کنگره بین المللی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی(ره)*صوتی و تصویری
تبهای اولیه
با سخنرانی آیات صافی گلپایگانی و آملی لاریجانی؛
کنگره بینالمللی بزرگداشت آخوند خراسانی در قم کلید خورد
کنگره بینالمللی بزرگداشت آخوند ملامحمد کاظم خراسانی با هدف تجلیل از شخصیت علمی و نقش وی در دوران مشروطیت آغاز شد.
مراسم افتتاحیه کنگره بینالمللی بزرگداشت یکصدمین سالگرد ارتحال ملامحمد کاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی، عصر امروز 23 آذرماه با سخنرانی حضرت آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید و آیتالله صادق آملی لاریحانی، رییس قوه قضائیه در سالن همایشهای مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) آغاز شد.
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی بزرگداشت شخصیت عالیقدری مانند مرحوم آخوند خراسانی را بسیار ارزشمند دانست و با بیان اینکه هر روز بر مقام علمی این عالم بزرگوار افزوده و توجه علما و فضلا به تألیفات و تصنیفات وی بیشتر میشود، استقلال حوزه، ترویج معارف اهل بیت(ع)، اعتلای کلمه دین و مبارزه با ظلم و ستم را از جمله اقدامات اصلی مرحوم آخوند خراسانی برشمرد.
وی تصریح کرد: حوزههای علمیه بیش از یک قرن است بر اساس فضایل، تألیفات، تحقیقات و تصنیفات آخوند خراسانی سیر میکنند و همه علما و فضلا مدیون این مرد بزرگ هستند و باید قدرشناس باشند و فراموش نکنند این حرکت علمی و فقاهتی که در اثر وجود مبارک و تدریس ایشان فراهم شده یک حرکت بسیار ارزنده است.
این مرجع تقلید اظهار داشت: مرحوم آخوند خراسانی در رشتههای مختلف مواضع بسیار بالایی داشت که نسبت به هر کدام آن اگر انسان بخواهد توضیح دهد مجال کلام باید بسیار وسیع باشد و این مواضع ایشان از جوانب اخلاقی و مکارم اخلاقی وجود مبارک ایشان، زهد، عبادت بسیار با اهمیت است، اما همه اینها در جنب مقام علمی این بزرگوار تحتالشعاع است.
همچنین آیتالله صادق آملی لاریحانی، رییس قوه قضائیه در این مراسم و در بخشی از سخنان خود با اشاره به اینکه مرحوم آخوند خراسانی از شخصیتهای بسیار بزرگ تاریخ شیعه است، همت در تکریم، تبلیغ و ترویج شخصیت، روش و منش مرحوم آخوند بر همه فرض دانست.
شایان ذکر است، محمدکاظم کوچکترین پسر ملاحسین واعظ هراتی بود که در سال 1255 قمری در مشهد متولد شد. وی در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد گردید و بیش از شش سال به فراگیری ادبیات عرب، منطق و اصول فقه نزد استادان آن حوزه مشغول شد.
در سال 1277 قمری برای تکمیل تحصیلات؛ مشهد را به قصد نجف ترک کرد، ولی در سبزوار به مدت سه ماه در محضر حاج ملاهادی سبزواری فلسفه خواند. حکیم سبزواری درباره او گفت: «وی در آینده در علم و دانش نابغه خواهد شد و از انوار نبوغ او هزاران نفر به بزرگی خواهند رسید و از فرمان او سرنوشت ملتی تغییر خواهد کرد.»
پس از آن به تهران سفر کرد و در یکی از حجرههای مدرسه صدر سکنی گزید. وی نزد ملاحسین خویی و میرزا ابوالحسن جلوه به تحصیل فلسفه ادامه داد. بعد از گذشت سیزده ماه و بیست روز به نجف اشرف رفت. در سال 1279 قمری به درس فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری وارد شد و تا زمان درگذشت استاد از درس او استفاده کرد.
افزون بر شیخ انصاری، در دروس میرزا محمدحسن شیرازی سید علی شوشتری، شیخ راضی نجفی و سیدمهدی قزوینی نیز شرکت جست. بیش از سیزده سال نزد میرزا حسین شیرازی فقه و اصول آموخت و از زبدهترین شاگردان او بود.
میرزای شیرازی در 1291 ق حوزه درسی خود را از نجف به سامرا انتقال داد. آخوند نیز همانند بیشتر شاگردان میرزا، همراه ایشان به سامرا رفت. اما پس از مدتی، به توصیهی میرزا به نجف بازگشت و به تدریس پرداخت. میرزا، آخوند را به فضل میستود و طلبهها را به استفاده از درس وی تشویق میکرد. پس از رحلت میرزا حسن شیرازی، آخوند خراسانی به عنوان جانشین وی مشخص شد.
علما و فضلا از همه نقاط جهان به سوی نجف روی آوردند و در مجلس درس وی شرکت جستند. تعداد شرکتکنندگان در درس اصول او تا آن زمان بیسابقه بوده است. این تعداد را در آخرین دورهی درسی اصول وی، از هشتصد تا هزار نفر هم گفتهاند که بنابر اقوال گوناگون بیش از چهارصد تن از ایشان، مجتهد مسلّم بودهاند.
گفتنی است، نشستهای علمی در زمینههای فقهی، اصولی، سیاسی و اجتماعی این همایش در روز پنج شنبه 24 آذرماه از ساعت 8 تا 12 و اختتامیه کنگره نیز از ساعت 14:30 تا 17 همان روز با حضور حضرت آیتالله جوادی آملی در مرکز همایشهای بینالمللی دفتر لی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار خواهدشد.
منبع
آیتالله صافی گلپایگانی؛
حوزویان مدیون خدمات علمی مرحوم آخوند خراسانی هستند
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی با بیان اینکه حوزویان مدیون خدمات علمی مرحوم آخوند خراسانی هستند، استقلال حوزه، ترویج معارف اهل بیت(ع)، اعتلای کلمه دین و مبارزه با ظلم و ستم را از جمله اقدامات اصلی مرحوم آخوند خراسانی برشمرد.
حضرت آیتالله لطفالله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید عصر امروز 23 آذرماه در مراسم افتتاحیه کنگره بینالمللی بزرگداشت مرحوم آخوند خراسانی، عضمت و توفیقات بیشتر حوزههای علمیه را در پرتو عنایات حضرت بقیةالله(عج) خواستار شد و وظیفه روحانیت را ترویج مکتب اهل بیت(ع) به سراسر دنیا عنوان کرد.وی بزرگداشت شخصیت عالیقدری مانند مرحوم آخوند خراسانی را بسیار ارزشمند دانست و با بیان اینکه هر روز بر مقام علمی این عالم بزرگوار افزوده و توجه علما و فضلا به تألیفات و تصنیفات وی بیشتر میشود، استقلال حوزه، ترویج معارف اهل بیت(ع)، اعتلای کلمه دین و مبارزه با ظلم و ستم را از جمله اقدامات اصلی مرحوم آخوند خراسانی برشمرد.
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی تصریح کرد: حوزههای علمیه بیش از یک قرن است بر اساس فضایل، تألیفات، تحقیقات و تصنیفات آخوند خراسانی سیر میکنند و همه علما و فضلا مدیون این مرد بزرگ هستند و باید قدرشناس باشند و فراموش نکنند این حرکت علمی و فقاهتی که در اثر وجود مبارک و تدریس ایشان فراهم شده یک حرکت بسیار ارزنده است.
وی با بیان اینکه مرحوم آخوند خراسانی در رشتههای مختلف مواضع بسیار بالایی داشت که اگر انسان نسبت به هر کدام آن بخواهد توضیح دهد، مجال کلام باید بسیار وسیع باشد، اظهار داشت: مواضع مرحوم آخوند خراسانی از نقطه نظر مکارم اخلاقی، زهد و عبادت بسیار با اهمیت است، اما همه اینها در نزد مقام علمی این بزرگوار تحتالشعاع است.
این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: برکات علمی آخوند خراسانی، چهره وی را در عالم علم درخشان کرده است و تألیف کتابهای کفایةالاصول، شرح مکاسب و مانند آن از سوی این فقیه بزرگوار، علما، فضلا، مدرسان و اساتید را مدیون این خدمات علمی برجسته کرده و اکنون هم محور مطالب و تحقیقات اصول، کتاب کفایه ایشان است.
حضرت آیتالله صافی گلپایگانی با بیان اینکه شخصیتها و نوابغ علمی بسیاری در عالم تشیع وجود دارند، اما بقای یکصد ساله در حوزههای علمیه در همه جا نیست و هیچ مقامی را نمیتوان دید که مدیون و مرهون آیتالله آخوند خراسانی نباشد، گفت: همواره باید به سبب وجود مفاخر تشیع بر خود ببالیم و به این بزرگواران مانند شیخ مفید، طوسی، صدوق، کلینی و سیدمرتضی افتخار کنیم.
وی از مرحوم آخوند خراسانی به عنوان افتخار قرن نام برد و با بیان اینکه بزرگان و علمای شیعه نشان غنای مکتب اهل بیت(ع) و همواره مایه افتخار و درسی برای حوزویان هستند، ابراز داشت: متأسفانه مکتب اهل بیت(ع) را آنطور که باید نشناختهایم و باید بدانیم که هرچه بخواهیم در این مکتب هست و همه علوم را باید از این مکتب بگیریم.
این مرجع تقلید با اشاره به اینکه دغدغه روحانیت استحکام قرآن، ترویج احکام اسلام و هدایتها و تعلیمهای ائمه اطهار(ع) است، افزود: با وجود این بزرگواران نباید سؤالات خود را در امر دین و دنیا از دیگران بگیریم و هرچه بیشتر برای ترویج مکتب اهل بیت(ع) زحمت بکشیم و آشنایی خود را بیشتر کنیم، حوزههای علمیه غنیتر و قویتر میشوند.
وی خطاب به حوزویان خواستار شناخت گذشته خود، درس گرفتن از سیره گذشتگان و فداکاری برای ترویج دنیا شد و گفت: راه روحانیت تا زمان ظهور حضرت ولیعصر(عج)، خدا، قرآن، معارف اهل بیت(ع)، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه است و حوزویان بدانند که هر کار بزرگ و خیری که در دنیا انجام میدهند، سبب خوشحالی و خرسندی وجود مبارک حضرت ولیعصر(عج) میشود.
منبع
آیت الله آملی لاریجانی:
بسیاری از پیش فرض های علوم برخاسته از غرب مورد پذیرش مسلمان متدین نیست/باید با ورود به بحث های جدید، گنج های معارفی علما را به جهانیان عرضه کنیم
رییس قوه قضائیه با بیان اینکه با مسایل بسیار مهمی در شیوه تحقیق در علوم حوزوی مواجهیم که منقح نشده است و حوزههای علمیه در ساحت علمی و نظری محتاج تنقیح این مسایل هستند، روش تحقیق در علوم حوزوی را یکی از مصادیق مبادی علم دانست.
