سلام به همه ... برادر به این میگن مغلطه ... حرفی که دوستمون زدن کاملا درسته ، اما در مشکلات با توکل به خدا میشه از وسایل هم کمک گرفت ...
التماس دعا :gol:
سلام مجدد.
منم همینو گفتم. توکل کردن از شروط لازمه ولی کافی نیست. این کار ماست که اونو کامل می کنه. یعنی تلاش ما به همراه توکل به خدا شرط کافی برای به ثمر رسیدن کار ماست.
در صورت نقص در هر کدوم از این دو واجب کارما مثل پرنده ای میمونه که یه بالش زخمیه. پرواز نمی تونه بکنه.....
دوستون دارم.
یا حق
بنام خدا.
سلام.
من ازدواج دوست دارم ولی دوست دارم خداوند یکم از قسمت من رو نصیب تو کنه تا زودتر به آرزوت برسی.
خدایا ما جوونا نیازمند ازدواج هستیم...
خدایا یه نگاهی.....فقط یه نگاه تو مارا خوشبخت خواهد کرد.
این دو جوان را بر هم محرم کن یا الرحم الراحمین.
:Gol:
بنام خدا.
سلام.
من ازدواج دوست دارم ولی دوست دارم خداوند یکم از قسمت من رو نصیب تو کنه تا زودتر به آرزوت برسی.
خدایا ما جوونا نیازمند ازدواج هستیم...
خدایا یه نگاهی.....فقط یه نگاه تو مارا خوشبخت خواهد کرد.
این دو جوان را بر هم محرم کن یا الرحم الراحمین.
:gol:
سلام برادر
شاید بهتره بگی اونچی که به مصلحت این دو جوونه بهشون عنایت کن و به اونها توفیق درک این مصلحت رو عنایت کن تا همیشه شکرگذار نعمتها و لطفت باشن.
سلام دوستان
من خودم همیشه میگم خداهرچی مصلحته همون بشه ولی زودتر اتفاق بیافته چون دارم عذاب میکشم بخداخسته شدم...
میگم خدایااگه اینکار به صلاح من واون خانوم نیست خودت جوری تمامش کن که حتی اگرم خودمم دلم خاست نتونم باز ادامه بدم،نمیدونم دیگه خودمم موندم
خانوادم اسرار دارن جوابشو بدم ومنم گفتم جوابشودادم ولی اینکارونکردم،نمیدونیین چقدر خوشحالن
هم اون داره عذاب میکشه هم خودم شایدم تمامش کردم به هرکی میگم میگه حق باخانوادته اینکار اشتباهه اینهمه دختر!!!
دیگه هیچ راهی برام نمونده توروخدا دعاکنین...
سلام داداش
فکر کنم یه قدم مفید برداشتی.
به خانوم می تونی بگی که اینهمه صبر کرده و این هم روش.یه کم دیگه صبر کنه.
حالا که به خانواده گفتین که جواب خانوم رو دادین به فکر ازدواج شما می افتن و احتمالا تا چند وقت دیگه کسی رو به شما پیشنهاد می کنن.
اینجا همونجاییه که کار شما شروع می شه. باید با یه قیافه ناراحت پیشنهاد اونارو رد کنی. برای پیشنهاد بار دوم هم همون کار رو بکن اما یادت باشه که زیاد حرف نزنی و فقط بگو نمی خوام. با صدای محزون.
خانوادت می فهمن که دردت از کجاست......
اگه تو همین منوال کار کنی مطمئن باش موفق می شی. اما همه چی بستگی به کار خودت داره که چیجوری نقشتو بازی کنی. واقعا نشون بده که دیگه نمی خوای ازدواج کنی و هر وقت حرف از ازدواجت شد جواب منفی بده و از جمع دور شو.
موفق باشی برادر.
صبر یشه کنید که خداوند صابران را دوست دارد:Gol:
سلام دوست عزیز
خانوادم وقتی میبینن توخودمم یا ناراحتنم میپرسن چی شده که منم یکبارگفتم مگه نمیدونین چی شده دردم کجاست که ناراحت شدن که تورومون وایستادی تو!اون موضوع دیگه تمام شده فکرشم نکن،تاروزیکه مازنده باشیم این اتفاق نخواهدافتاد مگه بذاری ما بمیریم بعدهرکاری دلت میخادانجام بدی!تنها راهم صبره ببینم اینده چی پیش میاد دیگه هردومون واگذارکردیم به خدا....
مرسی از راهنمایی های دوستان خوبم :hamdel:
سلام دوست عزیز
خانوادم وقتی میبینن توخودمم یا ناراحتنم میپرسن چی شده که منم یکبارگفتم مگه نمیدونین چی شده دردم کجاست که ناراحت شدن که تورومون وایستادی تو!اون موضوع دیگه تمام شده فکرشم نکن،تاروزیکه مازنده باشیم این اتفاق نخواهدافتاد مگه بذاری ما بمیریم بعدهرکاری دلت میخادانجام بدی!تنها راهم صبره ببینم اینده چی پیش میاد دیگه هردومون واگذارکردیم به خدا....
