دیشب مردم ... کمکم کنید...

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دیشب مردم ... کمکم کنید...

سلام خدمت همه دوستان
من 19 سال سن دارم.
دچار بیماری آسم بسیار خفیف هستم که در معایناتی که 2 هفته پیش انجام دادم دکتر گفت که هیچ مشکلی دیگه وجود ندارد و شما با داروهایی که مصرف کردی مشکلت بر طرف شده...
دیشب در خواب برای من اتفاق بسیار عجیبی افتاد که حتی به زبان آوردنش برای من سخت هست.
من دیشب در خواب دچار تنگی شدید نفس شدم و کاملا نفس کشیدن برایم سخت شد...
چشمانم سیاه شد و ناگهان دیدم بالای سر خودم ایستادم و دارم به خودم نگاه می کنم
این صحنه هولناک ترین صحنه ای هست که من تا الان دیدم و خدا شاهد هست که دارم به سختی می نویسم... این صحنه کاملا یادم نیست که بقیش چی شد ولی اصلا خواب نبود!
صبح که از خواب بلند شدم بی اختیار و درحالی که داشتم اشک میریختم قرآن رو باز کردم و به آیاتی رسیدم که همش در مورد مرگ و بی توجهی انسان ها به مرگ و آخرت بود...
از همه اساتید و بزرگان میخوام کمکم کنند... چه اتفاقی داره برای من میوفته؟
نمیدونم چکار کنم؟ چه اخطاری داره به من داده میشه؟
ممنون از همه

سلام
ایات قران رو یادتون هست؟

mkk1369;177942 نوشت:
سلام
ایات قران رو یادتون هست؟

ثُمَّ إِنَّكُم بَعْدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ ﴿١٥﴾ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ ﴿١٦﴾ وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَ‌ائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ ﴿١٧﴾ سوره مومنون... از همینجا شروع کردم به خوندن

saeedtkh;177938 نوشت:
سلام خدمت همه دوستان
من 19 سال سن دارم.
دچار بیماری آسم بسیار خفیف هستم که در معایناتی که 2 هفته پیش انجام دادم دکتر گفت که هیچ مشکلی دیگه وجود ندارد و شما با داروهایی که مصرف کردی مشکلت بر طرف شده...
دیشب در خواب برای من اتفاق بسیار عجیبی افتاد که حتی به زبان آوردنش برای من سخت هست.
من دیشب در خواب دچار تنگی شدید نفس شدم و کاملا نفس کشیدن برایم سخت شد...
چشمانم سیاه شد و ناگهان دیدم بالای سر خودم ایستادم و دارم به خودم نگاه می کنم
این صحنه هولناک ترین صحنه ای هست که من تا الان دیدم و خدا شاهد هست که دارم به سختی می نویسم... این صحنه کاملا یادم نیست که بقیش چی شد ولی اصلا خواب نبود!
صبح که از خواب بلند شدم بی اختیار و درحالی که داشتم اشک میریختم قرآن رو باز کردم و به آیاتی رسیدم که همش در مورد مرگ و بی توجهی انسان ها به مرگ و آخرت بود...
از همه اساتید و بزرگان میخوام کمکم کنند... چه اتفاقی داره برای من میوفته؟
نمیدونم چکار کنم؟ چه اختاری داره به من داده میشه؟
ممنون از همه

احتمالاً بختک (فلج خواب) بوده و تو شوکه شدی. فلج خواب توجیه ساده‌ای داره، فلج خواب وقتی اتفاق می‌افته که یک شخص هشیاری خود را حین خواب بازمی‌یابد ولی در این هنگام قادر به حرکت نیست.
انشاالله با گذشت زمان هم بیماریت خوب بشه و به آرامش روحی برسی
اینکه این پیغامی از عالم غیب بوده، اگه خودت مطمئنی پس بوده.