آیتالله صادق آملی لاریحانی، رییس قوه قضائیه عصر امروز 23 آذرماه در مراسم افتتاحیه کنگره بینالمللی بزرگداشت مرحوم آخوند خراسانی با اشاره به اینکه مرحوم آخوند خراسانی از شخصیتهای بسیار بزرگ تاریخ شیعه است، همت در تکریم، تبلیغ و ترویج شخصیت، روش و منش مرحوم آخوند را بر همه فرض دانست.
وی در ادامه با بیان اینکه جای روش تحقیق در علوم حوزوی در حوزههای علمیه خالی است، گفت: با مسایل بسیار مهمی در شیوه تحقیق در علوم حوزوی مواجهیم که منقح نشده است و حوزههای علمیه در ساحت علمی و نظری محتاج تنقیح این مسایل هستند، چراکه تنقیح بحث روش علمی تنها جوابگوی جهات نظری نیست به لحاظ عملی هم دارای اهمیت است.
رییس قوه قضائیه افزود: مسایل علم یک معیار خاصی دارند و بحث روش تحقیق از یک علم داخل خود آن علم نیست؛ نه تنها مسأله روش تحقیق در علوم حوزوی بلکه مجموعهای از مسایل دیگر میتواند با عنوان فلسفههای علوم در حوزهها مطرح شود و به گفته مرحوم نائینی مباحثی که سنخ مبادی است باید در فن مستقلی طرح شود اما چون این فن موجود نیست در علم اصول بحث میشود.
وی با بیان اینکه محققی مانند نائینی نیاز به بحث از مبادی را احساس کرد، گفت: عدم طرح مباحث مبادی در یک جا و به صورت مستقل سبب شده تا بسیاری از مباحث مهم و سرنوشتساز در علم اصول، فقه و تفسیر به صورت برجسته مورد بحث قرار نگیرند و جویده جویده در جاهای متعددی مطرح شوند.
آیتالله آملی لاریجانی با اشاره به اینکه ماهیت حکم در دهها جای علم اصول طرح میشود و بزرگانی مانند مرحوم محقق اصفهانی در اصول تلاش کردهاند که بر منشاء درست ترتیب مباحث، مبادی را قبل از علم اصول جا داده و بعد وارد علم اصول شوند، ابراز داشت: حوزویان باید بر روی مبادی علم مانند فقه، اصول، تفسیر و حتی فلسفه کارهای منقحی انجام دهند تا با بینش و فهم بهتری وارد علم شوند.
وی با طرح این سؤال که آیا در تحقیق علوم حوزوی تاریخ مسایل و علم نقش دارد یا نقش ندارد، روش تحقیق در علوم حوزوی را یکی از مصادق مبادی علم دانست و تصریح کرد: اکنون شیوه علما مختلف است و حتی در علومی که بخشی از آن عقلی است مانند علم اصول و حتی در فلسفه برخی مدعی هستند که باید تاریخ یک مسأله را دنبال کنیم تا تحقیق آن.
این استاد خارج فقه حوزه علمیه ادامه داد: برخی در حوزهها، تاریخ یک مسأله را برای تصمیمگیری درباره حل آن مهم میدانند و برای تاریخ نقش قایل شدهاند و مانند مغربزمین که بحث تاریخ بسیار برجسته شده است، بسیاری از فیلسوفان علم مدعی هستند که بدون مراجعه به تاریخ علوم نمیتوان روشهای علم و عقلانیت علم را توجیه کرد.
وی بیان داشت: ریشه حرف عمده کسانی که این سخن را میگویند به یک نسبیگرایی برمیگردد، چراکه در علم نقطه اتکایی نداشته و با مراجعه به سیره علما، از دل آن معیارهایی را برای عقلانیت تصمیمهایی که در یک علم گرفته میشود انتزاع میکنیم و این سخن از یک دور سر در میآورد و کسانی که اهل این بحث بودند دو گونه تاریخ را لحاظ کردهاند.
آیتالله آملی لاریجانی با بیان اینکه ریشه رجوع به تاریخ علوم برای آن است که نقطه عقلانی بیرون را ثابت نگرفتهایم و مجبور هستیم به روشهایی که عالمان در طول علوم انجام میدادهاند توجه کنیم، مراجعه به تاریخ مسایل علمی در فقه، اصول، فلسفه و کلام را ریشهای در فهم کلام و مسأله عنوان کرد و گفت: گرچه تاریخ یک علم درباره آن علم روشنی بیشتری میبخشد اما اگر عقل محض راهحل مسایل یک علم باشد چه ارتباطی دارد که به تاریخ گذشته آن مراجعه کنیم.
وی ابراز داشت: تحقیقات تاریخی به عنوان یک روش در علوم عقلی و بخشهای عقلی علوم لزومی ندارد و تنها روش تحقیق در علوم حوزوی اصطیاد و استیفای مباحث در علم از اهمیت ویژهای برخوردار است و امروز که در علوم حوزوی با یک وضع عجیبی مواجه هستیم و به راحتی از کنار آن عبور میکنیم و آن را به اذواق علما واگذار میکنیم صحیح نیست.
رییس قوه قضائیه با بیان اینکه تحقیق با تدریس و تدقیق متفاوت است و در حوزههای علمیه و در میان اساتید، نمیتوان همه مطالب را به ذوق برگرداند، مشکل کنونی حوزه را در عدم برجسته کردن روش کار و تحقیق عنوان کرد با اشاره به مباحث مربوط به علوم انسانی، گفت: انسان متدین مسلمان بسیاری از پیشفرضهای علومی که خاستگاه آن مغربزمین است را قبول ندارد.
وی اضافه کرد: برای ساختن یک فضا و بستر مناسب برای علوم انسانی اسلامی باید بررسی شود که با چه روشی میخواهیم به قرآن مراجعه کنیم که اگر معتقدیم علوم اسلامی باید اسلامی شود باید در متدولوژی آن نیز تعمیق خواستی داشته باشیم تا این روشها منقح شوند.
آیتالله آملی لاریجانی با بیان اینکه گنج بسیار بزرگی از تحقیقات علما در اختیار ما قرار دارد، تحقیقاتی که معمولا با نداری و نداشتن امکانات برای حوزویان حاصل شده است، گفت: برای نو کردن این تحقیقات و عرضه آن به جهانیان نیازمند مشاهده برخی بحثهای جدید هستیم و توجه داشته باشیم معارفی که در فقه، اصول و تفسیر وجود دارد بسیار غنی و قابل عرضه است و نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد.
وی خاطرنشان کرد: باید علوم دیگران را بخوانیم و بفهمیم و پس از آن حرفهای خود را در آن قالب عرضه کنیم؛ از آنجا که ترجمه آثار به درد نمیخورد و در کارهای تطبیقی بسیار عقب هستیم و نمیتوانیم حرف خود را به دنیا بزنیم، باید در روش تحقیق خود تجدید نظر کنیم و به مسایلی که مربوط به فلسفههای علوم حوزوی است بیشتر بپردازیم و آنها را برجسته کنیم.
منبع
اختتامیه این مراسم:
امروز پنج شنبه راس ساعت14/30 در مکان همایش های دفتر تبلیغات
آدرس : قم -چهار راه شهداء خیابان معلم
سخنران : حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی
برنامه های اختتامیه: پنج شنبه 1390/9/24
شروع برنامه 14/30
14/30 الی 14/40: قرائت قران و سرود جمهوری اسلامی ایران
14/40 الی 14/50 : پخش کلیپ دبیرخانه
14/50 الی 15: گزارش کمیسیون سیره علمی وعملی
15 الی 15/10: گزارش کمیسیون کلام وفقه سیاسی
15/10 الی 15/20: گزارش کمیسیون فقه واصول
15/20الی 15/30:گزارش کمیسیون تحولات سیاسی اجتماعی
15/30 الی 16: ....
16 الی 16/15: گزارش دبیر علمی کنگره جناب آقای محمد جواد صاحبی
16/15 الی 16/55: سخنرانی حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی
دبیر علمی کنگره آخوند خراسانی:
آخوند خراسانی عقلگرایی و اعتماد به عقل را در حوزهها نهادینه کرد
خبرگزاری رسا ـ دبیر علمی کنگره آخوند خراسانی با بیان اینکه دو واژه عقل و عدل محور همه مباحث است، گفت: آخوند خراسانی با کفایةالاصول و آثار دیگر عقلگرایی و اعتماد به عقل را در حوزهها نهادینه کرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، محمدجواد صاحبی عصر پنجشنبه 24 آذرماه در مراسم اختتامیه کنگره بزرگداشت یکصدمین سال ارتحال آخوند خراسانی با اشاره به اهمیت بزرگداشت مقام علمی بزرگان جهان تشیع، اخلاص، صفا و صمیمت مرحوم آخوند خراسانی را بزرگترین پشتوانه دستاندرکاران و کارگزاران این کنگره عظیم عنوان کرد.
وی با بیان اینکه مرحوم آخوند خراسانی حقی بر روحانیان و علما و حقی بر مردم ایران دارد، افزود: آخوند خراسانی مؤسس و رهبر معنوی و مذهبی نهضت مشروطیت ایران است که اگر آخوند و همراهان او به ویژه مرحوم ملاعبداله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی نبودند، مشروطه به وقوع نمیپیوست.
دبیر علمی کنگره آخوند خراسانی با اشاره به اعلامیهها و بیانیههای آخوند خراسانی در مبارزه با ظلم، استبداد و استکبار خاطرنشان کرد: شخصیت برجسته آخوند از نظر حقی که بر حوزههای علمیه و حقی که بر گردن مردم ایران دارد و حتی حقی که بر گردن مسلمانان جهان دارد انکار ناشدنی است و هنوز افکار او در دل و فکر جامعه حضور دارد.
وی اظهار داشت: عظمت مقام آخوند خراسانی بسیاری از فرهیختگان و نخبگان را بر آن واداشته تا نامههایی را به مدیریت حوزههای علمیه بنویسند و تقاضا کنند تا به مناسبت یکصدمین سالگرد رحلت ملامحمدکاظم خراسانی مشهور به آخوند خراسانی همایشی بینالمللی تدارک شود.
صاحبی در ادامه با ارایه گزارشی از روند برگزاری کنگره آخوند خراسانی از جمعآوری مجموعه مقالاتی که از زمان آخوند تا زمان کنونی در مطبوعات منتشر شده و کتابها، رسالهها و پایاننامههای مستقلی که درباره وی از سوی محققان و پژوهشگران نوشته شده است و چاپ آن در سه جلد با عنوان «شناختنامه آخوند خراسانی» خبر داد.