مرسی از راهنمایی های دوستان خوبم :hamdel:
اشتباه کردی برادر. نباید تو روشون وا میستادی. باید تو چنین شرایطی با حالت غم گین بگی چیزیم نیست و یه جوری از جلوشون بری.( اینو قبلا هم گفتم اما ظاهرا خوب نخوندی)
موفق باشی.
در ضمن خواهش می کنم کارایی که انجام می دی و اتفاقایی که می افته رو اینجا بنویسی تا بتونیم خوب راهنماییت کنیم.
یا علی
سلام
دلیلشون همونکه عقدبوده وباهم بودن!
بعضی وقتها ادم دست خودشم نیست واز کنترل خارج میشه منم تواون لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم،
فعلا بحثی نمیشه چون فکرمیکنن جواب کردمش!
سلام ..بوی محرم می اید یا حسین ...تسلی دل داغدار امام زمان (عج) صلوات ......... مطلب دوست عزیزم رو خوندم این گیرهای پدر و مادر طبیعیه و بعد اینکه اگر خیلی گیر دادن بازم طبیعیه در مورد حیای دختر ادب و حجابش تحقیق خوب کن حتی دختر عمت باشه به اول بی ابتدا و اخر بی انتها توکل کن
نا امید نشو داداشی
همون طور که یه بار اتفاق افتاد و ازت دلیل نگرانیتو پرسیدن بازم می پرسن. اما اگه می خوای به هدفت برسی باید خودتو کنترل کنی. این رفتار تو باعث عصبانیت اونا شده. باید آروم بری بیرون تا اونا دلشون واسه پسرشون بگیره.مادر و پدرن. اگه بدونن که تو دلت چه خبره کوتاه میان.
ادب رو جلو شون فراموش نکن. یادت باشه که خیر دنیا و آخرتت تو همین ادبت جلوی پدر و مادرته.یادت نره.
موفق باشی
پدر و مادر سنی ازشون گذشته امکان نداره متوجه نشن که ما چی میخایم باور کن اگر صادقانه و با احترام پیش بری نتیچه خیلی خوبی خواهی گرفت چونکه خدای نکرده اگه بی احترامی کنی اونها که تو رو تنهات نمی زارن چه برسه به اینکه بخوای عزیزشون کنی.
درود بی پایان بر پدران و مادران
لی مشکلش همین عقدشه به دل ما نمیشینه مانمیتونیم قبول کنیم ومردم چی بگن!وتاحالا به پدرومادرم کوچکتراز گل نکفتم وهمه جوره ازم راضین. ولی خودم چی نمیتونم ازش بگذرم!:ghamgin::ghamgin::ghamgin::ghamgin:ت� �روخدا راهنماییم کنید وبین ما شما قضاوت کنین! :ghamgin::ghamgin::ghamgin::ghamgin:
سلام
با این اقرار شما و خانوادتان
و صرفا عقد سابق ایشان,مانع ازدواج شما با ایشان نمی شود...
چون نه عرفا و نه شرعا مشکلی دارد
بخصوص که هنوز دختر هستند
بنظر من سعی کن نقطه کوری که ذهن والدین شما رو مشغول کرده را با صحبت و با نرمی روشن کنید
از خوشبختی خودتان و علاقه تان بگویید
از اینکه دهان گشاد مردم رو نه شما و نه حتی والدین شما نمی توانند ببند
....
سلام
با این اقرار شما و خانوادتان
و صرفا عقد سابق ایشان,مانع ازدواج شما با ایشان نمی شود...
چون نه عرفا و نه شرعا مشکلی دارد
بخصوص که هنوز دختر هستند
بنظر من سعی کن نقطه کوری که ذهن والدین شما رو مشغول کرده را با صحبت و با نرمی روشن کنید
از خوشبختی خودتان و علاقه تان بگویید
از اینکه دهان گشاد مردم رو نه شما و نه حتی والدین شما نمی توانند ببند
....
هیچ وقت فراموش نکن که خود خدا وعده داده:
"زنان پاکدامن از ان مردان نیک کردارند، و مردان نیک نهاد از آن زنان نیکوسرشت.":Gol:
ببخشیدا. بس کنید این بحث ها رو . این بحث ها رو تو موضوعات مرتبط ÷یگیری کنین.
الان هم آقا علیرضاست. بحث اصلی رو فراموش کردین.
خوب رادر اوضاع چطوره.؟ شیری یا روباه داداشی
سلام دوست عزیز
ممنونم که به فکرم هستین
ببخشید بخاطرغیبت طولانی!
هنوز اوضاع تغییری نکرده و زن دای داره بهم فشارمیاره که فراموشش کنم همه نا امیدم کردن ومیگن اینکار درستی نیست وپدرومادرت امکان نداره راضی بشن باید پس باید یکیروانتخاب کنی!
تصمیم دارم برم با عمه بزرگم صحبت کنم؟نمیدونم شاید اونم ملامتم کنه!