ضرب المثل;177969 نوشت:
احتمالاً بختک (فلج خواب) بوده و تو شوکه شدی، فلج خواب توجیه ساده‌ای دارد. فلج خواب وقتی اتفاق می‌افتد که یک شخص هشیاری خود را حین خواب بازمی‌یابد ولی در این هنگام قادر به حرکت نیست. انشاالله با گذشت زمان هم بیماریت خوب بشه و به آرامش روحی برسی اینکه این پیغامی از عالم غیب بوده، اگه خودت مطمئنی پس بوده.

سلام

ایشان گفته اند خودشان را دیده اند

بختک اینجوری هم می شه؟

ضرب المثل;177969 نوشت:
احتمالاً بختک (فلج خواب) بوده و تو شوکه شدی. فلج خواب توجیه ساده‌ای داره، فلج خواب وقتی اتفاق می‌افته که یک شخص هشیاری خود را حین خواب بازمی‌یابد ولی در این هنگام قادر به حرکت نیست.
انشاالله با گذشت زمان هم بیماریت خوب بشه و به آرامش روحی برسی
اینکه این پیغامی از عالم غیب بوده، اگه خودت مطمئنی پس بوده.

قادر به حرکت هم بودم!! متاسفانه یا خوشبختانه هیچ نشانه ای از چیزی که شما می فرمایید من پیدا نمی کنم! من خودم رو کاملا دیدم که نفس نمی کشم و افتادم روی تخت اما خودم حرکت می کردم!
فکر می کنم این صحبت شمارو نقض می کنه!

سلام علیکم
اول اینکه نترس پسر خوب هیچ اتفاق عجیبی نیفتاده ! قرار هم نیست که خدای نکرده به خاطر این موضوع بمیرید ...
از دو حالت خارج نیست یا یک رویای قوی دیدین یا حداکثر چیزی که اتفاق افتاده یک برون فکنی روحی است
ترس نداره ! این حالت ممکنه برای خیلی ها اتفاق بیفته منتهی چون اکثرا بعد از برون فکنی دوباره به رویا بر میگردند به خاطر نمیارند ... فقط استرس و ترس بی مورد به خودتون راه ندید برای بیماری که دارین هم خوب نیست ...
-----------------------
راجع نفس تنگی در خواب و غیره حتما با دکترت مشورت کن

سلام دوستان

اجازه بدید من هم یکی از این عجایب شبانه رو خدمتتون عرض کنم که برای خودم اتفاق افتاده : در یکی از شب های ماه مبارک رمضان سال (فک کنم 86 بود) حدود یکی دو ساعت مونده بود به سحر که از خواب بیدار شدم بعد از چند لحظه کلا" disconnect شدم. یه صدایی اومد به گوشم که گفت: به زودی خواهی مرد. وای خدای من چه لحظه عجیبی بود ! دوباره به حالت عادی برگشتم تا موقع سحر میلرزیدم، قلبم داشت از قفسه سینه ام میزد بیرون. سحر که اصلا" هیچی نتونستم بخورم انگار یه نفر داشت خفم میکرد. باور کنید یکی از وحشتناک ترین لحظات زندگیم بود. تا چند روز زندگیم بدجور مختل شده بود همش تو فکر اون صدا بودم. یکی دو شب بعد از اون اتفاق بازم که نیمه شب از خواب بیدار شدم صدای صوت قرآن به گوشم رسید در صورتی که حدودای ساعت 2 بعد از نصفه شب بود. بدجوری گیج شده بودم دیگه باورم شده بود که رفتنیم. ولی بعد از چند روز برام عادی شد. با خودم فکر کردم که باید تا کی تو فکرش باشم و زندگیم رو خراب کنم؟
الانم هروقت مرگ آمد هستیم خدمتش. فقط همیشه دعام اینه که: خدایا عاقبتمون خیر باشه که اون موقع شرمنده نشیم.
تا الانم اصلا" تو فکرش نرفتم و دارم زندگیم رو میگذرونم با خوبی و لذت.:Mohabbat:

دوست عزیز این رو گفتم که یه نکته رو بهت بگم که تو فکر این چیزا نرو.

