگی از دشمنی و عداوت ؛ به آب افكندن سبزه‌های هفت سين به آب رونده نماد

فديه به ايزد بانوی آب (آناهيتا) ؛ خوردن غذا در دشت نماد فديه‌ی گوسفند بريان ؛ گره زدن سبزه برای باز

شدن بخت ، تمثيلی از پيوند زن و مرد و ادامه‌ی نسل است.

از رسم‌های ديگر جشن سيزده بدر كه در گذشته بسيار معمول بوده ، شركت در مسابقات بُرد و باختی

به ويژه اسب دوانی است كه ياد آور نبرد ايزد باران با ديو خشكسالی است. (10)

از ديگر رسم‌های شوخی آميز روز سيزده كه مشخص نيست نخست از كجا آغاز شده ، دروغ روز سيزده

است. چنان كه اروپاييان نيز روز اول آوريل كه به روز سيزده‌ی فروردين ما بسيار نزديك است ، (هر چهار

سا ل يك بار سيزده‌ی فروردين و اول آوريل برابر می‌شوند) اين رسم را دارند. بطوريكه روز اول آ وريل سال

1976 راديو فرانسه در اخبار ساعت هفت صبح اعلام نمود كه امروز برج ايفل خراب خواهد شد. با شنيدن

اين خبر عده‌ی زيادی حيران و هيجان زده به محل برج رفتند و در آنجا با اعلاميه‌ی دروغ اول آوريل روبرو

شدند. (11)


و اصلا این قضیه به 13 بدر ربط نداره چرا ؟
پیوست :
پوریم (به عبری: פורים) نام یکی از اعیاد مذهبی در دین یهودیت است. در این جشن، یهودیان روزهای ۱۴ و ۱۵ آدار در تقویم عبری را جشن می‌گیرند. عید پوریم یادآور رابطه باستانی بین دو ملت ایران و یهود است. دانشوران سکولار، ریشه عید پوریم یهودیان را برگرفته از ریشه‌های تمدن ایران باستان یا تمدنهای باستانی میان رودان مانند عیلام و بابل می‌دانند.[۱]

در روز پوریم، یهودیان هدایایی از کیک‌ها و شیرینی به دوستان و نیازمندان داده، سپس کتاب استر (در میشنا: «مگیلا» یا «طومار») را می‌خوانند. کتاب استر یکی از بخش‌های عهد عتیق و تنخ یهودی است و یهودیان ماجرای رهایی از توطئه بزرگ نسل‌کشی یهودیان در سرزمین‌های امپراتوری ایران را که در آن کتاب به آن اشاره شده را هرساله جشن می‌گیرند. جشن با صرف شیرینی سه‌گوشی را که با دانه‌های خشخاش، یا آلو پر شده ادامه می‌یابد. در برخی از کنیسه‌ها هنگام خواندن کتاب استر، سرودی با نوایی هماهنگ با حکایت کتاب نیز نواخته می‌شود، به جشن و خوشحالی پرداخته و هر باری که نام هامان برده می‌شود، فریاد کشیده و او را هو می‌کنند. [۲]

در این جشن، کودکان و نوجوانان یهودی نقاب و لباس‌های رنگارنگ می‌پوشند و در اسرائیل، در مرکز شهرها، کارناوال شادی به راه می‌افتد.[۳]

بر خلاف آنچه که این روزها جا افتاده است، جشن پوریم به جشن سیزده به در ایرانیان ربطی ندارد.

این ارقام کشته شده ها هنوز ثابت نشده است.
تعداد این ارقام وحشتناک بالاست جنگ امروزی هم باشه بازم این ارقام بالاست.
جالبه فیلم 300 ساخت بر ضد ایرانی ها دست یهود هم توش بود که ایرانی رو یه مشت ادم های سیاه و ... نشان میدادند که داستان واقعی یه چیز دیگه بود.
به وقتش یه سری مستندات در این زمینه ارائه خواهم داد ولی حرف ما مربوط به کوروش بزرگ بود نمیدونم از کجا به کجا رسید.
پیوست :
سیدمحمدمهدی موسوی

این فیلم برای افرادی با بهرة هوشی بسیار کم جلوی دوربین رفته و دارای تناقض های فراوانی است.»

این جمله را نه یک ایرانی وطن دوست، بلکه روزنامه معروف آمریکایی واشنگتن پست درباره فیلم 300» ساخته زاک اسنایدر» آورده است.

300 آخرین فیلمی است که هالیوود در راستای رویارویی با فرهنگ و هویت ایرانی ـ اسلامی ساخته است. این فیلم با هدف تصویری نادرست از فرهنگ مشرق زمین و سیاه نمایی شکوه و عظمت آن در سینماهای آمریکا و برخی از کشورهای جهان اکران شده است.

اندکی از داستان فیلم

داستان این فیلم مربوط به یکی از جنگ های ایران و یونان در رزم گاه ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اوتیه و خلیج مالیک) است که در حقیقت برگرفته از کتاب فرانک میلر» می باشد. در این فیلم 300 جنگجوی اسپارتی در برابر ارتش چندصدهزارنفری و مجهز خشایارشاه پادشاه ایرانی، مقاومت جانانه ای از خود نشان می دهند اما در نهایت گوژپشتی از خود یونانیان، دروازه های شهر را به روی لشکر ایران می گشاید و ارتش 300 نفری لئونیداس، فرمانروای یونانی شکست می خورند و خود لئونیداس به شکل مظلومانه ای تیرباران می شود.

نکته جالب، تصویر پایانی فیلم و جسد تیرباران شدة لئونیداس است که شباهت بسیار به تصویری دارد که از مسیح در کلیساهای اروپا و آمریکا مشاهده می شود. شاید سازندگان فیلم خواسته اند بگویند که جنگ امروز غرب با ایران، یک جنگ مذهبی هم چون سلسله جنگ های صلیبی است که از هزاران سال پیش تاکنون کماکان وجود دارد. روزنامه آب ث» اسپانیا در همین باره تعبیر جالبی دارد؛ این روزنامه می نویسد: فیلم 300 بخشی از توطئه آمریکا علیه ایران است و به نظر می رسد حتی دیالوگ های فیلم برگرفته از سخنرانی های متداول سران کاخ سفید باشد مثل آن جا که همسر لئونیداس می گوید: آزادی، رایگان نیست.»

از این منظر باید گفت این فیلم برخلاف آن چه درصدد بیان آن است یعنی وحشی و بی فرهنگ نشان دادن ایرانیان باستان، با سیاست های آمریکاییان متمدن! در عراق و افغانستان و شکنجه گری های آنان در زندان های ابوغریب و گوانتانامو هم خوانی دارد و به قول روزنامه یواس ای تودی، آدم را به یاد جنگ عراق می اندازد.

به نظر می رسد این فیلم، درصدد برانگیختن روحیه مقاومت و مبارزه جوانان غربی در برابر فرهنگ ایرانی و اسلامی است. در صحنه ای از فیلم فرمانده اسپارتی ها که فرد باشهامت و خونسردی است، زمانی که از سوی سپاه بسیار پر تعداد ایران تهدید می شود فریاد برمی آورد که: اگر سلاح هایمان را می خواهید، بیایید و آن را بگیرید. ما با سلاح هایمان زندگی می کنیم و با آن ها نیز خواهیم مرد.»

بی شک، این گفته را می توان این گونه تحلیل کرد که غرب به ویژه آمریکا همواره درصدد القای این نکته است که دشمنان بسیاری دارد و برای حفظ کیان خود باید مجهز به آخرین و پیشرفته ترین سلاح های روز باشد مسأله ای که امروز می توان آن را در قالب جنگ افروزی های آمریکا در خاورمیانه توجیه کرد و این که آمریکا به هیچ وجه نمی خواهد از عراق خارج شود.

فرافکنی مدرن

با تمام این اوصاف، تولید و نمایش فیلم مخدوش و جعلی 300 را باید گواه ترس و استیصال استکبار جهانی و بازیگران ناتوی فرهنگی در مواجهه با موج عظیم بیداری اسلامی دانست که البته باز هم ناکام می ماند؛ چراکه تاریخ و تمدن بشری خود گواه فرهنگ غنی و سنت های برتر ایرانیان و به ویژه وجود فرهنگ مردم سالاری در نخستین لایه های حکومتی ایران زمین است و لذا بی دلیل نیست اگر بگوییم شاکله منشور ملل متحد برگرفته از دموکراسی نهادینه شده در عصر ایران باستان است. با این وجود سازندگان فیلم 300 با چشم پوشی ناشیانه از تاریخ باستان و جعل واقعیت های مسلم تاریخی، روایت مخدوشی از جنگ سربازان اسپارتی و سپاه ایران برای مخاطب آگاه و هوشمند امروز جهان ارایه کرده اند. جالب آن که خود کمپانی برادران وارنر، در پاسخ به اعتراض های شدید ایرانیان در اقصی نقاط جهان به صراحت اعلام کرده که این فیلم هیچ سند تاریخی ندارد!! دروغ گویی و فرافکنی فیلم به حدی است که حتی از سوی یونسکو هم محکوم شده است. با تمسک به چنین اعتراضی باید گفت تاریخ سازان هالیوود می کوشند از این طریق ضمن جعل تاریخ برای تمدن آمریکایی که تنها سیصدسال سابقه دارد، به مردم این کشور و سایر مردم جهان غرب، روحیه مبارزه با شرق و به ویژه جهان اسلام را بیاموزند. روزنامه نیوزدی، چاپ نیویورک نیز ضمن اشاره به همین نکته، فیلم 300 را جنگ هالیوودی آمریکا علیه ایران توصیف کرده و آورده است: این فیلم تاریخی ـ اسطوره ای، تلفیقی از کمیک بوک فرانک میلر» با سیاست های امروزین آمریکا است.»

این روزنامه در ادامه می افزاید: در این فیلم اسپارت ها که با عدة بسیار کم خود در مقابل ایرانیان خون خوار و البته بسیار ترسو! شکست می خورند، در حقیقت با دلاوری های خود برندگان اخلاقی و حقیقی این جنگ هستند؛ در جای جای این فیلم تماشاچی شاهد جنگ میان غربی های عاشق صلح و آزادی! با خشایارشاه پادشاه خون خوار ایرانیان مستبد و جنگ طلب است.»

فیلمی برای کاخ سفید!

یادمان نرفته که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا پس از حوادث یازده سپتامبر و در آستانه حملة نیروهای آمریکایی به عراق و افغانستان از عباراتی چون خیر و شر و رسالت آمریکا برای آزادی منطقه خاورمیانه از نیروهای شر و تروریست ها بهره می برد و حتی به جنگ ظالمانه خود در منطقه، صبغة مذهبی داده بود و خود را در مقام یک ناجی معرفی می کرد.

این فیلم که بخشی از سیاست های کاخ سفید از طریق هالیوود است در مقام بیان این نکته است که غرب و آمریکا سربازان ایثارگر مبارزه علیه نیروهای شیطانی هستند! نیروهایی که اکنون توسط ایرانیان هدایت می شوند! و شاید با این حربه ها قصد فریب و آماده سازی اذهان عمومی مردمان کشورشان برای حضور در منطقه حساس خاورمیانه و رویارویی با ایران اسلامی را فراهم آورند، بلکه از این طریق جلوی شرارت های ایران را بگیرند!

هالیوود در این فیلم، ایرانی ها را به صورت انسان هایی وحشی، جلادصفت، سیاه پوست! با چشمانی خون آلود و لباس و پوششی شبیه تروریست های امروزی به تصویر کشیده است. بدسلیقگی و سطحی نگری مفرط سازندگان فیلم به حدی است که حتی شخصی چون ای او اسکات» منتقد مشهور روزنامه نیویورک تایمز درباره آن گفته است: این فیلم خشن بیش تر شبیه کاریکاتورهای ژاپنی است تا یک فیلم تاریخی.» مایکل مور کارگردان و مستندساز بزرگ امریکایی نیز با تاسف از ساخت این فیلم از همه ایرانیان عذرخواهی کرده است.

روزنامه آتلانتا ژورنال کانستیتیوشن» با تمسخر این فیلم می نویسد: از هر زاویه که به فیلم 300 نگاه کنیم این فیلم یک فیلم مبالغه آمیز است، این فیلم در واقع تصویری از همان هرکول است اما در عصری کامپیوتری.»

فیلم 300 را در واقع می توان مواجهه امروز دنیای پرفریب غرب که همه چیز را از طریق غول های رسانه ای و تبلیغاتی، در هضم فرهنگ مهاجم خود می یابد - با ایرانیان و در یک معنای وسیع تر با مسلمانان - دانست. امروز هم سینما به عنوان رسانه ای تأثیرگذار در نوک پیکان هجمه زیاده خواهان جهانی (استکبار و صهیونیسم) قرار گرفته است. اگر دیروز هالیوود اسکندر» الیور استون را محملی برای جعل تاریخ شرق و نادیده گرفتن پیشرفت های علمی، تمدنی ایران زمین در آن دوران برای ارایه انتخاب کرد امروز هم با گستاخی بیش تر، بر تهاجم فرهنگی خود در قالب جنگ نرم افزوده است.

تولید و نمایش فیلم مخدوش و جعلی 300 را باید گواه ترس و استیصال استکبار جهانی و بازیگران ناتوی فرهنگی در مواجهه با موج عظیم بیداری اسلامی دانست که البته باز هم ناکام می ماند؛ چراکه تاریخ و تمدن بشری خود گواه فرهنگ غنی و سنت های برتر ایرانیان و به ویژه وجود فرهنگ مردم سالاری در نخستین لایه های حکومتی ایران زمین است.

این فیلم که بخشی از سیاست های کاخ سفید از طریق هالیوود است در مقام بیان این نکته است که غرب و آمریکا سربازان ایثارگر مبارزه علیه نیروهای شیطانی هستند! نیروهایی که اکنون توسط ایرانیان هدایت می شوند! و شاید با این حربه ها قصد فریب و آماده سازی اذهان عمومی مردمان کشورشان برای حضور در منطقه حساس خاورمیانه و رویارویی با ایران اسلامی را فراهم آورند، بلکه از این طریق جلوی شرارت های ایران را بگیرند!

موفق باشید


این ارقام کشته شده ها هنوز ثابت نشده است.
تعداد این ارقام وحشتناک بالاست جنگ امروزی هم باشه بازم این ارقام بالاست.
جالبه فیلم 300 ساخت بر ضد ایرانی ها دست یهود هم توش بود که ایرانی رو یه مشت ادم های سیاه و ... نشان میدادند که داستان واقعی یه چیز دیگه بود.
به وقتش یه سری مستندات در این زمینه ارائه خواهم داد ولی حرف ما مربوط به کوروش بزرگ بود نمیدونم از کجا به کجا رسید.

ولی یک نگاه به نوشته زیر و یک بررسی روی فیلم 300 میکنیم متوجه میشید که چطوری دشمن های ضد ایران میتونند تاریخ رو عوض کنند و همچنین نشان میدهد همچین دل خوشی از خشایارشا نداشتند .
جالبه یه جا ازش بد میگن یه جا خوب میگن
مستندات و مدارک :

سیدمحمدمهدی موسوی

این فیلم برای افرادی با بهرة هوشی بسیار کم جلوی دوربین رفته و دارای تناقض های فراوانی است.»

این جمله را نه یک ایرانی وطن دوست، بلکه روزنامه معروف آمریکایی واشنگتن پست درباره فیلم 300» ساخته زاک اسنایدر» آورده است.

300 آخرین فیلمی است که هالیوود در راستای رویارویی با فرهنگ و هویت ایرانی ـ اسلامی ساخته است. این فیلم با هدف تصویری نادرست از فرهنگ مشرق زمین و سیاه نمایی شکوه و عظمت آن در سینماهای آمریکا و برخی از کشورهای جهان اکران شده است.

اندکی از داستان فیلم

داستان این فیلم مربوط به یکی از جنگ های ایران و یونان در رزم گاه ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اوتیه و خلیج مالیک) است که در حقیقت برگرفته از کتاب فرانک میلر» می باشد. در این فیلم 300 جنگجوی اسپارتی در برابر ارتش چندصدهزارنفری و مجهز خشایارشاه پادشاه ایرانی، مقاومت جانانه ای از خود نشان می دهند اما در نهایت گوژپشتی از خود یونانیان، دروازه های شهر را به روی لشکر ایران می گشاید و ارتش 300 نفری لئونیداس، فرمانروای یونانی شکست می خورند و خود لئونیداس به شکل مظلومانه ای تیرباران می شود.