گاهی اوقات بهم یک اس ام اس میدادیم یازنگ میزدیم که به کجا رسیده کارمون مشورت میکردیم باهم ولی الان تصمیم گرفتیم همونم قطع کنیم!ویکجورایی هرکی بره دنبال زندگیش نمیدونم بخدا دیگه باید چیکارکنم؟
برادر می خواستم یه راهکاری بدم. اگه پیش عمه خودتون رفتین سعی نکنن همون اول مشکلتو بگی. اول با مقدمه وارد شو و بعد در باره اشکال دو ازدواج برای یک خانوم بپرس.یعنی بگو که اشکال این که یک خانم دوبار ازدواج کنه چیه.دو جواب بهت می ده. یا اشکال تراشی می کنه و یا میگه هیچ اشکالی نداره.اگه اشکال تراشی کرد و گفت که زن بعد از ازدواج اول نباید ازدواج کنه بگو یعنی تا عمر داره باید بیوه بمونه و حق ازدواج ازش سلب بشه. یعنی اون مگه حق زندگی نداره. با آب و تاب دادن این بحث و کشیدن پای نظر اسلام در این باره می تونی به راحتی بهش بقبولونی که هیچ اشکالی نداره.
اما اگر از همون اول موافق ازدواج دوم بود شیوه سوالو تغییر بده و مثلا بگو که یعنی واقعا هیچ اشکالی نداره. باز هم با این جواب رو به رو می شی که نه هیچ اشکالی نداره. بعد از این مرحله باید بگی که پس چرا تو خونه ما وقتی بحث شد هم مادر و هم پدر گفتن اشکال داره.
اینجا دلیل مخالفت اونا رو می فهمی.
حالا که از هر دو جواب ممکن ایشون به یک مقصد می رسی می تونی خواهش خودتو بیان کنی. و ایشونو با خودت همراه کنی.
یادت باشه که اگر ابتدا مخالف ازدواج مجدد دختر بود تا قانع نشد خواسته خودتو مطرح نکن که با این کارت یه مانع دیگه رو مسیرت ایجاد نکنی.
موفق باشی.
راستی همین الان که دارم می نویسم صدای اذان از مسجد تو فضای منطقه پراکنده شده.
بهترین موقعه برای من که به یادت باشم..
دوست دارم برادرم
یا علی
سلام عليرضا جان! به عنوان فردي كه سالها تجربه دارم بهترين هديه را به شما دادم ببينيد من هم موافق با شما شرعاً اين ازدواج اشكالي ندارد ولي گاهي وقتي انسان با تدبير و عاقب انديشي وارد يك كار نميشود مشكلات زيادي به بار خواهد آمد. شما فكر ميكنيد با زور والدين خود را راضي كرديد همه چيز تمام است فكر ميكنيد اين خانم اگر باشما ازدواج كنه چقدر نسبت به خانواده شما كه مخالف با او بودن دل چريكين خواهد بود. و والدين شما چه قدر مي تونند او را بپذيرند و با گوشه و كنايه او را در هم نريزند. اگر به او هم علاقه داريد به خاطر او از اين كار منصرف شويد. چون او با اين ازدواج خرد خواهد شد. نمي دانم چرا دوستان با اين كار كارشناسان نظر مي دهند دقتي ندارند و ايشان را به مسيرهايي راهنمايي ميكنند كه به حالش مفيد نيست. مي دانيد اگر واقعا با توصيه هاي غير كارشناسي سبب آسيب ديدن او شود سهمي در مشكلات خواهيد داشت و مديون خواهيد بود؟ عليرضا جان شما هم مثل برادرم من به غير از خوبي و نشاط و آينده اي خوش براي شما چيز ديگري نمي خواهم توصيه مي كنم به جاي وقت تلف كردن با همكاران مشاور با تلفن 09640 تماس بگيرد موفق باشيد
با سلام و تشكر از اعتمادتون شرايط سختي را پشت سر مي گذاريد تو روان شناسي مي گويم تعارض دو انگيزه گرايش- گرايش . يعني شما بين والدين و آن دختر گير كرده ايد و در عين حال هر دو را دوست داريد از سويي هم تعارض دو انگيزه گرايش - اجتناب نسب به والدين داريد يعني عشق به والدين و در عين حال نفرت از اين كارشان. به هر حال تعارض ها و ترديدها منشاء اضطراب و استرس هستند. به همين دليل است كه ما در اين شرابط حس خوبي نسبت به خود و زندگي نداريم. چه بايد كرد؟ بايد تعارض را حل كرد تا از فشار نجات يافت. برخي از نكات و راه رهايي از اين تعارض ها عبارتند از: 1- آرامش خود را حفظ كنيد. چون بي قراري تندي سبب مي شود آنها به سخنان شما كمتر فكر كنند و موضع تدافعي به خود بگيرند. 2- براي گفتگو بهترين فرصت ها را انتخاب كنيد. به تدريج جلو برويد سعي نكنيد در يك جلسه آنها را متقاعد كنيد. 3- گام به گام جلو برويد يعني ابتدا با يكي از والدين كه با نظر شما توافق بيشتري دارند سخن بگوييد و او را همراه خود كنيد. 4- از افرادي كه بر والدين تان نفوذ دارند و حرفشان خريدار دارد كمك بگيريد. مثلا روحاني محل يا دبير يا... 5- سخنان و دلائل والدين تان را ياد داشت كنيد و با يك مشاور يا فرد با تجربه بررسي كنيد. حوصله كنيد و همه سخنان شان را تا ته بدون حاضر جوابي گوش دهيد و يا دا داشت كنيد. اگر حرفشان منطقي است مقاومت نكنيد. 