saeedtkh;177938 نوشت:
سلام خدمت همه دوستان
من 19 سال سن دارم.
دچار بیماری آسم بسیار خفیف هستم که در معایناتی که 2 هفته پیش انجام دادم دکتر گفت که هیچ مشکلی دیگه وجود ندارد و شما با داروهایی که مصرف کردی مشکلت بر طرف شده...
دیشب در خواب برای من اتفاق بسیار عجیبی افتاد که حتی به زبان آوردنش برای من سخت هست.
من دیشب در خواب دچار تنگی شدید نفس شدم و کاملا نفس کشیدن برایم سخت شد...
چشمانم سیاه شد و ناگهان دیدم بالای سر خودم ایستادم و دارم به خودم نگاه می کنم
این صحنه هولناک ترین صحنه ای هست که من تا الان دیدم و خدا شاهد هست که دارم به سختی می نویسم... این صحنه کاملا یادم نیست که بقیش چی شد ولی اصلا خواب نبود!
صبح که از خواب بلند شدم بی اختیار و درحالی که داشتم اشک میریختم قرآن رو باز کردم و به آیاتی رسیدم که همش در مورد مرگ و بی توجهی انسان ها به مرگ و آخرت بود...
از همه اساتید و بزرگان میخوام کمکم کنند... چه اتفاقی داره برای من میوفته؟
نمیدونم چکار کنم؟ چه اخطاری داره به من داده میشه؟
ممنون از همه


سلام علیکم

کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون

برادر گرامیم آنچه به شما دست داد حقیقتی است که بر همه ما پوشیده است.

این حکم الهی است مبنی بر اینکه در هر نفسی طعم مرگ هم وجود دارد لذا زمان مرگ بر انسان پوشیده است.

اگر کسی این شرایط برایش فراهم شود که این طعم را آنطور که شما فرمودید بتواند بچشد در حقیقت رحمتی بر اوست هرچند که ما بواسطه جهلمان آنرا بلا میدانیم.

در این حالات و چه در غیر آن سعی کنید نامهای خداوند متعال را بصورت ذکر و با حضور قلب بر زبان برانید.
.
نامهای خداوند بر انسان سکینه و آرامش قلب می آورد و از بین برنده پلیدیها از وجود است.

نفس انسان را تطهیر میسازد و انسان را از خوف و ترس مرگ می رهاند و تنها به رحمت الهی متوجه می سازد.

برایتان آرزوی سلامت میکنم آنگاه که سلامت جسم و سلامت روح را توامان با هم در وجود خود حس کنید.

که این از رحمت خدا هرگز دور نیست.

ومن الله التوفیق


یاحق

شخصی از در و دیوار خانه خود خواسته بود که هرگاه زمان فروریختنش رسید از قبل او را خبر کند تا ناگهان زیر آوار نماند.
مدتها گذشت و ناگهان سقف و دیوار بر سر او خراب شد. به در و دیوار گفت مگر قرار بر این نبود که از قبل خبر دهید؟
پاسخش دادند که خبر دادیم؛ هرگاه که به قصد خبر دادن دهان باز میکردیم (همان ترک های دیوار) تو مشتی گل بر دهان ما میزدی (به قصد ترمیم ترک دیوار).

این بیماری ها هرچند ساده از آسم خفیف و یک سرما خوردگی گرفته تا بیماری های سخت و صعب العلاج حتی بدون خواب و کابوس هم، همه همان ترک های دیوار هستند که ما با دارو بر دهانشان گل میزنیم. غافل از اینکه این ها همه خبر از فرسودگی و خراب شدن در و دیوار جسم است بر جان!
افسوس که عبرت گیرندگان اندک هستند.

منجم باشی;178006 نوشت:
هرگاه که به قصد خبر دادن دهان باز میکردیم (همان ترک های دیوار) تو مشتی گل بر دهان ما میزدی (به قصد ترمیم ترک دیوار).