نکته جالب، تصویر پایانی فیلم و جسد تیرباران شدة لئونیداس است که شباهت بسیار به تصویری دارد که از مسیح در کلیساهای اروپا و آمریکا مشاهده می شود. شاید سازندگان فیلم خواسته اند بگویند که جنگ امروز غرب با ایران، یک جنگ مذهبی هم چون سلسله جنگ های صلیبی است که از هزاران سال پیش تاکنون کماکان وجود دارد. روزنامه آب ث» اسپانیا در همین باره تعبیر جالبی دارد؛ این روزنامه می نویسد: فیلم 300 بخشی از توطئه آمریکا علیه ایران است و به نظر می رسد حتی دیالوگ های فیلم برگرفته از سخنرانی های متداول سران کاخ سفید باشد مثل آن جا که همسر لئونیداس می گوید: آزادی، رایگان نیست.»

از این منظر باید گفت این فیلم برخلاف آن چه درصدد بیان آن است یعنی وحشی و بی فرهنگ نشان دادن ایرانیان باستان، با سیاست های آمریکاییان متمدن! در عراق و افغانستان و شکنجه گری های آنان در زندان های ابوغریب و گوانتانامو هم خوانی دارد و به قول روزنامه یواس ای تودی، آدم را به یاد جنگ عراق می اندازد.

به نظر می رسد این فیلم، درصدد برانگیختن روحیه مقاومت و مبارزه جوانان غربی در برابر فرهنگ ایرانی و اسلامی است. در صحنه ای از فیلم فرمانده اسپارتی ها که فرد باشهامت و خونسردی است، زمانی که از سوی سپاه بسیار پر تعداد ایران تهدید می شود فریاد برمی آورد که: اگر سلاح هایمان را می خواهید، بیایید و آن را بگیرید. ما با سلاح هایمان زندگی می کنیم و با آن ها نیز خواهیم مرد.»

بی شک، این گفته را می توان این گونه تحلیل کرد که غرب به ویژه آمریکا همواره درصدد القای این نکته است که دشمنان بسیاری دارد و برای حفظ کیان خود باید مجهز به آخرین و پیشرفته ترین سلاح های روز باشد مسأله ای که امروز می توان آن را در قالب جنگ افروزی های آمریکا در خاورمیانه توجیه کرد و این که آمریکا به هیچ وجه نمی خواهد از عراق خارج شود.

فرافکنی مدرن

با تمام این اوصاف، تولید و نمایش فیلم مخدوش و جعلی 300 را باید گواه ترس و استیصال استکبار جهانی و بازیگران ناتوی فرهنگی در مواجهه با موج عظیم بیداری اسلامی دانست که البته باز هم ناکام می ماند؛ چراکه تاریخ و تمدن بشری خود گواه فرهنگ غنی و سنت های برتر ایرانیان و به ویژه وجود فرهنگ مردم سالاری در نخستین لایه های حکومتی ایران زمین است و لذا بی دلیل نیست اگر بگوییم شاکله منشور ملل متحد برگرفته از دموکراسی نهادینه شده در عصر ایران باستان است. با این وجود سازندگان فیلم 300 با چشم پوشی ناشیانه از تاریخ باستان و جعل واقعیت های مسلم تاریخی، روایت مخدوشی از جنگ سربازان اسپارتی و سپاه ایران برای مخاطب آگاه و هوشمند امروز جهان ارایه کرده اند. جالب آن که خود کمپانی برادران وارنر، در پاسخ به اعتراض های شدید ایرانیان در اقصی نقاط جهان به صراحت اعلام کرده که این فیلم هیچ سند تاریخی ندارد!! دروغ گویی و فرافکنی فیلم به حدی است که حتی از سوی یونسکو هم محکوم شده است. با تمسک به چنین اعتراضی باید گفت تاریخ سازان هالیوود می کوشند از این طریق ضمن جعل تاریخ برای تمدن آمریکایی که تنها سیصدسال سابقه دارد، به مردم این کشور و سایر مردم جهان غرب، روحیه مبارزه با شرق و به ویژه جهان اسلام را بیاموزند. روزنامه نیوزدی، چاپ نیویورک نیز ضمن اشاره به همین نکته، فیلم 300 را جنگ هالیوودی آمریکا علیه ایران توصیف کرده و آورده است: این فیلم تاریخی ـ اسطوره ای، تلفیقی از کمیک بوک فرانک میلر» با سیاست های امروزین آمریکا است.»

این روزنامه در ادامه می افزاید: در این فیلم اسپارت ها که با عدة بسیار کم خود در مقابل ایرانیان خون خوار و البته بسیار ترسو! شکست می خورند، در حقیقت با دلاوری های خود برندگان اخلاقی و حقیقی این جنگ هستند؛ در جای جای این فیلم تماشاچی شاهد جنگ میان غربی های عاشق صلح و آزادی! با خشایارشاه پادشاه خون خوار ایرانیان مستبد و جنگ طلب است.»

فیلمی برای کاخ سفید!

یادمان نرفته که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا پس از حوادث یازده سپتامبر و در آستانه حملة نیروهای آمریکایی به عراق و افغانستان از عباراتی چون خیر و شر و رسالت آمریکا برای آزادی منطقه خاورمیانه از نیروهای شر و تروریست ها بهره می برد و حتی به جنگ ظالمانه خود در منطقه، صبغة مذهبی داده بود و خود را در مقام یک ناجی معرفی می کرد.

این فیلم که بخشی از سیاست های کاخ سفید از طریق هالیوود است در مقام بیان این نکته است که غرب و آمریکا سربازان ایثارگر مبارزه علیه نیروهای شیطانی هستند! نیروهایی که اکنون توسط ایرانیان هدایت می شوند! و شاید با این حربه ها قصد فریب و آماده سازی اذهان عمومی مردمان کشورشان برای حضور در منطقه حساس خاورمیانه و رویارویی با ایران اسلامی را فراهم آورند، بلکه از این طریق جلوی شرارت های ایران را بگیرند!

هالیوود در این فیلم، ایرانی ها را به صورت انسان هایی وحشی، جلادصفت، سیاه پوست! با چشمانی خون آلود و لباس و پوششی شبیه تروریست های امروزی به تصویر کشیده است. بدسلیقگی و سطحی نگری مفرط سازندگان فیلم به حدی است که حتی شخصی چون ای او اسکات» منتقد مشهور روزنامه نیویورک تایمز درباره آن گفته است: این فیلم خشن بیش تر شبیه کاریکاتورهای ژاپنی است تا یک فیلم تاریخی.» مایکل مور کارگردان و مستندساز بزرگ امریکایی نیز با تاسف از ساخت این فیلم از همه ایرانیان عذرخواهی کرده است.

روزنامه آتلانتا ژورنال کانستیتیوشن» با تمسخر این فیلم می نویسد: از هر زاویه که به فیلم 300 نگاه کنیم این فیلم یک فیلم مبالغه آمیز است، این فیلم در واقع تصویری از همان هرکول است اما در عصری کامپیوتری.»

فیلم 300 را در واقع می توان مواجهه امروز دنیای پرفریب غرب که همه چیز را از طریق غول های رسانه ای و تبلیغاتی، در هضم فرهنگ مهاجم خود می یابد - با ایرانیان و در یک معنای وسیع تر با مسلمانان - دانست. امروز هم سینما به عنوان رسانه ای تأثیرگذار در نوک پیکان هجمه زیاده خواهان جهانی (استکبار و صهیونیسم) قرار گرفته است. اگر دیروز هالیوود اسکندر» الیور استون را محملی برای جعل تاریخ شرق و نادیده گرفتن پیشرفت های علمی، تمدنی ایران زمین در آن دوران برای ارایه انتخاب کرد امروز هم با گستاخی بیش تر، بر تهاجم فرهنگی خود در قالب جنگ نرم افزوده است.

تولید و نمایش فیلم مخدوش و جعلی 300 را باید گواه ترس و استیصال استکبار جهانی و بازیگران ناتوی فرهنگی در مواجهه با موج عظیم بیداری اسلامی دانست که البته باز هم ناکام می ماند؛ چراکه تاریخ و تمدن بشری خود گواه فرهنگ غنی و سنت های برتر ایرانیان و به ویژه وجود فرهنگ مردم سالاری در نخستین لایه های حکومتی ایران زمین است.

این فیلم که بخشی از سیاست های کاخ سفید از طریق هالیوود است در مقام بیان این نکته است که غرب و آمریکا سربازان ایثارگر مبارزه علیه نیروهای شیطانی هستند! نیروهایی که اکنون توسط ایرانیان هدایت می شوند! و شاید با این حربه ها قصد فریب و آماده سازی اذهان عمومی مردمان کشورشان برای حضور در منطقه حساس خاورمیانه و رویارویی با ایران اسلامی را فراهم آورند، بلکه از این طریق جلوی شرارت های ایران را بگیرند!

bina88;162726 نوشت:

با عرض معذرت
یک مقدار نصب این بریتانیکا برای سیستم عتیقه بنده سنگین بود . اگر لطف بفرمائید مطلب سرچتان را هم ذکر کنید منابع مورد استناد را بنده هم بتوانم ببینم منونتان میشوم.

مطلب بعدی که فرصت نکردید بیان کنید تقویمهای یهودی و جسن پوریم بود.

از شما درخواستی دارم 13 بدر ایرانی - پوریم یهودی و تاریخ مصلوب شدن مسیح را از نظر تقویمی اگر در دسترستان هست ذکر بفرمائید.

یاحق

سلام
مطالب بسیار وسیع هست و چیزهایی که من انتخاب کردم از متون مختلف فقط گوشه ای از اینهاست.

مسئله ای که باید باز برای رفع conflict of interest این بحث اضافه کنم این هست که چه کسانی طرفدار این کتاب هستند. طبق چیزی که باز از دانشنامه نقل شد؛ فقط گروهی از ارتودکس ها که میدونید جز افراطیان یهودی هستند طرفدار این کتاب هستند و آن هم فقط به دلیل این که این کتاب جز کتاب tanakh قرار داده شده.
تا جایی که من سرچ کردم در مقالات اونها؛ اونها هم هیچ سندی بر صحت این ماجرا ارائه نمیکنند، و فقط در مقالاتشون تلاش برای منطبق کردن شاهان باستانی با این کتاب دارند. و البته همونطور که گفتم این نظریه که این اتفاق در زمان خشایارشاه افتاده، اخیرا به عنوان بهترین نظر مطرح شده و الا نظرات دیگری هم هست.

در مورد خود دانشنامه هایی که اسم بردم و بخصوص دانشنامه یهوید هر مطلب از مطالعات و تحقیقات جدا هست. و طبیعتا در جمع آوری ها نظرات ارجح تر رو جمع میکنند. اگر دقت کرده باشید در همین چند پست بیش از 10 مورد ایراد بزرگ به این کتاب وارد شده. هر موردی را اگر سرچ کنید منابع بسیار زیادی دارد. متاسفانه فرصت من این اجازه رو نمی ده و اما هر ایرادی برای خودش بحث جدایی رو می طلبه و میشه نظرات و اسناد زیادی رو براش ارائه داد. از ریشه اسامی بگیرید تا اینکه تک تک شخصیت ها رو با تواریخ مقایسه کنیم.

با این وجود، به این نکته هم توجه داشته باشید که ایرادات وارد بر این کتاب فقط به مورخان یهودی و مسیحی ختم نمیشه و ایرانی ها هم نقد های جالبی دارند از جمله کپی برداری اسم ها از افسانه های آشوری و .... ولی باز اینها رو اینجا وارد نمیکنیم چون هدف این بود که بگیم تقریبا عمده مسیحیان و یهودیان هم مخالف این کتاب هستند. والا مهمترین ایراد این کتاب عدم تطابق اون با تواریخ دیگر هست و البته تضاد اون با تمام شواهد. فارغ از اینکه این کتاب خودش معتبر نیست.

اما در مورد هرودت هم که فرمودید. زمان زندگی هردوت تقریبا منطبق با زمان پادشاهی خشایارشاه هست.
تاریخ دان هایی که بعد از هردوت بودند، تاریخ هردوت رو چندان بی عیب نمی دونن. حتی خود یونانی ها. اما در مورد هرودت نظرات به هر دو صورت هست. بعضی میگن تحت تاثیر ایرانیان بوده و بعضی بر عکس. مثلا از نظر من در مقایسه با تصویری که از کورش و داریوش میده؛ خشایارشاه رو اصلا به اون خوبی توصیف نمیکنه گرچه که مثلا ویلدورانت هم تصویر خوبی از خشایارشاه ارائه نداده و احتمالا باید پذیرفت که خشایارشاه شاه هوسران و فاسدی بوده. (این رو هم فراموش نکنید در عین حال که منبع اصلی ویلدورانت همین هردوت هست)

در کل نمیشه چندان هم به هرودت اعتماد کرد، اما! این واقعه بزرگتر از آنی هست که از دید تاریخ نویسی در همان زمان جا بمونه. حداقل این بود که این ماجرا به صورت تحریف شده نقل بشه. یا اگر تئوری نفوذ یهودیان رو بپذیریم با همون بیان یهودیان نقل بشه.

اما ایراد مهم این نیست که چرا هردوت این جنگ رو نقل نکرده. ایراد مهم این هست که چرا هیچ تشابه تاریخی حتی بین شخصیت های داستان و تاریخ هردوت وجود نداره انگار که اصلا این ماجرا متعلق به زمان دیگری بوده.

از طرفی بعد از هردوت هم تاریخ نویسان دیگری بوده اند. با فاصله ها مختلف و در کشور های مختلف. آنها هم چیزی نقل نکرده اند. و البته می دونید که منبع تاریخ که فقط نوشته تاریخ نویسان و کتیبه شاهان نیست. قسمت های زیادی از تاریخ وجود دارد که مدت ها نانوشته و به صورت شفاهی منتقل می شده و در زمانی بالاخره مکتوب می شده.

=================================================

اما اندکی هم بر گردیم به اصل تاپیک سوالی که اینجا برای من مطرح هست اینه که خوب ما داریم در مورد دوره ای از تاریخ صحبت میکنیم که دین یهود آخرین دین الهی بوده و در شرایط ایده آل اگر ما هم اون زمان بودیم ممکن بود یهودی باشیم!

اتفاقا به نظر میاد ارتباط خوب کورش با یهودیان، بیشتر این ایده رو تقویت میکنه کورش از پیامبران الهی بوده و یا حداقل از صالحان زمان خودش. پس چرا شما انتظار دارید کورش با یهودیان بد بوده باشه؟

منجم باشی;162840 نوشت:
اما اندکی هم بر گردیم به اصل تاپیک سوالی که اینجا برای من مطرح هست اینه که خوب ما داریم در مورد دوره ای از تاریخ صحبت میکنیم که دین یهود آخرین دین الهی بوده و در شرایط ایده آل اگر ما هم اون زمان بودیم ممکن بود یهودی باشیم! اتفاقا به نظر میاد ارتباط خوب کورش با یهودیان، بیشتر این ایده رو تقویت میکنه کورش از پیامبران الهی بوده و یا حداقل از صالحان زمان خودش. پس چرا شما انتظار دارید کورش با یهودیان بد بوده باشه؟


سلام علیکم

سوال خوبی است. البته در زمان کوروش ادیان مختلفی بودند و تبلیغ دیانت خویش را میکردند و کوروش نیز به یکی از همین ادیان روایت شده که معتقد بوده.

ولی آئین یهود آئین تبلیغی نیست و ما نیز نمیتوانستیم یهودی باشیم و نمیتوانستیم زرتشت را بگذاریم آنها را بپذیریم.
در ضمن اگر کسی بخواهد یهودی شود پذیرفته نمیشود.
مگر اینکه مادرش یهودی باشد.

این مذهب الهی نیست. نژادی است. آنها نژاد خود را نژاد انسان برگزیده میدانند ( بهتر است بگوئیم آنها خودشان را تنها انسان میداند ).
حتی ذوالقرنین که طبق اعتقادشان یک غیر یهود است و به قول آنها پیامبری است که منجی آنهاست از آنها نیست. یک منجی خدمتکار است.

این اعتقادات ممکن است دینی باشد ولی هرگز از ادیان الهی ابراهیمی و هرگز دین حضرت موسی نیست.

(میدانیم که تورات یهود حداقل تا 800 سال پس از مرگ حضرت موسی نوشته می شده)

از آن بدتر - آنها تلمود را با اجماع عده ای عالم یهودی نما نوشته اند که همین افراد غیر یهود را حیوان و یا شیطان - انسان ( هر دو از نژادی پست و کم شعور همچون حیوان ) .