6- اگر سخنان والدين تان دليل مستحكمي ندارد تلاش كنيد از دلائل قانع كنند عقلي و حتي استدلال هاي احساسي كمك بگيريد تا رضايت شان را جلب كنيد. 7- تا زماني كه وضعي شما مشخص نشده دختر را منتظر نكنيد. از نظر ذهني مديريت فكر و خيال خود را به عهده بگيريد تا اگر به هر دليلي اين ازدواج صورت نگرفت شما و آن دختر آشفته نشود. 8- اگر نتوانيد ازدواج كنيد به او به عنوان يك انسان كمك كنيد تا فكرش اسير شما نشود و بتواند در ازدواجش موفق باشد. چون اگر شما نتوانيد ازدواج كنيد تعارض انگيزه براي شما و او رخ مي دهد. تعارض انگيزه گرايشي- گرايشي : در شما به همسرتان و اين دختر و در دختر تعارض نسبت به شما و همسرش. يا ممكن است تعارض اجتنابي - گرايشي پيش آيد كه در شما يعني گرايش به نامحرم(ايشان) و اجتناب از همسر آينده تان و در اين دختر اجتناب از شوهر آينده و گرايش به نامحرم( شما) به هر حال وضعيت ياد شده در حال براي كل زندگي شما مطلوب نخواهد بود. 9- از دعا، توسل و نذر كمك بگيريد. 10- به تاپيك داستان هاي واقعي مشاوره داستان 16 (شب تار جدايي را حتما به بخوانيد) در پايان اميدوارم خداوند آن چه به خيرتان است را با همت و تلاش و دعاي دوستان نصيب تان كند حق يارتون
جناب حامی هم درست می گن.
با این ازدواج ممکنه که شخصیت خانم خورد بشه. ممکنه که نتونین زندگی کاملا راحتی رو سپری کنین. این حرف ها رو من قبلا زدم. از این عواقب ایشونو مطلع ساختم. و همیشه هم گفتم که توکل به خدا رو از دست ندن. و گفتم که همیشه از خدا بخواهین که اون چیزی که به مصلحته به شما عنایت کنه.
این حرف ها رو من گفتم اما جناب حامی شما فقط جنبه منفی رو در نظر گرفتین.
باید بهتون بگم که این دو جوون به هم علاقه دارن. آیا این شرط انصافه که دون دختر خانم به خاطر ایشون چند خاسگار رو رد کنن و ایشون بیان بزنن زیر همه چی.؟؟
من این موضوع رو قبلا گفتم که ممکنه عاقبت این ازدواج به اختلاف هم کشیده بشه. گفتم باید دقت کنی و مواظب رفتار های خودت باشی. گفتم باید بدونی که اون خانم نیاز به ازدواج با تو نداشت و تو به این ازدواج نیاز داری پس مبادا بعد ازدواج منت سر ایشون بزاری. گفتم که با بزرگتر ها مخصوصا روحانیون محل یا حتی امام جمعه شهر در رابطه با این مساله و شرایط مشورت کنی و از اونا کمک بخوای که اونا مسلط به اصول فقهی و روانششناسی هستن.
فکر نمی کنم من به اجبار بخوام چیزی رو به ایشون القا بکنم و کاری کنم که ایشون به زور رضایت و از والدین خودشون بگیرن. من همه جوانب رو متذکر شدم و برای انتخاب بهترین مسیر راه های زیادی رو بهشون نشون دادم.ناقص بودن که نظر کارشناسان و دوستان محترم اونا رو کامل می کرد.
البته جناب حامی از شما تشکر می کنم که این حرف رو زدین چون احساس می کنم که اون مطالبی که قبلا گفته بودیم که خیلی هم مهم بودن کم کم داشت به فراموشی سپرده می شد.شوک بسیار به جایی بود تا اون مطالب باز هم های لایت بشن و تو صدر مطالب قرار بگیرن.
باز هم می گم که برادر من بهترین راه مشاوره گرفتن از امام جمعه شهره. لا اقل امام جمعه شهر ما که خدا حفظشون کنه شرایط مذکور رو دارن(حاج آقای جباری نماینده مجلس خبرگان رهبری).
اما فکر کنم که عموم ائمه جماعت این خصوصیات رو دارن.
موفق و سر بلند باشین.
سلام
نه من بچه بزرگ خانوادم
یک داداش کوچکترم دارم که 20سالشه اونم مخالفه
خدا رو شکر. این موضوع می تونه شما رو تو هدفتون مصمم تر کنه. البته اگه زن داداش داشتین من می گفتم که بهتره به خاطر خودتون ازدواج نکنین. چون اونوقت همسرتون بد جوری مورد بی اعتنایی قرار می گیره و .............
البته حالا که گفتی فرزند اولی یه کم می شه به والدینت حق داد. چون اونا هم نمی خوان بچه اولشون به قول خودشون بد بخت بشه. اونام واسه تو دل می سوزونن.البته حق با شماست.