دبیر علمی کنگره بزرگداشت آخوند خراسانی بیان داشت: کار جمع آوری اسناد و مدارک ازکتابخانه مجلس، کتابخانه ملی، وزارت خارجه، ترکیه و اسناد خانگی از سوی متخصصان فن انجام شد و مجموعه دیگری با عنوان «آخوند خراسانی به روایات اسناد و مدارج» گردآوری شد که در اختیار علاقهمندان قرار داده میشود.
وی تصریح کرد: از نکات شیرین این مجموعه آن است که در کنار اعلامیهها و بیانیههایی که از آخوند خراسانی درباره مسایل مهم ایران و جهان اسلام صادر شده است، اسناد و مدارکی وجود دارد که از اهتمام آخوند در رفع مشکلات مردم و دفاع از محرومان و مظلومان حکایت میکند.
صاحبی همچنین جمعآوری فتاوی آخوند خراسانی در مسایل سیاسی و اجتماعی را بسیار کارساز و برای فقها بسیار راهگشا دانست و گفت: اندیشه آخوند خراسانی در یک کتاب مستقل به تبیین و تحلیل آمده است و مجموعه مقالات کنگره که عمدتا سفارشی و بخشی گزینشی بوده در سه جلد فراهم آمده است که در جلساتی نقد و بررسی میشود.
وی با بیان اینکه دو واژه عقل و عدل محور همه مباحث است و آخوند با کفایةالاصول و آثار دیگر عقلگرایی و اعتماد به عقل را در حوزهها نهادینه کرد، افزود: اعتنای به عقل و اهمیت دادن به عدل از خصوصیات تشیع است و تلاشهای فراوان آخوند در اقامه عدل بخشی عمدهای از عمر شریف وی را تشکیل میدهد.
این محقق و پژوهشگر حوزوی با اشاره به اهتمام آخوند خراسانی در اقامه یک نظام و حفظ نظام اسلامی، یادآور شد: اگرچه آخوند در بعضی از آرای مردم مناقشاتی دارد و برخی ادله ولایت فقها را مورد نقد قرار میدهد، اما از نظر عقلی تشکیل نظام اسلامی و حفظ آن را از اوجب واجبات میداند.
وی تصریح کرد: مقاصد شریعت، مصالح امت، تهدید کردن ظلم، دفع فساد، تضمین حریت و آزادی، حفظ امنیت و اجرای احکام شریعت از دیدگاه آخوند جز با یک نظام مردم سالار دینی امکان پذیر نیست و همه مردم به ویژه علما و فقها در این زمینه تکلیف سنگینی به عهده دارند.
منبع
کنگره بین المللی بزرگداشت یکصدمین سال ارتحال آخوند خراسانی با سخنرانی حضرت آیت الله جوادی آملی پایان یافت. این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم در سخنانی با بیان این که عظمت و جلال علمی آخوند خراسانی ایجاب می کرد که حوزه پر برکت قم و نظام مقدس اسلامی ایران از وی حق شناسی و حق گذاری کند، گفت: مرحوم آخوند خراسانی حق عظیمی بر حوزه های علمی دارد. وی در ادامه به بررسی اصول موجود و اصول مطلوب در حوزه های علمیه پرداخت و با بی نظیر خواندن خدمات علمی مرحوم آخوند خراسانی ابراز داشت: آخوند خراسانی مطالب اصول را از حاشیه به متن و از تقریر به تدریس آورد و یک دوره اصول جامع و قابل عرضه مطرح و متن درسی را که بین رسائل و خارج مفقود بود عرضه کرد. در ابتدای این مراسم، حجت الاسلام جعفر مهاجر، دبیر علمی کمیسیون تخصصی سیره علمی و عملی، حجت الاسلام منصور میراحمدی دبیر علمی کمیسیون تخصصی کلام و فقه سیاسی، حجت الاسلام سیداحمد حسینی خراسانی، دبیر علمی کمیسیون تخصصی فقه و اصول و عبدالوهاب فراتی دبیر علمی کمیسیون تخصصی تحولات سیاسی اجتماعی به ارایه گزارشی از این کمیسیون ها پرداختند. همچنین حجت الاسلام محمد جعفر اکبری، نماینده مجلس افغانستان در سخنانی با گرامیداشت مقام علمی مرحوم آخوند خراسانی ابراز داشت: مرحوم آخوند خراسانی از کواکب درخشان آسمان علم و فضیلت در جامعه اسلامی و شیعی بوده است. وی افزود: هزاران نفر از علمای اعلام، مراجع، فضلا و دانشمندان جهان اسلام در طول بیش از یکصد سال از علم مرحوم آخوند خراسانی بهره ها بردهاند و فضلای ایران، عراق، لبنان، افغانستان، پاکستان و هند اگر مایه ای از علم حوزوی داشته اند، از آثار و کتاب بی نظیر مرحوم آخوند خراسانی یعنی کفایه الاصول است. در بخش دیگری از این مراسم، محمدجواد صاحبی دبیر علمی همایش بزرگداشت یکصدمین سال ارتحال آخوند خراسانی به ارایه گزارشی از چگونگی برگزاری این مراسم پرداخت و اخلاص، صفا و صمیمت مرحوم آخوند را بزرگ ترین پشتوانه دست اندرکاران و کارگزاران این کنگره دانست. وی با بیان این که آخوند خراسانی حقی بر روحانیان و علما و حقی بر مردم ایران دارد به جهت این که موسس و رهبر معنوی و مذهبی مشروطیت ایران است، تصریح کرد: اگر آخوند و همراهان او به ویژه مرحوم ملاعبداله مازندرانی و میرزا حسین خلیلی نبودند، مشروطه به وقوع نمی پیوست.
با سخنرانی آیت الله جوادی آملی؛
کنگره بینالمللی بزرگداشت آخوند خراسانی به کار خود پایان داد
مراسم کنگره بینالمللی نکوداشت یکصدمین سال ارتحال آخوند خراسانی که چهارشنبه 23 آذرماه با سخنرانی حضرت آیتالله صافی گلپایگانی و آیتالله صادق آملی لاریجانی کار خود را آغاز کرده بود، عصر امروز 24 آذرماه با سخنرانی حضرت آیتالله جوادی آملی در مرکز همایشهای بینالمللی دفتر تبلیغات اسلامی به کار خود پایان داد.
منبع
[="Arial"]رونمایی از آثار آخوند خراسانی(تحلیل و تجدید چاپ توسط پژوهشگران)
[="Arial"][="DimGray"]سخنرانی دکتر واعظی، رییس دفتر تبلیغات اسلامی[/]
[="Arial"]سخنرانی آیة الله آملی لاریجانی
[="Arial"]سخنرانی آیة الله وحیدخراسانی
[="Arial"]استقبال باشکوه پژوهشگران و دوست داران دانایی از این سمینار
[="Arial"]گوشه ای از حضور مهمانان خارجی در مراسم
[="Arial"][="DimGray"]
آیت الله جوادی آملی:
حوزههای علمیه قواعد اصول، فقه و فقه حکومتی را تدوین کنند
خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله جوادی آملی به بررسی میزان حجت بودن رأی مردم پرداخت و با طرح این سؤالها که اکثریت یعنی چه، شورای عمومی یعنی چه و منطقه فراق شورا و منطقه ممنوعه شورا کجاست، از حوزههای علمیه خواست تا قواعد اصول، قواعد فقه و قواعد فقه حکومتی را به درستی تدوین و عرضه کنند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی، عصر امروز 24 آذرماه در مراسم اختتامیه کنگره بین المللی بزرگداشت یکصدمین سال ارتحال آخوند خراسانی با بیان اینکه مرحوم آخوند خراسانی حق بزرگی بر حوزههای علمیه دارد، حقشناسی و حقگذاری از مقام شامخ این عالم جلیلالقدر را وظیفه حوزههای علمیه و نظام مقدس اسلامی ایران دانست.
وی در ادامه به بررسی اصول موجود و اصول مطلوب در حوزه های علمیه پرداخت و با بینظیر خواندن خدمات علمی مرحوم آخوند خراسانی ابراز داشت: آخوند خراسانی مطالب اصول را از حاشیه به متن و از تقریر به تدریس آورد و یک دوره اصول جامع و قابل طرح و متن درسی که بین رسائل و خارج مفقود بود، عرضه کرد.
حضرت آیتالله جوادی آملی با بیان اینکه بزرگان پس از مرحوم شیخ انصاری مطالب اصولی را به صورت تقریر ثبت و یا به حاشیهنویسی اکتفا میکردند، افزود: بعضی از مشایخ ما که در آمل قوانین را خدمت ایشان میخواندیم در شرح حال خود نوشتهاند که بخش قابل توجهی از رسائل را در ایران خواندم و پایان آن را در نجف گذراندم و پس از آن به درس آخوند خراسانی رفتم.
وی اضافه کرد: بسیار مشکل است که کسی رسائل بخواند و مستقیما به درس خارج برود؛ نه تقریر قابل تدریس است نه حاشیهپردازی و تقریر نویسی مشکل حوزه را حل نمیکند، باید یک کتاب مدون و جامعی عرضه شود که آخوند خراسانی این کار را در بخش پایانی عمر مبارک انجام داد.[/]
[="Arial"][="DimGray"]حق مرحوم آخوند خراسانی را به درستی ادا کنیم
این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم با بیان اینکه به واسطه تربیت بسیاری از اساتید و مراجع، دِینی به مرحوم آخوند خراسانی داریم که این مطلب را باید با اشک بگویم، ابراز داشت: افغانستان مهد پرورش علما است و بوعلی و مولوی از بلخ و افغانی هستند و اکثر شاگردان به نام آخوند خراسانی هم افغانی بودند.
وی تصریح کرد: بر مسوولان کشورهای اسلامی لازم است که فضلا و اندیشمندان افغانی را قدر بدانند و برای صلابت این کشور که مهد پرورش حکمت، علم، درایت و صلابت و شهامت است، تلاش کنند؛ تنها سوریه، لبنان و حزب الله مطرح نیست و این عزیزان ما هستند که باید کاملا از آنان حمایت کنیم تا حقی که مرحوم آخوند خراسانی بر ما دارد، ادا شود.
ضرورت تدوین قواعد فقه حکومتی از سوی حوزههای علمیه
وی با بیان اینکه خیال، گمان و وهم عقل نیست و اگر چیزی را با عقل و برهان فهمیدیم حجت شرعی است و نمیشود بر خلاف آن عمل کرد، افزود: بسیاری از ما اسلامی حرف میزنیم و قانونی فکر میکنیم؛ اینکه بگوییم این مطلب را بشر خلق کرده، حرف قانون است و اگر عقل به یک مطلبی رسید شرعی است.