از زمان ایجاد مسلکهای مسیحی در بعد از رنسانس دیگر تورات متعلق به یهود نبود . مسیحیان نوآنجلیست و همانطوریکه فرمودید ارتدکس و.. که همگی افراطی اند تورات را قبل از انجیل چاپ میکنند و با نام عهد عتیق مینامند و به تمام تورات معتقدند با وجودیکه میدانند یهودیان معتقدند ( العیاذ بالله ) حضرت مسیح بجرم ارتدادش در چاه مدفوع سوزانده میشود.

حال با این توصیفات میتوانیم بگوئیم این اعتقادات میتواند الهی باشد ؟

شاخه ای از یهود همواره در ادوار مختلف تاریخ بواسطه فساد پادشاهان و دولتمردان دنیا را اداره میکرده و میکنند.

کابالائیستها هالیوود را ساختند . کابالائیستها واشنگتن را طراحی کردند - با عنوان اینکه سرخپوستها همان قوم نیمه شیطانند یکصد میلیون از این بینوا ها را کشتند و اولین کتابی که در امریکا چاپ کردند ( باوجود اکثریت مسیحی ) تورات بود.
کابالائیستها از فراماسونری گرفته - تقویت بهائیت و وهابیت ( افراطیها د انحرافیهای مفرط در هر دینی ) تا عرفانهای حلقه را ایجاد کردند یهودیان نفوذی کابالائیست با پوشش عالمان دینی اکثر ادیان بزرگ مردند و امروزه حتی مورد تقدیر معتقدین به آن ادیان هستند.( در اسلام هم میتوان حدس زد کعب الاحبار و ابوهریره نمونه هایی از آنها باشند با وجودیکه تنها یک نفر از آنها در طول تاریخ اسلام با درج 9000 حدیث قوی السند گیر افتاد و اعتراف کرد و اعدام شد )

اینها ابتدا و انتها ندارد. و خیلی شبیه به یک افسانه است. قرآن کریم این قوم را چنان تشریح میکند که از هر منبعی انسانرا بی نیاز می سازد ( بشرط گردن نهادن )

و من الله التوفیق

یاحق

دوستان یه کم به عقل رجوع کنند
یه جا میان به خشایارشاه توهین میکنند و اقوام خودشون رو برتر میدونن
و یه جا میگن خشایارشاه مست کرد و اون خانوم خوشکله و .... دستور قتل ایرانی ها رو صادر کرد.
فیلم شبی با پادشاه رو نگاه کنید و فیلم 300 هم نگاه کنید.
به قول دوستان :
ببینید رسانه چه می کند اولاٌ تاریخ را به نفع خودش تغیر می دهد

از اون طرف هر گندی را که خود بالا اورده است را به بقیه می چسپاند و متهم کرده حکم صادر می کند

البته از این دست وقایع زیاد داریم یکیش همین هولوکاست بود که خودشون در ایران انجام دادن و بعد به هیتلر نسبت دادن

و البته ناگفته نماند این تاریخ کوروش که مانده است بخاطر همین کتیبه ها و مستندات زیاد بوده که حکاکی با خط میخی شده است.

و یادتون نره بعد از ورود بعضی از افراد .... به ایران کتابخانه ملی رو اتش زدن و بسیاری ار تاریخ ما حتی کتاب های در زمینه ستاره شناسی داشتیم همه رو به اتش زدن کاش اون کتاب ها بود !

با مقایسه 2 فیلم میتونید بفهمید و البته ما به اسناد تورات انچنان قبول نداریم اگر داشتیم پس باید الان مشروب میخوردیم

و ما کتابی که کاملا قبول داریم قران هست و ما تورات رو به کاملا باور نداریم.

و در اخر حرف ما سر کوروش بزرگ بود که مدارک و حرف های من و دوستان اثبات کردن که دوستان کاملا اشتباه میکردن
چون تحقیقات من نسبت به کوروش و علاقه ای که به ایشون داشتم و مستندات زیادی وجود داره مطالب را ارائه دادم.

و در اخر لعنت به یهود همینجور که تا الانم دست از سر ایران بر نمیدارن و دارن نقشه میریزن و همیشه هم ناکام باقی میماند دوست ندارم تاریخ رو زیاد بشکافم اقابینا و رضا حضوری رو در رو بودیم خیلی بهتر بود.

من فقط اطلاعات خوبی و اثبات شده ای که داشتم در مورد کوروش بزرگ بحث کردم و دوست داشتم ثابت کنم که به اشتباهات فراونی کردید.
دیگه خشایارشا و بقیه تمدن رو خودتون ادامه بدید و دوستان ولی دیگه سر موضوع کوروش بزرگ نرید که شکی نیست ایشون مرد صالح و پیامبر خدای بزرگ و بخشنده بوده

پس به اشتباهی که کردید و سخنان زشتی که در مورد کوروش بزرگ رو زدید حذف کنید

و در اخر وظیفه ای که نسبت به کوروش داشتم رو بیان کردم و کسانی که این صفحات و مستندات رو میبینن به جواب خودشون میرسن من همیشه از اسلام کشورم و تاریخم و مقابله با بیگانگان دفاع خواهم کرد.

بدرود همگی

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic]امروزه واقعیت‌های تاریخی فرهنگ ایران به دست کسان گوناگونی تحریف و تباه می‌شود.
گروهی از اینان،
[=Century Gothic]( یهودیان )[=Century Gothic] آشکارا و از روی‌ بدخواهی و به قصد بزرگ داشتن و تبلیغ هر آن مرام و مکتبی که صلاح و منفعت خود را در آن می‌بینند، با ناراستی به عناد و تحریف روی می‌آورند.
اهداف و روش‌های این گروه آشکارتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اما از سوی دیگر، واقعیت‌های تاریخی ایران به دست کسان دیگری نیز جعل و دستکاری می‌شود که اتفاقاّ از دوستداران و دلسوزان فرهنگ ایران هستند و گمان می‌کنند که داده‌های تاریخی به خودی‌خود جالب و مفید نیستند، بلکه هنگامی زیبا و باشکوه می‌شوند که به دلخواه شخصی و موافق با نیازهای روزمره (و احیاناّ سیاسی) آرایش داده شوند و به شکل دلخواه خود در آیند.
برخی از این گروه، به درستی در برابر تخریب آثار باستانی بسیار حساس و نگران هستند؛ اما در برابر تخریب تاریخ و واقعیت‌های فرهنگی نه تنها حساسیت و نگرانی‌ای ندارند که حتی خود به آن دامن می‌زنند و پیشتاز آن نیز می‌شوند.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]در اینجا به چند نمونه از اینگونه جعل و تحریف‌‌ها می‌پردازم که عبارتند از: کتیبه‌ای منسوب به کورش بزرگ، روز جهانی کورش، منشور کورش در سر در سازمان ملل، وصیتنامه داریوش بزرگ و نامه‌های یزدگرد سوم و عمر خطاب به یکدیگر.:Sham:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]نگارنده، این انتقاد دوستان را نیز روا می‌داند که شایسته نیست با پرداختن به چنین افسانه‌ها و خیال‌پردازی‌هایی به آنها دامن زد؛ اما چون تأثیر این سخنان نادرست بر روی جوانان دوستدار فرهنگ و هویت ملی، موجب گمراهی و همچنین طعنه و ریشخند بدخواهانی شده است؛ لازم به نظر آمد تا به کوتاهی بدان پرداخته شود.
این جوانان و دانشجویان، بارها برای مباحثه با بهانه‌جویانی که کوشش می‌کنند هویت ملی و تاریخی او را ناچیز و نادرست بشمارند، سراغ اسناد و مدارکی در زمینه ادعاهای یادشده بالا را گرفتند و من جز اینکه به آنان یادآور شوم که قربانی خیال‌پردازان و داستان‌سازان شده‌اند و یادآوری اینکه پیش از اتکا به هر ادعایی، ابتدا درستی و اصالت آنرا تحقیق کنند، و تکرار فراوان هر سخن و ادعایی، به تنهایی دلیل درستی آن نتواند بود، سخن دیگری برای آنان نداشتم. بدین ترتیب، این جوانان نه تنها در برابر بهانه‌جویان پیرامون خود احساس ناتوانی می‌کردند، بلکه به هر آن واقعیت تاریخی دیگر نیز تردید می‌کردند.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]به راستی گناه این احساس به عهده چه کسانی است؟
به عهده مغرضان و بهانه‌جویان، یا به گردن کسانی که در زیر پرچم ایران‌دوستی، به دستکاری در تاریخ و فرهنگ یک کشور بزرگ و کهنسال می‌پردازند و به دست خود و بدون هیچ کلنگ و تیشه‌ای به نابودی آن همت می‌گمارند؟

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]کتیبه‌ای منسوب به کورش بزرگ که با عبارت «اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته‌ام . . .» آغاز می‌شود، نمونه‌ای بارز از چنین اقدامات و داستان‌سرایی‌های ویرانگر و دروغین است.
این کتیبه ساختگی بخاطر متن به ظاهر زیبا و دلنشینی که دارد و برای کاربردی که در نیش و کنایه‌های سیاسی امروزی دارد، به گستردگی در نشریات گوناگون منتشر شده و جالب است که در هیچ کجا هم امضای کسی در پای آن نیست.
هیچکس نیازی ندیده است تا توضیح دهد این متن توسط چه کسی به فارسی برگردان و گزارش شده است؟
واژگان از بین‌رفته یا آسیب‌دیده متن کدام‌ها بوده‌اند؟
بر سر ترجمه کدام واژه‌ها اختلاف نظر وجود دارد؟
چرا در میان آثار هیچیک از دانشمندان و پژوهشگرانی که عمری را بر سر شناخت و ترجمان کتیبه‌ها و متون ایرانی نهاده‌اند، چنین متنی وجود ندارد؟
و چرا پیش از چند سال اخیر هیچکس با چنین متنی آشنا نبوده است؟
آیا این کتیبه، همان منشور معروف کورش است یا کتیبه‌ای دیگر؟
اگر همان است، پس چگونه است که ده‌ها ترجمه گوناگون که از منشور کورش به زبان‌های گوناگون انجام شده و در این ۱۳۰ سال اخیر بارها و بارها منتشر شده است، هیچگونه شباهتی به این متن ندارند؟
و اگر متفاوت از منشور کورش است، این متن در اصل به چه زبانی و بر روی چه نوشته شده و اکنون در کجا نگاهداری می‌شود و متن آوانوشت آن به زبان اصلی کجاست و بدست چه کسی انجام شده است؟
تصور نمی‌کنم که کسی بخواهد ادعا کند که متن فارسی حاضر، عیناّ به قلم کورش بزرگ است.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اینها نمونه‌ای از پرسش‌هایی است که هیچگاه همراه با انتشار این متن به آنها پاسخ داده نشده و جالب‌تر اینکه بعضی از خوانندگان آن نیز از فرط شیفتگی به متن آن، نیازی به چنین پرسش‌هایی در خود ندیده‌اند و در صورت نیاز به ارائه مدرک، سؤال کننده را به نشریه یا وب‌سایت دیگری حواله داده‌اند، بدون اینکه در آن نشانی تازه نیز پاسخی برای این پرسش‌ها به دست آید.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]عبارت «به یاری مزدا» علاوه بر نادرستی، خود آشکارا ناقض رفتار افتخارآمیز و شایسته ستایش کورش بزرگ است که بر خلاف تمامی فاتحان دیگر، در اندیشه تحمیل خدای خود به دیگر مردمان نبوده و در متن منشور خود از خدایان مردم بابل یعنی «مردوک» و «نـبـو» یاد می‌کند و آنان را گرامی می‌دارد.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]نکته دوم در این است که ما امروزه علاقه عجیبی به بازتاب توجه سازمان‌های جهانی به فرهنگ خود پیدا کرده‌ایم و چنانچه توجهی هم در کار نباشد، آنرا در خیال خود می‌تراشیم و صیقل می‌دهیم.
انتشار اخباری شبیه اینکه «فلان عملیات عمرانی یا تخریبی موجب از دست رفتن فرصت ثبت جهانی یک اثر باستانی در فهرست یونسکو شد» به فراوانی در نشریات ما به دیده می‌آیند.
گویی ارزش آثار باستانی ما تنها برای ثبت جهانی آن است و در غیر اینصورت ارزش دیگری ندارند.
چنین شیوه‌های اعتراض به آسیب‌دیدگی بناهای باستانی، نمونه‌ای از خود باختگی فرهنگی امروزین ما در برابر جامعه غرب است.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]با چنین نگرشی است که وقتی سازمانی بین‌المللی به یکی از مظاهر فرهنگی ما توجهی نشان می‌دهد، موجب توجه بیشتر ما نیز می‌شود و اگر توجهی نشان داده نشود، احساس کمبودی می‌کنیم که لازم می‌دانیم متعاقب آن به جعل و نسبت نادرست به آن سازمان‌ها روی ‌آوریم.
نمونه‌ای از آن اینکه در یکی- دو سال اخیر ناگهان موجی به راه افتاد که سازمان ملل متحد روز ۲۹ اکتبر/ ۷ آبان را «روز جهانی کورش» یا «روز جهانی حقوق بشر کورش» یا عبارت‌هایی شبیه این، نامیده است.
انتشار چنین خبری، موجب شوق‌زدگی و دستپاچگی بسیاری از ما شد و بدون اینکه درستی آنرا بررسی کنیم، به بازگویی فراوان آن پرداختیم.
گویندگان و منتشر کنندگان چنین خبری نیز خود را بی‌نیاز از آن دانستند که توضیح دهند در کدامین هنگام سازمان ملل چنین تصمیمی را گرفته است و چرا در هیچیک از اسناد و تقویم‌های رسمی سازمان از چنین مناسبتی نامی برده نشده است و چرا جز عده‌ای از ایرانیان کس دیگری با چنین روز جهانی آشنا نیست؟
اینها پرسش‌هایی بودند که هیچگاه به آنها پرداخته نشد و برخی از خوانندگان نیز از شدت شیفتگی نیازی به چنین پرسش‌هایی را احساس نکرده و آنرا به دفعات بازنشر کردند.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]در این میان بسیاری از نشریات و انجمن‌ها، پس از اینکه از نادرستی چنین ادعایی باخبر شدند، آنرا از وب‌سایت خود حذف کردند و برخی دیگر، نام سازمان ملل را به عبارت‌های نامفهوم و موهومی مانند «نهادهای بین‌المللی»، «دوستداران حقوق بشر» و عبارت‌هایی شبیه به آن تغییر دادند و در باره زمان پیدایش چنین روزی نیز از عبارت مبهم‌تر و موهوم‌تر «از دیرباز» اکتفا کردند.
اگر تا این هنگام، انتشار چنین اخباری، ناشی از بی‌اطلاعی بود، اینک آشکارا تبدیل به عوام‌فریبی ‌شده بود.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]البته مسلم است که نگارنده قصد ندارد لزوم وجود روزی برای بزرگداشت کورش بزرگ را نادیده بگیرد که بسیار هم لازم به نظر می‌رسد؛ بلکه بر این باور است که انتخاب چنین روزی می‌‌باید با بحث و بررسی و صلاحدید در میان هم‌میهنان انتخاب شود و نیازی هم به انتساب ساختگی آن به «دیرباز» و یا سازمان‌های بین‌المللی نیست. در این زمینه، چند سند تاریخی، همچو «رویدادنامه کورش و نبونید» موجود هستند که به ثبت زمان رویدادهای عصر کورش پرداخته‌اند.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]سومین نکته چنین است که همان ویژگی خودباختگی در برابر سازمان‌های جهانی و به ویژه سازمان ملل، موجب شد که در چند سال اخیر عده‌ای دیگر مدعی شوند که منشور کورش بزرگ بر سر در سازمان ملل متحد نصب شده است.
در چنین ادعایی نیز نیازی به توضیح بیشتری نبوده است که این «سردر» کدامیک از درهای سازمان، کدامیک از ادارات آن و در کدام شهر یا کشور است؟
چه زمانی و به چه خط و زبانی نگاشته شده و چگونه است که هیچکس چنین سردر مزین به کتیبه کورش را ندیده و حتی عکسی هم از آن وجود ندارد؟