چه خبر از اوضاع. تغییری کرده؟؟؟؟؟
اگه خوب به عواقبش فکر کردین و باز هم مصمم به ازدواجین رابطه خودتونو قطع نکنین.
خانم ضربه می خوره.
توکلتو از دست نده. در هر شرایطی شکر خدا کن و ازش بخواه که مصلحتتو بهت عنایت کنه.
اگه هنوز مصمم به ازدواجی بهتره سکوت کنی. کمتر تو بحث های خنوادگی شرکت کنی. کم تر حرف بزنی. از عشقت هم حرفی به میون نیاری.اگه ازت مشکلتو پرسیدن سعی کنی جواب ندی یا یه کلمه کوتاه مثل"هیچی" یا امثال اون بگی و بری تو اتاقت یا حیاط یا بیرون از خونه. بعد از دو سه یا چهار بار تکرار این پرسش با نارحتی بگی " شما که می دونین مشکل من چیه".
اما هیچ وقت حرفی از ازدواج نزن.
خانواده شما هم صلح شما رو می خوان. اجازه میدن . شک نکن.
اما یادت باشه که خانمت شاید نتونه جایگاه یک عروسو برای خانوادت داشته باشه. شاید اگه با یک نفر دیگه ازدواج کنی اون خانم برای خانوادت عزیز تر باشه. اینجاست که وضیفه خانم سنگین می شه.اون باید با همه نا آرامی ها بسازه. در ازای هر ناراحتی که از طرف والدین شما به ایشون می شه ایشون محبت بیشتر کنه. آیا ایشون می تونه این کار ها رو بکنه.؟؟؟ این توانایی رو داره؟؟؟؟ خیلی از خانما نمی تونن. این موضوع رو با خودش در میون بزار. شاید نتونه.
البته اگه بتونه بعد یه مدت (شاید چند ماه یا شاید هم چند سال) فضای صمیمی ای برای خونواده شما به وجود میاره و مشکل شما هم حل میشه.
برادر، من شما رو نه تشویق به انجام این کار می کنم و نه شما رو نهی. خودت می فهمی و می تونی انتخاب کنی. انتخاب رو به عهده خودت می زارم. از تجربه دیگر دوستان هم استفاده کن.
با آرزوی بهروزی و کامیابی برای شما دوست عزیزم.
از خدا می خوام که اون چه به صلاح شما و اون خانمه رو به شما عنایت کنه.
در پناه حق
سلام مجدد.
منم همینو گفتم. توکل کردن از شروط لازمه ولی کافی نیست. این کار ماست که اونو کامل می کنه. یعنی تلاش ما به همراه توکل به خدا شرط کافی برای به ثمر رسیدن کار ماست.
در صورت نقص در هر کدوم از این دو واجب کارما مثل پرنده ای میمونه که یه بالش زخمیه. پرواز نمی تونه بکنه.....
دوستون دارم.
یا حق
بنام خدا.
سلام.
من ازدواج دوست دارم ولی دوست دارم خداوند یکم از قسمت من رو نصیب تو کنه تا زودتر به آرزوت برسی.
خدایا ما جوونا نیازمند ازدواج هستیم...
خدایا یه نگاهی.....فقط یه نگاه تو مارا خوشبخت خواهد کرد.
این دو جوان را بر هم محرم کن یا الرحم الراحمین.
:Gol:
سلام برادر
شاید بهتره بگی اونچی که به مصلحت این دو جوونه بهشون عنایت کن و به اونها توفیق درک این مصلحت رو عنایت کن تا همیشه شکرگذار نعمتها و لطفت باشن.
موفق باشی
در پناه حق
سلام دوستان
من خودم همیشه میگم خداهرچی مصلحته همون بشه ولی زودتر اتفاق بیافته چون دارم عذاب میکشم بخداخسته شدم...
میگم خدایااگه اینکار به صلاح من واون خانوم نیست خودت جوری تمامش کن که حتی اگرم خودمم دلم خاست نتونم باز ادامه بدم،نمیدونم دیگه خودمم موندم
خانوادم اسرار دارن جوابشو بدم ومنم گفتم جوابشودادم ولی اینکارونکردم،نمیدونیین چقدر خوشحالن
هم اون داره عذاب میکشه هم خودم شایدم تمامش کردم به هرکی میگم میگه حق باخانوادته اینکار اشتباهه اینهمه دختر!!!
دیگه هیچ راهی برام نمونده توروخدا دعاکنین...
سلام داداش
فکر کنم یه قدم مفید برداشتی.
به خانوم می تونی بگی که اینهمه صبر کرده و این هم روش.یه کم دیگه صبر کنه.
حالا که به خانواده گفتین که جواب خانوم رو دادین به فکر ازدواج شما می افتن و احتمالا تا چند وقت دیگه کسی رو به شما پیشنهاد می کنن.
اینجا همونجاییه که کار شما شروع می شه. باید با یه قیافه ناراحت پیشنهاد اونارو رد کنی. برای پیشنهاد بار دوم هم همون کار رو بکن اما یادت باشه که زیاد حرف نزنی و فقط بگو نمی خوام. با صدای محزون.