این فیلسوف برجسته جهان اسلام در ادامه سخنان خود به بررسی میزان حجت بودن رأی مردم پرداخت و با طرح این سؤالها که اکثریت یعنی چه، شورای عمومی یعنی چه و منطقه فراق شورا و منطقه ممنوعه شورا کجاست، خاطرنشان کرد: فقه حکومتی مسبوق به قواعد و اصول فقه حکومتی است که اگر قواعد مدون نداشته باشیم فقه حکومتی هم نخواهیم داشت.
وی با بیان اینکه فقه میتواند به این سؤالها پاسخ و پاسخ را در اختیار فقه حکومتی قرار دهد تا مشکلات حل شود، از حوزههای علمیه خواست تا قواعد اصول، قواعد فقه و قواعد فقه حکومتی را به درستی تدوین و عرضه کنند تا چگونگی حجت بودن رأی گرفتن و اینکه آیا رأی را به هر وسیلهای میتوان گرفت، تبیین شود. [/]
[="Arial"][="DimGray"]اجماع هیچ سهمی از منبع بودن ندارد
این مفسر بزرگ قرآن کریم با بیان اینکه اصول مواد فقهی و حقوقی را از مبانی و مبانی را از منابع میگیرند و منابع موجود و مقبول حوزوی کتاب، سنت، عقل و اجماع است، افزود: اجماع را نباید بر عقل حجت بدانیم که اجماع هیچ سهمی از منبع بودن ندارد و خود را بیجا در ردیف سنت جا زده است.
وی با اشاره به اینکه بخش وسیعی از این مسایل از اهل سنت به شیعه رسیده و همچنان دست نخورده باقی مانده است، تصریح کرد: باید دست اجماع را که بیجا به صدر نشسته است کشید و او را به زیر آورد؛ چراکه در ردیف خبر و شهرت است نه در ردیف سنت مانند قرآن که منبع اصیل ما است.
آیتالله جوادی آملی اجماع را کاشف از منبع دانست و با بیان اینکه اگر دخول یا رضای معصوم را کشف میکنیم، این کشف در ردیف خبر است، ابراز داشت: مبانی استنباط را تنها از کتاب، سنت و عقل میگیریم نه بیش از آن و نه کمتر؛ اگر عالمان دین در هر عصر و مصری در یک امری اتفاق کردهاند و گفتهاند که اجماع در ردیف سنت و کتابت است، معاذالله خطرش را نمیدانند.
وی بیان داشت: متأسفانه اجماع را بدون زنگ خطر صدرنشین منابع قرار دادیم و گفتیم کتاب، سنت، عقل و اجماع منبع استدلال اصولی است که باید تلاش کنیم به هر وسیلهای دست اجماع صدرنشین را پایین بیاوریم و تنها منبع استدلال را کتاب، سنت و عقل قرار دهیم و مطرح کنیم که سنت به اموری کشف میشود که یکی از آنها اجماع است.[/]
[="Arial"][="DimGray"]رد نقد آیتالله اصفهانی و علامه طباطبایی بر آخوند خراسانی
این استاد خارج فقه حوزه علمیه قم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نقدهای فراوانی که آیتالله محمدحسین اصفهانی و علامه محمدحسین طباطبایی(ره) بر مرحوم آخوند خراسانی وارد دانستهاند و گفتهاند که ایشان گاهی تکویر و تشریع را ختم و حقیقت و اعتبار را خلط کرده است، به بررسی درستی یا نادرستی این نقد پرداخت.
وی نقد بر آخوند خراسانی را وارد ندانست و با بیان اینکه باید نقشه جامع فلسفه و نقشه جامع منطق را در یک بیان کوتاه طرح کنیم تا روشن شود نه اصول بی جا رفته و نه محقق خراسانی اشتباه کرده است، گفت: مرحوم آخوند اگر اصولی حرف میزند اصولی هم فکر میکند، اما دیگران اصولی حرف میزنند و فقهی فکر میکنند، عقلی حرف میزنند و نقلی فکر میکنند.
حضرت آیتالله جوادی آملی توضیح داد: اگر مسألهای را واجب یا غیرواجب دانستیم، این فقه میشود اما اگر بحث کردیم که بین وجوه مقدمه یا ذیالمقدمه تلازم است، این مسأله عقلی و اصولی است و باید صورت مسأله را به درستی درک کنیم؛ یعنی اگر اصولی حرف میزنید اصولی و اگر عقلی حرف میزنید عقلی فکر کنید.
وی با بیان اینکه فقه، اخلاق و حقوق با قوانین و بایدها و نبایدها همراه است و این باید و نباید از بود و نبود واقعی سرچشمه میگیرد، گفت: همه کارهایی که در جهان بشریت انجام میگیرد به استناد قوانین اعتباری و کارهای تکوینی و موجودات تکوینی به استناد فرمان است، اگرچه این فرمان نسبت به وجود عینی ذی اثر، اعتباری است، اما سهمی از تکوین دارد.
این مفسر قرآن کریم افزود: علامه طباطبایی مسأله علم را با فلسفه آوردند اما فرصت نکردند که این تقسیم را به فلسفه راه دهند؛ مرحوم امام هم نقدی نسبت به مرحوم آخوند دارند که این تضاد جزو وسایل فلسفی و یک کم لطفی است چراکه در فلسفه سلسله اصول بین بود و نبود و باید و نباید و بین حکمت نظری و حکمت عملی مشترک است.
وی با بیان اینکه بحثهای مشترک بین بود و نبود و باید و نباید یعنی حکمت نظری به حکمت عملی، مسأله وحدت و کثرت است و اگر گفته شود موجود یا واحد است یا کثیر و وحدت و کثرت احکامی و اقسامی دارد، ابراز داشت: قاعده واحد مخصوص قاعده تکوین نیست و اگر بخواهیم سخن اشتراک از نفس بین دو معنای مشترک و در معنای جامع به کار بریم، این دو کاملا منتفی است.
حضرت آیتالله جوادی آملی با اشاره به اینکه کفایة الاصول آخوند خراسانی به آیات و روایات متکی نیست و اگر کسی قرآن ندیده باشد و نداند که قرآنی هست، میتواند در اصول متخصص شود، گفت: عقل حجت خدا است و اشکالی که بر خیلیها مانند آخوند خراسانی وارد میشود، عقلی بودن یا شرعی بودن یک مطلب است که باید بگوییم مطلب عقلی است یا نقلی.[/]
در انتها لازم هست نکته ای رو بیان کنم.
مطالبی که در بالا آوردم از سایت رسا برداشت کرده ام.نه نت های شخصی که در طول جلسه نوشتم.
این مطلب رو عرض کردم تا بگویم تمام سخنرانی حضرت آیة الله جوادی آملی اینها نبود و قسمتی از سخنان ایشان در این متن نیامده.
جهت استفاده از کل مطالب ایشون بدون هیچگونه سانسوری از لینک های دانلود سخنرانی که در صفحه پیش قرار دادم استفاده نمایید
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسرا حضرت آیت الله جوادی آملی در مراسم اختتامیه کنگره بین المللی بزرگداشت یکصدمین سال رحلت مرحوم ملا محمد کاظم آخوند خراسانی (ره) به ایراد سخن پرداختند که متن کامل سخنان ایشان از محضر شما خوانندگان محترم می گذرد:
«اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و صلّي الله علي جميع الأنبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و أفضلهم محمد و أهل بيته الأطيبين الأنجبين سيّما بقيّة الله في العالمين بهم نتولّيٰ و مِن أعدائهم نتبرّيءُ إلي الله.
مقدم شما علما, اساتيد, بزرگان علمي و ديني را گرامي ميداريم سعي بليغ دفتر محترم تبليغات اسلامي قم, بنيانگزاران و برگزاركنندگان اين همايش وزين و كوشش خالصانه كساني كه مقالي را ايراد كردهاند يا مقالتي را ارائه نمودند مشكور حق باشد انشاءالله. نتيجه اين كار را از گزارش گزارشگر اين كنگره استفاده كردهايم عظمت و جلال علمي آخوند خراساني(قدّس الله نفسه الزكيّه) ايجاب ميكرد كه حوزه پربركت اسلامي قم و نظام مقدس اين كشور حقشناسي كند و حقگزاري كند.
مرحوم آخوند خراساني(رضوان الله عليه) كه حقّ عظيمي بر عهده حوزههاي علمي دارد يكي اشاره كوتاهي در اين زمينه به عرضتان برسد بعد درباره اصول كه اصول موجود چگونه است و اصول مطلوب چيست آن دو مطلب را به عرضتان برسانيم. خدمت علمي كه آخوند خراساني كرد بعد از مرحوم شيخ انصاري اين بود بزرگاني كه مطالب اصولي را ثبت ميكردند يا به صورت تقرير بود يا به حاشيهنويسي اكتفا ميكردند اين بزرگوار مطالب اصول را از حاشيه به متن آورد از تقرير به تدريس آورد يك دوره اصول جامع قابل عرضه مطرح كرد بعضي از مشايخ ما كه در آمل ما قوانين را خدمت ايشان ميخوانديم در شرح حالشان نوشتند كه من بخش قابل توجّه رسائل را در ايران خواندم تتمّه رسائل را در نجف گذراندم بعد به درس آخوند خراساني رفتم مستحضريد اگر كسي رسائل بخواند و مستقيماً به درس خارج برود بيصعوبت نيست. يك متن درسي بين رسائل و خارج مفقود بود كه آخوند خراساني عرضه كرد نه تقرير قابل تدريس است نه حاشيهپردازي, يك متن مدوّن جامع را بايد به حوزه تقديم كرد. مرحوم علامه سمناني مازندراني كه از مازندران به سمنان در اثر ظلم ستمشاهي رضاخان پهلوي تبعيد شده بود سال 35 ظاهراً به قم مشرّف شدند يعني 56 سال قبل چون اهل شمال بود در بازديد ايشان نسبت به مراجع بعضي از دوستان شمالي ايشان را همراهي ميكردند رسيدن ايشان به منزل برخي از مراجع بنا شد بنده هم در خدمتشان باشم آنجا مرحوم علامه سمناني به آن مرجع بزرگوار فرمودند مرحوم آخوند خراساني كه خواست جلد دوم كفايه را تدوين كند تقريرات مرا گرفت و آن را به صورت كتاب درسي در آورد چون تقريرنويسي مشكل حوزه را حل نميكند بايد يك كتاب تدويني قابل عرضه باشد و اين كار را آخوند خراساني(رضوان الله عليه) در بخش پاياني عمر مباركشان انجام دادند اين بحث كوتاهي درباره خدمت علمي آخوند به حوزه.