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ای کاش ما بجای چنین سخنان خیالی و بی‌فایده و پر ضرر، به این می‌پرداختیم که چرا در غرفه‌های محصولات فرهنگی کشورهای گوناگون در مقر اصلی سازمان ملل در نیویورک، حتی کشورهایی مانند زامبیا و قطر و عراق و افغانستان نمایندگانی دارند و جای ایران در آن میان خالیست؟
در آنجا حتی برای گردشگرانی که به زبان‌های «بنینی» و «سوماترایی» مراجعه می‌کنند، راهنمایانی وجود دارد، اما هیچ راهنمای فارسی‌زبانی در آنجا به چشم نمی‌خورد. متأسفانه بسیار دیده و شنیده‌ایم که حتی در اماکنی که راهنمایان فارسی‌زبان وجود دارند، برخی از هم‌میهنان ما بازهم به راهنمایان انگلیسی‌زبان مراجعه می‌کنند «چون زبان می‌دانند».
از همین‌روی است که بنا به آمار مایکروسافت، نسخه فارسی ویندوز کمتر از همه دیگر زبان‌های جهان توسط فارسی‌زبانان استفاده می‌شود چرا که «زبان می‌دانند». اینها نمونه‌هایی کوچک از خودباختگی ما در برابر فرهنگ غرب و در عین‌حال شعار وطن‌دوستی سر دادن است.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]البته همانگونه که در چاپ پنجم کتاب «منشور کورش هخامنشی» آورده‌ام، نسخه‌بدلی از منشور کورش در ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک نگهداری می‌شود. این نسخه در فضای مابین تالار اصلی شورای امنیت و تالار قیومت جای دارد. مکانی که نمونه‌ای از آثار فرهنگی کشورهای گوناگون در آنجا نگهداری می‌شود.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]پیدایش متنی به نام «وصیت‌نامه داریوش بزرگ» و «نامه‌های یزدگرد سوم و عمر خطاب» به یکدیگر، دو نمونه دیگر از چنین دستکاری‌های تاریخی است.
این نامه‌ها نیز بدون امضای پژوهشگر یا گزارنده آن هستند و مدعیان چنین نامه‌هایی در پاسخ خواننده جستجوگر بیان می‌دارند که متن اصلی آن در «موزه لندن» است. موزه‌ای که با این نام در دنیا شناخته‌شده نیست.
نامه‌هایی که دانسته نیست به چه زبان و خطی نگاشته شده‌اند و کی و در کجا پیدا شده‌اند. کدامین کس آنها را آوانویسی و ترجمه کرده و بخش‌های آسیب‌دیده یا نامفهوم آن کدام هستند. چرا عکسی از آن‌ها حتی در کاتالوگ‌های موزه دیده نشده و چرا تا این اواخر کسی نامی از آن‌ها نشنیده بود.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]به گمان این نگارنده، چنین شیوه‌هایی در گفتارهای تاریخی هیچ تفاوتی با تخریب اثری باستانی و یا ساختن بنایی نوظهور و انتساب آن به دوران باستان ندارد.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]هیچ گونه مدرکی در مورد وصیت نامه کوروش بزرگ وجود ندارد .در هیچ کتابی و از زبان هیچ نویسنده ای نمیتوان کلمه وصیت کوروش بزرگ دید یا شنید….
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]در لندن موزه ای به نام موزه لندن نداریم و این موزه وجود خارجی ندارد . لیست موزه های لندن :
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]Churchill Museum & Cabinet War Rooms
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]British Museum
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]The Museum Of Garden History
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]Natural History Museum
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]Science Museum
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]London Transport Museum
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]The Sherlock Holmes Museum
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]Design Museum
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]Pollock’s Toy Museum
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]Tate Modern
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]در مورد روز جهانی کوروش بزرگ هم به موردهایی بر خوردم که میبینید:
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]ویکیپدیا این روز را روز جهانی کوروش بزرگ میداند
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]۵۲۹ BC – The international day of Cyrus the Great, king of Persia, who declared the first charter of human rights in the world also known as Cyrus Cylinder.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اما در هیچ جای دیگر نامی از آن نیست و در سایتهای خارجی دیگر این روز به نام World Psoriasis Dayروز جهانی پزشکی سنتی و گیاه درمانی نامگذاری شده است……
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اما ما ایرانیان این روز را به پدر ایرانیان کوروش بزرگ اختصاص داده ایم تا گوشه ناچیزی از خدمات آن بزرگمرد را ارج نهاده باشیم…..
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]به گالری بی همتای عکسهای ایران باستان بروید
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]

رضا مرادی غیاث آبادی

[=Century Gothic]

سوال باحالی پرسیدی :

ای کاش ما بجای چنین سخنان خیالی و بی‌فایده و پر ضرر، به این می‌پرداختیم که چرا در غرفه‌های محصولات فرهنگی کشورهای گوناگون در مقر اصلی سازمان ملل در نیویورک، حتی کشورهایی مانند زامبیا و قطر و عراق و افغانستان نمایندگانی دارند و جای ایران در آن میان خالیست؟
در آنجا حتی برای گردشگرانی که به زبان‌های «بنینی» و «سوماترایی» مراجعه می‌کنند، راهنمایانی وجود دارد، اما هیچ راهنمای فارسی‌زبانی در آنجا به چشم نمی‌خورد. متأسفانه بسیار دیده و شنیده‌ایم که حتی در اماکنی که راهنمایان فارسی‌زبان وجود دارند، برخی از هم‌میهنان ما بازهم به راهنمایان انگلیسی‌زبان مراجعه می‌کنند «چون زبان می‌دانند».
از همین‌روی است که بنا به آمار مایکروسافت، نسخه فارسی ویندوز کمتر از همه دیگر زبان‌های جهان توسط فارسی‌زبانان استفاده می‌شود چرا که «زبان می‌دانند». اینها نمونه‌هایی کوچک از خودباختگی ما در برابر فرهنگ غرب و در عین‌حال شعار وطن‌دوستی سر دادن است.

جواب :

اولا که من با 0 1 دنیای کامپیوتر بزرگ شدم.

ای کاش بجای چنین سخنان خیالی و بی‌فایده و پر ضرر اینقدر تایپ نمیکردید.
شما هنوز نمیدونید وقتی فارسی ساز ویندوز رو نصب میکنید چه اتفاقی میفته ؟

کلا RIGHT TO LEFT جاش عوض میشه یعنی استارت منو میپره اونو صفحه Smile

عکس زیر رو ببینید :

شما چقدر میتونید با این حالت ویندوز کار کنید ؟
مثل این میمونه تلویزیون خونتون رو بر عکس کنید.

و جواب بعدیت :

ای کاش ما بجای چنین سخنان خیالی و بی‌فایده و پر ضرر، به این می‌پرداختیم که چرا در غرفه‌های محصولات فرهنگی کشورهای گوناگون در مقر اصلی سازمان ملل در نیویورک، حتی کشورهایی مانند زامبیا و قطر و عراق و افغانستان نمایندگانی دارند و جای ایران در آن میان خالیست؟

خیلی جالبه مثلا

OPEN = باز کردن
CLOSE = بستیدن
START = شروع
بیاییم بخاطر این چند لقت اسان کلا سیستم عاملو فارسی کنیم ؟ LOL

و اینکه چرا ایران نمایندگی نداشته توی مقر اصلی سازمان ملل

97 درصد ویندوز های داخل ایران دارای کرک میباشند و همگی به شرکت Microsoft مبلغ هزار تومان ندادن

یه مجموعه نرم افزاری کاملو توی ایران با 25 هزار تومان و حتی کمتر میشه خرید همه این برنامه ها بیشتریش حاویه کرک هستند و پولی به برنامه نویس بدبخت واریز نمیشه اگر بخواهیم ارجینال این نرم افزارها رو بخریم چیزی بالایه 4 میلیون میشه
نکنه میخوای با هلیکوپتر بیان دنبالت و بگن اقا رضا بیا اینجا یه نمایندگی بزن برامون

حتی اندروید که زیر شاخه شرکت گوگله ایرانو تحریم کرد

چرا تحریم کردن ما رو ؟

شما که اینقدر استدلال ملی داری بجای این افکار افراطی وارتون چیز درستی هم مقاله درستی هم دادی ؟

و ما همش سنگ غربو میزنم.
پیوست :
پس بزار ببین من کوروشیم به قول تو چکارها کردم :

من صد ها سورس دادم بیرون و ده ها فروم هم بودم که به سوالات دوستان جواب میدادم..

بیشتر افراد توی ایران برای استفاده فایل PNG توی ویژوال بیسیک باید از کامپونت استفاده کنن
بنده یه سوری کوچل نوشتم برای ذخیره کردن AVATAR YAHOO ID سورسشو دادم بیرون
کار اسونی بودا اما استفاده فایل PNG بدون کامپونت چیز همچین اسونی هم نبود.
LINK :

http://planet-source-code.com/vb/scripts/ShowCode.asp?txtCodeId=73815&lngWId=1

و بقیه سورس هام رو میتونید توی PARSICODERS.COM و یه سرچ دیگه توی نت پیدا کنید.

چند مدت پیش یه مقاله در زمینه جراحی فک و صورت نوشتم که 3 ماه کاربرد میتونید ببینید :

http://www.irdrs.com/forum/thread-2537-post-3923.html#pid3923

یه اموزش برنامه نویسی اندروید دارم میدم و از تحریم گوگل لعنتی با هزار بدبختی با این سرعت اینترنت کم رد شدم تا به دوستانم اموزش برنامه نویسی موبایل بدم

لینک ببرای اثبات حرفم :

http://parsicoders.com/showthread.php?tid=1218

بچه تر بودیم اموزش باز کردن و تعمیرات نوت بوک میدادیم.

پیوست :

http://www.iranled.com/forum/thread-19389.html

یه مدت پیش یه پسر ... یه ویروس نوشته بود فایلها و اطلاعات طرفو رمزنگاری میکرد با هزار جون کندن و کمک یکی از دوستان به مردم کمک کردیم تا بتونن عکس ها و فایلهای رمزنگاری شده رو برگردونن

پیوست برای اثبات حرفام :

http://parsicoders.com/showthread.php?tid=118&highlight=%D9%85%DB%8C%D9%85%D9%88%D9%86

فکرشو کنید بیشتر عکاسی های اینجا فایلهاشون خراب شده بود اگر در حقشون لطف نمیکردم یا باید پول سنگینی میدادن یا باید جواب مردم عصبی رو میدادن Smile

بازم نشون بدم؟
اینها کارهای کوچکی از سواد کم من بود بخوام بگم کلی میشه Smile
پس نگو هی میگیم غرب کاری برای کشور نمیکنیم Smile

در ضمن اینقدر میگی غرب غرب بحای اینکه بیای این کلیپ ها و مطالب دروغ رو اپلود کنی به جاش چند تا مقاله علمی تایپ میکردی چیز بدی نبودابه جای اینکارها ..

در ضمن اگر میخواهی ملی باشی همین الان سیستمو خاموش کن سی پی یو سیستم شما رو کجا زده INTEL یا AMD?
سهامدار یهود داره حواست باشه
همین ویندوزی که استفاده میکنی بیل گیتس پایه گذارش بوده
برق خونتون رو قطع کن چون ادیسون هم یه غربی بوده
راستی موبایلت رو هم خاموش کن پایه گذارش هم یه غربی بوده
شکوفایی تاریخ توی دوره هخامنشی اینقدر بالا بوده که جای تاسف هست تو این تایپک مطرح کنم
مثلا تخت جمشید تا چیزی حدود 7 ریشتر زلزله مقاومه Smile
ما فاضلاب داشتیم اون زمان ها
به طرح حکاکی شده روی تخت سنگ ها توجه کنید ببینید چقدر منظم کار کردن و چقدر دقیق
کانال سوئز مال زمان هخامنشی بوده
ما دوره کورش و خشایارشا بزرگ غواص و نیرو دریایی داشتیم !

بالای یکی از تاج های کوروش 2 تا ماهی بوده این 2 ماهی به نشان تسلط بر 2 اقیانوس بوده است

مهندسان هخامنشی راز استفاده از عدد پی را می دانسته اند.
و .......

واقعا دیگه نمیدونم به اینها چی بگم

بدرود

mr.programmer;161773 نوشت:
اقا شما بر چه اساس مدرک و شواهد تاریخی حرف خود رو میزنید؟
لظفا افکار شیطانی و ارم و جعلیت یه یک اقوام رو نزنید شما دارید مرتکب گناه میشید.
دز زمان داریشوو خشایارشاه بزرگ اصلا دین یهود نبوده اونها اهورامزدا داشتن
در مورد فروهر چقدر میدونی ؟
خودشون دین داشتن یهود از کجا اووردی چسبوندیدن به اینها؟
یه کم نظر های ادم های بزرگ دنیا هم در مورود کوروش بزرگ بدون :
پروفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان:

در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان کوروش شناخته شده است. زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراطوری چندین دهه ای ایران مایه ی شگفتی است. آزادی به یهودیان و ملت های منطقه و کشورهای مسخر شده که در گذشته نه تنها وجود نداشت بلکه کاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست.

دکتر هانری بر دانشمند فرانسوی:

این پادشاه بزرگ یعنی کوروش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القلب و ظالم بابل و آشور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زرتشت بوده است. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات نیک می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خداوند دانسته و آن را برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند.

پروفسور آلبر شاندور:

شاهنشاهی ایران که پایه گذار آن کوروش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشونت پی ریزی نشد بلکه عکس آن درست است. زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد. پارسی ها با مساعدت یکدیگر و به یاری پادشاهان مقتر خود عظمت و شکوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند که نشانه نبوغ و نژاد پاک آنان است. نژادی که حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریکی نشان می دهد. آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند که برای آیندگان نیز خواهد ماند.

ژنرال سرپرسی سایکس:

مطالب کتاب مقدس تورات و نوشته های یونانی و سنت های ایرانی همه همداستانند که کوروش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست می داشتند و «پدر» می خواندنش. ما نیز می توانیم بدان ببالیم که نخستین مرد بزرگ آریایی که سرگذشت اش بر تاریح روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است.

ژنرال سرپرسی سایکس بعد از دیدار از آرامگاه کوروش بزرگ:

من خود سه بار از این آرامگاه دیدن کرده ام و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آن چا بکنم و در هر سه بار این نکته را یادآورده شده ام که زیارت آرامگاه کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. به راستی من در گمانم که آیا برای مردم آریائی(هندو اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیان گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهم تر باشد.

افلاطون:

پارسیان در زمان شاهنشاهی کوروش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند. از این رو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملت های جهان شدند. در زمان کوروش بزرگ فرمانروایان به زیردستان خود آزادی می دادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی می کردند. مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند. از این رو در موقع خطر به یاری آنان می شتافتند و در جنگ ها شرکت می کردند و آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق اجتماعی به زیبایی انجام می گرفت.

هرودوت- تاریخ هرودوت:

هیچ پارسی یافت نمی شد که بتواند خود را با کوروش مقایسه کند. از این رو من کتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تا کردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچ گاه به فراموشی سپرده نشود.

کوروش سرداری بزرگ بود. در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملت های دیگر فرمانروایی می نمودند. سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و بخاطر او از هر خطری استقبال می کردند.

پروفسور گیریشمن- ایران از آغاز تا اسلام:

کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کوروش سرداری بزرگ و نیکخواه بود. او آن قدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آن ها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید را از میان بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهرها را ویران نمی کرد و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان که سرزمینشان به وسیله ی کوروش تسخیر شده بود وی را سرور و قانون گذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خواندند.

کنت دوگوبینو سفیر اسبق فرانسه در تهران(مورخ فرانسوی):

تاکنون هیچ انسانی موفق نشده است اثری را که کوروش در تاریخ جهان باقی گذاشت، در افکار میلیون ها مردم جهان بوجود آورد. من اذعان می دارم که اسکندر و سزار و کوروش که سه مرد اول جهان شده اند، کوروش در صدر آن ها قرار دارد و تاکنون در جهان کسی به وجود نیامده است که بتواند با او برابری کند و او همانطور که در کتاب های ما آمده است مسیح خداوند است. قوانینی که او صادر کرد که در تاریخ آن زمان که انسان ها به راحتی قربانی خدایان می شدند بی سابقه بود.

هارولد لمب دانشمند آمریکایی:

در شاهنشاهی ایران باستان که کوروش سمبل آنان است، آریایی ها درتاجگذاری به کردار نیک- گفتار نیک- پندار نیک سوگند یاد می کردند که طرفدار ملت و کشورشان باشند که این امر در صدها نبرد آنان به وضوح دیده می شود که خود شاهنشاه در راس ارتش به سوی دشمن برای حفظ کیان کشورشان می تاخته است.

گزنفون مورخ بزرگ یونانی:

ما در این باره فکر کردیم که چرا کوروش به این اندازه برای فرمانروایی عادل مردمان ساخته شده بود. سه دلیل برایش پیدا کردیم. نخست نژاد اصیل آریایی او و بعد استعداد طبیعی و سپس نبوغ پرورش او از کودکی بوده است.