آقا منظورت که ما مرمت کارای بناها نیستیم احیانا!:Cheshmak:
تشبیه زیبایی بود :Kaf:ممنون

این اتفاق 5سال پیش برای منم افتاده جای نگرانی نیست تنها چیز که میترسونتت اتفاق دوبارشه طبق گفته محققین:
این اتفاق برای همه هنگام خواب می افته ابتدا مغز به خواب میره وبعد روح از بدن جدا میشه وهنگام بیداری دوباره برمیگرده اما ممکنه به خاطر یه اختلال یا بیماری قبل از اینکه مغز به خواب بره روح حالت جدایی از بدن رو پیدا کنه به خاطرهمین باعث ترس میشه.
امیدوارم توضیحاتم کامل بوده باشه به خدا توکل داشته باش و نترس

دوستان عزیز از همه شما ممنونم بابت جوابهاتون... ولی نمی دونم چرا بعضی از دوستان دوست دارند اینجور اتفاقات رو بیشتر به سمت طبیعی بودن ببرند!!!!
حالتی که به طور معمولی از خواب بیدار میشویم و یا از خواب می پریم خیلی با حالت بلند شدن من از اون حالت تفاوت داره!!!
من بیشتر به دنبال پیام همچین اتفاقاتی میگردم ... ترسی از مرگ ندارم! خدارو شکر اعمالم زیاد وضعش بد نیست که بخوام بترسم از مرگ!!!

دوستان عزیز از همه شما ممنونم بابت جوابهاتون... ولی نمی دونم چرا بعضی از دوستان دوست دارند اینجور اتفاقات رو بیشتر به سمت طبیعی بودن ببرند!!!!
حالتی که به طور معمولی از خواب بیدار میشویم و یا از خواب می پریم خیلی با حالت بلند شدن من از اون حالت تفاوت داره!!!
من بیشتر به دنبال پیام همچین اتفاقاتی میگردم ... ترسی از مرگ ندارم! خدارو شکر اعمالم زیاد وضعش بد نیست که بخوام بترسم از مرگ!!!

saeedtkh;178016 نوشت:
ولی نمی دونم چرا بعضی از دوستان دوست دارند اینجور اتفاقات رو بیشتر به سمت طبیعی بودن ببرند!!!!


سلام عليكم

همه چیز بستگی به نگاه انسان به قضیه دارد.

مرگ یک مساله طبیعی است .

ولی نه برای همه
به قول منجم باشی هر بار که اخطار سقف عمرمان را میبینیم با گل جهل و فراموشی آنرا می بندیم.

لذا این هشدارها برای مومنین تا حدی ادامه دارد که باعث آگاهی آنان شود.

و برای شیفتگان دنیا گوشها چشمها و قلبشان مهر و موم جهل دارد و فایده ای ندارد.

نهایت امر اینکه از هر فرصتی که خداوند برای بندگان مهیا میسازد باید هشیار بود و نفع برد.

نقل یک اتفاق:

دو برادر با کسی حرفشان شد و آن شخص یکی از برادران را میزند.

برادر دوم از حب برادرکوچکترش با میله ای ضربه ای به سر آن شخص زده شخص می میرد و دادگاه حکم قصاص قتل عمد را صادر و او و خانواده اش دست به دامن اولیاء دم شده آنها نیز در پاسخ میگفتند ما همین پسر را داشتیم و شما دوتا دارید.

ای کاش حکم اعدام برای هردو انها بود تا می فهمیدید ما چه می کشیم..

خلاصه این بنده خدا تا روز اعدام 3 یا 4 ماه تمام در زندان بود و زندگی خود را رو به پایان میدید لذا به خدا پناه برد و توبه او شد توبه نصوح .

روز اعدام در عین ناباوری چهارپایه کشیده نشد و خانواده مقتول بخشید و او بعد از 3 سال و اندی با عفو رها شد.

چند وقت پیش او را مقابل سقاخانه ای در خیابان دیدم که گریه اش هر رهگذری رو متوجه خودش میکرد.

جلو رفتم ولی چیزی نگفتم. گفت دلش گرفته هر روز برای مقتول دعا میکند و نماز میخواند
و گفت دلیل غم او بیشتر بدین خاطر است که دلتنگ احوال آن روزهای زندان است و آرزوی آن روزها را دارد.