خانوادت می فهمن که دردت از کجاست......
اگه تو همین منوال کار کنی مطمئن باش موفق می شی. اما همه چی بستگی به کار خودت داره که چیجوری نقشتو بازی کنی. واقعا نشون بده که دیگه نمی خوای ازدواج کنی و هر وقت حرف از ازدواجت شد جواب منفی بده و از جمع دور شو.
موفق باشی برادر.
صبر یشه کنید که خداوند صابران را دوست دارد:Gol:
سلام دوست عزیز
خانوادم وقتی میبینن توخودمم یا ناراحتنم میپرسن چی شده که منم یکبارگفتم مگه نمیدونین چی شده دردم کجاست که ناراحت شدن که تورومون وایستادی تو!اون موضوع دیگه تمام شده فکرشم نکن،تاروزیکه مازنده باشیم این اتفاق نخواهدافتاد مگه بذاری ما بمیریم بعدهرکاری دلت میخادانجام بدی!تنها راهم صبره ببینم اینده چی پیش میاد دیگه هردومون واگذارکردیم به خدا....
مرسی از راهنمایی های دوستان خوبم :hamdel:
سلام.
دلیلشون برای مخالفت چیه؟دلیل قانع کننده لطفاً...
یا علی:Gol:
احتمالاً دلیل خانواده این دوستمون همون دلیل خانواده منه !:khaneh:
اشتباه کردی برادر. نباید تو روشون وا میستادی. باید تو چنین شرایطی با حالت غم گین بگی چیزیم نیست و یه جوری از جلوشون بری.( اینو قبلا هم گفتم اما ظاهرا خوب نخوندی)
موفق باشی.
در ضمن خواهش می کنم کارایی که انجام می دی و اتفاقایی که می افته رو اینجا بنویسی تا بتونیم خوب راهنماییت کنیم.
یا علی
سلام
دلیلشون همونکه عقدبوده وباهم بودن!
بعضی وقتها ادم دست خودشم نیست واز کنترل خارج میشه منم تواون لحظه نتونستم خودمو کنترل کنم،
فعلا بحثی نمیشه چون فکرمیکنن جواب کردمش!
بنام خدا.
سلام.
متوجه نشدم دلیلشون چی بوده!
با سلام و احترام
مي تونين جهت اطلاع بيشتر از مشكل جناب علي رضا پست هاي ايشون رو از اول در اين تاپيك پيگيري كنيد.
موفق باشيد
سلام ..بوی محرم می اید یا حسین ...تسلی دل داغدار امام زمان (عج) صلوات ......... مطلب دوست عزیزم رو خوندم این گیرهای پدر و مادر طبیعیه و بعد اینکه اگر خیلی گیر دادن بازم طبیعیه در مورد حیای دختر ادب و حجابش تحقیق خوب کن حتی دختر عمت باشه به اول بی ابتدا و اخر بی انتها توکل کن
نا امید نشو داداشی
همون طور که یه بار اتفاق افتاد و ازت دلیل نگرانیتو پرسیدن بازم می پرسن. اما اگه می خوای به هدفت برسی باید خودتو کنترل کنی. این رفتار تو باعث عصبانیت اونا شده. باید آروم بری بیرون تا اونا دلشون واسه پسرشون بگیره.مادر و پدرن. اگه بدونن که تو دلت چه خبره کوتاه میان.
ادب رو جلو شون فراموش نکن. یادت باشه که خیر دنیا و آخرتت تو همین ادبت جلوی پدر و مادرته.یادت نره.
موفق باشی
پدر و مادر سنی ازشون گذشته امکان نداره متوجه نشن که ما چی میخایم باور کن اگر صادقانه و با احترام پیش بری نتیچه خیلی خوبی خواهی گرفت چونکه خدای نکرده اگه بی احترامی کنی اونها که تو رو تنهات نمی زارن چه برسه به اینکه بخوای عزیزشون کنی.
درود بی پایان بر پدران و مادران
سلام
با این اقرار شما و خانوادتان
و صرفا عقد سابق ایشان,مانع ازدواج شما با ایشان نمی شود...
چون نه عرفا و نه شرعا مشکلی دارد
بخصوص که هنوز دختر هستند
بنظر من سعی کن نقطه کوری که ذهن والدین شما رو مشغول کرده را با صحبت و با نرمی روشن کنید
از خوشبختی خودتان و علاقه تان بگویید
از اینکه دهان گشاد مردم رو نه شما و نه حتی والدین شما نمی توانند ببند
....
هیچ وقت فراموش نکن که خود خدا وعده داده:
"زنان پاکدامن از ان مردان نیک کردارند، و مردان نیک نهاد از آن زنان نیکوسرشت.":Gol:
ببخشیدا. بس کنید این بحث ها رو . این بحث ها رو تو موضوعات مرتبط ÷یگیری کنین.
الان هم آقا علیرضاست. بحث اصلی رو فراموش کردین.
خوب رادر اوضاع چطوره.؟ شیری یا روباه داداشی
سلام
در اين مورد راضي كردن خانواده بسيار سخته براي رسيدن به مقصود بايد از خود گذشته گي و صبر داشته باشيد
براي رسيدن به هدف بايد پشتكار و تلاش داشت
سلام دوست عزیز
ممنونم که به فکرم هستین
ببخشید بخاطرغیبت طولانی!