کوروش نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. او دوست انسان ها و طالب علم و حکمت و راستی بود. کوروش عقیده داشت پیروزی بر کشوری این حق را به کشور فاتح نمی دهد تا هر تجاوز و کار غیر انسانی را مرتکب شود. کوروش برای دفاع از کشورش که هر ساله مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار می گرفت امپراطوری قدرتمند و انسانی را پایه گذاشت که سابقه نداشت. او در نبردها آتش جنگ را متوجه کشاورزان و افراد عام کشور نمی کرد. او ملت های ملغوب را شیفته خود کرد به صورتی که اقوام شکست خورده که کوروش آنان را از دست پادشاهان خودکامه نجات داده بود، او را خداوندگار می نامیدند. او برترین مرد تاریخ، بزرگترین، بخشنده ترین، پاک دل ترین انسان تا این زمان بود.

کنت دوگوبینو فرانسوی- ایران باستان:

شاهنشاهی کوروش هیچگاه در عالم نظیر نداشت. او به راستی یک مسیح بود زیرا به جرات می توان گفت که تقدیر او را چنین برای مردمان آفرید تا برتر از همه جهان آن روز خود باشد.

نیکلای دمشقی:

کوروش شاهنشاه پارسیان در فلسفه بیش از هرکس دیگر آگاهی داشت. این دانش را نزد مغان زرتشتی آموخته بود.

پروفسور کریستین سن ایران شناس و استاد زبان اوستایی و پهلوی:

شاهنشاه کوروش بزرگ نمونه یک پادشاه جوانمرد بوده است. این صفات برجسته اخلاقی او در روابط سیاسی اش دیده می شده است. در قوانین او احترام به حقوق ملت های دیگر و فرستادگان کشورهای دیگر وجود داشته است و سرلوحه دولتش بوده که این قوانین امروز بین الملل نام گرفته است.

ویل دورانت- تاریخ تمدن ویل دورانت:

کوروش از افرادی بوده که برای فرمانروایی آفریده شده بود. به گفته امرسون همه از وجود او شاد بودند. روش او در کشورگشایی حیرت انگیز بود. او با شکست خوردگان با جوانمردی و بزرگواری برخورد می نمود. به همین دلیل یونانیان که دشمن ایران بودند نتوانستند از آن بگذرند و درباره او داستان های بیشماری نوشته اند و او را بزرگترین جهان قهرمان پیش از اسکندر می نامیدند. او کرزوس را پس از شکست از سوختن در میان هیزم های آتش نجات داد و بزرگش داشت و او را مشاور خود ساخت و یهودیان دربند را آزاد نمود. کوروش سرداری بود که بیش از هر پادشاه دیگری در آن زمان محبوبیت داشت و پایه های شاهنشاهی اش را بر سخاوت و جوانمردی بنیان گذاشت.

کلمان هوار- تمدن ایرانی:

کوروش بزرگ در سال 550 قبل از میلاد بر تخت پادشاهی ایران نشست. وی با فتوحاتی ناگهانی و شگفت انگیز امپراطوری پهناوری را از خود به جای گذاشت که تا آن روزگار کسی به دنیا ندیده بود. کوروش سرداری بزرگ و سرآمد دنیای آن روزگار بود. او اقوام مختلف را مطیع خود ساخت. او اولین دولت مقتدر و منظم را در جهان پایه ریزی کرد. برای احترام به مردمان کشورهای دیگر معابدشان را بازسازی کرد. او پیرو دین یکتاپرستی زرتشت بود ولی به هیچ عنوان دین خود را بر ملل مغلوب تحمیل نکرد.

مولانا ابوالکلام احمد آزاد فیلسوف هندی:

کوروش همان ذوالقرنین قرآن است. او پیامبر ایران بود زیرا انسانیت و منش و کردار نیک را به مردم ایران و جهان هدیه داد.

اخلیوس(آشیل) شاعر نامدار یونانی- تراژدی پارسه:

کوروش یک تن فانی سعادتمند بود. او به ملل گوناگون خود آرامش بخشید. خدایان او را دوست داشتند. او دارای عقلی سرشار از بزرگی بود.

اطلاعات شما بر اساس بی بند و باری و اطلاعات کاملا کذب میباشد من برای هر جملم هزاران سند دارم.
البته ادم های که دشمن زیاد پیدا میکنن محببویت انها هم خیلی بالاست
بدرود


بزرگوار گرامی بیشتر آنچه درباره کوروش گفته شده تلاش برای ترفیع مقام اوست تا حقایق تاریخی. مگر انکه بتوان پیوندی میان کوروش و ذوالقرنین جاری کرد که در این صورت اگر کوروش همان ذوالقرنین باشد می تواند به شخصیت او بالید ولی با این حال هم او تنها یک مرد نیک است و هرگز در حد واندازه های پیامبران و ائمه طاهرین نیست که نمونه های پاکی اند و الگوهای ما به شمار می روند. احساس بنده این است که برخی کوشیده اند به نوعی جانبداری معنا داری از کوروش نمایند تا او را به عنوان نماد ایران گرایی در برابر نمادهای الاهی اسلامی برای ما دست و پا کنند تا شاید از این رهگذر بتوانند از تاثیرات افکار صحیح این مردان الاهی بکاهند. ولی به هر حال کوروش هر کسی که باشد تاریخ زندگانی او کاملا آشکار نیست و تناقضات فراوانی در تاریخ نگاری درباره او دیده می شود. یکی می گوید در 28 سالگی مرد و دیگری می گوید تا آخر پیری زندگی کرد. در پایان اینکه کوروش هر قدر که بزرگ و دوست داشتنی هم باشد بالاخره یک پادشاه است که به زور بر مردم حاکم شده و بنیان سلسله ای را ریخته که ظلمهای فراوانی را انجام داده اند. تاملی در مقبره کوروش و سبک ساختمان سلطانی آن نشان می دهد که او یک شخص متوسط زیست نبوده و همواره همچوون دولتمندان می زیسته است.

کوروش به زور به مردم ستم نکرد
اتفاقا بر عکس گفتی
به هر حال بحث و گفت و گو با شما فایده ای ندارد چون حرف خودتون رو میزنیدو
بدرود

جناب mr.programmer عزیز
اینکه چیزی اگر ما با ذائقه ما خوش نیامد پس خوب نیست کاری بدور از فرهیخته ای چون شماست. اسناد زیادی مبنی بر حملات کوروش به مناطق مختلف جهان و فتوحات اوست که به یقین با کشتار همراه بوده است. بنده سندهای نسبتا مفصلی از رفتار شاهانه و آفتاب پرستی او دیده ام که البته اگر نیاز شد تقدیم می کنم. حداقلش این است که به کتاب تاریخ ایران باستان حسین پیرنیا مراجعه کنید و بخش کوروش را به نیکی مطالعه بفرمایید تا حقایق بیشتری را از زبان این استاد ایران پرست مطالعه کنید. البته بنده بازهم عرض می کنم که اگر اثبات شود ایشان همان ذوالقرنین قرآن است مباحث زیادی حل می شود که هنوز کسی نتوانسته این را به شایستگی اثبات کند.

من دیگه خسته شدم از اهانت های شما و دوستان شما
هر چی حرف میزنی بازم حرف خودتون رو میزنید.
بله کوروش کشورهای زیاید فتح کرد یقین داشته باش اگر میگفتن برگرد به زمان هخامنشی سریع قبول میکردم و میشدم یکی از سربازان کوروش بزرگ اینو با تمام وجودم میگم.
کوروش بزرگ یه مشت پادشاهی رو که ظلم میکردن به ملتشون فتح میکرد.
جالبه بعد از فتح احترام به همه چیشون میزاشت.
آشور نصیرپال، پادشاه آشور (۸۸۴ پ‌م.) در کتیبه خود نوشته است:

“… به فرمان آشور و ایشتار، خدایان بزرگ و حامیان من … ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران آنان را زنده زنده در آتش سوزاندم … حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم و پوستش را به دیوار شهر آویختم … بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم، هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم.”
در‌کتیبه سِـناخِـریب، پادشاه آشور (۶۸۹ پ‌م.) چنین نوشته شده است:

“… وقتی که شهر بابِـل را تصرف کردم، تمام مردم شهر را به اسارت بردم. خانه‌هایشان را چنان ویران کردم که بصورت تلی از خاک درآمد. همه شهر را چنان آتـش زدم کـه روزهای بسـیار دود آن به آسـمان می‌رفـت. نهـر فـرات را به روی شهر جاری کردم تا آب حتی ویرانه‌ها را نیز با خود ببرد.”

در کتیبه آشور بانیپال (۶۴۵ پ‌م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است:

“… من شوش، شهر بزرگ مقدس … را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم … من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم … معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الـهه‌هـایشان را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی و … فریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقرب‌ها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند.”

تصویر احتمالی نبوکد نصر دوم

و در کتیبه نَـبوکَـد نَـصَر دوم، پادشـاه بـابل (۵۶۵ پ‌م.) آمـده است:

” … فرمان دادم که صد هزار چشم در آورند و صد هزار ساق پا را بشکنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خـانـه‌ها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زنده‌ای از آنجا برنخیزد.”

این رویدادهای غیر انسانی تنها به آن روزگاران تعلق ندارد. امروزه نیز مردمان جهان با چنین ستم‌ها و خشونت‌هایی روبرو هستند. هنوز جنایت‌های آمریکا در ژاپن و ویتنام، فرانسه در الجزایر، ایتالیا در حبشه و لیبی، پرتقال و اسپانیا در آمریکای لاتین، و انگلستان در سراسر جهان، از یادها نرفته‌اند. مردم هرگز فراموش نخواهند کرد که در عراق بمب‌های شیمیایی بر سر مردم بی‌دفاع حلبچه فروریخت و همه آنان از پیر و جوان و زن و کودک به وضعی رقت‌انگیز نابود شدند..

کشورهای بزرگ و پیشرفته و متمدن جهان، سلاح‌های مرگبار کشتار جمعی و بمب‌های شیمیایی و میکربی خود را دیگر مستقیماً بر کاشانه مردم رها نمی‌کنند، بلکه آنها را به بهایی گزاف در اختیار کشورهایی می‌گذاشتند و آنگاه باز هم به بهای گزاف به درمان زخم‌های آنان بپردازند و از نقض حقوق بشر گلایه کنند و خود را بزرگترین پشتیبان آن بدانند.

تصویر اِحتمالی کورش بزرگ

اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان، کوروش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود:

“… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”

کوروش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کوروش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .

با وجود اینکه منشور کوروش هخامنشی را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کوروش نبوده است؛ بلکه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی که در آن دوره دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است. و کوروش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بکار بسته است. منشور کوروش هخامنشی ارمغانی است از سرزمین ایران برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد.

و در کتیبه نَـبوکَـد نَـصَر دوم، پادشـاه بـابل (۵۶۵ پ‌م.) آمـده است:

” … فرمان دادم که صد هزار چشم در آورند و صد هزار ساق پا را بشکنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خـانـه‌ها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زنده‌ای از آنجا برنخیزد.”

این رویدادهای غیر انسانی تنها به آن روزگاران تعلق ندارد. امروزه نیز مردمان جهان با چنین ستم‌ها و خشونت‌هایی روبرو هستند. هنوز جنایت‌های آمریکا در ژاپن و ویتنام، فرانسه در الجزایر، ایتالیا در حبشه و لیبی، پرتقال و اسپانیا در آمریکای لاتین، و انگلستان در سراسر جهان، از یادها نرفته‌اند. مردم هرگز فراموش نخواهند کرد که در عراق بمب‌های شیمیایی بر سر مردم بی‌دفاع حلبچه فروریخت و همه آنان از پیر و جوان و زن و کودک به وضعی رقت‌انگیز نابود شدند..

کشورهای بزرگ و پیشرفته و متمدن جهان، سلاح‌های مرگبار کشتار جمعی و بمب‌های شیمیایی و میکربی خود را دیگر مستقیماً بر کاشانه مردم رها نمی‌کنند، بلکه آنها را به بهایی گزاف در اختیار کشورهایی می‌گذاشتند و آنگاه باز هم به بهای گزاف به درمان زخم‌های آنان بپردازند و از نقض حقوق بشر گلایه کنند و خود را بزرگترین پشتیبان آن بدانند.

تصویر اِحتمالی کورش بزرگ

اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان، کوروش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود:

“… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”

کوروش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کوروش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .

با وجود اینکه منشور کوروش هخامنشی را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کوروش نبوده است؛ بلکه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی که در آن دوره دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است. و کوروش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بکار بسته است. منشور کوروش هخامنشی ارمغانی است از سرزمین ایران برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد.

تصویر اِحتمالی کورش بزرگ

اما علیرغم رفتارهای ناپسند پادشاهان آشور و بابل و حکمرانان امروز جهان، کوروش پس از ورود به شهر بابل و با دارا بودن هرگونه قدرت‌عملی نه تنها پادشاه مغلوب را مصلوب نکرد؛ بلکه او را به حاکمیت ناحیه‌ای منصوب، و با مردم شهر نیز چنین رفتار نمود:

“… آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام‌های مرا با شادمانی پذیرفتند … مَردوک (خدای بابلی) دل‌های پاک مردم بابل را متوجه من کرد؛ زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد … نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد. من برای صلح کوشیدم. برده‌داری را برانداختم. به بد‌بختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. خدای بزرگ از من خرسند شد … فرمان دادم … تمام نیایشگاه‌هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. اهالی این محل‌ها را گرد آوردم و خانه‌های آنان را که خراب کرده بودند، از نو ساختم. صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.”

کوروش پس از ورود به شهر بابل (در کنار رود فرات و در جنوب بغداد امروزی) فرمان آزادی هزاران یهودی را صادر کرد که قریب هفتاد سال در بابل به اسارت گرفته شده بودند. هزاران آوند زرین و سیمین آنان را که پادشاه بابل از ایشان به غنیمت گرفته بود، به آنان بازگرداند و اجازه داد که در سرزمین خود نیایشگاهی بزرگ برای خود بر پای دارند. رفتار کوروش با یهودیان موجب کوچ بسیاری از آنان به ایران شد که در درازای بیست و پنج قرن هیچگاه بین آنان و ایرانیان جنگ و خشونت و درگیری رخ نداد .

با وجود اینکه منشور کوروش هخامنشی را «نخستین اعلامیه حقوق بشر» می‌دانند، اما نوآوری چنین فرمانی از کوروش نبوده است؛ بلکه این فرمان فرایند فرهنگ ایرانی بوده است. فرهنگی که در آن دوره دستور به غارت و آدمکشی و ویرانی نداده است. و کوروش این رفتار را از مردمان سرزمین خود، از نیاکان خود، از فرهنگ رایج کشورش، در آغوش مهرآمیز مادر و از پرورش او آموخته بوده و بکار بسته است. منشور کوروش هخامنشی ارمغانی است از سرزمین ایران برای جهانی که از جنگ و خشونت خسته است و از آن رنج می‌برد

میخواهید بگید کتیبه ها ساختگی هست.
تخت جمشید نداریم
نقش رستم نداریم
منشور حقوق نداریم
ادم کش بودن هخامنشی ها
تو قران اسمشون نیست
اینها جلاد بودن بودن
و اصلا بیا تاریخ اینها رو حذف کنیم اینها فساد میکردن
و بیا تاریخ پارسیتو حذف کن
و بیایید برسیم به نسل .... ما از تمدن اونها بودیم این چرت و پرت ها
ارش کمانگیر الکی بود رستم الکی بود کوروش بزرگ ستم گر بود اریابرزن با تک تک یارانش بخاطر وطن کشته شد اینها الکی بود
خجالت بکشید
ببین یه ایرانی پارسی هیچ وقت این حرف ها نمیزنه
یه ایرانی خون پارسی توی رگشه و احساس میکنه از چه نسلی بوده
شما با هزاران کتاب دروغ و هزاران فیلم دروغ هیچ گامی در برابر حذف تمدن اصیل پارسی نمیتونید بردارید چون شناخته شده است.
گفتن فیلم 300 ساختن ضد ایرانی ها ... ایرانی ها همه جا داشتن لعنت میفرستادن بر این فیلم
شما که از فیلم 300 و این یهود بیشتر دارید به کمک حذف تاریخ پارسی کمک میکنید.
شماها از نویسنده فیلم 300 دارید بدتر میکنید.
کوروش بزرگ در قلب ما هست در دل ما
شما به توهین ها و اهانت هاتون ادامه بدید من دیگه تحمل ندارم توهین هاتون رو ببینم و سکوت کنم برای هیمشه از این فروم میرم موفق و سربلند باشید


دارا جهان ندارد
سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت اسمان ندارد.!