آن نغمت در حقیقت برای او و حتی خانوادههای دو طرف نعمت بود.



یامن اسمه حکیم

سلام

میشه بفرمایید درست چه حالتی خوابیده بودید صورتتان کدام طرف بود؟ یادتون نیست خواب را تقریبا ساعت چند دیدید؟

با سلام
قال سبحانه :
وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِن نَّصِيرٍ {فاطر/37}
و آنها در جهنم فرياد زنند پروردگارا بيرونمان كن تا كار شايسته اى جز آنچه مى كرده ايم بكنيم (خطاب شود) مگر آن قدر عمرتان نداديم كه هر كه پند گرفتنى بود در طى آن پند گيرد و بيم رسان نيز برايتان آمد (اينك عذاب را) بچشيد كه ستمگران يارى ندارند.

و پیامبر (ص) فرمودند که :

إن لربكم في أيام دهركم نفحات فتعرضوا لها لعل
أحدكم أن يصيبه منها نفحة لا يشقى بعدها أبدا " . رواه الطبراني في" الأوسط "و...

افعلوا الخير دهركم ، و تعرضوا لنفحات رحمة الله ، فإن لله نفحات من رحمته

يصيب بها من يشاء من عباده و سلوا الله أن يستر عوراتكم و أن يؤمن روعاتكم " .
رواه الطبراني في " الكبير "

خداى را در ايام عمرتان نفحات و نسیمهایی است آگاه باشيد و خويش را در معرض وزش آن نسيم‏ها قرار دهيد، شاید که بعد ازاصابت آن سعادتمند شوید .

بله خدای مهربان حجت را بر همه تمام میکند و از تکرار تذکر و عفو ملول نمیشود ، این ما هستیم که باید پند بگیریم .

نظیر این حالات فکر کنم که برای همگان پیش آمده و بیاید ....مثلا هنگام خواب واستراحت که روح انسان فرصت تکاپوی بیشتری پیدا میکند دیدم که مرده ام و گفتم این هست همان مرگی که میگویند و نظاره گر خویش بودم ... صحنه ای بس شگفت وتوصیف ناپذیر که عمق آنرا تک تک سلولهای بدنم هضم کردند .... و سپس با بزرگترین اضطراب و وحشتی عجیب خودرا در حال برخاستن وشتافتن به صحنه قیامت دیدم که قلم از بیان شدت و ترس و خطرش عاجز است ...

الا يظن اولئك انهم مبعوثون (4) ليوم عظيم (5) يوم يقوم الناس لرب العالمين (مطففین-6)

آيا آنها نمى دانند كه در روزى بس بزرگ مبعوث خواهند شد (4 - 5).
روزى كه مردم برای پروردگار جهانيان مى ايستند (6).

اللهم انی اسالک الامان ...

saeedtkh;178016 نوشت:
دوستان عزیز از همه شما ممنونم بابت جوابهاتون... ولی نمی دونم چرا بعضی از دوستان دوست دارند اینجور اتفاقات رو بیشتر به سمت طبیعی بودن ببرند!!!!
حالتی که به طور معمولی از خواب بیدار میشویم و یا از خواب می پریم خیلی با حالت بلند شدن من از اون حالت تفاوت داره!!!
من بیشتر به دنبال پیام همچین اتفاقاتی میگردم ... ترسی از مرگ ندارم! خدارو شکر اعمالم زیاد وضعش بد نیست که بخوام بترسم از مرگ!!!