هنوز اوضاع تغییری نکرده و زن دای داره بهم فشارمیاره که فراموشش کنم همه نا امیدم کردن ومیگن اینکار درستی نیست وپدرومادرت امکان نداره راضی بشن باید پس باید یکیروانتخاب کنی!
تصمیم دارم برم با عمه بزرگم صحبت کنم؟نمیدونم شاید اونم ملامتم کنه!
گاهی اوقات بهم یک اس ام اس میدادیم یازنگ میزدیم که به کجا رسیده کارمون مشورت میکردیم باهم ولی الان تصمیم گرفتیم همونم قطع کنیم!ویکجورایی هرکی بره دنبال زندگیش نمیدونم بخدا دیگه باید چیکارکنم؟
برادر می خواستم یه راهکاری بدم. اگه پیش عمه خودتون رفتین سعی نکنن همون اول مشکلتو بگی. اول با مقدمه وارد شو و بعد در باره اشکال دو ازدواج برای یک خانوم بپرس.یعنی بگو که اشکال این که یک خانم دوبار ازدواج کنه چیه.دو جواب بهت می ده. یا اشکال تراشی می کنه و یا میگه هیچ اشکالی نداره.اگه اشکال تراشی کرد و گفت که زن بعد از ازدواج اول نباید ازدواج کنه بگو یعنی تا عمر داره باید بیوه بمونه و حق ازدواج ازش سلب بشه. یعنی اون مگه حق زندگی نداره. با آب و تاب دادن این بحث و کشیدن پای نظر اسلام در این باره می تونی به راحتی بهش بقبولونی که هیچ اشکالی نداره.
اما اگر از همون اول موافق ازدواج دوم بود شیوه سوالو تغییر بده و مثلا بگو که یعنی واقعا هیچ اشکالی نداره. باز هم با این جواب رو به رو می شی که نه هیچ اشکالی نداره. بعد از این مرحله باید بگی که پس چرا تو خونه ما وقتی بحث شد هم مادر و هم پدر گفتن اشکال داره.
اینجا دلیل مخالفت اونا رو می فهمی.
حالا که از هر دو جواب ممکن ایشون به یک مقصد می رسی می تونی خواهش خودتو بیان کنی. و ایشونو با خودت همراه کنی.
یادت باشه که اگر ابتدا مخالف ازدواج مجدد دختر بود تا قانع نشد خواسته خودتو مطرح نکن که با این کارت یه مانع دیگه رو مسیرت ایجاد نکنی.
موفق باشی.
راستی همین الان که دارم می نویسم صدای اذان از مسجد تو فضای منطقه پراکنده شده.
بهترین موقعه برای من که به یادت باشم..
دوست دارم برادرم
یا علی
سلام
عليرضا جان!
به عنوان فردي كه سالها تجربه دارم بهترين هديه را به شما دادم
ببينيد
من هم موافق با شما شرعاً اين ازدواج اشكالي ندارد ولي گاهي وقتي انسان با تدبير و عاقب انديشي وارد يك كار نميشود مشكلات زيادي به بار خواهد آمد.
شما فكر ميكنيد با زور والدين خود را راضي كرديد همه چيز تمام است فكر ميكنيد اين خانم اگر باشما ازدواج كنه چقدر نسبت به خانواده شما كه مخالف با او بودن دل چريكين خواهد بود.
و والدين شما چه قدر مي تونند او را بپذيرند و با گوشه و كنايه او را در هم نريزند.
اگر به او هم علاقه داريد به خاطر او از اين كار منصرف شويد. چون او با اين ازدواج خرد خواهد شد.
نمي دانم
چرا دوستان با اين كار كارشناسان نظر مي دهند دقتي ندارند و ايشان را به مسيرهايي راهنمايي ميكنند كه به حالش مفيد نيست.
مي دانيد اگر واقعا با توصيه هاي غير كارشناسي سبب آسيب ديدن او شود سهمي در مشكلات خواهيد داشت و مديون خواهيد بود؟
عليرضا جان
شما هم مثل برادرم من به غير از خوبي و نشاط و آينده اي خوش براي شما چيز ديگري نمي خواهم
توصيه مي كنم به جاي وقت تلف كردن با همكاران مشاور با تلفن 09640 تماس بگيرد
موفق باشيد
دوست من اين پاسخ را يه بار ديگر مرور فرماييد
جناب حامی هم درست می گن.
با این ازدواج ممکنه که شخصیت خانم خورد بشه. ممکنه که نتونین زندگی کاملا راحتی رو سپری کنین. این حرف ها رو من قبلا زدم. از این عواقب ایشونو مطلع ساختم. و همیشه هم گفتم که توکل به خدا رو از دست ندن. و گفتم که همیشه از خدا بخواهین که اون چیزی که به مصلحته به شما عنایت کنه.
این حرف ها رو من گفتم اما جناب حامی شما فقط جنبه منفی رو در نظر گرفتین.