کارون ز چشمه خشکید
البرز لب فروبست
حتی دل دماوند
اتشفشان ندارد

دیو سیاه دربند
اسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو
گزر گران ندارد

روز وداع خورشید
زاینده رو خوشکید
زیرا دل سپاهان
نقش جهان ندارد.

بر نام پارس دریا
نامی دگر نهادند
گویی که ارش ما
تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها
در کام دیگران شد
نادر ز خاک برخیز
میهن جوان ندارد

دارا کجای کاری
دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند
دارا جهان ندارد

اییم به دادخواهی
فریادمان بلند است
اما چه سود اینجا
نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است
این بیرق کیانی
اما صد اه و افسوس
شیر ژیان ندارد

کو ان حکیم توسی
شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما
دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش
ای مهر اریایی
بی نام تو وطن نیز
نام و نشان ندارد.

[="red"]خداحافظ برای همیشه[/]

با تشکر دوباره از شما
آنچه نوشته اید تنها تلاش برای اثبات یک قسمت از ادعاست. شما فکر می کنید کوروش که می خواست جایی را فتح کند مردم با سلام و صلوات به پیشوازش می رفتند. یا اینکه ماهها آنجا را محاصره می کرد و سپس با زور قحطی و مشکلات فراوان مردم وارد آن می شد. اگر فکر می کنید مردم به استقبالش می رفتند شاید کمی پرسه در خیال می زنید و الا این گونه نبوده است. آن کتابی که معرفی شد را و نیز کتابهای دیگری که با عنوان تاریخ ایران چاپ شده اند اگر مطالعه بفرمایید حتما نظر شما عوض خواهد شد
همیشه سرفراز باشید

کاوه;163767 نوشت:
با تشکر دوباره از شما
آنچه نوشته اید تنها تلاش برای اثبات یک قسمت از ادعاست. شما فکر می کنید کوروش که می خواست جایی را فتح کند مردم با سلام و صلوات به پیشوازش می رفتند. یا اینکه ماهها آنجا را محاصره می کرد و سپس با زور قحطی و مشکلات فراوان مردم وارد آن می شد. اگر فکر می کنید مردم به استقبالش می رفتند شاید کمی پرسه در خیال می زنید و الا این گونه نبوده است. آن کتابی که معرفی شد را و نیز کتابهای دیگری که با عنوان تاریخ ایران چاپ شده اند اگر مطالعه بفرمایید حتما نظر شما عوض خواهد شد
همیشه سرفراز باشید

شما مطمعن هستید آن کتابهایی که خواندید تحریف تاریخ نیست؟ و یا توسط کسانی از مذهبیون نوشته شده باشه که میانه خوبی با کوروش ندارند و از بزرگ بودن او دل خوشی ندارند؟

[=&quot]

رویدادنامه نبونید

[=&quot]

[=&quot]با سلام خدمت دوستان عزیز[=&quot]
[=&quot]با توجه به اینکه در این بحث از سوی دوستان زوایای بسیار جالبی مطرح شده است، امیدوارم با جمع کردن مباحث به نتیاج قابل قبولی دست پیدا کنیم[=&quot].


[=&quot]
[=&quot]به طور کلی در مباحث تاریخی دو اصل عمده مورد بررسی قرار[=&quot]می گیرد[=&quot]:[=&quot]
[=&quot]اول: بررسی اصل وجود حوادث و رویدادهای تاریخی[=&quot]
[=&quot]دوم: تجزیه و تحلیل این رویدادها که بیشتر در جهت پیدایی علل و عوامل و بعبارت دیگر در حیطه فلسفه نظری تاریخ مورد توجه قرار می گیرند[=&quot].

[=&quot]در اینجا پیش از هر چیز باید از دوست عزیزمان[=&quot] «mr.programmer» [=&quot]و خصوصا [=&quot]«منجم باشی[=&quot]» تشکر کنم که با طرح مباحثی جالب به اثبات وجود برخی اسناد مربوط به حوادث تاریخی عصر هخامنشی پرداخته اند. که خود من بسیار استفاده کردم.



[=&quot]باید به این نکته در این بخش اشاره کنیم: که در بررسی اصل وجود حوادث و رویدادهای تاریخی، که جنبه گزارشی و اثباتی دارد محققین باید ذهنی عاری از دیدگاه های شخصی و اعتقادی داشته باشند تا پس از اثبات اصل حوادث بتوانند بر مبنای رویدادهای اثبات شده به تجزیه و تحلیل تاریخی رویداد ها پرداخته و به نتیجهای مطلوب دست پیدا نمایند.


[=&quot]تاریخ عصر هخامنشی و چگونگی فرهنگ جوامع آن دوره بر اساس آثار تمدنی باقی مانده مانند مجموعه پرسپولیس، یا سنگ نوشته ها و کتیبه های موجود، یا گل نوشته ها مانند آنچه بعنوان منشور کورش معروف است، یا تاریخ های نوشته شده چه تاریخ های یونانی و جه تاریخ های موجود در جهان اسلام به خوبی قابل اثبات می باشند. از این رو به نظر میرسد انکار بسیاری از این آثار و یا فرهنگ خاص حاکمان هخامنشی رویکردی علمی بر اساس روند بررسی داده های تاریخی نباشد و به نظر میرسد این بخش بیشتر در سایه نوع تحلیل های تاریخی در برخی موارد با بی مهری روبه رو شده است.

صدر;166067 نوشت:
[=&quot]

رویدادنامه نبونید

[=&quot]




[=Century Gothic]با سلام
و تشکر از استاد صدر گرامی
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]در کتیبه «رویدادنامه نبونید و کورش » که از آخرین نمونه‌های سنت رویدادنامه‌نویسی در بابل بشمار می‌رود، عبارتی مبهم آمده که پرسش‌ها و پیچیدگی‌هایی را رقم زده است.
نویسندهٔ رویدادنامه آورده است:

[=Century Gothic]“هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند.
اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت.”
[=Century Gothic]برای آگاهی بیشتر بنگرید به:[=Century Gothic]«رویدادنامه نبونید و کورش »[=Century Gothic] در کتاب: تمدن هخامنشی، سیزده گفتار در بررسی‌های هخامنشی، ۱۳۸۶٫
[=Century Gothic]شیوه کوتاه‌نویسی رویدادنامه‌نویسان بابلی موجب خودداری از شرح و توضیحات بیشتر در پیرامون این واقعه شده است.
در عبارت بالا، آشکار نیست که مردمان بابل علیه چه کسی شوریدند و چه کسی مردمان شهر را قتل‌عام کرد.

[=Century Gothic]خانم اولمستد در این باره آورده است که: “کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند.”[=Century Gothic]اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹٫
[=Century Gothic]جان مانوئل کوک نیز روایت می‌کند که: “کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می‌شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می‌کند.”[=Century Gothic]مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴٫ (یادآور می‌شود که استاد ثاقب‌فر در پیشگفتار خود بر کتاب و نیز در پانویس‌های گوناگون خود، انتقادها و اعتراض‌هایی را به روش تحقیق و بی‌طرفی مؤلف بیان نموده است.
[=Century Gothic]استنباط استاد پرویز رجبی از این واقعه مقداری متفاوت است: “کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد.”[=Century Gothic]رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶٫
[=Century Gothic]نگارنده به هنگام ترجمه متنِ رویدادنامه از هرگونه داوری خودداری کرد و صرفاً نکات مبهم را در میان علامت پرسش نهاد.
اما به چند دلیل بر این پندار است که فرمان کشتار را نبونید صادر کرده و شهری که مردمانش قتل‌عام شده‌اند، شهر بابل بوده است و نه شهر اُپیس/ اوپیس.
:Sham:
[=Century Gothic]برای این تحلیل، ابتدا نظری به متن رویدادنامه بیفکنیم و از میزان بی‌طرفی یا جانبداری نویسنده از هریک از طرفین نبرد آگاه شویم.
آیا چنین جانبداری وجود دارد؟
متن رویدادنامه (دستکم در باره کورش) بدون هیچگونه جانبداری یا عناد است.
او از یک‌ سو به غارت هگمتانه و لیدی به دست کورش اشاره می‌کند و از سوی دیگر به اهتمام کورش برای حفاظت از نیایشگاه‌ها و آیین‌های آن و نیز پیمان صلح و آشتی با همه مردمان شهر:

[=Century Gothic]“کوروش، بسوی کشور هَگمَتانه پیش تاخت. سرای پادشاهی را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد”. “کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و بسوی کشور لیدی پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت”. “نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند”. “کورش با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد”.

[=Century Gothic]پرسش‌هایی که از متن مبهم رویدادنامه در باره قتل‌عام مردم مطرح می‌شوند، عبارتند از::Sham:
[=Century Gothic]۱- منظور از «اکد» در جمله «مردمان اکد بشوریدند» کدام شهر است؟
[=Century Gothic]۲- مردمان اکد علیه چه کسی شوریدند؟

[=Century Gothic]۳- چه کسی فرمان کشتار مردم اکد را صادر کرد؟






با توجه به آنکه نام برخی اشخاص یا پدیده های تاریخی در کتاب های آسمانی و منابع تحلیلی و تفسیری این کتب مورد توجه قرار داشته اند، دیدگاه تطبیق متون دینی با اینگونه وقایع تاریخی و یا تشخیص حقایق با رویکرد دینی در میان برخی از محققین بوجود آمده است.


در این راستا که با رویکرد دینی مواجه هستیم باید شاخصه های ویژه ای را مورد توجه قرار داد. توجه به اعتبار علمی، توجه به شخصیت های صاحب نظر، میزان دقت علمی اینگونه آثار و ... از این موارد هستند.

در بحث دوره هخامنشی و خصوصا توجه به شخصیت کورش کبیر جدای از آنچه در میان یهودیان و اندیشمندان آنها مورد توجه قرار قرگرفته؛ در میان مسلمانان و خصوصا مفسران اسلامی این بحث با توجه به اهمیت بسیار زیاد حکمت های تاریخی از دیگاه قرآن و اهمیت مسائل توحیدی و اخلاقی در بیان حوادث در قالب تبیین تاریخ گذشتگان، اهمیت ویژه ای به خود پیدا کرده است.

به نظر می رسد بسیاری از مشکلات امروزی که برای مفسران وجود دارد در عصر نبوی، بعلت حضور پیامبر(ص) یا برای مسلمانان وجود نداشته یا این موارد اصلا مورد توجه مسلمانان قرار نگرفته و یا بعلت حوادث پس از رحلت حضرت رسول(ص) و ضعف عوامل تمدنی، همت چندانی از سوی مسلمانان در حفظ این اندیشه ها صورت نگرفته و به مرور مورد فراموشی قرار گرفته اند.

[=Century Gothic]با سلام
و تشکر مجدد از استاد صدر عزیز
در مورد شخصیتی چون کوروش تنها به خاطر وجود پیامبر ص نبوده که دلایل دیگری هم دارد
[=Century Gothic]در مورد کوروش منابع ما بسیار ناچیز است
[=Century Gothic]و مساله دیگر واقعیات تاریخ در مورد کوروش است که خیلیها کتمان حقایق میکنند
[=Century Gothic] کوروش یک پادشاه و شخصیت تاریخی است.
پادشاه سرزمینی که بعدها ایران نامیده شد و در زمان خودش چنین نامی بکار نمی‌رفت و متداول نبود.
کوروش مانند هر شخصیت تاریخی دیگر قابل نقد و بررسی است.
پژوهشگران کوشش می‌کنند تا با واقعیت‌های مرتبط با کوروش آشنا شوند.
کاری که به دلیل کمبود و نقصان منابع بسیار دشوار و حتی غیرممکن است.
در آثار و منابع ایرانی تقریباً هیچ یادی از کوروش نشده است و ایرانیان تا این اواخر بکلی با او بیگانه بوده‌ و او را نمی‌شناخته‌اند.
این نشان می‌دهد که از نظر سابقه تاریخی، کوروش در اندیشه ایرانیان یک قهرمان یا شخصیت برتر نبوده است.
نام کوروش حتی در اوستا، متون پهلوی و شاهنامه نیز نیامده است.
[=Century Gothic]:Sham:

از ویژگی‌های شخصیت کوروش، رفتار متفاوت او با ملل مغلوب است. او برخلاف دیگر پادشاهان و مهاجمان جهان باستان (و از جمله همتایان آشوری خود در بین‌النهرین) به حیطه زندگی شخصی و دینی مردم وارد نمی‌شود و دخالتی در آن نمی‌کند.
دست به ویرانی معابد نمی‌زند و تکثر خدایان و ادیان و آیین‌های متداول در میان مردم را به رسمیت می‌شناسد. اما همه اینها در صورتی بوده است که کسی در برابر او مقاومت نکند.
کوروش نیز همچون دیگر جهان‌گشایان، در اندیشه بسط قلمرو خود بوده و به چندین کشوری حمله و تجاوز می‌کند که بجز ماد، بقیه در حال جنگ و تعرض به او و قلمرو او نبوده‌اند.
کوروش سه تمدن درخشان ماد، لیدی و بابل را برای همیشه نابود می‌کند و پس از او از تمدن مشهور و کهنسال بین‌النهرین اثری برجای نمی‌ماند.:Sham:
تمامی سنت‌ها و مکاتب فکری و علمی بابل- اعم از نجوم، ریاضیات و معماری- برای همیشه رخت برمی‌بندند و جز خاطره‌ای از آنها باقی نمی‌ماند.
با اینکه کوروش در منشور خود به صراحت از آزادی ادیان و خدایان یاد می‌کند و حتی خود را پرستشگر مردوک می‌نامد، اما عملاً آنها نیز بزودی از میان می‌روند. ویژگی دیگر کوروش، خودداری از خشونت و کشتار است. او برخلاف هم عصران خود تا زمانی که کسی در برابرش مقاومت نشان نمی‌داده، دست به خشونت نمی‌یازیده است.
اما این بدان معنا نیست که او بطور کلی از خشونت رویگردان بوده، چرا که جهان‌گشایی و حمله به کشورهای دیگر جز با جنگ و آدمکشی ممکن نمی‌شود.
جنگ و جهان‌گشایی نیز نیاز به امکانات و منابع مالی دارد و این منابع (چنانکه در کتیبه رویدادنامه نبونید- کوروش ثبت شده) از طریق غارت کشورها تأمین می‌شده است.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]دو وجه از شخصیت کوروش همواره مورد توجه فعالان سیاسی در طول تاریخ معاصر ایران بوده است.
گروهی از کوروش تصویری مقتدر ارائه می‌دهند و او را نماد ایران متمدن و مقتدر دانسته‌اند، همچون محمدرضا شاه آخرین پادشاه سلسله پهلوی که در موضع قدرت قرار داشت و خود را ادامه دهنده راه کوروش می‌دانست، این یک تصویر است. تصویر دیگر را فعالان مدنی، سیاستمداران خارج از حکومت‌ها از کوروش ارائه می‌دهند. تصویری که مبتنی بر منشور حقوق بشر است.
تصویر رویایی از حکمرانی که اساس همه چیز را انسان قرار می‌دهد، به دین دیگران احترام می‌گذارد و حق و حقوق همگان را به رسمیت می‌شناسد. خاستگاه این تفسیرها کجاست و هر یک از این گروه‌ها به چه قصدی به سراغ تفسیر مخصوص خود می‌روند؟
[=Century Gothic]

کوروش دو شخصیت واقعی و افسانه‌ای دارد.:Sham:
شخصیت واقعی آنست که محققان در پی دستیابی به آن هستند و با موفقیت چندانی نیز روبرو نمی‌شوند.
شخصیت افسانه‌ای آنست که داستان‌سرایان و سلطه‌‌گران آنقدر در پیرامون آن گفته و تکرار کرده‌اند که شبیه به واقعیت شده است.
کوروش یک شخصیت مبهم تاریخی است که مجموع اطلاعات قطعی تاریخی در پیرامون او از چند سطر فراتر نمی‌رود. :Sham:
آنچه که فعالان سیاسی از کوروش بیان می‌کنند و خود را به او می‌چسبانند، چیزی بیش از نیرنگ‌بازی و سوءاستفاده از تعلق خاطر مردم به قهرمان‌سازی نیست.
در کشورهای عقب‌افتاده که سطح مطالعات و آگاهی‌های متوسط عمومی اندک است، راه موفقیت سیاسیون و کسب محبوبیت، سوءاستفاده از یک شخصیت محبوب و در صورت لزوم، ساختن و پرداختن چنین شخصیتی است.
این کاری است که قدرت‌های بزرگ در یکی- دو سده اخیر در بسیاری از کشورهای تحت سلطه انجام دادند.
در ایران نیز قرار بود چنین روندی با بهره‌گیری از دو نام تازه متداول‌شدهٔ کوروش و آریا (که هر دوی این نام‌ها را مردم بتازگی می‌شنیدند) به سرپرستی اردشیر ریپورتر (جاسوس و عامل مخفی بریتانیا در ایران) انجام شود اما به دلیل دستمالی شدن زیاد آن توسط هیتلر- که در آن زمان رقیب بریتانیا بود- برای مدتی به تعویق انداخته شد.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]