اما اصول كجا هست و كجا بايد باشد؟ فعلاً اصول كه موادّ فقهي و حقوقي را از مباني ميگيرند مباني را از منابع ميگيرند منابع موجود و مقبول حوزوي كتاب است و سنّت است و عقل است و اجماع, چون بخش وسيعي از اين مسائل از اهل سنّت به شيعه رسيد همچنان دستنخورده اجماع خود را در دريف سنّت، در حالی که جایگاهش نبود جا زد ما اجماع را بر فرض حجّت بدانيم به هر دليلي كه تقرير و تقريب بشود چه دخولي و چه كشف رضا, جاي او بالا نيست اين اجماعي كه بيجا به صدر نشسته است بايد دست او را كشيد او را به ذيل آورد او در رديف خبر و شهرت است نه در رديف سنّت, سنّت منبع اصيل ماست مثل قرآن كه منبع اصيل ماست «إنّي تارك فيكم الثقلين» اينها را همتا ميداند اما اجماع هيچ, هيچ يعني هيچ سهمي از منبع بودن ندارد او كاشف از منبع است يا دخولِ معصوم را ما كشف ميكنيم كه مجهولالنسبي در بين عالمان است يا رضاي معصوم را كشف ميكنيم بأيّ تقريبٍ بيان بشود در رديف خبر است و هندسه منابع اصولي عبارت از اين است كه ما مباني استنباط را از اين منابع ميگيريم از كتاب, سنّت و عقل نه بيش از آن و نه كمتر از آن. كتاب, بحثهاي زيرمجموعه خود را دارد سنّت, بحثهاي زيرمجموعه خود را دارد عقل, بحثهاي زيرمجموعه خود را دارد آن سنّت يا با خبر كشف ميشود يا با شهرت يا با اجماع آن خبر يا واحد است يا متواتر, واحد بود يا مستفيض است يا غير مستفيض, متواتر بود يا اجمالي است يا تفصيلي, يا لفظي است يا معنوي, شهرت يا روايي است يا فتوايي, اجماع يا محصَّل است و يا منقول. ما كه نپذيرفتيم «لا تجتمع اُمّتي علي خطاء» را, ما كه نپذيرفتيم آن تكرار سيصدگونه شافعي را كه فخررازي در تفسيرش ميگويد از شافعي پرسيدند به چه دليل اجماع, حجّت است اين سيصد بار صدر و ذيل قرآن و آغاز و انجام قرآن را به زعم خام خود فتح كرد تا «مَن يتّبع غير سبيل المؤمنين» را به دست آورد و اين را سند حجيّت اجماع كرد كه اگر عالمان دين در عصر و مصري بر امري اتفاق كردند اين در رديف سنّت و كتاب است ـ معاذ الله ـ آنكه اجماع را مستقل حجّت ميداند اين است نميداند خطرش كجاست ما هم متأسفانه بدون زنگ خطر اين را صدرنشين قرار داديم گفتيم منبع استدلال اصولي ما كتاب است و سنّت است و عقل است و اجماع, بايد به هر وسيلهاي هست دست اجماعِ صدرنشين بيجا را كشيد پايين آورد و گفت منبع استدلال ما كتاب است و سنّت است و عقل, سنّت به اموري كشف ميشود كه يكي از آنها اجماع است. خب اين قطاري منبع درست كردن تام نيست.
[بیان و برّرسی نقدهای 3 بزرگوار؛ آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی و امام خمینی و علامه طباطبایی]
مطلب بعدي آن است كه نقدهاي فراواني هم شيخ مشايخ ما مرحوم آقا شيخ محمدحسين اصفهاني(رضوان الله عليه) هم دو بزرگوار سيدناالاستاد امام و سيدناالاستاد علامه طباطبايي اينها نقدهايي بر مرحوم آخوند دارند كه ايشان گاهي تكوين و تشريع را خلط كرد, حقيقت و اعتبار را خلط كرد آيا اين نقد درست است يا درست نيست؟ مرحوم آخوند اگر اصولي حرف ميزند اصولي فكر ميكند فرق آخوند با ديگري آن است كه ديگران اصولي حرف ميزنند ولي فقهي فكر ميكنند, عقلي حرف ميزنند ولي نقلي فكر ميكنند شما در جريان وجوب مقدّمه ميبينيد بسياري از كساني كه در اصول قلم زدند ميگويند آيا مقدمه واجب, واجب است يا نه؟ تا آخر هم همين طور بحث ميكنند بعد به دنبال يك دليل لفظياند كه ادله لفظي بإحدي الدلائل الثلاث, مطابقه, تزمّن, التزام, وجوب مقدّمه را ثابت كند بعد بگويند ما نيافتيم. مرحوم آخوند ميگويد شما آخر عقلي حرف ميزنيد و نقلي فكر ميكنيد بحث در وجوب و مقدمه كه ميشود فقهي, اگر ما بحث كرديم كه آيا اين كار واجب است يا نه اين ميشود فقه, اما اگر بحث كرديم آيا بين وجوب مقدمه و وجوب ذيالمقدمه تلازم هست هم ميشود عقلي هم مسئله ميشود مسئله اصولي صورت مسئله را درست شما طرح كنيد اگر اصولي حرف ميزنيد اصولي فكر كنيد عقلي حرف ميزنيد عقلي فكر بكنيد اين كار عقلمدارانه آخوند خراساني است فرق است بين اينكه كسي بگويد آيا مقدمه واجب, واجب است يا نه كه مسئله, مسئله اصولي نيست يا بگويد بين وجوب مقدمه و وجوب ذيالمقدمه تلازم هست يا نيست هر دو طرف فتوا بدهي ميشود مسئله اصولي. خب ببينيم نقد مرحوم آقا شيخ محمدحسين درست است يا نه, نقد سيدناالاستاد امام درست است يا نه, نقد مرحوم سيدنالاستاد علامه طباطبايي(رضوان الله عليهم) درست است يا نه؟ ما بايد نقشه جامع فلسفه را در يك بيان كوتاهي طرح كنيم (يك) نقشه جامع منطق را طرح كنيم (دو) تا روشن بشود كه نه اصول بيجا رفته است و نه محقّق خراساني خلط كرده است. در يكي از همايشها و نشستهاي علمي كه در همين دفتر محترم برگزار شد به عنوان سياست متعاليه از منظر حكمت متعاليه آنجا به عرضتان رسيد اينكه ما ميگوييم حكمت دو قسم است حكمت نظري و حكمت عملي اين آغاز راه است چرا اين تقسيم را ميكنيم كه دانش يا نظري است يا عملي, حكمت يا نظري است يا عملي, براي اينكه معلوم ما يا نظري است يا عملي اين هم ميانه راه است چرا معلوم ما يا نظري است يا عملي؟ براي اينكه «الموجود إمّا حقيقيٌّ و إمّا اعتباري» اين پايان راه است «الموجود إمّا حقيقيٌّ و إمّا اعتباري» اين موجود وقتي به فضاي ذهن آمد ميشود معلوم يا حقيقي يا اعتباري و دانش او هم ميشود يا حكمت نظري يا حكمت عملي اين يك بحث.
بحث ديگر اين است كه اينكه ميگوييم موجود يا حقيقي است يا اعتباري اين يك إمّاي ترديديه نيست يك إمّاي جَزمي است ما يك إمّاي ترديديه داريم كه آن مسئله نيست شك است شبهي را كه انسان از دور ميبيند ميگويد اين يا زيد است يا عمرو است اينكه مسئله نيست زيرا تصديق در او نشده. يك إمّاي عالمانه عاقلانه عزمي داريم نه شكّي مثل «العدد إمّا زوجٌ و إمّا فرد» اين «إمّا» با آن «إمّا زيدٌ و إمّا عمرو» فرق ميكند ان إمّاي شكّي است كه مسئله نيست اين إمّا يعني من ميدانم كه غير از اين نيست إمّاي عزمي است نه إمّاي شكّي, اگر گفتيم «العدد إمّا زوجٌ و إمّا فردٌ» آنگاه بايد پاسخ بدهيم كه اين إمّا سه قسم است يا انفصال حقيقي است يا در منع جمع است يا در منع خلوّ آن يك بحث درونگروهي است وگرنه إمّاي علمي است اگر گفتيم «الموجود إمّا حقيقيٌ و إمّا اعتباري» ميشود قضيه, ميشود مسئله, اگر مسئله شد فوراً بايد جواب بدهي اين مسئله در كدام علم است ما مسئله شناور و قضيه سرگردان كه نداريم اگر قضيه است بايد زيرمجموعه علمي باشد ديگر, اگر مسئله است بايد جزء مجموعه مسائل يك فنّي باشد تنها فنّي كه اين مسئله را در خود جا ميدهد فلسفه است زيرا فلسفه كه جهانبيني است و درباره هستي بحث ميكند هستي مراتبي دارد آن مرتبه ضعيفهاش موجود اعتباري است موجود اعتباري, معدوم نيست مخصوصاً موجود اعتباري در فضاي دين كه هم مسبوق به تكوين است و هم ملحوق به تكوين. ما فقهمان, اخلاقمان, حقوقمان با همين قوانين و بايد و نبايد همراه است اين بايد و نبايد را از بود و نبود واقعي ميگيريم (يك) پايانش هم بهشت و جهنم است كه بود و نبود واقعي است (دو) اين اعتباراتي كه مهفوف به دو تكوين است سهم صحيحي از واقعيّت دارد يك اعتبار نيشخوري انيا و اقوالي نيست. اين اعتبار مرتبه ضعيفه از وجود است كه هم از مصالح و مفاسد قبلي استمداد ميكند هم به صواب و عِقاب تكويني بعدي ختم ميشود چيزي كه مهفوف به دو تكوين است نميتواند هيچ سهمي از تكوين نداشته باشد اگر موجود اعتباري را در مقابل تكوين قرار ميدهند اين بر اساس قياس است وگرنه خودش يك موجود تكويني است مثل اينكه يكي از تقسيمات فلسفه اين است موجودي ذهني است يا خارجي خب فلسفه درباره حقايق وجودات خارجي بحث ميكند موجود ذهني چه سهمي در مسائل فلسفي دارد اين ذهني بودن به قياس نسبت به خارجي ذهني است وگرنه سهمي از وجود خارجي است موجود خارجي بالمعني الأعم يا در ذهن است يا در خارج, ذهن در مقابل خارج است نه آن خارج مطلق, بنابراين ما اعتباري كه در مقابل تكوين باشد بالمعني المطلق نداريم نشانهاش اين است كه تمام كارهايي كه در جهان بشريّت انجام ميگيرد به استناد همين قوانين اعتباري است كسي كه بيده الاعتبار اگر گفت فلان روز تعطيل است كلّ كارها ميخوابد فلان روز تعطيل نيست كلّ كارها راه ميافتد اين كارهاي تكويني, وجودات تكويني به استناد فرمان است درست است اين فرمان نسبت به وجود عيني ذياثر اعتباري است لكن به همان دو جهتي كه بيان شده سهمي از تكوين دارد پس «الموجود إمّا حقيقيٌّ و إمّا اعتباري» خود اين جزء مسائل فلسفه است منتها سيدناالاستاد علامه طباطبايي(رضوان الله عليه) مسئله علم را به فلسفه آوردند ولي فرصتي نكردند كه اين تقسيم را به فلسفه راه بدهند در مسئله علم فرمودند: «العلم إمّا حقيقيٌّ و إمّا اعتباري» و روي آن بحث كردند اما «الموجود إمّا حقيقيٌّ و إمّا اعتباري» كه جزء مسائل تقسيمي فلسفه است فرصت نكردند اين يك. حالا كه موجود يا حقيقي است يا اعتباري, حكمت يا نظري است يا عملي, آن حكمت عملي از اصول كلّي فلسفه بهره ميگيرد.