باید بهتون بگم که این دو جوون به هم علاقه دارن. آیا این شرط انصافه که دون دختر خانم به خاطر ایشون چند خاسگار رو رد کنن و ایشون بیان بزنن زیر همه چی.؟؟
من این موضوع رو قبلا گفتم که ممکنه عاقبت این ازدواج به اختلاف هم کشیده بشه. گفتم باید دقت کنی و مواظب رفتار های خودت باشی. گفتم باید بدونی که اون خانم نیاز به ازدواج با تو نداشت و تو به این ازدواج نیاز داری پس مبادا بعد ازدواج منت سر ایشون بزاری. گفتم که با بزرگتر ها مخصوصا روحانیون محل یا حتی امام جمعه شهر در رابطه با این مساله و شرایط مشورت کنی و از اونا کمک بخوای که اونا مسلط به اصول فقهی و روانششناسی هستن.
فکر نمی کنم من به اجبار بخوام چیزی رو به ایشون القا بکنم و کاری کنم که ایشون به زور رضایت و از والدین خودشون بگیرن. من همه جوانب رو متذکر شدم و برای انتخاب بهترین مسیر راه های زیادی رو بهشون نشون دادم.ناقص بودن که نظر کارشناسان و دوستان محترم اونا رو کامل می کرد.
البته جناب حامی از شما تشکر می کنم که این حرف رو زدین چون احساس می کنم که اون مطالبی که قبلا گفته بودیم که خیلی هم مهم بودن کم کم داشت به فراموشی سپرده می شد.شوک بسیار به جایی بود تا اون مطالب باز هم های لایت بشن و تو صدر مطالب قرار بگیرن.
باز هم می گم که برادر من بهترین راه مشاوره گرفتن از امام جمعه شهره. لا اقل امام جمعه شهر ما که خدا حفظشون کنه شرایط مذکور رو دارن(حاج آقای جباری نماینده مجلس خبرگان رهبری).
اما فکر کنم که عموم ائمه جماعت این خصوصیات رو دارن.
موفق و سر بلند باشین.
اما آقا علیرضا بزار یه سوال بپرسم
شما زن داداش داری؟؟؟؟؟
سلام
نه من بچه بزرگ خانوادم
یک داداش کوچکترم دارم که 20سالشه اونم مخالفه
خدا رو شکر. این موضوع می تونه شما رو تو هدفتون مصمم تر کنه. البته اگه زن داداش داشتین من می گفتم که بهتره به خاطر خودتون ازدواج نکنین. چون اونوقت همسرتون بد جوری مورد بی اعتنایی قرار می گیره و .............
البته حالا که گفتی فرزند اولی یه کم می شه به والدینت حق داد. چون اونا هم نمی خوان بچه اولشون به قول خودشون بد بخت بشه. اونام واسه تو دل می سوزونن.البته حق با شماست.
چه خبر از اوضاع. تغییری کرده؟؟؟؟؟
اگه خوب به عواقبش فکر کردین و باز هم مصمم به ازدواجین رابطه خودتونو قطع نکنین.
خانم ضربه می خوره.
توکلتو از دست نده. در هر شرایطی شکر خدا کن و ازش بخواه که مصلحتتو بهت عنایت کنه.
اگه هنوز مصمم به ازدواجی بهتره سکوت کنی. کمتر تو بحث های خنوادگی شرکت کنی. کم تر حرف بزنی. از عشقت هم حرفی به میون نیاری.اگه ازت مشکلتو پرسیدن سعی کنی جواب ندی یا یه کلمه کوتاه مثل"هیچی" یا امثال اون بگی و بری تو اتاقت یا حیاط یا بیرون از خونه. بعد از دو سه یا چهار بار تکرار این پرسش با نارحتی بگی " شما که می دونین مشکل من چیه".
اما هیچ وقت حرفی از ازدواج نزن.
خانواده شما هم صلح شما رو می خوان. اجازه میدن . شک نکن.
اما یادت باشه که خانمت شاید نتونه جایگاه یک عروسو برای خانوادت داشته باشه. شاید اگه با یک نفر دیگه ازدواج کنی اون خانم برای خانوادت عزیز تر باشه. اینجاست که وضیفه خانم سنگین می شه.اون باید با همه نا آرامی ها بسازه. در ازای هر ناراحتی که از طرف والدین شما به ایشون می شه ایشون محبت بیشتر کنه. آیا ایشون می تونه این کار ها رو بکنه.؟؟؟ این توانایی رو داره؟؟؟؟ خیلی از خانما نمی تونن. این موضوع رو با خودش در میون بزار. شاید نتونه.
البته اگه بتونه بعد یه مدت (شاید چند ماه یا شاید هم چند سال) فضای صمیمی ای برای خونواده شما به وجود میاره و مشکل شما هم حل میشه.
برادر، من شما رو نه تشویق به انجام این کار می کنم و نه شما رو نهی. خودت می فهمی و می تونی انتخاب کنی. انتخاب رو به عهده خودت می زارم. از تجربه دیگر دوستان هم استفاده کن.
با آرزوی بهروزی و کامیابی برای شما دوست عزیزم.
از خدا می خوام که اون چه به صلاح شما و اون خانمه رو به شما عنایت کنه.
در پناه حق