[=Century Gothic]برخی رجوع ایرانیان به کوروش در برهه‌های مختلف تاریخی را به تلاشی برای رهایی از موضع ضعف تعبیر می‌کنند.
بدین معنا که هرگاه ایرانیان خود را در موقعیتی سخت و دشوار در مواجهه با دنیای اطراف می‌بینند به یادگارهای اسطوره‌ای خود متوسل می‌شوند تا موضع خود را از این طریق که «ببینید ما چه بودیم و چه گذشته‌ای داریم» بهبود بخشند.
از آن جمله دکتر مهرزاد بروجردی است که محبوبیت کوروش در میان ایرانیان را ناشی از وجود نوعی سرخوردگی در جامعه ایرانی می‌داند که با با یادآوری عظمت گذشته به فراموشی سپرده می‌شود و کوروش نیز ابزاری برای این یادآوری است. فکر می‌کنید این تحلیل تا چه حد مبتنی بر واقعیت است؟
[=Century Gothic]

افکار عمومی ذاتاً به قهرمان و پهلوان و شخصیت برجسته علاقه دارد تا بتواند ناتوانی‌ها، عقده‌ها و کمبودهای عاطفی خود را با آن جبران کند.:Sham:
میل دارد که اگر بخاطر کوتاهی و سهل‌انگاری چیزی برای افتخار کردن در جهان امروز ندارد، بتواند با چنگ انداختن به گذشته‌ای که در خیال خود آنرا می‌سازد و پرورش می‌دهد، جبران این شکست را بنماید.
اما مشکل اینجاست که چنین رویه‌ای نه تنها منجر به بهبود اوضاع نخواهد شد، که بخاطر چنین خودفریبی‌ها هر چه بیشتر بر بیماری خود دامن می‌زند و راه سلطه را برای سلطه‌گرانی نوین هموار می‌سازد.:Sham:
این ویژگی عمومی ملت‌هایی است که سالیانی بس دراز تحت سلطه نظام‌های استبدادی زندگی کرده‌ و با آن خو گرفته‌اند.
در چنین کشورهایی گرایش نیرومندی وجود دارد که خاکستری‌ها به سرعت تبدیل به سیاه و یا سفید شوند.
بسیاری از قهرمانان تاریخی که در ذهن مردم و یا در متون تاریخی جا خوش کرده‌اند، چیزی بیش از محصول افراط‌ها و تفریط‌های مصلحتیِ صاحبان قدرت و ثروت و تاریخ‌نویسان وابسته به آنان نیست.
زندگی واقعی قهرمان تاریخی با آنچه که در روایت‌های تاریخی آمده است، تفاوت‌هایی قابل ملاحظه دارد.[=Century Gothic]:Sham:
قدرت‌های بزرگ الزاماً کوروش را به منظور ساختن جایگزینی برای مفاهیم دینی بکار نگرفته‌اند.
آنان از هر عاملی که بتواند موجبات سلطه را فراهم کند، استفاده کرده‌اند. این عامل ممکن است خاستگاهی ملی یا قومی یا زبانی و یا حتی دینی داشته باشد.
قدرت‌های بزرگ از هر پدیده‌ای که بتواند موجب تحریک و تأیید افکار عمومی شود، استفاده کرده‌اند.
کوروش مانند هر پدیده تاریخی دیگر نیازمند شناختن است، شناختی واقع‌گرایانه و نقادانه.
برای شناخت گذشته‌های دور هیچ شخصیت یا واقعه‌ای اولویت ندارد و همگی از جایگاهی یکسان برخوردار هستند.
به شناخت کوروش همانقدر نیازمندیم که به شناخت تمامی دیگر شخصیت‌های تاریخی. چه شخصیت‌های نیکنامی (همچون مزدک و یزدگرد بزه‌گر) که نامشان در تاریخ‌نامه‌های مجعول به بدی یاد شده و چه شخصیت‌های بدنام و ویرانگری (همچون اردشیر بابکان و انوشیروان عادل) که نامشان در تاریخ‌نامه‌های دستکاری‌شده به نیکی یاد شده.
شناخت تاریخ می‌تواند ما را به "درس‌های تاریخی" و "تجربه تاریخی" رهنمون سازد. اما خیال‌پردازی نه تنها ما را از شناخت دور می‌کند که موجب آسیب‌های بیشتر و تکرار رویدادهای ناگوار گذشته می‌شود.
ملتی که تاریخ خود را آنچنان که بوده است، بشناسد و از آن درس بگیرد، چشم‌اندازی روشن در پیش رو دارد.
اما ملتی که به تاریخ نه آنچنان که بوده، بلکه آنچنان که دوست دارد بوده باشد، نگاه کند؛ محکوم به روزگار و سرنوشتی تیره و تار و تکرار چرخه‌ای عبث از وقایع ناگوار و رنج‌های بیشمار است.:Sham:

در آخر هم از دوستان عزیز تقاضا دارم به این گفتگوی[=Century Gothic] شنیدنی [=Century Gothic] جالب رادیو فرهنگ با رضا مرادی غیاث آبادی توجه کنند

گفتگو با رادیو فرهنگ در انتقاد به استفاده تبلیغاتی و عوام‌فریبانه از کوروش و هخامنشیان.
.

امدم یه جواب کلی بدم
متاسفنه بعضی از دوستان نه اینجا در خیلی جاها دارن اشتباه غلط میدن به ملت
خوب فلا کس رفت پا شد یه کتاب نوشت فلا کس رفت با رادیو مصاحبه کرد.
خوب اگر نگاه کنیم هر دین و مذهبی یه سری افکار مخالف ان هست این افکار در رادیو های بیگانه سایت ها و وبلاگ ها ارائه شده است ...

و شما ببایید کاربران عزیز خودتان قضاوت کنید این مطالب این نوشته ها رو ببینید و خودتون تصمیم گیری کنید با عقل خودتون (من خوب میدونم اون که بد از کوروش میگفت اینقدر جواب امار بهش دادم که دیگه جای جواب دادنی نبود و بخاطر این بای دادم )
ما بخواهیم هر کس از ادم های بزرگ رو زیر نقد بگیریم یفین داشته باشید اسناد مخالف و موافق هزاران کتاب و مقاله هست.
متاسفانه همین یونان که یه محل داشتن ادم ها رو میزاشتن همدیگر رو بکشن و فرمانده ها لذت میبردن و تماشا میکردن ببینید چقدر براشون فیلم افسانه ساختن ؟
حالا ما کوروش بزرگ رو داشتیم کسی که برای تمام جهان اثبات شده است میایم حذفش کن
اقا رضا و اقا بینا من احترام زیادی برای شما قائل هستم یه سوال از شما 2 نفر میپرسم میشه بپرسم شما از چه نژاد و اقوامی هستید یعنی پدر و مادر شما از کدوم اقوام بودن ؟
ممنون میشم جواب بدید.

پیشنهاد میکنم دوستان اول این کلیپ رو برای کوروش بزرگ ببینند :

http://tarikhema.ir/movies/Cyrus_the_Great_Persian_Tarikhema.ir.wmv

به زودی کلیپ های گوناگون و مستنداتی اپلود خواهم کرد که حرفی حتی برای گفتن نباشه

بدرود

mr.programmer;166416 نوشت:
امدم یه جواب کلی بدم
متاسفنه بعضی از دوستان نه اینجا در خیلی جاها دارن اشتباه غلط میدن به ملت
خوب فلا کس رفت پا شد یه کتاب نوشت فلا کس رفت با رادیو مصاحبه کرد.
خوب اگر نگاه کنیم هر دین و مذهبی یه سری افکار مخالف ان هست این افکار در رادیو های بیگانه سایت ها و وبلاگ ها ارائه شده است ...

و شما ببایید کاربران عزیز خودتان قضاوت کنید این مطالب این نوشته ها رو ببینید و خودتون تصمیم گیری کنید با عقل خودتون (من خوب میدونم اون که بد از کوروش میگفت اینقدر جواب امار بهش دادم که دیگه جای جواب دادنی نبود و بخاطر این بای دادم )
ما بخواهیم هر کس از ادم های بزرگ رو زیر نقد بگیریم یفین داشته باشید اسناد مخالف و موافق هزاران کتاب و مقاله هست.
متاسفانه همین یونان که یه محل داشتن ادم ها رو میزاشتن همدیگر رو بکشن و فرمانده ها لذت میبردن و تماشا میکردن ببینید چقدر براشون فیلم افسانه ساختن ؟
حالا ما کوروش بزرگ رو داشتیم کسی که برای تمام جهان اثبات شده است میایم حذفش کن
اقا رضا و اقا بینا من احترام زیادی برای شما قائل هستم یه سوال از شما 2 نفر میپرسم میشه بپرسم شما از چه نژاد و اقوامی هستید یعنی پدر و مادر شما از کدوم اقوام بودن ؟
ممنون میشم جواب بدید.

پیشنهاد میکنم دوستان اول این کلیپ رو برای کوروش بزرگ ببینند :

http://tarikhema.ir/movies/Cyrus_the_Great_Persian_Tarikhema.ir.wmv

به زودی کلیپ های گوناگون و مستنداتی اپلود خواهم کرد که حرفی حتی برای گفتن نباشه

بدرود

[=Century Gothic]با سلام
اخوی شما نمیخواهد از ما بپرسی که ما از کدام قوم هستیم !ا
شما واقعیات تاریخ را قبول کن آنهم بوسیله اهل علم نه از هر کسی که بدون منبع دست به بزرگ نمایی امسال کوروش زده !
[=Century Gothic]هویت فرهنگی و تاریخی ایرانی، نیازی به «ساختن» ندارد؛ بلکه نیازمند «شناختن» است. شناختی که ما بسیار از آن دور مانده‌ایم و برای جبران دوری و بی‌اطلاعی خود، به خیال‌پردازی و دستکاری در اسناد و واقعیت‌های تاریخی روی آورده‌ایم.
نیاکان ما بدون تحقیر اقوام و فرهنگ‌های دیگر، برای پیشرفت در دانش و فن‌آوری و دستیابی به جامعه‌ای آرمانی کوشیده‌اند؛ اما فرزندان امروز آنان علیرغم اینکه خود را شیفته و دلباخته پاسداشت دستاوردهای آنان معرفی می‌نمایند، عملاّ نه تنها کوششی شایسته برای شناخت و بهره‌گیری از تجربه آنان و کوششی مضاعف برای پیشبرد بیشتر آرمان آنان به خرج نمی‌دهند، بلکه می‌کوشند تا کوتاهی‌های خود را با داستان‌سازی‌های نادرست جبران کنند و با تحقیر دیگران خود را بزرگ بشمارند. شیوه‌هایی که آشکارا در تضاد با آموزه‌های نیاکان و فرهنگ ملی است.

[=Century Gothic] اینهم باید امسال شما ببینند که محققین تحریفات و دروغپردازیها را در مورد کوروش و هخامنشیان کم نمیدانند

گزارش میزگرد نقد و بررسی کتاب «تاریخ کوروش هخامنشی» (بخش نخست)

گزارش میزگرد نقد و بررسی کتاب «تاریخ کوروش هخامنشی» (بخش دوم)

گزارش میزگرد نقد و بررسی «تاریخ کوروش هخامنشی» (بخش پایانی)

.

رضا;166420 نوشت:
با سلام
اخوی شما نمیخواهد از ما بپرسی که ما از کدام قوم هستیم !ا

.

شما اول ایرانی بودنت رو اثبات کنین و بعد برای ملت و تاریخ ایران صحبت کنید !!!

mr.programmer;166422 نوشت:
شما اول ایرانی بودنت رو اثبات کنین و بعد برای ملت و تاریخ ایران صحبت کنید !!!

[=Century Gothic]با سلام

آنچه مسلم است ما از این نسلی که از ازدواج [=Century Gothic]ختودت[=Century Gothic] بوجود آمده باشد[=Century Gothic] نیستیم و چنین ایرانی هم نخواهیم بود!

و اگر افتخاری
[=Century Gothic] در این سنت[=Century Gothic] است ان گوارای وجود کسانی که سینه چاک این فرهنگ هستند !

[=Century Gothic]در ویسپرد میخوانیم :« يك جوان نیک اندیش ،نیک گفتار،نیک کردار را ایستاده خواهم ، یک جوان سخنگوی ایستاده خواهم ، انکه ختودت بجای اورد ایستاده خواهم » ویسپرد 37 /3 3
همین متن عینا در گشتاسب پشت بند 17 تکرار شده است .
و باز همین متن با تفاوتی اندک در پاره ای از نماز شبانگاه (=اوسیروتریمگاه) امده است : « جوان نیک پندار ، نیک گفتار ، نیک کردار ، بهدین پاک و سرور پاکی را میستاییم ، جوان سخنگوی پاک و سرور پاکی را ما میستاییم ، پاک دینی که ختودت کرده باشد » خرده اوستا 168 /8
در وندیداد که احکام دینی را بیان میکند یکی از مطهرات که فرد نجس را پاک میکند ، شاش زن یا مردی است که ختودت به جای اورده باشد « افرادی که مرده ای را به دخمه برده اند، باید در همان جا چند گام دورتر از مرده بنشینند تا مزدا پرستان برای شان ،شاش بیاورند که سرو تن خود را بدان بشورند شاش های پاک کننده:شاش ستوران و شاش زن ومردی که ختودت کرده باشند » وندیداد 2/ 867/ 8 /13. (سنت ختودت در اوستای روزگار ساسانی یک نسک یا کتاب ویژه داشته نسک یازده اوستای ساسانی موسوم به وشتگ نسک پیرامون سنت ختودت و احکام ان بوده است .ن.ک: وندیداد 2 / 953 ، 954و 967)

مفهوم و معنای واژه ختودت در یسنا و یشتهای کهن امده است :

« ارت دختر اهورامزدا ، خواهر امشاسپندان است» یشتها 2/187/2
« ای ارت ! پدر تو اهورا مزدا .. مادر تو است سپندارمذ ، برادران تو هستند سروش ، رشن و مهر » یشتها 2/190 /16
در حکمت دینی اریایی سنت ختودت ریشه اهورایی دارد ::Cheshmak:
« دیوان گفتند اگرمزدا میدانست که باید ختودت با مادر کند ، روشنایی پدید می امد و خورشید پسرش میشد واهورامزدا با خواهرش ختودت مینمود و ماه پدیدار میگشت . اهریمن به گروه دیوان گفت : لب نگشایید که مزدا این راز نفهمد ، اما "مهمی دیو" این راز را به مزدا بگفت و مزداچنان کرد ( یعنی با مادرش ختودت نمود) و روشنایی پدیدار گشت »وندیداد 2 /975 و 976

در فلسفه افرینش اریایی امده است که : « اهریمن تنها گیتی را که کیومرث باشد نابود کرد سپس کیومرث به گونه خواهر و برادری شد و به نام مشی و مشیانه به زمین بازگشت و سنت ختودت بجای اورد و نسل بشر در گیتی پدیدار گشت »
وندیداد 2 / 975 نیز دادستان دینیک 37 /82 .84 65 /7 +بند هشن 15 /24 +روايت دارابهرمزد 1/259 و 260

«و سرانجام اهورا مزدا خود در حضور زرتشت سنت ختودت به جای اورد و برای بندگان مقرر داشت، و در برابر شگفتی و اعتراض زرتشت ، به او فهماندکه در این سنت فایدتی بس بزرگ و مهم است که طهارت خون و نژاد و نسل شامل میشودازاینرو ثوابی بی حساب دارد »
وندیداد 2/938 و939 کتاب روایت پهلوی + رساله امیداشهوهیشتان . احکام ختودت در کتب دینی پهلوی بهطور مشروح و مفصل امده است.