بيان ذلك اين است سيدناالاستاد امام نقدي دارد نسبت به مرحوم آخوند كه شما اين تضادّي كه ميگوييد تضاد جزء مسائل فلسفي است ضدّان حكمشان اين است اين هم يك كملطفي است زيرا در فلسفه يك سلسله اصول مشترك بين بود و نبود و بايد و نبايد هست يعني بين حكمت نظري و حكمت عملي هست و يك سلسله بحثهاي خاصّي مربوط به حكمت نظري آن بحثهاي مشترك بين بود و نبود و بايد و نبايد يعني حكمت نظري و حكمت عملي مسئله وحدت و كثرت است و بعضي از قوانين و قواعد ديگر كه اشاره ميشود اينكه گفته ميشود موجود يا واحد است يا كثير, وحدت احكامي دارد كثرت احكامي دارد, اقسامي دارد يكي از اقسام كثرت, غيريّت است غيريّت يا ذاتي است يا غير ذاتي, غيريّت ذاتي همان است كه از او به تقابل تعبير ميشود تقابل هم چهارتاست يا سلب و ايجاب است يا تضاد است يا عدم و ملكه يا تضايف. اين بحثهاي تقابل كلاً شامل بحثهاي حكمت نظري و حكمت عملي ميشود. شما ميبينيد چه در اخلاق چه در حقوق چه در فقه, ميگوييد بايد و نبايد يك شيء با هم جمع نميشوند چرا جمع نميشوند مستبعد است يا مستحيل؟ ميگوييد مستحيل است, اگر مستحيل است بايد دليل عقلي بياوريد. چرا يك شيء نميشود هم واجب باشد هم حرام چرا نميشود هم واجب باشد هم واجب نباشد چرا نميشود نسبت به يك شيء هم وجوب مقدّمي داشته باشد هم وجوب ذيالمقدّمه داشته باشد يعني الف نسبت به باء با حفظ تناسب دو طرف هم مقدمه او باشد هم ذيالمقدمه او مِن جهةٍ واحدة چرا نميشود؟ آن كه فلسفه خوانده آن كه منطق خوانده زبان گويا دارد ميگويد اين بازگشتش به تناقض است تناقض مستحيل است چه در بود و نبود چه در بايد و نبايد. آن كه از اين مسائل طرفي نبسته ميگويد مگر ميشود؟ اين «ممّا يضحك به الثّكيٰ» است خب چرا «يضحك به الثّكيٰ» درست است بديهي است ولي اوّلي نيست چرا يك شيء نميشود هم واجب باشد هم واجب نباشد؟ چرا نميشود هم واجب باشد هم حرام؟ چون تضاد است اينكه ميبينيد در بسياري از موارد ميگويند اگر اين كار را بكنيم تحصيل حاصل است تحصيل حاصل حرام است بله ما هم ميگوييم حرام است چرا محال است؟ چون جمع مِثلين است جمع مثلين محال است اما استحاله او بديهي است نه اوّلي, بديهي آن است كه دليل دارد ولي نياز به دليل ندارد مثل دو دوتا چهارتا, اوّلي آن است كه دليل ندارد مثل وجود و عدم يكجا جمع بشوند خب چون هر استدلالي انسان بخواهد بكند به اين اصل تناقض تكيه ميكند. اينكه گفته شد تضاد, ضدّان امران وجوديان اين براي حكمت نظري است نه اصلِ تضاد است نقد سيدناالاستاد امام نسبت به مرحوم آخوند وارد نيست اين تضاد چه در بود و نبود چه در بايد و نبايد, چه در حكمت نظري چه در حكمت عملي, چه در وجود خارجي چه در وجود اعتباري, وحدت و كثرت از احكام سيّال و عام است هر دو صنف را شامل ميشود اين درباره آن.
نسبت به قاعده «الواحد» هم سيدناالاستاد اشكال دارند هم مرحوم امام. اينها خيال كردند كه قاعده «الواحد» فقط مخصوص تكوين است آنها به تكوين مثال زدند چون مشكلشان در تكوين بود وگرنه الآن اگر كسي بگويد «بعتُ» سخن از اشتراك لفظ نيست كه يك لفظ مشترك باشد بين دو معنا و در دو معنا استعمال بشود از آن قبيل نيست (يك) سخن از عموم و مجاز نيست كه ما در معناي جامع به كار ببريم (دو) اين دو كاملاً منتفي است اگر كسي بگويد «بعتُ» و از اين «بعت» هم اين شيء فروخته بشود هم اين شيء وقف باشد ميشود يا نميشود؟ نميشود, مستبعَد است يا مستحيل؟ آن كه عقلي فكر ميكند ميگويد مستحيل است آن كه عرفي فكر ميكند ميگويد مستبعد است با استبعاد مگر ما از لفظ ميخواهيم در بياوريم كه بگوييم مستبعد است اين سخن از استبعاد نيست الاّ ولابد مستحيل است چرا مستحيل است؟ فقط يعني فقط به قاعده «الواحد» است شما قاعده «الواحد» را بگذاريد كنار, اگر توانستيد دليل اقامه كنيد اين گوي و اين ميدان كه چرا محال است اگر مرحوم آخوند به قاعده «الواحد» در اين گونه از موارد استشهاد كرد چون عقلي حرف ميزند و عقلي فكر ميكند نه اينكه عقلي حرف بزند و نقلي فكر بكند بگويد محال است بعد بگويد مستبعد است نه خير, محال است براي اينكه از واحد بيش از يك واحد صادر نميشود دست مرحوم آخوند از اين بازتر است در كفايه, نه تنها از «الواحد لا يصدر منه الاّ الواحد» بلكه «الواحد لا يصدر الاّ مِن الواحد» اين را هم ايشان در كفايه دارند منتها آن بزرگواراني كه اين قاعده را مطرح كردند نه مصدر, واحد عددي است و نه صادر, مصدر واحدٌ لا بالعدد و هو الله سبحانه و تعالي, واحد هم كلّ ما سوا يك واحد است نه وحدت عددي اگر بزرگواري گفت
اين همه عكس مِي و رنگ مخالف كه نمود٭٭٭ يك فروغ رخ ساقي است كه در جام افتاد
اين وحدت فيض منبسط است اين واحد از آن واحد صادر شده است نه وحدت عددي ـ معاذ الله ـ نه وحدت خاص, گاهي براي تبيين سخن از عقل اول و دوم مطرح است وگرنه آنچه هست ﴿مَا أَمْرُنَا إِلاّ وَاحِدَةٌ﴾ است اين واحد گسترده از آن واحد لم يزل و ازل و سبّوح و قدّوس و سرمد صادر شده است. به هر تقدير نه قاعده «الواحد» مخصوص به تكوين است اگر تكوين است تكوين به معني عام كه اعتبار را هم ميگيرد نه مسئله تضاد و امثال تضاد مخصوص به تكوين است كه سيدناالاستاد امام(رضوان الله عليه) به آن اشاره كردند. خب اگر نقشه جامع فلسفه را ببينيم ميبينيم حق با آخوند خراساني است يعني اين استدلالهايي كه كرده لذا خيلي از موارد ميگويند اگر ما ميگوييم در تعريف فلان شيء ميگوييم اين عام است بعد به وسيله شيء ديگر خصوصيّت پيدا ميكند اين به منزله جنس است اين به منزله را ميگويند تا روشن بشود كه ما با وجود اعتباري كار داريم نه با وجود تكوينيِ خاص اينكه ميگويند آن به منزله فصل است براي همين جهت است وگرنه ما يك عامّي داريم و يك خاصّي داريم گرچه در نظر نهايي حكمت متعاليه بساط مقولات برچيده ميشود و همه ماهيّات به مفهوم برميگردد كما في محلّه عند اهله لكن اين حكمت متعاليه مياني رايج بين مقولات كه ماهيّاتاند با مفاهيم فرق گذاشته خب.
تا اينجا روشن شد كه اين اصولي كه هست الاّ ولابد بايد دست اجماع را كشيد پايين آورد هندسهاي براي آن ثابت كرد و آن را در رديف خبر نشاند (يك) خيلي از نقدهايي كه بر محقق خراساني وارد شده بود وارد نيست (دو) اما حالا اصولي كه بايد بشود و جايگاه اصلي اوست عبارت از اين است مستحضريد كه اصول را در حقيقت عقل اداره ميكند در بعضي از همايشهايي كه شايد عدّهاي از شما بزرگواران حضور داشتيد آنجا به عرضتان رسيد اگر كسي در تمام مدّت عمر قرآن را نديده باشد منتها مسلمان است شيعه است شنيده قرآني هست و حجّت است و براي فقه كاربرد دارد اما نديده قرآن را چنين آدمي ميتواند در اصول متخصّص باشد زيرا هيچ يعني هيچ مسئلهاي از مسائل اصول به قرآن وابسته نيست دو سه آيه است براي رد كردن تجهيزاً للأذهان خب خيلي از شما محقّقين آشناييد كه آيه نبأ را ميآورند براي رد كردن, آيه نَفر را ميآورند براي رد كردن, آيه ﴿مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ﴾ را ميآورند تجهيزاً للأذهان براي رد كردن نه برائت به ﴿مَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ﴾ تكيه ميكند چه اينكه آخوند و امثال آخوند فرمودند نه حجيّت خبر واحد بر آن داعي است اگر چندجا مرحوم آخوند و امثال آخوند آياتي را به عنوان مثال ذكر كردند اگر آن مثالها را شما عوض كنيد چند روايت به جاي اين آيات بنشانيد اصول سر جايش محفوظ است. وقتي اصول به قرآن تكيه ميكند كه مطلبي را قرآن اصولي بيان كند و اصول را اداره كند اما چرا فقه, فقه بله بسياري از مسائل فقهي ما به قرآن وابسته است.»