1- به نظر من اصلا طبیعی نیست اما برای افراد زیادی پیش میاد. منم حدود 5 سال پیش اینطوری شدم. این با اون حالتی که احساس فلج خواب میکنی فرق داره. من فلج خواب رو هم تجربه کردم اما این حالت مورد بحثمون قدری فرق میکنه فکر کنم. منم دقیقا احساس مرگ کردم. روحم رو دیدم که داره از بدنم جدا میشه. از سر شروع شد به سمت پاها. منتها هنوز در مچ پام مونده بود که به حالت هوشیاری برگشتم.
به نظر من اینقدر دنبال فلسفه یا پیامش نگردید. همه چیز واضحه. ترسی که بعدش آدم از مرگ دوباره داره خودش واضح ترین پیامه. میفهمی مرگ فقط یه لحظه است. گاهی بی خبره. یادمه من اون موقع دانشجو بودم و تو خوابگاه. اون لحظه دلیلی که از مرگ ترسیدم این بود که تو غربت و دور از بابا و مامانم نمیرم! یعنی بدونیم گاهی ممکنه مرگ خیلی آروم و بی صدا بیاد سراغمون. اونقدر که حتی فرصت حلالیت طلبی از کسی نداشته باشیم. پس به هوش باشیم که همیشه برای مرگ آماده باشیم.
خوش به حالت که از اعمالت راضی هستی!

سلام

نمی دانم کارشناسان

ایا این از مصادیق این ایه است؟

اللَّهُ يتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيهَا الْمَوْتَ وَيرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يتَفَكَّرُونَ(الزمر/42)
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مي‌کند، و ارواحي را که نمرده‌اند نيز به هنگام خواب مي‌گيرد؛ سپس ارواح کساني که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مي‌دارد و ارواح ديگري را (که بايد زنده بمانند) بازمي‌گرداند تا سرآمدي معين؛در اين امر نشانه‌هاي روشني است براي کساني که انديشه مي‌کنند!

کسی از تفسیر این ایه خبر دارد؟

mkk1369;177971 نوشت:
سلام

ایشان گفته اند خودشان را دیده اند

بختک اینجوری هم می شه؟

saeedtkh;177974 نوشت:
قادر به حرکت هم بودم!! متاسفانه یا خوشبختانه هیچ نشانه ای از چیزی که شما می فرمایید من پیدا نمی کنم! من خودم رو کاملا دیدم که نفس نمی کشم و افتادم روی تخت اما خودم حرکت می کردم!
فکر می کنم این صحبت شمارو نقض می کنه!

حالتی که برای شما پیش اومده احتمالاً در رؤیا بوده نه در واقعیت، چون این مواقع به دلیل اینکه بدن همچنان در خوابه ولی مغر از حالت خواب بیدار میشه، شما کاملاً هوشیارید و همه چیز خیلی واضحه. این شرایط میتونه با یک سری توهمات هم همراه بشه. البته تجربه جدا شدن از بدن یا "تجربه نزدیک به مرگ" توضیح دقیق علمی نداره، ولی فلج خواب یه چیز مشخصه.

شما مدت زیادی به این قضیه فکر کردید و اینکه اگه واقعاً تنگی نفس براتون پیش اومده بود باید از خواب بیدار میشدید. نمیخوام فضا رو خیلی علمی کنم، ولی به فرض اینکه حالت شما در خواب بوده باید یه توضیحی براش وجود داشته باشه.

من خودم تا حالا این وضعیت برام پیش نیومده ولی یه دوست دارم که اعتقاد چندانی به نماز و روزه نداره، فقط هر سال عاشورا یک گوسفند قربانی میکنه.
بهم گفت یه شب خوابیده بوده که میبینه روحش از بدنش جدا میشه و میره به سمت بالا. میگفت اول خودش و زن و بچه ش رو دیده که خواب بودن بعد همسایه ها و بعد همه شهر زیر پاش بوده. همینطور که ارتفاع میگرفته به شدت ترسش هم اضافه میشه تا حدی که زبونش بند میاد. میگفت تنها کلمه ای که تونستم بگم "یا حسین" بود که با گفتنش خیس عرق از خواب بیدار شدم که اذان صبح میگفت. و این میشه که الان چند ساله که نذر کرده یک گوسفند روز عاشورا قربونی کنه.

به هر حال دیدم همه دارن خاطره تعریف میکنم، من هم گفتم یکی بگم شاید برای بعضیا جالب باشه.

از همه دوستان تشکر می کنم... پاسخم را هم گرفتم... از مدیر محترم انجمن میخوام که این تاپیک را قفل کنند...
ممنون بابت نظرات همه دوستان

موضوع قفل شده است