این سنت برای حفظ اصالت خون ونژاد بيشتر در بین طبقه اشراف و روحانيون مرسوم بوده است .( چون اشراف و روحانیون نژاد اهورایی برای خود قائل بودند و رعایا را از نژاد پست و اهریمنی میدانستند . همه مواهب زندگی از ان ایشان بود . )
در سراسر دوران بلند تاریخی با توجه به انگیزه حفظ طهارت خون و اصالت نژاد و نسل و انتقال قدرت و ثروتدر خانواده و خاندان و قبیله ، اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی اقتصادی اجتماعی ایران باستان سنت ختودت به جای اورده میشد .
درگزارش کتزیایس امده است که در میان مادها و پارس ها رسم براین بود که پسر یا دختر و یا داماد قانونا به پادشاهی میرسید.از اینرو شاهان غالبا با خواهران خود ختودت میکردند . ن.ک : دیاکونوف 7/390
کوروش با خواهر مادرش دختراستیاگ اخرین پادشاه ماد ختودت کرد . کمبوجیه با خواهرش اتوسا ختودت کرد .

[=Century Gothic] :Sham::Sham::Sham::Sham:
[=Century Gothic]:Sham::Sham:
[=Century Gothic]:Sham:

[=Century Gothic] داریوش دوم با دو دخترش اتوسا و امسترتیدا ختودت کرد . ن.ک : دیاکونوف 7/ 611 و 430
اردشیر دوم با دختر خویش و اردشیر سوم با مادرش ختودت به جای اورد . ن.ک : وندیداد 2 /972
در دوره اشکان این سنت ارایی معمول بوده و داستان ویس و رامین نشان ختودت میان برادر و خواهر دارد . وندیداد 2/977
در دوره ساسانی شاهپور اول با دخترش اذرناهید ختودت کرد و بهرام با دخترش ختودت نمود .
دختر شاهپور اول با برادرش نرسی ینتختودت بجای اورد . ن.ک : همان
مهران گنشسب از مقامات برجستهدربار هرمزد چهارم ساسانی با خواهر ختودت نمود .ن.ک همان : 2 /980
قباد ساسانی با دختر یا خواهرش سامبیکه و خواهرزاده اش ختودت نمود . همان 2/ 982

[=Century Gothic] :Sham::Sham::Sham::Sham:
[=Century Gothic]:Sham::Sham:
[=Century Gothic]:Sham:

[=Century Gothic]
گویا این سنت در برخی از دوران های تاریخی دچار افول شده بود . موبد کریتر برجسته ترین موبد دوران تاریخی در منشور جاویدان خود مینویسد،
« بسیاری پیوند هم خون برقرار کردم و بسیاری که بی ایمان بودند به ان ایمانامدند...»
ن.ک : همان 2/923 و کتیبه او
پنجاه سال پس از کریتر ، اذرپاد مهر اسپند که در احیای ایین و فرهنگ باستان و میراث دینی دوران تاریخی سرامد همه موبدان تاریخ باستان است بفرمود : « زن از پیوند خویش کنید که پیوندتان دورتر نرود ، چه تباهی و اشوب و زیانی از این بیشتر و بزرگتر که دختر خویش بدهند و پسر خویش را دختر کسان به زنی خواهند تا دوده تباه شود » وندیداد2/931
در فقه دوران دینی امده است که : « نرسی بزرمهر این سه وازه را گفته است که کرفۀ خویدودس (=ختودت) گناه مرگ ارزان را نابود کند ... ونیز شایسته است مرد را که زن خویش را از خود ابستن یابد(یعنی براساس سنت ختودت عمل کند)» شایست ناشایست 101/ 42
در کتاب دین گفته شده که :« خشم به پیش اهریمن دوید و گفت که من در گیتی نروم چه هرمز خدای در گیتی سه چیز است که من در برابر انها هیچ نتوانم کرد . اهریمن که در گاهنبار برس ، اگر از ایشان یکی از دیری بدزدید ، گاهنبار شکسته شد و کار به کام تو باشد . در میزد برس اگر از ایشان یکی سخن بگوید ، میزد شکسته شد ، و کار به کام تو باشد . خویدودس (ختودت) را رها کن چه من چاره ان ندانم . چه هرکس زن را چهار بار به نزدیک شد ، از خویش هرمزد و امشاسپندان جدا شد» شایست ناشایست 1 /18/234 و233 + راویت پهلوی 4/ 8 / 9 -1.
موبدان موبد «ویراف » پارسای بزرگساسانی به معراج شتافت و برزخ و دوزخ را بدید و با هفت خواهر خویش ختودت نمود :
« ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر ، ویراف را چون زن بودند ... چه ما هفت خواهریم و این یک برادر ، و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستيم » اراداویراف نامه 24 / 2/ 1 و3.
ویراف در معراج خود فضیلت ختودت بدید :« پس نخست گام فراز نهادم به ستاره پایه ، به اندیشه نیک ، انجا که اندیشه نیک به مهمانی بود، دیدم روان پاکان را چون ستاره ، مانند روز روشن همی درخشید ..پرسیدم از سروش پاکو ایزد اذر که اینجا کدام و این مردم کدامند ؟
سروش پاک و ایزد اذر گفتند که اینجای ستاره پایه و این روانانی هستند که به گیتی یشت نکردند و گاهان نسرودند و ختودت نکردند ...به سبب ثوابهای دیگر پاک و اهروب بوده اند .
انگاه دیدم روان زنی که ماری هولناک به تن داشت و به دهان بیامد . پرسیدم که این تن چه گناه کرد ؟
که رواناینگونه گران باد افراه برد . سروش پاک و ایزد اذر گفتند که این روان ان بدکار زناست که خویتوکدس تباه کرد» ارادیف نامه 31 - 23 /7 /5 -1 + 69/86 /3-1 .
سنت ختودت در منابع مذهبی پس از باستان نیز امده و از فضیلت و ثواب بسار واثار و برکات شمرده شده است .
پیداست که این سنت تا روزگار صفوی جاری بوده است و در اینموضوع پرسش و پاسخ های بسیاری میان روحانیون مزدیسنا در ایران و هند صورت گرفته استو گفته شده حال که امکان اجرای سنت ختودت به گونه شایسته نیست بهتر است که ختودت میان نزدیکان باشد . درباره این پرسشها و پاسخ ها رجوع کنید به کتاب شارستان : 205و 206 الی 220

ثواب بی اندازه همبستر شدن با محارم ::Moteajeb!:
یکی از پرسشهایی که از هیربدان زرتشتی شده اینست:
[ اگر ازدواج با محارم با مادر یا خواهر باشد که امید بچه دار شدن آنها نیست ، ایا این یک " ازدواج با محرم" کامل محسوب میشود و اصولاً حکم بر چنین ازدواجی چگونه خواهد بود؟
آیا ثواب هر ازدواج با محرم یکسان است یا بخش هایی از آن دارای مزِیّت بیشتری خواهند بود؟]
[ازدواج با محرم، با هز یک از سه (مادر ، خواهر ، دختر) قطع نظر از سن، ازدواج کامل محسوب می شود به این جهت اگر فرزندی به وجود نیاید ، ثواب این ازدواج کاهش نمی پذیرد]
کتاب روایت پهلوی " امید اشو هیشتان" صفحه 181 و 182 که بوسیله دکتر نزهت صفای اصفهانی از متن پهلوی به فارسی ترجمه شده .

در قرآن هم اومده که زن و مرد باهم برابرند اما یه جای دیگه اسلام امروزی گفته می تونید 4تا زن بگیرید یه جای دیگه هم اومده که مرد میتونه زنشو بزنه

در ضمن: اوستایی که امروز در دسترس هست اوستای دوره زرتشت نیست و بخشهایی از آن مانند وندیداد توسط اعراب تحریف شده که امروز بیان به عنوان یه سلاح ازش استفاده کنن.

در مورد ازدواج با محارم: ازدواج با محارم از آدم و حوا بود که نسل شما رو تشکیل داد وگرنه قبل از آدم و حوا ایرانیان وجود داشتن و این هم به شدت اثبات شده.

شما بهتره توجیهی واسه تمدن نداشتت پیدا کنی تا اینکه بخوای یه دین رو زیر سوال بکشی.

اول از اینکه شما هنوز نگفتید از چه اقوام و چه نسلی هستی
به همین خدا قسم یه زره خون اریایی توی رگ شما نیست
شما حتی در این تایپک خشم کاربرها رو بلند کردید
http://forum.bidari-andishe.ir/thread-2510-page-12.html?highlight=%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4+%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF

یه واقعیته میگه :
کوروش بزرگ وقتی یک دختر بسیار زیبا رو میارن پیشش به کوروش بزرگ میگن یک لحظه نگاهش کن جواب نه میده
میگه چرا نگاه نکردی ؟ میگه بهتره همچین کسی رو نبینم که هوس سراغم نیاد Smile

نکنه هخامنشی ها با خواهر خودشون ازدواج کردن ؟

اگر شما باشید که الان یه 6 7 تا لینک دروغی میدین میگین بله

بحث ما بحث کوروش بزرگه

دیگه این نوشته ها رو بنظر من پاک کنید:-)

و به قول دوست عزیزمون محمد 667 در تایپک بالا که معرفی کردم :

اقای شهاب شما راحت باش کسی که باید سرزنش بشه منم نه شما که به میلیونها نفر توهین کردید

اخه اینجا ایران است

شما فکر کنم ایران رو با چوپنستان اشتباه گرفتی

انشالا خدا به راه راست هدایتت کنه

2 نفر هرگز قانع نمیشه
1-دانشمند.
2-بیسواد.

mr.programmer;166436 نوشت:
اول از اینکه شما هنوز نگفتید از چه اقوام و چه نسلی هستی
به همین خدا قسم یه زره خون اریایی توی رگ شما نیست
شما حتی در این تایپک خشم کاربرها رو بلند کردید
http://forum.bidari-andishe.ir/thread-2510-page-12.html?highlight=%da%a9%d9%88%d8%b1%d9%88%d8%b4+%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af

[=century gothic]با سلام
خیر اگر منظورتان چنین قطرات خونی است در وجود ما نیست

[=century gothic]" من لشکر بزرگی از قوم های نیرومند شمال را برخواهم انگیخت تا بر بابل هجوم آورند و نابودش کنند ....
از سرزمینی دور دست به جنگ بابل بیایید ، انبارهای غله اش را خالی کنید
[=century gothic]
[=century gothic]خانه هایش را ویران سازید و همه جا را با خاک یکسان کنید ...[=century gothic]
[=century gothic]بنگرید ! سپاهی بزرگ از طرف شمال می آید ! ...[=century gothic]
[=century gothic]آنها سلاح های خود را برداشته و برای کشتار آماده اند [=century gothic]
، ایشان سنگ دلند و به کسی رحم نمی کنند
فریاد آنان مانند خروش دریاست
[=century gothic] ،[=century gothic]
[=century gothic]ای بابل ایشان سوار بر اسب به تاخت به جنگ تو می آیند "[=century gothic]
[=century gothic](عهد عتیق – ارمیا – 42-41 - 10- 9- 3-1 : 50 )

[=century gothic]"ای بابل ، ای کوه مستحکم ، ای ویران کننده جهان ، اینک من دشمن توام ! ...[=century gothic]
[=century gothic]از تو چیزی جز یک تپه خاکستر باقی نخاوهم گذارد ...شیپور جنگ بنوازید .[=century gothic]
[=century gothic]به سپاهیان آرارات ، اشکناز و میتی بگویید حمله کنند . فرماندهی تعیین کنید تا دستور حمله بدهد ، اسبان زیاد فراهم کنید " [=century gothic]
[=century gothic]( عهد عتیق – ارمیا – 27-25 : 51 )[=century gothic]

[=century gothic]میدانیم که آرارات در مرزهای استپ های روسیه با سرزمینهای جنوب است ...[=century gothic]
[=century gothic]از میتی ها اطلاع دقیق در دست نیست ...[=century gothic]
[=century gothic]اما اشکنازی ها را بخوبی میشناسیم ...[=century gothic]
[=century gothic]"اشکناز :... آن شهریست که در کنار بحراسود واقع شده است ، ملاحظه در متی و مهاجرین از این جا و آنجا به اروپا رفته ، سبب اسم اسکاندیناویا شدند ..."[=century gothic]
[=century gothic]( هاکس – قاموس کتاب مقدس – صفحه 72 )

***************************

[=Century Gothic]همان طور که در تصویر می بینید گویا انسانی زیر پای داریوش جان می دهد و دستان خود را به نشانه التماس بالا برده ولی داریوش همچنان به کار خود ادامه می دهد
ما این تصویر دلخراش را که می بینیم متاثر می شیم چه برسه به حال همسر و فرزندان فردی که به زیر داریوش لگد می شود
آیا این حقوق بشر است ؟
کجاست حقوق بشر و افرادی که ادعا بر حقوق بشر می کنند
در حالیکه از جنایات خود بعنوان افتخار تصویر می کشند


[=century gothic]

خوبه که اعتراف کردی از نژاد اریای نیستی Smile
باریکلا
پو من وارد حوضه و بحث نمیشم حرف ما کوروش بزرگ بود Smile
بله شما از پله های تخت جمشید وقتی میرید بالا سرتون باید رو به پایین باشه اینطوری طراحی شده
بله ایشون اینقدر بزرگ بودن که برا خودشون اباهت داشتن
وقتی یکی میخواد بره رئیس جمهور رو ببینه نمیان دستشو ماچ کنن بگن قربونت برم مثل خان بیا رئیس جمهورو ببین
افراد بزرگ دارای احترامات ویژه هستن (ادم بزرگ و کوچک یه جا فرق داره )
دست از این توهمات بردار
برادر من دست از اینکارها بردار به زودی مستندات و کلیپی ارائه خواهم داد که رنگ از صورتت بپره و از این نوشته های که نوشتی خجالت بکشی
دستتو از تاریخ ما بکش بیرون
به قول یاس تو کی هستی که بخوای از تاریخ ایران بگی ؟

عهد عتیق؟!!!!

خیلی جالب شد!

من موندم کتاب مقدس یهودیان تا دیروز که بد بود حالا چی شده که بهش استناد کردی؟

بعدشم میشه بپرسم منبع اون عکس کجاست و اون تصویر در کجای دنیا حکاکی شده؟

والا رو تصویرش نوشته anobanini.ir رفتم تو سایتش دیدم تور گردشگریه باور نمیکنی خودت برو ببین!!!!

این جماعت دست به چه کارهایی که نمی زنن Lol

سلام راجع به دوره هخامنشی و ازدواج با محارم در آن زمان درست است و نیز کمبوجیه با خواهر خودش ازدواج کرده است. متأسفانه

نرگس;166495 نوشت:
سلام راجع به دوره هخامنشی و ازدواج با محارم در آن زمان درست است و نیز کمبوجیه با خواهر خودش ازدواج کرده است. متأسفانه

لطفا مطالعه کنید :
http://tarikhema.ir/ancient/iran/ach...-ancient-iran/

z4r4thustr4;166489 نوشت:
عهد عتیق؟!!!!

خیلی جالب شد!

من موندم کتاب مقدس یهودیان تا دیروز که بد بود حالا چی شده که بهش استناد کردی؟

بعدشم میشه بپرسم منبع اون عکس کجاست و اون تصویر در کجای دنیا حکاکی شده؟

والا رو تصویرش نوشته anobanini.ir رفتم تو سایتش دیدم تور گردشگریه باور نمیکنی خودت برو ببین!!!!

این جماعت دست به چه کارهایی که نمی زنن :))

وقتی یهود بد بگه واسه کوروش اینها بهش روی میارن (جالبه یهود هم چیز بدی نگفته )
اگر چیزی بگه که بتونه بر علیه کوروش استفاده کنن مطرح میکنند با کمال افتخار
من بیشتر حکاکی شده های دوره هخامنشی رو دیدم باید برم تخت جمشید با موبایلم عکس بگیرم همینجا بزارم Smile
از اینم بگذریم حرف ما کوروش بزرگ بود نه داریوش !
ما باید بیاییم اول مسئله کوروش رو حل کنیم متاسفانه دشمنان تاریخ ما با نقاب بسیار زیبا و با کمال پررویی میان چه بی احترامی میکنن
واقعا جای تاسف هست !

mr.programmer;166513 نوشت:
لطفا مطالعه کنید :
http://tarikhema.ir/ancient/iran/ach...-ancient-iran/

خیلی ممنون مفید بود و من کامل خوندم ولی هنوز یهکمی شک دارم ممنون میشم اگه یه سایت دیگه هم معرفی کنین.
موضوع قفل شده است