«خب برويم به سراغ اصول, در اصول اين جلد اول را شما چندين بار ورق بزنيد اول تا آخر, آخر تا اول نه يك آيه در آن هست نه يك روايت نه به آيه متّكي است نه به روايت فقط عقل است كه گرداننده اساسي اين مطالب عقلي است. مسائل مباحث الفاظ كه روشن است اشتراك لفظ, وضع لفظ, ترادف و امثال ذلك كه روشن است كه اينها مسائلي نيست كه آيات و روايت در آن باشد اينها به ادبيات برميگردد و خيليها هم هستند كه چه مسلمان چه غير مسلمان, چه تازي چه فارسي, چه عِبري چه عربي اينها را دارند از اوامر تا پايان بخش. امر دليل بر وجوب است چرا؟ عقل ميگويد بناي عقلا بر اين است كه اگر مطاعي به مطيعي دستور بدهد, مولايي به عبدي دستور بدهد او ترك كند مذموم ميشود اين هم در محضر شارع مقدس بود و رد نكرد ميشود حجّت. خب اين كار كيست؟ حرف كيست؟ حرف عقل است عقل ميگويد بناي عقلا بر اساس عقلانيّتشان اين است و شارع هم اين را ديده و رد نكرده پس امر للوجوب است. طبيعت آيا مفيد مرّه و تكرار است بشرح ايضاً, فور و تراخي است بشرح ايضاً. همه اينها را ميگويد طبيعت مِن حيث هي طبيعت نه مرّه را دارد نه تكرار را دارد اين حرف عقل است ديگر, در فضاي عرف و عقلانيّت عقلا اين است شارع مقدس هم ديده ساكت شده پس معلوم ميشود حجّت است. آيا امر به شيء مقتضي نهي از ضدّ عام است ضدّ خاص است همه اينها را عقل دارد مسئله اجزا را عقل اداره ميكند, مسئله امر و نهي را كه روشن است كار مستقيم عقل است نهي براي سلب است براي اينكه لأنّ العدم طبيعت لا تنعدم الاّ بجميع الأفراد امّا توجد بوجود فردٍما لذا در يك فرد امر امتثال ميشود در نهي بايد به جميع افراد ترك بشود اين حرف كيست؟ حرف عقل است.
بعد رسيديم به مطلق و مقيّد و مجمل و مبيّن و عام و خاص, عام را بايد بر خاص حمل كرد چرا؟ عقلانيّت عقلا اين است يك قانون را كه در مجلس بردند بعد تبصره اضافه كردند اين تبصره ميشود مقيِّد آن مطلق يا مخصّص آن عام اينها را شريعت ديده و ساكت شده حجّت است مفهوم و منطوق بشرح ايضاً, مُجمل و مبيّن بشرح ايضاً خب كجاي اينها به آيه يا روايت تكيه دارند؟ محور اصلي اينها عقل است و خودش معزول در اصول است شما هيچ بحثي از حجيّت عقل نداريد اين براي جلد اول. جلد دوم هر چه هم ميبينيد مسئله عقل است كه فرمانرواي اصول است به استثناي بعضي از نصوص. عقل ميگويد اگر در تكليف شك كرديد برائت جاري كن, اگر در مكلّفبه شك كرديد شغل يقيني, اشتغال يقيني ميطلبد اين به آيه وابسته است يا به روايت يا هيچ كدام؟ منتها عقل, حجّت خداست اشكالي كه بر خيليها منهم آخوند خراساني(رضوان الله عليه) وارد است همين حرف رايج است كه اين مطلب عقلي است يا شرعي؟ ما بايد اين فرهنگ را اصلاح كنيم بگوييم عقلي است يا نقلي؟ نه عقلي است يا شرعي, عقل خودش حجّت شرع است مگر ميشود چيزي را انسان با عقل بفهمد البته قياس و خيال و گمان و وهم كه عقل نيستند آنجا كه برهان است اگر چيزي را با عقل فهميد با برهان فهميد ميشود حجّت شرعي ديگر, مگر ميشود معصيت كرد مگر ميشود بر خلاف آن عمل كرد منتها بسياري از ماها اسلامي حرف ميزنيم و قاروني فكر ميكنيم اينكه ميگوييم اين بشري است خود بشر كشف كرده اين همان حرف قارون است كه ﴿إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ عِندِي﴾ خير, اگر عقل به مطلبي رسيد شرعي است ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾ است (يك) ﴿مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ﴾ است (دو) بشر را بخواهي ببيني كيست پايان سورهٴ مباركهٴ القيامه را مراجعه كن ﴿أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِن مَنيٍّ يُمْنَي﴾ اين بشر است سورهٴ نحل را مراجعه كن كه فرمود: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾ ساير سوَر را نگاه كن فرمود اين نكره در سياق نفي كه من در «نحل» گفتم ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً﴾ يك روزي هم در دوران فرطوتي و كهنسالي همين نكره در سياق نفي هم به سراغ شما ميآيد ﴿وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَي أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلاَ يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً﴾ اين هم نكره در سياق نفي است اينكه ميبينيد بعضيها ميگويند «من آنچه خواندهام همه از ياد من برفت» همين است خب بشر را ميخواهي ببيني در اين مثلث ببين آنچه به نام علم و دانش است در فضاي آيه ببين كه ﴿عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾ اگر چيزي را انسان فهميد حجّت شرعي است متأسفانه اين حديث مرسل است و اگر مسند بود از غرر روايات ما بود اين حديث همان است كه مرحوم طريحي در مجمعالبحرين ذيل لغت «عَقَل» آنجا دارد كه اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) فرمود: «العقلُ شرعٌ مِن داخل و الشرع عقلٌ مِن خارج» اين از غرر بيانات حضرت است منتها همان طوري كه غرر و درر ما روي آن كمتر كار شده با اصرار فراواني كه ما به مسئولين نهجالبلاغه داشتيم كه شما به فكر اين غرر و درر بيفتيد اين را هم مسند كنيد نشد, تا حال كه نشد «العقلُ شرعٌ مِن داخل و الشرع عقلٌ مِن خارج» خب اين شده عقل, اين عقل وارد جلد دوم اصول ميشود ميگويد اگر شك در تكليف است برائت, قبح عِقاب بلا بيان, شك در مكلّفبه است قاعدهٴ اشتغال, شغل يقيني برائت يقيني ميخواهد منتها به جاي اينكه عقل وارد صحنه اصول بشود اين اصول آن طوري كه بايد همين است متأسفانه علم به جاي عقل نشسته, قطع به جاي عقل نشسته, مرحوم شيخ قطع را مطرح كرده همان كار را هم مرحوم آخوند كرده كه قطع حجّت است منتها يكي از بركات اين قطع اين است كه مرحوم آخوند آمده بين قطع منطقي و قطع روانشناختي فرق گذاشته اين قطع همان قطع قطّاع است قطع قطّاع همين قطع چيست شك را به فقه ندهيد قطع را به اصول, در فقه از شكّاك بحث نكنيد در اصول از قطّاع, ببينيد مقطوع و مشكوكتان چيست؟ اگر كسي در صلات و ركعات صلات و امثال ذلك قطّاع بود حكمش چيست شكّاك بود حكمش چيست, اگر كسي در شكّ تكليف و شكّ در مكلّفبه قطّاع بود حكمش چيست شكّاك بود حكمش چيست؟ اينچنين نيست كه شكّاك براي فقه باشد قطّاع بود اصول كه اين تقسيم به لحاظ مقطوع و مشكوك است در اصول همان طوري كه بين قطع منطقي و قطع رواني فرق است بين شكّ منطقي و شكّ رواني هم فرق است اين از آن بركات دقيق اصول ماست منتها روي آن خيلي بحث نشده الآن شما ميبينيد اين معرفتشناسان آمدند بين يقين و علم منطقي و معرفت منطقي با معرفت رواني خيلي فرق گذاشتند اين همان كار است كه در اصول شده منتها بايد تكميل بشود.
ما به جاي اينكه قطع را مطرح كنيم بايد عقل را مطرح كنيم اين نقشه جامع فلسفه است كه اصول را كاملاً تغذيه ميكند برويم به سراغ منطق و نقشه جامع منطق را ببينيم ميبينيم آن بزرگواري كه منطق و فلسفه را تدوين كرده است براي منطق هم يك نقشه جامع درست كرده هم در بخش مادّه هم در بخش صورت اگر كسي بخواهد استدلال كند اين يا در جهانبيني استدلال ميكند يا در مسائل فقهي استدلال ميكند يا در مسائل اصولي استدلال ميكند يا در اخلاقيّات يا در حقوق, هم مواد را به بيست و چهار, پنج قسم تقسيم كردند مقطوعات و مشبّهات و مظنونات و موهومات و مسلّمات و امثال ذلك هم آن قياسي كه اين مواد را در قالب خود قالببندي ميكند و عرضه ميكند به صورت صناعات خمس طرح كردند برهان كردند, خطابه كردند, جدل كردند و مانند آن. خب خطابه براي فلسفه است؟ خطابه براي رياضيات است؟ يا خطابه براي اخلاق و حقوق است جدل براي فلسفه و رياضيات است يا براي فقه و اصول است. هم منطق, جامعنگر بود هم فلسفه آن قوانين اعتباري و قضاياي اعتباري كه در برهان نميگنجد در صناعت برهان نميگنجد در صناعت جدل ميگنجد در صناعت خطابه ميگنجد بنابراين نقشه جامع منطق گوياي همه اضلاع است نقشه جامع فلسفه گوياي همه اضلاع است و مرحوم آخوند خراساني(رضوان الله عليه) به بركت اينكه فلسفه را نزد مرحوم آقا ميرزا حسن كرمانشاهي(رضوان الله عليه) يا مرحوم حكيم سبزواري(رضوان الله عليه) خوانده است اين را حفظ كرده الآن شصت سال قبل ما كفايه ميخوانديم در آن مجمع به عرض دوستان رسانديم كه شصت بار ما اين قضيه را نقل كرديم يك والتحقيق مرحوم آخوند خراساني در بحث مشتق دارند اين عين عبارت حكيم سبزواري است در اوايل جلد اول اسفار به صورت تعليقه از اينجا كه تشريف برديد منزلتان امشب اين والتحقيق مرحوم آخوند خراساني را با تعليقه حكيم سبزواري در همان اوايل جلد اول هم هست مطابقه كنيد ببينيد عبارت عين همان عبارت است والتحقيق اين است يا ذات اين است يا ذات آن است اينها عين عبارت حكيم سبزواري است در حاشيه ايشان بر اسفار كه به صورت تحقيق مرحوم آخوند خراساني يعني حرف استاد به صورت شاگرد در مشتق آمده.
الآن در آستانه اذان مغربيم بحث طول كشيده تا اينجا من فكر ميكنم مقداري روشن شد اصول آن طوري كه هست نبايد باشد و آن طوري كه نيست بايد باشد و آنچه را كه ما نداريم بايد اضافه كنيم و آنكه نداريم بايد اضافه كنيم آن است كه ما در يك نظام پربركت هستيم كه تاكنون چنين نظامي نبود اين نظام يك فقه حكومتي هم ميخواهد فقه حكومتي مسبوق به قواعد فقهي حكومتي است (يك) مسبوق به اصول حكومتي است (دو) تا ما اصول حكومتيِ مدوّن نداشته باشيم قواعد فقهي مدوّن نداشته باشيم حكومتي مدوّن نداشته باشيم فقه حكومتي هم نخواهيم داشت رأي مردم چقدر حجّت است, اكثريّت يعني چه, شوراي عمومي يعني چه, منطقه فراغ شورا كجاست, منطقه ممنوعه شورا كجاست, در احكام جا براي شورا نيست, در موضوعات مستنبطه جا براي شورا نيست اينچنين نيست كه ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الأمْرِ﴾ اطلاق داشته باشد بلكه در سورهٴ شوري فرمود: ﴿وَأَمْرُهُمْ﴾, ﴿أَمْرُهُمْ﴾ يعني ﴿أَمْرُهُمْ﴾ نه امر الله آن امري كه به دست مردم است مشورتي است اگر ﴿أَمْرُهُمْ﴾ شد شوري در آن امرهم شارع امضا كرده و ميشود حجّت اين را بايد اصول مدوّن كند اين را بايد فقه حكومتي مدوّن كند تا بدهد به فقه حكومتي تا دستمايهاي داشته باشد و مشكلات روز حل بشود رأي مردم تا كجا حجّت است تا چه اندازه حجّت است چطوري رأي گرفتن حجّت است چطوري رأي خواندن حجّت است آيا رأي را به هر وسيله تهديد و تطميع هم ميشود گرفت يا نميشود گرفت اينها را حوزههاي علميه بايد عرضه كند يعني در اصول (اولاً) در قواعد فقهي (ثانياً) در فقه حكومتي (ثالثاً) تا نظام بتواند بر اساس آنها عمل كند انشاءالله يك نظام پايداري هست و تا ظهور صاحب اصلياش خواهد بود.
ما دِيْني به مرحوم آخوند خراساني داريم براي اينكه اين بزرگوار بسياري از اساتيد ما را او تربيت كرد بسياري از مراجع را او تربيت كرد اما اين را ما بايد با اشك بگوييم در يك خطبههاي نمازجمعه تقريباً با اشك اين مطلب را ادا كرديم كه حيف افغان و افغان و افغان كه به اين صورت در آمد اين مهد پرورش بزرگان بود اگر بوعلي است بالأخره از بلخ است اگر مولوي است بالأخره از بلخ است و اينچنين نيست كه فقط لعل بدخشان از بدخشان باشد اگر سيّدجمال است از بلخ است اگر آخوند خراساني است از هرات است اينها افغانياند اكثر شاگردان بهنام آخوند خراساني شدند مرجع فقهي ما شيعهها آقاي بروجردي كم آدمي نبود مرحوم حاج آقا حسين قمي قبل از ايشان كم آدمي نبود اين آقاسيّدابوالحسن كم آدمي نبود. خدا غريق رحمت كند يك سيّد بزرگواري همشهري مرحوم شهيد غفاري بود كه بعضي از آقايان بايد بشناسنشان ما بحثي داشتيم به نام كتاب توحيد مرحوم صدوق را مباحثه ميكرديم اين طبع روزگار است ديگر, در اتاقي كه ما توحيد مرحوم صدوق را بحث ميكرديم اين آقايان در دور نشسته بودند اتاق پر بود الآن يكي دو نفرشان زندهاند اين طبع روزگار همين است ديگر, اين سيّد بزرگوار در آن بحث توحيد صدوق ما شركت ميكرد بعد يك وقت به من گفت فلاني ما بچههايمان كه به زبان آمدند نام خدا و پيامبر كه يادشان ميدهيم نام اهل بيت كه يادشان ميدهيم ولي همان طوري كه به بچههايمان ميگوييم امام دوازدهتاست نام آقا سيّدابوالحسن هم ياد بچههايمان ميدهيم, گفتم چرا؟ گفت ما را آقا سيّدابوالحسن آزاد كرد آذربايجان را آقا سيّدابوالحسن آزاد كرد اين آقا سيّدابوالحسن كه شاگرد آخوند خراساني بود ما را آزاد كرد, گفتم چطور؟ گفت متّفقين آمدند ايران جنگ جهاني دوم شد ايران ارباً اربا شد شمال در اختيار شوروي سابق بود مركز و جنوب در اختيار انگليسيها و ساير بيگانهها بود ما در آذربايجان در اسارت پيشهروي غلاميحيي بوديم با اعتبارنامه پيشهروي در مجلس مخالفت كردند اين رفته آذربايجان تبريز آن بلوا را به پا كرد غلام يحيي در اردبيل به پا كرد ميگفت من غفاري ـ همين شهيد غفاري ـ ساليان متمادي در همين كوي و برزن آذرشهرمان تحت اسارت اينها بوديم زن و بچه ما كه قدرت نداشتند حسينيهها و مساجد در اختيار تودهايها بود شايد در جمع شما بزرگواران آذري باشند يك وقت به اتفاق آيت الله موسوي اردبيلي(حفظه الله) آن وقتي كه در شوراي عالي سِمتي داشتيم با هم رفتيم آذربايجان آن جريان دشت مغان و گرمي و اينها فاصله آنها با مرز شوروي يك رودخانه كوچكي است با يك قدم حل ميشود تودهايها با پشتوانه شوروي سابق كلّ آذربايجان را قبضه كردند آذربايجان فقط از نظر نقشه جزء ايران بود وگرنه قدرت مركزي هيچ سلطه و نفوذي نداشت و همه ما ميگفت در اسارت پيشهوري و امثال پيشهوري بوديم وقتي راديو اعلام كرد كه سيّد ابوالحسن اصفهاني مرجع جهان تشيّع رحلت كرد مردم غيور تبريز و آذربايجان ريختند به كوي و برزن و هيئات و دستهجات تشكيل دادند همان روزي پيشهوري مجبور شد از راه رابطهاي كه با شوروي داشت فرار كند همان روز آذربايجان آزاد شد همان روز ما از زندان بودن به در آمديم همان روز تشيّع در آذربايجان به عظمت و جلال خود رسيد هر چه مأمورينشان پيشهوري مغازهها را باز ميكردند اينها ميبستند. خب اين سيّدابوالحسن اصفهاني يكي از دستپروردههاي آخوند خراساني است اين همان راه را وگرنه در نجف ميدانيد اين حرفها كمتر بود اين آخوند خراساني بود كه اين را به بار آورد اين از شاگردان آخوند خراساني است مرحوم آقا سيّدابوالحسن اگر ميبينيد آذربايجان را شاگردي از شاگردان آخوند خراساني آزاد ميكند به بركت همان قيام دليرانه مرحوم آخوند خراساني است كه ﴿عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي﴾ آقا سيّدابوالحسن چنين راهي داشت, چنين فكري داشت و مردم را هم اين آزاد كرد امروز هم همين طور, هر وقت خداي ناكرده بيگانه بخواهد طمع كند دست و پايش را همين مردم ميشكنند اين يقيني است «از خارجي هزار به يك جو نميخرند» اين افغان مولوي ميدانيد آدم كوچكي نيست قبل از انقلاب خواستند براي مولوي بزرگداشتي بگيرند اگر به تعبير مرحوم علامه رفيعي(رضوان الله عليه) اگر اين دو سه مطلب در مثنوي معلوي نبود اين از كتابهاي متقن درسي بود اين اگر فارسي نبود, اگر شعر نبود, اگر آن شذوذ را نميداشت جزء متقنترين كتابهاي درسي بود آن روز ايران كه خواست براي مولوي بزرگداشت بگيرد همين سرايندگان ادبپرور اين سرزمين گفتند شما چه كار به مولوي داريد
تو كه عقل و دين نداري چو اداي من در آري٭٭٭تو كه بنده دلاري چو زني دم از دلآرا
تو كه نه دين داري نه عقل داري نه دلآرايي تو گرفتاري دلاري چطوري ميتواني, خب اين از افغان است آن صحيح بخاري را شما ميبينيد از افغان است بسياري از ايرانيهاي قدر از اين سرزمين برخاستند به هر وسيلهاي هست هم بر ما لازم است اين فضلا و اساتيد و دانشمندان افغاني را قدر بدانيم (يك) هم بر مسئولان كشورهاي اسلامي لازم است در استقلال و عظمت افغان بكوشند (دو) تنها سوريه نيست, تنها لبنان نيست, تنها حزب الله نيست اين عزيزان هم عزيزان ما هستند اينها را هم بايد كاملاً هدايت كرد اين مهد پرورش حكمت و علم و درايت و صلابت و شهامت و شهادت است اين حقّي است كه ما نسبت به استاد استادمان مرحوم آخوند خراساني داشته و داريم كه بايد ادا بكنيم.
من مجدّداً مقدم شما بزرگواران را گرامي ميداريم از دفتر محترم تبليغات حقشناسي ميكنيم از بزرگواراني كه مقالهاي نوشتند و سخنراني كردند حقشناسي ميكنيم از دبير كنگره و گزارشگر اين كنگره تشكّر و تقدير ميكنيم و از همه بزرگواراني كه در برگزاري اين كنگره عظيم سهمي داشته و دارند تشكر و قدرداني ميكنيم!
پروردگارا نظام ما را, رهبر ما را, مراجع ما را, دولت و ملّت و مملكت ما را در سايه امام زمان حفظ بفرما!
خطر استكبار و صهيونيست را به خود آنها برگردان!
حوزههاي علميه را به آن اوج اقتدار علميشان برسان!
مراجع ماضين مخصوصاً آخوند خراساني را با انبيا و اوليا محشور بفرما!
امام راحل و شهداي انقلاب و جنگ را با ارواح انبيا محشور بفرما!
مشكلات دولت و ملت را به بهترين وجه برطرف بفرما!
آبروي ما را در دنيا و آخرت حفظ بفرما!
فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت قرار بده!
«غفر الله لنا و لكم و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[="arial"][="dimgray"]سلام علیکم
بسیار بسیار ممنون از جناب طارق بزرگوار که لطف کردند اصل متن سخنرانی این استادگرانقدر رو بدون هیچ حذفی در سایت قرار دادند.
خداوند توفیقات شما رو افزون کند.[/][/]